واکاوی عوامل کلیدی موثر بر افزایش طلاق بین زوجین ساکن در شهر آباده
محورهای موضوعی : در این فصلنامه موضوعات جامعه شناختی در اولویت چاپ هستند و موضوعات نزدیک به جامعه شناسی در اولویتهای بعد قرار می گیرندMarzieh Heydari 1 , مریم همتی 2
1 - islamic azad university
2 - کارشناسی ارشد، گروه علوم تربیتی، واحد آباده، دانشگاه آزاد اسلامی، آباده، ایران
کلید واژه: افزایش طلاق, زوجین, شهر آباده, رویکرد آمیخته.,
چکیده مقاله :
این پژوهش به هدف"واکاوی عوامل کلیدی مؤثر برافزایش طلاق بین زوجین ساکن شهر آباده" انجامشده است. شرکتکنندگان شامل مدیران و روان شناسان فعال مراکز مشاوره (59 نفر) و زوجین در شرف طلاق (با محدودیت سنی 20 تا 60 سال به تعداد60 نفر) در مجموع 119نفر در شهر آباده بودند. روش نمونهگیری غیرتصادفی از نوع در دسترس انتخاب شد. روش تحقیق شیوه آمیخته کیفی (رویکرد فراترکیب) و کمی (شیوه توصیفی همبستگی) بود. روایی از نوع محتوایی در هر دو شیوه کیفی-کمی، بهصورت قابل قبولی مورد تائید قرار گرفت و پایایی در رویکرد فراترکیب بر مبنای شاخصهای لينكلن و گوبا (1985) و در بخش کمی با استفاده از ضرایب آلفای کرونباخ تائید شدند. جهت تحلیل یافتههای این مطالعه در بخش کیفی از اسنادکاوی و در بخش کمی نیز از آمار توصیفی و آمار استنباطی با نرمافزار Smart PLS استفاده شد. نتایج در نهایت نشان داد، عوامل شخصیتی- خانوادگی، عوامل محیطی، عوامل فرهنگی- اجتماعی، عوامل جسمی- روانشناختی و عوامل مالی- اقتصادی، بر افزایش طلاق تأثیر معنادار دارد. به نظر میرسد داشتن یک شخصیت فردی قوی، همراهی خانواده ها، تقویت درآمد اقتصادی، بهبود شرایط جسمی و روانی زوجین و حضور در محیطهای آرام و شاد در کنار توجه ویژه زوجین و خانوادههای آنها به مقولههای فرهنگی قبل از شکلگیری ازدواج از مواردی است که میتواند تا حدود زیادی از بروز طلاق و پیامدهای منفی حاصل از آن جلوگیری نماید.
this research was conducted with the aim of "examining the key factors affecting the increase of divorce between living couples". The participants have two groups of men and women, including managers and active psychologists of counseling centers (59 people) and the second group also includes people or couples about to divorce (with an age limit of 20 to 60 years, 60 people in total). 119 people were in Abadeh city. the non-random sampling method of the available type was chosen. The research method used was a mixed method of qualitative (meta-composite approach) and quantitative (descriptive method of causal correlation; the face validity of the content type in both qualitative-quantitative methods was confirmed acceptably, and the reliability in the metacomposite approach was based on Lincoln and Goba (1985) indices and in the preliminary study of the quantitative part, using Cronbach's alpha coefficients. were confirmed.The results finally showed that personal-family factors, environmental factors, cultural-social factors, physical-psychological factors and financial-economic factors had a significant effect on the increase of divorce. for this reason it seems that having a strong individual personality, family companionship, strengthening income Economically, improving the physical and mental conditions of couples and being in peaceful and happy environments, along with the special attention of couples and their families to cultural categories before the formation of marriage, is one of the things that can largely prevent the occurrence of divorce and negative consequences. prevent
اسکندری نژاد، خدیجه و فتحی آشتیانی، علی. (1400). بررسی عوامل موثر بر طلاق در دهه اخیر (مرور سیستماتیک). مطالعات اسلامی زنان و خانواده. 8 (14)، 53-86.
ایمانزاده، وحیده، محب، نعیمه، عبدی، رضا و هنرمند عظیمی، مرتضی. (1400). شناسایی عوامل مؤثر بر طلاق و ارائۀ مدلی برای پیشبینی طلاق با استفاده از الگوریتم درخت تصمیم. فصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی. 12 (2)، 247-263.
دلدار، فائزه و فلاحی، محمدعلی. (1395). بررسی عوامل موثر بر طلاق در استانهای ایران با تاکید بر عوامل اقتصادی. فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده، 10، 135-154.
رمضانی فر و قدیمی، بهرام. (1400). تحلیل عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی در زنان متأهل شهرستان تنکابن. زن در توسعه و سیاست. 19 (2)، 167-191.
زارعان، منصوره. (1396). فراتحلیل عوامل مؤثر بر طلاق (مروری بر مطالعات ثبت شده در دهه اخیر). پژوهش هاي مشاوره. 16 (61). 146-134.
عبدی، احمد و ساداتیان، محمدعلی. (1398). شناسایی عوامل مؤثر بر طلاق و ارائه مدلی برای پیشبینی طلاق با استفاده از تحلیل شبکه عصبی. پژوهش های جامعه شناسی معاصر، 8 (9)، 74-61.
عنایت، حلیمه، نجفی اصل، عبداله و صادق، زارع. (1392). بررسی عوامل موثر بر طلاق زود هنگام در بین جوانان شهری شهر بوشهر (مقایسه دو گروه افراد طلاق گرفته و متاهل طلاق نگرفته). پژوهش های جامعه شناسی معاصر، سال دوم (3)، 1-35.
کیهان نیا. احمد. (1398). زن امروز-مرد ديروز، تحليلي بر اختلافات زناشويي. چاپ هشتم. تهران. چاپ هشتم. انتشارات قومس.
ملک محمودی الیگودرزی، احسان. (1399). قوانين و مقررات مربوط به ازدواج و طلاق. تهران.چاپ هشتم. نشر حسین فهمیده.
میری، سمیه. مقصودی، پسیده و نیازی، محسن. (1401). عوامل مؤثر بر طلاق در جامعه ایرانی؛ الگویابی با استفاده از روش دیمتل. فرهنگی تربیتی زنان و خانواده ، سال چهارم (14)، 197-175.
نیازی، محسن، افرا، هادی. (1399). فراتحلیل مطالعات انجام شده پیرامون عوامل موثر بر طلاق عاطفی در جامعهی ایران. 6 (2). (پياپي 12) . 143-111.
Brown S. L. (2014). Union Transitions among Cohabitors: The Significance of Relationship Assessments and Expectations. Journal of Marriage and the Family,62(3).833 –846.
Dündar, Ö. The Role of Gender In The Effect Of Employment On Divorce: Dynamic Panel Data Analysis.
Finkenaur, C., & Hazam, H. (2010). Disclosure and Secrecy in marriage: Do both contribute to marital satisfaction? Journal of Social and Personal Relationships,17(2), 23-38.
Hair Jr, J. F., Hult, G. T. M., Ringle, C., & Sarstedt, M. (2016). A primer on partial least squares structural equation modeling (PLS-SEM): Sage publications.
Lincoln, Y. S. (2002). Emerging criteria for quality in qualitative and interpretive research. The qualitative inquiry reader, 327-345.
Lincoln, Y. S., & Guba, E. G. (1985). Naturalistic inquiry (vol. 75). In: Sage Thousand Oaks, CA.
Mohlatlole, N. E., Sithole, S., & Shirindi, M. L. J. S. W. (2018). Factors contributing to divorce among young couples in Lebowakgomo. 54(2), 256-274.
Tobin, R.M., Graziano, W.G., Vanman, E.J., & Tassinary, L.G. (2019). Personality, emotional experience, and efforts to control emotions. Journal of Personality and Social Psychology, 79, 656-669.
