کاربرد شیوه های مدیریت معنا در ارتباطات و رهبری امام علی (ع)در نهج البلاغه
محورهای موضوعی : خطمشیگذاری عمومی در مدیریتمحمد ذاکری 1 , وحیده بهاورنیا 2
1 - واحد رودهن
2 - گروه مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن
کلید واژه: رهبری, حضرت علی (ع), ارتباطات, مدیریت معنا,
چکیده مقاله :
هدف: هدف این پژوهش، بررسی برخی از ویژگی های مهم رهبری در حضرت علی (ع) وتبیین الگوی مدیریت معنا در خطبه های امام علی (ع) در نهج البلاغه است. روش شناسی: در این راستا، نخست جوانب مختلف مدیریت معنا به عنوان شیوه برقراری ارتباط و رابطه آن با رهبری به صورت کلی عنوان شده و سپس الگوی مدیریت معنا در خطبه های حضرت علی (ع) درنهج البلاغه مطرح شده که شامل چهار عنصر استعاره، زبان ابتکاری،تضاد و داستان می باشد. این پژوهش با استراتژی کیفی و رویکرد بنیادی و به روش تحلیل محتوا و با استفاده از فرم وارسی بسته و پیش سازمان یافته بر اساس چهار مولفه فوق و مبتنی بر خطبه ها و نامه های آن حضرت در نهج البلاغه انجام شده است. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد امام علی(ع) در فرایندهای ارتباطی خود با مردم و کارگزاران حکومت از هر چهار شیوه مدیریت معنا بهره گیری نموده و عنصر داستان در این بین از کاربرد بیشتری برخوردار بوده است.نتایج: حضرت از چهار تکنیک مدیریت معنا جهت هدایت و نفوذ در انسانها به شیوه منحصر به فردی استفاده نموده است و دردوران حکومت خود با کارگزاران و عموم مردم به بهترین نحو ارتباط برقرار کرده است.
The managers could not work without a good relationship and communication skills to perform well . effective communication is one of the key elements of manager's success . In many ways, the role of communication in leadership could be studied. In different situations, content of communication is different.The aim of this study is to investigate some of the important characteristics of leadership of Imam Ali explaining the meaning management pattern in the sermons of Imam Ali in Nahj al-Balagha.Contains four elements of metaphor, innovative language, contrast and stories.This research is done with qualitative strategy and fundamental approach and content analysis method using packet inspection and pre-organized form .The results showed that Imam Ali in their communication process with the public and government officials utilizes all four meaning management approach and among them ,story element have been more applications.Keywords: communication, meaning management, leadership, Imam Ali , metaphor, innovative language,stories,constract.
_||_
کاربرد شیوه های مدیریت معنا در ارتباطات و رهبری امام علی (ع)در نهج البلاغه
چکیده:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی برخی از ویژگی های مهم رهبری در حضرت علی (ع) وتبیین الگوی مدیریت معنا در خطبه های امام علی (ع) در نهجالبلاغه است.
روش شناسی: در این راستا، نخست جوانب مختلف مدیریت معنا به عنوان شیوه برقراری ارتباط و رابطه آن با رهبری به صورت کلی عنوان شده و سپس الگوی مدیریت معنا در خطبه های حضرت علی (ع) درنهج البلاغه مطرح شده که شامل چهار عنصر استعاره، زبان ابتکاری،تضاد و داستان می باشد. این پژوهش به لحاظ استراتژی، کیفی و از منظر ماهیت بنیادی است و به روش تحلیل محتوا و با استفاده از فرم وارسی بسته و پیش سازمان یافته بر اساس چهار مولفه فوق و مبتنی بر خطبه ها و نامه های آن حضرت در نهج البلاغه انجام شده است.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد امام علی(ع) در فرایندهای ارتباطی خود با مردم و کارگزاران حکومت از هر چهار شیوه مدیریت معنا بهره گیری نموده و عنصر داستان در این بین از کاربرد بیشتری برخوردار بوده است.
نتیجه گیری: حضرت علی (ع) از چهار تکنیک مدیریت معنا جهت هدایت و نفوذ در انسانها به شیوه منحصر به فردی استفاده نموده است و دردوران حكومت خود با كارگزاران و عموم مردم به بهترین نحو ارتباط برقرار کرده و با برخورداری از مهارت هاي ارتباطي قوي توانسته است ضمن هدایت و بسیج مردم در شرایط خاص جنگ و نیز پیشبرد تحولات مرتبط با شیوه حکومت و استقرار عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد از این الگو به نحوی اثربخش بهره گیرد.
