بازشناسی عناصر شرقی و ایرانی- اشکانی در فرهنگ خاراکنه با توجه به شواهد سکهشناختی
محورهای موضوعی : مطالعات تاریخیآتوسا سادات زرگریان 1 , میرزا محمد حسنی 2 * , عسکر بهرامی کهیش نژاد 3
1 - دانشجوی دکتری تاریخ ایران قبل از اسلام، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - استادیار گروه تاریخ، واحد شاهرود، دانشگاه آزاد اسلامی، شاهرود، ایران.
3 - استادیار، بخش ادبیات و زبانها، بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: اشکانیان, عناصر ایرانی, عناصر یونانی, خاراکنه, سکهشناسی,
چکیده مقاله :
شاهنشاهی اشکانی یکی از مهمترین سلسلههای ایران باستان بهشمار میرود که تأثیر چشمگیری بر جهان باستان داشته است؛ از اینرو، سکههای این حکومت از منابع اصلی برای مطالعات تاریخی این دوره محسوب میشوند. اشکانیان در آغاز، عناصر یونانی را در ضرب سکههای خود بهکار میبردند؛ این عناصر در نقوش، نوشتارها و پوشش شاهان بر سکهها بهوضوح قابل مشاهدهاند. در سال ۱۴۰ ق.م، که دوران اوج قدرت اشکانیان بود، بینالنهرین به تصرف آنها درآمد و شاهکنشینهای غربی ایران تحت نفوذشان قرار گرفتند. یکی از این شاهکنشینها دولت محلی خاراکنه بود. خاراکنه نیز تحت تأثیر اشکانیان، سبک سکههای خود را از الگوهای یونانی به شیوههای ایرانی تغییر داد. این تأثیرگذاری، از نیمة سدة دوم ق.م، یعنی از زمان مهرداد سوم (۱۴۲ ق.م)، در سکههای خاراکنه مشهود است. این تغییرات در بخش بالاتنه، آرایش موی سر و نوع کلاه شاهان خاراکنه بهخوبی نمایان شدهاند و نمونههای آن شامل چهار سکه مشخص است. در این مقاله تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که روند نفوذ عناصر ایرانی بر سکههای اشکانی و سپس بر سکههای خاراکنه، از چه زمانی آغاز شده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است.
The Parthian Empire was one of the most significant dynasties of ancient Iran, exerting a profound influence on the ancient world. As such, the coinage of this empire is considered one of the main sources for historical studies of the period. In the early stages, the Parthians incorporated Greek elements into their coinage—elements that are clearly observable in the imagery, inscriptions, and royal attire depicted on the coins. In 140 BCE, during the peak of Parthian power, Mesopotamia came under their control, and several western Iranian petty kingdoms fell under their influence. One such kingdom was the local polity of Characene. Due to Parthian influence, Characene's coinage gradually shifted from Hellenistic to Iranian styles. These Parthian influences on Characene coinage became evident from the mid-2nd century BCE (from the reign of Mithridates III, 142 BCE), as seen in changes to the upper body, hairstyle, and crown types of Characene rulers—visible on four specific coin types. This study seeks to answer the question of when Iranian elements began to appear in Parthian coinage and subsequently in Characene coinage. The article is written using a descriptive-analytical approach.
آلتهایم، فرانس، اشتیل، روت (1388). سرآغاز تاریخ پارتیان، در: نوشتههایی در باب تاریخ و فرهنگ اشکانیان، از فرانس آلتهایم، مترجم هوشنگ صادقی، چاپ اول. تهران: پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، صص.11ـ۴2.#
اشمیت، رودیگر (1382). زبانهای ایرانی میانه در یک نگاه، در: راهنمای زبانهای ایرانی، زبانهای ایرانی باستان، ایرانی میانه، جلد اول، ویراستار رودیگر اشمیت، ترجمۀ فارسی زیرنظر حسن رضایی باغبیدی. تهران: ققنوس.#
اشمیت، رودیگر (1392). مدارکی دربارۀ زبان و نامهای پارتی از عهد اشکانیان، در: امپراتوری اشکانی و اسناد و منابع آن، گردآوری یوزف ویزهوفر، ترجمه هوشنگ صادقی و دیگران. تهران: فرزان روز.#
افتخاری، یوسف (1397). سکهشناسی شاهان خاراسن. تهران: پازینه.#
اکبرزاده، داریوش (1382). کتیبههای پهلوی اشکانی (پارتی). تهران: پازینه.#
بروسیوس، ماریا (1388). ایران باستان، ترجمۀ عیسی عبدی. تهران: نشر ماهی.#
بریان، پییر (1386). وحدت سیاسی و تعامل فرهنگی در شاهنشاهی هخامنشی، ترجمۀ ناهید فروغان. تهران: اختران.#
بیوار، ا.د.ه (1389). تاریخ سیاسی ایران در دوره اشکانیان، در: تاریخ ایران کمبریج از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان، جلد سوم، قسمت اول، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، صص. 123ـ200. #
بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد (1352). آثارالباقیه عن القرون الخالیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران: ابن سینا.#
پرادا، ایدت، دایسون، رابرت هنری (1357)، هنر ایران باستان (تمدنهای پیش از اسلام)، ترجمۀ یوسف مجیدزاده. تهران: دانشگاه تهران.#
جعفریدهقی، محمود (1393). تاریخ سیاسی اشکانیان، تاریخ جامع ایران، جلد دوم، زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، صص. 365-265.#
خسروزاده، علیرضا (139۵). باستانشناسی خلیجفارس در دورۀ اشکانی و ساسانی. تهران: سمت.#
خونانی، علیرضا، محمدیفر، یعقوب (1392). خاراسن و جایگاه سیاسی و تجاری آن در شاهنشاهی اشکانی. مطالعات تاریخ فرهنگی، ۴(۱۶)، 132-113.#
رضاییباغبیدی، حسن (1387). تاریخ زبانهای ایرانی، مرکز پژوهشهای زبان دنیا. اوساکا: دانشگاه اوساکا.#
سرفراز، علی اکبر و فریدون آورزمانی (1380). سکههای ایران از آغاز تا دوران زندیه، تهران: سمت.#
سلوود، دیوید (1389الف). سکههای پارتی، در: تاریخ ایران کمبریج از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان، جلد سوم، قسمت اول، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، صص. 381ـ۴00. #
سلوود، دیوید (1389ب). دولتهای کوچک جنوب ایران، در: تاریخ ایران کمبریج از سلوکیان تا فروپاشی ساسانیان، جلد سوم، قسمت اول، گردآورنده احسان یارشاطر، ترجمه حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، صص. ۴۰۱ـ۴۱۶.#
سودایی، بیتا (1391). بررسی اندیشههای ایرانی برمسکوکات پارت نخست (2۴7-1۶8 ق.م). باستانشناسی ایران، ۲(۲)، ۴۰-۵۳. #
سنگاری، اسماعیل و علیرضا کرباسی (1399)، «تحلیل انتقادی بر مفهوم «فیلهلن» بر سکههای اشکانی»، پژوهشنامۀ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی، ۲۰(۱)، 179ـ198. #
سودایی، بیتا، مقسم، ابوطالب (1402). گونهشناسی و تحلیل سکههای خاراسن در موزه ایران باستان. پیام باستانشناس، ۱۵(۲۹)، 115ـ126.#
شکوریفر، ملیحه، نصرالله زاده، سیروس (139۵). پیگیری سنتهای ایرانی در سکههای اشکانی. جستارهای تاریخی، ۷(۱)، 21ـ۴۵.#
شهبازی، علیرضاشاپور (1390). جستاری دربارۀ یک نماد هخامنشی فروهر، اهورامزدا یا خورنه؟، ترجمۀ شهرام جلیلیان، تهران: نشر و پژوهش شیرازه.#
