ساختاریابی الگوی مشغولیتها و پیامدهای زندگی غذایی مصرفکنندگان؛ شواهدی از مراجعین فروشگاههای زنجیرهای
الموضوعات : مدیریت بازاریابیسامان شیخ اسمعیلی 1 , سنا حزباوی 2
1 - عضو هیات علمی، گروه مدیریت بازرگانی، دانشکده علوم انسانی، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
2 - کارشناسارشد مدیریت دولتی، دانشکده مدیریت و حسابداری، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: صفات شخصیتی غذایی, مشغولیت غذایی, نوهراسی غذایی, سبک زندگی غذایی, رضایتمندی و وفاداری,
ملخص المقالة :
پژوهش حاضر، در حوزه رفتار مصارف کننده و با محوریت بازاریابی محصولات و مواد غذایی طرح و اجرا شده است. هدف اصلی پژوهش، ساختاریابی و اعتبارسنجی روابط یک الگوی نوین از نوهراسیها و مشغولیتهای غذایی و سبکهای زندگی غذایی به عنوان پیشبین کنندههای رضایت و وفاداری مشتریان فروشگاههای زنجیرهای سطح شهر تهران است. از نظر روششناسی، این مطالعه از نوع پیمایشی و کاربردی بوده و مبتنی بر روشهای توصیفی - زمینهیابی است. دادهها از طریق پرسشنامه استاندارد سبک زندگی غذایی، صفات شخصیتی غذایی شامل مقیاس نوهراسی غذایی و مقیاس مشغولیت غذایی و همچنین آزمون محقق ساخته رضایت و وفاداری مشتریان جمعآوری گردید. اعتبار محتوای عوامل با نظر خبرگان و اعتبار سازه آزمون با استفاده از روشهای تحلیل عاملی تأیید شد. پایایی آزمون نیز با توجه به آلفای کرونباخ محاسبه و تأیید گردید. نتایج پژوهش: یافتههای پژوهش نشان داد که متغیرهای مطرح شده، پیشبینهای مناسبی از رضایت و وفاداری مشتریان هستند. به گونهای که میتوان اذعان نمود سبک زندگی غذایی و صفات شخصیتی غذایی، به طور قابل توجهی الگوی رضایتمندی و وفاداری مشتریان را تبیین مینمایند. از محدویتهای ذاتی پژوهش حاضر میتوان از رویکرد نوین و پیچیده بکار گرفته شده در شناخت عوامل موثر رضایتمندی و وفاداری مشتریان حوزه موادغذایی به رغم وجود مشتریان پرشمار با انگیزهها و سلایق متنوع فروشگاههای زنجیرهای اشاره نمود. کاربردهای مدیریتی و نوآوری پژوهش: نتایج این تحقیق با آزمون محرکهای شناختی رضایت و وفاداری مشتریان موادغذایی و جنبههای رفتاری آنان، درک عمیقی در انگیزه و رفتار مشتریان فراهم میآورد که با توجه به رقابت شدید در صنایع غذایی، کاربردهای عملی مهمی برای مدیران بازاریابی و خردهفروشان موادغذایی در جهت اتخاذ تصمیمات درست و مقتضی دارد.
_||_
ساختاریابی الگوی مشغولیتها و پیامدهای زندگی غذایی مصرفکنندگان؛ شواهدی از مراجعین فروشگاههای زنجیرهای
چکیده
هدف پژوهش: پژوهش حاضر، در حوزه رفتار مصارف کننده و با محوریت بازاریابی محصولات و مواد غذایی طرح و اجرا شده است. هدف اصلي پژوهش، ساختاریابی و اعتبارسنجی روابط یک الگوی نوین از نوهراسیها و مشغولیتهای غذایی و سبکهای زندگی غذایی به عنوان پیشبین کنندههای رضایت و وفاداری مشتریان فروشگاههای زنجیرهای سطح شهر تهران است.
روش پژوهش: از نظر روششناسي، این مطالعه از نوع پيمايشي و كاربردي بوده و مبتني بر روشهاي توصیفی- زمينهيابي است. دادهها از طريق پرسشنامه استاندارد سبک زندگی غذایی، صفات شخصیتی غذایی شامل مقیاس نوهراسی غذایی و مقیاس مشغولیت غذایی و همچنین آزمون محققساخته رضایت و وفاداری مشتریان جمعآوري گرديد. اعتبار محتوای عوامل با نظر خبرگان و اعتبار سازه آزمون با استفاده از روشهای تحليل عاملي تأیید شد. پایایی آزمون نیز با توجه به آلفای کرونباخ محاسبه و تأیید گردید.
نتایج پژوهش: یافتههای پژوهش نشان داد که متغیرهای مطرح شده، پیشبینهای مناسبی از رضایت و وفاداری مشتریان هستند. به گونهای که ميتوان اذعان نمود سبک زندگی غذایی و صفات شخصیتی غذایی، به طور قابل توجهی الگوی رضایتمندی و وفاداری مشتریان را تبیین می نمایند.
محدودیتهای پژوهش: از محدویتهای ذاتی پژوهش حاضر میتوان از رویکرد نوین و پیچیده بکار گرفته شده در شناخت عوامل موثر رضایتمندی و وفاداری مشتریان حوزه موادغذایی به رغم وجود مشتریان پرشمار با انگیزهها و سلایق متنوع فروشگاههای زنجیرهای اشاره نمود.
کاربردهای مدیریتی و نوآوری پژوهش: نتایج این تحقیق با آزمون محرکهای شناختی رضایت و وفاداری مشتریان موادغذایی و جنبههای رفتاری آنان، درک عمیقی در انگیزه و رفتار مشتریان فراهم میآورد که با توجه به رقابت شدید در صنایع غذایی، کاربردهای عملی مهمی برای مدیران بازاریابی و خردهفروشان موادغذایی در جهت اتخاذ تصمیمات درست و مقتضی دارد.
واژگانکلیدی: مشغولیت غذایی، نوهراسی غذایی، سبک زندگی غذایی، رضایتمندی و وفاداری، صفات شخصیتی غذایی.
مقدمه
تغییرات مداوم در ترجیحات مشتری و رقابت موجود در بازارها، حوزه بازاریابی را در دو دهه گذشته دگرگون ساخته است(Thakur, 2016; Abdul Jalil et al., 2016) . به گونهای که مصرفكنندگان و رفتار آنها اهميت ويژهاي يافتند (نیکبخت و دیگران، 1394). به ویژه در حوزه مواد غذایی که بازارها و گروههای مختلفی وجود دارند که غالباً تابعی از شخصیتها و سبکهای منحصر در قصد و نوع انتخاب و مصرف هستند (Wycherley et al., 2008). این بازارها اجزایی هستند که ریشه در سبک زندگی1 و غالباً پیشینهها، باورها و شخصیت دارند (Goetzke & Spiller, 2014). سبك زندگي، اغلب خطوط راهنما و انگيزش اصلي خريدها را تبیین ميكند (طباطبايينسب و پزشكينجفآبادي، 1395). بررسی این تمایلات و سبک زندگی، تغییر در رفتار و الگوهای خرید را پیشبینی میکند (Hur et al., 2010). بنابراین بازاریابان و تحقیقات مصرفکننده باید از مفهومسازی سبک زندگی به منظور شناخت رفتارهای خرید مصرفکننده و تقسیمبندی معنادار مصرفکنندگان استفاده کنند (Anic et al., 2014). جدیدترین رویکرد سبک زندگی در حوزه موادغذایی، سبک زندگی مرتبط با موادغذایی2 است که تلاشی در جهت تمایز افراد با در نظر گرفتن نقش مواد غذایی در زندگی آنها تعریف شده و میتواند ترجیحات مصرفکننده را در انتخابهای غذایی بسنجد (Pe´rez-Cueto et al., 2010; Grunert, 2006).