کلید واژه: ارتباطات ،مدیریت معنا، رهبری، استعاره، ، زبان ابتکاری ،تضاد،داستان
1) مقدمه:
هيچ مديري نمي تواند كار خود را بدون برقراري ارتباطات خوب ومهارتهای ارتباطی به خوبی انجام دهد(ايران نژاد پاريزي: 320،1385) ارتباط مؤثر يكي از عناصر كليدي موفقيت مديران است (مقيمي: 311،1385)ارتباطات مؤثر نه تنها كليد فتح تمامي درهاي بسته در جهان است، بلكه فعاليتي اجتناب ناپذير و الزام آور براي زندگي فردي، گروهي و سازماني در تمامي جوامع بشري است (فرهنگي و همكاران،9،1383). به طرق مختلف، میتوان نقش ارتباطات را در فرآیند رهبری بررسی کرد. در موقعیتهای مختلف، محتوای مناسب ارتباطات با هم فرق میکنند، اما تحقیقات نشان می دهدکه رهبرانی که از محتوای بصری در ارتباطشان استفاده میکنند در مقایسه با کسانی که از محتوی عملگرایانه استفاده مینمایند،اثربخش ترند. (اوامله و گاردنر، ۱۹۹۹؛ هولادی و کومبز، ۱۹۹۳).
دوران حكومت حضرت علي نيز از اين قاعده مستثنی نيست؛ چراكه هدف نهايي حكومت اسلامي، تبليغ اسلام در جهان است. دستيابي به اين هدف با برقراري ارتباطات مؤثر و دوسويه ميسر است. بنابراين با بررسي نامه ها و خطبه هاي موجود درنهج البلاغه مي توان به موارد مربوط به ارتباطات و مهارت هاي ارتباطي مديران درحكومت حضرت علي (ع) دست يافت. در بخش نامه ها، درمجموع 79 نامه ذكر شده است كه آنها را از نظر موضوعي مي توان به سه دسته تقسيم كرد
دستة اول، نامه هاي اخلاقي و تربيتي است .دستة دوم، مكاتبات حضرت با معاويه؛ و دستة سوم (تقريباً 39 نامه) مواردي است كه حضرت دربارة مسائل حكومت و مديريت، به مناسبت هاي مختلف، خطاب به كارگزاران كشوري و لشكري بيان فرموده اند. درواقع مي توان ادعا كرد كه نيمي از نامه هاي نقل شده از علي (ع) در نهج البلاغه به مباحث حكومت و مديريت اختصاص دارد(اعرافی ، 1380،ص 22-45).
از آنجا كه براي تداوم حيات تمامي حكومت ها، ازجمله حكومت اسلامي، داشتن مديريتي كارآمد و شايسته الزامي است و به علاوه، تسلط كافي رهبران، حاكمان ومديران اين حكومت در رفتار بهتر با زيردستان مي تواند باعث تحقق سياست ها واهدافشان شود، آنان بايد ضمن تلاش در راستاي كسب ويژگي هاي مهارت ارتباطي متكي بر دانش اسلامي، به عنوان يك حكومت جهاتي و پيشرو معرفي شوند. یکی از مطالعات مهم در زمینه ارتباطات و رهبری توسط گیل فرهاست و رابرت سار (۱۹۹۶) انجام گرفت ؛به نظر فرهاست و سار، رهبری «بازی زبان» است.رهبران سازمان ها از زبان در جهت تعامل با اجزا متنوع استفاده نموده و در قالب مشخص به کار می برند. که ضروری ترین مهارت برای این بازی، توانایی قالب بندی یعنی شیوه مدیریت معانی است که با پنج تکنیک استعاره، زبان ابتکاری، داستان و تضاد انجام می شود(ناتینگهام1، 2014، 101) .
