عوامل مؤثر بر شکلگیری حس مکان ماندگار در اذهان عمومی
محورهای موضوعی : معماریوریا اساسی 1 , ایرج اعتصام 2 , آزاده شاهچراغی 3
1 - دانشجوی دکتری معماری، دانشکده هنر و معماری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - استاد معماری، دانشکده هنر و معماری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - دانشیار، دانشکده هنر و معماری، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
کلید واژه: ادراک, حس مکان, کیفیت, ماندگاری, معانی,
چکیده مقاله :
بررسی عوامل مؤثر بر جاودانگی و مقبولیت یک اثر معماری در میان عموم از آن جهت لازم و ضروری است که امروزه بحران در زیستگاههای بشری ناشی از عدم توجه کافی به مقوله مکان و کیفیات آن در خلق فضاهای معماری و شهری قابلتأمل است. شرط لازم برای ماندگاری مکان در اذهان، برخورداری آن مکان از حس تعلق اکثریت مخاطبان است؛ لذا معنای مکان و عوامل تشکیلدهنده حس تعلق به آن، میتواند در دستیابی به هدف پژوهش، یعنی عوامل ایجاد حس مکان ماندگار در اذهان عمومی کمک شایانی نماید. در پژوهش حاضر با تعریف مکان و عوامل تشکیلدهنده حس مکان، بر پایه تحلیل محتوای متون بهدستآمده از روش کتابخانهای، مدلی با عنوان عوامل ایجاد مکان ماندگار در اذهان عمومی ارائه میگردد. نتایج تحقیق نشان میدهد، برای ایجاد مکان ماندگار در اذهان عموم، توجه توام به سه عامل محیط، تصورات و مدیریت ضروری است.
During the present century, the term location with its extensive range of meanings has been presented in almost all architectural spaces. Building of location has incarnated implications and beliefs of human beings and has a deep relationship with their existence. For a location to remain in the public minds, it must attract a vast majority of addresses and create a sense of attachment to itself. Sense of attachment is a sense of space that individuals feel themselves as a part of it and where they find their desires and transactions. Thus, space in this sense of location turns into a context for individuals’ social memories and meanings. One of the problems considered in today’s cities is the low quality of citizens’ life. This lack of quality results from inattention to location and its meaning; A location which relates humans with other layers of their existence and these layers help humans recognize their environment that leads to a general feeling to space in the addresses. This general feeling which is created after perception and judgment of a particular environment in person is called sense of location which is an important factor in creating coordination between the individual and the particular environment, better use of the environment, user’s satisfaction and finally a sense of attachment to environment and a continuous presence in it.Sense of attachment is a strong connection and a significant factor among people and location. This connection is positive and leads to an expanded deep relationship and individual’s interaction with the environment which can be more extended by the passage of time. In fact, sense of attachment is a human sublime feeling by which the individual and the environment interact with each other. This feeling finally leads to create individual, environmental and social deep connections. Based on ideas of existentialism, sense of attachment is a preliminary and essential need of humans which they try to satisfy. Different degrees of this feeling in architectural spaces has been accompanied by different feelings and reactions including different classifications in architectural spaces such as sacrifice for location, interest in location and commitment to location. As a result, creating a sense of attachment in architectural spaces leads to transforming them into meaningful locations for individuals and developing environmental-human connections and changing the space to a meaningful and lasting environment which will lead to the formation of a permanent location in the memories of human beings as well as their continuous presence. In this study which aims to retrieve and introduce the role of each element and component forming the sense of location and attachment to it, experts’ opinions and judgments were considered based on reviewing texts and related documents on this subject. And by presenting analytical diagrams, roles of these factors in the formation of sense of location and attachment were analyzed. Finally, a permanent location model including the main parameters and factors as well as qualities affecting the formation of a lasting sense of location in the minds of the public was presented.
_||_
عوامل مؤثر برشکلگیری حس مکان ماندگار در اذهان عمومی*
مهندس وریا اساسی*1، دکتر ایرج اعتصام2**، دکتر آزاده شاهچراغی*3**
چکیده
بررسی عوامل موثر بر جاودانگی و مقبولیت یک اثر معماری در میان عموم از آن جهت لازم و ضروری است که امروزه بحران در زیستگاههای بشری ناشی از عدم توجه کافی به مقوله مکان و کیفیات آن در خلق فضاهای معماری و شهری قابل تامل است. شرط لازم برای ماندگاری مکان در اذهان، برخورداری آن مکان از حس تعلق اکثریت مخاطبان است. لذا معنای مکان و عوامل تشکیل دهنده حس تعلق به آن، می تواند در دستیابی به هدف پژوهش، یعنی عوامل ایجاد حس مکان ماندگار در اذهان عمومی کمک شایانی نماید. در پژوهش حاضر با تعریف مکان و عوامل تشکیل دهنده حس مکان، بر پایه تحلیل محتوای متون بدست آمده از روش کتابخانه ای، مدلی با عنوان عوامل ایجاد مکان ماندگار در اذهان عمومی ارائه می گردد. نتایج تحقیق نشان میدهد، برای ایجاد مکان ماندگار در اذهان عموم، توجه توام به سه عامل محیط، تصورات و مدیریت ضروری است.
واژه هایکلیدی
حس مکان، معانی، ادراک، کیفیت، ماندگاری
مقدمه
یکی از مسائلی که در شهرهای امروزی مورد توجه قرار گرفته پایین بودن سطح کیفی زندگی شهروندان است. این بیکیفیتی ناشی از بیتوجهی به مکان و معنای آن میباشد. مکانی که انسان را در ارتباط با لایههای دیگر وجود خویش قرار میدهد و این لایهها به شناخت انسان از محیط پیرامون و خویشتن خود کمک میکنند. و باعث ایجاد یک حس کلی به فضا در مخاطب میگردد. این حس کلی که پس از ادراک و قضاوت نسبت به محیط خاص در فرد، به وجود میآید حس مکان نامیده میشود که عامل مهم در هماهنگی فرد و محیط، باعث بهرهبرداری بهتر از محیط، رضایت استفاده کننده و در نهایت احساس تعلق آنها به محیط و تداوم حضور در آن میشود.
حس تعلق به معنای پیوندی محکم و عاملی تأثیرگذار، میان مردم و مکان میباشد که این پیوند به صورت مثبت بوده و سبب گسترش عمق ارتباط و تعامل فرد با محیط میگردد و با گذر زمان عمق و گسترش بیشتری مییابد(کاشی و بنیادی، 1392، 44). از رویکرد هستی شناسی حس تعلق جزء نیازهای اولیه و اساسی انسانی میباشد که فرد به دنبال تأمین آن میباشد و درجات مختلف این حس در فضاهای معماری، احساسات و عکسالعملهای متفاوتی را به همراه دارد که شامل دستهبندییهای متفاوتی در فضاهای معماری نظیر فداکاری برای مکان، دلبستگی برای مکان و تعهد به مکان میگردد. بنابراین ایجاد حس تعلق در فضاهای معماری منجر به تغییر آنها به اماکن با معنی برای افراد و ایجاد پیوندهای محیطی- انسانی میگردد و فضا را به محیط با معنی و پایدار که منجر به شکلگیری مکانی ماندگار در خاطر انسان و همچنین تداوم حضور وی میگردد.