.......پژوهشهای جامعه شناختی، سال هجدهم/شماره دوم / تابستان ۱۴۰۳
Journal of Sociological Researches, 2024 (Summer), Vol.18, No.2
واکاوی عوامل کلیدی موثر بر افزایش طلاق بین زوجین ساکن در شهر آباده
مریم همتی
کارشناسی ارشد، گروه علوم تربیتی، واحد آباده، دانشگاه آزاد اسلامی، آباده، ایران
مرضیه حیدری1
دانشیارگروه علوم تربیتی، واحد آباده، دانشگاه آزاد اسلامی، آباده، ایران
تاریخ ارسال: ۳۷/۱/۱۴۰۳ تاریخ پذیرش: ۵/۵/۱۴۰۳
چکیده
هدف اصلی این پژوهش،"واکاوی عوامل کلیدی مؤثر برافزایش طلاق بین زوجین ساکن شهر آباده" بوده است. روش پژوهش، آمیخته (کیفی و کمی) بود که در بخش کیفی از رویکرد فراترکیب و در بخش کمی از روش توصیفی از نوع همبستگی استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل مبانی نظری موجود شامل اهم مطالعات داخلی و خارجی مرتبط پیرامون قلمرو موضوعی پژوهش و در بخش کمی شامل مجموع روان شناسان (59 نفر) ، زوجین در شرف طلاق (با محدودیت سنی 20 تا 60 سال به تعداد60 نفر) و مراجعه کنندهها به مراکز مشاوره (در مجموع با کمیت 119نفردر شهر آباده) بودند. روش نمونهگیری در رویکرد فراترکیب، هدفمند و در بخش کمی، نیز به دلیل حساسیت موضوع و عدم همکاری عمومی، غیرتصادفی از نوع در دسترس انتخاب شد. روایی در شیوه کیفی از طریقه شیوه مثلث سازی و در شیوه کمی از نوع محتوایی انجام و تایید شد. همچنین پایایی در رویکرد فراترکیب بر مبنای شاخصجهای لینکلن و گوبا (1985) و در بخش کمی از طریق برآورد ضرایب آلفای کرونباخ انجام شد. جهت تحلیل یافتههای این مطالعه در بخش کیفی از اسنادکاوی و در بخش کمی نیز از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. نتایج در نهایت نشان داد، عوامل شخصیتی- خانوادگی، عوامل محیطی، عوامل فرهنگی- اجتماعی، عوامل جسمی- روانشناختی و عوامل مالی- اقتصادی به عنوان عوامل کلیدی موثر بر افزایش طلاق تشخیص دادهشدند. به همین دلیل به نظر میرسد داشتن یک شخصیت فردی قوی، همراهی خانواده ها، تقویت درآمد اقتصادی، بهبود شرایط جسمی و روانی زوجین و حضور در محیطهای آرام و شاد در کنار توجه ویژه زوجین و خانوادههای آنها به مقولههای فرهنگی قبل از شکلگیری ازدواج از مواردی است که میتواند تا حدود زیادی از بروز طلاق و پیامدهای منفی حاصل از آن جلوگیری نماید.
واژگان کلیدی: افزایش طلاق، زوجین، آباده
Study of the critical factors affecting the increase of divorce between couples living in Abadeh city
Maryam Hemti,
Department of Educational Sciences, Abadeh Branch, Islamic Azad University, Abadeh, Iran
Marzieh Heydari2
Associate Professor of Educational Sciences, Abadeh Branch, Islamic Azad university, Abadeh, Iran
Abstract
This research aims to "examine the key factors affecting the increase in divorce among couples living in Abadeh." The mixed method (qualitative and quantitative) uses the qualitative part of the meta composite approach and the quantitative part of the descriptive method of the correlation type. The statistical population in the qualitative section includes the existing Nepri foundations, including the most critical domestic and foreign studies related to the subject area of the research, and in the quantitative section, it includes the total of psychologists (59 people) and couples about to divorce (with an age limit of 20 to 60 years, 60 people). They were active in counseling centers (119 people in Abadeh city). The sampling method was targeted and theorical. Validity was confirmed in a qualitative method using the triangulation method and in a quantitative method using the content type. Also, reliability in the meta-composite approach was determined based on Lincoln and Goba indices, and Cronbach's alpha coefficients estimated the quantitative part. In order to analyze the findings of this study, descriptive statistics (demographic indicators using SPSS software) and inferential statistics (resulting from structural equation modeling criteria were used in the qualitative part of the document analysis and the quantitative part. Finally, the results showed that personal-family, environmental, cultural-social, physical-psychological, and financial-economic factors were recognized. These critical factors affect the increase in divorce. For this reason, it seems that having a strong individual personality, accompanying families, strengthening economic income, improving the physical and mental conditions of couples, and being in calm and happy environments, along with special attention of couples and their families to cultural categories before the formation of marriage, are among the things, which can essentially prevent the occurrence of divorce and its negative consequences.
Keywords: Increasing divorce, Couples, Abadeh
مقدمه
يكي از معضلات مهم زندگي زناشویی در کنار ازدواج و آسیبشناسیهای ازدواج پدیده طلاق است (ایمانزاده و همکاران، ۱۴۰۰). شيوع روزافزون اين پديده پژوهش گران و نظریهپردازان حوزه خانواده و ازدواج را بر آن داشتهاست تا در مورد علل و عوامل تأثيرگذار بر طلاق؛ به بررسي و كنكاش بپردازند (دوندار3 ، ۲۰۲۲).
طلاق، به معنای پایان شرعی و قانونی ازدواج و جدا شدن همسران از یکدیگر است (میری و همکاران، ۱۴۰۱). همچنین طلاق یکی از مهمترین آسیبهای خانوادگی است و کارشناسان بر این باورند که روند طلاق معمولاً به این ترتیب است: اختلافات جزئی، تکرار اختلافات جزئی و تشدید آنها، جدایی یا بیمیلی یکی از طرفین نسبت به دیگری، نزاعهای طولانی مدت و تکرار آن، زوجین. خستگی ناشی از نزاع و درگیری، طلاق عاطفی و طلاق قانونی (گودرزی و همکاران، ۱۴۰۱).
زوج ها زندگی مشترک خود را با عشق آغاز میکنند اما محو شدن تدریجی صمیمیت اولیه را مشاهده میکنند. زوجین به مرور زمان با ریتمی یکنواخت و کسل کننده به زندگی خود ادامه می دهند، متوسل به الکل، پرخوری، مصرف مواد مخدر، روابط نامشروع شده در تلاش برای تجربه دوباره صمیمیت و صمیمیت جنسی در نهایت کارشان به طلاق می انجامد (علیجانی و همکاران4، ۲۰۲۲).
درباره پیشبینهای شكست و موفقيت رابطه زناشويي؛ نظریهها، مدلها و رويكردهاي متعددي مطرحشدهاست. در واقع، تحولات اجتماعی در کنار تضعیف خانواده مردسالار و رشد تعارضات و تقابلهای اجتماعی فزاینده، به فروپاشی سنتهای کهن و جایگزینی ارزشهای اخلاقی جدید منجر شده است. این تحولات مفاهیم سنتی و شیوههای قدیمی زندگی خصوصی و خانوادگی را به چالش کشیدهاست (مصدق و همکاران5، ۲۰۲۳).
برخي از پژوهشهایی كه در مورد عوامل زمینهساز طلاق صورت گرفته نشان داده كه يكي از مهمترین و عمیقترین ریشههای طلاق، ویژگیهای شخصيتي و اختلالات رواني زوجها است .برخي از ویژگیهای شخصيتي و اختلالات رواني تنشها و تعارضات رابین زوجها افزايش میدهد و تداوم زندگي زناشويي را تهديد میکند (تابين و همکاران6، ۲۰۲۰).
بهنظر میرسد بررسی این موضوع میتواند به ارتقای فرهنگ جامعه در این زمینه کمک کند. همان طور که هر تحقیق علمی در عین اینکه از نظر شناختی و روش شناختی اهمیت دارد، کارکرد عملی نیز دارد با این حال، مرور مطالعات مختلف نشان داد که بیشتر این نوشتهها در قالب تحقیقات مقطعی و کمی دستهبندی شدهاند و از این رو در این مطالعه سعی شدهاست از یک رویکرد آمیخته بر خلاف سایر مطالعات مشابه برای شناسایی عوامل موثر بر طلاق زوجین استفاده شود. برای این منظور در زیر به بررسی برخی از مهمترین مطالعات داخلی و خارجی مشابه پرداخته شدهاست.
