جایگاه «موجودِ غیرواجب» در هستیشناسی ابن سینا در نمط چهارم اشارات و تنبیهات
محورهای موضوعی : فلسفه
کلید واژه: موجود, ممکنالوجود, واجبالوجود, معلول, هستیشناسی, اشارات و تنبیهات, ابنسینا,
چکیده مقاله :
کاری که در نمط چهارم اشارات و تنبیهات[1] انجام می شود، در اصل، تلاش برای اثبات موجودی خاص، یعنی واجب الوجود، و نیز ترسیم نقش محوری او در هستی، یعنی آفرینشِ همهى دیگر هستان و نگهداری آنان در هستی، و نیز بیان صفات او از این منظر است. از این دیگر هستان اگر بحث می شود در این چهارچوب است؛ یعنی در حول و حاشیهى وجود آن موجودِ واجب و بیان و اثباتِ وجودبخشی او و فیض اش. ابن سینا، واجب الوجود را هم هست کنندۀ کل هستی و تک تکِ هستان، یعنی موجوداتِ ممکن، می داند و هم نگهدارندهى هستی و تک تک هستان در عالم هستی. در نتیجه، موجودِ ممکن، یعنی همهى هستی بجز واجب الوجود، در این هستی شناسی از آن حیث دیده می شود که معلولِ واجب الوجود است و وابسته به او. پس هر آنچه غیر از واجب الوجود هست، در نمط چهارم اشارات، از آن حیث در بحث می آید که معلول است و هر بحثی هم که در آن می آید به قصد تبیین این امر است. [1]. به رعایتِ اختصار، در این مقاله این کتاب را اشارات می خوانیم.
In the fourth subpart (namat) of Kitāb al-Ishārāt wa-l-Tanbīhāt,Ibn Sīnᾱ tries to prove the existence of a particular being, named “Necessary Existent”. There he also explains the central role of this being in the world, His relation to other beings, and His attributes. It is in this very framework that he discusses other beings, that is, only to glorify the “Necessary Existent”. Ibn Sīnᾱ believes that the “Necessary Existent”is the cause of existence and makes things exist. In his ontology, the possible existents, i.e. everything except the necessary being, are considered to be “caused”. In view of this, in the fourth subpart of Kitāb al-Ishārāt wa-l-Tanbīhāt as well, everything other than the “Necessary Existent” has been taken into consideration only as a caused thing or an effect.
_||_