فهرس المقالات مجید ملایوسفی


  • المقاله

    1 - انسان جدید و مسئلة مرگ: نگاهی به نظریة الیزابت کوبلر راس
    پژوهشنامه ادیان , العدد 1 , السنة 10 , پاییز 1396
    در سال 1955 جفری گورر جامعة جدید غرب را متهم کرد که از اعتراف به واقعیت مرگ خودداری می‌ورزد. از نگاه وی، در جامعة جدید غرب مرگ امری ممنوعه تلقی می‌شود، یعنی چیزی که باید از انظار مخفی نگاه داشته شود، از آن بحثی نشود و حتی الامکان از آرای عمومی زدوده گردد. انسان جدید با أکثر
    در سال 1955 جفری گورر جامعة جدید غرب را متهم کرد که از اعتراف به واقعیت مرگ خودداری می‌ورزد. از نگاه وی، در جامعة جدید غرب مرگ امری ممنوعه تلقی می‌شود، یعنی چیزی که باید از انظار مخفی نگاه داشته شود، از آن بحثی نشود و حتی الامکان از آرای عمومی زدوده گردد. انسان جدید با تجاهل نسبت به مرگ و مردن می‌کوشد تا آن را از خود دور کند. مراکز پزشکی و نیز مؤسسات کفن و دفن هم به تقویت چنین نگرشی می‌پردازد و سعی دارند نشان دهند که در زندگی انسان مرگ از حقیقت و واقعیت اساسی برخودار نیست. الیزابت کوبلر راس از جمله اندیشمندانی است که معتقداند این طرز تلقی ‌باید تغییر کند و انکار مرگ باید جای خود را به پذیرش و قبول مرگ بدهد. کوبلر راس کار خود را با انتشار کتاب در باب مرگ و مردن(1969م) آغاز کرد. وی در این کتاب با استناد به مشاهدات تجربی مدعی شد که بیماران در آستانة مرگ به هنگام اطلاع از مرگ خویش، در جریان فرآیندی پنج مرحله‌ای قادر به پذیرش مرگ خود می‌شوند. این مراحل عبارتند از: انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و در نهایت پذیرش. این نظریه از زمان طرح آن مورد نقدهای فراوان قرار گرفت که از جملة آنها می‌توان به عدم توجه به پژوهش‌های قبلی صورت گرفته در زمینة مرگ، وجود ابهام در مراحل پنجگانه، محدودیت در روش جمع‌آوری اطلاعات، عدم توجه به تفاوت‌های فردی و نیز تأثیر محیط بر فرد و نظایر آن اشاره کرد. به‌رغم نقدهای وارد شده، نظریة کوبلر راس تأثیر بسزایی بر مطالعات و مباحث مرگ‌شناسی و نیز رهیافت‌های اتخاذ شده در مواجهه با مرگ داشته است، تا آنجا که امروزه کوبلر راس را بزرگ‌ترین مرگ‌شناس معاصر می‌شمارند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - بررسی مفهوم آیدوس در محاورات افلاطون
     پژوهشهای معرفت شناختی , العدد 1 , السنة 12 , زمستان 1402
    افلاطون در مجموعه آثارش در رابطه با پژوهش‌های اخلاق شناختی دو رویکرد متفاوت دارد؛ نخست رویکردی است که در مقابل سوفسطائیان در پیش گرفته بود و منکر آموختنی بودن فضیلت (arete) است و از یگانگی آریته در مقابل چند گانگی آریته نزد سوفسطائیان سخن می‌گوید همه را شایسته تربیت نمی أکثر
    افلاطون در مجموعه آثارش در رابطه با پژوهش‌های اخلاق شناختی دو رویکرد متفاوت دارد؛ نخست رویکردی است که در مقابل سوفسطائیان در پیش گرفته بود و منکر آموختنی بودن فضیلت (arete) است و از یگانگی آریته در مقابل چند گانگی آریته نزد سوفسطائیان سخن می‌گوید همه را شایسته تربیت نمی‌داند و بر انحصار تربیت تاکید دارد. دوم رویکردی است که بر اساس آن معتقد به آموزش با راهکارهای عملی تراست که همه مردمان را شایسته بهره مندی از فضیلتی مانندآیدوس (aidos)، (shame) می‌داند و آموزش آن را از طریق معلمان حقیقی فضیلت، مایه‌ی استواری دولتشهر و سعادتمند شدن آن معرفی می‌کند. در دوره آثار افلاطون، دیدگاه سه متفکر که عبارتند از پروتاگوراس، سقراط و افلاطون در رابطه با مفهوم آیدوس مطرح شده است. در رساله سقراطی خارمیدس از مجموعه محاورات به‌طور مستقیم این سوال مطرح شده است که آیا آیدوس فضیلت محسوب می‌شود یا خیر؟ در رساله پروتاگوراس به موضوع آموختنی بودن فضیلت آیدوس پرداخته شده است و در آن اشاره شده است آیدوس فضیلتی است که مانند دیگر هنرها تخصصی نیست بلکه فضیلتی است که همگان باید از آن بهره‌مند باشند البته به این شرط که با آموختن بتوانند آن را در خود پرورش دهند و به طبیعت اجتماعی آیدوس و نقش آن در حمایت از نظم مدنی می‌پردازد. در رساله جمهور و فایدروس در مبحث نظریه سه جزئی نفس انسان درونی‌سازی احساس شرم بیان شده است اما در هیچکدام از این دیالوگ‌ها شرح خاصی از ماهیت آیدوس بیان نشده است. تفاصيل المقالة