زمان و مکان کانتى و مصداق آن در موسیقى بتهوون
محورهای موضوعی : فلسفه
کلید واژه: زمان, مکان, موسیقی, کانت, بتهوون,
چکیده مقاله :
کانت در کتاب نقد قوهی حکم به نحوهی صدور حکم ذوقی میپردازد، در کنار اینها جایگاه هنرها را نیز با مثالهایی که میآورد بر مبنای زیبایی مطبوعیت و والایی مشخص میکند در این جاست که او نمیتواند به غیر از هنرشعر که برایش همواره جایگاه ویژهای دارد، جایگاه سایر هنرها را به وضوح مشخص کند. در میان هنرها، موسیقی بیشترین تعلیق جایگاه را در نظریات او به خود اختصاص میدهد. برای او موسیقی گاهی هنری مطبوع است و گاهی هنری زیبا. تعلیق جایگاه این هنر به واسطه عدم قطعیت کانت در تصمیمگیریهایش، در مثالهایی که برای گسترش و وضوح تعاریف نظام زیبایی شناختیاش میآورد شکل میگیرد او گاهی موسیقی را به دلایلی از داوری زیباییشناسانهاش کنار میگذارد که این دلایل جزء ارکان داوریاش نیست. یکی از این موارد گذرا بودن است. او در قسمتی از نقد قوه حکم، موسیقی را به دلیل آنکه انطباعاتی گذرا ایجاد میکند، از زمره هنرهای زیبا کنار میگذارد. هر چند که او گذرا بودن و زمان را بهطور مستقیم به عنوان عنصری اساسی و ضروری در داوریاش لحاظ نکرده بود. در این مقاله سعی داریم تا به استناد به نظریه خود کانت و با بازنگری آنچه او در باب زمان گفته است و همچنین نظریاتش در نقد قوهی حکم نشان دهیم که اگر کانت تفکرات خودش را دقیق بر طبقهبندی هنریاش لحاظ میکرد آنوقت موسیقی را در بالاترین جایگاه قرار میداد. برای این هدف از بتهوون و آثارش وام گرفتهایم تا نشان دهیم چطور زمان و مکان کانتی در موسیقی او متبلور است و این که گذرا بودن تنها نگاه پدیداری کانت به موسیقی است که از عدم آگاهی او در باب موسیقی شکل میگیرد.
In “Critique of Judgment” Kant deals with Judgment of Taste and besides this, he also defines the position of arts by bringing examples based on beauty (fineness), agreeability and sublimity. It is exactly here where except for poetry for which he considers a very particular position, he cannot give a distinctive position to any other art. In Kant’s view, music has the most suspending position among all arts. For Kant, music is sometimes an agreeable art and sometimes a fine one. The Suspending place of this art appears due to Kant’s uncertainties in making decisions in examples he brings for the development and clarity of his aesthetics. For some reasons which are not among the basic elements of his judgment, he sometimes puts music outside his aesthetic theories. One of these reasons is “Transience”. In a part of “Critique of Judgment”, he classifies music outside fine arts because it produces transient mood, while he had never considered transience and time directly as an essential and basic element in his judgments. In this article and with reference to Kant’s own theory and review of what he has said on the concept of Time and also his ideas elaborated “Critique of Judgment”, we try to demonstrate that if Kant had adjusted his thoughts more precisely to his classification of arts, then he would place music at the highest position.
_||_