در واقع، سبک زندگی غذایی به الگوهای رفتاری یا مصرف اشاره دارد که منعکسکننده انتخاب افراد است و به فعالیت و رفتار مصرفکننده اشاره دارد (Choi, 2016; Hur et al, 2010). رفتارهای مصرفی از ارزشهای منحصر به فرد، ویژگیهای شخصیتی و نگرشهای افراد حاصل میشود (Liang, 2014). این رفتارهای مصرف از سوی صفات شخصیتی مرتبط با موادغذایی3 یا علایق او میتواند در اساس انتخابهای اصلی فرد از میان ارزشهای شخصی دخیل باشد (Kim et al., 2010). صفات شخصیتی مرتبط با موادغذایی به عنوان ویژگیهای فردی شناخته شده است که بر طیف گستردهای از انتخابهای غذایی و رفتارهای مرتبط تأثیر میگذارد (Mak et al., 2017). مدلهای شناختی رفتار مصرفکننده نشان میدهد که ترجیحات و نگرش مصرفکننده تأثیر قابل ملاحظهای روی رضایت و وفاداری مشتری و قصد خرید در آینده دارد (Gee et al., 2016).
رضایتمندی مشتری برای فروشگاههای زنجیرهای که کانون توجهشان واقعاً مشتری است، هم هدف و هم ابزار بازاریابی به شمار میرود. رضایت به عنوان قضاوت مشتری درباره کالا و خدمت در نظر گرفته میشود (Kim et al., 2010). که به دلیل آنکه پیشنیاز وفاداری مشتری است، ارجحیت اصلی بازاریابی به شمار میرود (Ryu Hye et al., 2012). وفاداری مشتری احساس یا نگرشهایی است که مشتری را به بازگشت به شرکت و فروشگاه راغب میکند (John, 2011). ايجاد و نگهداري مشتريان وفادار براي فروشگاههای زنجیرهای بدليل اینکه مشتريان آنها مستعد تغيير فروشگاه خود هستند، چالشي براي این خردهفروشان محسوب میشود (جهاندیده و دیگران، 1391). از سوی دیگر، تأثيرمؤلفههای شناختي از جمله خصوصیات و عادات خاص هر مصرفکننده موجب ميشود سطح رضایتمندی و وفاداری این مشتريان ثبات نداشته باشد. بیتوجهی و درنظرنگرفتن تفاوتهای مصرفکنندگان و همچنین کاربرد راهبردهای يكسان در تمام بازار منجر به ناکارائی فروشگاهها میشود (حسینزاده شهری و دیگران ،1394). شناخت مشتريان، حفظ و وفادار نگهداشتن همیشگی آنان را میسر میکند (نصیری و دیگران ، 1394) لذا بررسی ويژگيهاي خاص اينگونه مشتريان ميتواند در بازار پيچيده امروز راهگشا باشد. اما از آنجا که انتخاب و خرید مواد غذایی انتخابی ناآگاهانه و شناختی است، ویژگیهای خاص این مصرفکنندگان در ایران به صورت تخصصي و عميق مورد مداقه و تحلیل قرار نگرفته است و تحقیقاتی که مشخصاً به رفتارهای خرید مواد غذایی بپردازد معدود است زیرا بيشتر تحقيقها فرض ميكنند که عوامل بیرونی رضایت و وفاداری مشتریان را برمیانگیزاند، درحالي كه به سبب پیشینهها، باورها و ترجیحات فردی، فرض یکسان بودن واکنش مصرفکنندگان صحیح نیست و بايد عوامل درونی- فردی توجه شایانی كرد. با توجه به باور نادرست ذكرشده، دانش کاربردیتر درمورد مصرفکنندگان موادغذایی و پيشبيني رفتار آنان با انجام تحقيقهاي تخصصی بيشتر قابل دستیابی است. از اينرو نتايج پژوهش با شناخت سبک زندگی غذایی و صفات شخصیتیِ غذایی به عنوان پیشبینهای مناسبی از رفتارهای خرید و پس ازخرید بهویژه رضایتمندی و وفاداری مشتریان موادغذایی، درك ما را نسبت به خصوصیات و رفتارهاي مصرفكنندگان موادغذايي در ايران افزايش میدهد و به منزلة مرجعي براي تحقیقات بازار، تولیدکنندگان، خردهفروشان و بازاریابان موادغذایی براي توسعة استراتژیهاي بازاريابي محصولات غذايي قابل استفاده خواهد بود.
پيشينة نظری پژوهش
سبک زندگی یکی از مفاهیم رایج مورد استفاده در بازاریابی و رفتار مصرف کننده است (Goetzk & Spiller, 2014) که در تحقيقات بازاريابي نیز به منظور تدوين استراتژيهاي ترفيعي، بخشبندي بازار و توسعة محصول به کار گرفته شده است (طباطبايينسب و پزشكينجفآبادي، 1395). یکی از جدیدترین مفاهیمی که در سالهای اخیر در حوزه سبک زندگی مطرح شده است، سبک زندگی مرتبط با مواد غذایی یا به عبارت خلاصهتر سبک زندگی غذایی است. این مفهوم، اولین بار در اواسط دهه 1990 در حوزه رفتار مصرفکننده در نتیجه تئوری زنجیره وسیله- هدف4 مطرح شد که مقیاس جدیدی را برای تحلیل گروههای مختلف مصرفکنندگان فراهم آورد (Grunert et al., 2011). سبک زندگی غذایی میتواند ترجیحات مصرفکننده در انتخابهای غذایی را بسنجد و نمود بیرونی رفتارهای مصرفکننده را بشناساند و سبک خرید، مصرف و مراجعات مصرفکننده را مورد تحلیل قرار دهد (Grunert, 2006; Liang, 2014).
پرسشنامه سبک زندگی غذایی برای سنجش نگرش مردم به مواد غذایی، خرید و فرآیندهای مصرف استفاده شده است و قابلیت کاربری آن در فرهنگهای مختلف اثبات شده است (Pe´rez-Cueto et al., 2010). رایان، کوان، مککارسی و اوسلیوان (2004) 69 گزینه پرسشنامه سبک زندگی مرتبط با مواد غذایی را در 23 بُعد تقسیمبندی و از پنج جنبه قابل تحلیل کردند:
1. روشهای خرید5: راههای خرید نشاندهنده رفتارهای خرید مصرفکنندگان مواد غذایی ازجمله مشورتهای زیاد در تصمیمات خرید، تمایل آنها به خواندن برچسبها، اعتماد به مشاوره از دیگران، یک توقف در مقابل فروشگاههای مواد غذایی و تخصص و استفاده از لیست خرید در زمان خرید.
2. جنبههای کیفی ارزیابی مواد غذایی6: جنبههای کیفی اشاره به نگرش مصرفکنندگان به سلامت، تغذیه، طراوت و ویژگیهای لوکس یک محصول دارد.
3. روشهای پخت7: روشهای پخت به بررسی جنبههایی از قبیل اینکه چگونه محصولات خریداری شده به وعدههای غذایی تبدیل میشوند. چه زمانی برای آمادهسازی یک وعده غذایی صرف میشود و تا چه حد برای هر وعده برنامهریزی میشود.
4. شرایط مصرف: شرایط مصرف به بررسی چگونگی و نحوه مصرف وعدهها و میان وعدههای غذایی در طول روز و به ارزیابی اهمیت غذا خوردن میپردازد.
5. انگیزه خرید: انگیزه خرید به بررسی انتظار مصرفکنندگان از یک وعده غذایی و اهمیت این انتظارات میپردازد و همچنین اهمیت آن با جنبههای اجتماعی، سنتی و امنیت را هدف قرار میدهد (O’Sullivan et al., 2005; Bruns et al., 2004 ).
صفات شخصیتی غذایی
صفات شخصیتی نقش مهمی در پیشبینی و تببین رفتار فرد دارند (Anic et al., 2014). یکی از ساختارهای مهم روانشناختی که بر مصرف مواد غذایی و تغییرات در رفتار یا الگوهای خرید تأثیر میگذارد، صفات شخصیتی غذایی است (Mak et al., 2017). در واقع ترجیحات غذایی فرد میتواند از طریق صفات شخصیتی غذایی سنجیده شود (Gee et al., 2016).
