فهرس المقالات حامد توکلی دارستانی


  • المقاله

    1 - بررسی چراییِ عدمِ تغییر و تحول در اصول ِ بلاغی و بوطیقایی شعر کلاسیک فارسی
    پژوهش های نقد ادبی و سبک شناسی , العدد 2 , السنة 7 , تابستان 1395
    با ظهورِ اشعارِ منثور و سپید ، سخت می توان تفاوتی محسوس میان جمله ای از یک رمان و قسمتی از یک شعر منثور احساس کرد؛ با آنکه امروزه بسیاری از نظریه پردازان، با بیان برخی خطِ تمایزها مانند عنصرِ استعاری و عنصرِ مَجازی خواسته اند تا بین شعر و دیگر متون ادبی، تمایز قائل شوند أکثر
    با ظهورِ اشعارِ منثور و سپید ، سخت می توان تفاوتی محسوس میان جمله ای از یک رمان و قسمتی از یک شعر منثور احساس کرد؛ با آنکه امروزه بسیاری از نظریه پردازان، با بیان برخی خطِ تمایزها مانند عنصرِ استعاری و عنصرِ مَجازی خواسته اند تا بین شعر و دیگر متون ادبی، تمایز قائل شوند، به نظر می رسد باز در این مسئله، به بُن بست هایی برخورده اند. از مهم ترین خصایصِ شعر کلاسیک فارسی، عناصرِ موسیقایی، وزنی و عروضی آن است، که با توجه به از میان رفتن این ویژگی ها در شعر های منثور، بسیاری از اشعار، از منظرِ ذات و صورت، با بسیاری از داستان ها و رمان ها قابل تمییز نیستند؛ در پژوهش حاضر، با بررسی برخی مؤلفه های شعر کلاسیک، نشان داده می شود، که اصرار بلاغیون و شاعران کلاسیک، بر عناصری چون وزنِ عروضی، آگاهانه و از روی تعمد بوده است و به همین دلیل نیز به دنبال انقلاب در شعر نبوده اند و نمی خواسته از محدودیت ِ بحورِ عروضی رهایی یابند؛ از این روی به بررسی انتقادی شعر سپید و منثور خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که اینگونه از شعر، به دلیل رهایی از عناصر موسیقایی و عروضی، هرگز نمی تواند شعری کامل باشد و از منظر صورت و ذات با دیگر متون ادبی از جمله رمان و داستان، قابل تمییز و تشخیص نیست. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - رویکرد تعلیمی مولوی در مواجهه با زبان
    پژوهشنامه ادبیات تعلیمی , العدد 3 , السنة 15 , پاییز 1402
    مولوی در مثنوی به دلیل اتخاذِ رویکردِ شاعرانه، عارفانه و تعلیمی و مواجهه‌های متعددی که با زبان دارد و دربارة فهم، ذات، قصد و غایتِ آن، واجد دیدگاه‌های خاصی است. مولوی در مثنوی غالباً با دو رویکرد کلان مواجه است: نخست رویکرد تعلیمی که بازتاب‌دهندة نگرش‌های دینی، معنوی و أکثر
    مولوی در مثنوی به دلیل اتخاذِ رویکردِ شاعرانه، عارفانه و تعلیمی و مواجهه‌های متعددی که با زبان دارد و دربارة فهم، ذات، قصد و غایتِ آن، واجد دیدگاه‌های خاصی است. مولوی در مثنوی غالباً با دو رویکرد کلان مواجه است: نخست رویکرد تعلیمی که بازتاب‌دهندة نگرش‌های دینی، معنوی و اخلاقی اوست و دوم، رویکرد وجودی و انتولوژیک که انعکاس‌دهندة نگرش عرفانی، تفسیری و تأویلی وی است. در پژوهش حاضر نشان داده‌ایم که تلقی مولوی از زبان، غالباً ابزاری برای تعلیم مفاهیم اخلاقی و تعلیمی است حال آن‌که به‌دلیل نگرش عرفانی، تفسیری و تأویلی، بارقه‌هایی از نگرش وجودی و انتولوژیک نیز در تفکر و شعر وی شکل گرفته‌است. چنین قرابت‌هایی نمی‌بایست منجر به بدفهمی از مثنوی و تطبیق آن با آراء برخی فیلسوفان غربی شود. در پژوهش حاضر نشان داده-ایم برخلاف برخی پژوهش‌ها، که میان مولوی و فیلسوفان غربی، و مشخصاً هایدگر، ارتباط‌های فلسفی برقرار کرده‌اند، اگرچه برخی شباهت‌ها و اشتراکات لفظی و ظاهری وجود دارد، اما دارای تفاوت‌های بنیادین و عمیقی با یکدیگر هستند. در نگرش مولوی، زبان غالباً ابزاری ناقص، و هم‌چنین حاملِ مفاهیم تعلیمی است و غالب بودن عنصر تعلیمی در مقایسه با ابعاد فلسفی، موجب می‌شود تا نتوان نگرش مولوی نسبت به زبان را با نگرش فیلسوفانی چون هایدگر یکسان تلقی کرد. تفاصيل المقالة