لذا این نوشتار به دنبال پاسخ برای این پرسشها است که حس مکان چیست و چه رابطه ای باحس تعلق دارد؟ و همچنین متغیر و عوامل تاثیرگذار در شکلدهی حس تعلق به فضاها (ماندگاری مکان در اذهان عموم) کدامند؟ جهت پاسخگویی به این پرسشها دو فرضیه مطرح میگردد در فرضیه اول مؤلفههای کیفی فضاهای معماری در شکلگیری تصویر مثبت و ماندگار از چنین فضاهایی در ذهن کاربر و در پی آن در ایجاد حس تعلق به مکان تأثیر گذار و مهم تلقی شده اند. و فرضیه دوم به اینصورت مطرح می گردد که متغیرهای فردی و زمینهای در شکلگیری حس تعلق به مکان تأثیر دارند. پس از پاسخگویی به پرسشها با توجه به فرضیه ها و بر اساس دیدگاه نظریه پردازان در نهایت مدلی از عوامل تأثیرگذار بر حس مکانی به نام (مدل مکان ماندگار) ارائه میگردد.
روش تحقیق
روش پژوهش در این تحقیق توصیفی-تحلیلی است که با توصیف و شناخت مکان و حس مکان و عوامل مرتبط با آن، با استفاده از ادبیات موجود در حوزه مذکور پرداخته، سپس با ارائه دیاگرامهای تحلیلی نقش عوامل مختلف را بر شکلگیری حس مکان تبیین مینماید. در نهایت مدل مکان ماندگار مشتمل بر مؤلفهها و عوامل اصلی و کیفیتهای تاثیرگذار بر شکل گیری حس مکان ماندگار در اذهان عمومی ارائه میشود.
پدیده مکان
واژهشناسی و تعریف مکان
در فرهنگ لغت دهخدا مکان صیغه اسم ظاهر است، مشتق از مکان به معنای بدن (دهخدا، 1373، جلد سیزدهم) و بدن به معنای (وجود هستی) و (هستی داشتن) است. یکی دیگر از معانی بودن «واقع شدن» و «روی دادن» است (دهخدا، 1373، جلد سوم). همچنین گذراندن عمر و زندگی کردن نیز معنی میشود (همان)
در فرهنگ لغت جغرافیایی آکسفورد (Mayhew,2009,327) واژه مکان «یک نقطه خاص در سطح زمین، یک محل قابل تعریف و شناسایی برای موقعیتی که از ارزشهای بشری اشباع شده» تعریف شده است. بنابراین مکان صرفاً همین جا نیست.، بلکه جایی خاص است. آنچه آنرا خاص میسازد، امتزاج آن با ارزشهای بشری است.
رلف1 درباره تعریف مکان به نقطهای که با ارزشهای انسانی ممزوج شده است میگوید: مکان یک فرم فیزیکی دارد و دارای امتدادی در فضاست و بنابراین نمیتواند یک نقطه باشد(رلف، 1389، 301).
ادوارد اس. کیسی2 نیز معتقد است برخلاف مکانها، چشماندازها به ندرت دارای اسم هستند. او در مقام مقایسه میگوید همانطور که انسان نامی روی بدن خود نمیگذارند، در حالیکه خودشان اسم دارند، چشماندازها هم غالباً اسم ندارند و در نهایت نتیجه میگیرد که بدن و چشمانداز، مرزهای مکان هستند، بدن مرز درونی و چشمانداز مرز بیرونی است. «مکان چیزی است که بین بدن و چشم انداز رخ میدهد» (Casey,1998,29). بنابراین با توجه به تعاریف فوق آنچه یک فضا را به یک مکان ارتقاء میدهد، آمیخته شدن آن با معانی و مفاهیم عمیق است که در طول زمان گسترش و ژرف پیدا میکند. (شکل1)
شکل1. رابطه فضا و مکان (مأخذ: جوان فروزنده، 1388، 68)
و در واقع کشف معنی مکان، ارتباط انسان را با مکان برقرار میکند. اما موضوع مهم در اینجا، چگونگی کشف معانی و تجربه آنها در محیط و شناسایی این موضوع است که آیا معانی ادراک شده توسط فرد، (در محیط) وجود دارد یا (در ذهن نظارهگران) مسلماً کشف چگونه معنادار شدن فضا و نحوه ارتباط و ادراک ان توسط انسان میتواند در شناسایی عوامل تشکیل دهنده حس تعلق به یک مکان مؤثر باشد لذا در اینجا با توجه به اهمیت چگونگی کشف معانی و تجربه آنها، بررسی دیدگاهها و نظرات گوناگون در خصوص معانی مکان و رابطه فرد با مکان ضروری به نظر میرسد.
فلسفه مکان از دیدگاه صاحبنظران
در رویکرد پدیدارشناسی، مکان همان فضای زیسته خوانده میشود یعنی جایی که تجلی سکنیگزینی است و آکنده از هویت باشد. «فضای زیسته» مکانی است با تنوعی از موقعیتها برای برقراری تعاملات انسانی در حالیکه امکان مداومی را برای بازنگری، تفسیر و تأویل خود ارائه میدهد (پرتوی، 1387، 18). هایدگر در مقاله معروفش با عنوان «بنا کردن، سکنی گزینی و اندیشیدن» میگوید. «خانههای امروزی ممکن است خوب طراحی شده باشد. نگهداری آنها آسان باشد، به طور جاذبی ارزان باشد، هوا، نور و خورشید را خوشامد بگویند. اما، آیا ضمانتی برای اینکه امر سکنی گزینی در این خانهها رخ دهد وجود دارد؟» هایدگر واژه سکنی گزینی را با معنای هستی شناسانه به کار میگیرد «روشی که تو هستی، من هستم، روشی که ما انسانها بر روی زمین هستیم سکنا گزینی نام دارد (Stefanovic,1998,72). هایدگر در ادامه بحث میگوید که مسئله غامض در ارتباط با مقوله سکنیگزینی، مسئله زیادهروی نکردن و حفاظت کردن است، یعنی توجه مهربانانه به زمین، اشیاء، مخلوقات و مردم، همانگونه هستند و همانگونه که میتوانند باشند (Zimmerman,1983,112). به اعتقاد وی سکنیگزینی، گردآوری عناصر چهارگانه زمین، آسمان، فانیان و خدایان است.
در ادامه دیدگاه هایدگر، شولتز معتقد بود که در گذشته زندگی بشر صمیمانه با چیزها و مکانها پیوند داشت و جهان همچون عالمی از کیفیتها و معانی تجربه میشد. (شولتز، 1387، 30).