یکی از ویژگیهای شخصیت که به طور خاصی با انتخابهای غذایی در ارتباط است نوهراسی غذایی8 میباشد. رفتارهای نوهراسانه پیشبینیکننده رفتار مصرفکننده در انتخابهای غذایی است (Ritchey et al., 2003). نوهراسی غذایی میتواند به رفتار واقعی و مشاهده شدهای اشاره کند که پیشبینکننده تمایل مشتری به غذاهای جدید است (Knaapila et al., 2014). مصرفکنندگان ممکن است نسبت به غذاهای جدید محتاط و نسبت به غذاهای ناآشنا هراس داشته باشند (Kim et al., 2010). نوهراسی به عنوان حدی از امنتاع مصرفکننده برای استفاده از موادغذایی جدید شامل محصولات غذایی، خوراک و غذا تعریف میشود (Tuorila et al., 2001) که به طور وسیعی برای پیشبینی بیرغبتی به مصرف و خرید مواد غذایی ناآشنا و حتی تعدادی از مواد غذایی آشنا استفاده شده است (Dolgopolova et al., 2015). نوهراسان انتظارات متفاوتی نسبت به موادغذایی ناآشنا دارند که این انتظارات بر نحوه رفتارهایشان تأثیر میگذارد (Kim et al., 2010). سطح بالا یا پایین این نوهراسی بر رضایت و وفاداری مصرفکننده اثر میگذارد (Mak et al., 2017).
ویژگی دیگری که ارتباط نزدیکی در رابطه با صفات شخصیتی مرتبط با مواد غذایی دارد مشغولیت غذایی9 است که سطح اهمیت مواد غذایی در زندگی فرد (Kim et al., 2010) و میزان زمانی که برای موادغذایی اختصاص میدهد، تعریف شده است (Sarmugam & Worsley, 2015). محققان نمود عملی مشغولیت غذایی را میزانی که افراد از صحبت کردن درباره غذا لذت میبرند، داشتن نظر مساعد درباره غذا در طول روز و مشارکت در فعالیتهای مرتبط با غذا دانستند (Kim et al., 2010). فعالیتهای مرتبط با غذا شامل 5 مرحله (کسب، آمادهسازی، پخت، سرو، پاکسازی) است که این توالی رفتارها مقیاس سنجش میزان مشغولیت مصرفکنندگان یک ماده غذایی است (Jarman et al., 2012; Kim et al., 2010). سطوح نوهراسی غذایی و مشغولیت غذایی از فردی به فرد دیگری متفاوت است (Knaapila et al., 2014).
رضایت و وفاداری مشتری
برای دستیابی به وضعیتی پايدار و باثبات در بلندمدت، بايد جهت جذب مشتريان و کسب رضايت آنها اقدام شود (نصیری و دیگران، 1394). رضایتمندی به طور مکرر به عنوان هدف نهایی بازاریابی تعیین شده است (Thakur, 2016). رضایت مشتری پاسخ و قضاوت در مورد محصول یا خدمات است (Pollack, 2009). در واقع، نتیجهای از ارزیابی ذهنی در مورد اینکه آیا محصول انتخابی مطابق یا بیش از انتظار است تعریف میشود (Kim et al., 2010). رضایت مصرفکننده نگرش را تغییر میدهد و به نوبه خود بر رفتارها و قصد مصرف تأثیر میگذارد (Ji et al., 2016) که خاستگاه حفظ مشتری است (Dimayati, 2015) و نقش آن در پیشبینی وفاداری به خوبی شناخته شده است (Thakur, 2016). تلاشهای صورت گرفته در جهت بهبود رضایت و مقاصد خرید مجدد منجر به کشف این ضرورت شد که شرکتها چگونگی ایجاد وفاداری در مشتریان را دریابند (Chang et al., 2009; Fraering & Minor, 2013) و وفاداری مشتری را به عنوان یک هدف استراتژیک به رسمیت بشناسند (Nyadzayo & Khajehzadeh, 2016). حفظ مشتریان کنونی استراتژی اثربخشتری نسبت به تلاش جهت جذب مشتریان جدید در ازای جایگزین کردن مشتری از دست رفته است (Gee et al., 2008). بنابراین استراتژی بازاریابی باید به گونهای طراحی شود که بتواند مشتریان فعلی را با افزایش ارزش و وفاداری حفظ و بدین گونه منافع خود را محقق کند (John, 2011). سازمانها و مؤسسات در حال معطوف کردن تلاشهایشان بر مشتریان وفادار بیش از مشتریان راضی هستند و اگر در دستیابی وفاداری مشتری موفق شوند مزیت رقابتی مهمی دارند (Gul, 2014; Aksu, 2006) که بهترین معیار موفقیت هر سازمان است (Nyadzayo & Khajehzadeh, 2016).
پيشينة تجربی و توسعه فرضیههای پژوهش
بررسی صفات مشخصه در سبکهای تصمیمگیری در مرکزیت مطالعات ترجیحات مصرفکننده قرار دارد (Anic et al., 2014). نگرش مصرفکنندگان نسبت به خرید و مصرف متفاوت است و آنها الگوهای چرخه زندگی غذایی مختلفی دارند (Liang, 2014). به زعم رایان و دیگران (2004) افرادی که سبکهای مختلف غذایی دارند؛ در توجه و اطمینانی به پیشنهادات دیگران و میزان بهکارگیری این توصیهها در خرید و آمادهسازی موادغذایی دارند نیز متفاوت هستند (Ryan et al., 2004)
گرانرت (2006) رویکرد سبک زندگی مرتبط با موادغذایی را در سنجش شرایط مصرف غذا بکار بردند و چهار بعد؛ روشهای خرید، روشهای پخت، جنبههای کیفیت، انگیزههای خرید را به عنوان نمود بیرونی رفتارهای خرید مصرفکنندگان شناسایی کردند. پیترزگیوتو و دیگران (2010) سبک زندگی غذایی را به عنوان عاملی که بر رفتارهای قابل تکرار و شکلدهنده عادات تأثیر میگذارد بررسی کردند و چاقی را با برخی از ابعاد سبک زندگی غذایی مرتبط دانستند. علاوه بر این، ویچرلی و دیگران (2008) از سبک زندگی غذایی برای بخشبندی رفتارهای خرید موادغذایی استفاده کردند، در حالی که اسکولدر و گرانت (2004) رابطه بین ارزشها و سبک زندگی غذایی را مورد بررسی قرار دادند.
در مطالعه تجربی که لیانگ و لیم (2011) در بررسی رفتارهای خریدهای آنلاین انجام دادند مشخص شد که افراد با سبکهای زندگی مرتبط با مواد غذایی متفاوت، تأکید متفاوتی بر ویژگیهای خاص محصول، ترجیحات مصرفی و جنبههای دیگر و نهایتاً نگرشهای متفاوت، هنجارهای فردی، کاربری و تمایلات رفتاری داشتند. لیانگ (2014) مقیاس سبک زندگی غذایی را برای ارزیابی انواع متغیرهای روانشناختی استفاده کرد و پروفایلهای خرید مواد غذایی ارگانیک مصرفکنندگان را بررسی میکند. سپس کاربرد مدل تئوری رفتار برنامهریزیشده10 را در گروههای مختلف با سبک غذایی مختلف مقایسه شد. جانگ و دیگران (2011) گروههای سبک زندگی غذایی را در میان بزرگسالان به منظور بررسی نگرش آنان به جایگزینی غذای اصلی با جایگزینهای غذاهای خانگی11 مورد مطالعه قرار دادند. چووی (2016) از پرسشنامه سبک زندگی غذایی برای تعیین رفتار آگاهانه در مورد تغذیه استفاده کرد و تفاوتهای قابل توجهی را میان بخشها یافت.
