موضع گیری رویترز، بلومبرگ و فاینانشیال تایمز در مورد صنعت نفت ایران در دورهی پس از تحریم
محورهای موضوعی : مدیریت رسانهپویا نعمت الهی 1 , علیرضا سلطانی 2 , بهروز کاوه ئی 3
1 - دانشجوی دکتری ارتباطات
2 - عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد تهران، واحد مرکز
3 - عضو هیئت علمی سازمان سنجش آموزش کشور
کلید واژه: رسانه, صنعت نفت ایران, برجام, تحریمهای نفتی, پسابرجام,
چکیده مقاله :
روند اعمال تحریم های اقتصادی علیه ایران و رفع این تحریم ها با توافق هسته ای ، عوامل و متغیرهای متعددی را عمل فعال ساخت. به طور مشخص ، صنعت نفت ایران ، یکی از دو هدف اصلی تحریم های اقتصادی قرار داشت و به طور طبیعی در فضای رفع تحریم ها نیز ، صنعت نفت پیشرو در این شرایط بود . در عین حال ، در هر دو مقطع ، یکی از متغیرهای موثر بر تحریم های اقتصادی و به طور خاص تحریم های نفتی، نقش آفرینی رسانه های گروهی بین المللی است. جریان رسانه ای غالب بین المللی در دوره تحریم ، نقش فعالی در موفقیت تحریم ها در اشکال مختلف داشت . در دوره پسا تحریم نیز ، عملکرد این رسانه ها در نحوه فضاسازی جهت اجرای مفاد توافق برجام به خصوص در قبال رفع تحریم صنعت نفت قابل بررسی است. در این راستا موضع سه رسانهی مطرح بینالمللی؛ شامل رویترز، بلومبرگ و فاینانشیالتایمز؛ در قبال تحریم صنعت نفت ایران در مقاطع قبل از برجام و بعد از برجام مورد تدقیق قرار گرفته است. بدین منظور طی مقطع زمانی از ابتدای سال 2012 تا انتهای سهماههی اول 2016 محتواهای رسانهای این سه مرجع خبری مورد تدقیق قرار گرفت بعد از بررسیهای مفصل در نهایت نتیجه این بود که دو رسانهی رویترز و بلومبرگ در دو مقطع قبل از برجام و بعد از برجام نسبت به تحولات وصنعت نفت و تحریمهایی که این صنعت را نشانه رفتهاند.
The process of economic sanctions against Iran and elimination of sanctions with the nuclear deal, a number of factors and variables to build an active action. Specifically, the Iranian oil industry, was one of the two main objectives of economic sanctions and naturally in space as well as the lifting of sanctions, the oil industry was leading in these conditions. At the same time, in both sections, one of the variables affecting economic sanctions and an oil embargo in particular, the role of the international media. Most of the international media during the sanctions period, playing an active role in the success of sanctions in many forms. In the post-sanctions period, the performance of the media in the atmosphere to implement the terms of the agreement, particularly regarding sanctions Barjam oil industry be investigated. In this regard, the position of International introduced three kinds of media, including Reuters, Bloomberg and Financial Times; sanctions against Iran's oil industry in the sections "Barjam before" and "after Barjam" has been scrutinized.So, during the period from the beginning of 2012 until the end of the first quarter of 2016 media coverage of the three reference was scrutinized news. After the examination the result was that the two media "Reuters" and the "Bloomberg" twice "before Brjam" and "after Brjam" of developments in the industry of oil and the sanctions that the industry is aiming, with shift and how their coverage more positive and supportive approach to tactics rather than negative attitudes have changed.
_||_
موضع گیری رویترز، بلومبرگ و فاینانشیال تایمز در مورد صنعت نفت ایران در دورهی پس از تحریم
چکیده:
روند اعمال تحریم های اقتصادی علیه ایران و رفع این تحریم ها با توافق هسته ای ، عوامل و متغیرهای متعددی را عمل فعال ساخت. به طور مشخص ، صنعت نفت ایران ، یکی از دو هدف اصلی تحریم های اقتصادی قرار داشت و به طور طبیعی در فضای رفع تحریم ها نیز ، صنعت نفت پیشرو در این شرایط بود . در عین حال ، در هر دو مقطع ، یکی از متغیرهای موثر بر تحریم های اقتصادی و به طور خاص تحریم های نفتی، نقش آفرینی رسانه های گروهی بین المللی است. جریان رسانه ای غالب بین المللی در دوره تحریم ، نقش فعالی در موفقیت تحریم ها در اشکال مختلف داشت . در دوره پسا تحریم نیز ، عملکرد این رسانه ها در نحوه فضاسازی جهت اجرای مفاد توافق برجام به خصوص در قبال رفع تحریم صنعت نفت قابل بررسی است. در این راستا موضع سه رسانهی مطرح بینالمللی؛ شامل رویترز، بلومبرگ و فاینانشیالتایمز؛ در قبال تحریم صنعت نفت ایران در مقاطع «قبل از برجام» و «بعد از برجام» مورد تدقیق قرار گرفته است.
بدین منظور طی مقطع زمانی از ابتدای سال 2012 تا انتهای سهماههی اول 2016 محتواهای رسانهای این سه مرجع خبری مورد تدقیق قرار گرفت بعد از بررسیهای مفصل در نهایت نتیجه این بود که دو رسانهی «رویترز » و «بلومبرگ» در دو مقطع «قبل از برجام» و «بعد از برجام» نسبت به تحولات وصنعت نفت و تحریمهایی که این صنعت را نشانه رفتهاند، دچار تغییر موضع شده و چگونگی پوشش خبری خود را از رویکردهای با تاکتیک منفی به رویکردهای نسبتاً مثبتتر و حمایتیتر تغییر دادهاند. اما «فاینانشیال تایمز» در هر دو دوره با استناد به شواهد و محتواهای منتشره در این رسانه، رویکردهای بیاعتنایی و بیتوجهی و حاکی از فضای تردید و ناکارآمدی خود را در مقطع بعد از برجام ادامه داده است.
کلیدواژهها: رسانه، صنعت نفت ایران، تحریمهای نفتی، برجام، پسابرجام، رویترز، بلومبرگ، فاینانشیالتایمز
1 - مقدمه
یکی از بزرگترین رویدادهای کشور ایران در قرن حاضر، پدیدهی تحریمهای همهجانبه بوده است. هرچند که این تحریمها از زمان ملیشدن صنعت نفت آغاز گردید، اما شکل هوشمند آن اختصاصاً از سال 2012 برعلیه اقتصاد کشور و به طور مشخص بر صنعت نفت کشور اعمال شد.
به طور مشخص نقش رسانه های بینالمللی و تاثیرگذار در چگونگی رفع و آثار تحریمها بر صنعت نفت با توجه به نیازها و ضرورتهای آن از جمله تولید، تجارت ، انتقال وجوه به داخل کشور و سرمایه گذاری از ااهمیت ویژه برخوردار است.در واقع تصویری که این رسانه ها از ایران بعد از تحریمها ترسیم میکنند، نقش تعیینکننده ای در توسعه اقتصادی ملی کشور و به تبع آن پویایی و پیشرفت صنعت نفت دارد. یکی از جنبهها، تحریم نفتی است. بی تردید در فرآیند زمینهسازی برای تحریمها و اجرای آن (و رفع آنها)، عوامل سیاسی و اقتصادی و بین المللی بیشماری دخیل بوده است. یکی از آن ها، رسانههای بین المللی است که میتوان نقش و جایگاه آنها را در همهی مراحل فوقالذکر (شامل زمینه سازی، اجرا ، رفع و نهایتاً مقطع بعد از تحریمها ) مشاهده کرد. اهمیت این عامل به گونهای است که در بررسی و تحلیل تحریمها هیچ تحلیلی بدون درنظر گرفتن این نقش نمیتواند کامل و جامع باشد . تحریمها در چند سال اخیر به شدت بر صنعت نفت ایران تاثیر گذاشته و آن را در محدودیت و تنگنا قرار داده است. اکنون بعد از امضای برجام؛ قرار است که تحریمها نیز رفع گردد. این مهم فضای جدیدی برای صنعت نفت ایران باز میکند. در این میان؛ مهم است که تصویری که از این صنعت نفت در افکار عمومی و بینالمللی توسط رسانههای بینالمللی ترسیم و منعکس میشود، تصویر مثبت و سازندهای باشد. در دوران تحریم، تصویر ارائهشده از این صنعت در رسانههای بینالمللی معتبر، عمدتاً ناظر بر محدودیتها و ناکامیها بوده بهگونهای که تصویری سیاه و ناکارآمد و از نفسافتاده ارائه میشد. یکی از الزامات و نیازهای مهم این صنعت در ایران در بعد از تحریمها، جذب منابع مالی و سرمایهای است که بدون تردید در تشویق و ترغیب سرمایهگذاران نقش مهمی دارد. تصویری که رسانهها از منظر سیاسی و اقتصادی برای صنعت نفت ایران ترسیم و ارائه میکنند، بسیار تعیینکننده و مهم است.
