بررسی تاثیر سرمایه فرهنگی بر تجربۀ خشونت علیه زنان در خانواده با تاکید بر ناهمسانی سرمایه فرهنگی در بین زوجین مورد مطالعه: زنان متأهل شهر سبزوار
حسین قدرتی
1
(
دانشیار جامعه شناسی مرکز پژوهشی علوم جغرافیایی و مطالعات اجتماعی دانشگاه حکیم سبزواری
)
محیا عباسی
2
(
دانشجوی کارشناسی ارشد رشته پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه حکیم سبزواری
)
شفیعه قدرتی
3
(
استادیار جمعیت شناسی مرکز پژوهشی علوم جغرافیایی و مطالعات اجتماعی دانشگاه حکیم سبزواری
)
کلید واژه: خانواده, خشونت علیه زنان, سرمایه فرهنگی,
چکیده مقاله :
خشونت در خانواده رایجترین نوع خشونت است. این پدیده عواقب ویرانگر و ناخوشایندی برای فرد قربانی و جامعه دارد. زنان بیشتر از مردان مورد آزار و آسیب خشونت خانگی قرار میگیرند. تئوریهای ساختاری مدعیاند در اختیار داشتن و یا نداشتن اشکال متفاوت سرمایه در کنار یکدیگر در بروز یا کاهش خشونت و حتی جلوگیری از آن نقش مؤثری داشته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر سرمایه فرهنگی بر تجربهی خشونت علیه زنان در خانواده، با تأکید بر ناهمسانی سرمایه فرهنگی در بین زوجین بود. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود که با روش تحقیق پیمایشی و تکنیک پرسشنامه انجام شد. جامعه آماری شامل تمام زنان متاهل۲۰ تا ۵۰ ساله شهرستان سبزوار بود که با بهرهگیری از نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای و با استفاده از فرمول کوکران، تعداد ۳۷۵ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافتهها نشان داد که متغیرهای تفاوت زوجین در میزان برخورداری از سرمایه فرهنگی، سرمایه فرهنگی تجسم یافته، عینیت یافته و نهادینه شده، رابطه منفی و معنی داری با خشونت علیه زنان دارند. نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره نشان داد که مقدار(۲۴۴/۰R2=) از واریانس متغیر خشونت توسط متغیرهای مستقل تبیین میشود. چنانچه زوجین از نظر برخورداری از سرمایه فرهنگی با یکدیگر اختلاف داشته باشند میزان خشونت خانگی افزایش مییابد. این مهم باید در مداخلات مربوط به حوزه خانواده مورد توجه قرار گیرد.
چکیده انگلیسی :
Domestic violence is the most common type of violence. This phenomenon has devastating and unpleasant consequences for the victim and society. Women are more abused and harmed by domestic violence than men. Structural theories claim that having or not having different forms of capital together has played an effective role in the occurrence or reduction of violence and even preventing it. The purpose of this study was to investigate the effect of cultural capital on the experience of violence against women in the family, emphasizing the heterogeneity of cultural capital among couples. This was a descriptive and correlational research that was conducted with a survey research method and a questionnaire technique. The statistical population included all married women aged 20 to 50 in Sabzevar city, and 375 people were selected as a sample by using multi-stage cluster sampling and using Cochran's formula. The findings showed that the variables of couples' differences in the amount of cultural capital, embodied, objectified and institutionalized cultural capital have a negative and significant relationship with violence against women. The results of the multivariate regression test showed that the value (R2=0.244) of the variance of the violence variable is explained by the independent variables. If couples have differences in terms of having cultural capital, the level of domestic violence increases. This importance should be taken into consideration in interventions related to the family area.