به طور مثال میری و همکاران (۱۴۰۱) در پژوهشی با عنوان «عوامل مؤثر بر طلاق در جامعه ایرانی؛ الگویابی با استفاده از روش دیمتل» استدلال کردند مؤلفهی «عوامل اخلاقی» بیشترین اثرگذاری را بر سایر عناصر دارا بود و در مقابل «باورهای مذهبی» که کمترین مقدار را به خود اختصاص داد، که به شدت تحت تاثیردیگر عناصر الگو قرار دارد و مهم ترین عامل اثرپذیر شناسایی شد. مؤلفهی «عوامل روانی» بیشترین تعامل را با دیگر عوامل داشته است و در مرکز مدل قرارگرفت. همچنین، از بین عوامل فرعی هم، خیانت، عدم آمادگی روانی برای ازدواج، ازدواج تحمیلی با ضریب تعیین ۵۸۶/۰ در رتبهی نخست، عدم تناسب سنی زوجین با ضریب تعیین ۵۷۱/۰ در رتبهی دوم، خیانت خانوادهها با ضریب تعیین ۵۰۱/۰ در رتبهی سوم، عدم ارضای نیازهای جنسی و فقدان خلق و خوی مناسب با ضریب تعیین ۳۵۸/۰ در رتبهی چهارم و عدم تناسبات اجتماعی و فرهنگی میان خانوادههای زوجین با ضریب تعیین ۳۱۲/۰ در رتبهی پنجم قرار دارد و بقیه ضرایب نیز در رتبههای بعدی قرار داشت.
اسکندری نژاد و همکاران (۱۴۰۰) در پژوهشی با عنوان «بررسی عوامل موثر بر طلاق در دهه اخیر (مرور سیستماتیک)» با بررسی ۹۰ مقاله از پایگاههای اطلاعاتی مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، پایگاه مجلات تخصصی نور، بانک اطلاعات نشریات کشور و پرتال جامع علوم انسانی، با کلیدواژههای علل و عوامل طلاق نشان دادند عوامل فردی (شخصی، شخصیتی، جمعیتشناختی و جسمی) و عوامل فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی، قانونی و موقعیتی در ایجاد طلاق نقش داشتند. بهعلاوه، توجه به آمادگیهای درونی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی در سطح گسترده نیز مزید علت شده و باعث افزایش روزافزون طلاق گردید. افزونبرآن، فرهنگ و عوامل شخصی و شخصیتی نشئتگرفته از فرهنگ بهعنوان عامل مستعدساز، در رأس عوامل پدیدآورنده طلاق بهشمار آمد. بر اساس نتایج بهدستآمده، عوامل زمینهساز(فرهنگ و فاکتورهای شخصی و شخصیتی ناشی از فرهنگ)، از مهمترین عواملی بود که سیر پیشرفت طلاق را کاهش داد و امید به پایداری و ثبات در زندگی زناشویی را بالا برد. عواملی مثل روابط نادرست بین زوجینی و اقتصاد، از نوع آشکارساز بود و درنهایت، قوانین و عوامل موقعیتی، تداومبخش طلاق بود.
ایمان زاده و همکاران (۱۴۰۰) در پژوهشی با عنوان «شناسایی عوامل موثر بر طلاق و ارائه مدلی برای پیش بینی طلاق با استفاده از الگوریتم درخت تصمیم» بین ۳۹۹ نفر از مراجعین به مراکز مشاوره شهر تبریز از سوی دادگاه خانواده در بازه زمانی ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ گزارش دادند رابطه جنسی، داشتن تحصیلات پایین، وجود سابقه ازدواج قبلی و تجربه خیانت یکی از زوجین از عوامل موثر در بروز طلاق بود و در نقطه مقابل تحصیلات بالاتر، وابستگی درآمدی (سطوح درآمدی پایینتر برای جنس مونث) و خانواده پرجمعیت پدری ازمهم ترین دلایل رضایت و سازش زوجین در خانوادههای مورد مطالعه بود.
رمضانی فر و قدیمی (۱۴۰۰) در پژوهشی با عنوان «تحلیل عوامل موثر بر طلاق عاطفی» بر اساس روش نظریه مبنایی در میان ۲۱ نفر از زنان درگیر طلاق عاطفی به روش هدفمند در شهرستان تنکابن نشان دادند مقولاتی همچون بیتوجهی مردان به زنان، بیمسئولیتی، خشونت، مشکلات ارتباطی و جنسی، عدم حضور مؤثر در منزل و نداشتن برنامه مناسب اوقات فراغت موجب بروز طلاق عاطفی شد و عواملی همچون شرایط خانوادگی و دخالتهای خانوادهها و پایگاه اقتصادیـ اجتماعی فرد، شغل، درآمد، مدتزمان ازدواج و سن زوجین موقع ازدواج باعث تشدید عوامل علی مؤثر بر طلاق عاطفی شد.
نیازی و افرا (۱۳۹۹) در پژوهشی با عنوان «فراتحلیل مطالعات انجامشده پیرامون عوامل موثر بر طلاق عاطفی» با بررسی ۵ مقاله در خصوص طلاق عاطفی از میان ۶۰ مقاله منتشرشده در پایگاههای اطلاعاتی بین سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۶ نشان دادند اندازههای اثر متغیرهای میزان دینداری زوجین معادل۳۱۶/، میزان دخالت خانوادهها ۳۰۳/، ساختار قدرت در خانواده ۳۸۷/ است که برحسب نظام تفسیری کوهن متوسط رو به بالا ارزیابی شد.
عبدی و همکاران (۱۳۹۸) در پژوهشی با عنوان « شناسایی عوامل مؤثر بر طلاق و ارائه مدلی برای پیشبینی طلاق با استفاده از تحلیل شبکه عصبی» در قالب یک روش علی مقایسه ای بین ۳۳۳ فرد به شیوه نمونهگیری در دسترس که با زوجین غیرمتقاضی طلاق ۴۲۱ نفر که از بین والدین دانش آموزان دبیرستانی در شهر تبریز انتخاب شده بودند نشان دادند متغیرهای رضایت از رابطه زناشویی، داشتن رابطه با خانواده همسر و بالابودن سطح تحصیالت همسر از مهم ترین مؤلفههای پیشبین در عدم تقاضای طالق و در نقطه مقابل درآمد بالای فرد، اختلاف سنی بالای زوجین، تجربه ازدواج قبلی فرد و تجربه خیانت از سوی همسر از مهمترین عوامل پیش بین در بروز پدیده طلاق در بین نمونه آماری مورد مطالعه بود. همچنین از بین ویژگیهای شخصیتی، ویژگی شخصیتی برونگرایی و توافق پذیری اثر معناداری بر بروز طلاق در بین افراد مورد مطالعه داشت.
زارعان (۱۳۹۶) در پژوهشی با عنوان «فراتحلیل عوامل موثر بر طلاق (مروری بر مطالعات ثبت شده در دهه اخیر)» در قالب یک روش فراتحلیل نشان دادند عوامل اجتماعی و فرهنگی نسبت به عوامل اقتصادی و سیاسی بر طلاق مؤثرتر بودند. از میان عوامل اجتماعی مرتبط با طلاق» ضعف زوجین در میزان کیفیت روابط اجتماعی با ۴۰/۰ و متغیر مشارکت اجتماعی ۴۰/۰بیشترین نقش را در ناپایداری زندگی زناشویی ایفا کردند.
دلدار و فلاحی (۱۳۹۵) در پژوهشی با عنوان « بررسی عوامل مؤثر بر طلاق در استانهای ایران با تأکید بر عوامل اقتصادی» در قالب یک الگوی اقتصادسنجی از نوع الگوی دادههای تابلویی از نوع تاثیرات ثابت در بازه زمانی ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۱ در ۲۸ استان کشور تعیین کردند برآوردهای الگوی تجربی رابطه مثبت و معناداری بین طلاق و متغیرهای مستقل تحقیق را نشان داد، به طوری که با افزایش یک درصد بیکاری ، ۱۳۴/۰ درصد طلاق افزایش یافت. هم چنین وقتی میزان تحصیلات عالی یک درصد افزایش یافت، میزان طلاق ۱۳/۰ درصد افزایش و درنهایت زمانی که میزان شهرنشینی یک درصد افزایش یافت، میزان طلاق، ۸/۲ درصد افزایش یافت. نتایج برآورد تأثیرات استان ها حکایت دارد که عوامل ناشناخته در استانهای کوچک و مذهبی همچون یزد و قم، تاثیر مثبت و در استانهای بزرگ مثل تهران و خراسان ، تأثیر منفی بر طلاق داشت.