در اینجا ذکر نظریات ادوارد رلف در مورد مکان میتواند نگاه پدیدار شناسان به مکان را بیشتر شرح دهد. وی میگوید: آن جنبهها از عالم زندگی شده، که ما آنها را به عنوان مکانها تمیز میدهیم به این دلیل متمایز میشوند که با تمرکزی از نیات ما، طرز تلقی، منظورهای ما و تجارب ما درگیر هستند. به دلیل این توجه کانونی، آنها از فضایی پیرامونی مجزا میشوند، در عین حالیکه کماکان بخشی از آن باقی میمانند (رلف، 1389، 50). معنی اساسی مکان و جوهرش نه از موقعیتها میآید و نه از کارکردهایی جزئی و بدیهی که مکانها دارند و نه از اجتماعی که آن مکان را اشغال میکند و نه از تجارب سطحی و معمولی دنیوی- هر چند که تمام اینها جنبههای متداول و شاید ضروری مکانهاست.
جوهر مکان در قصدیت به شکل عمده ناخودآگاهانهای نهفته است که مکانها را به عنوان مراکز عمیق هستی انسان تعریف میکند برای هر کس در واقع یک همنشینی عمیق با و آگاهی از مکانهایی وجود دارد که در آنجاها به دنیا آمدیم و بزرگ شدیم، جاهایی که در آنها اینک زندگی میکنیم با جاهایی که در آنها تجاربی خصوصاً تکان دهنده داشتهایم، این همنشینی به نظر میرسد که تشکیل دهنده یک منبعهایی از هویت و امنیت فردی و فرهنگی باشد، نقطهای برای آغاز حرکت و خروج از آن که ما به خود در جهان جهت میدهیم. فیلسوفی فرانسوی به نام گابریل مارسل3 به نقل از ماتوره این را به سادگی خلاصه کرده است «یک فرد از مکانش متمایز نیست، او خود همان مکان است» (رلف، 1389، 50).
در جدول 1 برای روشنتر شدن موضوع نظر گروهی از پدیدار شناسان درباره مکان به صورت خلاصه آمده است.
ردیف
| صاحبنظران | سال | دیدگاه پدیدار شناسان درمورد مکان |
1 | شولتز | 1387 | مکان فضای احساسی و درک شده ای است که با خاطره درمی آمیزد. بنابراین بخشی از معنای مکان را باید در تجارب و حالات روحانی انسانی جستجو کرد. |
2 | ماتلاک4 | 1379 | مکان ساختار ذهنی تجربه زمانی– فضایی است که فرد از طریق ادراک و شناخت محیط و با نسبت دادن معانی به صحنه ها به دست می آید |
3 | سیمون5 | 2000 | فرد و جهان، دو جزء جدایی ناپذیرند، افراد در ارتباط با جهان خود موجودیت می یابند دو مفهوم «زیست جهان» و «مکان» مفاهیم مهمی هستند زیست جهان (life world) به زمینه مفهوم و آهنگ تلویحی و سربسته زندگی روزمره اشاره دارد. یک بعد پراهمیت و معنی دار زیست-جهان تجربه انسانی از مکان است. |
4 | رلف | 1976 | عوامل اصلی مکان شکل محیط کالبدی، فعالیتها و معانی هستند مکان از طریق معانی آنها شناخته می شوند و این معنا اگرچه ممکن است ریشه در محیط فیزیکی و یا فعالیتها داشته باشد. اما چیزی بیش از آنهاست و وابسته به فرهنگ و نگرش تمایلات و مقاصد و تجارب متنوع مردم می باشد. |
جدول 1. گزیدهای از نظریات پدیدارشناسان در مورد مکان
نکته اصلی در رویکرد پدیدارشناسانه، مبتنی بر این فرض است که مردم و محیط آنها به طور تنگاتنگ درهم تنیدهاند. به گونهای که هر یک آن دیگری را به وجود میآورد و منعکس مینماید. مردم در محیط همانند سوژههای مرتبط با یک شی عمل نمیکنند بلکه مردم هستومندها و موجوداتی تجربه کننده هستند که اعمال، رفتارها و شناختهای آنان در محیطی تحقق مییابد که تحت تأثیر این اعمال قرار دارد (شکل 2).
شکل2. ارتباط انسان، محیط، معنای مکان
بنابراین در دیدگاه پدیدار شناسان، «تجربه مکان» اصلیترین رکن ادراک مفاهیم و معنای یک مکان است و از اینرو معنا در یک مکان ارتباط مستقیم با شیوه تجربه مکان توسط فرد و یا به بیان دیگر، نوع ارتباط فرد با محیط در شکلگیری مکان دارد.
تجربه مکان
متغیرهای اصلی مؤثر بر تجربه مکان از مطالعات انجام شده در دو حوزه نظری، حس مکان و هویت مکان قابل استخراجاند. در ذیل به تشریح عوامل ایجاد کننده هر یک از معانی فوق پرداخته میشود.
حس مکان
حس مکان به معنای ادرک ذهنی مردم از محیط و احساسات کم و بیش آگاهانه آنها از محیط خود است که شخص را در ارتباط درونی با محیط قرار می دهد به طوری که فهم و احساس فرد با زمینه معنایی پیوند خورده و یکپارچه شده و این حس عاملی است که موجب تبدیل یک فضا به مکانی با ویژگیهای حسی و رفتاری ویژه برای افراد می گرد.در اینجا لازم است جهت درک مفهوم حس مکان و عوامل تشکیل دهنده آن، معنای حس مکان از دیدگاه عده ای از صاحبنظران بررسی گردد (جدول2).
جدول2. تعریف حس مکان از دیدگاه صاحبنظران
ردیف | صاحبنظران | سال | تعریف حس مکان |
1 | رلف | 1976 | حس مکان به معنای مرتبط شدن با مکان و به واسطه درک نمادها و فعالیتهای روزمره است. این حس می تواند در مکان های زندگی فرد به وجود آمده و با گذر زمان عمق و گسترش یابد. |
2 | توان6 | 1974 | حس مکان یک فاصله انتزاعی بین خود و مکان است که امکان درک مکان را به وجود می آورد |
3 | شامای7 | 1991 | حس مکان مخلوطی از احساسات خوداگاه و ناخودآگاه و ادراک است، مفهومی است غنی که چگونگی دریافت، تجربه و بیان افراد را شامل می شود و به یک مکان معنا می دهد |
4 | نوربرگ شولتر | 1387 | حس مکان در مکان هایی یافت می شود که دارای هویت و شخصیت باشد و این هویت مشخص از چیرهایی ملموس که دارای مصالح، شکل، بافت و رنگ هستند، ساخته شده است. |
5 | استفانویچ8 | 1998 | حس مکان مفهومی ارزشی و چندبعدی است و به شناسایی نمادین و عاطفی فرد نسبت به مکان مربوط می شود |
6 | پرتی9 | 2003 | یک فضای فیزیکی با هر مقیاسی به خودی خود، حسی از مکان ایجاد نمی کند، بلکه طی برهم کنشهایی بین افراد و مکان، و بین خود افراد این حس تولید می شود |
براساس دیدگاه صاحبنظران فوق می توان گفت حس مکان در اثر ارتباط متقابل انسان با عوامل کالبد فیزیکی، فعالیتها و معانی در وی شکل می گیرد.
