فهرس المقالات علی شیخ الاسلامی


  • المقاله

    1 - رابطه‌ی بین هوش اجتماعی و خودکارآمدی با سبک حل مسأله‌ی خلاق دانش‌آموزان
    ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی , العدد 2 , السنة 9 , تابستان 1398
    چکیده: هدف: بررسی رابطه‌ی بین هوش اجتماعی و خودکارآمدی با سبک حل مسأله‌ی خلاق دانش‌آموزان دختر شهر اردبیل است. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می‌باشد. جامعه‌ی آماری پژوهش را همه‌ی دانش‌آموزان دختر مقطع دبیرستان دوره دوم شهر اردبیل (6745 نفر) که در سال تحصیلی 95-9 أکثر
    چکیده: هدف: بررسی رابطه‌ی بین هوش اجتماعی و خودکارآمدی با سبک حل مسأله‌ی خلاق دانش‌آموزان دختر شهر اردبیل است. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می‌باشد. جامعه‌ی آماری پژوهش را همه‌ی دانش‌آموزان دختر مقطع دبیرستان دوره دوم شهر اردبیل (6745 نفر) که در سال تحصیلی 95-94 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل دادند، که از بین آن‌ها به روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای و بر اساس جدول کرجسی - مورگان تعداد 380 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها در این پژوهش، پرسشنامه‌ی سبک حل مسأله، پرسشنامه‌ی خودکارآمدی و مقیاس هوش اجتماعی ترومسو است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار آماری SPSS 20 و آزمون‌های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته‌ها: نتایج آزمون همبستگی نشان داد که روابط مثبت و معنی‌داری بین هوش اجتماعی و خودکارآمدی با سبک حل مسأله‌ی خلاق وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که 9 درصد از کل واریانس سبک حل مسأله‌ی خلاق به وسیله‌ی متغیرهای هوش اجتماعی و خودکارآمدی پیش‌بینی می‌شود، که خودکارآمدی به‌طور معناداری توان پیش‌بینی سبک حل مسأله‌ی خلاق را دارد. نتیجه‌گیری: بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که هوش اجتماعی و خودکارآمدی از متغیرهای مؤثر و مرتبط با سبک حل مسأله‌ی خلاق می‌باشند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - نقش همجوشی شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده در پیش بینی کیفیت زندگی معلمان
    تعالی مشاوره و روان درمانی , العدد 4 , السنة 5 , پاییز 1395
    در میان مشاغل مختلف یک جامعه، شغل معلمی از پر اهمیت ترین آن ها است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش همجوشی شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده در پیش بینی کیفیت زندگی معلمان صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش همبستگی از نوع توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان مرد مقطع ابتد أکثر
    در میان مشاغل مختلف یک جامعه، شغل معلمی از پر اهمیت ترین آن ها است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش همجوشی شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده در پیش بینی کیفیت زندگی معلمان صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش همبستگی از نوع توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه معلمان مرد مقطع ابتدایی ناحیه یک شهر اردبیل در سال 1394 بودند که به روش نمونه‌گیری در دسترس تعداد 100 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس همجوشی شناختی گیلاندرز، مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت ومقیاس کیفیت زندگی فرم کوتاه استفاده شد. داده‌های پژوهش به روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین همجوشی شناختی با کیفیت زندگی رابطه منفی معناداری وجود دارد. هم چنین بین حمایت اجتماعی دوستان، خانواده و دیگر افراد با کیفیت زندگی معلمان رابطه مثبت معناداری به دست آمد (05/0 p<). بعلاوه همجوشی شناختی30/0-، حمایت اجتماعی خانواده 25/0، حمایت اجتماعی دوستان27/0، حمایت اجتماعی دیگر افراد 21/0 قابلیت پیش بینی معنی داری کیفیت زندگی را داشتند. نتیجه گیری: در نتیجه می توان بیان نمود که، همجوشی شناختی و حمایت اجتماعی ادراک شده، در زمره متغیرهای مرتبط با کیفیت زندگی معلمان بودند و توانایی پیش بینی آن را دارند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - اثربخشی آموزش خود-دلسوزی شناختی بر انعطاف‌پذیری شناختی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیتۀ امداد امام خمینی(ره)