کریمی و همکاران (۱۳۹۲)، در تحقیقی که با عنوان« بررسی سلامت رواني و شخصیتی زوجين عادي و در شرف طلاق» و بین ۸۷ زوج در شرف طلاق شهر اصفهان موردبررسی قرارگرفت نشان دادند ميزان سلامت روانی و شخصیتی افراد و مؤلفههای آن (علائم جسماني، اضطراب و اختلال خواب، اختلال درکنش اجتماعي، افسردگي) و مؤلفههای روانشناختی در زوجين عادي بهطور معناداری بالاتر از زوجين طلاق بود. دوندار (۲۰۲۲) در پژوهشی با عنوان «نقش جنسیت در اثر اشتغال بر طلاق» در ۲۶ منطقه ترکیه نشان دادند افزایش اشتغال زنان، باعث افزایش میزان طلاق شد. تابين و همکاران (۲۰۲۰) در تحقیقی با عنوان «بررسی ویژگیهای مذهبی و فرهنگی زوجین در بخش طلاق» نشان دادند زوجینی که بهراحتی از هم جداشده و طلاق توافقی میگرفتند، هیچگونه دلبستگی بههم نداشته و به لحاظ فرهنگی و مذهبی با هم فاصله داشتند. مهلتلوله7 (۲۰۱۸) در پژوهشی با عنوان «عوامل موثر در طلاق در بین زوجهای جوان» نشان دادند تغییر ناگهانی شخصیت، عدم ارتباط و ارتباطات ضعیف، مشکلات مالی، سوءاستفاده و خیانت با طلاق در بین زوجهای جوان مرتبط بود. فینکنار و حزام 8 (۲۰۱۰) در پژوهشی با هدف بررسی «مقایسه زوجین در شرف طلاق، در مقابله با عوامل فشارزای روانی» نشان دادند زوجین در طلاق توافقی با توجه به اینکه از اعتقادات مذهبی پائین تری برخوردار بودند، نسبت به فشارهای روانی مقاومت بیشتری از خود نشان دادند. کالمجن و همکاران9 (۲۰۰۵) در مطالعهای با هدف بررسی «ازدواج و خطر طلاق و اثرات اختلاف در مذهب و ملیت» در بین زوجین کشور هلند نشان دادند اختلافات مذهبی و فرهنگی زوجین با توجه به ویژگیهای هر فرد در اخذ مذهب و نوع فرهنگ، در بین زوجین عادی بسیار پائین اما بین زوجین طلاق بهمراتب بالاتر بود. آنها همچنین دریافتند که تفاوتها در بین زوجین طلاق توافقی در مقوله مذهب پائین تر و در بین زوجین طلاق غیر توافقی تفاوتهای مذهبی بهمراتب بالاتر بود.
این مطالعه البته میتواند در قیاس با سایر مطالعات مشابه نیز دارای نوآوری بوده و بهنوعی حس کاربردی آن به مخاطب القا شود. چراکه این مطالعه بر خلاف سایر مطالعاتی که به اثرات عوامل مختلف بر میزان طلاق انجامشده است (براون، ۲۰۱۴)؛ به واکاوی مهمترین عوامل مؤثر بر افزایش طلاق اشاره دارد و قرار است مشخص نماید چه شاخصهایی روند صعودی مسیر اختلاف والدین را افزایشی کرده و متوقف نکردهاست. ضمن آنکه در این پژوهش سعی شده بین مراکز مشاوره و خانواده در شهر آباده و عواملی که میتوانند چه بهتنهایی و چه با تکمیل سایر عوامل به افزایش تعداد افرادی که طلاق گرفته و یا در شرف طلاق هستند، بپردازد که در مطالعات قبلی بدین شکل کمتر بدان پرداختهشدهاست. ازاینرو نتایج این مطالعه میتواند در راستای افزایش اطلاعات و آگاهی کلیه مدیران و مسئولین شهری، مراکز تخصصی مشاوره خانواده و روانشناسی، استادان حوزه علوم رفتاری و جامعهشناسی در شهر آباده، همچنین پژوهشگران و علاقهمندان به مطالعه در این حوزه، مفید باشد.
در شهر موردمطالعه این پژوهش (آباده)؛ همچون سایر شهرهای با جمعیت نسبتاً بالا و تا حدودی نیز مهاجرخیز مشکلات عدیده در ارتباط با ازدواج و همچنین سوگیری به سمت طلاق وجود دارد. عدم تناسب فرهنگی بین خانوادهها، عدم شناخت درست زوجین؛ تعجیل در برقراری یک ارتباطی که حتماً منجر به ازدواج شود، اجبار به ازدواج از سوی برخی از خانوادهها و بزرگان فامیل در کنار گسترش روزافزون اعتیاد به مواد مخدر بهویژه بین پسران، بیکاری و نبود شغل مناسب برای تأمین حداقل مخارج زندگی، ناپختگی سنی در هنگان ازدواج؛ عدمحمایت صحیح از فرزندان، دخالتهای بیجا از سوی اطرافیان و والدین، مشکلات مالی و مانند آن، از مشکلاتی است که باعث افزایش طلاق بین زوجین ساکن در شهر آباده شدهاست. در این پژوهش با استفاده از یک فراترکیب سعی در شناخت این عوامل و میزان اثرگذاری آن در مسیر طلاق بین زوجین شدهاست تا با علم و آگاهی لازم در این خصوص، راهکارهای اجرایی برای کاهش این معضل ملی ارائه شود. اما ابهامی که باعث شدهاست، این پژوهش در شهر آباده انجام گیرد؛ افزایش میزان طلاق زوجین بهویژه در ۵ سال اخیر در شهرستان مذکور بودهاست. این مطالعه، هم درصدد کشف مهمترین عوامل افزایش طلاق است و هم بهدنبال آسیبشناسی هرچند ابتدایی، بهعنوان اولین گام در راستای کاهش میزان طلاق در شهرآباده است. از این رو، پرسشهای اصلی این پژوهش عبارتند از:
۱. عوامل کلیدی موثر بر افزایش طلاق بین زوجین ساکن در شهر آباده کدامند؟
۲ . عوامل شناسایی شده تا چه اندازه اعتبار دارند؟
در این مطالعه از یک روش ترکیبی (کیفی-کمی) برای گردآوری دادههای موردنظر به شرح زیر استفاده شد:
بخش کیفی
برای این منظور، ابتدا در شیوه کیفی از رویکرد فراترکیب استفاده شد. این رویکرد به عنوان یکی از رویکردهای معمول شیوه کیفی به ویژه در یک دهه اخیر، بسیار پر کاربرد شدهاست و به دلیل مرور نسبتاً جامع و سامانمند مطالعات قلمرو موضوعی پژوهش پیشروی، از اهمیت بنیادی برخوردار است. در بخش کیفی این مطالعه، کدهای مفهومی و عوامل کلیدی موثر بر افزایش طلاق زوجین ساکن از بین اسناد موجودبالادستی وحدود ۳۵ مطالعه داخلی و خارجی گردآوری شد که پس از حذف مطالعات غیرمرتبط، تعداد ۲۰ مطالعه مرتبط (در مورد عوامل موثر بر طلاق توافقی و غیر توافقی زوجین در داخل و خارج از کشور)، در جامعه نمونه، نهایی شد. پس از تعیین کدهای مفهومی، مانند اکثریت رویکردهای روش کیفی، کدها در سه مرحله (باز، محوری و انتخابی) غربال شد و در نهایت ۵ مقوله اصلی به عنوان عوامل کلیدی موثر بر افزایش طلاق بین زوجین استخراج و تثبیت شد. جهت اعتبار سنجی در در بخش روایی داده ها از شیوه مثلث سازی از نوع مؤلفین (انتخاب کد مفهومی که حداقل سه مؤلف بر روی آن نظر داشتهباشند) و جهت پایایی یا همان صحت دادهها، از چهار معیار شامل مقبولیت10، قابلیت اطمینان11، قابلیت انتقال12 و قابلیت تأیید13 لینکلن و گوبا14 (۱۹۸۵) استفادهشد. در این بخش، برای تأیید اعتبار و مقبولیت دادهها، از روش درگیرشان با دادهها در طول مدت حداقل سه ماه مداوم استفادهشد. همچنین بررسی مستندات موجود اعم از مطالعات داخلی و خارجی برای قابلیت اطمینان استفادهشد. معیار سوم قابلیت انتقال، یعنی کاربردی بودن دادهها در محیطها و گروههای مشابه بود و در نهایت نیز، جهت تعیین وضعیت معیار چهارم یعنی قابلیت تأیید، تمامی مراحل از زمان شروع کدگذاری تا تبدیل به مقوله، ثبت شد تا پژوهشگران آتی، بتوانند از مستندات مکتوب این مطالعه بهره ببرند و این خود مصداق قابلیت تأیید بود.
