روح از نگاه عرفانی مولانا
محورهای موضوعی : عرفان اسلامیفرهاد ادریسی 1 , نوذر جلیل پور 2
1 - دانشگاه آزاد اسلامی، واحد زنجان، استادیار گروه ادیان و عرفان، زنجان، ایران
2 - دانشگاه آزاد اسلامی، واحد زنجان، کارشناسی ارشد گروه ادیان و عرفان، زنجان، ایران
کلید واژه: انسان, روح, محبوس (زندانی), مولانا, قفس تن, جسم,
چکیده مقاله :
به تعبیر مولانا روح انسان که از عالم خویش به دور افتاده و در زندان تن محبوس گشته و مانند نیدر شوق رجوع بدان عالم در این قفس ناله و شکایت آغاز کرده است وی میگوید آن همه زیبایی که در تن دیده میشود به خاطر انعکاسی است که روح در او ایجاد میکند وقتی روح از تن جدا میشود تن تباه میگردد و بوی گندش همه جا را فرا میگیرد. پس جان مجرد است و نقص ونیاز و آفت بدان راه ندارد. روح در آغاز وجودش روحانی و پاک بوده وچون به کالبد عنصری تعلق یافته رنگ جسمانی پیدا کرده است. نفس هر لحظه رنگ عوض میکند وگاه نفس اماره وگاه به نام لوامه و مطمئنه و... خوانده میشود ولی روح لطیفهای ازلی که جایگاه علوم و وحی و الهام باشد و از جنس ملائکه و جدا از جسم میباشد.
According to Rumi‚ the soul of the universe itself is remote‚ trapped and killed in prison ‚such as straw and the desire to see the universe in this cage began to complain. He says all of the beauty can be seen because it is a reflection of his soul. When the soul is separated from the body‚ the body decays and the smell will spread everywhere. Therefore the soul is single, and it has no malfunction or need to drop in it. In existence‚ soul was spiritual and pure because of joining the body. Soul changes every moment‚ that we call it sensuality‚ blaming, reassuring, etc. But soul is external ‚ it's place of knowledge revelation and oracle. It is the sense of angels and separated from the body.