شکل3. عوامل موثر بر ایجاد حس مکان از دیدگاه صاحبنظران
هویت مکان
هویت در فرهنگ لغت دهخدا عبارتست از تشخص (دهخدا، 1373، 349) و در فرهنگ عمید هویت یعنی حقیقت شی یا شخص که مشتمل بر صفات و جوهر وی باشد یعنی آنچه که باعث شناسایی و تمایز فرد از دیگری می شود از اینرو هویت در خلاء مطرح نمی شود، الزاما یک خود وجود دارد و یک غیر و گرنه شناسایی معنا پیدا نمی کند (میرمقتدایی، 1383، 32). مفهوم هویت در اثر معماری موضوعی چالش برانگیز است که اغلب نظریه پردازان برای تشریح آن از مفاهیم دیگری استفاده کرده اند. برخی این مفهوم را معادل روح یا حس مکان در نظر گرفته (نوربرگ شولتز، 1387، 43)، گروهی آن را به عنوان شخصیت فضا (رلف، 1389، 64) و برخی دیگر آن را معادل معنای محیط (ابل، 1387، 278)، (برودبنت، 1389، 75) (لنگ، 1397، 170)،( لینچ، 1390، 172) و گروهی نیز هویت را به عنوان مشخصه های کالبدی اثر (فن مایس، 1384، 15)، (پروشانسکی و همکاران، 1983، 57) در نظر می گیرند و گروهی دیگر روح و معنای مکان را به عنوان زیرمجموعه هویت ذکر می کنند (رلف، 1389، 64). در هر صورت چنین واژه هایی اگر چه دارای تمایزات معنایی با یکدیگر بود، اما تمامی آنها به برخی ویژگی های خاص محیط اشاره دارند که موجب یکتایی و تمایز یک محیط از سایر مکان ها شده و معنایی مشخص را بیان می کند. به این ترتیب می توان مفهوم هویت را معادل معنای محیط در نظر گرفت و اختلاف میان دیدگاههای مختلف را تمایز میان تعاریف و سطوح مختلف معنا بیان کرد (سلیمانی و همکاران، 1395، 22).
تمامی دیدگاه های مطرح شده در زمینه معنا در معماری نیز وابسته به تعاریف مطرح شده در باب ماهیت معنا بوده و ریشه در علوم مختلفی مانند جامعه شناسی، روان شناسی و زبان شناسی دارد. به عنوان مثال برخی زبان شناسان (از جمله سوسور، چامسکی، پالمر، پیرس، کوپیر) به نقش ساختار زبان و قواعد نحو، برخی مردم شناسان (از جمله چامسکی، مالینو فسکی، بوس، ورف ، سایپر، تیلور، هال) به تاثیر فرهنگ در فرآیند ادراک و خلق معنا و برخی جامعه شناسان (از جمله تانن با ام، آزگود، سوسی) به بحث ارزشها، تاثیر و جایگاه آن در حصول معنا تاکید می کنند (حبیب، 1385، 6). در مکتب گشتالت معانی محصول عملکرد و شخصیت هندسی محیط بوده (لنگ، 1392، 108).
تمایز میان تعاریف مطرح شده در رابطه با مفهوم هویت در معماری را می توان از منظر سطوح مختلف معنا در معماری ادراک کرد. چون همانطور که در هویت مطرح گردید، هویت در خلاء مطرح نمیشود الزاما یک دیگری وجود دارد که هویت شی یا شخص را مورد شناسایی قرار می دهد. لذا نحوه درک و شناسایی وی بر فهم هویت میتواند موثر باشد. با توجه به اهمیت چگونگی کشف و ادراک معانی مکان و تجربه آن بررسی دیدگاه روانشناسان محیط در خصوص نحوه ادراک مکان و درک هویت آن ضروری مینماید.
نحوه درک هویت مکان در علم روانشناسی
در علم روانشناسی فهم مکان از طریق ادراک آن امکانپذیر است از این رو بحث در باب فرایند ادراک میتواند در فهم مکان و عوامل شکلگیری حس مکان و هویت آن رهگشا باشد. از نظر گروهی از محققان ادراک فرآیندی دو مرحلهای است نخست مرحله الهام است که بر اساس واکنشی تقریباً آنی نسبت به شکلها با الگوهای کلی محیط شکل میگیرد و ریشه در نیاز بشر به ارزیابی سریع و اقدام جهت بقاء و امنیت دارد. مرحله دوم دربرگیرنده رمزگشایی از اشارات محیطی است که در اشیاء و روابط آنها وجود دارد (شاهچراغی، بندرآباد به نقل از ماتلاک، 1394) اتیلسون به این منظور 4 بعد از ادراک را به طور همزمان در ذهن ما اتفاق میافتد بررسی کرده است(شاهچراغی، بندرآباد به نقل از اتیلسون، 1394).
- بعد شناختی: شامل فکر کردن (در مورد محرک محیطی)، سازماندهی و ذخیره اطلاعات
- بعد عاطفی: شامل احساسات است که درک ما از محیط تأثیرگذار است.
- بعد تفسیری: شامل معانی یا تداعیهایی که از محیط گرفته میشود.
- بعد ارزش گذاری: شامل ترکیب ارزشها و ترجیحات و تعیین خوب و بد
در واقع اگر چه مکانیزم عملکرد حواس ممکن است برای همه افراد مشابه باشد اما چگونگی پالایش آن، عکس العمل نشان دادن، سازماندهی و ارزشگذاری آنچه حس میشود متفاوت است. این تفاوتها در ادراک محیطی وابسته به عواملی است مانند سن، جنس، قومیت، سبک زندگی، طول مدت سکونت در منطقه، اجتماع و فرهنگی که شخص در آن زندگی و بزرگ شده است با وجود این که هر کس در دنیای خاص خود زندگی میکند اما تشابهات در نحوه زندگی اجتماعی، تجارب گذشته و محیط زندگی کنونی موجب میشود که برخی از جنبههای تصویرهای ذهنی گروه بزرگی از مردم مشترک باشد (شکل 4).