بخش کمی
در بخش کمی استفاده از روش پیمایشی با استفاده از مدلسازی معادلات ساختاری مدنظر بودهاست. جامعه آماری در این شیوه، کلیه مدیران مراکز مشاوره و روان شناسان فعال در مراکز مشاوره آباده و زوحین متقاضی طلاق و در شرف طلاق بودند. روش نمونهگیری در بخش کمی؛ نمونهگیری در دسترس بود، زیرا استفاده از برخی از خبرگان؛ جهت پاسخ به سؤالهای پرسشنامه مدنظر بود و نمونه مورد نظر در بخش کمی شامل مدیران مراکز مشاوره و روان شناسان فعال در مراکز مشاوره آباده (۵۹ نفر) و برخی از زوجین متقاضی طلاق و در شرف طلاق که به مراکز مشاوره مراجعه میکردند (۶۰ نفر)، بودند که به دلیل محدودیت در جذب این افراد، با لحاظ محدودکردن سن از ۲۰ سال تا ۶۰ سال، کلیه افراد در دسترس (۱۱۹ نفر) برای این منظور انتخاب و مورداستفاده قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده در بخش کمی، استفاده از پرسشنامه بر اساس مطالعات نظری بود. در نهایت برای بررسی پایایی در بخش کمی نیز از ضرایب آلفای کرونباخ استفاده شد که این مقدار پس از تدوین مدل و محاسبات نهایی، برای عوامل محیطی ۷۴/۰ ، عوامل فرهنگی و اجتماعی ۹۱/۰، عوامل جسمی و روان شناختی ۸۲/۰، عوامل مالی و اقتصادی۷۹/۰، عوامل شخصیتی و خانوادگی ۸۱/۰و طلاق ۸۱/۰ برآورد گردید. جهت تجزیه و تحلیل دادهها در بخش توصیفی از نرم افزار SPSS و در بخش استنباطی ازنرم افزار PLS Smart استفاده شد.
یافته های پژوهش
پاسخ به سوال اول پژوهش: عوامل کلیدی مؤثر بر افزایش طلاق بین زوجین ساکن در شهر آباده کدام است؟ برای عملیاتی کردن متغیرها در این پژوهش، در ابتدا در شیوه کیفی با استفاده از رویکرد فراترکیب و در قالب اسنادکاوی مدارک، مستندات و مهمتر از همه مطالعات پیشین، مفاهیم نظری استخراج و پس از تبدیل به کدهای نهایی یا انتخابی؛ مدل مفهومی و یا پژوهشی تدوین شد. کدهای استخراجی برای هر جواب مقایسه شد و در صورت مشابهت، حذف گشت. بدین ترتیب که زمان اتمام اسنادکاوی در رویکرد فراترکیب؛ پس از اتمام کدگذاری، مضامین کدگذاری شده باز تکراری، حذف شد تا کدهای باز غیرتکراری مشخص شود. سپس کل کدهای باز (۴۴ کد) در مرحله دوم، به کدهای محوری (۱۰ کد) تبدیل شد. در این مرحله، کدها به مضامین واقعیتر و البته نزدیکتر به قلمرو موضوعی موردبررسی تبدیل شد. بهطوریکه هر کد دارای اهمیت؛ خود دارای یک جدول شد و کدهای مرتبط با آن در مرحله کدگذاری باز بهعنوان زیرمجموعه این کد محوری، قرارگرفت. در این مرحله نیز پس از حذف کدهای محوری تکراری و یا عدم توافق بر ارتباط بین کدهای باز با کدهای محوری در هر بخش، کدهای محوری موردتوافق، ثبت و وارد مرحله بعد یعنی کدگذاری انتخابی شد. در مرحله کدگذاری انتخابی نیز، پس از حذف کدهای کماهمیت و تکراری، هر کد انتخابی، شامل چندین کد محوری، نزدیک به هم شد و در نهایت مضامین مورد نظر در قالب کدهای مفهومی انتخابی (۵ کد) استخراج گشت. پس از شکل گیری کدها، مدل مفهومی و یا پژوهشی تدوین شد. در ادامه یافتههای حاصل از کدگذاری آورده شده است.
تحلیل بخش کیفی
جدول ۱. کُدگذاری باز در فراترکیب
| ||
| ||
۱ |
| |
۲ |
| |
۳ |
| |
۴ |
| |
۵ |
| |
۶ |
| |
۷ |
| |
۸ |
| |
۹ |
| |
۱۰ |
| |
۱۱ |
| |
۱۲ |
| |
۱۳ |
| |
۱۴ |
| |
۱۵ |
| |
۱۶ |
| |
۱۷ |
| |
۱۸ |
| |
۱۹ |
| |
۲۰ |
| |
۲۱ |
| |
۲۲ |
| |
۲۳ |
| |
۲۴ |
| |
۲۵ |
| |
۲۶ |
| |
۲۷ |
| |
۲۸ |
| |
۲۹ |
| |
۳۰ |
| |
۳۱ |
| |
۳۲ |
| |
۳۳ |
| |
۳۴ |
| |
۳۵ |
| |
۳۶ |
| |
۳۷ |
| |
۳۸ |
| |
۳۹ |
| |
۴۰ |
| |
۴۱ |
| |
۴۲ |
| |
۴۳ |
| |
۴۴ |
|
جدول ۲. کدگذاری محوری در فراترکیب
منبع | |||
|
| ||
اسکندرینژاد و همکاران (1400) | |||
میری و همکاران (1401) | |||
عبدی و همکاران (1398) | |||
| میری و همکاران (1401) | ||
عبدی و همکاران (1398) | |||
رمضانی فر و قدیمی(1400) | |||
نیازی و افرا (1399) عنایت و همکاران (1392) | |||
| فینکنار و حزام (2010) | ||
نیازی و افرا (1399) | |||
فینکنار و حزام (2010) | |||
رمضانی فر و قدیمی(1400) | |||
نیازی و افرا (1399) | |||
| رمضانی فر و قدیمی(1400) | ||
اسکندرینژاد و همکاران (1400) | |||
عنایت و همکاران (1392) | |||
کالمجن و همکاران (2005) | |||
اسکندرینژاد و همکاران (1400) | |||
مهلتلوله (2018) | |||
| زارعان (1396) | ||
اسکندرینژاد و همکاران (1400) | |||
زارعان (1396) | |||
رمضانی فر و قدیمی(1400) | |||
مهلتلوله (2018) | |||
دوندار(2022) | |||
| کریمی و همکاران (1392) | ||
اسکندرینژاد و همکاران (1400) | |||
زارعان (1396) | |||
| میری و همکاران (1401) | ||
ایمان زاده و همکاران (1400) کالمجن و همکاران (2005) | |||
عبدی و همکاران (1398) | |||
کریمی و همکاران (1392) | |||
شاهمرادی و همکاران (1390) | |||
| |||
عبدی و همکاران (1398) | |||
زارعان (1396) | |||
رمضانی فر و قدیمی(1400) | |||
اسکندرینژاد و همکاران (1400) |
جدول 3. کدگذاری انتخابی در فراترکیب
| ||
| ||
| ||
| ||
پس از مشخص شدن کدهای انتخابی، مقولههای اصلی بهعنوان عوامل کلیدی موثر بر افزایش طلاق بین زوجین بهصورت زیردر قالب شکل شماره ۱ نمایش داده شده است.
شکل ۱. مدل استخراجی پژوهش از بخش کیفی
تحلیل بخش کمی با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری
پاسخ به سوال دوم پژوهش: عوامل شناسایی شده تاثیرگذار بر افزایش طلاق بین زوجین ساکن در شهر آباده تا چه اندازه اعتبار دارند؟ پس از استخراج مدل پژوهش حاصل از اسنادکاوی و فراترکیب، در بخش کمی برای بررسی همزمان روابط بین متغیرها و برازش مدل استخراجی پژوهش کیفی از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است که در ادامه یافته های بخش کمی آورده شدهاست. قبل از بررسی انواع سازگاری درونی باید مشخص شود، ارتباط معناداری بین متغیرها وجود دارد یا خیر؟
مطابق با شکل ۲ کلیه ضرایب بین متغیرهای مستقل با وابسته در سطح حداقل ۰۱/۰ معنادار است. از این رو اولین و مهم ترین معیار در این بخش مورد تأیید است.
