منابع روایی اسلامی آمارهای گونا گونی از شمار کشتگان یهودیان در غزوه بنی قریظه، عمدتا بین 400 تا 900 تن، ارائه می کنند. به جز اندکی، بیشتر اقوال به صورت مرسل و غیر مسند بیان شده اند. برخی از مورخان و محققان به آمارهای یادشده با دیده تأیید نگریسته، شماری آن را انکار کرد چکیده کامل
منابع روایی اسلامی آمارهای گونا گونی از شمار کشتگان یهودیان در غزوه بنی قریظه، عمدتا بین 400 تا 900 تن، ارائه می کنند. به جز اندکی، بیشتر اقوال به صورت مرسل و غیر مسند بیان شده اند. برخی از مورخان و محققان به آمارهای یادشده با دیده تأیید نگریسته، شماری آن را انکار کرده و گروهی نیز درباره آن سکوت کرده اند. این مقاله برآن است که اقوال یاد شده را نخست تا حد امکان بر پایه روش تحلیل اسناد- متن، تاریخ گذاری کرده، دوره و بستر ظهور آنها را تعیین کند. سپس با بهره گیری از برخی دیگر از روایات مربوط به این جنگ و اطلاعات تاریخی مرتبط همچون شمار قبایل و آمارها را تحلیل و ارزیابی کند. از مجموع بررسی ها می توان دریافت که روایات این آمارها، دست کم پس از آن که اصل کشتار بنی قریظه در بین مسلمانان پذیرفته شد، در نیمه نخست قرن دوم در مناطق متعدد اسلامی همچون مکه، مدینه، کوفه شیوع یافته و کمی بعدتر به شهرهایی همچون بغداد و بصره گسترش یافتهاست.
پرونده مقاله
دوره اموی عصر حکومتی با گرایشهای عربی است. قبایل عرب در این دوره، نقش درخور توجهی در امور دیوانی و نظامی و بهویژه در ادامه فرایند فتوحات ایفا کردند. بااینحال، روابط قبایل عرب با کانونهای سیاسی امویان، در یک سطح نبود. برخی قبایل روابطی تنگاتنگ و برخی دیگر روابطی دورا چکیده کامل
دوره اموی عصر حکومتی با گرایشهای عربی است. قبایل عرب در این دوره، نقش درخور توجهی در امور دیوانی و نظامی و بهویژه در ادامه فرایند فتوحات ایفا کردند. بااینحال، روابط قبایل عرب با کانونهای سیاسی امویان، در یک سطح نبود. برخی قبایل روابطی تنگاتنگ و برخی دیگر روابطی دورادور با حاکمان اموی داشتند. یکی از قبایلی که روابط نزدیکی با حاکمان اموی بهویژه شاخه سفیانی داشت، قبیله کلب بود که از کلانقبیله قُضاعَه، منشق شده بود. جمعیت فراوان این قبیله و سابقه سکونت آنها در بیابانهای شام، معاویه را بر آن داشت تا با برقراری روابط خویشاوندی، از حمایتهای این قبیله برخوردار شود. پسر معاویه، یزید، که از مادری کلبی زادهشد، حضور جدی قبیله کلب را در سطوح بالای سیاسی محقق ساخت. این مقاله درصدد است با تمرکز بر دو خانواده بحدل و ابوامامه از طایفه بنیحارثةبن جناب از قبیله کلب، میزان تأثیرگذاری قبیله کلب را در دوره بحران، از دوره یزید تا پایان دوره عبدالملک، واکاوی کند. نتایج به دست آمده نشان میدهد که کلبیان مورد نظر، در دوره یزیدبن معاویه، به بالاترین سطح اداری نظامی رسیدند و در دوره بحران، که از سال 64 هجری و پس از درگذشت معاویه دوم آغاز شد و بررغم سقوط چهار جُند از پنج جند شام در دست زُبَیریان، توانستند در برابر این خیزش مقاومت کرده، قدرت را به امویان بازگردانند. در این مرحله، قبیله کلب و رهبرانشان از طایفه بنیحارثةبن جَناب، بهویژه خانواده بحدل نقش تعیین کننده ای داشتند. این قبیله در دوره عبدالملک بن مروان (حک 65-86ﻫ)، نیز نقش تأثیرگذاری در سرکوب شورشهای متعدد در شام، جزیره، عراق و سرزمین فارس داشتند. در این دوره بهمرور از نقش خانواده بحدل کاسته شد، اما خانواده ابوامامه در سرکوب شورشها دست برتر را داشتند.