از آنجا که گفتار و نوشتار و ادبيات زيبا ،جذاب و همراه با ضوابط فصاحت و بلاغت از مصاديق زيبايي است كه حضرت علی پيشواي بلاغت سرچشمه ي آن است به نظر می رسد ایشان در کتاب نهج البلاغه از این ابزارهای قالب بندی استفاده نموده اند . لذا این پژوهش در پاسخگویی به این پرسش است که « امام علی(ع) در نهج البلاغه از کدام الگوهای قالب بندی مدیریت معنا در راهبرد ارتباطات رهبری خود بهره برده اند؟»
2) پیشینه نظری
2-1) رهبری در اسلام
اهمیت فوق العاده رهبری بر سه اصل مبتنی است. اصل اول مربوط است به اهمیت انسان و ذخائر و نیروهائی که در او نهفته است که معمولا خود به آنها توجه ندارد. اصل دوم مربوط است به تفاوت انسان و حیوان، انسان با اینکه از جنس حیوان است از نظر مجهز بودن به غرائز با حیوان تفاوت دارد: یعنی ضعیف تر از حیوان است. امیرالمؤمنین علی (ع) در یکی از خطبه های نهج البلاغه موضوع مجهز بودن مورچه را به غرایز زندگی بیان و تشریح می کند. انسان با اینکه از نظر نیروها مجهزترین موجودات است و اگر بنا بود با غریزه رهبری شود می بایست صد برابر حیوانات مجهز به غرایز باشد، در عین حال از نظر غرایزی که او را از داخل خود هدایت و رهبری کنند، فقیرترین و ناتوان ترین موجود است. لهذا به رهبری، مدیریت و هدایت از خارج نیاز دارد. این همان اصلی است که مبنا و فلسفه بعثت انبیاء است. اصل سوم مربوط به قوانین خاص زندگی بشر است. یک سلسله اصول بر رفتار انسان حکومت می کند که اگر کسی بخواهد بر بشر مدیریت داشته باشد و وی را رهبری کند جز از راه شناخت قوانینی که بر حیات و بر روال زندگی بشر حاکم است، میسر نیست.(مطهری، 1361 ، 113 -115)
2-2) مدیریت معنا
فرهاست و سار رهبری را تحت عنوان بازی زبان قلمداد نموده و استدلال می کنند که ضروری ترین مهارت برای این بازی توانایی قالب بندی است. قالب بندی شیوه مدیریت معانی است که یک یا چند جنبه از موضوع خاص نسبت به سایر جنبه های آن انتخاب یا برجسته می شوند
فرهاست و سار استدلال می کنند که رهبران اثربخش فرایند قالب بندی را با درک مشخصی از واقعیات و اهداف پیش روی سازمان به عنوان شیوه برقراری ارتباط آغاز می کنند .یعنی رهبران موثر می دانند اکنون در کجا هستند و در آینده به کجا خواهند رفت. رهبران موثر افرادی هستند که به بسترها توجه می کنند و زمان و موقعیتهایی را تشخیص می دهند که با معانی به شرایط و موقعیت ها شکل می دهند. فرهاست و سار عنوان می کنند رهبری که معانی را مدیریت می کند به عنوان هنرمندی که با پالت رنگ کار می کند تا تصویری را خلق کند، از مجموعه واژه ها و نمادها برای کمک به ساخت قالب ذهنی شنونده استفاده می کند. استفاده از زبان درقالب بندی می تواند شامل تنوعی از راهکارهای ارتباطی باشد که می توان به سایرین در دیدن جهان به شیوه ای که میخواهید آنها را ببینند کمک می کند. ارتباطات و رهبری به سمت مدلی تغییر يافته که در آن برقراری ارتباط به عنوان ابزاری درخدمت رهبری اثربخش نیست بلکه واسطه ای است که از آن طریق روابط رهبری ایجاد می شوند. دراین دیدگاه، فرهاست رهبری را فرایندی تمرین شده می داند زمانی که ایده های رهبر در کلام و عمل منجر به پیشبرد وظایف سازمانی ازسوی سایرین می شوند. این دیدگاه جدید رهبری، مفاهیم ساده سازی شده رهبران را با استفاده از ابزار برقراری ارتباط جایگزین می کند تا بر زیردستان خود با استفاده از شیوه هایی اثر گذارد که در نتیجه آن رهبری موثر در بستر سازمانی شکل گیرد(میلر2،2012، 191-193).
مطابق نظر فرهاست و سار (1996) قالب بندی شامل سه جزء زبان، تفکر و پیش اندیشی می باشد. زبان به ما کمک می کند تا اطلاعات را به خاطر آورده و آن را انتقال دهیم .برای به کارگیری زبان باید تفکر کرد که در چارچوب تفسیری خود و ارتباط با دیگران منعکس می گردد و برای انجام آن باید پیش اندیشی داشت و فرصتهای الگوبندی را پیش بینی نمود .
