فهرس المقالات احسان انصاری


  • المقاله

    1 - نقش اشارات عرفانی در مثنوی معنوی (براساس تمثیل‌های روایی دفتر 4، 5 و 6)
    تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی , العدد 5 , السنة 13 , زمستان 1400
    مولانا در مثنوی بارها با اشارات عرفانی کوشیده ذهن مخاطبان خویش را به مسائل معرفتی روشن‌تر سازد و با ذکر تمثیل و داستان‌پردازی، سطح ادراکی یاران و همراهان مثنوی را بالاتر آورد. با ژرف‌نگری در تمثیل‌های روایی مثنوی می‌توان به اشارات پیدا و پنهان عرفانی رسید که انعکاس و بس أکثر
    مولانا در مثنوی بارها با اشارات عرفانی کوشیده ذهن مخاطبان خویش را به مسائل معرفتی روشن‌تر سازد و با ذکر تمثیل و داستان‌پردازی، سطح ادراکی یاران و همراهان مثنوی را بالاتر آورد. با ژرف‌نگری در تمثیل‌های روایی مثنوی می‌توان به اشارات پیدا و پنهان عرفانی رسید که انعکاس و بسط معنایی آنها در سطوح روایتی، سرانجام زمینه‌ساز وحدت‌آفرینی و یگانگی در مثنوی می‌شود. این نگرش و تأثیر وحدت‌آفرین به اشارات عرفانی از تیررس بسیاری از پژوهشگران و روایت‌شناسان دور مانده است. این پژوهش که با روش مطالعه کتابخانه‌ای و توصیفی به رشته تحریر درآمده است و می‌کوشد نقش اشارات عرفانی مولانا را در پردازش تمثیل‌های روایی با تکیه بر روایت‌های داستانی دفترهای چهارم، پنجم و ششم مثنوی معنوی، نشان دهد. در این جستار با ژرف‌نگری و بهره‌گیری از تمثیل‌های روایی مثنوی، ارتباط روساخت و ژرف‌ساخت تمثیل‌ها و همچنین شیوۀ پردازش مطالب عرفانی در چهار گونه (اشارتی، درونمایه‌ای، مثالی و داستان درونه‌ای) نمایان گردید. سرانجام، نقش اشارات عرفانی در دو سطح تمثیل روایی (روساخت و ژرف‌ساخت) با عنوان سمبل، بیت راهنما و نیز پیوند معنایی بین سطوح روایتی مورد بررسی قرار گرفت. آشنایی با شیوۀ پردازش مطالب عرفانی و بررسی پیوند معنایی در سطوح روایتی از نتایج پژوهشی مقالۀ حاضر است و می‌توان این پژوهش را گامی در جهت شناخت ساختار و محتوای تمثیل‌های روایی مثنوی دانست. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - گسست‌ها و گریزها در مثنوی‌ معنوی (براساس دفتر 4،5،6)
    عرفان اسلامی , العدد 5 , السنة 18 , زمستان 1400
    کشف زوایای پنهان متن مثنوی، نه تنها برای پژوهشگران عرفان و ادب فارسی گیرا و پرجاذبه است، بلکه برای دوستداران ادبیات داستانی نیز از کشش و درخششی خاص برخورداراست. در این سال‌ها، تلاش‌هایی مبتنی بر روایت‌شناسی داستان‌های مثنوی شده است؛ اما در حوزۀ شناخت ساختاری مثنوی کمتر أکثر
    کشف زوایای پنهان متن مثنوی، نه تنها برای پژوهشگران عرفان و ادب فارسی گیرا و پرجاذبه است، بلکه برای دوستداران ادبیات داستانی نیز از کشش و درخششی خاص برخورداراست. در این سال‌ها، تلاش‌هایی مبتنی بر روایت‌شناسی داستان‌های مثنوی شده است؛ اما در حوزۀ شناخت ساختاری مثنوی کمتر سخن به میان آمده است. ازاین رو، نگاهی دیگر به ساختار گفتمانی مثنوی می‌تواند زمینه‌ساز پژوهش‌های گوناگونی باشد. مقالۀ حاضر می‌کوشد باتکیه بر داستان‌های سه دفتر دوم مثنوی معنوی، گریزها و گسست‌های متن مثنوی را نشان دهد و از منظر دیگری، ساختار حاکم بر مثنوی را تبیین نماید. این پژوهش، برای نخستین بار است که براساس گفتمان مثنوی مولانا انجام می‌گیرد و تاکنون، به صورت مستقل، گسست‌ها و گریزهای مثنوی موردبررسی قرارنگرفته‌اند و ساختار مثنوی از این منظر کاویده نشده است. سه گسست را می‌توان در داستان های مثنوی ردیابی نمود: گسست روایتی، گسست گفتاری و گسست پیوندی. باتوجه به ارتباط داستان های اصلی با داستان های درونه‌ای درمی‌یابیم که بسیاری از داستان ها دارای پیوندی معنایی هستند. ازاین رو، گریزها و گسست‌ها بستر‌ساز ایجاد گفتمان/ متن مثنوی هستند و نقشی بنیادین را در گسترش گفتمان و تحقق اهداف عرفانی مولانا ایفا می‌کنند. بایددانست که مولانا با انگیزه‌های درونی یا بیرونی، این گسست ها را پی‌ریزی و پیگیری می‌نماید. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - بررسی تداعی معانی براساس فنون بدیعی در اشعار واعظ قزوینی
