سرّ ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در جریان نهضت مشروطیّت ایران
محورهای موضوعی : فصلنامه تاریخسعید آتشبار 1 , منیژه صدری 2 * , سیدمحمود سادات 3 , منیره کاظمی راشد 4
1 - دانشجوی دکتری تاریخ، واحد شبستر دانشگاه آزاد اسلامی. شبستر.ایران
2 - گروه تاریخ، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران
3 - گروه تاریخ، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، تهران، ایران
4 - گروه تاریخ، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران
کلید واژه: انحلال, انجمنِ تبریز, نهضتِ مشروطیّت, حکومتِ قاجار, ناکامی انجمن,
چکیده مقاله :
هدف: بررسی علل ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در عصر مشروطه.روش: این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی تلاش دارد عوامل ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در عصر مشروطه را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. یافته ها و نتیجه گیری: یکی از مهمّ ترین دست آوردهای نهضت مشروطیّت ایران، شکل گیری انجمن های ایالتی و ولایتی است. این انجمن ها نقشی بارز در تحوّلات عصر مشروطیّت ایفا کردند و در مقام صیانت کنندگان اصلی نهضت مشروطه و دارالشّورای ملّی، در روزگار فعّالیّت خویش به نحوی رفتار نمودند که خشم و نفرت طرفداران استبداد علیه آنان برانگیخته شد. بر همین رویّه، در ماه های پایانی عمرِ مجلس دورة اوّل، واکنش تندی بر انجمن ها و علی الخصوص بر انجمن تبریز که از آن با عنوان انجمن مقدّس ملّی یاد می شد، در مجلس شکل گرفت؛ که به محوِ حیات تمامی انجمن ها در ادوار آتیه مجالس انجامید. مقاله حاضر بر آن است تا ضمن پیشبرد بحث، به سوأل اساسی و بنیادین آن که جستجوی علل ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در تحوّلات عصر مشروطه می باشد، پاسخی در خور و شایسته ارائه دهد.
Purpose: Investigating the causes of the failure of the Azerbaijan State Association in the constitutional era. Method and Research: This article tries to study the causes of failure of the Azerbaijan State Association in the constitutional era by descriptive-analytical method.Research Findings: One of the most important achievements of the Iranian constitutional movement is the formation of state and provincial associations. These associations played a significant role in the developments of the constitutional era, and as the main protectors of the constitutional movement and the National Assembly, they acted in a way that provoked the anger and hatred of the supporters of tyranny against them. In the same way, in the last months of the life of the first term parliament, a sharp reaction was formed in the associations and especially in the Tabriz association, which was called the Holy National Association; Which led to the extinction of all associations in the coming days of the assemblies. The present article intends to advance the discussion and provide a proper answer to the fundamental question of finding the causes of the failure of the Azerbaijan State Association in the developments of the constitutional era. Keywords: Qajar Dynasty; Constitutional Movement; Tabriz Association; Association Failure; Dissolution.
_||_
سرّ ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در جریان نهضت مشروطیّت ایران
چکیده:
هدف: بررسی علل ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در عصر مشروطه.
روش: این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی تلاش دارد عوامل ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در عصر مشروطه را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد.
یافته ها و نتیجه گیری: یکی از مهمّ ترین دست آوردهای نهضت مشروطیّت ایران، شکل گیری انجمن های ایالتی و ولایتی است. این انجمن ها نقشی بارز در تحوّلات عصر مشروطیّت ایفا کردند و در مقام صیانت کنندگان اصلی نهضت مشروطه و دارالشّورای ملّی، در روزگار فعّالیّت خویش به نحوی رفتار نمودند که خشم و نفرت طرفداران استبداد علیه آنان برانگیخته شد. بر همین رویّه، در ماه های پایانی عمرِ مجلس دورة اوّل، واکنش تندی بر انجمن ها و علی الخصوص بر انجمن تبریز که از آن با عنوان انجمن مقدّس ملّی یاد می شد، در مجلس شکل گرفت؛ که به محوِ حیات تمامی انجمن ها در ادوار آتیه مجالس انجامید. مقاله حاضر بر آن است تا ضمن پیشبرد بحث، به سوأل اساسی و بنیادین آن که جستجوی علل ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در تحوّلات عصر مشروطه می باشد، پاسخی در خور و شایسته ارائه دهد.
کلیدواژه ها:
حکومتِ قاجار؛ نهضتِ مشروطیّت؛ انجمنِ تبریز؛ ناکامی انجمن؛ انحلال.
مقدمه
نهضت مشروطه، يكي از مهمّترين تحوّلاتي است كه تاريخ معاصر ايران را از تاريخ گذشته آن جدا كرده و حيات سياسي و اجتماعي جديدي را براي ايران رقم زده است. در تدارك مقدّمات مشروطهخواهي در ايران، شرایط و فضای فکری جدید؛ زمینه را برای گسترش نهادهایی تازه فراهم آورد و انجمنهای ایالتی و ولایتی از بدیع ترین نهادهای این دوره از تاریخ ایران است که برای پر کردن خلاء مشارکتهای مردمی در امور ایالات و ولایات کشور برپا گردید و نشان دهندة گستردگی ابعاد نهضت ضدّ استبدادی و آزادی خواهانه مردمی بود که بهصورت مستقیم و بلاواسطه تمایل آنان به مشارکت در حیات سیاسی کشور را آشکار ساخت. نهاد انجمنها که بعدها بر اساس متمّم قانون اساسی مصوّب 29 شعبان 1324 ه.ق دارالشّورای ملّی رسمیت یافت، بهتدریج بهصورت مهمّ ترین نهاد تاثیرگذار بر روند فعّالیّتهای مجلس و دربار درآمده و در جای جای کشور در سطوح وسیعی اقدامات خود را آغاز کرد و به عنوان حامیان مجلس و مشروطه شناخته شد. شایان ذکر است رویکرد مشروطیّت در آذربایجان از همان آغاز شکل گیری ویژگی خاصّ خود را داشت، تمام اهداف و مطالبات فعّالان در قالب یک مجموعة منسجم، همه عوامل و عناصر جامعه را در بر میگرفت و نیز از یک مجرایِ واحدِ هدایت و راهبری شده، تکوین یافته بود. این مجموعة منسجم، انجمن تبریز بود که بعدها عنوان رسمی انجمن ایالتی آذربایجان را بهخود گرفت و از جمله تشکّلهای مردمی آن روزگار بهشمار میرفت که نقش اصلی آن پس از 23 جمادی الاوّل 1326 ه.ق و به توپ بسته شدن مجلس و سرکوبی سایر انجمنها در عرصة ایران برجسته تر گردید. در این نهاد مردمی؛ روحانیّت، اصناف، روشن فکران، اصحاب قلم و حتّی افراد عادی و پایین دستِ جامعة آن روزگار عضویّت داشتند و در تعالی و پیشرفت از بذل جان و مال مضایقه نمیکردند. امّا متاسفانه ناآگاهی، توقعّات بی جا، دخالت های عناصر خودخواه و فرصت طلب و بسیاری مسائل دیگر، بعضی از انجمن ها را چنان به افراط کشانید که حتّی برخی از رهبران محلّی مشروطه خواه را از مشروطه و نهضت بیزار ساخت، آن چنان که بعدها در آثار خویش، بارها از آن نالیدند و از هرج و مرج پدید آمده، اظهار تنفّر کردند. لیکن درست است که مشروطه خواهان و بانیان انجمن به آرمان ها و آرزوهایی که در دل داشتند، نرسیدند و این نهضت به مرور زمان گرفتار هرج و مرج و سرانجام منتهی به دیکتاتوری سهمگین و وحشتناکی گردید، امّا در ماهیّت و ذات آن تغیری حاصل نشد و نهایتاً در شکل دیگری تداوم یافت.
پیشینة تحقیق
دربارة نهضت مشروطیّت ایران تاکنون بسیار گفته ها و شنیده ها هست ولی در بارة اهمیّت انجمن تبریز در روزگار مشروطه و ضرورت توجه به این رخداد که موجبات تحوّلات شگرف و بنیادی در جامعه شده و همواره از اهمّیت فراواوانی برخوردار بوده است؛ چرایی و سرّ ناکامی انجمن و پایان کار آن از نکات مهمی است که به رغم پرداختن به این رویداد تاریخی از گذر نگارش کتب و مقالات گوناگون، یا اشاره ای بدان نشده و یا بسیار کم رنگ و گذرا بوده است. با این وجود و از این منظر شایان ذکر است:
کتاب «انجمن ,ارگان انجمن ایالتی آذربایجان» اثر منصوره رفیعی (جعفره فشارکی) که به گفتة خود مؤلف این اثر تنها تحلیل کلّی دربارة سیاست های انجمن ایالتی آذربایجان و اهمّیت آن از نظر سیاسی اجتماعی اقتصادی در دوران نهضت مشروطیّت ایران است. این اثر هر چند در خصوص پیدایش و اقدامات انجمن ایالتی آذربایجان مطالب ارزنده ای را در خود جای داده و در خور توجه می باشد، امّا در عین حال، از منظر ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان و انحلال آن، چنان که بایسته بود نگریسته نشده است
منصوره اتّحادیّه (نظام مافی) نیز در کتاب خود «پیدایش و تحوّل احزاب سیاسی مشروطیّت» به ريشهيابي و چگونگي شكلگيري انجمنها و فرقهها و نقش آنها در قبل و بعد از نهضت مشروطه پرداخته و به لحاظ توجّه به دلايل داخلي و خارجي در شكلگيري آنها، بنيانگذاران، ديدگاهها و مواضع، خواستهها، تركيب و جايگاه انجمنها در مجلس اوّل و كشمشهاي آنان با يكديگر در خور تأمل می باشد.