    فصلنامه زن و جامعه , العدد 5 , السنة 10 , زمستان 1398
    این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش خود-دلسوزی شناختی بر انعطاف‌پذیری شناختی زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. روش این پژوهش از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه‌ی آماری پژوهش را تمامی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیتۀ امداد امام خمینی( أکثر
    این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش خود-دلسوزی شناختی بر انعطاف‌پذیری شناختی زنان سرپرست خانوار انجام گرفت. روش این پژوهش از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه‌ی آماری پژوهش را تمامی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیتۀ امداد امام خمینی(ره) شهر رشت در سال 1394 تشکیل دادند که از بین آن‌ها به روش نمونه‌گیری در دسترس، تعداد 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 8 جلسه‏ی 90 دقیقه‌ای برنامه‌ی خود-دلسوزی شناختی آموزش داده شد. برای گردآوری داده‌ها در دو مرحله‌ی پیش‌آزمون و پس‌آزمون از پرسشنامه‌ی انعطاف‌پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) استفاده شد. داده‌های گردآوردی شده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته‌ها نشان داد که پس از تعدیل نمره‌‌های پیش‌آزمون، تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل در سطح آلفای 01/0 معنادار بود؛ بنابراین، فرضیه‌ی پژوهش مبنی بر اثربخشی آموزش خود-دلسوزی شناختی بر افزایش انعطاف‌پذیری شناختی و مولفه‏های آن در زنان سرپرست خانوار و تفاوت بین گروه آزمایش و کنترل از لحاظ میزان انعطاف‌پذیری شناختی و مولفه‏های آن در پس‌آزمون مورد تائید قرار گرفت. بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که آموزش خود-دلسوزی شناختی در افزایش انعطاف‏پذیری شناختی زنان سرپرست خانوار اثربخش است. لذا می‌توان از آن به عنوان آموزشی سودمند برای ارتقاء انعطاف‌پذیری شناختی زنان سرپرست خانوار استفاده کرد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - بررسی اثربخشی درمان بافت نگر انصاف محور مبتنی بر نظریه بوزورمنی-نایج بر افزایش کیفیت و کاهش تعارضات زناشویی در زوجین
    فصلنامه زن و جامعه , العدد 2 , السنة 12 , تابستان 1400
    هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور (مبتنی بر نظریه بوزورمنی-نایج) بر افزایش کیفیت زناشویی و کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی بود. روش­: روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآ أکثر
    هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور (مبتنی بر نظریه بوزورمنی-نایج) بر افزایش کیفیت زناشویی و کاهش دلزدگی زناشویی در زوجین دارای تعارضات زناشویی بود. روش­: روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون، با گروه کنترل و پیگیری سه‌ماهه بود. جامعه آماری شامل همه زوج‌هایی بود که در سال 1398- 1397 به دفتر مشاوره و خدمات روان‌شناختی خصوصی زیر نظر سازمان نظام روانشناسی و مشاوره در شهر ارومیه مراجعه داشتند پرسشنامه‌های مورد استفاده شامل مقیاس کیفیت زناشویی فرم تجدیدنظر شده باسبی و همکاران (RDAS) و پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدیدنظر شده ثنایی و همکاران (MCQ-R) بود. پس از همتاسازی، آزمودنی ها در  دو گروه (آزمایش و کنترل) هر گروه 8 زوج گماشته شدند. سپس برای گروه آزمایشی 10جلسه روان درمانی با رویکرد بافت نگر انصاف محور  صورت گرفت و پیگیری پس از 3 ماه  انجام گرفت. برای تحلیل داده‌ها و فرضیه‌ها از روش آزمون آماری «تحلیل واریانس اندازه‌گیری مکرر» و نرم‌افزار SPSS استفاده گردید. یافته­ها: نتایج نشان داد، اثربخشی رویکرد درمانی بافت نگر انصاف محور بر افزایش «کیفیت زناشویی» و کاهش «تعارضات زناشویی» با گروه کنترل در سطح (001/0p<)  تفاوت معنادار وجود دارد  و اثربخشی درمان با گذشت زمان پایدار است. بنابراین می توان گفت در درازمدت حس عدالت و انصاف در رابطه منجر به بهبودی پایدار کارکردهای خانواده می گردد. تفاصيل المقالة