تجربه گرایی در برابر واقع گرایی علمی: نگاهی تاریخی به سیر تحولات این دو رویکرد تا اوائل قرن بیستم
محورهای موضوعی : فلسفه
1 - ندارد
کلید واژه: واقع گرایی, ضد واقع گرایی, تبیین, علیت, هویات نظری, تجربه گرایی,
چکیده مقاله :
واقع گرایی علمی, رهیافتی است با این ادعا که نظریه های علمی به منظور کشف از واقع ارائه می شوند وبه ما امکان شناخت حوادث طبیعی و پدیدارها و فهم علل وقوع آن ها را می دهند و به این منظور گاه از دادههای حس و تجربه فراتر می روند و مدعی وجود برخی جنبه های غیر قابل مشاهده به عنوان علت بخشهایمشاهده پذیر طبیعت می شوند. هر چند واقع گرایی علمی، به عنوان یک موضوع مستقل در فلسفه علم، مدتزمانی طولانی نیست که مطرح شده، اما اندیشۀ کلی آن در طول تاریخ تفکر وجود داشته است. مخالفت با اینرویکرد عمدتاً از جانب رویکرد های بدیلی است که با تکیه به مبادی تجربه گرایی در مقابل آن صف آراییکرده اند. در این مقاله سعی بر این است که با نگاهی به تاریخ تفکر و با تمرکز بر تبیین به عنوان هدف علم،ریشه های فلسفی این دو گروه مولفه ها و مشخصه های فکری آن ها را روشن ساخته و سیر تطور آن ها را ازدر دوره باستان پیگیری کرده و نشان داده شود که چگونه رفته رفته اَشکال نظام مندتر وپیچیده تری از ایندو رویکرد بوجود آمده است. این صورتهای پیچیده تر تقریبا مربوط به زمانی است که فلسفۀ علم به عنوان یکعلم مستقل مطرح شده و عمدتاً در این زمان رویکرد غالب ضد واقع گرایی بوده است. لذا نگارنده با عنایت بهمشخصه های اصلی به بررسی آراء سه فیلسوف علم صاحب نام، ارنست ماخ، آنری پوانکاره، پی یر دوئمپرداخته و در آخر نیز با نگاهی مجدد به دو رویکرد نتیجه گیری کرده است.
Scientific realism is the thesis that the claims of scientific theoriesabout the facts in the world are literally true. That the theoriessometimes even go beyond our sense data and experience in orderto give us an understanding of natural phenomena and their causes,and that if we accept a theory as true, we are also committed to theexistence of certain undetectable things as the causes of thosephenomena.Although scientific realism as an independent area in philosophy ofscience is almost recent, as a general idea it can be detectedthroughout the history of western thought where it meets withoppositions mainly coming from the empiricist quarter.Searching through the history of thought and focusing on scientificexplanation as the main goal of science, this paper shows thephilosophical roots of these two approaches as well as their gradualdevelopment since antiquity through intricate evolvement into moresophisticated and systematic forms which emerged almost whenphilosophy of science came to be known as an autonomous field,the period within which the dominant approach is scientific antirealism.The writer is therefore concerned with three majorphilosophers of science, Mach, Poincaré, and Duhem, emphasizingthe main features and trying to come into certain conclusions aboutthe two approaches at issue.