پرونده مقاله
یکی از محورهای اخبار آخرالزمانی به القاب و عناوینی بازمیگردد که برای منجی موعود یا شخصیتهای پیرامونی او به کار رفته است. در این تحقیق تلاش شده است سه مورد از این القاب یعنی منصور، سفاح و حجت با رویکردی تاریخی و فرایندی بررسی گردد. ضرورت و هدف بهکارگیری چنین رویکردی چکیده کامل
یکی از محورهای اخبار آخرالزمانی به القاب و عناوینی بازمیگردد که برای منجی موعود یا شخصیتهای پیرامونی او به کار رفته است. در این تحقیق تلاش شده است سه مورد از این القاب یعنی منصور، سفاح و حجت با رویکردی تاریخی و فرایندی بررسی گردد. ضرورت و هدف بهکارگیری چنین رویکردی که کمتر در آثار مهدوی و تاریخی دیده میشود، به جهت بازسازی ذهنیت مسلمانان سدههای نخست در مسأله مهدویت و ارائه تفسیرهای نو از تکاپوهای موعودگرایانه به خصوص در نیمه قرن دوم است که با ریشهیابی، معناشناسی و کاربستپژوهشی القاب و از ره گذر مطالعه منابع متقدم تاریخی و حدیثی و ارائه تحلیلهای مستند به دست خواهد آمد. به نظر میرسد القاب یادشده که طیفها و جریانهای مختلف آنها را به کار می گرفتند، کارکردهای تاریخی قابلتوجهی به خصوص در قرون نخستین اسلامی داشتهاند؛ زیرا القاب منصور و سفاح بعدها جایگاه پررنگی در حرکت عباسیان یافتند و حجت نیز به لقبی مشترک در بین امامیان و اسماعیلیان با کاربستهایی متفاوت بدل شد.
پرونده مقاله
فارابی را می توان تنها فیلسوف جنگ در تمدن اسلامی دانست. فیلسوفی که فلسفه جنگ خود را در ادامه تکمیل فلسفه سیاسی خود پروراند و کوشید از پسِ تدارک منظوم ه ای هنجارین معطوف به بایسته های هستی شناسانه، معرفت شناسانه و اخلاق شناسانه اقدام به جنگاوری، نظریه جنگ عادلانه چکیده کامل
فارابی را می توان تنها فیلسوف جنگ در تمدن اسلامی دانست. فیلسوفی که فلسفه جنگ خود را در ادامه تکمیل فلسفه سیاسی خود پروراند و کوشید از پسِ تدارک منظوم ه ای هنجارین معطوف به بایسته های هستی شناسانه، معرفت شناسانه و اخلاق شناسانه اقدام به جنگاوری، نظریه جنگ عادلانه خود را صورتبندی کند. این پژوهش بنا دارد با تأمل در دو قلمرو انسان شناسی و عدل شناسی فارابی، پایه های فلسفی تفکرات فارابی درباب جنگ عادلانه را تبیین کند. این تبیین فلسفی بستر نظری مناسبی را برای ارایه یک خوانش فراگیر و منسجم از جنگ شناسی فارابی مهیا می کند. به علاوه آن که صورت بندی نظری تفکرات فارابی در کاربست نظریه خوانش متن گرایانه و رهیافت درون گرایی در تاریخ اندیشه ها شکل می گیرد. ابزارهای روشی مناسبی که به خوبی می توانند ذخیره های مفهومی نظریه های معاصر حول ایده فلسفه جنگ را به کار گیرند. فارابی نه فیلسوفی ضد جنگ بود و نه به اصالتِ جنگ باور داشت، بلکه جنگ شناسی فارابی بر محور فضیلت گرایی و در راستای سعادت شناسی وی قرار می گیرد.