تکنیکهای قالب بندی مطابق نظر فرهاست و سار عبارتند از : استعاره، زبان ابتکاری، تضاد و داستان
ابزار قالب بندی فرهاست و سار در رهبری به عنوان مدل مفهومی پژوهش، مورد استفاده قرار گرفته است و سوالات تحقیق بر مبنای آن طراحی گردیده است.
استعاره
روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی و از نوع تحلیل محتوای کیفی است و درآن همه خطبه ها و نامه های مندرج در نهج البلاغه امیرالمومنین(ع) (ترجمه استاد محمد دشتی)مورد بررسی قرار گرفته است. تحلیل محتوا روشی است که برای استنباط تکرار پذیر و معتبراز داده ها از متن مورد استفاده قرار می گیرد.این فن در جستجوی دریافت جنبه های ادراکی و احساسی پیامها و یا ادراکات ضمنی قابل استخراج از بیانات است (دانایی فر و همکاران،1386). برای انجام این تحقیق که با استراتژی کیفی انجام شده است از فرم وارسی بسته و پیش سازمان یافته استفاده شده و جملات و عبارات منتخب به انضمام متن فارسی و آدرس در حوزه های منبعث از چارچوب نظری به عنوان روش یا پیش نیاز درج گردید.
یافته ها :
با بررسی محتوای خطبه های حضرت علی(ع) در نهج البلاغه داده های مورد نیاز تحقیق گردآوری گردید که نتایج تحلیل محتوای انجام شده بر اساس الگوی مدیریت معنا با چهار تکنیک عنوان شده به شرح زیر می باشد؛
استعاره :
نشانگر | نكات كليدي | كدگذاري باز |
خطبه 5 | ايها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه اي مردم، امواج سهمگين فتنه ها را با کشتي هاي نجات در هم بشکنيد | -تشبيه فتنه به دريايي خروشان. |
خطبه 204 | فان امامکم عقبه کوودا که پيشاپيش شما گردنه اي است سخت و دشوار؛ | «عقبه کوودا» را که به معناي گردنه اي ناهموار وصعب العبور درميان کوههاست براي بيان دشواريهاي پس از مرگ استعاره آورده است. |
نامه 45 | واجتنبت الذهاب في مداحضک .. اي دنيا واز لغزشگاههايت دوري گزيده ام | واژه «مداحض» درلغت به معناي مکاني از گل و لاي است که پاي افراد در آن مي لغزد وامام (ع) اين واژه را براي دنيا و فريبکاري هاي آن استعاره آورده ودنيا را به لغزش روح انسان دانسته است. |
خطبه 7
| ...فباض وفرخ في صدورهم ودب و درج في حجورهم...[شيطان] در دلهاي آنان تخم گذارد، و جوجه هاي خود را در دامانشان پرورش داد؛
| واژه هاي «بيض» (تخم نهادن) و «افراخ» (جوجه گذاشتن) درمعناي استعاري به کار رفته و وجه شبه آن است که پرنده هر گاه آشيانه اي مناسب بيابد، درآن تخم مي نهد وجوجه مي آورد. شيطان نيز هر گاه سينه هاي مردمان را جاي مناسبي براي خود بيابد در آن مأوي مي گزيند. |
خطبه 3 | يد جذاء. | دست بريده: براي ترسيم انسان بي يار وياور |
خطبه 5 | جناح | بال وپر: ترسيم گر دوستان و ياران باوفا |
خطبه 105 | صفو عين | چشمه هايي زلال و گوارا: تصوير گر معار ف الهي وعلوم حقه در سينه اولياي خدا |
خطبه 196 | مناره ساطع | چراغ فروزان: نمادي از پيشوايان حق وراهنمايان راه خدا |
خطبه 156 | حبل المتين | ريسمان مستحکم: تصوير گري گويا براي کتاب نجات بخش قرآن |
خطبه 214 | کثفت اغصانه | شاخ وبر انبوه: نمايانگر کثرت ياران وپيروان |
خطبه 56 | لتحتلبنها دما | خون دوشيدن: ترسيم گر مصائب وسختيها |