سازگاری درونی (پایایی به روش کرونباخ و پایایی بهصورت مرکب/ ترکیبی)
جدول ۴. مقادیر سازگاری درونی در مطالعه نهایی
گویههای مرتبط | تعداد گویه | پایایی کرونباخ | پایایی مرکب | |
افزایش طلاق | گویههای 4-1 | 4 | 714/0 | 748/0 |
عوامل محیطی | گویههای 8-5 | 4 | 726/0 | 766/0 |
عوامل فرهنگی و اجتماعی | گویههای 12-9 | 4 | 748/0 | 783/0 |
عوامل جسمی و روانشناختی | گویههای 16-13 | 4 | 721/0 | 744/0 |
عوامل مالی و اقتصادی | گویههای 21-17 | 5 | 836/0 | 849/0 |
عوامل شخصیتی و خانوادگی | گویههای 25-22 | 4 | 733/0 | 777/0 |
با توجه به مناسب بودن ضرایب پایایی کرونباخ و مرکب در مؤلفه های مدل که همگی بالاتر از 7/0 را نشان می دهد، این معیار مورد قبول است.
شکل ۳. مقادیر بار عاملی/ پایایی معرف
پایایی معرف یا بار عاملی: شکل ۳ ارقام پایایی معرف و یا پایایی شاخصها موسوم به بار عاملی بهعنوان مهمترین ویژگی پایایی پس از سازگاری درونی نشان میدهد. ضریب بسیار خوب برای بار عاملی؛ مطابق با نظرات مؤلفین روش حداقل مربعات جزئی برابر با حداقل ۶/۰ است (هیر و همکاران، ۲۰۱۶). به گفته هیر و همکاران (۲۰۱۶) زمانی که ضرایب کمتر از ۶/۰ بود حذف گویه باید بااحتیاط بسیار زیاد صورت گیرد و یا با تغییر گویه در یک بعد، نیاز به حذف گویه نباشد. مطابق با شکل ۲، گویههای ۹، ۱۸، ۲۰ باید با لحاظ احتیاط کامل، از شاخصها حذف شوند. البته ضرایب نزدیک به ۶/۰ در صورتی بهطور قطعی حذف میشود که، تعداد شاخصهای یک متغیر جوابگوی ادامه مسیر در مدل باشد. به نظر میرسد گویه های شماره ۹، ۱۸ و ۲۰ باید با لحاظ احتیاط از متغیرهای مرتبه اول درون مدل در شکل ۳ حذف شوند.
روایی سازه: همگرا و یا میانگین واریانس استخراجشده
متغیرها | گویههای مرتبط | تعداد گویه | مقادیر روایی همگرا |
افزایش طلاق | گویههای 4-1 | 4 | 664/0 |
عوامل محیطی | گویههای 8-5 | 4 | 641/0 |
عوامل فرهنگی و اجتماعی | گویههای 12-9 | 4 | 607/0 |
عوامل جسمی و روانشناختی | گویههای 16-13 | 4 | 647/0 |
عوامل مالی و اقتصادی | گویههای 21-17 | 5 | 708/0 |
عوامل شخصیتی و خانوادگی | گویههای 25-22 | 4 | 614/0 |
پس از مشخص شدن خروجی نرمافزار در شاخص روایی همگرایی جدول ۵، بهشرط بالاتر بودن روایی همگرا برای اکثریت متغیرهای مرتبه اول از ۵/۰؛ ضرایب نیز قابلقبول است. مطابق با جدول ۵، کلیه ضرایب بالاتر از ۵/۰ بوده و مورد قبول است.
جدول ۶. مقادیر روایی افتراقی از طریق ماتریس فورنل و لارکر
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | ||
1 | عوامل محیطی | 815/0 |
|
|
|
|
|
2 | افزایش طلاق | 245/0 | 8/0 |
|
|
|
|
3 | عوامل فرهنگی و اجتماعی | 514/0 | 207/0 | 779/0 |
|
|
|
4 | عوامل جسمی و روانشناختی | 662/0 | 541/0 | 744/0 | 804/0 |
|
|
5 | عوامل مالی و اقتصادی | 046/0 | 711/0 | 665/0 | 301/0 | 841/0 |
|
6 | عوامل شخصیتی و خانوادگی | 312/0 | 695/0 | 121/0 | 664/0 | 258/0 | 783/0 |
روایی افتراقی (واگرا): درصورتیکه جذر روایی واگرا در ستون دوم جدول ۶ بزرگتر از روایی همگرا باشد، همبستگی بین روایی همگرای ابعاد جدول، بالاتر از روایی واگرای آنها است و روایی افتراقی و یا همان واگرا؛ مورد تأیید است.
بررسی ضریب R2 یکی از معیارها برای بررسی برازش مدل ساختاری است. طبق نتایج شکل (4) با توجه به اینکه عدد درون دایره متغیرهای درونزای مدل بالاتر از رقم 33/0 است (982/0)، این معیار قابلقبول بوده است.
شکل 4. ضرایب R2 ویژه متغیرهای درونزای مدل
شکل ۵. خروجی ضرایب استاندارد مسیر
ضرایب استاندارد مسیر: مطابق با شکل ۵ مشخص میشود که تأثیرپذیری و یا همان تغییرات واریانسی و قدرت پیشبینی متغیرهای برونزا بر درونزا به چه میزانی بودهاست. به طور مثال عوامل مالی و اقتصادی به میزان ۴۶۲/ یا ۴۶ درصد، توانسته بر افزایش میزان طلاق مؤثر باشد.
جدول ۷. شاخص برازش مدل
شاخصهای برازش مدل | مدل اشباعشده | مدل تخمین زدهشده |
SRMR | 1478/0 | 1478/0 |
d_ULS | 3011/17 | 3011/17 |
با توجه به خروجی شکل ۶ و جدول ۷ اعداد برازش در حالت اشباعشده و تخمین زدهشده یکسان است و نشانه تأیید برازش مدل پژوهشی است.
بحث و نتیجه گیری
این پژوهش با هدف واکاوی عوامل کلیدی مؤثر برافزایش طلاق بین زوجین ساکن شهر آباده انجام شد. در بخش کیفی ابعاد مدل اکتشافی نشان میدهند، ۵ عامل شخصیتی- خانوادگی، عوامل محیطی، عوامل فرهنگی- اجتماعی، عوامل جسمی- روانشناختی و عوامل مالی- اقتصادی به عنوان عوامل کلیدی مؤثر بر افزایش طلاق بین زوجین ساکن شهر آباده مشخص و تدوین شد. پس از تعیین ۵ عامل کلیدی فوق، نتایج نمونه آماری مورد نظر برای صحه گذاشتن بر اثرات این عوامل بر افزایش طلاق، از طریق برازش مدل در قالب استراتژِی مدل سازی معادلات ساختاری مبتنی بر حداقل مربعات جزیی، به شرح زیر تعیین شد:
عوامل محیطی: مطابق با نتایج به دلیل معناداری ضرایب مرتبط و معیارهای مربوطه در بخش مدلسازی معادلات ساختاری؛ عوامل محیطی بر افزایش طلاق بین زوجین معتبر می باشد. نتایج حاصل همسو با نتایج مطالعات رمضانی فرو قدیمی (۱۴۰۰) و دوندار (۲۰۲۲) است که بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم بر عوامل محیطی مؤثر بر طلاق تأکید داشتهاند. در همین باره بهطور مثال، رمضانی فر و قدیمی (1400) نشان دادند مقولاتی همچون بیتوجهی مردان به زنان، بیمسئولیتی، خشونت، مشکلات ارتباطی و جنسی، عدم حضور مؤثر در منزل و نداشتن برنامه مناسب اوقات فراغت موجب بروز طلاق عاطفی شد و عواملی همچون شرایط خانوادگی و دخالتهای خانوادهها و پایگاه اقتصادیـ اجتماعی فرد، شغل، درآمد، مدتزمان ازدواج و سن زوجین موقع ازدواج باعث تشدید عوامل علی مؤثر بر طلاق عاطفی شد. و دوندار (۲۰۲۲) نیز نشان داد بین مردان و زنان شاغل در طلاق تفاوت معناداری مشاهده نشد. اما افزایش اشتغال زنان، باعث افزایش میزان طلاق شد. در تبیین این فرضیه می توان عنوان داشت یکی از مهمترین مواردی که می تواند زوجین را در مسیر طلاق قرار دهد، تحت تأثیر شرایط و عوامل بیرون از خانه قرارگرفتن است که میتواند جوی را در قالب شاخص محیطی در فضای کاری و یا فضای ارتباطی بین همسایگان، اطرافیان و غیره ایجاد نماید و همین موضوع، افراد را در مسیر دو دلی برای ادامه مسیر زندگی مشترک قرار دهد و از این رو می تواند یکی از عوامل موثر بر افزایش میزان طلاق بین شهروندان باشد.
