بررسی مفاهیم زیباشناختی و نازیباشناختی؛ با ابتنای بر اندیشههای زیباییشناسانه فرانک سیبل
محورهای موضوعی : فلسفه
کلید واژه: فرانک سیبلی, مفاهیم زیباشناختی, مفاهیم نازیباشناختی, ذوق, تعادل,
چکیده مقاله :
تاریخ زیباییشناسی دارای مبانی و اصولی است که همواره دریافت ما را از هنر تحت تأثیر قرار داده است. آنچه مسلم است بین الأذهانی بودن معیارهایی است که جهان شمول و عام نیستند. دستاورد اصلی و بدیع فرانک سیبلی فیلسوف معاصر انگلیسی (1996-1923)، در روزهایی که زیباییشناسی هنوز تحت تأثیر نوایدهآیسم قرار داشت به پرسش گرفتن این معیارها با قصد معرفی و تحلیل مفاهیم و ویژگی های زیباشناختی بوده است. یکی از مؤلفههای بسیار مهم در اندیشههای سیبلی، تمایزی است که وی میان مفاهیمی که در زبان روزمره و نیز زبان هنری به کار میبریم، قائل میشود. عمده شهرت وی برای مطرح کردن همین تمایز است. وی با مطرح کردن این تمایز تحت عنوان مفاهیم زیباشناختی و مفاهیم نازیباشناختی وارد ادبیات زیباییشناسی تحلیلی میشود. رویکرد سیبلی در مثال زدن از عبارات زیباشناختی استفاده از اصطلاحاتی است که مربوط به ارزیابی آثار هنری در گفتمان انتقادی میباشد که نه هنگام بحث در مورد هنر بلکه کاملاً آزادانه در گفتمان روزمره نیز دو منظوره هستند، بدین معنی که گاهی کارکرد زیباشناختی دارند و گاهی این کارکرد را دارا نمیباشند. از این رو مقاله حاضر سعی دارد با تأکید بر آموزههای زیباییشناسانه ی سیبلی و به شیوهای مبتنی بر ارائه مثال ها، نمونه ها و مصادق ها به بررسی چگونگی کارکرد حوزه ی زیباشناختی پرداخته و دیدگاه او را با معرفی مفاهیم زیباشناختی در ارتباط با مفاهیم نازیباشناختی به نحوی روشن تبیین نماید.
The history of aesthetics contains basics and principles which have impacted on our perception of art. What is obvious is that the non-universal and non-general criteria are inter-subjective. In fact, the novel and main achievements of Frank Sibley, as a contemporary English philosopher (1923-96), when aesthetics was still under the influence of the New Idealism, were directed towards challenging these criteria for the purpose of introducing and analyzing aesthetic notions and features. One vital component in Sibley’s thoughts is the distinction he makes between daily and artistic notions. Actually, the main reason behind his fame is the very distinction he made under the titles “aesthetic notions” and “non-aesthetic notions”, by which he enters the realm of analytic aesthetics. Sibley’s approach in presenting aesthetic examples includes the use of the critical discourse for the evaluation of artistic works by applying bi-functional expressions used in both art and daily discourse. According to what mentioned and the fact that Sibley used aesthetic and non-aesthetic functions, the current paper seeks to study the aesthetic field with emphasis on Sibley’s aesthetic teachings and by using examples and evidence, while introducing aesthetic notions in relation to non-aesthetic ones in order to clarify his views in this regard.
_||_