2 - چارچوب نظری
در عصر حاضر، رسانه ها با بهره گیری از قدرت تاثیر فوق العاده خود، به راحتی می توانند جریانات و گرایش های سیاسی را برای مخاطبان خود راهبری یا تبیین کنند (کازینو 1375، 23) عینی ترین کارکرد رسانه ها در دنیای امروز در همین بخش ظاهر شده و به تعبیر تافلر بشر امروز کاملا از رسانه ها منفعل است، به خصوص در بعد دموکراسی و امور سیاسی آینه تمام نمای رسانه هاست.
یکی از مباحث مهم در مطالعات مربوط به کارکردهای رسانه ها به ویژه کارکردهای سیاسی رسانه ها بحث «قدرت و رسانه» است. اینکه که رسانه ها در جوامعی فعالیت می کنند که در آنها قدرت به اشکال مختلف میان نیروهای مختلف اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی، افراد، گروه ها و طبقات توزیع شده است. در هر جامعه ای رسانه ها به طریقی با ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی مربوط هستند، زیرا هر رسانه ای هزینه و ارزشی سیاسی و اقتصادی دارد. همچنین رسانه ها تحت نظارت نظام های سیاسی، اقتصادی و حقوقی جامعه عمل می کنند. در همه جوامع گروه ها و افراد سعی در دسترسی به رسانه ها برای کسب وحفظ قدرت وجهه خود در جامعه هستند (ساعی 1390، 207)
بر پایه این مفروضات پرسش هایی که در ذهن مطرح می شود، این است که چه کسی و چگونه رسانه ها را کنترل و بر رسانه اعمال قدرت می کند؟ چه کسانی به رسانه ها دسترسی دارند؟ و تصویری که از واقعیت ارائه می شود ازدید چه کسانی است؟ این سوالات از مسائل مطرح در مطالعه نقش و کارکردهای سیاسی رسانه ها در جوامع مختلف است.
امروزه منطق گفتمانی و منطق ابزاری و بهرهبرداری از رسانهها در مورد موضوعات مختلف مورد مناقشه (از جمله موضوع تحریمهای صنعت نفت ایران)؛ الزاماً با معیارهای صرف دیپلماتیک عمومی قابل سنجش نیست. نخبگان اجرایی، بازیگران دولتی و غیردولتی و غیرحاکمیتی، تجار و صاحبان مشاغل و معاملهگران بزرگ، صاحبان رسانه (مشتمل بر جریانسازها و گفتمانسازها) و از همه مهمتر افکار عمومی فرهیخته و آگاه و خواهان مشارکت پویا از این دسته هستند. اکنون رسانهها با چینشهای مختلف رسانهای، میتوانند این ظرفیت را برای فعالیتهای خود پدید آوردند که کاملاً هماهنگ با سیاست خارجی کشور؛ زمینهساز مذاکرات بینالدول باشد تا از این طریق برقراری تفاهمات و جلب همکاری در جهان واقعی سیاست امکانپذیر شود (خرازی آذر 1393، 40)
واقعیت آن است که اعمال دیپلماسی رسانهای در اغلب اوقات از سوی دو طرف، هماهنگ با سیاست خارجی هر دو طرف است. مقطع اعمال این دیپلماسی رسانهای نیز حسب مورد متاثر از موضع کشورهای دخیل در مذاکره است. در مقطع توافق هستهای ایران و همراه با جدیتر شدن لزوم دستیابی به توافق، هدف اصلی در ایجاد تصویر مناسب و مطلوب از کشور مقصد در خارج و تاثیرگذاری بر افکار عمومی در کشورهای خارجی دنبال میشود. نکتهی مهم این است که فعالیت رسانههای بینالمللی و تاثیرگذار، در کوتاه مدت معطوف به دسترسی به نتایج مشخصی است؛ حال آنکه ابزارهای متعددی (مانند دیپلماسی عمومی-سیاسی) در اختیار ندارد.
رسانهی جمعی رسانهای است که در زمان واحد، پیامهای یکسان را برای تعداد زیادی از افراد ارسال میکند. (پاتر 1385 ، 8) گفته میشود که رسانه به مثابهی یک وسیلهی فنآورانه است که از طریق آن اقدام به انتشار پیام میگردد (هر نوع رسانه در این تعریف جای میگیرد). بدین ترتیب دو نوع رسانه وجود دارد که عبارتند از رسانههای جمعی و رسانههای غیرجمعی. پاتر معتقد است که تفاوت بین این دو رسانه نمیتواند «تعداد مخاطبان» آنها و با «تجربههای مخاطبان در هنگام دریافت پیام» باشد (پاتر 1385، 9). منظور از کلمهی جمعی 1 در عبارت رسانههای جمعی2 ناظر بر آن رسانهای است که قصد اصلی او عادتدادن مخاطبان به روش ثابتی برای عرضهی محتوا3 است
از آن جا که رسانه ها در استراتژی کشور های غربی برای نهادینه سازی نظام سیاسی جدید جهان نقشی اساسی دارند، جا دارد همزمان با بررسی تحولات معاصر در عرصه روابط بین الملل، کارکرد رسانه ها نیز مورد کنکاش قرار گیرد. به ویژه این که تحول شگرف فنآوری رسانههای ارتباطی مدرن در دهههای اخیر، امکانات جدیدی را پیش روی دولتمردان و سیاستمداران قرار داده، به گونهای که نقشهایی تازه و کمسابقه در عرصه سیاست خارجی به رسانهها واگذار شده است. به همین دلیل، پژوهشگران علاقهی زیاد به تحقیق در باره نقش رسانهها در سیاست خارجی پیدا کردهاند. (محکی 1391 ،202)
رسانه ها با استفاده از عوامل سازمانی، فنی و فرهنگی، امور خارجی را پوشش میدهند و بدین وسیله در فرایند سیاست خارجی نفوذ دارند. رسانه ها قادرند كه شرایط را تعریف كنند و به یك رویداد یا شخصیت مشروعیت اعطا كنند (كاركرد برجسته سازی)، به عنوان سازمان دهنده عمل كنند؛ موضوعات را تحریف شده یا شفاف نمایش دهند؛ سیاست های دولتی را در موضوع سیاست خارخی شتاب دهند یا كند سازند، خواسته یا ناخواسته ابزار تبلیغات سیاسی در شكل دهی و پیادهسازی سیاست خارجی باشند، مجراهایی برای مبادلات رسمی شوند و در خلق و خوی دولتمردان ، نخبگان و مردم نفوذ یابند. (Malek, 1997,40)
در هر حال امروزه بخش مهمی از توان و قدرت استراتژیک کشورها، ناظر بر دیپلماسی رسانهای آنهاست و همین عامل است که بار بزرگی از چرخهای دیپلماسی و سیاست خارجی آنها را بر دوش دارد. این رسانهها سالهاست که گسترههای ملی و منطقهای و بینالملی و جهانی سیاست را به تحریریهی خبرگزاریها و روزنامهها و سایتها و تلویزیونها و شبکههای ماهوارهای کشاندهاند (خرازی آذر 1394، 119)
در میان رویکردهای مختلف به نظریههای مرتبط، به نظر میرسد که دو نظریه سنخیت بیشتری با موضوع این تحقیق دارند.
