فهرس المقالات مهرداد عله پور


  • المقاله

    1 - تبیین مقایسه‌ای رویکردهای اسلامی و رئالیستی نسبت به نظریات بین‌المللی (مطالعۀ موردی: مقولۀ توزان‌ قوا)
    سیاست پژوهی ایرانی (سپهر سیاست سابق) , العدد 1 , السنة 8 , بهار 1400
    هدف پژوهش حاضر پاسخ به این سوال اساسی است که به ‌لحاظ روش‌شناسی، هستی‌شناسی و معرفت‎شناسی، رویکرد هر یک از تئوری‌های واقع‌گرایی‌ و اسلام‌گرایی در عرصه روابط بین‌الملل در موضوع موازنه ‌قدرت چگونه است. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی بوده و بر این فرضیه استوار است که چون رو أکثر
    هدف پژوهش حاضر پاسخ به این سوال اساسی است که به ‌لحاظ روش‌شناسی، هستی‌شناسی و معرفت‎شناسی، رویکرد هر یک از تئوری‌های واقع‌گرایی‌ و اسلام‌گرایی در عرصه روابط بین‌الملل در موضوع موازنه ‌قدرت چگونه است. روش پژوهش توصیفی ـ تحلیلی بوده و بر این فرضیه استوار است که چون رویکرد اسلام‌گرایانه برخلاف مکاتب کلان روابط بین‌الملل و به‌طور خاص واقع‌گرایی که منفعت‌طلب و قدرت‌محور است، بر مسائل ارزشی و اخلاقی نیز تأکید دارد، از این‌رو می‌توان گفت که رویکرد اسلام در عرصۀ روابط بین‌الملل در موضوع موازنه‌ قدرت مسالمت‌آمیز، صلح‌طلب و در عین حال مبتنی بر نفی سلطه بر یکدیگر است. یافته‌ها نشان داد که اسلام به عنوان یک دین جهان‌شمول، رویکرد خاصی نسبت به ماهیت روابط بین‌الملل دارد که متفاوت از نظریه‌پردازی رئالیسم می‌باشد. مکاتب موجود در روابط بین‌الملل دارای مبانی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی متفاوتی از هم می‌باشند، که این مبانی رویکرد آنها را نسبت به نظام بین‌الملل قوام می‌بخشد و در نتیجه دیدگاه آنها نسبت به ماهیت روابط بین‌الملل متفاوت از هم می‌باشد. مبانی هستی‌شناسی نظریه اسلامی روابط بین‌الملل، از بُعد انسان‌شناسانه مثل رئالیسم بدبینانه نیست، بلکه ماهیت انسان ترکیبی از فطرت و غریزه، سیاست‌شناسی شرع‌محور، نظریه دولت خدامحور، می‌باشد و لذا اصل حاکم بر روابط بین‌الملل اصالت صلح است. مهم‌ترین وجه تمایز رویکرد اسلامی به روابط بین‌الملل با رئالیسم، در مبانی هستی‌شناسی این نظریه می‌باشد که با توجه به این مبانی توانسته تفسیری از ماهیت روابط بین‌الملل ارئه دهد که نسبت به تفسیر رویکرد دیگر با واقعیت نظام بین‌الملل تطابق بیشتری دارد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - بحران دولت در لیبی و امنیت اروپا
    تحقیقات سیاسی و بین المللی , العدد 2 , السنة 11 , تابستان 1398
    از زمان سرنگونی قذافی، هیچ دولتی تاکنون نتوانسته است با اقتدار، حاکمیت واحدی را در لیبی ایجاد کند. لذا امروزه، لیبی دارای دو دولت مستقل است؛ دولت وحدت ملی که توسط سازمان ملل پشتیبانی می‌شود ودولت موقت که توسط پارلمان طبرق حامی ژنرال خلیفه حفتر در شهر البیضا در شرق این ک أکثر