در ایران نیز معدودی از تلاشها با هدف شناسايي خوشههاي مشتريان در بازار موادغذایی پرداختند. حسینزاده شهری و دیگران (1394) با انجام مطالعهای در رستورانهای زنجیرهای بوف سه گروه مشتريان آگاه از سلامت، بیعلاقهها و راحتطلبان را براساس سبک موادغذایی در رستورانهای زنجیرهای شناسايی کرد. به طور مشابه پژوهش طباطبايينسب و پزشكينجفآبادی (1395) در سطح شهر شیراز و به کارگیری پرسشنامه سبک زندگی غذایی، به شناسايي سه خوشة مصرفکنندگان سنتگرا، بياطلاع و منطقي انجاميد. کیسیک و پیریراج (2003) اظهار داشتند افراد با سبکهای زندگی مرتبط با موادغذایی متفاوت تمایلات متفاوتی به موادغذایی داشتند برای مثال از منظر خرید موادغذایی، مصرفکنندگان بدون مشغولیت موادغذایی به توصیههای دیگران بیتوجه و نگران تازگی موادغذایی نیستند در مقابل مصرفکنندگان عقلایی نظرات دیگران را جویا و در صورت مواجه با خصوصیات دیگر انتخابهای غذایی به بازآزمایی تصمیم خرید خود میپردازند. تناوب خریدِ زیاد یا کم مصرفکنندگان، تفاوت قابل توجهی را در سبکهای زندگی غذایی نشان میدهد (Jang et al., 2011). از منظر چنین مطالعات انجام شدهای نگرشهای مصرفکننده نسبت به خرید موادغذایی و مصرف متفاوت و بنابراین سبک مرتبط به موادغذایی مختلفی دارند (Liang, 2014). به نظر میرسد در حالیکه این موضوع به طور عمیق در مطالعات خارجی مورد مداقه قرار گرفته است بررسی آن در داخل نیاز به بررسی بیشتری دارد. از این رو با بررسی مطالعات فرضیههای اول و دوم پژوهش شکل گرفت:
§ فرضیه اول: سبک زندگی مرتبط با موادغذایی بر رضایتمندی مشتریان فروشگاههای زنجیرهای اثرات معنیدار دارد.
§ فرضیه دوم: سبک زندگی مرتبط با موادغذایی بر وفاداری مشتریان فروشگاههای زنجیرهای اثرات معنیدار دارد.
راههای خرید، روشهای پخت و شرایط مصرف، تفاوتهای فردی در الگوی خرید، مهیاسازی و مصرف را نشان میدهند. جنبههای کیفیت الگوی ارزیابی ویژگیهای محصول را نمایان میسازد و انگیزه خرید معرف تفاوتهای فردی در ارزشهای شخصی است (Grunert et al., 2011). از این رو فرضیات فرعی نیز با ابعاد سبک زندگی ازجمله روشهای خرید، روشهای پخت، شرایط مصرف، جنبههای کیفیت و انگیزه خرید قابل احصاء است.
افراد نظرات متفاوتی نسبت به موادغذایی دارند که ریشه در صفات شخصیتیشان دارد (Liang, 2014). ترجیحات مصرفی با صفات شخصیتی غذایی سنجیده میشود (Ji et al., 2016). پلاینر و هابدن (1992) تلاش کردند رفتارهای افراد نوهراس را مطالعه کنند. آنها نتیجه گرفتند نوهراسی یکی از ویژگیهای شخصیتی و قسمت پایدار شخصیت در ارتباط با انتخاب موادغذایی است و در نهایت مقیاس نوهراسی غذایی12 10 گزینهای را پیشنهاد کردند. ریتچی و دیگران (2003) هم مقایسهی چندملیتی با استفاده از مقیاس نوهراسی غذایی انجام دادند. تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که مقیاس نوهراسی غذایی به درستی رفتارهای نوهراسان را پیشبینی میکند. به عبارت دیگر، اشخاص دچار نوهراسی، بهتر قادرند میان گزینههای غذایی در رابطه با چشیدن (تست کردن) و میزان رضایت تبعیض قائل شوند و تلاش میکنند مواردی را بیایند که رضایت آنها را افزایش دهد (Kim et al., 2010). بل و مارشال (2003) مشغولیت غذایی را در روابط میان انگیزه خرید موادغذایی و تمایل رفتاری مصرفکننده برای خرید موادغذایی بررسی کردند و مقیاس مشغولیت غذایی 12 گزینهای مبتنی بر 5 مرحله مقیاس موادغذایی را ارائه کردند.
در تحقیقی که چن (2007) برای بررسی انگیزانندهها و نگرشهای مشتریان نسبت به غذاهای ارگانیک در تایوان انجام داد به این نتیجه رسید که صفات شخصیتی مرتبط با موادغذایی (نوهراسی و مشغولیت) اثرات تعدیلی روی رابطه انگیزههای خرید موادغذایی و نگرش مشتریان به موادغذایی گذاشته است. در تلاش کیم و دیگران (2010) جهت مفهومسازی ارتباط نوهراسی و مشغولیت غذایی با رضایت و وفاداری مشتریان در صنعت توریسم کره جنوبی که 335 توریست را مورد مطالعه قرار دادند به این نتیجه رسیدند که نوهراسی غذایی تأثیر منفی روی رضایت و وفاداری و مشغولیت غذایی رابطه مثبت معناداری با رضایت و وفاداری دارد. به طوری که افرادی که مشغولیت غذایی بالایی داشتند وفاداری بالایی نسبت به رخدادهای موادغذایی خواهند داشت. نوهراسی و مشغولیت غذایی پیشبینی کننده عمومی خریدهای موادغذایی آتی مشتری است (Cohen & Avieli, 2004). جی و دیگران (2016) ارتباط بین صفات شخصیتی غذایی و رضایت را با افزودن نقش میانجی مصرف واقعی موادغذایی جدید، چارچوب تجربه غذای گردشگری را بسط دادند و دریافتند که خصوصیات شخصیتی مرتبط به مواد غذایی، پیشبینیهای متناقضی را در خصوص ترجیحات غذایی توریستها نشان میدهد. مک و همکاران (2017) نیز اثرات این دو خصوصیت شخصیتی غذایی را بر ابعاد انگیزشی مصرف موادغذایی در صنعت گردشگری بررسی کردند و اثرات قابل توجه نوهراسی غذایی و تنوعطلبی را بر انگیزههای مصرف موادغذایی را تبیین کردند. به نظر میرسد صفات شخصیتی مرتبط با موادغذایی به سبب تأثیر آنها در قصد مشتری برای بازدید دوباره و توصیه آن به دیگران به سبب رضایتی که کسب کردهاند تأثیر قابل ملاحظهای روی رضایت و وفاداری مشتری داشته باشند (Kim et al., 2010). بنابراین میتوان پیشبینی نمود که صفات شخصیتی مرتبط با موادغذایی تأثیر قابل ملاحظهای روی رضایت و وفاداری مشتری داشته باشند. بر این اساس به عنوان فرضیه اصلی مطرح میگردد که؛
§ فرضیه سوم: صفات شخصیتی غذایی بر رضایتمندی مشتریان فروشگاههای زنجیرهای اثرات معنیدار دارد.
§ فرضیه چهارم: صفات شخصیتی غذایی بر وفاداری مشتریان فروشگاههای زنجیرهای اثرات معنیدار دارد.
فرضیه اصلی رابطه بین رضایت و رفتار بر تئوری شکلگیری نگرش در واکنش مصرفکننده تا حد زیادی تحت تأثیر پاسخهای عاطفی مانند رضایت قرار میگیرد (Ji et al., 2016). رضایت به عنوان نتیجه ارزیابی پس از خرید مشتری و تعیینکننده کلیدی وفاداری مشتری در نظر گرفته میشود (Nyadzayo & Khajehzadeh, 2016). در واقع نتیجه مستقیم رضایتمندی مشتری، وفاداری است (Gul, 2014). مطالعات نشان داده است که سطوح بالاتر رضایت منجر به وفاداری بیشتر و نیات خرید غذاهای خاص میشود ( Saba et al., 2013). وفاداری به عنوان تکرار رفتار خرید شناخته میشود و با نیات خرید مجدد، ارتباطات و توصیههای شفاهی مفهومسازی میشود (Kim et al., 2010). رابطه مثبتی میان رضایت و وفاداری در پژوهشهای پولاک (2009)، چانگ و دیگران (2009) و همچنین بودت (2008) مشاهده شده است. راسل و دیگران، (2007) رضایت را به عنوان ساختار کلیدی در توسعه وفاداری نگرشی میدانند. بنابراین فرضیههای فرعی با ابعاد صفات شخصیتی غذایی از جمله نوهراسی غذایی و مشغولیت غذایی هم قابل طرح و آزمون است. از طرفی با توجه به پیشینه پژوهش میتوان فرضیه پنجم را به شکل زیر نتیجه گرفت:
§ فرضیه پنجم: رضایتمندی مشتریان بر وفاداری (مراجعه مجدد) در فروشگاههای زنجیرهای اثرات معنیدار دارد.