پرونده مقاله
برپایه الگوی طبیعت گرای نقاشی اروپایی، ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی ناشیانه توصیف می شود، درحالی که توانایی نگارگر ایرانی در بازنمایی جهان باید برپایه اصول دیگری بررسی شود. هدف این پژوهش تبیین دلایل روی گردانی از بازنمایی منظر و هندسه بینایی، در فرایند تولید نگا چکیده کامل
برپایه الگوی طبیعت گرای نقاشی اروپایی، ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی ناشیانه توصیف می شود، درحالی که توانایی نگارگر ایرانی در بازنمایی جهان باید برپایه اصول دیگری بررسی شود. هدف این پژوهش تبیین دلایل روی گردانی از بازنمایی منظر و هندسه بینایی، در فرایند تولید نگارگری ایرانی در قیاس با قواعد بصری منتج از نظریه ابصار ابن هیثم در قالب پرسپکتیو خطی است. دست یابی به این هدف، ذیل تبیین ساختار پرسپکتیو خطی در نقاشی اوایل دوره رنسانس و ارتباط آن با چهارچوب فکری مسلط بر علم و جهان بینی رایج در آن دوره، در مقایسه با ساختار پرسپکتیو در نگارگری مکتب تبریز دوم و ارتباط آن با چهارچوب فکری مسلط بر علم و جهان بینی اسلامی، ممکن شده است. این پژوهش کیفی با مشاهده آثار و مطالعه کتابخانهای به انجام رسیده است. براساس یافته ها، قواعد بصری منتج از نظریه ابصار ابن هیثم، سرشتی کمّی دارد که بر اساس ساختار هندسه بینایی و در قالب پرسپکتیو خطی نوعی بازنمایی سوبژکتیو را هم سو با چهارچوب فکری مسلط بر علم و جهان بینی دوره رنسانس نمایش می دهد. در مقابل، ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی نوعی بازنمایی ابژکتیو است که اشیا و جهان دیداری را فارغ از منظر سوژه و در قالب ساختار هندسه اسلامی و زاویه دیدِ قائم نمایش می دهد. این نوع زاویه دید که برپایه دریافت و تفسیر جهان به صورت سلسله مراتبی و مستقل از فاعل شناسا در جهان بینی اسلامی ممکن می شد، از درون اجازه پیدایش و پرورش فن پرسپکتیو خطی را که از رویکردی کمی به مطالعه فرایند احساس بینایی منتج شده است، نمی داد.
پرونده مقاله
این مقاله مروری است بر سفرنامه هیهچو، راهبی کرهای که در قرن هشتم میلادی/ دوم هجری، برای زیارت اماکن مقدس بودایی به هند سفر کرد. اما سفرش به هند محدود نشد و او از هند به سمت غرب و شمال تا افغانستان و پاکستان و نیز منطقه ماوراءالنهر و آسیای مرکزی سفر کرد. به علاوه او د چکیده کامل
این مقاله مروری است بر سفرنامه هیهچو، راهبی کرهای که در قرن هشتم میلادی/ دوم هجری، برای زیارت اماکن مقدس بودایی به هند سفر کرد. اما سفرش به هند محدود نشد و او از هند به سمت غرب و شمال تا افغانستان و پاکستان و نیز منطقه ماوراءالنهر و آسیای مرکزی سفر کرد. به علاوه او در این سفر تا فارس و شام نیز رفت و سپس در اواخر سال 727 م/ 109ھ به مناطق شرقی چین بازگشت و بهکار ترجمه متون بودایی سرگرم شد. سفرنامه هیهچو کمتر شناخته شده است و با اینکه حجم کمی داشته و فقط قسمتهایی هم از آن بهدست ما رسیده، واجد اطلاعات مفیدی است. این سفرنامه مخصوصا از این نظر اهمیت دارد که هیهچو شاهد معاصر فتوحات اعراب و گسترش اسلام در آن دوران بوده است. در این نوشته، بخشهایی از این کتاب که از نظر تاریخی در مطالعات ایران و اسلام اهمیت دارد بررسی میگردد.
پرونده مقاله