تفسیر طبری از جملۀ تفاسیر مهم جهان اسلام است. طبری در این اثر از روایات تفسیری شیعه بسیار اندک بهره میجوید؛ همچنان که نخستین مفسران شیعۀ همعصر وی نیز ـــ چون عیاشی، قمی و فرات کوفی ـــ توجهی به نقل روایات غیر شیعی ندارند. بااینحال، به نظر میرسد که این تفسیر علاوه بر چکیده کامل
تفسیر طبری از جملۀ تفاسیر مهم جهان اسلام است. طبری در این اثر از روایات تفسیری شیعه بسیار اندک بهره میجوید؛ همچنان که نخستین مفسران شیعۀ همعصر وی نیز ـــ چون عیاشی، قمی و فرات کوفی ـــ توجهی به نقل روایات غیر شیعی ندارند. بااینحال، به نظر میرسد که این تفسیر علاوه بر اثرگذاری مستقیم بر دیگر تفاسیر عامۀ مسلمانان، از اواخر سدۀ 4ق با تفاسیر شیعی نیز پیوندهایی یافته است؛ اینگونه که یک سده پس از طبری، مفسران شیعه در بغداد اندکاندک به تفسیر وی توجه کردهاند و با نگارش تفسیر التبیان شیخ طوسی (د 460ق)، میزان توجه و نقل اقوال تفسیری اهل سنت با تکیه بر تفسیر طبری به اوج خود رسیده است. در مطالعۀ پیش رو بنا ست همین روند را بازشناسیم. بدین منظور، کوشش خواهد شد که نخست منابع، مضامین و روایات شیعی را در تفسیر طبری بررسی کنیم و آن گاه در ادامه، به تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم طبری در ورود مضامین و روایات اهل سنت (یعنی اقوال صحابه و تابعین) به تفاسیر شیعه با نگارش تفسیر التبیان به دست شیخ طوسی در میانۀ سدۀ 5ق بپردازیم.
پرونده مقاله
مطالعۀ پیش رو به بررسی و نقد معادلهای فارسی در پارهای از ترجمههای قرآن برای اعراب نحوی حال اختصاص دارد؛ اعرابی که بر اساس شمارش منابع، حدود 700 مورد از کاربرد آن در قرآن کریم دیده میشود. پیچیدگی اِعراب حال در برخی آیات قرآن سبب شده است که تلاشهای مترجمان در معادلیاب چکیده کامل
مطالعۀ پیش رو به بررسی و نقد معادلهای فارسی در پارهای از ترجمههای قرآن برای اعراب نحوی حال اختصاص دارد؛ اعرابی که بر اساس شمارش منابع، حدود 700 مورد از کاربرد آن در قرآن کریم دیده میشود. پیچیدگی اِعراب حال در برخی آیات قرآن سبب شده است که تلاشهای مترجمان در معادلیابی برای آن سمتوسوهای مختلف بیابد؛ امری که جلوهاش را در تنوع ادبی اسلوبهای فارسی معادلگرفته برای این نقش نحوی عربی میتوان یافت. بهطبع تلاش این مترجمان، خود هم از جهات مختلفی شایان مطالعه است. میتوان با مطالعۀ تطبیقی این کوششها، اولا، برخی لغزشها و خطاها در تشخیص این اعراب نحوی یا اشکال در استفاده از اسلوبهای فارسی را بازشناخت. گذشته از این، میتوان به ظرفیتها و محدودیتهای زبان فارسی در ترجمۀ آن پی برد و بدین سان، در کوششهای آینده ترجمۀ دقیقتری از آیات قرآن کریم حاصل کرد. بدین منظور، برخی از مهمترین موارد اختلافی کاربرد این نقش در قرآن را برخواهیم گزید و معادلهای انتخابی مترجمان برای این موارد را بازخواهیم شناخت، همچنان که معادلها را نیز با توجه به الگوهای ترجمۀ حال در فارسی ارزیابی و نقد خواهیم کرد.
پرونده مقاله
مطالعۀ مضامینِ داستان، شیوههای داستانگویی و اهداف و فوائد هر یک یا هر چه از این قبیل، از دیرباز در علوم ادبی مهم تلقی میشده است. خاصّه، عالمان نقد ادبی کوششهای فراوانی بدین منظور کردهاند. روایتشناسی همچون یکی از گرایشها در نقد ادبی، رویکردی نوین برای تحلیل فرم داست چکیده کامل
مطالعۀ مضامینِ داستان، شیوههای داستانگویی و اهداف و فوائد هر یک یا هر چه از این قبیل، از دیرباز در علوم ادبی مهم تلقی میشده است. خاصّه، عالمان نقد ادبی کوششهای فراوانی بدین منظور کردهاند. روایتشناسی همچون یکی از گرایشها در نقد ادبی، رویکردی نوین برای تحلیل فرم داستانها ست. از آنجا که یکی از شیوههای قرآن برای بیان معارف، داستانپردازی است، مطالعۀ حاضر با هدف کاربرد رویکرد روایتشناسی برای نقد ادبی متن قرآن کریم شکل گرفته است. بنا داریم در آن با بررسی چهار داستان مذکور در سورۀ مریم ـــ داستان زکریا، مریم، ابراهیم و موسی (ع) ـــ با رویکرد روایتشناسانه نقاط اشتراک و افتراق داستانها، عناصر روایت در آنها، و الگوی روایتگری در هر یک را بازشناسیم. حاصل چنین خوانشی از داستانهای مذکور، مشاهدۀ اشتراکاتی در زندگی این برگزیدگان است: رویارویی با دشواریهای متعدد و پایداری در برابر آنها، فریادرسی خداوند و جوشش رحمت الاهی در نقطۀ اوج مشکلات، نفی خویش و انتساب نعمت به خدا، و سرانجام، قرارگرفتن در حلقه نعمتیافتگان و دستیابی به نعمتهایی مشابه. شرایط متفاوت هر شخصیت، نوع رویارویی با مشکلات و نعمتی که به هر کدام عطا میشود هم از نقاط افتراق این قصص به شمار میرود.
