علل ناکارآمدی و توسعه احزاب در ایران دوره پهلوی اول (نمونه موردی حزب تجدد از سال 1299 – 1320)
الموضوعات : مطالعات توسعه اجتماعی ایرانسمیه عمادی رستگار 1 , سینا فروزش 2 , غلامحسین زرگر نژاد 3
1 - دانشجوی دکتری گروه تاریخ واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران ایران
2 - استادیار و عضو هیأت علمی گروه تاریخ واحد علوم و تحقیقات و معاون دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران ایران (نویسنده مسوول).
3 - استاد و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران ایران
الکلمات المفتاحية: حزب, ناکارآمدی, پهلوی اول, ایران, عدم تداوم,
ملخص المقالة :
با شکلگیری انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی و ایجاد نظامی قانونمند، قدرت سیاسی خودکامه به قدرتی مقید به قانون تبدیل شد؛ یکی از ابزارهای لازم که در ساختارجدید سیاسی احساس نیاز میشد، حزب بود؛ اما به دلایلی این انقلاب نتوانست به آرمانهای خود دست یابد. همین مسئله سبب شد اصلاحطلبان و بهویژه روشنفکران حزب تجدد به فکر تأسیس حکومتی مقتدر بیافتندتابتوانند اندیشهها و آرمانهای اصلاحطلبانه خود را در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عملی سازند. مسئله اساسی مقاله حاضراین است که چرا حزبی که با کمک رضاشاه اکثریت کرسیهای مجلس پنجم شورای ملی را به دست آورده بود، نتوانست برنامههای خود را پیاده کند و سرانجام بهصورت حزبی ناکارآمد جلوهگر شد؟ فرضیه تحقیق این است که به نظر میرسد که بانیان و اعضاء حزب تجدد از گروه های حاکم و طبقه آریستوکرات جامعه بودهاند و به همین خاطر سران این حزب نتوانستند از حلقه اولیه خود خارج شوند و با توده مردم ارتباط برقرار کنند. روش تحقیق در این مقاله تاریخی (استقرائی) است و شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانهای بوده است که بهصورت مطالعه تطبیقی به توصیف و تحلیل دادهها منجر شده است. یافته اساسی تحقیق حاضر این است که عوامل ناکارآمدی و عدم تداوم حزب تجدد به دو دسته عوامل درونی و بیرونی بستگی داشته که از آن جمله میتوان به نامشخص بودن استراتژی و مرامنامه حزب، نخبهگرایی حزبی، بی طبقه بودن حزب، فقدان استراتژی آموزش و تربیت نیروی سیاسی، دولت ساخت بودن حزب نه دولت ساز بودن آن، سیاست تمرکزگرایی حزب و تمامیتخواهی رضاشاه اشاره کرد.
_||_