شکل4. عوامل مؤثر بر ادراک شی
سطوح معنا
با توجه به اهمیت چگونگی کشف معانی مکان و تجربه آنها، بررسی دیدگاهها و نظرات گوناگون در خصوص سطوح مختلف معنا و روشهای طبقهبندی آن ضروری مینماید. در این خصوص یکی از طبقهبندیهای مذکور توسط جیمزگیسون در رابطه با سطوح مختلف تعامل میان انسان و محیط ارائه شده است که دارای شش سطح از معنا بود که عبارتند از:
معانی آنی و ابتدایی (مبین ویژگیهای فیزیکی) معنای کارکردی (مبین عملکرد و سودمندی پدیده) معنای ابزاری (پاسخگو به مقاصد و کاربردهای ویژه)، معنای عاطفی و ارزشی (مبین جنبههای احساسی قابل درک از پدیده)، معنای نشانهای (مبین جنبههای نشانهای پدیده) و معنای نمادینی گردد (Gibson, 1950) یکی دیگر از طبقهبندیهای مطرح در این زمینه توسط رولان بارت ارائه شده است که وی در آن سه درجه از معنا را به شرح زیر معرفی میکند. نخستین درجه ارائه اطلاعات است دومین درجه، معنایی نمادین میآفرینند و سومین درجه که آن را معنای بیحسی نامیده است با افزونهای از معانی همراه است که در حد دو درجه پیش نمیگنجد (کلالی و مدیری، 1391، 46) اکو با طبقهبندی معانی محیط به دو سطح از معانی محیط به صورت صریح و ضمنی اشاره دارد. وی با ارائه نمودن این تقسیم بندی، معنای صریح را مبین عملکرد اصلی یا به عبارت دیگر عملکرد قابل حصول یک موضوع و معنا یا اشاره ضمنی را به عنوان عملکرد ثانویه و دارای طبیعت نمادین و سمبولیک معرفی نموده و آن را از معنای صریح فراتر دانسته و در واقع اشارهای به صفات با خصوصیات انتزاعی موضع میداند (همان). در این میان نظریه کنش متقابل رویکردی میانه را نسبت به ماهیت معنا در نظر می گیرد.که بر مبنای آن معنای پدیده ها نه در ذات خود اشیاء و نه در ذهن انسان قرار داشته، بلکه محصول روابط متقابل اجتماعی است بر این مبنا انتقال معنا تنها زمانی صورت می گیرد که اشتراک معنایی میان اطلاعات ارسال شده از طرف فرستنده و اطلاعات موجود در حافظه گیرنده وجود داشته باشد. پس هویت یا معنای یک اثر معماری، محصول تعامل و کنش متقابل اجتماعی میان فرد و آن اثر بوده (شکل 5)که بر مبنای تعامل میان ویژگی های اثر و تصویر ذهنی مخاطب شکل می گیرد بر این مبنا استفاده از تداعی معانی نقشی ویژه در هویت بخشی به آثار معماری بر عهده دارد (سلیمانی و همکاران، 1395، 24). و هر چه فرد معانی ضمنی مکان را بتواند بهتر درک کند بیشتر با آن مکان احساس این همانی خواهد داشت و فرد با آن مکان ارتباط عمیقتری حاصل نموده و اثر به مثابه بخشی از وجود فرد در ذهن وی ثبت و ماندگار می گردد.
شکل5. عوامل موثر بر ایجاد هویت و حس مکان
با توجه به مطالب آمده در مورد ادراک و معنای متفاوت محیط در نگاه اثبات گرایانه علم روانشناسی این گونه مطرح است که نحوه ادراک و ارتباط انسان با معانی مختلف محیط سطوح گوناگونی از حس مکان را به وجود میآورد که انسان مراتب متفاوتی از حس مکان را درک میکند. که در اینجا به بررسی سطوح مختلف حس مکان و ارتباط آن با سطوح مختلف معنا میپردازد.
سطوح مختلف حس مکان
در نگاه اثبات گرایانه علم روانشناسی این گونه مطرح است که سطح درک انسانی از معانی مختلف محیط سطوح گوناگونی از حس مکان را به وجود میآورد که شامای آنرا در 7 سطح طبقهبندی میکند. 1- بیتفاوتی نسبت به مکان 2- آگاهی از قرارگیری در یک مکان 3- تعلق به مکان 4- دلبستگی به مکان 5- یکی شدن با اهداف مکان 6- حضور در مکان: در این سطح فرد در مکان مورد نظر به دلیل تعلق و دلبستگی به آن در آن مداخله نموده و حضور فعال دارد 7- فداکاری برای مکان: نمونه بارز و مشهود آن حس فداکاری مردم خرمشهر برای نجات شهرشان (Shamai,1991).
به طور کلی جمعبندی از مباحث به فرآیند ادراک و سطوح مختلف معانی محیط و سطوح مکان، بیانگر این است که دو گونه معنا، گونهی اول مشتمل بر (معنای موجود در ذهن انسان) و متأثر از ارزشها و عوامل فرهنگی اجتماعی و گونه دوم مشتمل بر (معنای موجود در مکان) و مرتبط با ویژگیهای محیطی و کالبدی مکان وجود دارد که گونه دوم آن نیز به شکلی تحت تأثیر ارزشها قرار دارد و در ادامه این فرایند معانی موجود در ذهن انسان و همچنین معانی موجود در مکان، از طریق تجارب حسی دریافت شده و در مرحله بعد ادراک ناشی از آگاه شدن از طریق خواص را شکل میدهد. پس از شکلگیری آگاهی ناشی از تجارب حسی در مرحلهای بالاتر این احساس با ادراک همراه شد و منجر به شناخت کامل و عمیقتر و در واقع ادراک معنادار میگردد. در اینجا مشخص میگردد که بر مبنای عوامل سهگانه مؤثر بر ادراک انسان (زمینه های فردی و شخصی، فیزیکی، فرهنگی) و از طریق آنها، میتوان، ادراک ابعاد گوناگون معانی مکان و در پی آن رسیدن به سطوح بالایی حس مکان نائل آمد. در واقع در سطوح بالای حس مکان است که حس تعلق به محیط ایجاد می گردد و با توجه به مطالبی که در بخش هویت ذکر گردید، بدلیل ارتباط فرد با معانی ضمنی مکان، با آن احساس این همانی خواهد کرد و حس تعلق به معنای پیوندی محکم و عاملی تاثیرگذار میان مردم و مکان اتفاق خواهد افتاد (شکل6) و این پیوند، سبب گسترش عمق تعامل فرد با محیط شده وماندگاری مکان در ذهن وی می گرددو با گذر زمان عمق و گسترش بیشتری می یابد.
شکل6. عوامل تأثیر گذار در شکلگیری حس تعلق
معیارهای ایجاد حس مکان و هویت مکان از دیدگاه صاحبنظران
بنابر مطالب پیش گفته به نظر میرسد عوامل موثر در شکلگیری هویت مکان و حس مکان همسان هستند و شامل عوامل فیزیکی محیط و اتفاقات رخ داده در آن و معنای موجود در ذهن کاربر وجامعه باشد. اما در اینجا برای رسیدن به مدل عوامل بنیادین مؤثر بر شکلگیری حس مکان ماندگار در اذهان عمومی لازم است ویژگیهای مکان با کیفیت از دیدگاه نظریه پردازان بررسی شود تا بتوان بر اساس کیفیتهای فضای مطلوب به مولفههای اصلی تشکیل دهنده حس مکان دست یافت. در جدول 3 کیفیتهای مدنظر هر کدام از نظریه پردازها به طور خلاصه آمده است.