همچنین اسماعیل رائین در کتاب خویش «انجمنهای سّری در انقلاب مشروطیّت» به بررسی وقایع مشروطیّت پرداخته و در بارة چگونگی پیدایش انجمن ها از نظر این که در بسیاری موارد موفقیّت های جالبی نصیب انقلاب مشروطه ایران ساخت، سخن به میان آورده؛ امّا در بارة عوامل انحلال انجمن های ایالتی و ولایتی و علی الخصوص انجمن ایالتی آذربایجان که مورد بحث مقاله می باشد، کمترین بازتاب را داده است.
کتاب «انقلاب مشروطه ایران» تألیف ژانت آفاری یکی از منابع مهمّ در این زمینه محسوب می گردد. برای ایرانیانی که عادت کرده اند انقلاب مشروطه را از زاویة دیدِ بازیگران آن میدان یا وابستگان آنها بنگرند؛ این کتاب پژوهشی از ورای تمام این منابع و با بهره گیری از آنها و مهمّ تر از همه زدودن زوائد و اغراق گویی های خودمحورانه در آنها است. این اثر به خاطر لحاظ روش و نیز محتوا، قرابتی با موضوع مقاله دارد، هر چند موضوع آن نه در بارة انجمن ایالتی آذربایجان، بلکه به خاطر اشارة کوتاهی است که به انجمنهای مردمی و جایگاه و نقش حامیان این انقلاب داشته است.
از این میان، می توان گفت مقاله " نقش انجمنها در انقلاب مشروطیّت " اثر فاروق خارابی از لحاظ توجه به بررسیها و تحلیلهای به نقش و فعّالیّت انجمنها (انجمن تبریز) در خصوص مشارکت مردم در ادارة امور و کسب اندک حقوق سیاسی و اجتماعی از لحاظ بسط موضوعی در باب تأمین حق انتخابات عمومی، نظارت بر اعمال حکومت و برخی اعمال مترقّی انجمنها میتواند سودمند واقع گردد.
در آخر این که، آثار نام برده شده به اعتبار آن که در قالب مباحث از لابه لای حوادث مشروطه گذشته و در بارة برخی از وجوه فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی آن مطالعه کرده اند می توانند به نوعی زمینه ساز ورود به فضای مدنظر مقاله حاضر قلمداد شوند؛ حال آن که، سرّ ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در تحوّلات عصر مشروطه، تحقیق گسترده خود را می طلبد.
شکل گیری انجمن هاي عصر مشروطه
پیدایش انجمن هاي عصر مشروطه، ريشه در دوران مبارزه با استبداد سلسلة قاجار داشت و انجمن های سرّی دوران حکومت مطلقة ناصرالدّین شاه، پایگاه نخستین مراحل سیر آزادی و نهضت تجدّد طلبی و ترقّی خواهانه در ایران بودند. در واقع، فعّاليّت انجمن های پیش از عهد مشروطه، الگوي خوبي براي شکل گیری انجمن هاي ملّي به منظور دفاع از نهضت مشروطه به حساب می آمدند(رائین، 2535 : ص152). این انجمن ها که با درخواست مردم و به صورت انجمن محلّی با دیدگاهی در جهت حلّ مشکلات و رفع موانع و تعالی آنان و یا با مقاصد سیاسی پای بر عرصه وجود گذاشته بودند، نهایتاً با صدور فرمان مشروطیّت در اواخر تابستان 1324 ه.ق / 1906 م. براي نظارت بر انتخابات مجلس رسمیّت یافتند. مادة 9 نظام نامة انتخابات، تشكيل انجمن هایی را به عنوان مركزي كه بر انتخابات مجلس نظارت كنند، مقرّر كرده بود. همچنين تصريح شد كه نمايندگان انجمن ها از ميان طبقات شش گانه (علما، شاه زادگان، اعيان، تجّار، ملّاكين و فلّاحين، كسبه و اصناف) انتخاب شوند(رفیعی، 1362 : ص53). انجمن هاي مزبور در حقيقت هسته هاي اوّليّه براي تشكيل انجمن هايي به نام انجمن هاي ايالتي و ولايتي بودند كه بعدها در نقاط مختلف كشور تشكيل شدند.
انجمن ايالتي آذربايجان
پیش از تصویب قانون «انجمن های ایالتی و ولایتی»، نخستین انجمن در 18 شعبان 1324 / 7 اکتبر 1906 در تبريز شكل گرفت كه هدف اصلي آن، نظارت بر انتخابات مجلس در آن شهر بود. علاوه بر آن، در شهرهاي ديگر همچون رشت و اصفهان نيز، انجمن هايي به همين منظور به وجود آمد. با پايان گرفتن انتخابات، محمّدعلي ميرزا وليعهد تصميم گرفت انجمن تبریز را تعطيل كند؛ اما آزادي خواهان تبريز زير بار تصميم وي نرفتند و پس از مذاکرات بسیار بر آن شدند که با تعطیل انجمن موافقت ننموده و پایداری نمایند. سرانجام محمّدعلي ميرزا طيّ دست خط 17 رمضان 1324 ه.ق / 4 نوامبر 1906 م. ناگزير به ادامة كار انجمن گردن نهاد(کسروی، 1319 : صص174-175؛ رفیعی، 1362 : ص29).
«سواد دستخط مبارک حضرت اقدس ولیعهد ارواحنا فداه
انجمن ملّی تبریز کما فی السابق برقرار بوده و یک نفر مأمور بتصدیق اجزاء انجمن از جانب حضرت اقدس معیّن و در انجمن حاضر خواهد شد که اجزاء انجمن در امورات جزئی و کلی ملّت هر چه حکم نموده اند بموقع اجراء گذارد و کارگذار آن حضرت والا در اجراء تمام احکامات انجمن ملّی تقویت خواهند نمود. هفدهم رمضان المبارک 1324» (روزنامه انجمن، سال1، ش5، ص2).
هر چند که، پيش از تصويب قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي؛ انجمن هاي متعدّدی در نقاط مختلف کشور همچون تبريز، رشت، اصفهان، شيراز، كرمان، خراسان و چند شهر ديگر فعّالیّت داشتند و از جمله وظايف مهمّ آن ها، نظارت بر اجراي قوانين مقرّر و رسيدگي به امور خاصّ ايالت بود كه شامل رسيدگي به شكايات مردم ازتعدّیات حكّام، نظارت بر انتخابات ايالات و وصول ماليات و غيره مي شد. امّا از آنجایی که وجه مشترک انجمن ها در اقدامات اوّلیّه، وادار کردن حکّام و مامورین دولتی به شناخت رسمی انجمن و رعایت حقوق اجتماعی مردم بود، بدیهی است اكثر حاكمان محلّي به نظام گذشته وفادار بودند و اجازة فعّاليّت به انجمن ها نمي دادند، بنابراین، انجمن های مذکور تلاش زيادي براي تصويب قانون مزبور از خود نشان دادند، تا آن كه در 30 صفر 1325 ه.ق / 13 آوریل 1907 م. مجلس، قانون "انجمن های ایالتی و ولایتی" را به تصویب رساند و انجمن های مزبور را نمایندة دولت خواند. در ادامه، مجلس براي رفع هرگونه ابهامی، تلگرافی به همة نقاط كشور مخابره كرد و در آن تصریح نمود: از ممالك ايران؛ فقط چهار مملكتِ آذربايجان، خراسان، فارس، كرمان و بلوچستان، به عنوان ايالت مقبول شده و ساير ممالك ايران تماماً به عنوان ولايت به شمار آمده و فقط در شهر حاكم نشين هر ولايت انجمن ولايتي تشكيل خواهد شد(رفیعی، 1362 : ص53؛ نبوی ، 1352 : ص164).
از فعّال ترین و انقلابی ترین انجمن های ایالتی كه نقش برجسته اي در تحوّلات سياسي عصر مشروطه ايفا كردند، انجمن ایالتی آذربایجان بود که مجلس ملّی، انجمن مقدّس و انجمن تبریز نیز خوانده می شد و پس از تصويب قانون انجمن های ایالتی و ولایتی، به «انجمن ایالتی آذربایجان» تغییر نام یافت. هستة اوّلیة انجمن تبریز پیش از رسمیّت یافتن انجمن های ایالتی و ولایتی، فعّالیّت های خود را آغاز کرده و پیش تاز مبارزه در عرصه های مختلف سیاسی بود. اين انجمن در غرّة رمضان 1324 ه.ق / 19 اکتبر 1906 م. روزنامه اي به نام "انجمن" منتشر ساخت که در بارة ابلاغ اقدامات انجمن و رخ دادهاي سياسي تبريز در عصر مشروطه، ارگان رسمی آن به شمار می رفت.