2 – 1 نظریهی برجستهسازی4
این نظریه در زمینههای آنالیز اجزاي اساسي فرايند ارتباط (رسانهها و محتوا) مورد استفاده دارد. در تعريف برجستهسازی گفته شده «برجستهسازی خبري هنجاري است که در عرضه اخبار با رده بندي اهميت رويدادها و با دروازه باني خبري، رابطه اي مستقيم دارد. برجستهسازی گستره انتقال خبرها را تعيين مي کند، شرايط ارجاع دادن و اشاره کردن به مقولات خبري را تعيين ميکند و محدوديتهاي بحث را مشخص مي سازد» (سورین و تانکار، 1384، 325)
رسانهها موضوعات و رویدادهایی را که مورد توجه عموم قرار گرفته اند، به نمادهای ثانویه که از نظر سیاسی و اخلاقی دارای منزلت و موقعیت مناسب هستند، وصل می کنند، چرا که مردم برای جهت گیری درباره ی یک موضوع، نیازمند پایه و مبنا هستند. معمولاً گفته میشود که فرایندهای برجستهسازی، رقابتی تکوینی در میان حامیان موضوعات برای جلب توجه «محققان رسانهای»، «عموم» و «نخبگان سیاسی» است.(دییرینگ و راجرز 1385 ، 71)
از حیث رسانه اي، برجستهسازی فرايندي است که طي آن رسانهها سعي مي کنند تا بر ذهنيت مخاطبان به نحوه دلخواه تأثير گذارند و افکار عمومي را به جهات مورد نظر سوق دهند و اين امر از طريق دروازه باني و رده بندي اهميت رويدادها، صورت عملي به خود مي گيرد. درواقع در اين فرايند، اولويت هاي رسانه ميزان نوع رويدادها را در بخش هاي خبري مشخص ميسازد.
2 – 2 نظریهی بازنمایی5
گفته شده که انسان ها در دنیای هایپررئال یا همان فراواقعیت زندگی میکنند که در آن نشانهها و رمزهای رسانهای ارتباط با واقعیت را قطع کرده و خود جایگزین امر واقع شده اند. مسئله مهم در بازنمایی واقعیت توسط رسانهها اینجاست که یک رسانههیچ گاه ابزاری خنثی و یک میانجی بی طرف در ارائه تصویر به حساب نمی آید. رسانه متکی به زبان و معناست و زبان و معنا نیز در چارچوب گفتمان همواره متکی به قدرت است.(صفاوردی 1389، 304)
لذا بازنمایی حوادث توسط رسانهها، سوای بحث اخلاقی و غیراخلاقی بودن آن، دارای سوگیری ایدئولوژیک است و در راستای تضعیف یا تثبیت قدرت و گفتمان ویژهای گام برمیدارد. براین اساس، درک مخاطب غیرایرانی از مقولهی «تحریمهای نفتی و اقتصادی» معادل آنچیزی است که در رسانههای غربی در وهله اول به مخاطب عرضه میشود. این عرضه از طریق «ادراکی» صورت میگیرد که که توسط رسانهها و باشگاههای خبری ساخته و ایجاد شده و در وهلهی دوم این درک وابسته به قدرت و گفتمان ویژهای است که آن رسانه در خدمت آن قرار گرفته است. ارتباط بازنمایی با زندگی و تجربه مردم در جهان اجتماعی، پیچیده است، اما بازنماییها برای مردم واقعی، دارای پیامدهای واقعی است و این پیامدها در زمینهی تحریمهای اقتصادی و نفتی ایران میتواند در قالب واقعیتی به نام «مشروعیتبخشی» به اقدامات تحریمی آمریکا عینیت پیدا کند. اما چنانکه گفتیم واقعیت بههیچ وجه بر بازنمایی ها پیشی ندارد بلکه توسط آن ساخته می شود (گیویان 1388، 76)
با تعمیق بر ابعاد این پژوهش؛ به نظر میرسد که دو نظریه ی فوقالذکر از میان نظریههای ارتباطی میتواند در درک و بررسی موضوع مورد نظر راهگشا باشد.
3 - یافتههای پژوهش:
این تحقیق موضعگیری رسانههای تحت بررسی (رویترز، بلومبرگ و فاینانشیالتایمز) را در مقاطع تحریم و همچنین بعد از آن در کنار سیاستهای تحریم نفتی ایران (و در مورد همسو و همراه بودن آن رسانهها و بالطبع کمک به قوام آن سیاستهای تحریمی) را بررسی کرده است. بعد از نیل به توافق هستهای (در ابتدای تابستان 1394) و به دنبال تغییر نوع نگاه کشورهای تحریمکننده (و همچنین ایران)، تغییرات در سمت و سوی پوشش خبری و انعکاس اخبار صنعت نفت ایران در قبال این «تغییر راهبرد» را بررسی کند. آنچه که مشاهده شد این بود که دو رسانه (شامل رویترز و بلومبرگ) در مقاطع قبل و بعد از تحریم دچار تغییر در سوگیری رسانهای شدهاند اما فاینانشیالتایمز هیچ تغییری در موضعگیری خود در این دو مقطع ایجاد نکرده است. به بیان دیگر «رویترز» و «بلومبرگ» در قبال تغییر نوع راهبردهای اجرایی حاکم بر تحریمها، دست به تغییر نوع پوشش خبری و حتی تاکتیکهای خبری مربوطه زدهاند.
فعالیتهای رسانههای سهگانهی مورد نطر این تحقیق همواره در حداکثر هماهنگی و یکپارچگی با خطوط سیاسی و امنیتی و منافع دولتهای متبوع آن رسانهها بوده و دنبالهروی سیاستهای و استراتژیهای آنها است. حالا دیگر گفتمانسازی و تصویرسازی حاکمیتها و دولتها از تصمیمات خود، به عرصهای برای نهاییکردن تصمیمات راهبردی رهبران و سیاستگذاران تبدیل شده است. فضای پدیدآمده در رسانهی سهگانه این تحقیق بهگونهای مؤید آن است که پیشبرد دیپلماسی و سیاستخارجی بیش از پیش به میزان تاثیرگذاری تاکتیکهای خبری و رسانهای آن عرصه تبدیل شده است.کارکردهایی مانند خبرسازی، جریانسازی، پوشش خبری، و سناریوسازی خبری در واقع تصویری از بازنمایی و واقعیت رسانهای است. این کارکرد بازنمایی در واقع همان مبانی نظری مشخصی بود که در فصل دوم به آن اشاره شده است. از سوی دیگر حوزههایی نظیر برجستهسازی و بزرگنمایی نیز در آن دخالت دارند. بدین معنا که رسانهها تعیین خواهند کرد که چه چیزی خبر باشد و نیز همانها مشخص میکنند که در فرآیند پوشش خبری باید چه گفتمانهایی را برجستهتر کرد و چه موضوعاتی را در قالب سکوت به ورطهی فراموشی سپرد. این رسانهها کارخانهی فکری «واقعیتسازی» هستند که در ساخت «گفتمان غالب» سیاسی و دیپلماتیک دخیل هستند.همواره فرض بر این است که سبک اقداماتی که مردم اتخاذ میکنند، بستگی به آنچه که در ذهن آنها میگذرد، خواهد داشت. به طور مشخص، مادامي كه رسانهها نسبتاً مستقل از قدرت سياسي باشند، كنشگران سياسي مجبورند با قواعد، تكنولوژي و منافع رسانهها كنار بيايند. رسانهها چارچوب سياست هستند و ميتوان گفت كه حكومت كردن به ارزيابيهاي روزانه تاثيرات بالقوه تصميمگيريهاي نهاد حكومت بر افكار عمومي وابستگي مييابد.
خروجی نهایی این رسانهها (در هر شکل و شمایلی که باشد)؛ اگرچه به دنبال منافع نوین متاثر از تصویرسازی و گفتمانسازی است؛ اما این منافع به نوبهی خود در خدمت منافع و امنیت ملی سیاست واقعی است.فصل مشترک رویکردهای مختلف، صرفاً کسب سهم افزونتری از منافع ملی و دستیابی به اهداف ملی و در راستای منافع و امنیت ملی است. مدلهای نهایی نیز تابع فرآیندهای «بالا به پایین» و همچنین «پایین به بالا» و گسترهای از هیراشیها (سلسلهمراتب نصمیمگیری) است. نکتهی جالب آن است که عملیات اجرایی آنها نه فقط «سیاه و سفید» بلکه طیفی از رنگهای میان این دو است.
از آنجا که تحریمهای تحمیلی بر صنعت نفت ایران از چارچوب زمانی مشخصی پیروی کرده و از ابتدای سال 2012 وارد فاز هوشمند خود شده و تا مقاطع پسابرجام ادامه داشته است، لذا به نظر میرسد که استفاده از چارچوب خطی زمانی برای تفسیر چگونگی نگاه آن رسانهها میتواند مبنای صحیحی باشد. لذا در این پژوهش مبنای تقسیم بندی زمانی به صورت خطی و از ابتدای سال 2012 آغاز شده و به شکل سالانه برای سالهای 2013 و 2014 و 2015 و سهماههی اول 2016 تعریف شده است6.
