ماندالا، دایرههای تو در تو و درهم تنیدهای است که از دایرهای مهین آغاز، و به دایرهای کهین به فرجام میآید و این دایرههای تو در تو دست کم برای فراهم آمدن حواس (تمرکز حواس) و دست بالا برای نشان دادن مرکز روان، یعنی خود بهکار برده میشود. این نگارة آن سری و جادویی، در چکیده کامل
ماندالا، دایرههای تو در تو و درهم تنیدهای است که از دایرهای مهین آغاز، و به دایرهای کهین به فرجام میآید و این دایرههای تو در تو دست کم برای فراهم آمدن حواس (تمرکز حواس) و دست بالا برای نشان دادن مرکز روان، یعنی خود بهکار برده میشود. این نگارة آن سری و جادویی، در باور ما، ریختار (= فرمول) ساخت اسطوره، حماسة اسطورهای و عرفان است، و حتی با نگاهی فراگیر، ریختارِ ساخت همه هستی است که ما در این جُستار با پیش کشیدن کهننمونهای نامزد به خود و پیوند دادن آن با نگارة ماندالا، بحثهایی دربارة رویا، مرکز در اسطوره، کارکرد آیینها، سفر هفتخوانی قهرمان و زینههای (=مراحل) هفتگانة رازوری را با نگاهی نو فراروی میگسترانیم
پرونده مقاله
یشتها بخشی از ادبیات اوستایی را تشکیل میدهد. پانزدهمین یشت اوستا، رام یشت نام دارد که یشتی است در ستایش ایزد ویو که یکی از ایزدان کهن قوم هند و ایرانی است و آن را همان ایزد باد میشمارند. بخشی از این یشت از یشتهای کهن است. مضمون این یشت مطالب بسیار کهن اساطیری است از چکیده کامل
یشتها بخشی از ادبیات اوستایی را تشکیل میدهد. پانزدهمین یشت اوستا، رام یشت نام دارد که یشتی است در ستایش ایزد ویو که یکی از ایزدان کهن قوم هند و ایرانی است و آن را همان ایزد باد میشمارند. بخشی از این یشت از یشتهای کهن است. مضمون این یشت مطالب بسیار کهن اساطیری است از جمله اسطوره گرشاسب و پهلوانی او.کرده (بخش) نخست این یشت از پیچیدگیهای واژگانی و نحوی خاصی برخوردار است و مطالبی اساطیری مربوط به دوران پیشدادی در این یشت آمده که همه در پیوند با اسطوره ویو و گرشاسب است. در این مقاله به بررسی و توصیف این بخش از این یشت پرداخته شده است
پرونده مقاله
حدیقةالحقیقه یکی از متون تعلیمی عرفان و تصوف بهشمار میرود که گاه جنبة تعلیم در آن بر ذوق و خیال غلبه دارد و میتوان آن را نوعی دایرةالمعارف عرفانی دانست. یکی از ابزارهای زبانی که خطیبان، شاعران و سخنوران در آثار تعلیمی برای تأثیرگذاری بیشتر سخن بر مخاطبان، از آن استفا چکیده کامل
حدیقةالحقیقه یکی از متون تعلیمی عرفان و تصوف بهشمار میرود که گاه جنبة تعلیم در آن بر ذوق و خیال غلبه دارد و میتوان آن را نوعی دایرةالمعارف عرفانی دانست. یکی از ابزارهای زبانی که خطیبان، شاعران و سخنوران در آثار تعلیمی برای تأثیرگذاری بیشتر سخن بر مخاطبان، از آن استفاده میکنند، به کاربردن جملههای پرسشی در کلام است. سنایی نیز در منظومة تعلیمی خود، حدیقه، از این ابزار بهره برده است. در این پژوهش از میان 11500 بیت حدیقه، حدود 20 درصد ابیات از نظر کاربرد جملههای پرسشی بررسی شد. براساسِ تحقیقِ پیش رو، از میان مقاصد متعدد و متنوعی که در کتب بلاغی دربارة جملههای پرسشی نقل شده است، تنها سیزده مورد از آنها را در اینگونه جملهها در حدیقه میتوان یافت. این مقاصد به ترتیب بیشترین کاربردشان در حدیقه عبارت است از: استفهام انکاری، تأکید و تقریر خبر، نهی، توبیخ و ملامت، منافات و استبعاد، تعجب و حیرت، بیان عجز و ناتوانی، ملال و خستگی ناشی از کثرت، تحقیر، امر به طریق غیرمستقیم، اظهار غم و اندوه، تعظیم، تمنی و آرزو. در نهایت این بررسی نشان میدهد طرح پرسش در زبان گفتار سنایی عادی و معمولی است و او تأکیدی بر طرح پرسش ندارد.