سرنوشت انجمن ایالتی آذربایجان
به دنبال انهدام نخستین دورة مجلس شورای ملّی توسط نیروی قزاق در سال 1326 ه.ق ، فرمان توقف فعالیت های انجمن های ایالتی و ولایتی از سوی محمدعلی شاه صادر گردید. انجمن ایالتی آذربایجان که به مراتب نقش بارزتری را ایفا می کرد و تا بدان جا که آن را به نوعی دوّمین مجلس ایران به حساب می آوردند؛ به کار خود ادامه داد و در کنار مجاهدان تبریزی به جنگ با سپاهیان دولتی پرداخت. با پیش روی قوای مجاهدین از تبریز به سوی تهران در شهرهای به تصرف آمده، در مدت زمان کوتاهی انجمن های ایالتی و ولایتی دوباره توسط ایشان و مشروطه خواهان تشکیل می شد. تشکیل دوباره این انجمن ها به اندازه ای تعیین کننده بود که قبل از تصرف تهران، متن پیش نویس دومین مجلس انتخاباتی، جهت اعلام نظر به این انجمن ها داده شده بود و آن ها نیز وکالت خود را به انجمن ایالتی آذربایجان داده و آن انجمن نیز تلگرافی آن را تأئید کرده بود. با سقوط دولت محمدعلی شاه در جمادی الثانی 1327 ه.ق و استقرار دولت مشروطه، راه برای تشکیل انجمن ها در سراسر کشور هموار گردید.
در قانون انجمن های ایالتی و ولایتی عنوان شده بود که انجمن ایالتی در مرکز ایالت و انجمن ولایتی در شهر حاکم نشین ولایت برقرار خواهد گردید و هر ولایت تنها حق داشتن یک انجمن ولایتی را دارد (نبوی، 1352 : ص164). البته در سراسر کشور، برخی شهرهای یک ولایت خواهان انجمن ولایتی جداگانه برای شهر خود بودند؛ سرانجام وزارت داخله پس از تأئید مجلس شورای ملی عنوان کرد که انجمن ها باید فقط در محل حاکم نشین تشکیل گردد. کوهستانی نژاد بر این عقیده است: «زمانی که انجمن های غیرقانونی برچیده شدند، همین امر موجب اعتراض مردم و نمایندگان شهرهای مزبور در مجلس شورای ملی گردید و نهایتاً، این اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف، تهدید قدرت و حکومت تلقی گشته و به انحلال انجمن ها انجامید» (کوهستانی نژاد، 1390 : صص31-27). این گونه اعتراضات مردمی و نابه سامانی به نوبه خود، یکی از عوامل مهم و سرنوشت ساز در ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان در آتیه حیات آن به حساب می آید.
تعمق در قانون انجمنها، نشان میدهد بر طبق مادة 185، حق انحلال انجمنهای ایالتی و ولایتی و زمام امور این انجمنها، تقریباً بدون قید و شرط به دست حکومت و دولت بوده است. همین ماده، نشان میدهد تا چه اندازه فعالیت این انجمنها تحت نظر حکومت بود و دولتمردان تا کجا، اختیار تسلط بر امور انجمنها را داشتند. از این رو، تأمل در مسیر رشد انجمنها، این نکته را آشکار میکند که چه آسان، این حرکتها متوقف شدند و انجمنهای ایالتی و ولایتی دچار شکست و تعطیلی گشتند. صاحب نظران متعددی در خصوص شکست انجمنها، نظریههای مختلف دیگری ابراز کردهاند که هر یک به نوبۀ خود قابل تأمل است. در این بخش از نوشتار به برخی از دلایل ناکامی انجمن ایالتی آذربایجان از دیدگاه این صاحب نظران، اشاره میگردد:
1- متناسب نبودن با شرایط مردم
پیشتر خاطر نشان شد که قانون تأسیس انجمنهای ایالتی و ولایتی در اثر فشار و تحمیل مشروطه خواهانی به تصویب رسید که در پی به دست آوردن مطالبات آرمان خواهانه خود بودند و در حقیقت مجلس شورای ملّی تحت تأثیر انقلابیّون و انجمن خواهان قرار گرفته و قانونی را به تصویب رسانید که با شرایط محلی و موقعیت و رشد فکری متناسب نبوده است. به خصوص که کشور ایران و مردم ایران در این مورد یعنی در بارة نحوة حکومت های محلی و ارتباط آن با حکومت مرکزی و میزان حدود اختیارات و تکالیف و مسئولیّت انجمن های محلی و هم چنین چگونگی نظارت و کنترل حکومت مرکزی بر آن ها اطلاعاتی نداشته و به همین جهت انجمن ها در جهت یک نوع خودمختاری محلی گام برداشته بودند. این نکته حاکی از آن است که قانون ماحصل نیاز جامعه و مردم نبوده بلکه قانون برآمده از فشار انقلابیون بوده که به تعبیری به زور خنجر، برگردن مجلس نهاده شده بود.
از این روی، به جرات میتوان گفت که قانونِ مصوب 1325 ه.ق، هنوز برای ملت ایران زود بوده است؛ زیرا اقتصاد ایران در آن برهه بر پایة مالکیت های بزرگ و نفوذ اربابان و ملّاکین استوار بوده و اکثریت مردم یعنی طبقة زارع و کشاورز در زیر سلطه و یوغ استثمار اربابان زمین قرار داشتند و هر نوع انتخاباتی با توجه به اقتدار مالکین به میل و ارادة آنان صورت گرفته و هر نوع مجلسی بی شک تحت نفوذ و با تصمیم آنان اداره می گردید و طبیعی است که در چنین شرایطی هدف اصلی قانون گذار که سپردن امور به دست مردم بوده، صورت تحقق به خود نمی گرفت و اگر هم این انجمن ها اسماٌ از نمایندگان محلی تشکیل می گردید؛ نمایندة اکثریت مردم نبوده، بلکه جیره خوار اقلیت ملاکین و نمایندة آنها بود و در جهت منافع و مطامع آنها گام برمی داشت (مهدوی امیری، 1350 : صص56-57).
2- کم رنگ بودن جنبۀ مردمی انجمنها
دقت در اهداف انجمنها، نشان میدهد که آنها در راستای احقاق حقوق مردم شکل گرفته بودند اما این مسأله فقط در بیانیهها و منشورها دیده میشد. عملاً هدف انجمنها، مردم و حقوق آنها نبوده است دلیل آن هم در سیستم ادارۀ اقتصادی کشور نهفته بود. با توجه به این که نظام اقتصادی ایران بر پایه مالکیتهای بزرگ و نظام فئودالیسم بود میتوان انتظار داشت که در چنین نظامی، زمام امور در اختیار عدۀ قلیلی بود که به طبقه اربابان و مالکین تعلق داشتند. این افراد یا در صدر امور انجمنها بودند یا به نحوی در ادارۀ انجمنها دخالت و نفوذ میکردند و منافع خود را دنبال میکردند از این رو انجمنها تحت نفوذ قدرت مالکین قدرتمند و اربابان صاحب نفوذ اداره میشدند. پس بعید نیست که در چنین سیستمی، مردم به دست فراموشی سپرده شوند و کمتر کسی به فکر اهداف انجمن که همان سپردن کار مردم به دست مردم باشد.
کسروی علت دشمنی و مخالفت برخی ملایان و اربابان صاحب نفوذ با مشروطه را چنین تحلیل می کند:
«در ابتدا که ملایان به مشروطه درآمده بودند، بسیاری از آنان و نه همگی شان، از مشروطه هیچ نمی دانستند و تصور می کردند که اگر رشته کارها از دست دربار خارج شود، یکسره در دست آنها قرار می گیرد؛ از این رو در ابتدا از آن دفاع کردند؛ ولی کم کم دیدند که نهضت مشروطه منجر به پیدایش یک طبقه جدیدی به نام مجاهدان شده است که خودسر و مستقل عمل می کند؛ به اینان گران می افتاد، از این رو بنای مخالفت با آن را گذاشتند. از سوی دیگر، توان گران و دیه داران و از جمله میرزاحسن مجتهد، که در میان ملایان جا داشت و هم از شمار دیه داران می بود؛ گذشته از آن که، جنبش مردم زیردست و برابر ایستادن آنان را برنمی تابیدند، از کارهای بازپسین مجلس مثل برانداختن تیول و تسعیر، آنان را سخت برمی آشفت».
و ادامه می دهد: «جنبش مشروطه در ایران ناگهان برخاست و همگی توده از علما و عامیان، از توان گران و کم چیزان در آن سهم داشتند. ولی این دسته ها سود و زبان شان یکی نمی بود و می بایست در یک جا از هم جدا گردند؛ اینان اگر هم در دل بستگی به سود و نگه داری آن یک دل توانستندی بود، در چگونگی و راه کار یک دل نتوانستندی بود» (کسروی، 1319 : ص239).