عوامل فرهنگی و اجتماعی: مطابق با نتایج، بهدلیل معناداری ضرایب مرتبط و معیارهای مربوطه در بخش مدلسازی معادلات ساختاری؛ عوامل فرهنگی و اجتماعی بر افزایش طلاق بین زوجین معتبر است. نتایج حاصل همسو با نتایج مطالعات نیازی و افرا (۱۳۹۹)، تابين و همکاران (۲۰۲۰)، فینکنار و حزام (۲۰۱۰) و کالمجن و همکاران (۲۰۰۵) است که بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم بر عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر طلاق تأکید داشتهاند. در همین باره بهطور مثال، نیازی و افرا (۱۳۹۹) نشان دادند اندازههای اثر متغیرهای میزان دینداری زوجین معادل۳۱۶/، میزان دخالت خانوادهها ۳۰۳/، ساختار قدرت در خانواده ۳۸۷/ است که بر حسب نظام تفسیری کوهن متوسط رو به بالا ارزیابی شد. تابين و همکاران (۲۰۲۰) نیز نشان دادند زوجینی که بهراحتی از هم جداشده و طلاق توافقی میگرفتند، هیچگونه دلبستگی به هم نداشته و به لحاظ فرهنگی و مذهبی با هم فاصله داشتند. فینکنار و حزام (۲۰۱۰) نشان دادند زوجین در طلاق توافقی با توجه به اینکه از اعتقادات مذهبی پائین تری برخوردار بودند، نسبت به فشارهای روانی مقاومت بیشتری از خود نشان دادند.و در نهایت، کالمجن و همکاران (۲۰۰۵) نشان دادند اختلافات مذهبی و فرهنگی زوجین با توجه به ویژگیهای هر فرد در اخذ مذهب و نوع فرهنگ، در بین زوجین عادی بسیار پائین اما بین زوجین طلاق بهمراتب بالاتر بود. آنها همچنین دریافتند که تفاوتها در بین زوجین طلاق توافقی در مقوله مذهب پائین تر و در بین زوجین طلاق غیر توافقی تفاوتهای مذهبی بهمراتب بالاتر بود. در تبیین این فرضیه می توان عنوان داشت همانند عوامل محیطی، یکی از مهمترین مواردی که می تواند زوجین را در مسیر طلاق قرار دهد، شرایط اختلافی مذهبی و فرهنگی و یا اختلاف سطوح فرهنگی خانوادگی است. در صورتی که در بخش مذهبی هر دو همسو نباشند و یا اختلاف های نسبتاً عمیقی داشته باشند مسیر طلاق هموارتر خواهد شد. در مورد اختلاف فرهنگی بین دو خانواده نیز وضع به همین منوال است به طوری که اختلاف خانوادههای شهری و روستایی، اختلاف قبلیهای، اختلاف در سلایق فرهنگی ومانند آن و حتی دوری و یا عدم درک فرهنگ های یکدیگر از عوامل مهم و مؤثر بر توسعه طلاق شهروندی است.
عوامل جسمی و روانشناختی: مطابق با نتایج، بهدلیل معناداری ضرایب مرتبط و معیارهای مربوطه در بخش مدلسازی معادلات ساختاری؛ عوامل جسمی و روانشناختی بر افزایش طلاق بین زوجین معتبر میباشد. نتایج حاصل همسو با نتایج مطالعات کریمی و همکاران (۱۳۹۲) است که بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم بر اثرات عوامل جسمی و روانشناختی مؤثر بر طلاق تأکید داشتهاست. در همین باره بهطور مثال، کریمی و همکاران (۱۳۹۲) نشان دادند ميزان سلامت روانی و شخصیتی افراد و مؤلفههای آن (علائم جسماني، اضطراب و اختلال خواب، اختلال درکنش اجتماعي، افسردگي) و مؤلفههای روانشناختی در زوجين عادي بهطور معناداری بالاتر از زوجين بود و تفاوت معناداری بین ویژگیهای روانشناختی زوجین متقاضی طلاق توافقی و غیر توافقی نهان شد. در تبیین این فرضیه میتوان عنوان داشت، بدون شک سلامت عقلانی و جسمانی دو طرف بسیار مهم است، که البته بهتر است قبل از ازدواج بیشتر بدان توجه شود و لازم است در این باره مشاوران و موارد مشابه کمک نمایند؛ اما بهطور کلی اختلالهای روانی و مشکلات روانشناختی و حتی مشکلات جسمی که شاید حتی بعد از ازدوواج خود را نشان دهد، یکی از شرایط مؤثر بر ایجاد طلاق شهروندان است.
عوامل مالی و اقتصادی: مطابق با نتایج، به دلیل معناداری ضرایب مرتبط و معیارهای مربوطه در بخش مدلسازی معادلات ساختاری؛ عوامل مالی و اقتصادی بر افزایش طلاق بین زوجین معتبر میباشد. نتایج حاصل همسو با نتایج مطالعات زارعان (۱۳۹۶) و مهلتلوله (۲۰۱۸) است که بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم بر اثرات عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر طلاق تأکید داشتهاند. در همین باره بهطور مثال، زارعان (۱۳۹۶) نشان دادند درمجموع از میان ۷۰ مقاله و ۳۸ پایاننامه فارسی» تنها ۱۴ مقاله که با موضوع بررسی عوامل مؤثربر طلاق» شرایط حضور در فرا تحلیل کمی را داشتند وارد تحلیل شدند و مشخص شد عوامل اجتماعی و فرهنگی نسبت به عوامل اقتصادی و سیاسی بر طلاق مؤثرتر بودند. از میان عوامل اجتماعی مرتبط با طلاق» ضعف زوجین در میزان کیفیت روابط اجتماعی با ۴۰/۰ و متغیر مشارکت اجتماعی با ۴۰/۰بیشترین نقش را در ناپایداری زندگی زناشویی ایفا کردند. مهلتلوله (۲۰۱۸) نیز نشان دادند تغییر ناگهانی شخصیت، عدم ارتباط و ارتباطات ضعیف، مشکلات مالی، سوءاستفاده و خیانت با طلاق در بین زوجهای جوان مرتبط بود. در تبیین این فرضیه میتوان عنوان داشت در کنار تمامی موارد مؤثر بر توسعه و افزایش میزان انواع طلاق بهویژه عاطفی زوجین شاید یک مورد از همه مهمترین و بدون شک دارای اثربخشی بالاتری باشد زیرا بر همه موارد اولویت داشته و به نوعی میتواند عوامل دیگر را نیز تعدیل نماید. موارد مالی و اقتصادی، سطوح درآمدی ، شرایط مثبت اقتصادی خانواده و غیره میتواند تا حدودی اختلافها و نزاع های زوجین را کاسته و تا حدی از مسیر طلاق دورنماید. خانوادهای که همواره برای معیشت اولیه و یا در سطحی بالاتر خریدهای زن خانه و غیره مشکل دارد، در طولانی مدت نمیتواند سازگاری را حفظ کرده و طلاق حادث میشود.
عوامل شخصیتی و خانوادگی: مطابق با نتایج به دلیل معناداری ضرایب مرتبط و معیارهای مربوطه در بخش مدلسازی معادلات ساختاری؛ عوامل شخصیتی و خانوادگی بر افزایش طلاق بین زوجین معتبر میباشد. نتایج حاصل همسو با نتایج مطالعات اسکندری نژاد و همکاران (۱۴۰۰) است که بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم بر اثرات عوامل جسمی و روانشناختی موثر بر طلاق تأکید داشتهاست. در همین باره بهطور مثال، اسکندری نژاد و همکاران (۱۴۰۰) نشان دادند عوامل فردی (شخصی، شخصیتی، جمعیتشناختی و جسمی) و عوامل فرهنگی- اجتماعی، اقتصادی، قانونی و موقعیتی در ایجاد طلاق نقش داشتند. بهعلاوه، توجه به آمادگیهای درونی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی در سطح گسترده نیز مزید علت شده و باعث افزایش روزافزون طلاق گردید. افزونبرآن، فرهنگ و عوامل شخصی و شخصیتی نشأتگرفته از فرهنگ بهعنوان عامل مستعدساز، در رأس عوامل پدیدآورنده طلاق بهشمار آمد. براساس نتایج بهدستآمده، عوامل زمینهساز(فرهنگ و فاکتورهای شخصی و شخصیتی ناشی از فرهنگ)، از مهمترین عواملی بود که سیر پیشرفت طلاق را کاهش داد و امید به پایداری و ثبات در زندگی زناشویی را بالا برد. عواملی مثل روابط نادرست بین زوجین و اقتصاد، از نوع آشکارساز بود و درنهایت، قوانین و عوامل موقعیتی، تداومبخش طلاق بود. در نهایت در تبیین این فرضیه مانند سایر فرضیه های این پژوهش باید عنوان شود عوامل شخصیتی که البته تا حدودی می تواند نزدیک به عوامل روان شناختی باشد می تواند زوجین را برای جدایی عاطفی تحت تأثیر قرار دهد. اگرچه مسائل روان شناختی خود بخش مهمی از شخصیت است، اما منظور در این بعد، ویژگیهای اصلی فردی و جمعیت شناختی مانند جنسیت، سن، تعداد اعضا خانواده، ترتیب جنسیت اعضای خانواده و یا متأهل و مجرد بودن اعضای خانوادهها باشد که مطابق با برخی از مطالعات جدید میتوانند در مسیر طلاق و یا عدم طلاق مؤثر باشند.