پرونده مقاله
نقاش ایرانی داستان را تنها تصویرسازی نمیکرد بلکه بنمایه، جوهر و مفهوم داستان را تأویل و با روحی معنوی به تصـویر میکشید تا با هنر خود، همگان را از درک آن بهرهمند سازد. با این نگاه، ویژگیهای تصویری، واقعیت را آشکارا بازتاب نمیدهـند؛ بلکه به کار معناسازی مشغولاند و چکیده کامل
نقاش ایرانی داستان را تنها تصویرسازی نمیکرد بلکه بنمایه، جوهر و مفهوم داستان را تأویل و با روحی معنوی به تصـویر میکشید تا با هنر خود، همگان را از درک آن بهرهمند سازد. با این نگاه، ویژگیهای تصویری، واقعیت را آشکارا بازتاب نمیدهـند؛ بلکه به کار معناسازی مشغولاند و دستیابی به حقیقت آنها، خالی از دشـواری نخواهد بود. اما متأسفانه تاکنون توجه زیادی به نگارگری ایران، از نظر معنای عرفانی، فلسفی و درونی این هنر نشده و بیشتر تحقیقات، به شرح عناصر صوری و مباحث تاریخی معطوف گردیده است. از اینرو، مقالۀ توصیفی ـ تحلیلیِ پیشِرو، کوششی است در رفع این نقیصه در قبال چند نمونه از نگارههای گذر سیاوش بر آتش به روایت شاهنـامه فردوسی. اصلی که دریافت آن، علل حجم عظیـم نگاره¬های تصویرشده با موضوعیت این داستان را توجیه میکند.
پرونده مقاله
زن در عرصة جهان ما پیوسته زن بوده و در همه جای این جهان و از آغاز پیدایش بر زمین، فارغ از زمان و مکان و نژاد و رنگ، بار مسئولیتی ویژه را بر دوش داشته است: زادن و پروردن و به بلوغ رساندن! آفریدهای مقدّس که همواره وجودش عجین عشق بوده و هست. او در ادبیات امروز و گذشته همو چکیده کامل
زن در عرصة جهان ما پیوسته زن بوده و در همه جای این جهان و از آغاز پیدایش بر زمین، فارغ از زمان و مکان و نژاد و رنگ، بار مسئولیتی ویژه را بر دوش داشته است: زادن و پروردن و به بلوغ رساندن! آفریدهای مقدّس که همواره وجودش عجین عشق بوده و هست. او در ادبیات امروز و گذشته همواره به عنوان موجودی سرشار از محبت معرفی شده و پیوند ژرفی با دلبستگیهای عاشقان، در دیوانها برقرار ساخته است.حقیقت زن در اشعار مولانا نیز با نگاه دوسویۀ او به زن همراه شده است، به این معنی که اگرچه در جایی زن را در جایگاه نفس قرار میدهد، امّا در جایی دیگر حالت مرآتیت و به قول علما جنبۀ ما به ینظر دارد نه جنبۀ ما فیه ینظر، یعنی جمال جمیل حق را در آیینۀ حسن صنع دیدن، چنانکه زن قنطرۀ رسیدن به عشق حقیقی معبود میشود.
پرونده مقاله
این پژوهش منطبق بر اصول هرمنوتیکی، در پی تبیین این فرضیه است که ساختهای استعارهای متخیلّه، کنش و تعاملی اساطیری دارند. چرا که میان استعارههای خلّاق و اسطورهها همواره نوعی سازگاری پنهانی وجود دارد. پس نباید پنداشت که قالبهای استعارهای تنها ساختهایی تشبیهی ـ تزیینی چکیده کامل
این پژوهش منطبق بر اصول هرمنوتیکی، در پی تبیین این فرضیه است که ساختهای استعارهای متخیلّه، کنش و تعاملی اساطیری دارند. چرا که میان استعارههای خلّاق و اسطورهها همواره نوعی سازگاری پنهانی وجود دارد. پس نباید پنداشت که قالبهای استعارهای تنها ساختهایی تشبیهی ـ تزیینی و ابهام آفریناند. شاعران صاحبسبک و طراز اوّل، میکوشند تا از طریق استعارة مفاهیم ارزندة اساطیری را که به طور فشرده در ساحت نهفتة استعاره مکتوم است، بیان کنند. بر اساس دو عنصر تخیّل و زبان میتوان گفت اسطوره و استعاره هر دو پدیده و جریانی شاعرانهاند.
پرونده مقاله
داستان هابیل و قابیل در ادامه و کنار داستان آفرینش، یکی از اصلی و اصیلترین اساطیر انسانی است که جریان روایت آن در حصار زمان و مکان خاص، متوقف نمانده و در سرشت و سرنوشت اعصار، ردّ پایی ژرف برجای نهاده است.مقالة پیشِرو کوششی است برای بررسی داستان هابیل و قابیل در برخ چکیده کامل
داستان هابیل و قابیل در ادامه و کنار داستان آفرینش، یکی از اصلی و اصیلترین اساطیر انسانی است که جریان روایت آن در حصار زمان و مکان خاص، متوقف نمانده و در سرشت و سرنوشت اعصار، ردّ پایی ژرف برجای نهاده است.مقالة پیشِرو کوششی است برای بررسی داستان هابیل و قابیل در برخی از رمانهای ایرانی و غیر ایرانی از جمله هابیل، افسانة فلوت بداغ، سمفونی مردگان و فریدون سه پسر داشت؛ و نیز بررسی تأثیر نوع ادبی رمان به عنوان قالب ادبی غالب در ادبیات این روزگار، با امکانات و ویژگیهای خاص خود، در روند بازخوانی و بازآفرینی این اسطوره.
پرونده مقاله