شول، مونیکا (1392). مدارکی درباره تاریخ و فرهنگ خاراکنه پارتی. امپراتوری اشکانی و اسناد و منابع آن، گردآوری یوزف ویزهوفر، ترجمه هوشنگ صادقی و دیگران، تهران: فرزان روز، صص. ۶27ـ۶۴2.#
شیپمان، کلاوس (1386). مبانی تاریخ پارتیان، ترجمه هوشنگ صادقی، تهران: فرزانروز.#
غلامی، کیارش (1392). سکههای اشکانی بازنگری تاریخ و سکهشناسی اشکانیان، تهران: پازینه.#
فرای، ریچارد نلسون (1380). تاریخ باستانی ایران، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.#
کالج، مالکوم (1388). اشکانیان (پارتیان)، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران: هیرمند.#
کُرتیس، وستاسرخوش (1389). فرهنگ و جامۀ اشکانی، در: بینالنهرین و ایران در دورۀ اشکانی و ساسانی: وازنش و باززایی در حدود 238 ق.م- 624 میلادی، گزارشی از سمینار یادوارۀ ولادیمیر لوکونین، ویراستۀ جان کرتیس، ترجمۀ زهرا باستی، تهران: سمت.#
کُرتیس، وستاسرخوش (1390). احیای ایران در دوره پارتها، در: پارتها و روزگارشان: پژوهشی در تاریخ ایران باستان، ویراستۀ وستاسرخوش کرتیس و سارا استیوارت، ترجمۀ محمود فاضلی بیرجندی، تهران: نشر پایان.#
کُرتیس، وستاسرخوش (1392). لباس و پوشش سر در دورۀ اشکانیان، در: امپراتوری اشکانی و اسناد و منابع آن، گردآوری یوزف ویزهوفر، ترجمه هوشنگ صادقی و دیگران، تهران: فرزان روز.#
گیرشمن، رومن (1389). ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.#
لوکوک، پیر (1382). کتیبههای هخامنشی، ترجمۀ نازیلا خلخالی، تهران: فرزان روز.#
مالاندرا، ویلیام (1391). مقدمهای بر دین ایران باستان، ترجمۀ خسرو قلیزاده، تهران: کتاب پارسه.#
مشکور، محمدجواد (1374). جغرافیای تاریخی ایران باستان، چاپ سوم، تهران: دنیای کتاب.#
ملکزاده بیانی، ملکه (1385). تاریخ سکه، جلد دوم، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.#
ولسکی، یوزف (1383). شاهنشاهی اشکانی، ترجمۀ مرتضی ثاقبفر، تهران: ققنوس.#
ولسکی، یوزف (1388). اشکانیان و ساسانیان، در: نوشتههایی در باب تاریخ و فرهنگ اشکانیان، از فرانتس آلتهایم، مترجم هوشنگ صادقی، چاپ اول، تهران: پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، صص. 187ـ196.#
ویسهوفر، یوزف (1388). تاریخ پارس از اسکندر مقدونی تا مهرداد اشکانی، ترجمۀ هوشنگ صادقی، تهران: فرزان روز.#
Abgarians, M. T., & Sellwood, D. G. (1971). A hoard of early Parthian drachms. The Numismatic Chronicle, 7(11).#
Alram, M. (1986). Arsacids iii. Arsacid coinage. In E. Yarshater (Ed.), Encyclopaedia Iranica (Vol. 2, Fasc. 5, pp. 536–540). London and New York.#
Assar, G. R. F. (2001). Recent studies in Parthian history: Part II. The Celator: Journal of Ancient and Medieval Coinage, 15, 17–22.#
Assar, G. R. F. (2004). Genealogy and coinage of the early Parthian rulers. I. Parthica, 6.#
Assar, G. R. F. (2006). A revised Parthian chronology of the period 165–91 BC. Electrum, 11, 87–158.#
Boyce, M. (1986). Arsacid iv. Arsacid religion. In Encyclopaedia Iranica (Vol. 2, Fasc. 5).#
Curtis, V. S. (2007). Religious iconography on ancient Iranian coins. In J. Cribb & G. Herrmann (Eds.), After Alexander: Central Asia before Islam (Proceedings of the British Academy, 133). Oxford.#
Debevoise, N. (1938). A political history of Parthia. University of Chicago Press.#
Ellerbrock, U. (2013). Religiöse Ikonographie auf parthischen Münzen: Der Einfluss politisch-gesellschaftlicher Veränderungen auf das Bild der Göttin Tyche im Parthischen Reich. Iranica Antiqua, 48.#
Gariboldi, A. (2004). Royal and ideological patterns between Seleucid and Parthian coins: The case of θεοπάτωρ. In R. Rollinger & Ch. Ulf (Eds.), Commerce and monetary systems in the ancient world: Means of transmission and cultural interaction (Melammu Symposia V). Stuttgart.#
Haruta, S. (2013). Aramaic, Parthian, and Middle Persian. In D. T. Potts (Ed.), The Oxford handbook of ancient Iran. Oxford University Press.#
Hill, G. F. (1922). Attambelos I of Characene. Numismatic Notes and Monographs, 14, 1–12. American Numismatic Society.#
Neusner, J. (1963). Parthian political ideology. Iranica Antiqua, 3.#
Newell, E. T. (1925). Mithradates of Parthia and Hyspaosines of Characene: A numismatic palimpsest. American Numismatic Society, 26, 1–18.#
Olbrycht, M. J. (1997). Parthian king’s tiara: Numismatic evidence and some aspects of Arsacid political ideology. Notae Numismaticae, 2.#
Olbrycht, M. J. (2010). The early reign of Mithradates II the Great in Parthia. Anabasis, 1.#
Olbrycht, M. J. (2011). The titulature of the first Arsacids and its religious connotations. In L. Mrozewicz & K. Balbuza (Eds.), The world of antiquity, its Polish researchers and the cult of the ruler. Poznań.#
Potts, D. T. (1988). Arabia and the Kingdom of Characene. In D. T. Potts, Araby the Blest: Studies in Arabian archaeology (pp. 137–167). University of Copenhagen: Museum Tusculanum Press.#
Rezakhani, K. (2013). Arsacid, Elymaean and Persid coinage. In D. T. Potts (Ed.), The Oxford handbook of ancient Iran. Oxford University Press.#
Sellwood, D. (1976). The drachms of the Parthian “Dark Age.” Journal of the Royal Asiatic Society, 108.#
Sellwood, D. (1980). An introduction to the coinage of Parthia (2nd ed.). London: Spink and Son Ltd.#
Shahbazi, A. Sh. (1986). Arsacid i. Origins. In Encyclopaedia Iranica (Vol. 2, Fasc. 5).#
Sinisi, F. (2012a). The coinage of the Parthians. In W. E. Metcalf (Ed.), The Oxford handbook of Greek and Roman coinage. Oxford University Press.#
Sinisi, F. (2012b). Sylloge Nummorum Parthicorum (Vol. VII, Vologases I–Pacorus III). Wien: Österreichische Akademie der Wissenschaften.#
Tafażżolī, A. (1986). Āraš Kay. In Encyclopaedia Iranica (Vol. 2, Fasc. 3).#
1 بازشناسی عناصر شرقی و ایرانی ـ اشکانی در فرهنگ خاراکنه با توجه به شواهد سکهشناختی
پیام باستانشناس شاپا چاپی: ۴۲۸۵-۲۰۰۸ شاپا الکترونیکی: 9886-2980 دورة ۱۷، شمارة ۳۲، بهار و تابستان ۱۴۰۴ |
|
|
آتوسا سادات زرگریان۱ ، میرزا محمد حسنی۲، عسگر بهرامی کهیش نژاد۳
۱ دانشجوی دکتری تاریخ ایران قبل از اسلام، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
۲ استادیار، گروه تاریخ، واحد شاهرود، دانشگاه آزاد اسلامی، شاهرود، ایران. نویسنده مسئول: mohamadhassani68@yahoo.com
۳ استادیار، بخش ادبیات و زبانها، بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران، ایران.