به عقیده برخی صاحب نظران مبنای مخالفت برخی عالمان با مشروطه نه این بوده که در سایه مشروطه، قدرتی به دست آنها نمی رسد؛ بلکه این بوده است که بر خلاف آن چه انتظار می رفت، وقتی عناصر مستقل به قدرت رسیدند، نه از استبداد پیشین کاستند و نه از وابستگی به اجانب دوری گزیدند. از این رو، دربارة مخالفت امثال مجتهد با مشروطه چیان تندرو باید گفت: « مخالفت مجتهد با مشروطه چیان تندرو مخالفتی از روی اصول بود، نه زدوبند با شاه و دربار. او تا آن جا که پای تحدید و مهار خودکامگی و محدود ساختن قدرت مطلقه شاه در میان بود، از مشروطه هواداری می کرد؛ ولی زمانی که دید جمعی از عناصر قدرت پرست و افراطی و بعضاً وابسته به خارج در پوشش مشروطه و آزادی، احکام و شعائر اسلامی را هدف حمله خویش گرفته و با ایجاد فتنه و آشوب، آب به آسیاب دشمنان تیزچنگ و مترصد خارجی می ریزند، در برابر آنان ایستاد و رنج هجرت به تهران و غارت اموال را به جان خرید» (ابوالحسنی، 1380 : ص20).
3- دخالت در امور سیاسی کشور
انجمن ها طبق قانون، حق دخالت در امور سیاسی کشور را نداشتند؛ امّا روی هم رفته، انجمن ایالتی آذربایجان در کلیّة مسائلی که جنبة حکومتی، دولتی و قانون گذاری داشت، در محدودة ایالت آذربایجان دخالت می کرد و نقش با اهمیّتی ایفا می کرد. چنان که رفته رفته و برخلاف قانون، این انجمن با ارسال تلگراف به تهران نسبت به مسائل سیاسی کشور، اعلام پشتیبانی یا مخالفت می کرد و بیش ترین دخالت را انجام می داد.
در ادامه و در تداوم روند مشروطه خواهی، در اوایل ربیع الثانی 1325 ه.ق، زمانی که هنوز شورش یک ماهة تبریز در جریان بود و اعضای انجمن به همراهی گروهی از مردم شهر در صحن تلگراف خانه در اعتراض به تصویب نشدن متمّم قانون اساسی متحصّن شده بودند، روزنامة مجلس در شمارة 25 خود با لحنی متعرضانة که مضامین آنها در کلیّه مبنی بر تهدید تهذیر و متضمن زجر و توبیخ و مفاد آنها جز مذمّت و ملامت و سرزنش و ندامت نبود، با درج این مطلب که «اوضاع حاضرة تبریز استقلال ایران را به خطر انداخته است» موجب واکنش جدّی از سوی مردم و انجمن تبریز گردید. انجمن تبریز با ارائة گزارش و دستورالعملی از طرف اولیای آن، بالضّرورت اسکات و استمالت این حرکات نفاقانه و اقدامات بی خردانه که در انظار دوست و دشمن بغایت قبیح و ناپسند افتاده و خودی و بیگانه را در حیرت و شگفت آورده، جداً متقبل شده و اهتمام به اصلاح کرده، بطوریکه وفاق و اتحّاد حالیه را بمراتب از هنگام توقف قونسولگری علاوه گردانید و سعی در رفع مشکلات و هیجانات به وجود آمده برآمد(روزنامه انجمن، س1، ش106، ص1-2؛ رفیعی، 1362 : ص52).
در ادامه، مقابله با حرکت های مستبدین علیه مجلس شورای ملّی نیز یکی دیگر از فعّالیت های انجمن به شمار می رفت. انجمن ها تلاش می کردند با کسب اخبار و اطّلاعات دقیق از فعّالیت مخالفان مشروطه، به سرعت مقامات مرکزی را مطّلع سازند. در مقابل، حمایت از رجال سیاسی یا مخالفت با آن ها نیز از دیگر اشتغالات سیاسی انجمن به شمار می رفت که متعاقب این مسائل، از موارد عملکرد اشتباه و ضدّمشروطة انجمن ایالتی آذربایجان می توان از حمایت انجمن از انتصاب عین الدّوله به والی گری آذربایجان و تأکید انجمن بر سرعت بخشیدن در حرکت وی به تبریز را ذکر کرد (کوهستانی نژاد، 1390 : صص47-48).
4- دخالت در سیاست خارجی
در خصوص موضع انجمن ایالتی آذربایجان در سیاست خارجی، اعتراض و مخالفت با دخالت و اقدامات خارجیان به ویژه روس و انگلیس در ایران، مشهود است (کوهستانی نژاد، 1390 : صص47-48). انجمن ایالتی آذربایجان، فقط در منطقه جغرافیایی آذربایجان، احساس وظیفه نمیکرد بلکه اعضای وطن پرست این انجمن، خود را در خصوص همۀ ایران، مسئول میدانستند و آن جا که تمامیت ارضی ایران مورد تهدید واقع میشد، وارد عمل میگردید و تا جایی که توان داشت با عوامل تعرض گر، مقابله مینمود. یکی از این واکنشها در سال 1328 ه.ق به وقوع پیوست. دولت انگلستان در صفحات جنوبی ایران تحرکاتی انجام داد و به بهانه برخی اغتشاشات در این منطقه، رأساً در اقدامی به تشکیل دسته امنیه متشکل از ایرانیان تحت فرماندهی افسران انگلیس مبادرت کرد. انجمن ایالتی آذربایجان در برابر این اقدام انگلیس، موضع بی طرفی اتخاذ نکرد، بلکه با انتشار بیانیه ای، مخالفت و مقابلۀ انجمن با این اقدام انگلستان را در همۀ ایران بازتاب داد و با لحنی هشدارآمیز، همۀ ایران را به بیداری فرا خوانده و با تمام توانش، از صمیم قلب از ملت و دولت ایران خواست که نفاقها را یک سود نهاده دست به سوی اتحاد باز کنند تا شاید بتوانند از دخالت عوامل خارجی در کشور جلوگیری کنند (عزیزی، 1397 : صص85-89).
یکی دیگر از واکنشهای مهم انجمن ایالتی آذربایجان در دوره دوم مجلس در دوره انقلاب مشروطه، واکنش جدی این انجمن به اولتیماتوم دولت روس به ایران بود.
در پی مخالفت و عصبانیت روسها و انگلیسها از اقدامات مورگان شوستر و نقض قرارداد 1907م. کم کم زمزمههای ورود نیروهای نظامی انگلیس و روس به گوش ایران رسید (ابراهامیان، 1378 : ص98 ؛ براون، 1338 : ص57). حکومت ایران از این اقدامات، بسیار هراسان شد، پس تصمیمی مبنی بر حمایت از اقدامات روسها گرفته و در برابر مجلس صف آرایی کرد. در حالی که مجلس دوم، مخالفت خود از اقدامات روسها و انگلیسها را علنی کرد؛ این جبهه گیری مجلس و دولت در برابر هم، سبب گردید تا بهانهای به دست روسها داده شود تا خواستار بستن مجلس باشند. با اعلام اولتیماتوم روسیه به دولت ایران، مجلس شورای ملی در موقعیتی بحرانی و سرنوشت ساز قرار گرفت (مورگان شوستر، 1362: ص224).
در این جاست که پای انجمن ایالتی آذربایجان به میان میآید. نمایندگان آذربایجان نامهای به انجمن ایالتی آذربایجان میفرستند و خواهان اقدامات قوی انجمن در این خصوص میشوند. واکنشی که انجمن به این نامۀ وکلا از خود نشان داد و عکس العمل مردم در برابر درخواست انجمن ایالتی از آنان، در این برهه از تاریخ مشروطه بسیار قابل توجه است و نشان دهندۀ مردمی بودن نهاد انجمن ایالتی است. مردمی که به تقاضای انجمن لبیک گفتند نشان دهندۀ اعتماد یک جامعه به اعضای انجمن بود.
بعد از این واقعه، روسیه اولتیماتومهای چهارگانه به ایران فرستاد (بشیری، 1363 : ص1389). این اولتیماتوم خشم مجلسیان را برانگیخت و نامهای به انجمن ایالتی آذربایجان نوشت و از این نهاد مردمی خواست که مردم را ترغیب به اعتراض علیه سیاست دولت در قبال اولتیماتوم روسیه کند (روزنامه تبریز، س1، ش126: ص1).
مجلس مخالف پذیرش اولتیماتوم روسها بود و برای کمک خواهی دست به سوی انجمن ایالتی آذربایجان دراز کرده بود و آذربایجانیها نیز از حمایت مجلس، لحظهای فروگذار نکردند. اما دولت، مجلس را به شدت تحت فشار گذاشته بود چون بدون رضایت مجلس، پذیرش اولتیماتوم امکان نداشت. به این ترتیب مجلس دوباره در جو خفقان آلود قربانی سیاستهای دولت ناکارآمد و سیاستهای دولتهای روس و انگلیس شد. هر چند فریاد اعتراض این انجمن ناکام ماند و نتوانست در برابر سیاستهای دولت ایستادگی پیشه کند. حتی این وقایع منجر به برچیده شدن انجمن ایالتی آذربایجان شد و زحمات سالهای متمادی اعضای انجمن را بر باد داد، اما مقاومت و ایستادگی مجلس و در کنار آن انجمن ایالتی آذربایجان تا ابد بر صفحۀ تاریخ مشروطۀ ایران حک شد و یکی دیگر از اقدامات مهم انجمن ایالتی آذربایجان را برای همگان ترسیم کرد.