بر اساس نتایج پژوهش،که مشخص شد عوامل محیطی، عوامل فرهنگی- اجتماعی، عوامل جسمی- روانشناختی، عوامل مالی- اقتصادی و عوامل شخصیتی- خانوادگی به عنوان عوامل کلیدی بر افزایش طلاق بین زوجین ساکن شهر آباده مؤثر می باشد، پیشنهادهای زیر ارائه می شود:
- با توجه به تأثیر عوامل محیطی بر افزایش طلاق، پیشنهاد میشود بر ساختار قدرت با محوریت مرد در خانواده تجدیدنظر صورت گرفته و محوریت خانه و خانواده با تعدیل بین زن و مرد انجام شود.
- با توجه به تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی بر افزایش طلاق، پیشنهاد میشود دخالتهای اجتماعی در زندگی زوجین کمتر شود تا اثرات نامطلوب اطرافیان کاهش یابد و قبل از ازدواج به تفاوتهای مذهبی و فرهنگی توجه ویژه شود.
- با توجه به تأثیر عوامل جسمی و روانشناختی بر افزایش طلاق، پیشنهاد می شود اختلالهای روانی احتمالی قبل از شروع زندگی مشترک مشخص و تا حدود زیادی درمان شود.
- با توجه به تأثیر عوامل مالی و اقتصادی بر افزایش طلاق پیشنهاد میشود شرایط مالی بهویژه مرد در جلسات قبل از ازدواج بهطور شفاف برای زوجه و خانواده وی تشریح شود
- با توجه به تأثیر عوامل شخصیتی و خانوادگی بر افزایش طلاق پیشنهاد میشود مشاوره قبل از ازدواج در مورد شرایط شخصیتی هر یک از زوجین بررسی و طرف مقابل از این ویژگیها اطلاع داشتهباشند و بر همان اساس تصمیمگیری نماید.
ایمانزاده، وحیده. محب، نعیمه. عبدی، رضا و هنرمند عظیمی، مرتضی. (1400). شناسایی عوامل مؤثر بر طلاق و ارائۀ مدلی برای پیشبینی طلاق با استفاده از الگوریتم درخت تصمیم. پژوهشهای کاربردی روانشناختی. 12 (2)، 247-263.
دلدار، فائزه و فلاحی، محمدعلی. (1395). بررسی عوامل مؤثر بر طلاق در استانهای ایران با تأکید بر عوامل اقتصادی. فرهنگی - تربیتی زنان و خانواده، 10، 135-154.
رمضانی فر و قدیمی، بهرام. (1400). تحلیل عوامل مؤثر بر طلاق عاطفی در زنان متأهل شهرستان تنکابن. زن در توسعه و سیاست. 19 (2)، 167-191.
زارعان، منصوره. (1396). فراتحلیل عوامل مؤثر بر طلاق (مروری بر مطالعات ثبت شده در دهه اخیر). پژوهش هاي مشاوره. 16 (61)، 146-134.
عبدی، احمد و ساداتیان، محمدعلی. (1398). شناسایی عوامل مؤثر بر طلاق و ارائه مدلی برای پیشبینی طلاق با استفاده از تحلیل شبکه عصبی. پژوهش های جامعه شناسی معاصر، 8 (9)، 74-61.
کریمی، سمیه. مصری پور، شیما. آقایی، اصغر و معروفی، محسن. (1392). مقایسه بخشودگی و مؤلفههای آن و سلامت روانی در زوجین عادی و در شرف طلاق شهر اصفهان. تحقیقات علوم رفتاری، ۱۱ (۴)، ۲۵۲-۲۶۰.
کیهان نیا، احمد. (1398). زن امروز-مرد ديروز، تحليلي بر اختلافات زناشويي. چاپ هشتم. تهران. چاپ هشتم. انتشارات قومس.
گودرزی امیرحسین. کیخسروانی، مولود. دیره، عزت. گنجی، کامران. (1401). اثربخشی درمان هیجانمدار بر دلزدگی زناشویی و تعهد اخلاقی در زوجین متقاضی طلاق. علوم پزشکی رازی ، 29(5 )، 117-126
ملک محمودی الیگودرزی، احسان. (1399). قوا.نين و مقررات مربوط به ازدواج و طلاق. تهران.چاپ هشتم. نشر حسین فهمیده.
میری، سمیه. مقصودی، پسیده و نیازی، محسن. (1401). عوامل مؤثر بر طلاق در جامعه ایرانی؛ الگویابی با استفاده از روش دیمتل. فرهنگی تربیتی زنان و خانواده، سال چهارم (14)، 197-175.
نیازی، محسن. سمیه میری و افرا، هادی. (1399). فراتحلیل مطالعات انجام شده پیرامون عوامل موثر بر طلاق عاطفی در جامعهی ایران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،17 (64)، 1-17.
Alijani, F., Najafi, S., & Nazari, F. (2022). The Role of Psychological Capital and Differentiation of Self in Predicting Emotional Divorce in Female Teachers [Research]. Journal of Health Promotion Management, 11(4), 12-23. https://doi.org/10.22034/JHPM.11.4.12.
Brown S. L. (2014). Union Transitions among Cohabitors: The Significance of Relationship Assessments and Expectations. Journal of Marriage and the Family,62(3).833 –846.
Charmaz, K. J. S. P. (2000). Teachings of Anselm Strauss: remembrances and reflections. S163-S174.
Dündar, Ö. (2022). The Role of Gender in The Effect of Employment On Divorce: Dynamic Panel Data Analysis.
Finkenaur, C., & Hazam, H. (2010). Disclosure and Secrecy in marriage: Do both contribute to marital satisfaction? Journal of Social and Personal Relationships,17(2), 23-38.
Glaser, B. (1992). Basics of grounded theory analysis. Mill Valley, CA: Sociology Press.
Lincoln, Y. S., & Guba, E. G. (1985). Naturalistic inquiry (vol. 75). In: Sage Thousand Oaks, CA.
Mohlatlole, N. E., Sithole, S., & Shirindi, M. L. J. S. W. (2018). Factors contributing to divorce among young couples in Lebowakgomo. 54(2), 256-274.
Mosadegh, H., Darbani, S. A., & Parsakia, K. (2023). The mediating role of sexual satisfaction in the relationship between personality traits and emotional divorce in men. Journal of Applied Family Therapy, 4(4), 191-202. https://www.aftj.ir/article_184086.html?lang=en
Thadathil, A., & Sriram, S. (2022). Divorce, families and adolescents in India: A review of research. Journal of Divorce & Remarriage, 61(1), 1-21. https://doi.org/10.1080/10502556.2019.1586226.
Tobin, R.M., Graziano, W.G., Vanman, E.J., & Tassinary, L.G. (2019). Personality, emotional experience, and efforts to control emotions. Journal of Personality and Social Psychology, 79, 656-669.
[1] نویسنده مسئول :mhidary@iauabadeh.ac.ir
[2] Corresponding Author: mhidary@iauabadeh.ac.ir
[3] Dündar
[4] Alijani et al
[5] Mosadegh et al
[6] Tobin et al
[7] Mohlatlole
[8] Finkenaur & Hazam
[9] -Kalmijn et al
[10] credibility
[11] dependability
[12] transferability
[13] conformability
[14] Lincoln & Guba