مدل مفهومی پژوهش
مدل مفهومي پژوهش13 يك الگوي مفهومي است مبتني بر روابط تئوريك ميان شماري از عوامل كه در مورد مسأله پژوهش با اهميت تشخيص داده شدهاند. اين نظريه با بررسي سوابق پژوهشي، تعاريف ارائه شده، عنوان پژوهش و مباني نظري موجود در قلمرو مسأله به گونهاي منطقي جريان پيدا ميكند (خانعليزاده و دیگران، 1389). از منظر طرح كلي و مفهومي پژوهش حاضر به بررسي و مطالعه اثرات سبک زندگی و صفات شخصیتی مرتبط با مواد غذایی بر روی رضایت و وفاداری مشتریان فروشگاههای زنجیرهای ميپردازد و هدف اصلي آن ساختاریابی الگوی مناسبی از مفاهیم نوین مرتبط با رفتار مرتبط با مواد غذایی در حوزه رفتار مصرفکننده و بازاریابی است. در الگوی پیشنهادی پژوهش، سازهها با ترکیب چند مقیاس جهت اندازهگیری تمامی متغیرهای مورد بررسی، سنجش شده است. برای سنجش سبک زندگی مرتبط با موادغذایی از پرسشنامه ویچرلی و دیگران (2008) که تمرکز بر شناسایی روشهای خرید غذا، روشهای پخت، جنبههای کیفیت، شرایط مصرف و انگیزههای خرید مصرفکنندگان دارد و شامل 22 سؤال است استفاده شد. برای سنجش صفات شخصیتی غذایی از پرسشنامه مقیاس نوهراسی غذایی10 سؤالی (Pliner & Hobden, 1992; Ritchey et al., 2003 ) و مقیاس مشغولیت غذایی 12 سؤالی ( & Bell, 2003; Chen, 2003 Marshall) استفاده شد. پرسشنامه رضایت و وفاداری مشتریان هم با ترکیب مقیاسهای مختلف و به شیوه محققساخته تنظیم و اعتباریابی گردید
نمودار شماره (1): مدل مفهومی پژوهش
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر به لحاظ ماهیت، از نوع پژوهشهاي توصیفي- پیمایشی مبتنی بر روشهاي توصیفی- زمينهيابي بوده و از ديدگاه هدف، در زمره پژوهشهاي كاربردي14 بهشمار ميآيد. از آنجائیکه بهدنبال بررسی رابطه بین چند متغير پنهان و مؤلفههای آشکار آنها با یکدیگر و بررسی برازش و درجه تقریب مدل مشخص ميباشد؛ از نوع تحقیقات همبستگی15 و مبتني بر روش مدليابي معادلات ساختاري16 محسوب ميشود. از ديد زماني و اجرايي نيز، به تناسب نحوه توزیع سؤالات و تحلیل يك پژوهش مقطعی- عرضی17 بهشمار ميآيد.
دادههاي موردنياز این تحقیق، از طريق ترکیبی از ابزار پرسشنامههای استاندارد و محققساخته جمعآوري گرديد و با تحلیل عاملی اکتشافی، موضوعیت گویههای آنها در عاملهای مطرحشده بازکاوی شد. در تدوین زیرمقیاسها، ادبیات مفهومی و مدلهای خارجی و الگوهای داخلی بررسی شد، سپس سؤالات و عوامل استخراج، تنظیم، اعتباریابی، تثبیت و توزیع شدند. در پرسشنامه پژوهش که شامل 54 سؤال بوده است، برای سنجش سبک زندگی مرتبط با موادغذایی از پرسشنامه ویچرلی و دیگران (2008) و شامل 22 سؤال است استفاده شد. برای سنجش صفات شخصیتی غذایی از پرسشنامه مقیاس نوهراسی غذایی10 سؤالی (Pliner & Hobden, 1992; Ritchey et al., 2003) و مقیاس مشغولیت غذایی 12 سؤالی (& Bell, 2003; Chen, 2003 Marshall) استفاده شد. پرسشنامه رضایت و وفاداری مشتریان هم با ترکیب مقیاسهای مختلف و به شیوه محققساخته و در 10 سؤال تنظیم و اعتباریابی گردید.
اعتبار محتوای عوامل احصاءشده با نظر خبرگان و اعتبار سازه نیز با استفاده از تحليل عاملي تأییدی و شاخص KMO تأیید گردید. پایایی سنجه نیز بر اساس مطالعات مقدماتي شامل توزيع پيشنمونه 30 تايي و روش آلفای کرونباخ حاصل از تطبيق آن با دادهها و به طور کلی برای پرسشنامه پژوهش 886/0 محاسبه و تأیید شد. جامعه آماري اين پژوهش، شامل مشتریان فروشگاههای زنجیرهای منتخب در سطح شهر تهران بوده است. منتخب از این جهت که در بین فروشگاههای زنجیرهای، فروشگاههای شهروند (31 فروشگاه)، اتکا (9 فروشگاه) و رفاه (10 فروشگاه) انتخاب شد.
روش نمونهگیری بر حسب پراکندگی فروشگاهها در مناطق چندگانه، از نوع چندمرحلهای ترکیبی به شرح ذیل انجام شده است: در مرحله نخست بصورت خوشهای (از انواع روشهای تصادفی) شهر تهران به مناطق 22 گانه تقسیم شد و از بین این موارد مناطق 6، 11 و 14 به دلیل وجود تمامی فروشگاهها در آن و نوع پراکندگیشان به عنوان خوشههای انتخابشده در نظر گرفته شدند. سپس در مرحله دوم در هر خوشه به روش نمونهگیری در دسترس (از انواع روشهای غیرتصادفی) به مشتریان فروشگاهها در زمانهای خاص مراجعه گردید. حجم نمونه مناسب، از روابط مربوطه (فرمول کوکران) برابر 384 نفر، محاسبه شد. براي پردازش دادهها، تركيبي از روشهاي توصيفي و استنباطي بهویژه تحلیلهای عاملی و مدلیابی معادلات ساختاری و مدلهای رگرسیونی، مورد استفاده قرار گرفت که با حفظ اختصار، ارائه شدهاند.
جهت تجزیهوتحلیل دادههای گردآوریشده، علاوه بر بهرهگیری از روشهاي تحليل آماريِ چند متغيره18 و استنباطي بهره گرفته شد. به طوریکه با استفاده مقادير نمونه، آمارهها محاسبه و با کمک آزمون فرض، به پارامترهاي جامعه تعميم گردد. براي تجزيهوتحليل دادهها و آزمون فرضيههاي پژوهش از روشهايي مانند روشهای تحليل عاملي19 و تحليل رگرسیونی20 استفاده شد که به اختصار یا لزوم به آنها اشاره شده است. بر اساس روش مدلیابی معادلات ساختاری در روابط مفروض، همانگونه که مشاهده میگردد، تمام پرامترهای برآوردشده در مدل، در سطح معنیداری قرار دارند و قدرمطلق (t-value) آنها بیشتر از مقدار 96/1 میباشد، لذا روابط مفروض مورد تأیید واقع میشوند. باتوجه به این نمودار، عدد معنیداری مسیر مابین دو متغیر سبک زندگی غذایی و رضایتمندی مشتریان برابر (33/2)، مسیر مابین دو متغیر سبک زندگی غذایی و وفاداری مشتریان (63/7) مسیر مابین دو متغیر صفات شخصیتی غذایی و رضایتمندی مشتریان (31/6)، مسیر مابین دو متغیر صفات شخصیتی غذایی و وفاداری مشتریان (39/2) و مسیر مابین دو متغیر رضایتمندی مشتریان و وفاداری مشتریان (04/11) میباشد که همگی بزرگتر از مقدار (96/1) است، بنابراین روابط ازپیشتعریفشده در قالب فرضیههای پژوهش و الگوی پیشنهادی، پذیرفته شده و با اطمینان (99درصد) مورد تأیید قرار میگیرند.
نمودار شماره 2. اعداد معنیداری مدل ساختاری پژوهش
در جدول (1) نیز شاخصهای برازش مدل ساختاری ارائه شده است. باتوجه به اعداد معنیداری بدست آمده و مقادیر شاخصهای برازش؛ مدل و دادهها از برازش قابلقبولی برخوردارند و بدینترتیب روایی مدل مفروض پژوهش مورد تأیید قرار میگیرد.