3 – 1 : رویترز
این رسانه در حالی که در مقطع استمرار تحریمها به کرات خبرهایی با محورهای ناامیدکننده از توسعهی صنعت نفت ایران میکرد، از سه گروه کلی خبرها پیروی مینمود:
محور اول : خبرهای اعمال تحریم علیه شرکتها و اشخاصی که با صنعت نفت ایران ارتباطاتی در خارج از چارچبهای موردقبول تحریمها داشتهاند.
محور دوم: خبرهای مرتبط با امکان جایگزینی نفت ایران به طرق مختلف
محور سوم : خبرهای مرتبط با تاثیرات تحریمها بر ایران و بازار
در ذیل هرکدام از این محورها نیز حسب مورد «گروههای خبری» متفاوت با تاکتیکهای مختلف سازماندهی شدهاند که در 9 گروه کلی به شرح زیر طبقهبندی شدهاند.
اول ) به صورت مخالفت آن کشورها با کاهش واردات از ایران
دوم ) معرفی عربستان، عراق، امارات و چند کشور دیگر به عنوان آلترناتیوها
سوم ) خبرهایی ناشی از آغاز مشاهدهی کاهش واردات نفت آن کشورها از ایران
چهارم ) خبرهایی با محوریت رویآوردن کشورهای مشتری نفت ایران به سایر کشورهای تولیدکننده
پنجم ) انتشارهای آماری و Fact book مستند به گزارشات آماری مراحع معتبر نفتی؛
ششم ) انتشار خبرهایی که مصدق نزول صادرات نفت ایران است.
هفتم ) انتشار گزارشهای ماهانه حاوی تایید آمارهای بند ششم
هشتم ) معرفی و برجستهسازی محدودیتهای انتقال وجه به ایران
نهم ) حرکت خزنده در قالب تلقین این که اساساً تولید نفت ایران در حال کاهش است و بالطبع توان صادراتی ایران نیز دچار کاهش شده است.
هرکدام از این «خرده گروهها» نیز برای خود تاکتیکهای پوشش خبری متفاوتی را دنبال میکردند اما حسب بررسیهای انجامشده امکان تخصیص یک تاکتیک خاص برای هرکدام از این «خردهگروهها» وجود ندارد. اما عمدتاً بر پایهی تاکتیکهای پیشگوییهای مغرضانه7، افشا8، خبر به همراه دیدگاه9، انتخاب10، کلیگویی11، منابع ناشناخته و مبهم12، تکرار و تاکید13، منابع چندگانه14، و اختفای منبع غیرموثق در پشت منبع موثق15 و چند تاکتیک دیگر بارزتر بوده است.
اما همزمان با مشاهدهی تحرکاتی در نزدیکشدن به توافق هستهای در تابستان 1394 میتوان تغییراتی در نوع نگاه و پوششهای خبری «رویترز» نیز رصد نمود. در عین حال همسو با اظهارات مقامات دیپلماتیک و سیاسی نزدیک به مذاکرهکنندگان، نوساناتی از ماه آوریل (اواسط فروردین تا اواسط اردیبهشت 1394) تا مقطع اعلام توافق مشاهده میشود. در ماه می خبرهایی با محوریت «زمانبر بودن» تجدید ساختارها در صورت توافق هستهای و عدم تمایل بانکها (و نه شرکتها) برای معامله با ایران منتشر شده است. همچنین به کرات از توافق هستهای به عنوان عاملی برای کاهش قیمت نفت نام برده میشود. از این تاریخ به بعد، تقریباً در تمامی خبرها؛ قیمتهای روز نفت خام در متن خبرها گنجانده میشود.
آنچه که مشهود است این که اختصاصاً بعد از انتشار خبرهای توافق هستهای، چندین خبر با موضوع «افزایش تولید نفت ایران»، «افزایش صادرات نفت ایران» و «ورود ایران به بازار نفت» منتشر میشود. تعداد خبرهای مرتبط در این ماه (جولای) بیشتر است. بعد از توافق نیز از حضور شرکتهای معظم نفتی در چارچوب توافق یاد کرده است. در ماه بعد از توافق (آگوست 2015 ) سهم خبرهای حمایتی افزایش مییابد. از جمله خبرهای مرتبط میتوان به تقلای شرکتهای خدمات نفتی بینالمللی16 جهت ورود به صنعت نفت ایران و مذاکرات مقامات ارشد شرکتهای ایرانی با خارجیها و اقمار آنها اشاره کرد.
در طول سال 2015 سهم خبرهای مربوط به جایگزینی نفت ایران بسیار کمتر شده و فقط در آخر سال فقط به رقم 16.2 درصد به عنوان شاخص کاهش خرید آسیاییها تاکید شده است. در ژانویهی 2016 اجرای عملی و نهایی برجام رقم خورده و لذا سهم خبرهای منتشره در این رسانه در این ماه نسبت به دو ماه بعدی، بسیار بیشتر است. در این ماه قیمتها همچنان روند کاهنده دارند. شروع این سال از منظر رویترز همراه با پوشش خبری موضع ایران برای بازپسگیری سهم بازار خود به عنوان «حق طبیعی» و سیاست لایتغیر کشور در دستور کار این رسانه قرار دارد. این موضع بارها از سوی رویترز تحت پوشش قرار دارد.
در اوایل سال 2016 خبرهای رویترز عمدتاً حمایتی بوده و تنها موضعگیری منفی رویترز ، حول محور کاهش قیمتها (ناشی از ورود ایران به بازار نفت) است. در اواخر ژانویه خبرهای رویترز حاکی است که افزایش صادرات نفت ایران در این ماه، عملاً بیشترین رقم طی دو سال قبل از آن بوده و ایران اولین محموله را به اروپا فروخته است.
چنین سیاستی در ماههای فوریه و مارس نیز دقیقاً به همین شکل ادامه پیدا میکند و تقریباً هیج خبر منفی از صنعت نفت ایران منتشر نشده است.
در سال 2012 و همچنین 2013 طبق فرضیه و اهداف پژوهش، سوگیریهای مثبت در خبرهای رویترز مطمح نظر نیست. در سالهای 2014 و 2015 و سهماههی اول 2016 طبق فرضیه وبررسیهای انجامشده،، سوگیریهای مثبت در خبرهای رویترز مشاهده میشود.
حسب محاسبات و شمارش دقیق محتواهای واجد سوگیریهای مثبت و منفی، جدول ذیل حاصل آمده است.
جدول یک: محاسبهی نسبت ریاضی تعداد محتواهای مثبت به منفی رویترز
جهت گویاترشدن موضوع، نمودار روند نسبت تعداد محتواهای سوگیری مثبت به منفی ؛ در قالب شکل زیر به تصویر کشیده شده است.
نمودار 1 : روند نسبت سوگیریهای مثبت به منفی – رویترز
چنانکه مشهود است، این نسبت به مرور زمان از ابتدای سال 2014 روند رو به رشدی را نشان میدهد؛ بهگونهای که از حدود 10 درصد در متوسط سال 2014 به رقم 27 درصد برای سال 2015 رسیده و در سه ماههی اول 2016 به مرز حدود 47 درصد میرسد.
این نسبت در واقع تاییدی است بر یافتههای قبلی همین تحقیق که قبلاً در قالب تحلیل محتوا ارائه شده بود و اینک به واسطهی آماری نیز اثبات شده است.
3 – 2 : بلومبرگ
با آغاز تحریمها در سال 2012 به طور مشخص بلومبرگ معتقد است که شرایط ایران در عرضهی صنعت نفت، یکی از بزرگترین کاهشهای عرضه در طول سه دههی اخیر است که میتواند قیمتها را بالا ببرد. بلومبرگ سپس آمارهایی ارائه میدهد که طی آن در صورت اجرای کامل تحریمها، تولید ایران به میزان یک میلیون بشکه کاهش مییابد (آماری که بعدها صحت آن از سوی مقامات نفتی ایران هم تایید شد). بدین ترتیب چهرهای که از صنعت نفت ایران توسط بلومبرگ منعکس میشود، دارای دو ویژگی «تاریک» و «تقصیر» است. تاریکی از این بابت که با اتمام مهلت قراردادهای خرید دیگر مشتری چندانی برای ایران باقی نمانده است؛ تحریمها در حال تاثیر هستند، تولید نفت ایران رو به نقصان گذاشته؛ صادرات نفت نزولی است، سهم ایران در بازارهای نفت کاهش یافته و مشتریهای خود را از دست داده است. اما «تقصیر» از این بابت که گناه افزایش قیمتها به گردن ایران انداخته شده است؛ آن هم به دلیلی که خود ایران تمایلی به آن نداشته و آن را غیرقانونی میداند.