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , العدد 5 , السنة 12 , زمستان 1399
    تداعی به عنوان عنصر اصلی خیال، نقش بسزایی در خلق انواع تصویرهای شاعرانه ایفا می‌کند. واعظ قزوینی شاعری تصویرگراست که به مدد این عنصر، در تصویر‌آفرینی‌های بکر و خیال‌انگیز، گام بر می‌دارد. او تلاش می‌کند جریان سیّال ذهن که همان تداعی ارتباطی است را در ورای تک‌گویی‌ها و س أکثر
    تداعی به عنوان عنصر اصلی خیال، نقش بسزایی در خلق انواع تصویرهای شاعرانه ایفا می‌کند. واعظ قزوینی شاعری تصویرگراست که به مدد این عنصر، در تصویر‌آفرینی‌های بکر و خیال‌انگیز، گام بر می‌دارد. او تلاش می‌کند جریان سیّال ذهن که همان تداعی ارتباطی است را در ورای تک‌گویی‌ها و سیلان ذهنی به ظاهر پراکنده‌ایی که وجود دارد و در ارتباط میان تصاویر و افکار، در میان لایه‌های مختلف ذهن، طبقه‌بندی کند. واعظ با توجه به دقت نظر و ژرف‌اندیشی که در سرودن اشعار دارد، میزان تداعی‌هایی که از طریق تصویر، خیال و صنایع ادبی در اشعارش گنجانده است را به معرض نمایش می‌گذارد؛ همچنین وی با بکارگیری انواع صنایع، به دنبال مضامین و مفاهیم جدید با توجه به خاطراتی که در ذهن خود داشته، شاخه‌هایی را به ارمغان گذاشته است. مقاله حاضر، درصدد است تا تداعی آزاد و رویاگونۀ ذهن شاعر را بیان کند و همچنین تأثیر تداعی را از طریق مجاورت یا مشابهت در صنایع ادبی شاخص در دیوان واعظ قزوینی و چگونگی بهره‌گیری شاعر از آن، بیان دارد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - ساختار اندیشگی مولانا در مثنوی معنوی (براساس داستان‌های دفتر 4، 5 و 6)
    مطالعات نقد ادبی , العدد 1 , السنة 16 , تابستان 1400
    آنچه بیان مولانا را رنگی جاودانه می‌بخشد، شناخت عمیق وی از خدا، انسان و جهان است. مولانا با خودشناسی و درک لذات متعالی کوشید از آنها نه تنها بهره‌ها گیرد، بلکه برای دیگران (شاگردان، مریدان و آیندگان) این تجربه‌ها را به یادگار بگذارد. پژوهش حاضر می‌کوشد با تأمل در شناخت أکثر
    آنچه بیان مولانا را رنگی جاودانه می‌بخشد، شناخت عمیق وی از خدا، انسان و جهان است. مولانا با خودشناسی و درک لذات متعالی کوشید از آنها نه تنها بهره‌ها گیرد، بلکه برای دیگران (شاگردان، مریدان و آیندگان) این تجربه‌ها را به یادگار بگذارد. پژوهش حاضر می‌کوشد با تأمل در شناخت هرچه بهتر ساختار اندیشگی مولانا در مثنوی، بتوان با اصول مکتب فکری که همان افق‌های معنوی و اهداف عرفانی خالق مثنوی است، آشناتر شد. ژرف‌نگری در داستان‌های مثنوی و چگونگی تحقق چشم‌اندازهای عرفانی مولانا یکی از اهداف این مقاله است که به روش توصیفی- تحلیلی این ساختار در داستان‌های سه دفتر دوم مثنوی بررسی و نمایان شده است. با واکاوی موضوع در این جستار برای نخستین بار مشخص گردید که برای داستان‌های مثنوی، می‌توان ساختاری برآمده از اندیشگی مولانا ترسیم کرد که برای خواننده پویا و پژوهشگر کوشا، وحدت ذهنی و معنایی پدید می‌آورد که هر داستان و تمثیلی را هماهنگ با سطوح روایی بیان و تقریر نماید. تفاصيل المقالة