جدول 3. معیارهای ایجاد حس مکان از دیدگاه صاحبنظران (مأخذ: گلگار، 1390، 135 و 136)
نظریهپرداز | کیفیتهاو معیارهای مطلوب فضا | |
جین جکوبز (1961) | اختلاط اجتماعی، فضاهای انعطافپذیر، نفوذپذیری، تنوع و غنای فعالیتها و امکان نظارت و مراقبت | |
کوین لینچ (1390) | سرزندگی 10، معنی 11، سازگاری 12، دسترسی 13، کنترل و نظارت (با دو فوق معیار کارایی و عدالت) | |
کلمن (1987) | حفاظت تاریخی، سرزندگی و تنوع، توجه به بستر طبیعی محیط، غنا 14 | |
جکوبز و اپیلیارد (1987) | محیطی برای همه، اصالت، معنی، سرزندگی و تنوع، دسترسی به فرصتها، کنترل و مدیریت | |
ساوت ورث (1989) | هویت، مقیاس انسانی، ساختار، خوانایی15 و فرم دید و منظر | |
پانتر(1991) | ساختار فیزیکی | منظر شهری، چشم انداز، نفوذپذیری، شکل ساخت و مبلمان شهری |
فعالیتی | کاربر یها، میزان تردد پیاده، میزان تردد سواره، الگوهای رفتاری، محیط مصنوع و خوانایی | |
معنایی | مناسبات فرهنگی، عملکردهای ادراکی و ارزیابی کیفی | |
پانتر و کرمونا (1997) | ادراک همگانی، تداعی معنی فرهنگی، ارزیابیهای کیفی، منظر عینی شهر، نفوذ پذیری، اقلیم خرد، فرم مصنوع و نحوه اداره و کنترل شدن | |
مونتگومری (1998) | سرزندگی و تنوع |
با بررسی دیدگاه نظریه پردازان در مورد مکانهای باکیفیت یکی از مؤثرترین ویژگیهای مکان که سبب ارتقای حس مکان میگردد فعالیتها و تعاملات بین انسان- مکان و انسان- انسان در آن مکان است.
فعالیت بسیار زیاد محصول 2 مفهوم جدا از هم اما مرتبط با هم است. سرزندگی و تنوع، سرزندگی وجه تمایز موفقیت مناطق شهری از یکدیگر است. سرزندگی به شماری از مردم در داخل و اطراف خیابان، در زمانهای مختلف روز و شب، میزان جذب امکانات و تسهیلات، تعداد رویدادهای فرهنگی و جشنها در طول سال، وجود یک زندگی خیابانی فعال و به طور کلی تا چه حد یک مکان باعث احساس شادی و نشاط میشود اشاره دارد (Montgomery, 1998, 97) اما این را همیشه نمیتوان پذیرفت به عنوان مثال در حال حاضر تعداد زیادی محلههای پرجنب و جوش وجود دارد که به مکانهای کسل کننده وبیاثر تبدیل شدهاند حقیقت آن است که ترکیبهایی از مخلوط فعالیتهای در ارتباط با هم و همچنین طریقی که مکان ها در طول زمان به وسیله آن اداره و کنترل میشوند بر حس مکان و ماندگاری این حس در طول مدت فعالیت آن فضا مؤثر میباشد (Carmona et al., 2007, 102). در واقع با توجه به نظرات افرادی مانند جیکوبز، اپیلیارد، کمیته مشورتی برنامه ریزی انسانی، پانتر و کرمونا مدیریت و نحوه کنترل مکان از عوامل موثر در ارتقای حس مکان می باشد. بدیهی است که عامل مدیریت جهت ماندگاری کیفیت مکان در طول زمان یکی از شرطهای لازم است (شکل 7).
شکل7. عوامل اصلی تاثیرگذار در ایجاد حس مکان ماندگار
جمعبندی
با توجه به بررسیهای آمده و از رویکرد نگرشهای مختلف برایند عامل تصورات شامل (معانی شخصی و اجتماعی)و محیط که خود شامل کالبد فیزیکی محیط و فعالیتهای انجام شده در آن میباشد جهت ایجاد معنی در فضا و حس تعلق به مکان مؤثر میباشد که جهت ماندگاری این حس در فضا در درازمدت عامل مدیریت و برنامهریزی نیز نقش مهمی را ایفا میکند که در اینجا به بررسی هر کدام از این عوامل میپردازیم.
-معانی شخصی(عامل تصورات)
حس مکان تنها به معنای یک حس یا عاطفه یا هرگونه رابطه با مکانی خاص نیست، بلکه نظم و ساختاری شناختی است که فرد با آن به موضوعات اشخاص – اشیاء و مفاهیم یک مکان بر اساس ادراک شخصی، نیازها و هویت فردی احساس تعلق پیدا میکند.
- معانی اجتماعی(عامل تصورات)
به عقیده برخی ابتدا تعلق به اجتماع و در قالب نام گروه اجتماعی (خانواده)، محله، شهر و ... شکل میگیرد و سپس تعلق به مکان در قالب هویت مکان و نام یک مکان بروز میکند. در این خصوص لویکا تعلق به مکان را به عنوان امتدادی از من چنین وصف میکند. (من به یک مکان به دلیل اینکه دوستانم در آنجا زندگی میکنند یا ریشههای خانواده من در آنجاست، یا من بهترین سالهایم را در آنجا گذراندهام تعلق پیدا میکنم و بنابراین مکان برای هویت شخصی من مهم است) (Lewicka,2008,212).
- عوامل کالبدی (محیط)
کالبد به همراه متغیرهای فرم و ساماندهی اجزاء، به عنوان مهمترین عوامل در شکلگیری حس تعلق ارزیابی میشوند عناصر کالبدی از طریق ایجاد تمایز محیطی ارتباط درون و بیرون در فضاها به ایجاد حس تعلق میپردازد، از سوی دیگر عناصر کالبدی از طریق همسازی و قابلیت تأمین نیازهای انسان در مکان در ایجاد حس تعلق مؤثر میباشد (جوان فروزنده و مطلبی، 1390).
