تفسیر ایدئالیستی پل ناتورپ از ایدههای افلاطون و فروکاست آنها به مبادی معرفت
الموضوعات : پژوهشهای معرفت شناختیکاظم هانی 1 , سید محسن حسینی 2
1 - دانش آموخته دکتری فلسفه، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران
2 - دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: فروکاست, قانون, افلاطون, ایده, ناتورپ,
ملخص المقالة :
آموزۀ ایدههای افلاطون را میتوان مرکز فلسفۀ او دانست. طبق نظر افلاطون، ایده ها ذات یا ماهیت اشیاء محسوس را شکل می دهند. ایده ها هم شرط وجود اشیاء محسوس و هم شرط شناخت این اشیاء هستند. ناتورپ با توجه به مسئلهای که با آن روبهرو بوده به ایدههای افلاطون رجوع میکند. مسئلۀ ناتورپ بیاعتباری فلسفه و بیمبنا شدن علوم است. او درصدد است نسبت میان فلسفه و علوم مختلف را مشخص کند تا از این طریق هم به فلسفه اعتبار ببخشد و هم منطق حاکم بر علوم را روشن کند. ناتورپ برای رسیدن به دو هدف فوق از ایدههای افلاطون کمک میگیرد و تفسیری استعلایی و معرفتشناسانه از آنها ارائه میدهد؛ زیرا در نظر او فلسفه فقط بهعنوان معرفتشناسی اعتبار دارد. به همین دلیل ناتورپ معتقد است ایدههای افلاطون را نمیتوان بهعنوان ذواتی ثابت و منفک از عالم محسوس لحاظ کرد، بلکه آنها را باید بهعنوان شرایط استعلایی تحقق واقعیت در نظر گرفت. ایدهها قوانین یا تبیینهایی هستند که در وهلۀ اول در اندیشه وضع میشوند و سپس امر واقع از بطن آنها اشتقاق پیدا میکند. اکنون با توجه به این مقدمه مسائل مهمی پیش میآید: آیا ایدههای افلاطون صرفاً کارکردی معرفتی دارند؟ چه نسبتی میان قانون مدنظر ناتورپ و ایدههای افلاطون وجود دارد؟ این نوشتار با روشی توصیفی – تحلیلی، ضمن بررسی تفسیر ناتورپ درصدد است این نکته را تبیین کند که ایدههای افلاطون صرفاً کارکردی معرفتشناسانه ندارند، بلکه وجه وجودشناسانه و اخلاقی آنها نیز واجد اهمیت است.
ارسطو. (1378). اخلاق نیکوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، طرح نو، چاپ اول.
همو. (1389). متافیزیک، ترجمه شرفالدین خراسانی، تهران، حکمت، چاپ پنجم.
افلاطون. (1380). دورۀ کامل آثار افلاطون، ترجمه محمدحسن لطفی، 4 جلد، تهران، خوارزمی، چاپ سوم.
تیلور، کریستوفر چارلز ویستن. (1392). تاریخ فلسفه غرب: از آغاز تا افلاطون، ترجمه حسن فتحی، جلد 1، تهران، حکمت، چاپ اول.
هارتناک، یوستوس. (1387). نظریۀ معرفت در فلسفۀ کانت، ترجمه غلامعلی حداد عادل، تهران، هرمس، چاپ اول.
Beiser. Frederick. (2014). The Geniesis of Neo-kantianism, 1796-1880, Oxford University Press.
Beiser. Frederick. (2015). The Handbook of German Philosophy in the Nineteenth Century, Edited by Michael N. Forster and Kristin Gjesdal.
Cherniss, H. F. (1944). Aristotle’s Criticism of Plato and the Academy, Baltimore, John Hopkins University.
Gadamer. H-G. (1980). Dialogue and Dialectic: Eight Hermeneutical Studies on Plato, Translated and with an introduction by p. Christopher Smith, New haven and London, Yale university press.
Gadamer. H-G. (1991). Plato’s Dialectical Ethics, Translated and with an introduction by Robert M. Wallace, New haven and London, Yale university press.
Heidegger, M. (1997). Plato’s Sophist, Translated by Richard rojcewicz and andre schuwer, Indiana university press.
Kant. Immanuel. (1998). The Critique Of Pure Reason, Translated by Paul Gayer and Allen W. Wood, Cambridge University Press.
Kim. Alan. (2010). Plato in Germany: Kant-Natorp-Heidegger, Academia Verlga.
Lask. Anndre. (2004). “Plato Between Cohen and Natorp: Aspects of neo-Kantian Interpretation of The Platonic Ideas”, In Natorp. Paul. Plato’s Theory of Idea: An introduction to Idealism. Edited With An Introduction by Vasilis Politis, Translation by Vasilis Politis and John Connolly, Academia Verlga. 453-483.
Natorp. Paul. (2004). Plato’s Theory of Idea: An introduction to Idealism, Edited With An Introduction by Vasilis Politis, Translation by Vasilis Politis and John Connolly, Academia Verlga.
Natorp. Paul. (2015). “On the Objective and Subjective Grounding of Knowledge”, In Luft Sebastian (ed), The Neo-Kantian Reader. Routledge. 164-179.
Poma. Anderea. (1997). The Critical Philosophy of Hermann Cohen, Translated by John Denton, State University of New York Press.
Zuckert. C. H. (1996). Postmodern Plato’s: Nietzsche, Heidegger, Gadamer, Strauss, Derrida, The University of Chicago Press.
_||_