5- تفرقه افکنی از سوی حکومت
به رغم این که محمدعلی میرزا، انجمنهای ایالتی را به رسمیت شناخت اما همواره درصدد بود بساط آنها را برچیند. لذا با تحریک و ترغیب عدهای از علما و روشنفکران سعی در ایجاد تفرقه در میان اعضای انجمن بود و تا حدودی نیز موفق عمل کرد. مهمترین طبقهای که مورد سوء استفاده محمدعلی میرزا در این خصوص قرار گرفت طبقه روحانیون بود. او با نفوذ در نگرش برخی از روحانیون، سعی کرد از منظر احکام شرعی وجود انجمن را زیر سوال برد. به عنوان مثال میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) حاج میرزا حسن مجتهد
او یکی از روحانیون متموّل و پرنفوذ تبریز در عصر مشروطه محسوب میگردید و در نخستین روزهای جنبش مشروطه، که مردم تبریز ابتداً در کنسول خانه انگلیس و سپس در مسجد صمصام خان گرد آمده و تحصن برپا کردند تا ولیعهد را به پذیرش مشروطه وادارند؛ در تحصن مسجد، بیش تر عالمان تبریز از جمله حاج میرزاحسن مجتهد، شرکت داشتند (کسروی، 1319 : ص156)
نویسندگان عصر مشروطه و نیز نویسندگان پس از مشروطه، تحلیل های متفاوت و متضادی از چرایی اختلاف مجتهد با مشروطه ای که خود از مؤسسان آن بوده است، ارایه داده اند؛ امّا به نقل از ثقة الاسلام، خودِ مجتهد، علت مخالفتش با مشروطه را در جلسه ای به تاریخ 26 محرم 1325 ه.ق در انجمن تبریز خطاب به مشروطه خواهان چنین باز می گوید:
«برای ماها و نوع علما عرصه و آبرویی نمانده؛ در سر منابر آن چه بدگویی است می کنند و مردم را از اسلام خارج می نمایند. می گویند هزار و سیصد سال است بر سر شما توبره زده اند. روضه خوانی تا کی؟ نماز جماعت برای الفت و اتحاد بود، حالا که اتحاد شده جماعت لزوم ندارد. ماها طالب مشروطه هستیم و هر کس طالب نباشد ملعون است؛ اما آن چه پیش گرفته اید، مشروطه نیست. همه اش ظلم و خلاف شرع بین و ترک «ما انزل الله» است و نظیر قول خوارج است که می گفتند «لا حکم الا للّه» و حضرت امیر فرمودند: «کلمه حق یراد بها الباطل». ما که در اول قول دادیم و قدم گذاشتیم، مقصود این نبود که حالا پیش گرفته اند. حالا که این وضع را پیش گرفته اند، ما نمی توانیم به این مجلس حاضر بشویم. رفتن به این مجلس حرام است و صریح می گویم که با این وضع و ترتیب، ابداً مشروعیت ندارد. ظاهر کلام شما صحیح، ولی اقدامات شما همه بر عکس است» (ثقه الإسلام تبریزی، 1378 : صص10-11).
حتّی در ادامه، مجتهد هنگام حرکت از تبریز طی تلگرافی به مجلس و برخی عالمان تهران، علت مخالفت خود با مشروطه خواهان تبریز را که مرکز آنها در انجمن تبریز بود، چنین می نویسد: «انجمن تبریز مؤدّی شد به رواج و ظهور مذاهب فاسده و ضعف اسلام و هتک حرمت مؤمنین و علما و سلب امن در مال و جان و هرج و مرج کلی در شهر و اطراف؛ به طوری که داعی، اقامت خود را خلاف تکلیف شرعی دیده، این چند روزه را عازم قم. اگر سایر بلاد هم این شکل است، فعلی الاسلام السلام» (فتحی، 1353 : ص138).
این می رساند که در هر حال، در اندیشه سیاسی مجتهد، نظام مشروطه بر نظام های غیرمشروطه و از جمله نظام پادشاهی استبدادی ایران ترجیح دارد و اگر بدعت ها و افراط کاری های عده ای از مشروطه خواهان نبود، هرگز مجتهد با آنها مخالفت نمی کرد.
ب) ثقه الإسلام تبریزی
ثقة الاسلام تبریزی نیز درباره مشروطه طلبان تبریزی شبیه به داوری مجتهد بود. برخی از نوشته ها و گفته هایی که ثابت می کند ثقة الاسلام، با مشروطه خواهان درافتاده و مخالفت می کرده است، به شرح ذیل است: در نامه ای به تاریخ 25 جمادی الآخر 1325 ه.ق خطاب به فرشی (وکیل مشروطه خواه تبریز در مجلس شورا) آورده است:
«آخ از این مشروطه بیچاره که به دست چون ما نااهلان افتاده، او را خراب بلکه شهید کردیم و خودمان نیز خراب شدیم» (ثقه الإسلام، 1378 : ص188).
وی در نامه ای به تاریخ شعبان 1325 ه.ق خطاب به مستشارالدوله می نویسد:
«از این حالت حالیه مشروطه خواهان به قسمی دل تنگم که چه عرض کنم. بینی و بین الله جز لگام از دهن عوام برداشتن نتیجه ای نبخشیده. الواط متهتک که حال شان معلوم است و سابقاً از ترس حکومت، تعدّی و تعرض بر احدی نمی کردند، حال میدان گرفته اند» (ثقه الإسلام، 1378 : صص211-212).
نیز در نامه دیگری در تاریخ 16 رمضان 1325 ه.ق به مستشارالدوله (وکیل مشروطه خواه تبریز در مجلس شورای صدر مشروطه) که مشروحه ای به ضمیمه است امّا به خط ثقة الاسلام نیست، دقیقاً به این مطلب اشاره می کند که: «بسیاری از کسانی که دارند سنگ مشروطه را به سینه خود می زنند، معلوم و یقین گردیده مقصودشان از های و هوی و مشروطه طلبی، محض ریاست و مداخل و افساد و خیانت بر ملت بوده است، ابداً راضی به اجرای قانون و انتخاب وکلا و تأسیس انجمن و امنیت شهر نیستند. اینها می دانند که هرگاه شهر منظم بشود و قانون اجرا گردد هرزگی و ریاست و مداخل ایشان موقوف خواهد شد و در انتخاب جدید اینها وکیل و اعضاء نخواهند شد، لهذا نمی گذارند و نخواهند گذاشت» (ثقه الإسلام، 1378 : صص234-235).
همین طور در نامه ای دیگر، خطاب به مستشارالدوله می نویسد: «بنده خیانت های مشروطه طلبان را کتابچه کرده و نوشته ام. اگر وقتی حوصله بشود، که چاپ بشود خالی از لطف نیست؛ اما فایده اش چیست؟ به طور موثق شنیدم که حضرت مجتهد می فرموده سه هزار و پانصد تومان از من گرفتند تا ول کردند. وای به حال دیگران» (.(ثقه الإسلام، 1378 : ص343).
و در نهایت این که: «حقیقت امر همین است که می نویسم که آن مشروطه طلبان را با من بَون (فهمیده شدن) بعید بود. آنها تندرو بودند و من مانع بودم. آنها شورش طلب بودند و من صلح طلب. آنها حرکت نااندیشانه می کردند و من بر ضد آنها بودم. سر منبر چه بدها که به حضرات نگفتم و چه تاخت ها که به ایشان نکردم؛ ولی ابداً مفید فایده نشد».(ثقه الإسلام، 1378 : ص213).
ج) آقا میرهاشم دوه چی
«در اوایل شهر جمادی الثانی 1326 ه.ق پس از آن خبر تخریب دارالشورای اعظم به تبریز تلگراف شد، مستبدین محلۀ شتربان و سرخاب مثل حاجی میرمناف، حاج میرمحمدعلی، حاج ملا زبیر، حاج حسینقلی جدیری، حاج محمد ابراهیم صراف و حاج ابراهیم صراف، بعد از ورود حاج میرزا حسن مجتهد و حاج کریم امام جمعه با آقاسیّدهاشم در مجلس اسلامیّه که فی الواقع و نفس الامر، سقیفة بنی ساعده و دارالنُدوه و مجلس افسادیّه بوده است جمع شده و برخلاف آیات الله تخالف و تبانی نمودند» (شیخ الإسلام تبریزی، 1356 : ص80).