پرونده مقاله
زهد به مثابۀ یک شیوۀ زندگی و یک نحوۀ سلوک اخلاقی در دو سدۀ نخست هجری در بومهای گوناگون جهان اسلام رواج داشت. در این میان، ابن مبارک نخستین کسی بود که به گردآوری و دستهبندی روایات زهد پرداخت. وی محدثی بود که کوشید اندیشههای زاهدانه را بر پایۀ روایات نظم بخشد و نظریهمن چکیده کامل
زهد به مثابۀ یک شیوۀ زندگی و یک نحوۀ سلوک اخلاقی در دو سدۀ نخست هجری در بومهای گوناگون جهان اسلام رواج داشت. در این میان، ابن مبارک نخستین کسی بود که به گردآوری و دستهبندی روایات زهد پرداخت. وی محدثی بود که کوشید اندیشههای زاهدانه را بر پایۀ روایات نظم بخشد و نظریهمند کند. آشنایی وی با اندیشههای زاهدانۀ گوناگون و دیگر مکاتب اخلاقی رایج در بومهای مختلف سبب شد وی در تبیین شیوۀ زهد سازگار با سنت اسلامی منابعی گسترده داشته باشد و ازاینرو، نظریهای پذیرفتنی برای طیفهای گوناگون گراینده به زهد بازنماید. در این مطالعه بنا ست با شناسایی جریانهای زهد همعصر ابن مبارک، رَدّ هر یک از آنها را در روایات کتاب الزهد وی بازجوییم. چنان که خواهیم دید، وی نخستین کسی است که توانسته است معارف بومی زهد مکاتب مختلف را در هم آمیزد و اندیشهای فرابومی بازنماید.
پرونده مقاله
این مطالعه، یک مطالعۀ معناشناسانه است؛ یعنی در آن بنا ست با مطالعۀ علمی روابط میان معانی بر محور کاربردهای قرآنی مختلف یک لفظ، به استخراج معنای نهفته در متن بپردازیم. رویکرد ما در این روش، رویکرد معناشناسی ساختگرا ست؛ یعنی میخواهیم بر پایۀ تحلیل روابط معنایی در کاربرد چکیده کامل
این مطالعه، یک مطالعۀ معناشناسانه است؛ یعنی در آن بنا ست با مطالعۀ علمی روابط میان معانی بر محور کاربردهای قرآنی مختلف یک لفظ، به استخراج معنای نهفته در متن بپردازیم. رویکرد ما در این روش، رویکرد معناشناسی ساختگرا ست؛ یعنی میخواهیم بر پایۀ تحلیل روابط معنایی در کاربردهای متنی، معنای واژهای را توصیف کنیم. واژۀ مورد نظر، بصیر است که در قرآن کریم به صورت نکره و معرفه در 51 آیه کاربسته شده است و دیگر مُشتَقّات ریشهاش نیز، کاربردهای فراوانی در قرآن دارند. با توجه به استعمالهای واژه در قرآن و بررسی روابط همنشینی و جانشینی آن با دیگر واژهها، برای شناخت مؤلفههای شرطی و ماهوی بصیر در قرآن خواهیم کوشید. چنان که خواهیم دید، بصیر به فردی اطلاق میشود که برخوردار از دانشی دقیق، شناختی صحیح، و توانایی تمییز حق از باطل، و ملتزم به عمل به باورهای قلبی خویش باشد. نیز، چنین بصیرتی بر پایۀ قرآن تنها با تذکر، تعقل، عبرتآموزی، تقوا و یقین حاصل میگردد.
پرونده مقاله
گزارشها حکایت از آن دارند که ابن قولویه (د 367ق)، عالم شیعی بغدادی اثری با عنوان کامل الزیارات مشتمل بر روایات مرتبط با فضیلت و آداب زیارت امامان شیعه (ع) تألیف کرده است. موضوع این مطالعه نقد متن نسخۀ مشهور همین اثر و معرفی نویسندۀ واقعی آن است. میخواهیم در آن فرضیهای چکیده کامل
گزارشها حکایت از آن دارند که ابن قولویه (د 367ق)، عالم شیعی بغدادی اثری با عنوان کامل الزیارات مشتمل بر روایات مرتبط با فضیلت و آداب زیارت امامان شیعه (ع) تألیف کرده است. موضوع این مطالعه نقد متن نسخۀ مشهور همین اثر و معرفی نویسندۀ واقعی آن است. میخواهیم در آن فرضیهای را بیازماییم که نخستین بار محمد باقر بهبودی ـــ حدیث پژوه معاصر ـــ ارائه کرده، و بر پایۀ آن، مؤلف کامل الزیارات را عالمی شیعی از نسل شاگردان ابن قولویه با نام حسین بن احمد بن مغیرۀ بوشنجی شناسانده است؛ محدثی که از نظر عالمان رجال شیعه ضعیف و سست مذهب، و روایات او نیز مردود است. بر پایۀ دیدگاه بهبودی، بوشنجی کامل الزیارات را با اصل قرار دادن اثر ابن قولویه و افزودن روایاتی چند بدان پدید آورده است. برای آزمون این فرضیه، نخست استدلالها و شواهد بهبودی را بازمیشناسیم، آن گاه خواهیم کوشید با مرور کامل الزیارات شواهدی از درون خود متن بر این مدعا بیابیم.
پرونده مقاله