جدول 1. شاخصهای برازش مدل ساختاری
نتیجه | مقدار مطلوب | شاخص برازش |
683/1 | 00/3> | χ2/df |
89/0 | 90/0< | GFI (goodness of fit index) |
058/0 | 08/0> | RMSEA (Root Mean Square Error of Approximation) |
033/0 | 05/0> | RMR (root mean square residual) |
92/0 | 90/0< | NFI (Normed Fit Index) |
91/0 | 90/0< | NNFI (Non-Normed Fit Index) |
96/0 | 90/0< | CFI (Comparative Fit Index) |
باتوجه به نمودار شماره (3) یعنی ضرایب تخمین استاندارد مدل ساختاری پژوهش، در سطح اول مدل ساختاری پژوهش، ضریب مسیر میان دو متغیر سبک زندگی غذایی و رضایتمندی مشتریان برابر (74/0) و این بدین معنیاست که یک واحد تغییر در سبک زندگی غذایی سبب (47/0) تغییر در متغیر رضایتمندی مشتریان میشود. همبستگی میان سبک زندگی غذایی و وفاداری مشتریان برابر با (45/0) است. همچنین ضریب مسیر میان دو متغیر صفات شخصیتی غذایی و رضایتمندی مشتریان برابر (36/0)، ضریب همبستگی بین صفات شخصیتی غذایی و وفاداری نیز (88/0) و همبستگی مابین دو متغیر رضایتمندی مشتریان و وفاداری مشتریان برابر با (61/0) است.
نمودار3. ضرایب تخمین استاندارد مدل ساختاری پژوهش
نتیجهگیری و پيشنهادها
پژوهش حاضر تلاشی در راستای شناخت زمینههای مؤثر در رفتارهای مصرف موادغذایی میباشد. هدف این پژوهش، شناخت چگونگی تأثیر ساختارهای سبک و صفات شخصیتی مرتبط با موادغذایی بر رفتارهای خرید مصرفکنندگان موادغذایی از حیث رضایت و وفاداری مشتری میباشد که به طور مشخصی این رفتارها را در راستای بررسی رفتارهای خرید فروشگاههای زنجیرهای بکار گرفته است. مطالعات داخلی برای بررسی زمینههای مؤثر در مصرف موادغذایی بسیار محدود هستند که شاید بتوان دلیل آن را عدم توانایی سنجش الگوهای مصرف غربی برای الگوی مصرف داخلی دانست.
در ارتباط با نتایج حاصل از آزمون الگوی مفروض پژوهش روابط داخلی متغیرهای مکنون پژوهش مورد تأیید واقع شد. فرضیههای در نظر گرفته شده در تأثیر سبک زندگی مرتبط با موادغذایی بر رضایتمندی و وفاداری مشتری با یافتههای رایان و دیگران (2004)؛ لیانگ و لیم (2011)؛ کیسیک و پیریراج (2003) همخوانی دارد. شاید این رابطه مثبت و معنادار از حیث تأثیر سبک زندگی مرتبط با موادغذایی در اعتماد به توصیههای دیگران، نگرششان به خرید و میزان مشغولیتشان در مصرف، تأکید متفاوت بر ویژگیهای خاص محصول، ترجیحات مصرفی و جنبههای دیگر و نهایتاً نگرشهای متفاوت، هنجارهای فردی، کاربری و تمایلات رفتاری قابل توجیه باشد.
فرضیههای پژوهش در نظر میگیرد که افرادی که تمایل به تست کردن غذاهای جدید و میزان مشغولیت غذایی بیشتری دارند بدان جهت که رغبت بیشتری برای بررسی و قصد خرید مجدد خواهند داشت، احتمالاً رضایت بیشتر و به تبع آن وفاداری بیشتری خواهند داشت. این مهم ممکن است با تئوری عدم تأیید انتظارات که رضایت را تابع انتظارات افراد و عدم تأیید (خواه مثبت خواه منفی) را تابع باورهای پیشین آنها میداند قابل توجیه باشد (Ji et al., 2016). مقایسه نتایج این پژوهش با سایر مطالعات نشان میدهد که روابط تأیید شده همراستا با یافتههای مطالعات پلاینر و هابدن (1992)؛ ریتچی , و دیگران (2003)؛ بل و مارشال (2003)؛ چن (2007)، کیم و دیگران (2010) و پژوهش جی و دیگران (2016) میباشد که در نهایت این صفات را بر انتخابهای غذایی و تصمیمات آتی مشتریان مؤثر میدانند با این توصیف که در مطالعه حاضر متغیرهای چندگانه به طور همزمان آزمون شده و ابعاد توسعه یافتهای مطرح شده است.
تأثیر مثبت رضایت بر وفاداری در این پژوهش تأیید شد که با یافتههای مطالعات گذشته از جمله (Pollack, 2009; Chang et al., 2009; Bodet, 2008; Russell-Bennett et al., 2007) همخوانی دارد. مدیران بازاریابی باید بر رضایت به عنوان عاملی اصلی و مستقیم بر وفاداری مشتری تمرکز کنند.
یافتههای این تحقیق کاربردهای عملی مهمی برای مدیران بازاریابی دارد و میتواند با فراهم آوردن درک عمیقتر در انگیزه و رفتار مشتریان، فروشندگان موادغذایی را نیز متنفع کند. نخست، با آزمون محرکهای شناختی رضایت مشتری و وفاداری مشتریان موادغذایی، این تحقیق درصدد آگاه ساختن مدیران در مورد عوامل شناختی و کلیدی محرک رضایت و وفاداری و جنبههای رفتاری مصرفکنندگان مواد غذایی با توجه به رقابت شدید در صنایع غذایی برآمده است تا به تصمیمگیری درست کمک کند.
دوم، یافتههای ما تأثیر صفات شخصیتی مرتبط با مواد غذایی و سبک زندگی مرتبط با مواد غذایی را در رضایت و وفاداری مصرفکنندگان تأیید میکند که نشان میدهد سبک زندگی و ویژگیهای شخصیتی مرتبط با غذا بنیانهای عادات و نگرشهای افراد به موادغذایی است که به نوبه خود بر مصرف، نیت و رفتارهای خرید و پس از خرید اثر میگذارد. درک این پیام به تولیدکنندگان موادغذایی کمک میکند تا هنگام سازماندهی برنامههای تولید؛ تولیدات خود را بر اساس سبکهای زندگی مرتبط با موادغذایی تنظیمکنند و از آنجا که ایران کشوری است متشکل از خرده فرهنگهای گوناگون، پیشنهاد میشود پیش از هر گونه تغییر در خط موادغذایی (محصول) مشتریان هر خرده فرهنگ را خوشهبندی کنند. بازاریابان صنایع غذایی نیز باید در مورد افرادی که نوهراسی غذایی بالا یا سطح مشغولیت پایینی دارند تدابیری اتخاذ کنند؛ آنها میتوانند رضایت مشتریانِ فاقد مشغولیت که در پژوهش طباطبایی نسب و پزشكي نجف آبادي (1395)، خوشة بياطلاع نیز شناسایی شده است و همچنین نوهراسان را با ارائه اطلاعاتی در مورد مواد اولیة تهیة غذا و ارزش غذايی آن در اطلاعات محصول جلب کنند. تولیدکنندگان موادغذایی میتوانند در توسعه محصولاتشان برای افراد با مشغولیت کم غذاهای تندمصرف را مدنظر قرار دهند. آنها همچنین میتوانند با برگزاری و ساماندهی جشنوارهها و رویدادهای غذایی نوهراسان را از جنبههای مختلف محصول آگاه سازند و با قرار دادن بروشورها و طریقه مصرف درون بستهبندیهای محصول و یا کنار قفسههای فروشگاهها آنان را به استفاده از محصول ترغیب کنند. از سوی دیگر مصرفکنندگان با سطح نوهراسی پایین و مشغولیت غذایی بالا علاقه دارند در مورد تجربه جدید خود با دیگران صحبت کنند که زمینه تبلیغات دهان به دهان را فراهم میکنند، آنها وفادار هستند و میتوانند بازار هدف مناسبی برای سودآوری باشند؛ اعتقاد بر این است که این وفاداری به افزایش منفعت کمک بیشتری میکند و هزینههای بازاریابی را کاهش میدهد، لذا بازاریابان باید بر جنبههای مثبت موادغذایی مانند پیشینههای موثق، مزایای بهداشتی و سلامتی یا جنبههای مهیج به منظور جذب این افراد به خرید موادغذایی تأکید کنند تا به طور مؤثر رضایت و وفاداری آنان را بهبود بخشند. در نهايت، شايد مهمترين کاربرد مديريتي اين مطالعه مربوط به نقش ادراكات خاص و رفتارها یا اقدامات مجدد به عنوان تأثير مستقيم رضايت مشتري بر وفاداري مشتريان است. چنین توصیه میشود که بازاریابان بر قابلیتهای خود جهت برقراری و حفظ ارتباط با مشتریان بیافزایند، زیرا حفظ مشتریهای موجود یک راهبرد بسیار مؤثر برای سازمان است.