- عامل فعالیت (محیط)
یکی از مؤثرترین ویژگیهای مکان که سبب ارتقای حس مکان میگردد. فعالیت و تعاملات بین انسان- مکان و انسان- انسان در آن مکان است (Relph,1976) عاملهای اجتماعی مرتبط با مکانی که میتواند باعث سرزندگی یک فضا شود و عاملی مهم در ارتقای حس مکان به عنوان زیر مؤلفههای از فعالیتها تلقی میشود. (Turner, 2006, 204)
- عامل مدیریت و برنامهریزی
تا اینجا هر چه بیان شد شرط لازم و ناکافی برای رسیدن به حس مکان ماندگار است. اما آنچه شرط کافی برای رسیدن به هویت و حس مکان میباشد برنامهریزی و مدیریت عوامل دخیل در فضا در طول زمان میباشد با توجه به نظرات کرمونا طریقی که مکانها در طول زمان به وسیله آن اداره شده و کنترل میشوند، و عاملی مهم و مؤثر بر ایجاد حس مکان و شکلگیری حس مکان ماندگار در اذهان عمومی میباشد.
نتیجه گیری
با توجه به مطالب آمده میتوان مدل عوامل اساسی تأثیرگذار در ایجاد حس مکان ماندگار در اذهان عمومی را بر اساس شکل 8 ارائه داد. بر اساس این مدل عوامل اصلی در جهت ایجاد مکان ماندگار عبارتند از: 1- مؤلفه محیط (شامل عوامل کالبد و فعالیت) 2- مؤلفه تصورات (شامل معانی شخصی و اجتماعی) 3- مؤلفه مدیریت (شامل عوامل مدیریت و برنامهریزی) میباشد که هر کدام از این عوامل دارای معیارهای کیفی میباشند که به طور گسترده در نمودار ارائه گردیده همچنین دو فوق معیار کارایی16 و عدالت 17جهت تنظیم روابط بین معیارهای کیفی عوامل بالا پیشنهاد میشود به دید ما در تجویز اقدامات و مداخلات محیطی جهت ایجاد مکانی ماندگار و مطلوب همواره دو پرسش اصلی بایستی مدنظر قرار گیرد مثلاً جهت تأمین کیفیت نفوذ فیزیکی که جزو معیارهای کیفی عامل کالبدی میباشد بایستی پرسید: 1- آیا اقدام پیشنهادی با توجه به هزینهی خود واجد کارایی لازم است؟ (فوق معیار کارایی) 2: هزینه اقدام مزبور از کدام بخش از یا طبقه اجتماعی پرداخت خواهد شد (فوق معیار عدالت).
شکل8. مدل عوامل و مولفه های اساسی تأثیرگذار در ایجاد حس مکان ماندگار در اذهان عمومی
پی نوشتها
1. Relph
2. Edward S.Casey
3. Gabriel Marcel
4. Matlak
5. Seamon
6. Tuan
7. Shamai
8. Stefanovic
9. Pretty
10. به مفهوم امکان بقای زیست شناختی و جامعهشناختی انسان در محیط شهر
11. به مفهوم معنادار بودن مکانهای شهری
12. به مفهوم انطباق فرم با فعالیتهای گوناگون
13. به مفهوم سهولت نفوذ فیزیکی به بخشهای مختلف بافت شهری
14. توجه به ظرافت و ریزهکاری در محرکهای حسی مختلف
15. به مفهوم قابلیت قرائت سهل محیط
16. کارایی: بر پایه مفید بودن هر نوع کار باید گفت، بسیاری از آیات و احادیث ما را از کار بیهوده و بیفایده و اسراف و تنزیر در کار یا خودنمایی و جلوئه فروشی در کارها پرهیز داده و به کار مفید و مورد نیاز توصیه داده است (نقره کار، 1387، 482)
17. اصل عدالت: یعنی هر چیزی در جای متناسب خود (بجا و متناسب) و در یک جریان قانونمند و هم هدف قرار گرفته است. عدالت ایجاب می کند به موضوعات ذیل توجه کرد: 1- پاسخگویی به نیازهای مختلف انسان -2- تعادل در احقاق حقوق شهروندان -3- هماهنگی شهر با تعادل عالم موجود تدکید و توجه به طبیعت و بوم گرایی) (امینزاده و نقیزاده، 1381).
فهرست مراجع
1. ابل، کریس. (1387). معماری و هویت. (فرح حبیب، مترجم) تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات. (نشر اثر اصلی 1997).
2. برودبنت، جفری. (1389). با برادبنت، درباره معماری، (نیلوفر رضوی، هدیه نوربخش و کیوان جورابچی، مترجمان) تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
3. پرتوی، پروین. (1387). پدیدارشناسی مکان، انتشارات فرهنگستان هنر.
4. جوان فروزنده، علی. (1388). تبیین فضاهای باز مجتمع های مسکونی در ایجاد حس تعلق. رساله دکتری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات، تهران.
5. جوان فروزنده، علی؛ و مطلبی، قاسم. (1390). مفهوم حس تعلق به مکان و عوامل تشکیل دهنده آن. هویت شهر، 5(8)، 27-37.
6. حبیب، فرح. (1385). کندوکاوی در معنای شکل شهر. هنرهای زیبا، 25، 5-14.
7. دهخدا، علی اکبر. (1373). لغت نامه دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
8. رلف، ادوارد. (1389). مکان و بی مکانی. (محمرضا نقصان محمدی، کاظم مندگاری و زهید متکی، مترجمان). تهران: آرمانشهر (نشر اثر اصلی 1976).
9. سلیمانی، محمد رضا؛ اعتصام، ایرج؛ و حبیب، فرح. (1395). بازشناسی مفهوم و اصول هویت در معماری. هویت شهر، 10(25)، 15-26.
10. شاهچراغی، آزاده؛ و بندرآباد، علیرضا. (1394). محاط در محیط: کاربرد روانشناسی محیط در معماری و شهرسازی، تهران: انتشارات سازمان جهاد دانشگاهی تهران.
11. شولتز، دوان .(1377). نظریه های شخصیت، ترجمه سید محمدی، تهران، (نشر اثر اصلی 1976).
12. شولتز، کریستیان نوربرگ. (1387). معماری، حضور، زبان و مکان، (علیرضا احمدیان: مترجم)، تهران:نیلوفر. (نشر اثر اصلی 2000).
13. فن مایس، پی یر. (1384). عناصر معماری از صورت تا مکان.(فرزین فر دانش، مترجم)، تهران:دانشگاه شهید بهشتی.
14. کاشی، حسین؛ و بنیادی، ناصر. (1392). تبیین مدل هویت مکان- حس مکان و بررسی عناصر و ابعاد مختلف آن. هنرهای زیبا، 18(3)، 43-52.
15. کلالی، پریسا؛ و مدیری، اتوسا. (1391). تبیین نقش مولفه معنا در فرایند شکلگیری حس مکان. هنرهای زیبا، 17(2)، 43-51.
16. گلکار، کورش. (1390). آفرینش مکان پایدار، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
17. لنگ، جان. (1390). آفرینش نظریه معماری (نقش علوم رفتاری در طراحی محیط)، (علیرضا عینی فر: مترجم)، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم. (نشر اثر اصلی 1987).
18. لینچ، کوین. (1390). تئوری شکل خوب شهر، (حسین بحرینی: مترجم)، تهران:انتشارات دانشگاه تهران. (نشر اثر اصلی 1959).