در این اوقات، میرهاشم شتربانی (دوه چی) روحانی دلیر که از پیشقدمان مشروطه در آذربایجان و وکیل تبریز و عضو مؤثر انجمن ایالتی بود و در تهران محرمانه با شاه سازش کرده بود به تبریز بازگشته و برای مقابله با انجمن ایالتی و مجامع وابسته به آن انجمن اسلامیّه را تشکیل داده بود (صفایی، 1363 : صص391-392). انجمن اسلامیه، با حمایت دولت روس و حکومت محمدعلی شاه، به میدان گام نهاده تا با اصول مشروطه، مخالفت کند، چنان که از سوی محمّدعلی شاه، فرمانی بدین مضمون برای آقامیرهاشم دوه چی مؤسس این انجمن، فرستاده شد:
«جناب مستطاب شریعتمدار آقامیرهاشم آقا، سلم الله تعالی، با کمال قدرت فتح کردیم، مفسدین را تمام گرفتار کرده، سیاست کردم. مفسدین تماماً محبوس، شما هم با کمال قدرت مشغول رفع مفسدین باشید و از من هر تقویت بخواهید حاضرم. محمّدعلی شاه قاجار» (کسروی، 1322 : ص100).
محمّدعلی میرزا در مقابل قشر علما، طبقه روشنفکران را نیز علیه انجمنهای ایالتی وادار به اعتراض میکرد. محتوای سخنان این دسته از روشنفکران، چنان بود که شکافی عمیق بین علما و روشنفکران ایجاد میکرد.
چنان که «آنان انتباه نامه ای در باکو منتشر و در آن، مسأله آزادی ادیان را مطرح کردند (ثقه الإسلام تبریزی، 1378 : ص126). در ماه رمضان به نام انجمن اعلامیّه زدند که، تا کی در مذاهب قدیمه خواهید بود و حرفهای کهنه خواهید شنید و تا کی، به مجلس و مسجد علما خواهید رفت؟ به نام انجمن از مردم می خواستند تا روز عید قربانی نکنند و پول آن را به فقیران بدهند. هم چنین، به نام انجمن از مردم می خواستند تا به جای این که مدح اهل بیت بخوانند، در وصف انجمن شعر سرایند. شب نامههایی پخش کردند که در آنها به شدت به عالمان حمله میشد تا جایی که در یکی از آنها نوشتند: باید چهار هزار عالم را سر بُرید تا مردم آسوده شوند» (فتحی، 1353 : صص 116-117).
6- اقلیّت های مذهبی کشور و رابطه با انجمن
در بارة روابط انجمن ها با اقلیّت های مذهبی کشور می توان گفت که از ابتدای شروع به کار انجمن های ایالتی و ولایتی، این اقلیّت ها خواهان شرکت نمایندگان خود در این انجمن ها بودند. برخورد و رفتار وزارت داخله و مجلس شورای ملّی با تقاضای مزبور، برخوردی دوگانه و تبعیض آمیز بود و در جواب آن ها، عنوان می شد که «در انتخابات این دوره در حال پیگیری هستیم و در دوره بعدی ترتیب اثر داده خواهد شد!» (کوهستانی نژاد، 1390 : ص53).
به طور کلّی برخورد مجلس با موضوع مشارکت اقلیّت های مذهبی در انجمن ها، نه از باب قانون بلکه با ملاحظات محلی و سیاسی انجام می گرفت؛ به عنوان مثال، کمیسیون داخلی مجلس با درخواست احزاب ارامنه و زردشتیان برای عضویت در انجمن ولایتی موافقت کرده اما به درخواست اقلیّت یهودیان جواب منفی داد (کوهستانی نژاد، 1390 : ص53).
همگی این موارد و علل های دیگر خود به اندازه کافی در دلسرد شدن و حامی انجمن نبودن اقشار و اقلیّت های مذهبی سراسر کشور دلیل متقن و محکمی بود. برخی از آنان که انجمن را در برابر دولت، حامی و حافظ منافع خویش نمی دیدند، در این میان، نقش مؤثری در ایجاد تفرقه داشتند. فرقۀ بابیت و بهائیت که سالهای سال، مطرود واقع شده، به حاشیه رانده شده بودند با وقوع انقلاب مشروطه، وارد صحنه شدند و پرچمداران این فرقهها، بر آن شدند تا جریان مذهبی حاکم بر جامعه را کم رنگ کنند. آنان کوشیدند مردم را به روحانیون بدبین کنند. این امر سبب شد برخی از روحانیون، که از ستونهای استوار انجمنهای ایالتی محسوب میشدند؛ از درگیر شدن در جریانهای جاری انجمنها، کنار بکشند. از جملۀ این افراد میتوان به انگجی بزرگ و میرزاحسن آقا مجتهد اشاره کرد که کناره گیری این گونه اشخاص، منجر به کناره گرفتن برخی دیگر از روحانیون در امور سیاسی شد. (نیکبخت، 1378 : ص394).
چنان که، میرزاحسن آقا مجتهد در اواخر محرم 1325 ه.ق طی نطقی در مجلسی که ثقة الاسلام نیز حضور داشت، مِن باب این موضوع گفته بود: «رفتن به انجمن، مثل رفتن به میخانه است»؛ این مطلب را ثقة الاسلام در کتاب مجمل الحوادث خود می آورد. (ثقه الإسلام تبریزی، 1378 : صص10-11؛ فتحی، 1353 : ص129).
و در ادامه همان گونه که نویسنده کتاب رهبران مشروطه نقل می کند: «از نظر مجتهد و همفکرانش برخی از بابی ها در انجمن تبریز نفوذ کرده بودند و نه به دنبال مشروطه، بلکه به دنبال رسیدن به آرزوهای شخصی خودشان بودند».
ابراهیم صفایی در ادامه می نویسد: «مخالفان مشروطه در منزل حاج میرزا حسن آقا مجتهد و در انجمن اسلامیه و خانه امام جمعه تشکیل جلسه داده و درباره نیات سوء بعضی از مشروطه خواهان و مداخلات بابیان و ازلیان سخن راندند و تمام مشروطه خواهان را متهم به سوء عقیده کرده» (صفایی، 1363 : صص392-393) «و اشخاصی که در انجمنها جمع میشوند را، تماماً بابی دانستند» (فتحی، 1353 : ص117).
7- اختلاف در میان اعضای انجمن
روابط با علما و روحانیون از دیگر فعالیت های مهم انجمن های ایالتی و ولایتی به شمار می رفت؛ به گواهی اسناد حاضر، روحانیون و مجتهدین به طور فعالانه ای در انجمن ها شرکت کرده و حتی در پاره ای از انجمن ها، به طور کلّی این انجمن ها تحت کنترل مجتهدین بود. علاوه بر آن، رسیدگی به شکایات و یا درخواست های مجتهدان ایالات و ولایات، به انجمن ارجاع داده می شد. البته اختلافاتی نیز میان ایشان و روحانیون محلی وجود داشت که منجر به شکایت مجتهدین از انجمن های مذکور می گردید (کوهستانی نژاد، 1390 : ص52).
بعد از توپ بستن مجلس، با سایه گستر شدن استبداد، دوباره ناامنی و بی نظمی در میان مردم ریشه دواند و فرصتی برای خودنمایی گروههایی پدید آمد که از اساس با اصول انقلاب مشروطه مخالف بودند. مهمترین این گروهها، انجمن اسلامیه بود و متشکل از برخی اعضای سابق انجمن ایالتی آذربایجان بود که بر مشروطه مشروعه تأکید داشتند و بعد از به توپ بستن مجلس، اقدام به تأسیس انجمن مذکور کردند. این انجمن بنای مخالفت با مشروطه را گذاشت و از سوی دولت و حکومت مستبد محمدعلی شاه مورد حمایت قرار گرفت و دولت روس نیز، بنابراین که دولت حامی این انجمن است از آن حمایت کرد.
«انجمن اسلامیّه در عین حال با انجمن تبریز چشم هم چشمی داشت. به تقلید مشروطه خواهان که متکی به آیات عظام نجف بودند، آنها نیز به آقا سیّدکاظم آقا یزدی که از لحاظ فقه و علوم اسلامی و مرجعیّت از سرآمدان عصر خود بود، روی آوردند و نیز در مقابل روزنامه انجمن، که ارگان رسمی انجمن تبریز به شمار می آمد، روزنامههای «اسلامیه» و «آملاعمو» را منتشر ساختند» (برادران شکوهی، 1377 : ص9).
«آملاعمو در واقع ارگان انجمن اسلامیه و یا دقیقتر ویژه نامۀ میرهاشم دوه چی مخالف مشروطه و آزادی خواهان بود و از هیچ گونه اتهام و تبلیغ سوء نسبت به مشروطه خواهان کوتاهی نداشت و دقیقاً برای تحریک مردم علیه مشروطیت منتشر میشد، تا جایی که مشروطه خواهان را بابی ولامذهب و دهری و طبیعی مذهب میخواند» (برادران شکوهی، 1377 : ص10).
در این برهه از تاریخ است که میتوان نقش انجمن ایالتی آذربایجان در آب کردن نقشۀ انجمن اسلامیه را مشاهده کرد. «آملاعمو» که بنای مخالفت با مشروطه خواهان را داشت و از حمایت همه جانبه حکومت و دولت روس بهره مند بود، چندی برآن بود تا به تخریب چهرههای مشروطه طلب بپردازد و حیثیت نهضت و انجمن تبریز را زیر سوال ببرد.