این رسانه در سال 2013 طی چندین مورد تاکتیک افشاگری17 را در دستور کار خود قرار میدهد. به عنوان نمونه خبر جریمهی یک بانک اسکاتلندی برای نقض تحریمها و جریمهی 100 میلیون دلاری و عذرخواهی مدیران آن بانک مطرح شده و همجنین خبر مهم دیگر، افشای یک شبکهی «غیر رسمی» اما «گسترده»ی انتقال پول برای دور زدن تحریمهاست که توسط تجار ایرانی ایجاد شده و اساس کارکرد آن بر اساس «اعتماد متقابل» تجار است. بلومبرگ در ادامه از انواع روشهای دور زدن تحریم و فرار از تحریم یاد میکند مانند تجارت چمدانی، معاملات نقدی، انتقال مبالغ از طریق حواله (یک ابزار غیررسمی است) که همگی توسط این «شبکهی غیررسمی» به کار گرفته میشود.
با آغاز سال 2014 بلومبرگ دست به راهبردهای غیرمتعینی میزند. چهار منبع آگاه در ژانویه به بلومبرگ خبر داده اسند که ایران در حال اعطای تخفیفهای بیسابقهای است که از «مارس 2000 تا کنون چنین تخفیفهایی داده نشده است»18. با بررسی عمیقتر در طول 2014 نمیتوان جهتگیری مثبت یا منفی مشخصی را برای خبرهای بلومبرگ تعیین کرد. اما از حیث مقایسهها سهم خبرهای با دیدگاه مثبت 48 درصد و با دیدگاه منفی 52 درصد است که به یکدیگر نزدیک هستند. البته این نسبت در طول ماههای مختلف فرق دارد.
در ماههای بعدی بلومبرگ طی چندین خبر – تحلیل دست به ارائهی توصیههایی به گروههای مذاکرهکننده میزند از جمله توصیه به 5+1 که مذاکرات خود را با ایران ادامه بدهد، چرا که احتمال حصول به توافق «بالا» است و در این صورت ارزش آن را دارد که تلاش بیشتری برای نیل به توافق صورت بگیرد. این دسته از تحلیلها ذیل مقولهی «دیدگاه بلومبرگ»» منتشر میشود، اما بهواقع نمیتوان خط و خطوط مشخص و مرزپذیری برای سنگینبودن خبرهای منفی به خبرهای مثبت پیدا کرد. در متن این دسته از محتواهای بلومبرگ، مقولههای تحلیلی به کار گرفته میشود که لاجرم ترکیبی از مدلولات مثبت و منفی است.
اما در سال 2015 (یعنی سالی که در تابستان آن توافق هستهای محقق میشود)، از اواخر ماه مارس رفتهرفته نام شرکتهای بزرگ نفتی در متن خبرهای بلومبرگ به میان میآید. هدف آن است که این شرکتها (اروپاییها) به عنوان ناجی صنعت نفت ایران قلمداد شوند چرا که قبل از اشاره به صنعت نفت ایران، بارها از آنچه که تحریمها بر سر اقتصاد ایران آورده است؛ یاد میگردد. بلومبرگ جستهگریخته ضمن اشارهی کلی به موضوع نیاز ایران به شرکتهای نفتی، مواضع آنها را هم در قبال صنعت نفت ایران منتشر میسازد. این مواضع را میتوان در دو «گونه» خلاصه کرد.
گونهی اول آن است که به طور کلی مقولهی تحریم به عنوان سد راه ورود شرکتهای فوق است.
گونهی دوم آن است که برخی اظهارنظرهای مقامات آن شرکتها توسط بلومبرگ انتخاب و منتشر میشود (مصداق تاکتیک انتخاب) . در این خبرها مجدداً معضل تحریم مطرح شده؛ هرچند خبرهای این گونه همواره ناظر بر تمایل آن شرکتها بر حضور و فعالیت در ایران است. اما همچنان از سدی به نام «تحریمها» به کرات یاد میشود.
به تدریج و در فاصلهی یک ماه از تحقق موافقتها در تابستان، بلومبرگ تحریمهای آمریکا را «لنگ» و «فروپاشیده» تعبیر کرده . این تعبیر از آن جهت مهم است که اولین بار است که از چنین واژههایی برای توصیف موقعیت تحریمها و آثار آن استفاده شده است. این خبرگزاری به کرات از مذاکرهی مقامات شرکتها با مقامات نفتی ایران خبرهایی منتشر میکند که اینها بیشتر در حاشیهی اجلاس اوپک صورت گرفته است. چنانکه ذکر شد هرچند شرکتها با «سد تحریم» روبهرو هستند اما برخی دیدارهای وزیر نفت با کمپانیهای نفتی دستمایهی چندین خبر از سوی بلومبرگ قرار گرفته است.
با اعلام خبر توافق هستهای در اوایل تابستان 2015 باید اظهار داشت که مواضع بلومبرگ در مورد آثار و تبعات و نتایج مترتب بر آن عمدتاً مواضع مثبتی است. در فاصلهی اعلام توافق هستهای تا اوایل نوامبر، دو رویکرد در دو نوع از محتواهای بلومبرگ مشاهده میشود.
تحلیلهای بلومبرگ در بخش مربوطه19 عمدتاً واجد نگاه منفی و بدبینانه به صنعت نفت ایران است. در بخش اخبار20 اما چنین نگاهی حاکمیت ندارد. با بررسی متون خبری میزان نگاه مثبت بیشتر است. در قسمت خبرها بارها به اظهارات وزیر نفت ایران در مورد سیاست نفتی ایران در مقاطع بعد از تحریم اشاره شده است. این اظهارنظرهای وزیر نفت ایران در بیشتر خبرهای مرتبط با صنعت نفت ایران ذکر شده که مصداقی از تاکتیک تکرار و تاکید21 است. در این مقطع زمانی بلومبرگ بارها به مزیتهای صنعت نفت ایران اشاره یاد میکند که عبارت از «کمهزینهبودن تولید از میادین ایران»، «ثبات سیاسی نسبی در کشور»، «نزدیکی مناطق تولید نفت به شبکهی نقل و انتقال نفت»و «تلاش وزارت نفت برای بازنگری در متون قراردادهای خارجی خود» است.
در ادامه و ابتدای سال 2016 و با توجه به این که در ماه ژانویه عملاً برجام به مرحلهی اجرایی رسید، لذا حجم خبرهای مرتبط با آن نیز به طور چشمگیری بیشتر از دو ماه بعدی سال 2016 است. در این دورهی زمانی هرچند خبرهای با دیدگاه منفی نسبت به موضوع فوقالذکر وجود داشته اما تعداد خبرهای حمایتی در این دوره به نسبت خبرهای منفی از نسبت بهترتیب 75 به 25 تبعیت میکند.
در اوایل ژانویه و قبل از امضای برجام، بلومبرگ گزارشهای متعددی از صنعت نفت ایران اشاره میکند. تدقیق در محتوای مطلب بلومبرگ در خصوص این گزارشها از چند جهت مهم و حمایتی محسوب میشود زیرا میتواند علاوه بر آنکه تاییدی بر حضور و فعالیت شرکتهای بزرگ نفتی در ایران باشد، در عین حال تا حدی ناظر بر تایید تواناییهای جاری صنعت نفت ایران هم هست.
بلومبرگ به درستی به این نکته اشارت دارد که با توجه به نقش مسلط نفت در اقتصاد کشور، هرگونه گشایش در توسعهی صنعت نفت میتواند مصداقی بر توسعه و پیشرفت در تمامی حوزههای کشور باشد. اما به فاصلهی یک روز بعد از آن گزارش منفی ناظر بر محدودیتهای اقتصاد ایران در حوزهی سرمایهگذاری خارجی منتشر شده است. این گزارش جزء محدود گزارشهای منفی در مقطع مورد نظر در سال 2016 است.