چکیده |
| اطلاعات مقاله: |
شاهنشاهی اشکانی یکی از مهمترین سلسلههای ایران باستان بهشمار میرود که تأثیر چشمگیری بر جهان باستان داشته است؛ از اینرو، سکههای این حکومت از منابع اصلی برای مطالعات تاریخی این دوره محسوب میشوند. اشکانیان در آغاز، عناصر یونانی را در ضرب سکههای خود بهکار میبردند؛ این عناصر در نقوش، نوشتارها و پوشش شاهان بر سکهها بهوضوح قابل مشاهدهاند. در سال ۱۴۰ ق.م، که دوران اوج قدرت اشکانیان بود، بینالنهرین به تصرف آنها درآمد و شاهکنشینهای غربی ایران تحت نفوذشان قرار گرفتند. یکی از این شاهکنشینها دولت محلی خاراکنه بود. خاراکنه نیز تحت تأثیر اشکانیان، سبک سکههای خود را از الگوهای یونانی به شیوههای ایرانی تغییر داد. این تأثیرگذاری، از نیمة سدة دوم ق.م، یعنی از زمان مهرداد سوم (۱۴۲ ق.م)، در سکههای خاراکنه مشهود است. این تغییرات در بخش بالاتنه، آرایش موی سر و نوع کلاه شاهان خاراکنه بهخوبی نمایان شدهاند و نمونههای آن شامل چهار سکه مشخص است. در این مقاله تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که روند نفوذ عناصر ایرانی بر سکههای اشکانی و سپس بر سکههای خاراکنه، از چه زمانی آغاز شده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است. |
| تاریخها: دریافت: ۲۱/۰۱/۱۴۰۴ پذیرش: ۰۳/۰۳/۱۴۰۴ |
| واژگان کلیدی: اشکانیان عناصر ایرانی عناصر یونانی خاراکنه سکهشناسی |
مقدمه
شاهنشاهی اشکانی حدود پنج قرن بر ایران حکومت کرد و نقش مهمی در تحولات دنیای باستان ایفا نمود. زمانی که اشکانیان به قدرت رسیدند، بیش از ۸۰ سال از آغاز سلطهٔ سلوکیان بر ایران میگذشت؛ دورانی که فرهنگ و زبان یونانی (هلنیستی) تأثیر چشمگیری بر ساختار سیاسی و فرهنگی ایران گذاشته بود. اشکانیان در آغاز، عناصر یونانی را در طراحی سکههای خود به کار گرفتند؛ اما با تثبیت قدرت، بهرهگیری از عناصر ایرانی، بهویژه میراث هخامنشی، را آغاز کردند و بهتدریج میزان استفاده از مؤلفههای یونانی در سکههای آنها کاهش یافت. این روند تا پایان حکومت اشکانی و ظهور ساسانیان ادامه داشت.
شاهنشاهی اشکانی، که توسط ارشک در سال ۲۴۷ ق.م بنیان نهاده شد و جانشینانش آن را گسترش دادند، متشکل از ساتراپیها و شاهکنشینهای مستقل و نیمهمستقل بود که همگی تحت فرمان پادشاه اشکانی قرار داشتند. برخی از این شاهکنشینها در امور داخلی استقلال داشتند و برخی دیگر متحدان سیاسی اشکانیان محسوب میشدند. برخی از آنها توسط شاهزادگان اشکانی اداره میشدند و گروهی نیز تحت فرمان خاندانهای محلی بودند که تابعیت اشکانیان را پذیرفته بودند.
شاهکنشین خاراکنه یکی از مهمترین دولتهای محلی در دوره اشکانی بهشمار میرفت که از همان آغاز، دستیابی به آن برای اشکانیان، با هدف تثبیت قدرت و دفاع از مرزهای غربی در برابر تهدیدات دشمنان، اهمیت راهبردی داشت. این شاهکنشین ابتدا تحت فرمان سلوکیان قرار داشت، اما پس از مدتی ادعای استقلال کرد. در دوره آغازین حکومت اشکانیان، فرمانروایی خاراکنه در دست هیسپائوسین بود. مهرداد دوم اشکانی، که این شاهنشاهی را به اوج قدرت رساند، تا سرزمین بینالنهرین پیشروی کرد و شاهکنشین خاراکنه را زیر سلطه خود درآورد. از آن پس، خاراکنه به دولتی نیمهمستقل تبدیل شد که ضمن حفظ برخی اختیارات داخلی از جمله انتخاب حاکم و ضرب سکه، تحت نظارت حکومت مرکزی اشکانی اداره میشد.
این پژوهش به بررسی تأثیر عناصر ایرانی در سکههای اشکانی و در ادامه، سکههای شاهکنشین خاراکنه میپردازد و تلاش دارد نشان دهد که شاهنشاهی اشکانی تا چه اندازه بر دولتهای تابع خود، همچون خاراکنه، اثرگذار بوده است. با توجه به کمبود منابع مکتوب درباره شاهنشاهی اشکانی، پژوهشهای سکهشناختی از جایگاه ویژهای در مطالعات این دوره برخوردارند. از اینرو، در این مقاله تلاش شده است تا با بهرهگیری از منابع موجود در زمینهٔ سکهشناسی، تأثیر یادشده بررسی شود.
از جمله منابع برجسته در این زمینه میتوان به کتاب دیوید سلوود (1980) با عنوان مقدمهای بر سکههای اشکانی اشاره کرد. فابریتزیو سینیسی نیز آثاری به زبان انگلیسی درباره سکههای اشکانی تألیف کرده است. همچنین، کتاب فارسی کیارش غلامی با عنوان بازنگری تاریخ و سکهشناسی اشکانیان قابل ذکر است که البته بیشتر به تفسیر نقش سکهها پرداخته، نه تحلیل ساختاری آنها. در حوزه سکههای خاراکنه نیز میتوان به کتاب یوسف افتخاری با عنوان سکهشناسی شاهان خاراسن اشاره کرد که بهصورت خلاصه، به معرفی و شرح ویژگیهای سکههای پادشاهان خاراکنه میپردازد.
سکههای اشکانیان
واحد پولی اشکانیان «درهم» بود که شامل چهاردرهمی و یکدرهمی میشد و خود به واحدهای کوچکتری به نام اُبول (شامل سهابولی، دوابولی و یکابولی) و نیز کالکون (شامل هشتکالکونی، چهارکالکونی، دوکالکونی و یککالکونی) تقسیم میگردید؛ بهگونهای که هر یک درهم معادل شش اُبول، و هر اُبول معادل هشت کالکون بوده است (غلامی، ۱۳۹۲: ۲۹).
نخستین سکههای اشکانی از نظر سبک و سیاق کاملاً سلوکی بودند. الگوی ساختاری مسکوکات سلوکی بر پایه سکههای اسکندر مقدونی شکل گرفته بود و این سکهها همان عیار سکههای آتنی را داشتند. نقرهٔ وارداتی عمدتاً بهصورت شمش مورد استفاده قرار میگرفت و سکهٔ اصلی، چهاردرهمی سیمین با وزن تقریبی ۱۷ گرم بود. سکههای چهاردرهمی سیمین با وزن تقریبی ۱۷ گرم بود. سکههای برنزی با وزنها و اندازههای متنوع نیز ضرب میشدند که به آنها کالکو (Chalkos) گفته میشد.
تصاویر پشت سکههای نقرهای سلوکی شامل لنگر، کمان، تیردان، فیل در حال حرکت، سر زئوس، و آتنای سوار بر فیل بودند. رایجترین تصویر، آپولون را در نمای نیمرخ چپ نشان میدهد که بر قبهای نشسته و کمانی در دست دارد. بر پشت این سکهها حروفی با استاندارد مشخص و خوانا ضرب شده است. تصویر ثابت روی سکهها، نیمرخ پادشاه است که در سکههای آنتیوخوس دوم و سلوکوس دوم از نمای راست دیده میشود. همچنین، تصویر آپولون در حالت ایستاده یا نشسته، با تیری در دست راست و کمانی در دست چپ، روی پشت سکهها نقش بسته است. در زیر کمان و قبه نیز علائم ضرابخانه و نوشتههایی دیگر به چشم میخورد (Sellwood, 1980: 10–12).
