در این پژوهش به بررسی تبیین و تحلیل جایگاه امنیت اجتماعی درسیاست های عصر پهلوی اول پرداخته شده است. دوره سلطنت رضاشاه به دلیل تلاش حکومت برای تأسیس دولت مدرن و گسترش غربگرایی و تلاش شخص رضاشاه و روشنفکران همراه وی برای کسب مشروعیت سیاسی از طریق پیوند دادن سلطنت پهلوی با چکیده کامل
در این پژوهش به بررسی تبیین و تحلیل جایگاه امنیت اجتماعی درسیاست های عصر پهلوی اول پرداخته شده است. دوره سلطنت رضاشاه به دلیل تلاش حکومت برای تأسیس دولت مدرن و گسترش غربگرایی و تلاش شخص رضاشاه و روشنفکران همراه وی برای کسب مشروعیت سیاسی از طریق پیوند دادن سلطنت پهلوی با پادشاهی های باستانی ایران، یک مقطع دوران ساز و مؤثر در شکل دهی بنیان های فکری ایران نوین به شمار می رود. در این میان ناسیونالیسم که به عنوان یکی از ایدئولوژی های اصلی و ماهوی جریان تجدد خواهی، با پیروزی انقلاب مشروطیت در فضای سیاسی و فرهنگی ایران تثبیت شده بود، از یک نقش محوری در تحولات فکری عصر پهلوی اول برخوردار شد.دولت پهلوی اول باعث تغییرات در عرصههای گوناگون حیات اجتماعی ایران شد؛ از جمله این تغییرات، دگرگونیهایی بود که در عرصه ایجاد امنیت اجتماعی و متعاقب آن ناامنی اجتماعی رخ داد. در کشور ایران با وجود تلاشهایی که در عصر رضا شاه صورت گرفت، نوسازی به ایجاد جامعهای مدرن و توسعه یافته نینجامید. این نوشتار درصدد است تا علل ناامنیهای اجتماعی که در برنامههای نوسازی پهلوی اول ایجاد شد را دریابد و به این سؤال پاسخ دهد که سیاستهای عصر پهلوی اول چه پیامدهایی برای امنیت اجتماعی دربرداشت و راهکارهای امنیت اجتماعی در عصر پهلوی اول چه بوده است. روش تحقیق به کار گرفته شده در این پژوهش روش توصیفی است تا از طریق آن بتوان اطلاعات تاریخی به دست آمده را بهتر تحلیل کرد.
پرونده مقاله
دراین پژوهش به ناامنی اجتماعی در سیاست و عملکرد پهلوی اول به اختصار پرداخته شده است تلاش رضا شاه و سیاست های او برای تاسیس دولت مدرن و گسترش تجدد ونوسازی همه جانبه(اقنصادی، اجتماعی، سیاسی و...) یک مقطع اساسی و روشن در تاریخ ایران است که از طریق پیوند دادن دولت پهلوی اول چکیده کامل
دراین پژوهش به ناامنی اجتماعی در سیاست و عملکرد پهلوی اول به اختصار پرداخته شده است تلاش رضا شاه و سیاست های او برای تاسیس دولت مدرن و گسترش تجدد ونوسازی همه جانبه(اقنصادی، اجتماعی، سیاسی و...) یک مقطع اساسی و روشن در تاریخ ایران است که از طریق پیوند دادن دولت پهلوی اول با ایدولوژی های نوین(ناسیونالیسم) و پیشینه های تاریخی(باستان گرایی) توانست اقدامات و سیاست های مهمی را در آن برش زمانی ایجاد کنند. این نوسازی و نوخواهی اگر چه توانست درحوزه امنیت و مولفه های آن در بخش سیاسی و اجتماعی کارکردهای مثبت داشته باشد اما زمینه ساز ناامنی های اجتماعی اساسی و خطرناک هم گردید که دراین مقاله درصدد تبیین و تحلیل آن هستیم. این نوشتار درصدد است تا علل ناامنیهای اجتماعی که در برنامههای نوسازی پهلوی اول ایجاد شد را دریابد و به این سؤال پاسخ دهد که سیاستهای عصر پهلوی اول چه پیامدهایی برای امنیت اجتماعی دربرداشت و راهکارهای امنیت اجتماعی در عصر پهلوی اول چه بوده است. روش تحقیق به کار گرفته شده در این پژوهش روش توصیفی است تا از طریق آن بتوان اطلاعات تاریخی به دست آمده را بهتر تحلیل کرد.
پرونده مقاله