با امضای برجام عملاً تعداد قابلتوجهی از مطالب و محتواهای منتشره در بلومبرگ، شکل حمایتی و مثبت به خود میگیرد. نسبت تعداد خبرهای مثبت به منفی مانند نسبت 9 به 2 است. محورهای متعددی مد نظر بلومبرگ قرار دارد از جمله «امکان رشد 5 برابری درآمدهای اقتصادی ایران در سال 2016 به نسبت سال قبل از آن» که در همین ابتدا تاکتیک غلو22 در این خبر کاملاً مشهود است و میزان پنج برابر شدن درآمدهای «اقتصاد ایران» نمیتواند موضوعیتی داشته باشد. توجه به این نکته ضروری است که در موقعیت پس از برجام، قاعدتاً محافظهکاریها بیشتر خواهد بود. خصوصاً در شیوههای تعامل و ارتباط با صنعت نفت ایران و هرگونه اظهارنظر در این مقوله. به همین خاطر هنگامی که بلومبرگ میخواهد از استقبال نمایندگان کشورها از نفت ایران مطلبی منتشر کند، آن را از قول یک «مشاور» بیان میدارد که احتمالاً میتواند مصداقی از تاکتیک محکزنی23 هم باشد. اما هنگامی که قصد دارد از «نمایندگان شرکتها» یاد کند به راحتی نام شرکتها را برده است (انی؛ شل و توتال) که مایل هستند به صنعت نفت ایران بازگردند.
با شروع ماه مارس، بلومبرگ آماری در مورد تولید ایران منتشر کرده که طی آن مدعی است در فوریهی 2016 میزان تولید ایران به حدود 3 میلیون بشکه رسیده که از جولای 2012 تا کنون بیسابقه است (چند روز بعد این رقم را 3.13 میلیون بشکه هم اعلام کرده است)
لذا به نظر میرسد سیاست کلی خبری خبری بلومبرگ را میتوان تابعی از راهبردهای سیاسی در مقاطع تحریم و برجام و پسابرجام تلقی کرد.
در سالهای 2012 و 2013 طبق فرضیه و اهداف پژوهش، سوگیریهای مثبت در خبرهای بلومبرگ مطمح نظر نیست. برای سالهای 2014 و 2015 و سهماههی اول 2016 طبق فرضیه و بررسیهای انجامشده، سوگیریهای مثبت در خبرهای بلومبرگ مشاهده میشود.
طبق بررسیهای انجامشده، میزان و تعداد خبرهای واجد سوگیریهای مثبت و منفی و همچنین نسبت این دو به یکدیگر مطابق جدول زیر است:
جدول 2 : تعداد محتواها و وضعیت سوگیری آنها - بلومبرگ
اما نیاز است که این میزان «تعدادي» گویاتر شود. بدین ترتیب «نسبت ریاضی» بین آنها در قالب نسبت تعداد خبرهای مثبت به منفی برای مقاطع مورداشاره محاسبه شده است. نمودار مربوطه به شکل زیر است:
نمودار 2 : روند حرکت نسبت تعداد محتواهای مثبت به منفی
3 - 3 : فاینانشیالتایمز
به مانند دو رسانهی دیگر ، شروع تحریمها از سال 2012 مقارن استفاده از تاکتیک افشاگری توسط این رسانه است. مدلولات مورد اشارهی فاینانشیالتایمز نیز همانند رویترز و بلومبرگ است اما هرکدام از این دو رسانه به گوشهها و زوایا و نامها و مصادیق مختلفی از این تاکتیک خبری پرداختهاند. فاینانشیال تایمز به نقل از «تحلیلگران و مقامات غربی»24 بر این اعتقاد است که بالا رفتن قیمت نفت و اجرای طرحهای پیچیده اقتصادی به دولت ایران کمک کرده تا بتواند بر فشار تحریمها غلبه کند ) بانک انگلیسی استاندارد چارتر به مخفیکاری در انجام 60 هزار مبادله مالی با ایران و نقض تحریمها علیه این کشور متهم شده است)
در سالهای بعد این رسانه باز هم متوجه محدودیتهای ایران در تولید و صادرات نفت است. به زعم فاینانشیال تایمز، متغیر کلیدی در مورد نفت ایران همانا «روشی است که با استفاده از آن تولید متوقف شده است». بدین معنا که در یک تعطیلی منظم، سر چاهها بسته شده و تجهیزات در جای خود باقی مانده و کمترین آسیب از نظر زمین شناسی به میادین وارد شده است. این روزنامه در تحلیلهای خود در جایی میگوید که هیچ بمبی در خاک ایران فرود نیامده است و پس از انتشار خبر تحریمها، دولت فرصت زیادی داشته است تا بسته به میزان فروش خود، میزان تولید نفت خود را کاهش دهد.25
در عین حال فاینانشیال تایمز همچنان رویهی نگرش منفی خود را ادامه داده و طی تاکتیک پیشگویی مغرضانه از «احتیاط تجار در دریافت اطلاعات از صنعت نفت ایران» یاد می کند. این رسانه حتی تلویحاً چنین القا میکند که آمارهای رسمی کشوری ایران «فاقد جنبههای واقعی» است که از نظر تجار باید با «احتیاط» تاویل و تفسیر شود. یکی از این تجار گفته که «ایران مثل یک جعبه سیاه میماند26 ما نمیدانیم کدام میادین و چه زمانی بسته شده اند. بنابراین دانستن اینکه واقعاً چهزمانی میزان تولید نفت ایران به سطح قبل باز خواهد گشت، غیرممکن است» و حتی در جایی دیگر در یک جهتگیری مشخص این ادعا را مطرح کرده که ایران «برای توسعهی پروژه های نفتی، به ویژه در توسعه ی میدان پارس جنوبی که بزرگ ترین میدان گازی جهان به شمار می آید» در گذشته «امتیازهایی» به «برخی شرکت های آسیایی و داخلی» داده است27.
این روزنامه علاقهی زیادی به پوشش مواضع کشور عربستان در مباحث نفتی دارد. موضع کشور عربستان (که قاعدتاً مخالف هرگونه توافق هستهای بوده و به صادرات نفت فراقانونی و فراسهمیهای خود ادامه داده است) بارها از سوی این رسانه به بهانههای مختلف منتشر میشود. در چند مورد، حتی زبان بدن وزیر وقت نفت عربستان نیز از دید این رسانه پنهان نمیماند. آنجا که وزیر نفت عربستان در واکنش به سؤالی در مورد اینکه آیا عربستان باید تولید خود را کاهش دهد یا صادرات خود را بهمنظور وفق دادن با رشد تولید در کشورهای دیگر (یعنی ایران) پایین بیاورد، لبخند زد و با اشاره دست آن را رد کرد. اما هنگامی که نوبت به یاد کردن از ایران میشود، باز هم پاسخ نامتعارف وزیر نفت عربستان مورد توجه فاینانشیال تایمز است. وقتی از او پرسیده میشود که اگر تحریمهای ایران برداشته شوند، آیا عربستان مجبور به کاهش صادرات نفت خود خواهد شد، او جواب میدهد که «شما مرتب اگر اگر میکنید… وارد سناریوهای (احتمالی) نشوید».
گویی فاینانشیال تایمز قصد دارد موضع عربستان را بازتاب بدهد، بدین شکل که عربستان هرگونه افزایش تولید و بازگشت جدی ایران به بازار را «یک سناریوی احتمالی» میداند! که به طور ویژه توسط این رسانه پوشش داده شده است.در سال 2014 و در اوایل بهار این سال، فاینانشیال تایمز از «افزایش بیسابقهی صادرات نفت ایران بعد از تحریمها» یاد کرده است. طبق گزارش آژانس بینالمللی انرژی28، صادرات نفت خام ایران برای سومین ماه متوالی بالاتر از صادرات ماهانه در سال ۲۰۱۳ (حدود یک میلیون بشکه در روز) بوده و در فوریه این سال به بالاترین سطح خود پس از اعمال تحریمها رسیده است. فاینانشیال تایمز به خوبی این گزارش را برجستهسازی29 میکند. هدف این روزنامه از بیان توفیقات ایران در تولید و صادرات نفت، کاملاً عیان است؛ چرا که به زعم فاینانشیال تایمز، این افزایش صادرات نفت خام میتواند به این معنی باشد که ایران در حال فروش نفت «بالاتر از میزانی» است که تحریمهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده هدف گرفته بودند. فایننشال تایمز در چند مورد از تحلیلهای خود به بررسی وعدههای دولت (دولت یازدهم در ایران) پرداخته و به این نتیجه میرسد که با گذشتن یک سال از روی کارآمدن دولت جدید، هنوز توافقی دائمی در زمینه برنامه هستهای به دست نیامده و تحریمها همچنان پابرجا هستند.