سکههای سلوکی اغلب تصویر نیمرخ راست و بدون ریش شاه را دارند. نخستین گونه از سکههای ارشک یکم (۲۴۷–۲۱۱ ق.م) نیز با همین ویژگی ضرب شده است (سلوود، ۱۳۸۹الف: ج ۳، ص ۳۸۲). متن نوشتههای این سکهها به زبان یونانی است؛ اما از دوران بلاش یکم (سدهٔ اول میلادی)، نوشتهها به زبان پهلوی اشکانی تغییر مییابند. جنس سکهها معمولاً از نقره، مس یا برنز بوده است و ضرب آنها احتمالاً کمی پس از نیمهٔ سدهٔ سوم ق.م آغاز شده و در شهرهایی مانند اکباتان، سلوکیه بر دجله و دیگر شهرهای یونانی منطقه بینالنهرین صورت گرفته است (جعفریدهقی، ۱۳۹۳: ۳۶۳–۳۶۴).
کاربرد عنوان «فیلهلن» (Philhellene) بر سکههای اشکانی، نه به معنای تسلیم کامل آنها در برابر فرهنگ هلنی بوده و نه بهمنزلهٔ طرد دستاوردهای ایرانی. آنچه در واقع رخ داد، گرایشی مجدد به تفکر ایرانی بود که ریشه در آموزههای زردشتی در دوران هخامنشی داشت؛ تفکری که اسکندر و سلوکیان نتوانسته بودند آن را بازآفرینی کنند. این بار، احیای شکوه ایران باستان، وظیفهای بود که بر دوش پادشاهان اشکانی قرار گرفت تا از طریق گسترش اندیشههای ایرانی، هویت ملی ایرانیان را احیا کنند (سنگاری و کرباسی، ۱۳۹۹: ۱۹۴).
بر روی مسکوکات اشکانی، تصویر فرمانروا بهصورت نیمرخ نقش شده است که اغلب به سمت چپ، گاهی به سمت راست، و بهندرت بهصورت تمامرخ دیده میشود. این در حالی است که در مسکوکات سلوکی، نیمرخ پادشاه همواره به سمت راست است و موها با سربندی خاصی بسته شدهاند. در سکههای اشکانی، تغییرات چهره، آرایش ریش و موی شاهان بهوضوح مشاهده میشود و اغلب کلاهی به نام باشلق بر سر دارند که گونهای از پوشش مخصوص صحراگردان بهشمار میرود.
در پشت سکههای سلوکی، تصویر آپولون، ایزد یونانی، بهصورت برهنه در حالت نشسته یا ایستاده نقش بسته است که در یک دست کمان و در دست دیگر تیر دارد. در کنار تصویر، نام پادشاه همراه با القاب سلطنتی او به خط یونانی نوشته شده است. اما در پشت مسکوکات اشکانی، بهجای آپولون، تصویر یک جنگاور دیده میشود که جامهٔ صحرانشینان بر تن دارد و در حالیکه کمانی در دست دارد، بر روی چهارپایهای نشسته است. در حاشیهٔ این تصویر، نوشتهای یونانی نقش بسته که ترجمهٔ آن «ارشک، سردار برگزیده» است.
نکته قابل توجه آن است که کمانِ جنگاور اشکانی با کمانِ آپولونِ سلوکی تفاوت دارد. اشکانیان برای حفظ هویت قومی و فرهنگی خود، در عین بهرهگیری از قالبهای هلنی، کوشیدند سکهها را ایرانیسازی کنند؛ این روند از تصویر پشت سکهها آغاز شد. در این تصاویر، شاه با پوشش رزمی ظاهر میشود که نماد جنگجویی و دلاوری است؛ موضوعی که تا اواخر سلطنت مهرداد یکم دستخوش تغییراتی شد. تصویر شاه در سکههای اشکانی با ریش و سبیل، چهرهای کاملاً ایرانی را بازنمایی میکند (سودایی، ۱۳۹۱: ۴۴–۴۵).
نماهای کلی سکههای اشکانی زمختتر، قسمتهای برجسته روشنتر، و وضوح حروف یونانی روی سکهها کمتر است. سکهها معمولاً در اندازههای کوچک میباشند و اغلب دارای ارزش بالا و گاه بینظیری هستند. بیشتر سکههای اشکانی علائمی دارند که معنی و مفهوم اغلب آنها روشن و آشکار نیست. گروهی از این علائم و نشانهها متعلق به شهرهایی است که سکههای اشکانی در آنها ضرب شدهاند. تا قبل از مهرداد یکم بر روی مسکوکات اشکانی علامت ضرابخانه دیده نمیشود و نخستین سکهای که به طور یقین دارای علامت ضرابخانه است، به دوران مهرداد یکم برمیگردد. همچنین از پیش از این دوره مسکوکات چهاردرهمی به دست نیامده است (سرفراز، 1380: 44ـ45).
نیمرخ چهرهٔ مهرداد یکم، که در ابتدا به سبک سکههای پیشین به سمت چپ نقش میشد، در برخی از ضرابخانههای مناطق غربی، بهویژه در سکههای متأخرتر، به سمت راست چرخید؛ با این حال، سکههای ضربشده در هکاتومپیلوس (Hecatompylos صد دروازه) ـــ در قلب پارت ـــ همچنان چهره را از نیمرخ چپ نشان میدهند (Gariboldi, 2004: 376). از آن پس، در اغلب سکهها نیمرخ چپ شاه دیده میشود. حتی در تضاد آشکار با سبک هلنی، سکههایی اندک با تصویر تمامرخ شاه نیز شناسایی شدهاند که از ویژگیهای هنر اشکانی به شمار میروند (پرادا و دایسون، ۱۳۵۷: ۲۷۰).
به باور پژوهشگران، مهرداد یکم، پس از ضرب آخرین سکههای خود در حدود سال ۱۳۸ ق.م، درگذشته است (Sellwood, 1980: 2; Assar, 2001: 21). سکههایی که از وی با عنوان «فیلهلن» (Philhellene – دوستدار یونانیان) ضرب شدهاند، حاکی از آن است که مهرداد در تلاش بود تا عناصر هلنیستی را، بهویژه در مرکز حکومت خود (سلوکیه)، با سیاستهای اشکانی هماهنگ سازد (شیپمان، ۱۳۸۶: ۳۳–۳۴). کاربرد این عنوان از سوی مهرداد اول، بهمنظور ابراز حسن نیت به جمعیتهای یونانی مستقر در مستملکات تازهتصرفشده بوده و به گفتهٔ گیرشمن، اقدامی سیاسی و در عین حال شگفتانگیز تلقی میشود (گیرشمن، ۱۳۸۹: ۲۳۸ و ۲۵۸).
زمان آغاز ضرب سکههای اشکانی را میتوان اندکی پس از نیمهٔ نخست سدهٔ سوم پیش از میلاد دانست. فلز اصلی مورد استفاده برای سکهها نقره بود، و مس نیز برای پاسخ به نیازهای بازارهای محلی و معاملات خُرد به کار میرفت. در برخی دورهها، سکههای مسی در حجم بالایی ضرب میشدند. برخلاف الگوی سلوکی، سکهٔ رایج اشکانیان درهم (drachm) بود که غالباً در اکباتان ضرب میشد. گونهٔ بزرگتر این سکه یعنی چهاردرهمی (tetradrachm) که در شمار کمتری موجود است، منحصراً در سلوکیه تیسفون ضرب میگردید و از زمان فرهاد چهارم به بعد، تولید آن افزایش یافت. در چهاردرهمیها بهمرور زمان، کاهش وزن و عیار نیز مشاهده میشود.
ارزش سکههای مسی، از هشت کالکو (octachalkon) تا یک کالکو (chalkos) متغیر بود. سکهٔ یک کالکو کمارزشترین واحد پولی در میان مسکوکات مسی بود، اما بیشترین فراوانی را داشت. تولید سکه معمولاً در ضرابخانههای معتبر اشکانی مانند سلوکیه تیسفون، اکباتان، راگا (ری)، میترداتکرت، نسا و شوش انجام میشد. معمولاً حروف نخستین نام ضرابخانه بر روی سکهها درج میشد. همچنین، بر روی چهاردرهمیها، به تقلید از الگوی سلوکی، حروف اول نام مسئول ضرابخانه نیز ضرب میشد.