از محدویتهای ذاتی پژوهش حاضر میتوان از رویکرد نوین و پیچیده بکار گرفته شده در شناخت عوامل موثر رضایتمندی و وفاداری مشتریان حوزه موادغذایی به رغم وجود مشتریان پرشمار با انگیزهها و سلایق متنوع فروشگاههای زنجیرهای اشاره نمود. در نظر گرفتن مصرف موادغذایی به طور عام بدون در نظر گرفتن تقسیمبندی انواع خاص موادغذایی از محدودیتهای دیگر است. به هر حال ممکن است فاکتورهای دیگری در نظر گرفته نشده باشد که مطالعات آتی میتواند محدودیتهای ذکر شده را با لحاظ کردن نمونهگیری در سطح وسیعتر پوشش دهد و از آنجایی که رفتار مصرفکننده در انتخابهای مصرفی، فرآیندی ذهنی و ناخودآگاه است لذا پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی جهت بالا بردن اعتبار نتایج، از روشهای متفاوت استفاده شود. توصيه میشود محققان آتي ابعاد انگیزشی دیگر نظیر تنوعطلبی در مقابل نوهراسی را در تأثیر صفات شخصیتی غذایی بر رضایت مشتری و وفاداری مورد بررسی قرار دهند. با توجه اینکه در این مطالعه دو متغیر رفتاریِ بنیادی در حوزه موادغذایی به طور همزمان در یک الگو سنجش شده است و تعميم واقعي آن در مورد موادغذایی بومی بوده است، پيشنهاد ميگردد دیگر تحقیقات تعميمهاي بیشتر را در مدل موادغذایی غیربومی و یا افراد غیر بومی مانند توریستها آزمون نمایند و نتايج عملي آن را براي صنایع غذایی پيشنهاد دهند. به زعم محققان احتمال دستیابی به نتایج متفاوت در بازار مصرفکنندگان بزرگسال و مصرفکنندگان جوان به لحاظ تفاوت در مؤلفه نوهراسی؛ زنان خانهدار و شاغل از منظر سطح مشغولیت غذایی وجود دارد، لذا به کارگیری رویکرد مقایسهای نیز در تحقیقات آینده مفید واقع خواهد شد.
منابع
حسینزاده شهری، م.؛ کرمی، م.؛ مهربانی، م. (1394). «بخشبندی مشتریان در رستورانهای زنجیرهای براساس سبک تغذیه (مطالعة موردی: رستورانهای زنجیرهای فستفود بوف در شهر تهران)». فصلنامه مدیریت بازرگانی، 7 (1)، 83-99.
جهاندیده، ب؛ گلمحمدی، ع.؛ صفدری رنجبر، م. (1391). «شناسایی و اولویتبندی عوامل تعیینکننده تداوم خرید مشتریان فروشگاههای زنجیرهای اتکا با استفاده از الگوریتم شبکههای عصبی». فصلنامه تحقیقات بازاریابی نوین، 4 (7)، 122-150.
خانعلیزاده، ر؛كردنائيچ، ا.؛ فانی، ع.؛ مشبکی، ا. (1389).« رابطه بین توانمندسازی و یادگیری سازمانی (مورد مطالعه: دانشگاه تربیت مدرس)». پژوهشنامه مدیریت تحول، 2 (3)، 20-45.
طباطبايينسب، س.م.؛ پزشكينجفآبادي، ف. (1395). «بخش بندي مصرف كنندگان بر مبناي مدل سبك زندگي مرتبط با تغذيه». فصلنامه مدیریت بازرگانی، 8 (2)، 375-394.
نصیری، م.؛ آخوندزاده نوقابی، ا.؛ مینايی بیدگلی، ب. (1394). «رویکردی نوین از کاربرد تکینکهای دادهکاوی در بررسی عوامل تأثیرگذار بر سطح رضایتمندی مشتریان. فصلنامه مدیریت بازرگانی»، 7 (1)، 231-251.
نیکبخت، م.؛ مشبکی، ا؛ خدادحسینی، س.ح. (1394). «بررسي تأثير عوامل آنيگرايي خريدار و درون فروشگاهي بر خريد آني در فروشگاههاي زنجيرهاي». فصلنامه مدیریت بازرگانی، 7 (4)، 985-1004.
Abdul Jalil, N. A., Fikry, A., Zainuddin, A., (2016). "The impact of store atmospherics, perceived value, and customer satisfaction on behavioural intention", Procedia Economics and Finance, 37)1(: pp. 538 –544.
Aksu, A. (2006). “Gap analysis in customer loyalty: A research in 5-star hotels in the Antalya region of Turkey”. Quality and Quantity., 40 (2): pp. 187–205.
Anic, I., Piri Rajh, S. & Rajh E. (2014). Antecedents of food-related consumer decision-making style. British Food Journal, 116 (3): 431–450.
Bell, R., Marshall, D. (2003)" .The construct of food involvement in behavioral research: scale development and validation", Appetite, 40(3): pp. 235–244.
Bodet, G. (2008). "Customer satisfaction and loyalty in service: two concepts, four constructs, several relationships. Journal of Retailing and Consumer Services, 15)3(: pp. 156–162.
Bruns, K., Scholderer, J. & Grunert G., (2004). “Testing relationships between values and food-related lifestyle: results from two European countries”, Appetite, 43(1): pp. 195–205.
Chang, H. H., Wang, Y. H., Yang, W. Y., (2009). “The impact of e-service quality, customer satisfaction and loyalty on e-marketing: Moderating effect of perceived value”. Total Quality Management, 20(4): pp. 423–443.
Chen, M., (2007). “Consumer attitudes and purchase intentions in relation to organic foods in Taiwan”. Food Quality and Preference, 18(1): pp. 1008–1021.
Choi, J., (2016). “Who cares for nutrition information at a restaurant? Food-related lifestyles and their association to nutrition information conscious behaviors”, British Food Journal, 118)7(: pp. 1625–1640.
Dimayati, M., (2015). “Customer satisfaction and switching cost toward trust in the brand and customer retention of simpati in jember” .Journal of Arts, Science & Commerce, 6)2(: pp. 15–26.
Dolgopolova, I., Teuber, R. &Bruschi, V., (2015) .Consumers’ perceptions of functional foods: trust and foodneophobia in a cross-cultural context”. International Journal of Consumer Studies, 39)6(: pp. 708–715.
Fraering, M., Minor, M. M., (2013). “Beyond loyalty: customer satisfaction, loyalty, and fortitude”. Journal of Services Marketing, 27)4(: pp. 334–344.
Gee, R., Coates, G., Nicholson, M. (2008). “Understanding and profitably managing customer loyalty”. Marketing Intel. Plan, 26 (4): pp. 359–374.
Goetzke, B. I., Spiller, A., (2014) .Health-improving lifestyles of organic and functional food consumers”, British Food Journal, 116)3(: pp. 510 –526.
Grunert, K. G. (2006). “Future trends and consumer lifestyles with regard to meat consumption”. Meat Science, 74(1): pp. 149–160.
Grunert, K. G., Perrea, T., Zhou, Y., Huang, G., Sorensen B.T. & Krystallis A., (2011). “Is food-related lifestyle (FRL) able to reveal food consumption patterns in non-Western cultural environments? Its adaptation and application in urban China”. Appetite, 56(1): pp. 357–367.
Gul, R. (2014). “The Relationship between Reputation, Customer Satisfaction, Trust, and Loyalty”, Journal of Public Administration and Governance, 4)3(: pp. 368–387.