البته و لحن فاینانشیال تایمز در مقابل دولت حسن روحانی در مقایسه با دولت قبلی (محمود احمدینژاد) فرق کرده است. این رسانه از قول یک «تاجر» میگوید که «ما قبلا چیزی جز تاریکی نمی دیدیم. اما الان نوری را در انتهای تونل مشاهده می کنیم»30. در عین حال این رسانه معتقد است که تمدید مذاکرات هستهای (که در آن مقطع عملاً یک تمدید چهار ماهه اتفاق افتاده بود)، منجر به بروز بلاتکلیفی بیشتر در بازار کسب و کار ایران شده است، زیرا فعالان اقتصادی با اضطراب و نگرانی منتظر افزایش تجارت با جهان خارج و دسترسی بیشتر به فنآوری های جدید هستند.
در سال 2015 و در آستانهی جدیترشدن مذاکرات در تابستان این سال فایننشیال تایمز اعلام کرد که همزمان با انتشار اخباری که نشان میدهد ایران و قدرتهای جهانی به توافق نهایی رسیدهاند، قیمت نفت در بازارهای جهانی کاهش یافت. تاکید فاینانشیال تایمز عمدتاً معطوف به قیمتهاست و به همین خاطر بعد از توافق هستهای با ایران، موضع چندان حمایتی و مشخصی را در پیش نمیگیرد. اما در یک اقدامی که در دو رسانهی قبلی مشاهده نشده است، مجدداً روی به تاکتیک افشاگری میآورد. این بار تاکتیک فوق مربوط به مؤسسات آمریکایی است از جمله اینکه این رسانه به اسنادی دست پیدا کرده که حاکی است بانک استاندارد چارترد پس از اینکه در سال 2007 موافقت کرد به مبادلات ایرانی پایان دهد و جریمهی 667 میلیون دلار را قبول کرد، همچنان مشتریان ایرانی از جمله شرکت ملی نفت ایران را که تحت تحریم قرار دارد، در سال 2009 دنبال کرده است 31. این روزنامه مجدداً با تاکتیک تکرار به موضوع جریمهی 9 میلیارد دلاری آن بانک فرانسوی اشاره کرده و تلویجاً این سؤال را مطرح میسازد که چرا آمریکاییها در برخورد با کشورهای اروپایی اینگونه فعال هستند، اما در برخورد با خودشان، دچار تساهل و تسامح میشوند32
شاهبیت مواضع فاینانشیال تایمز همین است که هیچ قطعیتی در مورد آیندهی اقتصاد ایران و بخش انرژی وجود ندارد. تصویر ارائهشده این است که همه در سردرگمی بوده و عناصر و فعالین اقتصادی همگی محتاط هستند و هرچند برخی از آنها به ایران رفتهاند اما با این همه برای بستن قرارداد شتاب نخواهند کرد. شرکتهای مالی و چندملیتی بزرگتر ممکن است تا یکی دو سال آینده به ایران نیایند . این شرکتها درصددند از وزارت خزانه داری آمریکا به نوعی تضمین بگیرند که از خطوط قرمز عبور نمیکنند. و این در حالی است که یکی از کارگزاران خارجی به فاینانشیال تایمز گفته که طی 18 ماه گذشته بالغ بر 130 گروه تجاری خارجی به ایران رفتهاند.
اما با این همه گویی قرار نیست که اتفاقی بیفتد. همه چیز مشروط است و این چیزی است که این رسانه حتی در بعد از توافق هستهای نیز بر آن تاکید دارد. در سا ل 2016 برخلاف آنچه که دو رسانهی دیگر به آن توجه نشان دادند، فاینانشیال تایمز در سه ماههی ابتدایی 2016 تمرکز خود را بر صنایعی به غیر از نفت قرار داده است. ابتدا به صنعت هواپیمایی علاقه نشان داده اما چند روز بعد از انتشار خبر اجراییشدن برجام، باز هم این رسانه ابتدا بر روی صنایع غیرنفتی تمرکز دارد و اینبار به سراغ صنعت خودروسازی میرود. اما با این حال فاینانشیال تایمز مجدداً معتقد است که سرمایه گذاران و شرکتهای اروپایی ( و نه آمریکایی) به دقت تحولات ایران را تحت نظر دارند تا از بازار این کشور سود ببرند. بنابراین در سه ماههی اول سال 2016 نیز تغییری در مواضع محتاطانه و عمدتاً غیرحمایتی فاینانشیال تایمز دیده نمیشود.
به طور کلی می توان با استناد به شواهد و مدلولهای منتشره در این رسانه به این نتیجه رسید که رویکردهای نامطلوب و حاکی از فضای تردید و سیاهی و ناکارآمدی، هیچ تغییری در مقاطع قبل و بعد از برجام و پسابرجام نداشته است.
برای فاینانشیالتایمز در سالهای 2012 و 2013 طبق فرضیه و اهداف پژوهش، سوگیریهای مثبت در محتواهای منتشرهی این نشریه مطمح نظر نیست. برای سالهای 2014 و 2015 و سهماههی اول 2016 طبق فرضیه، انتظار میرود که سوگیریهای مثبت در این رسانه مشاهده شود.
طبق بررسیهای انجامشده، میزان و تعداد خبرهای واجد سوگیریهای مثبت و منفی و همچنین نسبت این دو به یکدیگر مطابق جدول زیر است:
جدول 3 : تعداد محتواها و وضعیت سوگیری آنها – فاینانشیالتایمز
اما نیاز است که این میزان «تعدادي» گویاتر شود. بدین ترتیب «نسبت ریاضی» بین آنها در قالب نسبت تعداد خبرهایم مثبت به منفی برای مقاطع مورداشاره محاسبه شده است. نمودار مربوطه به شکل زیر است:
نمودار 3 : روند حرکت نسبت تعداد محتواهای مثبت به منفی – فاینانشیالتایمز
این یافتهی آماری دقیقاً مطابق با فرضیهی این تحقیق است و اکنون بعد از تحلیل محتوای خبرهای مربوطه در بلومبرگ، با استفاده از رهیافتهای آماری نیز صحت این بخش از فرضیه نیز اثبات میشود.
از کنار هم قراردادن روند منحنی سه رسانهی فوقالذکر مشخص میشود که دو رسانهی رویترز و بلومبرگ در مقاطع بعد از برجام موضعگیریهای مثبتی نشان دادهاند اما این روند برای روزنامهی فاینانشیالتایمز به صورتی دیگر بوده است. به عبارت دیگر فرضیهی مورد نظر این تحقیق برای رسانههای رویترز و بلومبرگ و فاینانشیالتایمز صدق میکند.
رویترز |
بلومبرگ |
فاینانشیالتایمز |
نمودار 4 : روند حرکت نسبت تعداد محتواهای مثبت به منفی برای سه رسانه
4 نتیجهگیری
موضوع این پژوهش و نتایج حاصل از آن نمونهای از عملکرد و رفتار رسانههای بینالمللی در خصوص یک موضوع دیپلماتیک (تحریمهای نفتی ایران) بود. در کل میتوان این نتیجه را گرفت که رسانههای سهگانه همراه با ارادهی گروه 1+5 به اتخاذ موضع برعلیه (یا له) ایران فعالیت داشتند. در مقاطعی که راهبرد سیاسی در قالب شدت این تحریمها و بزرگنمایی آن بود، رسانههای فوقالذکر دقیقاً در همین راستا فعالیت میکردند و تعابیر و گفتمانها و تصویرسازیهای مرتبط با آن را در دستور کار خود داشتند. در مقاطعی دیگر که راهبرد سیاسی ناظر بر کاستن از شدت و حدت این تحریمها بود، آنگاه رسانههای فوق در همین راستا عمل کرده و گزینشگری و انگارهسازی و برجستهسازی تصویری و تفسیری را بر حول تخفیف تحریمها قرار دادند.