برخی از سکههایی که با اهداف نظامی ضرب میشدند، نام ایالت مربوطه، مانند هرات یا مرو را بر خود داشتند. در دوران حکومت فرهاد دوم و سناتروک، این نوع سکهها گاهی در ضرابخانههای سیار ضرب میشدند. بر روی چهاردرهمیها، تاریخ ضرب سکه بر اساس تقویم سلوکی و نام ماه به تقویم مقدونی دیده میشود. بر درهمها، تاریخ ضرب بهندرت درج شده است، اما در دورههای بعد، گاهی حتی بر سکههای مسی نیز تاریخ ضرب دیده میشود.
نقوش سکهها به سبک یونانی طراحی شده بودند، ولی در جزئیات آنها میتوان نشانههایی از سنتهای ایرانی را بازشناخت. تصویر سر پادشاه همواره بر روی سکهها دیده میشود که تاج شاهی ایرانی بر سر دارد؛ گاه جزئیاتی چون رشتهای از پوست گوزن که بر تاج فرهاد دوم نقش بسته، به روشنی ریشههای ایلیاتی و عشایری شاه را بازتاب میدهد. معمولاً سر پادشاه رو به چپ نقش میشود، و این الگو تا دورهٔ مهرداد دوم ادامه داشته است. در مقابل، در سکههای مهرداد یکم که در ضرابخانههای غربی ضرب شدهاند، نیمرخ رو به راست، مطابق با الگوی سلوکی، حفظ شده است. تصویر تمامرخ پادشاه بسیار نادر است.
تنپوش شاه معمولاً زره است و یقهٔ زره با تصویر شیردال در دو انتها، از ویژگیهای برجستهٔ این سکههاست. در پشت درهمها، معمولاً در سمت راست، تصویر ارشک اول، بنیانگذار سلسله اشکانی، دیده میشود که بر تخت سلطنت نشسته است؛ تصویری که اقتباسی از آپولون و زئوس، خدایان یونانی، محسوب میشود. برخی سکهها شاه را در حالت ایستاده به نمایش گذاشتهاند.
برخلاف سکههای نقرهای، پشت سکههای مسی اغلب دارای طرحها و نقوش متنوعتری است که مشابه آنها در جای دیگر نادر است. برخی از این نقوش بهوضوح مفهوم تفویض سلطنت را به نمایش میگذارند. نوشتهها معمولاً در پشت سکهها ضرب میشدند و همواره به زبان یونانی بودند. از زمان بلاش اول، نوشتههایی به خط پارتی نیز دیده میشوند که صرفاً بر درهمها نقش بستهاند. این نوشتهها، حاوی نام و لقب پادشاه هستند و غالباً بهصورت اختصاری درج میشدند.
علاوه بر سکههای شاهنشاهی، در شهر سلوکیه بر دجله که در دورهٔ اشکانی از امتیاز ویژه ضرب سکه برخوردار بود، سکههای مسی محلی ضرب میشد. این سکهها را میتوان نشانهای از نوعی خودمختاری محلی دانست. در فاصلهٔ سالهای ۳۱–۳۰ تا ۲۷–۲۶ ق.م، شهر شوش نیز از چنین امتیازی بهرهمند بوده است (Alarm, 1986: 536–540).
تأثیر عناصر ایرانی بر سکههای اشکانی
بر سکهها نقشهای متنوعی میزدند که برخی از آنها ویژگیهای مشخص ایرانی داشتند. از نخستین سکههای ضرب شده، نقش کمان و کماندار همواره یکی از عناصر اساسی درهمها بود. گمان میرود که کماندار بازنماینده ارشک یکم، بنیانگذار سلسله بوده باشد؛ این نقش به سبب بزرگداشت نام و خاطرۀ وی تا پایان دوره باقی ماند (سرفراز و آورزمانی، 1380: 28). با توجه به شباهت نام ارشک و آرش، ابوریحان بیرونی آرش را نیای دودمان اشکانی میپنداشت (بیرونی، 1352: 160). از سوی دیگر، بر روی سکههای هخامنشی کماندار پارسی به تصویر درآمده است و اساساً کمان یکی از نشانههای شاهی و نماد فرمانروایی به شمار میرفت (بریان، 1386: 42؛ ویسهوفر، 1388: 103). در سنت سکایی، کمان نماد قدرت خداداده بود (فرای، 1380: 342). از آنجا که تصویر کماندارِ نشسته یا سواره، علاوه بر سکهها، در نگارکندها و دیوارنگارههای این دوره نمایان است، احتتمالاً این نماد به مهارت کمانداری اشکانیان در دنیای باستان اشاره میکند (آلتهایم واشتیل، 1388: 34). در پشت درهمهای مهرداد یکم تیرانداز بر «اُمفالوس» (Omphalos) نشسته است که این نقش در سکههای بعدی ادامه پیدا کرده بود (Curtis, 2007:418; Sinisi, 2012a: 284). اما مهرداد دوم (123-88 ق.م) تخت را، که وامدار سنت ایرانی بود و شباهت بسیاری با تخت شاهان هخامنشی در تخت جمشید دارد، جانشین آن کرد (Olbrycht, 2010: 153; Curtis, 2007: 419).
نقش شاهین/ پرنده، که حلقۀ پادشاهی را به منقار گرفته و به سوی شاه میبرد، بارها در سکهها دیده میشود یا در برخی دیگر جزیی از آرایههای گردنبند شاه است (ملکزاده بیانی، 1385، ج2: 93-94)؛ نمونۀ آن برخی چهاردرهمیهای فرهاد سوم (70-57 ق.م) است که بر تخت نشسته و در یک دست عصای قدرت دارد و در دستی دیگر شاهین نشانه پیروزی است (پرادا و دایسون، 1357: 270). پرنده صورتی از خورنه (Xvarənah) / فرّه که یک تجلیاش مرغ وارغنه (Vārəγna) است و در اوستا شرح آن آمده است یا نمادی از ایزد ورثرغنه (Vərəθraγna)، ایزد پیروزی (Curtis, 2007: 423-424; Ellerbrock, 2013:281) میتواند باشد که گاه به شکل عقاب / شاهین نمودار میشد (شهبازی، 1390: 86؛ مالاندرا، 1391: 117). پیوند تنگاتنگ مرغ وارغنه با مفهوم پادشاهی در دوره هخامنشی و ظاهر شدن آن در سکههای اشکانی، به منزلۀ نمادی از انتصاب ایزدی، میتواند بیانگر کاربرد نمادهای ایرانی در مفهوم پادشاهی باشد (شهبازی، 1390: 85). به ویژه پیوند وارغنه با ورثرغنه، ایزد جنگاور ایرانی، این گمان را پیش میآورد که شاید خصایل جنگاوری اشکانیان سبب این گزینش باشد (همان، 98).
از نیمه دوم قرن نخست ق.م، در پشت چهاردرهمیهای ضرب سلوکیه، شاه بر تخت نشسته است و از ایزدبانوان گوناگون، مثل نیکه (Nike)، توخه (Tyche)، و آتنا (Athena)، نمادهای پادشاهی و مشروعیت قدرت، شاخۀ خرما، دیهیم، تاج گل یا حلقه قدرت دریافت میکند؛ البته توخه در سکۀ فرهاد دوم (138-127 ق.م) ریشدار تصویر شده است. چنین نقشهایی را میتوان از دیگر نشانههای فرّهمندی شاهان اشکانی و پشتیبانی ایزدان، یعنی حق الهی پادشاهی در سنت ایرانی، دانست که به تقویت جایگاه شاه میانجامید. در پشت برخی چهاردرهمیهای اُرد دوم، توخه، که تاج تیغهداری بر سر دارد، در برابر شاه زانو زده و نشان قدرت را تقدیم میکند (Sinisi, 2012 a: 289-290; Rezakhani, 2013: 769-770). نقش آتشگاه بر سکۀ بلاش یکم (51-78 م) و بلاش چهارم (147-191 م) یکی دیگر از نمادهای ایرانی و یادآور خاطرۀ ولخش/ بلاش شاه در سنت زردشتی است و میتواند گواهی بر گسترش این دین در دورۀ اشکانی باشد (Neusner, 1963: 47; Boyce, 1986: 541).