8- اعتراض انجمن به نقض مشروطه از سوی محمّدعلی شاه
در جریان نهضت مشروطیّت، انجمن ایالتی آذربایجان نقش تعیین کننده ای بر عهده داشت و متنفّذتر از سایر انجمن های ایران بود و اغلب تظاهرات از طرف این انجمن ترتیب داده می شد. به ویژه این که با انجمن آذربایجان در تهران، همکاری های نزدیک داشت و رابط میان مردم و مجلس بود(رفیعی، 1362 : ص28؛ ایوانف، 1357 : صص52-53). امّا در پیِ واقعة ناگوار خُلف عهد محمّدعلی شاه و بنای مخالفت با اساس مشروطه، که به هتک حرمت قرآن و به توپ بستن مجلس شورای ملّی و مساجد و قتل نفس و برخی شقاوت های دیگر انجامید، انجمن بخاطر وجود زمینه های فکری مشابه و ارتباط نزدیکی که با علمای عتبات عالیات داشت، با تلگرافات متعدّدی در جهت کسب تکلیف از علمای عظام نجف بر آمد و مبادلات تلگراف بین آنها صورت گرفت که واکنش هایی از طرف علما و حجج الإسلام عتبات عالیات را به دنبال داشت (انجمن، س2، د2، ش5، ص3).
بدیهی است متعاقب مواعظ علمای عتبات عالیات، اعتراضات فراگیر سیاسی مردم دربارة ضرورت پیگیری و مخالفت با نقض عهد از سوی محمّد علی شاه قاجار، شدّت گرفت (انجمن، س2، د2، ش32، ص1). با وجود تلگرافات مزبور، اعضای انجمن به دارالشّورای ملّی تلگراف کردند که با این وعده ها مشکل است اهالی ساکت شوند و هر قدر می خواهیم ساکت نمائیم ناله به فلک می رسد، ملتفت نکتة سرحدی باشید کار از دست نرود (کاتوزیان، 1380 : ص606). واکنش های مناسبی که انجمن به موقع در مقابل اعمال محمّد علی شاه و مستبدین نشان می داد در واقع اساسی ترین کار انجمن بود. به این ترتیب، اوّلین بار انجمن تبریز به طور آشکار عزل شاه را اعلام و درخواست نمود (رفیعی، 1362 : صص29-30). با وجود آن و نظر به تلگرافات مجدّد از طرف انجمن و وکلای مجلس شورای، لیکن هیچ ترتیب اثری در این باره داده نشد و به سرانجام نرسید تا که منتظر پیش آمد شدند.
ایوانف روسی معتقد است که: «انجمن ایالتی آذربایجان را باید نجات دهندة نهضت مشروطیت دانست، زیرا این انجمن بود که کلیّة حوادث انقلابی را در آذربایجان و حتّی در ایران رهبری می کرد» (رائین، 2535 : ص155). 4ربیع الثانی1327 ه.ق / 25آوریل1909 م. به هنگام ورود روس ها به تبریز، مجاهدان برای جنگ با روس ها از انجمن کسب تکلیف نمودند و کتباً موافقت انجمن را خواستار شدند. سیّدالمحقّقین رئیس وقت انجمن ایالتی، میرزا اسماعیل نوبری، ثقه الإسلام، شیخ سلیم و حاج ناصر حضرت و صادق الملک از جمله اعضای انجمن بودند که موافقت نامه را مهر نمودند، لذا نام آنها برای روس ها شناخته شده بود، این افراد یا دستگیر و اعدام شدند و یا متواری گردیدند(رفیعی، 1362 : صص 42-43).
بازگشت به استبداد و تمرکزگرایی نوین
ناکامی انقلاب مشروطه در دستیابی به اهدافش، موجی از نارآرامی ها و هرج و مرج را در کشور ایجاد کرد و بیش از پیش نمایان شد که نظام زاییده انقلاب مشروطه با همه خیرخواهی بسیاری از رهبرانش نتوانست ثبات را نه در پایتخت و نه در ولایات برپا کند و زمینه محو دست آوردهای انقلاب مشروطه در قلمرو مشارکت سیاسی و کثرت گرایی را فراهم ساخت.
فخرالدّین عظیمی در این باره می نویسد: سرانجام، تاجگذاری رضا شاه و آغاز سلطنت وی در سال 1304 ه.ش به منزله تیرخلاصی بر دموکراسی نوپای مشروطه و پایانی برای تلاش های اصلاح گرایانه و محو توسعه سیاسی و تمامی مظاهر آرمان های آزادی خواهانه مشروطه بود(عظیمی، 1372 : ص28).
نهایت این که، انقلاب مشروطه نتوانست به اهدافش برسد و به جای آرمان انقلاب مشروطه، نظامی متمرکز و مستبد برآمد. انحصار و تمرکز قدرت و تمرکزگرایی و استبداد بصورت مظاهر و ویژگیهای بارز این دوره تجلی یافت. در این دوره با تبدیل کثرت گرایی به انحصار در توزیع منابع و وسعت یافتن عرصه قدرت حکومتی، تمام عناصر و جریانهای مقتدر یا شکل گرفته در دو دهه پیش، قلع و قمع گردید. در همین حال، نهادهای مدنی همچون انجمن های ایالتی و ولایتی نه تنها از میان رفت، بلکه پس از چندی با قوانین و مصوبات جدید، رسماً نیز به حضور کانون های پراکنده قدرت و مشارکت مردمی خاتمه داده شد. به موازات آن زمینه ها و ابزارهای موثر حفظ و تقویت و نیز بسط و تعمیم قدرت فائقه سلطنتی در سطح کشور فراهم شد (احمدی پور و منصویان، 1385 : ص70).
دیدگاه کلّی صاحب نظران دربارة انجمن ایالتی آذربایجان
كسروي كه از نزديك شاهد فعّالیّت هاي اين انجمن بوده است، دربارة هدف اصلي از تأسيس آن، مي نويسد: «برای جلوگیری از اندیشه های محمّدعلی شاه دربارة مجلس و استواری کار مجلس و کوتاه گردانیدن دست بیگانگان و برای جلوگیری از خودسری حکم رانان، چنين مي خواستند كه در همة شهرها رشتة امور در دست خود مردم باشد تا حُكم رانان نتوانند با دستور محمّدعلي ميرزا كارشكني هايي كنند. اين را خود تبريزيان به كار بسته و چنان انجمني بر پا گردانيده بودند و مي خواستند در همه جا آن باشد» (کسروی، 1319 : صص215-216). «انجمن تبریز که جنبش انقلابی آذربایجان را اداره می کرد، مترقّی تر از سایر انجمن ها بود. عملاً بر فعّالیّت های مأمورین شاه در آذربایجان نظارت می کرد و اقدامات مفیدی به نفع توده های خلق انجام می داد» (ایوانف، 1357 : ص73). «انجمن مزبور با انجمن هاي سایر شهرهاي آذربايجان تماس داشت و دستوراتي خطاب به آنها صادر مي كرد. انجمن ايالتي آذربايجان به طور كلّي تندرو و انقلابي بود» (رائین، 2535 : صص109-110). «شهرت اين انجمن فقط به علّت اين نبود كه نخستين انجمني بود كه پس از مشروطه تشكيل شده بود، بلكه به دليل حمايت مؤثري بود كه در ذیحجّة 1325 ه.ق / ژانویة 1908 م. از مجلس كرد و اعتصاب گسترده اي را در تبريز دامن زد تا محمّدعلي شاه خواسته هاي آن ر ا كه عزل میسیو نوز و قبول اساس مشروطه بود، بپذيرد» (اتّحاديّه، 1361 : ص157). «در راستای این اقدامات، انجمن ایالتی آذربایجان خواهان اصلاحات وسيع تر و اساسی تر اجتماعي و اقتصادي در سطح كشور بود و همین طور در مسايل مربوط به مشروطه، مواضعی تغييرناپذير داشت و حاضر به هيچ گونه سازشي با استبداد نشد» (رفيعي، 1362 : ص164).
نتیجه گیری
بعد از اعلام مشروطیت، یکی از خواست های اصلی و مهم آزدایخو اهان و طرفداران حکومت مشروطه تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی بود تا بدین وسیله از قدرت حکومت مرکزی بکاهند و حتی الإمکان دست حکومت مرکزی را از کارهای مربوط به ایالات و ولایات کوتاه کرده و از سیاستهای دولت مرکزی رهایی یابند. انجمن های ایالتی و ولایتی، محصولی از توسعة فرهنگی کشور و تجلّی شعارهایی بود که در انقلاب مشروطه در زمینة حقوق سیاسی آحاد مردم مطرح شده بودند. این انجمن ها الگویی برای توزیع قدرت سیاسی و اداری در بین ایالات و ولایات به شمار می آمدند.
