هدف: از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی معنویتدرمانی مبتنی بر خودآگاهی بر بهزیستی روانشناختی و قضاوت اخلاقی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمهتجربی(پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل) است. جامعهآماری پژوهش حاضر، تمام دانشآموزان سال اول پسر دوره دوم متوسطه شهر تبریز در سال چکیده کامل
هدف: از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی معنویتدرمانی مبتنی بر خودآگاهی بر بهزیستی روانشناختی و قضاوت اخلاقی بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمهتجربی(پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل) است. جامعهآماری پژوهش حاضر، تمام دانشآموزان سال اول پسر دوره دوم متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 98-1397 بود. بدین منظور، 60 نفر به صورت نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و کنترل(هر گروه 30 نفر) جایگزین شدند. دانشآموزان گروه مداخله به صورت گروهی، آموزش معنویت درمانی(هفتهای یک جلسه 90 دقیقهای)را دریافت نمودند و گروه کنترل آموزشی دریافت ننمود. همه آزمودنیها قبل از آغاز آموزش و پس از آن، پرسشنامه رشد قضاوت اخلاقی- فرم کوتاه رست و همکاران(1972)، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف(1995) را پر کردند. برای تحلیل دادهها از تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که معنویت درمانی مبتنی بر خودآگاهی بر مولفههای بهزیستی روانشناختی (استقلال، تسلط بر محیط، رشد شخصی، ارتباط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی، پذیرش خود) موثر بوده است. همچنین نتایج تحلیلکواریانس تک متغیری نشان داد که معنویت درمانی مبتنی بر خودآگاهی بر قضاوت اخلاقی تاثیر معنیداری دارد. نتیجه گیری: بنابراین مشاوران و روانشناسان مدرسه با استفاده از معنویتدرمانی مبتنی بر خودآگاهی میتوانند بهزیستی روانشناختی و قضاوت اخلاقی دانشآموزان را بهبود بخشند.
پرونده مقاله
هدف:پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود مهارت های اجتماعی دانش آموزان پسر دارای اختلال سلوک انجام شد. روش: این پژوهش جزء مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر مقاطع اول تا سوم دوره چکیده کامل
هدف:پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود مهارت های اجتماعی دانش آموزان پسر دارای اختلال سلوک انجام شد. روش: این پژوهش جزء مطالعات نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر مقاطع اول تا سوم دوره متوسطه اول شهر تبریز در سال تحصیلی 98-1397 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 40 نفر با استفاده از پرسشنامه علایم مرضی کودک (CSI-4) و مصاحبه تشخیصی و بالینی از طریق روش های نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و مبتنی بر هدف انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری در پیش آزمون و پس آزمون شامل پرسشنامه مهارت های اجتماعی ماتسون (MESSY) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در برنامه SPSS نسخه 25 انجام شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به تفاوت معنیدار بین گروهها در مهارت های اجتماعی به میزان 73 درصد و در مولفه های مهارت اجتماعی مناسب به میزان 58 درصد، جسارت نامناسب 18 درصد و تکانشی عمل کردن 43 درصد شده است. اما تاثیر معنی داری بر مولفه های اطمینان زیاد به خود و حسادت/گوشه گیری در بین گروه ها نداشت (05/0p >). نتیجه گیری: می توان مطرح کرد مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی موجب افزایش مهارت های اجتماعی (مهارت های اجتماعی مناسب، جسارت نامناسب و تکانشی عمل کردن) در دانش آموزان دارای اختلال سلوک می شود.
پرونده مقاله
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی قصه درمانی بر علائم اختلال کمبود توجه/بیشفعالی و تکانش گری دانشآموزان دبستان دوره اول (اول تا سوم ابتدایی) بود. روش: روش تحقیق شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل است. پس از غربالگری دانشآموزان پسر دوره اول ابتدای چکیده کامل
هدف: هدف این پژوهش تعیین اثربخشی قصه درمانی بر علائم اختلال کمبود توجه/بیشفعالی و تکانش گری دانشآموزان دبستان دوره اول (اول تا سوم ابتدایی) بود. روش: روش تحقیق شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل است. پس از غربالگری دانشآموزان پسر دوره اول ابتدایی ارجاعی به مراکز مشاوره ناحیه 3 تبریز که دارای اختلال بیشفعالی بودند، 30 دانشآموز انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند و پس از اجرای پیش آزمون (آزمون کانرز فرم معلم) برای هر دو گروه، بسته قصه درمانی در طی 10 جلسه یکساعته به گروه آزمایش ارایه گردید و گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکرد. سپس پس آزمون برای هر دو گروه اجرا و دادهها پس از گردآوری با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و کوواریانس (آنکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نمرات گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مقیاس فرم معلم کانرز (در سطح 001/0>p) در پس آزمون تغییر معنیداری داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان نتیجه گرفت که علائم کمبود توجه / بیشفعالی و تکانش گری تحت تأثیر قصه درمانی، در قالب طرح آزمایشی اخیر کاهش داشته و این رویکرد به درمانگران و متخصصان روانشناسی پیشنهاد میگردد
پرونده مقاله
هدف: این تحقیق مقایسه تاثیر سطوح مختلف آموزشی (DOLA) در چهار سطح( انفعالی، فعال، سازنده گرا و تعاملی) بر پیشرفت تحصیلی درس تفکر و سواد رسانهای وگرایش بهتفکر انتقادی در دانشآموزان است. روش: پژوهش نیمهآزمایشی و از نوع طرح های پیشآزمون –پسآزمون با گروه کنترل چکیده کامل
هدف: این تحقیق مقایسه تاثیر سطوح مختلف آموزشی (DOLA) در چهار سطح( انفعالی، فعال، سازنده گرا و تعاملی) بر پیشرفت تحصیلی درس تفکر و سواد رسانهای وگرایش بهتفکر انتقادی در دانشآموزان است. روش: پژوهش نیمهآزمایشی و از نوع طرح های پیشآزمون –پسآزمون با گروه کنترل است.جامعه آماری 117 نفر(30 نفر در گروه گواه و 87 نفر در گروههای آزمایشی ) که به طور تصادفی خوشه ای در شهر میاندوآب در چهار دبیرستان پسرانه و در هر دبیرستان یک کلاس انتخاب شدند. پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس و پرسشنامه محقق ساخته پیشرفت تحصیلی تکمیل شدند. هر یک از گروه های آزمایشی به مدت 8 جلسه تحت آموزش و گروه کنترل به صورت انفعالی (سنتی) تحت آموزش قرارگرفت. بعد از جمعآوری داده ها ، با استفاده از نرمافزار SPSS آزمون کوواریانس یک راهه (ANCOVA ) و مقایسه زوجی بونفرونی به کار گرفته شد. نتیجه: نشان داد که آموزش در سطوح فعال چهارچوب (DOLA) بر گرایش به تفکر انتقادی و میزان پیشرفت تحصیلی تاثیر مثبت و معناداری دارد.آموزش در سطح فعالیت تعاملی بیشترین تاثیر و آموزش در سطح انفعالی (سنتی)کمترین تاثیر را بر یادگیری دارد . همچنین به ترتیب با حرکت ازسطح انفعالی به سمت سطح تعاملی نمرات دانش آموزان نیز افزایش پیدا میکند. نتیجهگیری: می توان نتیجه گیری کرد که هرچقد آموزش ها در مدارس به صورت فعالانه تدریس شوند به همان میزان تفکر انتقادی و یادگیری دانش آموزان پیشرفت محسوسی خواهد داشت.
پرونده مقاله