سکهها برخی جزئیات پوششی را که در گذر زمان تغییر کردهاند نشان میدهند. ارشک یکم باشلقی از جنس نَمد با زبانهای روی گوش و زبانۀ دیگری پشت گردن بر سر دارد (سلوود، 1389الف، ج3: 382). شبیه این سرپوش را هیئت نمایندگان مادی و دیگر ایرانیان در حجاریهای آپادانا در تختجمشید بر سر دارند و گویا پس از غلبه بر پارت انتخاب شد (Curtis, 2007: 417). بر پشت سکه پوشش کماندار، که از باشلق نمدی، ردای آستینبلند آویخته، شلوار سوارکاری، و چکمه ترکیب شده است، تصویری از جنگجوی آسیای میانه و بسیار متفاوت با سنتهای یونانی را باز مینمایند (Sellwood, 1976: 3; Sinisi, 2012 a: 280).
اردوان یکم (127-123/124 ق.م)، پیراهن یقه هفت و پُر نقش و نگار را، که جامۀ کوچنشینی اشکانی بود، جانشین لباس رسمی یونانی کرد (کرتیس، 1389: 34 ؛ کرتیس، 1390: 37). روی آوردن به پوششهای بومی از دیگر نشانههای احیای ایران در این دوره میتواند باشد. برگزیدن تیارای قائم و ترکیب آن با دیهیم به دست مهرداد دوم در اواخر عمر تأکیدی است بر گسست از سنتهای یونانی و تحولی اساسی در سنت شرقی بود (Sinisi, 2012 a: 287). تیارای وی کلاهی مدوّر و زبانهدار مزین به مروارید و جواهر بود که در وسط تاج گل گوهرنشانی به شکل ستاره داشت (بروسیوس، 1388: 141؛ Assar, 2006: 143). در واقع، تیارا تقلیدی از سرپوش تشریفاتی مادی در دورۀ هخامنشی و مناسب دیدگاه سیاسی برای یادکرد سنتهای کهن ایرانی بود (Olbrycht, 1997: 55). پس از فرهاد سوم تیارا از روی سکهها ناپدید میشود تا اینکه بلاش یکم، پس از تثبیت قدرت و جایگاه خویش، تیارای گنبدی شکل با قلابهای آراسته و کوتاهتر از نمونههای پیشین را مرسوم میکند (Olbrycht, 1997: 32; Sinisi, 2012 b: 38). بالاپوش تزئین شده با نقوش متنوع و به سبک شرقی از دیگر ویژگیهای پوشش این دوره است که آغازگر آن مهرداد دوم بود. بر یقۀ پیراهن وی نقطههایی دیده میشود که حدس میزنند پولک یا مروارید باشد (کرتیس، 1392: 80).
نوشتۀ سکههای ارشک یکم به تقلید از سکههای سلوکی به خط یونانی بود، سکههای بعدی او نوشتۀ آرامی دارند. با توجه به اهمیت زبان آرامی، به منزلۀ زبان رسمی و اداری در شاهنشاهی هخامنشی (اشمیت، 1382: ج1: 166؛ لوکوک، 1382: 55-54)، کاربرد آن را میتوان در راستای نگرش ایدئولوژیکی خاص پادشاهی نوظهور، یعنی وفاداری به سنتهای کهن بازمانده و مخالفت با سلطۀ یونانیمآبی، از طریق بازگشت به گذشتۀ هخامنشی دانست (ولسکی، 1383: 83-82؛ Abgarians and Sellwood, 1971: 113). گام سرنوشتساز برای زدودن یونانیمآبی در پادشاهی بلاش یکم برداشته شد: بلاش حروف پارتی WL را، که برگرفته از ابتدای نام وی بود، به پهلوی اشکانی روی درهمها نوشت (ولسکی، 1388: 189؛ Sinisi, 2012 b: 19)؛ که این کار نشانهای از گسترش گرایش سنتی ـ ملی ایرانی در سیاست اشکانیان بود که آغازگر آن اردوان دوم اشکانی بوده است (290 Sinisi, 2012 a:)؛ و البته نشانه دادن سنتهای ملی ایرانی در سکههای ارشک یکم دیده شده بود (Sinisi, 2012 b: 21). در این میان پادشاهان اشکانی تلاش کردند تا خود را از قید یونانیمآبی برهانند. شاهان بعدی گاه حتی نام کامل خود را به پارتی بر سکهها میآوردند. سکۀ مهرداد چهارم (130-147 م) MLKA/ Mihrdād šāh mtrdt «مهردادشاه» یک نمونه از نوشتۀ طولانیتر است (اشمیت، 1392: 230). روی آوردن به نگارش زبان ایرانی با خط آرامی را میتوان اقدام آگاهانه و به موقع اشکانیان برای زنده نگاه داشتن سنتهای ایرانی و بسترسازی مناسب برای ایرانگرایی ساسانی پنداشت (شکوریفر و نصراللهزاده، 1395: 34).
القاب شاهی مهمترین نوشتۀ سکههاست که بیشتر به تقلید از رسم رایج زمانه یونانیمآب بود، اما برخی سنتهای ایرانی هم در آنها به چشم میخورد. نام ارشک خود احتمالاً برگرفته از aršan اوستایی به معنی «قهرمان / انسان» است و شاید با «کویارشن / کیآرش» (Kavi Aršan)، از خاندان کیانی، که بنا به نقل فردوسی اشکانیان نژاد ازو داشتهاند، پیوستگی داشته باشد (Tafażżolī, 1986: 268; Olbrycht, 2011: 241). نوشتۀ سکۀ ارشک یکم به یونانی ΑΡΣΑΚΟΥ ΑΥΤΟΚΡΑΤΟΡΟΣ /Arsakou Autokratoros به معنای «ارشک خودمختار / مستقل» و در سنت سلوکی به معنای «سردار برگزیده» (Abgarians and Sellwood, 1976: 108؛ سلوود، 1389، الف: ج3، 382)، شاید تأکیدی بر کسب قدرت بر پایۀ فتوحات فردی باشد (240 Olbrycht, 2011:). اما در مجموعۀ بعدی واژهای آرامی، که شاید krny، برگرفته از واژۀ ایرانی باستان kārina- (رضایی باغبیدی، 1387: 126) و احتمالاً معادل ائوتوکرات به معنای «رهبر سپاه / مردم» (Haruta, 2013: 796) یا «سپهسالار» یا «از خاندان کارن» باشد (رضایی باغبیدی، 1387: 125)، جانشین لقب پیشین شده است.