    از زمان سرنگونی قذافی، هیچ دولتی تاکنون نتوانسته است با اقتدار، حاکمیت واحدی را در لیبی ایجاد کند. لذا امروزه، لیبی دارای دو دولت مستقل است؛ دولت وحدت ملی که توسط سازمان ملل پشتیبانی می‌شود ودولت موقت که توسط پارلمان طبرق حامی ژنرال خلیفه حفتر در شهر البیضا در شرق این کشور تشکیل شده است. در فضای پساقذافی امید می‌رفت که حکومت جدید بتواند لیبی را به سمت مردم‌سالاری هدایت کند؛ اما در مقام عمل، تقسیم حاکمیت و تعارضات شدید سیاسی میان مدعیان قدرت، بحران اقتدار و ناامنی‌های ناشی از خشونت کنشگران قبیله‌ای و نیروهای سلفی، سبب شده است تا دولت پساقذافی عملاً حائز عنوان دولت ورشکسته شود. امروزه، با شدت گرفتن درگیری‌های میدانی میان گرو‌ه‌های مختلف سیاسی از جمله بین خلیفه حفتر و دولت وفاق ملی در طرابلس، امکان دولت‌سازی در این کشور، در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. پرسش اصلی مقاله این است: بحران دولت در شرایط سیاسی نوین لیبی چه تأثیری بر امنیت کشورهای اروپایی دارد؟ فرضیه مقاله این است که گسترش جنگ داخلی و هرج ومرج در دوران پسا فذافی، موجب شده است تا لیبی به عنوان یک دولت ورشکسته ، به پایگاهی برای مهاجرت گروه های ترورستی و قاچاق انسان به اروپا تبدیل شود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - ایندو پاسیفیک و ضرورت نگاه جدی‌تر جمهوری اسلامی ایران به آن
    تحقیقات سیاسی و بین المللی , العدد 5 , السنة 13 , زمستان 1400
    ایران طی سالیان اخیر به‌منظور تثبیت و توسعۀ منافع ملی خود، با تأسی از راهبرد سنتیِ نگاه به شرق، توجه ویژه‌ای را به برقراریِ رابطۀ تنگاتنگ و تعامل وثیق با کشورهای حاضر در آوردگاه راهبردی ایندو پاسیفیک مبذول داشته است. با عنایت به دگردیسی‌های راهبردی که بر دستگاه دیپلماسی أکثر
    ایران طی سالیان اخیر به‌منظور تثبیت و توسعۀ منافع ملی خود، با تأسی از راهبرد سنتیِ نگاه به شرق، توجه ویژه‌ای را به برقراریِ رابطۀ تنگاتنگ و تعامل وثیق با کشورهای حاضر در آوردگاه راهبردی ایندو پاسیفیک مبذول داشته است. با عنایت به دگردیسی‌های راهبردی که بر دستگاه دیپلماسی ایران سایه افکنده است، نگارندگان پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با به‌کارگیری مفروضاتِ تئوریکِ مستتر در نظریۀ نو منطقه‌گرایی کوشیده‌اند تا به چرایی این پرسش راهبردی پاسخ‌ گویند که ویژگی، ابعاد، وجوه و ضرورت توجه و تمرکز فزایندۀ ایران به حوزۀ قدرت آفرین ایندو پاسیفیک، چگونه ارزیابی می‌گردد؟ فرضیه‌ای که از معبر پرسش فوق مطرح گردیده ناظر بر آن است که متأثر از صعوبت‌های تحمیلیِ ناشی از تحریم‌های بی‌سابقۀ مجموعۀ غرب و همچنین با عنایت به جایگاه ویژه‌ای که حوزۀ راهبردی ایندو پاسیفیک در معادلات ژئوپلیتیکیِ پسا جنگ سرد احراز کرده است، دستگاه دیپلماسی ایران، به‌منظور حضور هرچه فعال‌تر در سامانه‌های چندجانبۀ منطقه‌ای و افزایش سطح تعاملات سیاسی ـ اقتصادی خود با منظومۀ قدرت‌های شرق آسیایی همچون چین، جهت، محور و گسترۀ سیاست خارجی خود را به سمت مناطق فراسویِ مرزهای شرقی معطوف داشته است. تفاصيل المقالة