در مورد رویترز به طور آشکارا در مقاطع تحریم، رویکرد حمایتی از تحریمها و همسویی با منافع کشورهای غربی تحریمکننده مشخص است. این رویکرد در قالب محورهای مختلف و از طریق تاکیتک های پوشش خبری متفاوتی صورت میگیرد. اما از انتهای سهماههی اول 2015 به نظر میرسد که تغییری در سوگیریهای این رسانه ایجاد شده است. بدین ترتیب که سهم خبرهای حمایت از توافق هستهای ایران رفتهرفته رو به ازدیاد میگذارد. این اتفاق به طور ویژه تا مقطع ژانویهی 2016 و نهاییشدن برجام در جریان است و پس از نهاییشدن به شدت نسبت خبرهای حمایتی از ایران ازدیاد مییابد. به همین خاطر با بررسی تحلیل محتوا و همچنین اثبات آن از طریق نسبتهای ریاضی مربوطه، میتوان نتیجه گرفت که موضعگیری این رسانه در مقاطع قبل از تحریم و بعد از تحریم تفاوتهایی داشته است.
در مورد بلومبرگ برای سالهای 2014 و 2015 و سهماههی اول 2016 طبق فرضیه و بررسیهای انجامشده، سوگیریهای مثبت در خبرهای بلومبرگ مشاهده میشود. طبق بررسیهای انجامشده، نسبت خبرهای واحد سوگیری مثبت به سوگیری منفی رو به رشد است. این یافتهی آماری دقیقاً مطابق با فرضیهی این تحقیق است و اکنون بعد از تحلیل محتوای خبرهای مربوطه در بلومبرگ، با استفاده از رهیافتهای آماری نیز صحت این بخش از فرضیه نیز اثبات میشود. لذا موضعگیری این رسانه در مقاطع قبل از تحریم و بعد از تحریم تفاوتهایی داشته است.
در مورد فاینانشیالتایمز به طور کلی می توان با استناد به شواهد و مدلولهای منتشره در این رسانه به این نتیجه رسید که رویکردهای نامطلوب و حاکی از فضای تردید و سیاهی و ناکارآمدی، هیچ تغییری در مقاطع قبل و بعد از برحام و پسابرجام نداشته است این یافته حسب محاسبات و نسبتهای ریاضی و آماری نیز ثابت شده است.
از حیث علوم ارتباطات، بازتاب واقعیت به صورت خبر یا گزارش یا هر محتوای رسانهای دیگر منتشر میشود و آنچه که واقعیت نامیده میشود در واقع چیزی خارج از فرآیند گفتمانسازی و بازنمایی نیست. بررسی رسانههای سهگانهی این تحقیق نشان داد که گفتمانسازی بر اساس بازنمایی، الزاماً نه انعکاس و بازتاب مقولهی تحریمها در جهان خارج، بلکه همانا تولید و ساخت معنا بر اساس چارچوبهای مفهومی و گفتمامی است. این موضوع از آن جهت مهم است که رسانههای سهگانه به دنبال آن بودند که به واقعیتهای جهان طراف مخاطبان خود، یک جور «معنا» ببخشند تا آنچه که تصاویر ذهنی مخاطبان خود از جهان اطراف آنها را آنگونه که واضعان تحریم در نظر داشتند؛ شکل بدهند.
منابع:
1. پاتر جیمز . 1385 . تعریف سواد رسانهای . ترجمهی لیدا کاووسی . فصلنامهی رسانه . سال هفدهم
2. خرازی آذر رها : 1394 : درک مفهوم دیپلماسی رسانهای – رسانهها بهمثابهی بازیگران نوین دیپلماتیک : 1394 : فصلنامهی تخصصی علوم سیاسی : شمارهی 32
3. خرازی آذر رها، 1393، کمپین دیپلماسی رسانهای عطف به ارتباطات استراتژیک، تهران: دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها
4. دییرینگ جیمز و راجرز اورت، 1385 ، مبانی برجسته سازی رسانه ها، ترجمه: مهدی رشکیانی و علی اصغر کیا
5. ساعی منصور ، 1390 چیستی قدرت و جایگاه رسانه ها در ساختار قدرت ، تهران ، اطلاعات سیاسی اقتصادی سال بیست و پنجم مهر و آبان 1389 شماره 278
6. سلطانیفر محمد و هاشمی شهناز ؛ 1382 ؛ پوشش خبری ؛ تهران ؛ انتشارات سیمای شرق
7. سورین، ورنز و جیمز تانکارد . 1392 . نظریههای ارتباطات . ترجمهی علیرضا دهقان . تهران: انتشارات دانشگاه تهران
8. صفارودی سوسن، 1389 ، بازنمایی حجاب زن مسلمان در رسانه های غربی – تهران، فصلنامهی مطالعات راهبردی زنان ، شمارهی 4
9. کازینو ژان، 1381 ؛ جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمهی باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران، انتشارات اطلاعات
10. گیویان عبدالله و سرویزرگر محمد ؛ 1388 ؛ بازنمایی ایران در سینمای هالیود؛ تهران ؛ فصلنامهی تحقیقات فرهنگی؛ دور دوم ؛ شمارهی هشت
11. محکی علیاصغر، 1391 ، ارتباطات و روابط بینالملل در عصر رسانههای جهانگستر، ، فصلنامهی مطالعاتی مرکز تحقیقات برنامههای سازمان صدا و سیما
11. Malek, Abbas. (1997), "News Media and Foreign Relations: A Multifaceted Perspective", Norwood, New Jersey: Ablex Publishing Corporation
12. also more than 970 news outline for Reuters and 145 outline for Bloomberg and 70 articles and reports for Financial times were fully adopted, translated , classified and studied for this research.
Attitude of international media outlets, Reuters, Bloomberg and Financial Times about Iran oil industry in post sanction ERA.
Enforcement of economic sanctions on Iran and their consequential removal, which came after the nuclear deal Tehran struck with the P5+1 group of countries, has activated several factors and variables.
Specifically, Iran’s petroleum industry has been one of the two main targets of the sanctions.
The same sector made the greatest gains after the easing of international restrictions.
Meanwhile, the role certain international mass media played in this regard was one of the key factors that influenced and paved the way for either imposition or removal of the sanctions.
As a matter of fact, the media streams did play a key role in the success of the sanctions in various forms.
Even in the post-sanctions setting, the same media did set the ground for implementation of the articles of the Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA) especially with regard to the oil sanctions on Iran.
The present article considers the role of three leading international media outlets, namely Thomson Reuters, Bloomberg and Financial Times, regarding the sanctions on Iran’s oil industry in two settings: Prior to the JCPOA implementation and after it.
For the purposes of the study, all the news releases of these agencies regarding Iran’s oil industry and sanctions from the beginning of 2012 through the first quarter of 2016 were meticulously studied.
The result of the studies indicated that Reuters and Bloomberg did in fact change their standing with regard to Iran’s oil industry and the sanctions before and after the JCPOA implementation.
The results showed that the two media outlets changed their attitudes for coverage of the related news from negative to more positive and more supportive attitudes through the two settings.
However, the Financial Times, based on the content it has published during the two periods, did not change its attitude towards Iran’s oil industry and the sanctions, and maintained its nonchalant, unmoved, and skeptical stance towards the issue throughout the two settings.
Key words:
Media, Iran’s Oil Industry, Oil Sanctions, Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA), Post-JCPOA, Reuters, Bloomberg, Financial Times.
[1] mass
[2] Mass media
[3] content
[4] Agenda setting
[5] representation
[6] برجام (برنامهی جامع اقدام مشترک) در تابستان 2015 محقق میشود و شش ماه بعد از آن در زمستان 2016 برحام وارد مرحلهی اجرایی میگردد.
[7] Biased prediction
[8] disclousure
[9] News and views
[10] selective
[11] generality
[12] Unidentified sources
[13] repetition
[14] Multiple sources
[15] Legitimated source
[16] international oil service companies
[17] disclousure
[18] تاکتیک پوشش خبری multiple sources
[19] Bloomberg's view
[20] Bloomberg's news
[21] تاکتیک پوشش خبری repetition
[22] تاکتیک exaggeration
[23] تاکتیک probing
[24] تاکتیک legitimization
[25] تاکتیک news and views
[26] Iran is a black box
[27] تاکتیک biased prediction
[28] IEA (international energy agency)
[29] تاکتیک highlight
[30] تاکتیک quoting from unidentified sources
[31] (گفته شده که ارزش سهام استاندارد چارترد پس از انتشار گزارش فایننشیال تایمز بیشتر از 30 درصد سقوط کرده است)
[32] تاکتیک pass off viewpoint as a fact