کرنی لقب فرماندهان بلند پایۀ هخامنشی همچون کورش جوان بود (Shahbazi, 1986: 525). اما تغییر ویژه در القاب شاهی در سکۀ فریاپت، ارشک سوم (191-176 ق.م)، با ذکر عنوان ΒΑΣΙΛΕΩΣ ΜΕΓΑΛΟΥ/ Basileos Megaloy «شاه بزرگ» رخ میدهد که ناشی از ضعف دولت سلوکی و گسترش مرزها (82 Assar, 2004:) و بازگوکنندۀ ادعاهای سیاسی جدید. پس از گسترش قلمرو در دورۀ مهرداد یکم، این پادشاه در سلوکیه سکههایی با اصطلاح ΦΙΛΕΛΛΗΝΟΣ / Filellinos به معنی «دوستدار یونان» ضرب کرد (فرای، 1380: 342؛ سلوود، 1389 الف: ج3، 384). پیشتر انتخاب چنین عنوانی را نشان از سرسپردگی عمیق و واقعی شاهان اشکانی به فرهنگ یونانی و اقرار به برتری آن و فروتری فرهنگ بومی میدانستند، اما ولسکی و دیگر پژوهشگران، با به چالش کشیدن دیدگاههای سنتی، آن را تدبیری سیاسی ـ تبلیغاتی برای حفظ وفاداری اتباع یونانی ـ مقدونی و کسب مشروعیت پنداشتند تا دلبستگی واقعی شاه به فرهنگ هلنی (Curtis, 2007: 418 ؛ Sinisi, 2012 a: 284 ؛ ولسکی، 1383: 121). مهمترین لقب شاهانه را مهرداد دوم برای نخستینبار با انتخاب عنوان /Basileos Basileon ΒΑΣΙΛΕΩΣ ΒΑΣΙΛΕΩΝ «شاه شاهان» در سکهها به کار برد. براساس الواح میخی حدود 108 / 109 ق.م این لقب برگزیده شد (Sellwood, 1976: 6; Assar, 2006: 135). کاربرد دوبارۀ این لقب، که در دورۀ سلوکی به کار نمیرفت، به پیروی از شاهان هخامنشی، دگرگونی در ایدئولوژی اشکانی و تأثیر فزایندۀ سبک ایرانی را مینمایاند (Neusner, 1963: 57). در سنگ یادمانی چهارگوشی از شوش، اردوان چهارم با لقب «شاه شاهان» معرفی شده است (اکبرزاده، 1382: 19). میتوان چنین برداشت کرد که این لقب حداقل در سالهای پایانی و در رویکردی کاملاً ایرانی گزینۀ نخست برای معرفی شاهی نیرومند چون اردوان چهارم بود، اما القاب یونانیمآب به تفضیل در سکه ذکر میشد. هنگامی که اُرد دوم در حدود 50 ق.م، القابی مانند، «شاهنشاه، ارشک، نیکوکار، دادگر، مظهر / تجلی (خدا)، دوستدار یونان» را برگزید (3 Sellwood, 1976:). همچنین لقب Theos به معنی «خدا» یا Theopator به معنی «پسر پدری الهی» (Assar, 2004: 82, 88)، که به خاستگاه الهی شاهان اشاره داشت، شاید بیشتر وامدار سنت زردشتی بود (Olbrycht, 2011: 241). چون اُرد دوم، که متهم به پدرکشی بود (حدود 57 ق.م)، خود را «دوستدار پدر» (سلوود، 1389 الف: ج3، 392-391) و مهرداد سوم، شریک او در قتل پدر، خود را Eupator به معنی «[دارای] پدر خوب» معرفی میکرد (بیوار، 1389: ج3، 150). در واقع در دورۀ هخامنشی نیز نهاد پادشاهی بر پایۀ برتری شاه و نمایندۀ خدا در میان مردم قرار گرفته بود که با تضعیف آن در دورۀ سلوکی شاهان اشکانی با الگوگیری از سنتهای هلنی و اندیشۀ ایرانی دربارۀ خاستگاه ایزدی قدرت پادشاه و خداسازی نیاکان وی سعی در تقویت این نهاد داشتند (شکوریفر و نصراللهزاده، 1395: 39).
سکههای خاراکنه
با اینکه در منابع یونانی به خاراکنه و خاراکس اشاره شده است ولی تا آغاز قرن نوزدهم میلادی این حکومت ناشناخته بود. در قرن هجدهم سکههای متنوعی در مجموعههای اروپایی وجود داشت که به اشتباه آنها را به شاهان اشکانی، باختری و گاهی ارمنی نسبت میدادند؛ تا اینکه در سال 1811 م، ویسکونتی این سکهها را از آن شاهان خاراکنه دانست و در واقع از این زمان مطالعات باستانشناسی و تاریخی خاراکنه آغاز گردید (Potts,1988: 138). پس از وی، هیل، بابُلون و وادینگ مطالعات سکهشناسی خاراکنه را توسعه دادند (Newell, 1925: 11). سکههای خاراکنه در بینالنهرین از محوطههای بصره و تلو، در ایران از محوطه شوش و نیز از برخی مناطق عربنشین خلیجفارس مانند فیلکه، اددور و گرهه به دست آمده بود (سودایی و مقسم، 1402: 117).
سکهزنی خاراکنه از هر لحاظ به طور اغراقآمیزی از سرمشق یونانی- سلوکی (استثنا: آرتابازوس 9/48 ق.م) تبعیت میکرد: در حالی که درهم به واحد اصلی نظام سکهزنی اشکانیان بدل شد، چهاردرهم واحد اصلی سلوکیان متأخر در غرب و تأثیرگذار بر پادشاهی یونانی ـ بلخی و خاراکنه باقی مانده بود؛ در بدو امر درست مانند حکومت الیمایی واحدهای کوچک مسی و قطعات بسیاری از سرب نیز در دوره هیسپائوسین ضرب شد. همچنین طرح تصویر سکههای خاراکنه از قالب یونانی پیروی میکرد (شول، 1392: 631). چهاردرهمهای شاهان خاراکنه معمولاً دارای رقم سال بر طبق تقویم سلوکی بودند. از خصوصیات مهم سکههای سلسله محلی خاراکنه کثرت سکههای چهاردرهمی (14 گرم) و کمی درهمهای سیمین و سکههای برنزی هموزن آن بود. این مسئله را دلیل دیگری بر رونق تجارت و بازرگانی در این ناحیه دانستهاند. اغلب دارای ویژگیها و خصوصیات سکههای سلوکی بودند. بر روی سکه، تصویر فرمانروا در حالی که به سمت راست مینگریست نقش گردیده، در پشت سکه، تصویر الهههای یونانی دیده میشد که اغلب بر روی صندلی نشسته، به سمت چپ مینگریست. بر چهاردرهمیهای نقره هیسپائوسین تصویر فرمانروا بدون ریش نقش گردیده و کلاه او مزین به روبانی بود که در پشت سر گره خورده و در پشت سکه هرکول در حالی که گُرزی در دست داشت بر تخت نشسته [عبارت شاه هیسپائوسین جلب نظر میکند] در زیر پای هرکول تاریخ ضرب سکه به سال سلوکی نقر گردیده بود (سرفراز و آورزمانی، 1380: 69).
چهاردرهمیهای نقرهای او در خاراکنه به سال 184 تقویم سلوکی برابر با 129/128 ق.م، همین طور چهاردرهمیهای بیتاریخ سلوکیه کنار دجله نیز از او نام میبردند. او چون فرمانروایی سلوکی، با پیشانیبند ظاهر میشد. بر پشت سکه، هرکول برهنهای نشسته بر سنگ نیز دیده میشد که با شمایلنگاری مشابه سکههای یونانی-بلخی پیوند داشت (کُرتیس، 1390: 18). ضرب این سکهها تا سال 121 ق.م، ادامه داشته است تا اینکه مهرداد دوم در 121 ق.م، به حکومت رسید (مشکور، 1374: 168-167). از وقایع مهم زمان مهرداد دوم بازپسگیری بابل در بینالنهرین است. بنابراین، در 121 ق.م، با هیسپائوسین وارد جنگ شده او را شکست داده و برای اولین بار سکههای مسی با سبک و سیاق سکههای سلوکی در ضرابخانه خاراکنه ضرب کرده است که نشان از پیروزی مهرداد دوم بر شاه خاراسن دارد (بیوار، 1389، ج3 : 142).