انجمن ایالتی آذربایجان نیز که یادگاری از انقلاب مشروطه بود، بر خلاف حجم وسیع اختیارات و همین طور فقدان قدرت دولت مرکزی، آن چنان که طبق نامه ای که مستشارالدوله در تاریخ 17جمادی الأول 1325 ه.ق به ثقة الاسلام مینویسد و عنوان می کند: «انجمن، ندای تجزیه آذربایجان را سر داده، مطابق با اهداف روسها، روزنامه انجمن، نام انجمن را به مجلس مقدّس تغییر داده است»؛ هیچ گاه و حتّی در یک مورد نیز برخلاف سیاست دولت مرکزی عمل نکرده و یا تفکّر استقلال از حکومت مرکزی در اندیشه نداشت و همیشه همسو با اهداف دولت مرکزی گام برداشته بود. هر چند انجمن ایالتی آذربایجان توانست موازنه قدرت و ماهیت جامعه ایرانی آن روزگار را تغییر دهد و "قبله عالم " و "میخ میان زمین و آسمان" را عملاً مشروط و مقبول به اجرای قانون کرده و زمام امور مملکت را در دست ملّت قرار دهد؛ امّا در ادامه حیاتش با ناکامی روبرو شد، چرا که این انتظارات بزرگ بر اثر شدّت درگیری های داخلی و فشارهای خارجی که پیش تر گفته شد، خیلی زود دچار ناکامی و انحلال گردید.
در پایان شاید بتوان سرّ ناکامی آن را چنین عنوان کرد که: از آنجا که نگرش حکومت و ديوان سالاران نسبت به عملكرد انجمن هاي ملّي، مطلوب نبود و کارکردهای انقلابي انجمن ها، تهديدي جدّي بر علیه آنها محسوب می گردید؛ بنا بر این، تلاش انجمن ها براي ايجاد دگرگوني در نظام سياسي و اجتماعي را، خطري بر ضدّ منافع خود مي دانستند و خواهان تشكيل نظم جديد سياسي، مبتني بر اقتدار دولت و اعتدال گرايي بودند و همین طور، دخالت انجمن ها در امور مملكت را، موجب اخلال در نظم عمومي جامعه و تضعيف دولت تلقي مي كردند. این بود که در نهایت، با دست آویز قرار دادن این حجمه از بهانه ها، سعي در محدود ساختن فعّاليّت انجمن ها نمودند. تا آن كه محمّدعلي شاه قاجار، تصميم به برچیدن بساط انجمن ها، مجلس و مشروطه گرفت.
منابع
کتب
آبراهامیان، یرواند. (1378). ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمة کاظم فیروزمند، تهران: مرکز، چاپ اوّل.
اتحادیه، منصوره. (1361). پیدایش و تحّول احزاب سیاسی مشروطیّت(دورة اّول و دوّم مجلس شورای ملّی)، تهران: گسترده، چاپ اوّل.
آفاری، ژانت. (1379). انقلاب مشروطه ایران، ترجمه رضا رضائی تهران، بیستون، چاپ اوّل.
ایوانف، میخائیل سرگیویچ. (1357). انقلاب مشروطیّت ایران، ترجمه آذر تبریزی، تهران: ارمغان، چاپ اوّل.
براون، ادوارد گرانویل. (1338). انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، تهران: معرفت، چاپ دوّم.
رائین، اسماعیل. (2535). انجمن های سرّی در انقلاب مشروطیّت ایران، تهران: جاویدان، چاپ دوّم.
رفیعی، منصوره. (1362). انجمن(ارگان انجمن ایالتی آذربایجان)، تهران: نشر تاریخ ایران، چاپ اوّل.
شیخ الإسلام تبریزی، عبدالأمیر. (1356). رساله قضیه فی الواقعه (دو سند از انقلاب مشروطه)، با مقدّمة غلامحسین صدری افشار، تهران: توکا، چاپ اوّل.
صفائی، ابراهیم. (1363). رهبران مشروطه، تهران: جاویدان، چاپ سوّم.
عظیمی، فخرالدّین. (1372). بحران دموکراسی در ایران (1320-1332)، ترجمه عبدالرّضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران: البرز، چاپ اوّل.
فتحی، نصرت الله. (1353). زندگی نامة شهید نیکنام ثقه الاسلام تبریزی و بخشی از تاریخ مستند مشروطیّت ایران، تهران: بنیاد نیکوکاری نوریانی، چاپ اوّل.
کاتوزیان، محمّد علی. (1380). تاریخ انقلاب مشروطیّت ایران. تهران: انتشار، چاپ اوّل.
کسروی تبریزی، احمد. (1319). تاریخ مشروطه ایران، بخش یکم، تهران: تابان، چاپ دوّم.
کسروی تبریزی، احمد. (1320). تاریخ مشروطه ایران، بخش دوّم، تهران: تابان، چاپ دوّم.
کسروی تبریزی، احمد. (1322). تاریخ مشروطه ایران، بخش سوّم، تهران: پیمان، چاپ دوّم.
کوهستانی نژاد، مسعود. (1390). گزیدۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی، تهران: کتابخانه مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اوّل.
مورگان شوستر، ویلیام. (1362). اختناق ایران، ترجمۀ ابوالحسن موسوی شوشتری به کوشش فرامرز برزگر و اسماعیل رائین، تهران: صفی علیشاه، چاپ دوّم.
نبوی، مصطفی. (1352). تمرکز و عدم تمرکز سیاسی و اداری در ایران، تهران: سازمان چاپ خواجه، چاپ سوّم.
نیکبخت میرکوهی، رحیم. (1387). نقش روحانیّت در تحوّلات سیاسی اجتماعی آذربایجان (مجموعه مقالات نهضت مشروطة ایران)، تهران: مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اوّل.
مجموعه اسناد
بشیری، احمد. (1363) کتاب آبی (گزارشهای محرمانة وزارت امور خارجة انگلیس دربارة انقلاب مشروطة ایران)، جلد ششم، تهران: فرهنگ نشر نو، چاپ اوّل.
ثقه الإسلام، میرزا علی. (1378)، نامههای تبریز از ثقه الإسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، به کوشش ایرج افشار، تهران: فرزان روز، چاپ اوّل.
فرهنگها
فرهنگ فارسی عمید. حسن عمید. (1381). سه مجلد، تهران: امیرکبیر، چاپ هشتم.
فرهنگ فارسی معین. محمّد معین. (1382). شش مجلد، تهران: امیرکبیر، چاپ بیستم.
لغت نامة دهخدا. علی اکبر دهخدا. (1372). پانزده مجلد، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اوّل.
مجموعه مقالات
ابوالحسنی، علی. (1380). «آیت الله حاجی میرزاحسنآقا مجتهدتبریزی مؤسس و مصحح مشروطه در تبریز»، فصلنامة تاریخ معاصر ایران، تابستان، س5، شمارة18، 7-62.
احمدی پور، زهرا و منصوریان، علیرضا. (1385). «تقسیمات کشوری و بی ثباتی سیاسی در ایران»، فصلنامة بین المللی ژئوپلیتیک، بهار، دورة2، شمارة3، 62-89.
برادران شکوهی، سیروس. (1377). «آملاعمو - ارگان انجمن اسلامیه»، فصلنامةگنجینۀ اسناد. بهار و تابستان77، شمارة29-30، صص 9-14.
خارابی، فاروق. (1379). «نقش انجمنها در انقلاب مشروطیّت»، نشریه علوم اجتماعی. دانشگاه تهران، پائیز و زمستان79، دوره 16، شماره 91، شماره پیاپی 1132، صص 63-90.
عزیزی، محمود. (1397). «اشغال جنوب ایران توسط انگلستان و موضع گیری مشروطه خواهان تبریز و انجمن ایالتی آذربایجان در برابر آن»، فصلنامة تخصصی مطالعات خلیج فارس، زمستان97، شمارة 3، پیاپی 15، ص 85-89.
رسالات و پایاننامهها
مهدویامیری، مصطفی. (1350). حکومتهای محلّی و بررسی در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در ایران. استاد راهنما: جعفر نیاکی، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشکدةحقوق دانشگاه ملّیایران تهران.
جراید و مطبوعات
روزنامة انجمن تبریز، سال1، ش5، (18رمضان المبارک1324).
روزنامة انجمن تبریز، سال1، ش106، (20جمادی الأوّل1325).
روزنامة انجمن تبریز، سال2، د2، ش5، (18صفرالمظفّر1326).
روزنامة انجمن تبریز، سال2، د2، ش32، (16جمادی الأوّل1326).
روزنامة تبریز، س1، ش126، (12ذیحجة1329).
The secret of the failure of the Azerbaijan State Association during the Iranian constitutional movement
Abstract:
Purpose: Investigating the causes of the failure of the Azerbaijan State Association in the constitutional era.
Method and Research: This article tries to study the causes of failure of the Azerbaijan State Association in the constitutional era by descriptive-analytical method.
Research Findings: One of the most important achievements of the Iranian constitutional movement is the formation of state and provincial associations. These associations played a significant role in the developments of the constitutional era, and as the main protectors of the constitutional movement and the National Assembly, they acted in a way that provoked the anger and hatred of the supporters of tyranny against them. In the same way, in the last months of the life of the first term parliament, a sharp reaction was formed in the associations and especially in the Tabriz association, which was called the Holy National Association; Which led to the extinction of all associations in the coming days of the assemblies. The present article intends to advance the discussion and provide a proper answer to the fundamental question of finding the causes of the failure of the Azerbaijan State Association in the developments of the constitutional era.
Keywords: Qajar Dynasty; Constitutional Movement; Tabriz Association; Association Failure; Dissolution.