Hur, W.M., Kim, H. K. & Park, J. (2010). “Food and situation specific lifestyle segmentation of kitchen appliance market”. British Food Journal, 112(3): pp. 294–305.
Jang, Y. J., Kim, W. G., Yang, I. S., (2011). “Mature consumers’ patronage motives and the importance of attributes regarding HMR based on the food-related lifestyles of the upper middle class”. International Journal of Hospitality Management, 30)1(, pp. 55–63.
Jarman. M., Lawrence, W., Ntani, G., Tinati, T., Pease, A., Black, C., Baird, J., Barker, M., & the SIH Study Group, (2012). “Low levels of food involvement and negative affect reduce the quality of diet in women of lower educational attainment”. Journal of Human Nutrition and Dietetics, 25 (5): pp. 444–452.
Ji, M., Wong, I.A., Eves, A., Scarles, C., (2016), “Food-related personality traits and the moderating role of novelty-seeking in food satisfaction and travel outcomes”, Tourism Management, 57 (1): pp.387–396.
John, J., (2011). An analysis on the customer loyalty in telecom sector: Special reference to Bharath Sanchar Nigam limited, India. African Journal of Marketing Management, 3(1), 1–5.
Kesic, T., Piri-Rajh S., (2003). “Market segmentation on the basis of food-related lifestyles of Croatian families”. British Food Journal, 105(3): pp. 162–174.
Kim, G.Y., Suh, B. W. & Eves A., (2010). “The relationships between food-related personality traits, satisfaction and loyalty among visitors attending food events and festivals”. International Journal of Hospitality Management, 29(2) pp. 216–226.
Knaapila, J. A., Sandell, M. A., Vaarno, J., Hoppu, U., Puolimatka, T., Kaljonen, A., Lagström, H., (2014). “Food neophobia associates with lower dietary quality and higher BMI in Finnish adults”. Public Health Nutrition, 18(12): pp. 2161–2171.
Liang, A. R. D., (2014). “Enthusiastically consuming organic food: An analysis of the online organic food purchasing behaviors of consumers with different food-related lifestyles”, Internet Research, 24 (5), pp. 587–607.
Liang, A.R.D. & Lim, W.M. (2011). “Exploring the online buying behavior of specialty food shoppers”. International Journal of Hospitality Management, 30(4), pp. 855–865.
Mak, A. H. N., Lumbers, M., Eves, A., Chang, C.Y. Chang, R., (2017). “The effects of food-related personality traits on tourist food consumption motivations”, Asia Pacific Journal of Tourism Research, 22)1(: pp. 1–20.
Muhammad, R., Ibrahim, M. A., Ahmad, R.& Hanan, F., (2016). “Psychological Factors on Food Neophobia among the Young Culinarian in Malaysia: Novel food preferences”. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 222(1): pp. 358–366.
Nyadzayo, M., Khajehzadeh, S., (2016). “The antecedents of customer loyalty: Amoderated mediation model of customer relationship management quality and brand image”. Journal of Retailing and Consumer Services, 30(1): pp. 262–270.
O’Sullivan, C., Scholderer, J. & Cowan, C., (2005). “Measurement equivalence of the food related lifestyle instrument (FRL) in Ireland and Great Britain”. Food Quality and Preference, 16(2): pp. 1–12.
Pe´rez-Cueto, F., Verbeke, W., Dutra de Barcellos, M., Kehagia, O., Chryssochoidis, G., Scholderer, J. & G. Grunert, K., (2010). “Food-related lifestyles and their association to obesity in five European countries”, Appetite, 54 (1): pp. 56–162.
Pliner, P., Hobden, K., (1992). “Development of a scale to measure the trait of food neophobia in humans”. Appetite, 19(1): pp. 105–120.
Pollack, B.L., (2009). “Linking the hierarchical service quality model to customer satisfaction and loyalty”. Journal of Services Marketing, 23(1): pp. 42–50.
Ritchey, P.N., Frank, R.A., Hursti, U. & Tuorila, H., (2003). “Validation and cross-national comparison of the food neophobia scale (FNS) using confirmatory factor analysis”. Appetite, 40 (1): pp. 163–173.
Russell-Bennett, R., McColl-Kennedy, J. & Coote, L. (2007). “Involvement, satisfaction, and brand loyalty in a small business services setting”, Journal of Business Research, 60)12(: pp. 1253-1260.
Ryan, I., Cowan, C., McCarthy, M. & O’Sullivan, C. (2004). “Segmenting Irish food consumers using the food-related lifestyle instrument”. Journal of International Food & Agribusiness Marketing, 16(1): pp. 89–114.
Ryu Hye, K., Lee, H. & Kim, W., (2012).”The influence of the quality of the physical environment, food, and service on restaurant image, customer perceived value, customer satisfaction, and behavioral intentions”. International Journal of Contemporary Hospitality Management, 24(2): pp. 200–223.
Saba, A., Cupellaro, E., Vassallo, M., (2013). “Which dimensions of food-related lifestyle are likely to be associated with obesity in Italy?”. Public Health Nutrition, 17 (3): pp. 607–613.
Sarmugam, R., Worsley, A., (2015). “Dietary Behaviours, Impulsivity and Food Involvement: Identification of Three Consumer Segments”. Nutrients, 7 (9): pp. 8036–8057.
Thakur, R., (2016). “Understanding Customer Engagement and Loyalty: A Case of Mobile Devices for Shopping”, Journal of Retailing and Consumer Services, 32)1(: pp. 151 –163.
Tuorila, H., La¨hteenma¨ ki, L., Pohjalainen, L., Lotti, L., 2001. “Food neophobia among the Finns and related responses to familiar and unfamiliar foods”. Food Quality and Preference, 12(1): pp. 29–37.
Wycherley, A., McCarthy, M. & Cowan, C., (2008). “Speciality food orientation of food related lifestyle (FRL) segments in Great Britain”, Food Quality and Preference, 19 (1): pp. 498 –510.
Model construction of Engagement and Outcomes in consumers Food Life: evidence from chain stores customers
Purpose: The present study was designed and implemented in the field of Food consumer’s behavior and marketing. The main purpose of this study is to provide sufficient evidence for new pattern of food neophobia, food involvement and food life style as predictors of customer satisfaction and loyalty in chain store of Tehran city.
Methodology: In terms of methodology, the research was survey and applied type and based on descriptive-survey methods. Required data was gathered using, food related lifestyle standard questionnaires, food-related personality traits including food neophobia scale, Food involvement scale and researcher-made measures for customer satisfaction and loyalty.The content of factors was confirmed through the expert’s opinions and the validity of test construct by using factor analysis. Also to determine the measures reliability, Cronbach alpha coefficient was calculated and confirmed.
Findings: The research findings showed that the proposed variables are suitable predictors of customer satisfaction and loyalty. In such a way that it can be admitted that food-related lifestyle and food-related personality traits significantly explain customer satisfaction and loyalty pattern.
Research Limitations: The new and complex approach used to understand the effective factors of food customers’s satisfaction and loyalty despite the presence of numerous chain store’s customers with the various incentives and tastes could be mentioned as the limitations of the present research.
Managerial Implications and Valve: The results of this study provided a deep understanding about the customer’s motivation and behavior by testing the cognitive drivers of food customer’s satisfaction and loyalty and their behavioral aspects. Considering the intense competition in the food industry, it has a practical applications for marketing managers and food retailers for makeing the right decisions.
Key words: Food involvment, Food neophobia, Food-related lifestyle, loyalty and Satisfaction, Food-related personality traits.
[1] .Lifestyle
[2] .Food- related lifestyle (FRL)
[3] .Food-related personality traits
[4] . Means-End Chain Theory
[5] . Ways of Shopping
[6] . Quality Aspects
[7] . Cooking Methods
[8] . Food neophobia
[9] . Food involvement
[10] . Theory of planned behavior
[11] . Home Meal Replacement (HMR)
[12] . Food neophobia scale (FNS).
[13] . Research Conceptual Model
[14] . Applied Research
[15] Correlation R. Method
[16] Structural Equation Modeling (SEM)
[17] Cross - Sectional
[18] . Multivariate
[19] . Factor analysis
[20] . Regression analysis