با توجه به اینکه سرپوش شاه در این سکه شبیه به سرپوش مهرداد اول است، بسیاری این سکه را متعلق به مهرداد اول میدانند، ولی بنا بر منابع مکتوب، درگیری بین مهرداد دوم و هیسپائوسین رخ داده است. از این رو، این سکه متعلق به مهرداد دوم است. اشتباه از آنجا ناشی میشود که مهرداد دوم در ابتدای سلطنت از سرپوش مهرداد اول استفاده میکرده است (سودایی و مقسم، 1402: 118ـ119). فرمانروای بعدی آپوداکس همزمان با مهرداد دوم اشکانی ضرب چهاردرهمیهای سیمین و سکههای برنزی اقدام کرد، بر پشت سکه او نقش هرکول دیده میشد. این حاکی است که با توجه به اهمیت خاراکنه، مهرداد دوم به حاکمان این منطقه استقلال نسبی داده است تا بتوانند به فعالیتهای دریایی و تجاری بپردازند (سلوود، 1389ب: ج3، 413). طبق مدارک سکهشناسی، مهرداد دوم در سال 109 ق.م، سرپوش خود را به تیارا تغییر داده است و در پشت سکه از القاب شاه ارشک شاه شاهان استفاده کرده است (Selwood,1980: 54). در پشت سکههای فرمانروای بعدی تیرایوس (95-88 ق.م) تغییراتی به چشم میخورد و به جای تصویر هرکول، نقش نیکه حک شده بود. نوشته پشت سکه بدین مضمون بود: «شاه تیرایوس، رهاییبخش و نیکوکار». ضرب این سکه نشان میدهد که تیرایوس از ضعف پارتیها استفاده کرده و توانسته در یک اقدام نظامی پیروزی به دست بیاورد. ازاینرو، به ضرب سکههای متفاوت از سکههای رایج خاراکنه دست میزند (سلوود، 1389ب: ج3، 413). این میتواند تأیید کند که از سال 109 ق.م تا ۹۱ ق.م مهرداد دوم فعالیت حاکمان خاراکنه را متوقف کرده و اجازه فعالیتهای اقتصادی به آنها نداده است. با مرگ مهرداد دوم و بروز ناآرامیهای ناشی از اختلاف میان اشرافزادگان پارتی، حاکم خاراکنه از این فرصت استفاده کرده و سکههای جدید ضرب کرده است. بدینترتیب، ناآرامیها و نزاعهای داخلی پارتیها به تیرابوس و شاهان بعدی خاراکنه اجازه داده تا ارتباطات اقتصادی و تجاری خود را با مناطق عرب نشین خلیجفارس از سر گیرند (سودایی و مقسم، 1402: 120).
در زمان تیرایوس دوم در 79 ق.م، و تثبیت حکومت، سبک بومی سکههای خاراکنه ظاهر شد. سبک قرارگیری حروف در سکههای این گروه، گویای سادهتر شدن نگارش کتیبهها نسبت به سکههای پیشین بود (Hill,1922:3). از فرمانروای بعدی، اَرتهبازوس، چهاردرهمیهایی به دست آمده است که دارای القاب مفصل و نشاندهنده قدرت گرفتن شاهان این سلسلهاند. نام و لقب پادشاه در پشت سکه با این عبارت آمده بود: «شاه ارتهبازوس، خداتبار، پادشاه، رهایی بخش، دوستدار پدر و یونان» (سرفراز و آورزمانی، 1380: 69). شاه بعدی خاراکنه، آتامبلوس اول نام داشت که با حکومت اُرد دوم (55-38 ق.م)، همزمان بوده است. سکههای این دوره از جنس نقره و پول رایج چهاردرهمی، یک درهمی و سکه برنزی است ولی از نظر وزنی، عیار و وزن سکهها کم میشود (افتخاری، 1397: 77). چهاردرهمیهای شاه آتامبلوس اول از حیث سبک به سکههای تیرایوس شبیهاند، همان القاب نیز بر آنها نقش شده است. از این فرمانروا تعداد اندکی سکههای برنزی بهدست آمده است. حاکم بعدی آتامبلوس دوم (18ق.م-۸ م) نام دارد که حکومتش همزمان با حکومت فرهاد چهارم و فرهاد پنجم بوده است. او سکههای چهاردرهمی، یک درهمی و برنزی ضرب کرده است. وزن سکهها در این دوره افزایش یافته است. با توجه به اینکه سرزمینهای جنوبی در این دوره در مسائل اقتصادی مستقل عمل میکردند، احتمالاً این تبادلات با توجه به مشکلات سیاسی و جنگهای بین پارتیها و رومیها زیر نظر شاه پارتی انجام نمیشده است. با بررسی سکههای آتامبلوس دوم شاهد افزایش وزن چهاردرهمیها هستیم که در عمان و جنوب عربستان بهدست آمدهاند و نشان از تجارت گسترده در این زمان دارند (Potts, 1988: 153).
شاه بعدی آتامبلوس سوم (28-۴۴ م) است که با اردوان دوم همزمان بوده است. سکههای آتامبلوس سوم تداوم سکههای آتامبلوس دوم است، ولی مقدار نقره آن پایین آمده و وزن چهاردرهمیها نیز کم شده است؛ بهتدریج، خلوص سکههای چهاردرهمی و یک درهمی کاهش یافته است و سکههای یک درهمی کوچک شدهاند، به گونهای که به سختی نام و القاب بر روی آنها نقر میشده است. در این دوره، اغلب سکۀ برنزی رایج بوده است (سلوود، 1389ب: ج3، 414). حاکم بعدی خاراکنه آتامبلوس چهارم نام دارد که با بلاش اول همزمان بوده است. آتامبلوس در طی دوران حکومتش سکههای متنوعی را ضرب کرده و چهره او از جوانی تا پیری بر روی سکهها به تصویر کشیده شده است. بررسیها نشان میدهد که سکههای آتامبلوس چهارم در بصره، فیلکه و اددور بهدست آمده است (خسروزاده، 1395: 27). تا زمان پاکُر دوم، حاکمان محلی خاراکنه به طور مستقل به ضرب سکه میپرداختند. برخی سنن یونانی به ویژه در سکههای خاراکنه، قابل مشاهده است. تقریباً بر پشت تمام سکههای شاهان خاراکنه تصویر هرکول مشاهده میشود، اما بهنظر میرسد که در اینجا همچون نواحی دیگر، از نرگَل، خدای بابلی، یا بهرام، ایزد ایرانی، استفاده شده است (خونانی و محمدیفر، 1392: 116-114).
سکههای خاراکنه از جنس سیم، مس، آلیاژ سیم- مس و یا سُرب است. در دولت خاراکنه نیز مانند دولت بالادست آن، یعنی اشکانی، درهم سیمین با وزن پیرامون چهار گرم به عنوان یکای پول به کار میرفت، اما خود سکه درهم ضرب نمیشد و معمولترین سکه آنان چهاردرهمی بود که ابتدا از سیم سره بود و به مرور زمان از عیار آن کاسته شد و با مس ترکیب گشت تا اینکه در اواخر سده دوم میلادی، در سالهای پایانی عمر دولت خاراکنه، جنس سکهها عمدتاً از مس شد. علاوه بر چهاردرهمی سیمین، خاراکنیها سهدرهمی سیمین و در موارد انگشتشمار سکه سیمین یکششم درهم (اُبول) ضرب کردهاند. در اواخر عمر این دودمان، چهاردرهمی و در موارد اندک سهدرهمی مسین ضرب میشد. واحد سکه مسین در اوایل دوره، به تقلید از اشکانیان و سلوکیان، کالکوی بود که وزنی پیرامون دو گرم داشت از شاهان خاراکنه سکههای چهار، دو و یک کالکویی به دست آمده بود. سکههای کمارزش سُربی هم به صورت دو واحد و یک واحد زدهاند. شایان ذکر است که در ضرب سکههایی که جنسشان سیم نبود و ارزش کمتر داشتند، همانطور که در ضرب آنها توجه چندانی به هنر نمیشد، دقت کافی در وزن سکه به عمل نمیآمد (افتخاری، 1397: 24).
جدول ۱: مقایسه مسکوکات خاراکنه با اشکانی
چهاردرهمینقره هیسپائوسین(افتخاری،1397: 34.) | چهاردرهمی نقره مهرداد دوم (غلامی،1392: 305.) |
|
|
روی سکه: سر بدون ریش هیسپائوسین دیهیم بر سر رو به راست؛ پیرامون، آراسته به میله ومهره. پشت سکه: هرکول برهنه نشسته بر تخته سنگ رو به چپ، گرزی را که در زانویش تکیه داده است؛ به سمت چپ. | روی سکه: نیمرخ مهرداد دوم با ریش متوسط و موهای بافته به سمت چپ و پیشانیبند تکنواری. پشت سکه: تصویر ارشک، نشسته به سمت راست بر اُمفالوس با کمانی در دست. |
چهاردرهمی آتامبلوس دوم (افتخاری،1397: 86.) | چهاردرهمی فرهاد چهارم (غلامی،1392: 520.) |
|