19. ماتلاک، جان. (1379). آشنایی با طراحی محیط و منظر، (حوزه معاونت خدمات شهری سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران: مترجم)، تهران. (نشر اثر اصلی 2000).
20. میرمقتدایی، مهتا. (1383). معیارهای شناخت و ارزیابی هویت کالبدی شهرها. هنرهای زیبا، 19، 17-26.
21. نقرهکار، عبدالحمید. (1387). درآمدی بر هویت اسلامی در معماری و شهرسازی، انتشارات مسکن و شهرسازی، تهران.
22. نقیزاده، محمد؛ و امینزاده، بهناز. (1381). آرمان شهر اسلام: شهر عدالت. صفه، 12(35)، 21-31.
22. Carmona, M., Health, T., OC, T., & Tiesdell, S. (2007). Public Place, Urban Spaces. Oxford: Architectural press.
23. Casey, E. S. (1998). The Fate of Place: A Philosophical History. Berkely: university of California Press.
24. Coleman, J. (1987) .Opportunities for Innovation in Urban Design Education. Australian Planners, 25(4), 28-31.
25. Gibson, J. (1950). The Perception of the Visual World. Boston: Houghton Mifflin.
26. Jacobs, A., & Appleyard, D. (1987). Toward an urban design manifesto. Japa, 53(1), 112-120.
27. Jacobs, J. (1961). The Death and Life of Great American Cities. London: Jonathan Cape.
28. Lewicka, M. (2008). Place Attachment, Place Identity, and Place Memory, Restoring the Forgotten City Past. Environmental Psychology, 28, 209-231.
29. Mayhew, S. (2009). Dictionary of Geography. Oxford: University Press.
30. Montgomery, J. (1998). The Image of the City. Cambridge: MIT Press.
31. Pretty, G. H., Chipuer, H. M., & Bramston, P. (2003). Sense of Place Amongst Adolescents and Adults in Two Rural Australian Towns: the Discriminating Features of Place Attachment, Sense of Community and Place Dependence in Relation to Place Identity. Environmental Psychology, 23, 273-287.
32. Proshansky, H. M., Fabian, A. K., & Kamion, J. R. (1983). Place-Identity: Physical World Socialization of the Self. Environmental psychology, 3, 57-83.
33. Punter, J., & Carmona, M. (1997). The Design Dimension of Planning: Theory, Content and best Practice for Design Policies. London: e & FN Spon.
34. Punter, J. (1991). Participation in the design of urban space. Land Space Design, 200, 24-27.
35. Relph, E. (1976). Place and Placelessness. London: Pion.
36. Seamon, D. (2000). Phenomenology, Place, Environment and Architecture: A Review of the Literature. Phenomenology online, Retrieved May 28, 2015 from https://researchgate.net.
37. Shamai, S. (1991). Sense of Place: An Empirical Measurement. Geofonum, 22 (3), 347-538.
38. Southworth, M. (1989). Theory and Practice of Contemporary Urban Design. Town Planning Review, 60 (4), 369-402.
39. Stefanovic, I. L. (1998). Phenomenological Encounters with place: Cavata to Square one. Enviromental psychology, 18, 31-99.
40. Tuan, Yi. Fu. (1974). Topophilia: A Study of Environmental Perception Attitudes and Values. Englewood Cliffs NJ: Prentice-Hall.
41. Turner, P., & Turner, S. (2006). Place, Sense of Place, and virtual Environments. Social Informatics Research Group, 15(2), 209-212.
42. Zimmerman, M. (1983). Toward a Heideygerian Ethos for Radical Environmentalism. Enviromental Ethics, 5, 99-131.
Affecting Factors on the Formation of Sense of Location in Public Minds
Voria Asasi4, Ph.D., Department of Art and Architecture, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
Iraj Etesam, Professor, Department of Art and Architecture, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
Azadeh Shahcheraghi, Associate Professor, Department of Art and Architecture, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
Abstract
During the present century, the term location with its extensive range of meanings has been presented in almost all architectural spaces. Building of location has incarnated implications and beliefs of human beings and has a deep relationship with their existence. For a location to remain in the public minds, it must attract a vast majority of addresses and create a sense of attachment to itself. Sense of attachment is a sense of space that individuals feel themselves as a part of it and where they find their desires and transactions. Thus, space in this sense of location turns into a context for individuals’ social memories and meanings. One of the problems considered in today’s cities is the low quality of citizens’ life. This lack of quality results from inattention to location and its meaning; A location which relates humans with other layers of their existence and these layers help humans recognize their environment that leads to a general feeling to space in the addresses. This general feeling which is created after perception and judgment of a particular environment in person is called sense of location which is an important factor in creating coordination between the individual and the particular environment, better use of the environment, user’s satisfaction and finally a sense of attachment to environment and a continuous presence in it.
Sense of attachment is a strong connection and a significant factor among people and location. This connection is positive and leads to an expanded deep relationship and individual’s interaction with the environment which can be more extended by the passage of time. In fact, sense of attachment is a human sublime feeling by which the individual and the environment interact with each other. This feeling finally leads to create individual, environmental and social deep connections. Based on ideas of existentialism, sense of attachment is a preliminary and essential need of humans which they try to satisfy. Different degrees of this feeling in architectural spaces has been accompanied by different feelings and reactions including different classifications in architectural spaces such as sacrifice for location, interest in location and commitment to location. As a result, creating a sense of attachment in architectural spaces leads to transforming them into meaningful locations for individuals and developing environmental-human connections and changing the space to a meaningful and lasting environment which will lead to the formation of a permanent location in the memories of human beings as well as their continuous presence. In this study which aims to retrieve and introduce the role of each element and component forming the sense of location and attachment to it, experts’ opinions and judgments were considered based on reviewing texts and related documents on this subject. And by presenting analytical diagrams, roles of these factors in the formation of sense of location and attachment were analyzed. Finally, a permanent location model including the main parameters and factors as well as qualities affecting the formation of a lasting sense of location in the minds of the public was presented.
Keywords: Sense of location, Meanings, Perception, Quality, Persistence
[1] *این مقاله مستخرج از مطالعات پایان نامه دکترای معماری نویسنده اول، با موضوع: تدوین الگوی عوامل مؤثر بر شکل گیری مکان ماندگار در خاطره جمعی که به راهنمایی دکتر ایرج اعتصام و مشاوره دکتر آزاده شاهچراغی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران در حال تدوین است.
** دانشجوي دکتري معماري، دانشکده هنر و معماري، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. Email: Voria_assasi@yahoo.com
[2] *** استاد معماري، دانشکده هنر و معماري، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. (مسئول مکاتبات).
Email: Irajetessam@yahoo.com
[3] **** دانشیار، دانشکده هنر و معماري، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.Email:A.Shahcheraghi@yahoo.com
[4] * Corresponding Author Email: voria_assasi@yahoo.com