استعاره در لغت به معني عاريت گرفتن وبه عاريت خواستن است (معين، 1360، ج1، ص 251)، ودر اصطلاح علم بيان به کار گرفتن لفظي است درغير معناي اصلي خود به دليل وجود علاقه و مشابهت ميان معناي اصلي ومجازي (الحسيني، 1413ق، ص 459)استعاره با تجسم بخشيدن به امور ذهني و جاندارنمايي امور بي جان بر اثر بخشي وجذابيت کلام مي افزايد (همان، ص 66؛ علي الصغير، ، 1420ق، ص 116).يکي از استعارات نغزي که شارحان نهج البلاغه آن را از نيکوترين استعارات خوانده اند (ابن ابي الحديد ، همان، ج1، ص215).، اين سخن امام (ع) است. ايها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه :اي مردم، امواج سهمگين فتنه ها را با کشتي هاي نجات در هم بشکنيد .( دشتي ، همان، خطبه 5، ص 51)دراين تعبير، امام (ع) فتنه را به اين دليل که مبتلايان به خود را به هلاکت مي کشد به دريايي خروشان تشبيه کرده و لفظ امواج را براي آن استعاره آورده است.(ابن ميثم، همان، ج1، ص 277). امام (ع) دشواري ها ومخاطراتي را که آدمي پس از مرگ در پيش رو دارد در قالب اين صحنه شگفت به نمايش مي گذارد:فان امامکم عقبه کوودا که پيشاپيش شما گردنه اي است سخت و دشوار؛ (دشتي، همان، خطبه 204، ص 427).امام علي (ع) دراين سخن «عقبه کوودا» را که به معناي گردنه اي ناهموار وصعب العبور درميان کوههاست (حسيني شيرازي، بي تا، ج4، ص 6) و گذر کردن از آن بسيار کند ودشوار صورت مي گيرد وبراي بيان دشواريهاي پس از مرگ استعاره آورده است.درتعبيري ديگر، اين استعاره بديع امام (ع) را شاهديم: واجتنبت الذهاب في مداحضک .. اي دنيا واز لغزشگاههايت دوري گزيده ام؛ (همان ، نامه 45، ص 555.) واژه «مداحض» درلغت به معناي مکاني از گل و لاي است که پاي افراد در آن مي لغزد وامام (ع) اين واژه را براي دنيا و فريبکاري هاي آن استعاره آورده (الحسيني، همان، ص 531و 617) ودنيا را به لغزش روح انسان دانسته است. درجاي ديگر، گزيده شدن سينه منحرفان به نيش شيطان با اين استعاره بيان شده است: ...فباض وفرخ في صدورهم ودب و درج في حجورهم...[شيطان] در دلهاي آنان تخم گذارد، و جوجه هاي خود را در دامانشان پرورش داد؛ (دشتي، همان، خطبه 7، ص 53). دراين سخن، واژه هاي «بيض» (تخم نهادن) و «افراخ» (جوجه گذاشتن) درمعناي استعاري به کار رفته و وجه شبه آن است که پرنده هر گاه آشيانه اي مناسب بيابد، درآن تخم مي نهد وجوجه مي آورد. شيطان نيز هر گاه سينه هاي مردمان را جاي مناسبي براي خود بيابد در آن مأوي مي گزيند وديگر خانه زاد وجود آنان خواهد شد(ابن ميثم، همان، ج1، ص 282).
زبان ابتکاری
نشانگر | نكات كليدي | كدگذاري باز | |
خطبه 28 |
| امام علي (ع) براي ترسيم صحنه دنيا از واژه زنده وگوياي «مضمار» بهره مي جويد. کلمه «ضامر» به حيوان لاغري گفته مي شود که براثر تمرين وکار لاغر و ورزيده شده باشد که مستلزم آن چابکي است. | |
خطبه 157 | ...فکانکم بالساعه تحدوکم حدو الزاجر بشوله،گويا [ساعت] پايان زندگي و قيامت شما را فرا مي خواند، چنان خواند ساربان شتر بچه راه. | مرگ دراين تصوير همچون سارباني ترسيم شد که با آواز مخصوصش قافله بشري را به سرعت به سمت مقصد واقعي آنها مي راند ولحظه اي از حال اين قافله غفلت نمي کند. جالب آنکه امام (ع) با واژه «تحدوکم» آهنگ و آواي حاکم بر اين قافله را نيز به زيبايي نمايش داده است. | |
خطبه 21 | فان الغايه امامکم وان وراء کم الساعه تحدوکم ،قيامت (وبهشت ودوزخ) | با توجه به معناي «تحدوکم» که راندن شتر با آواز مخصوص است، اين نکته به ذهن مي رسد که انسان با زر و زيور ها وسرگرميهاي دنيا غافل است | |
خطبه 64 | وان غائبا يحدوه الجديد ان الليل والنهار لحري بسرعه الاويه (وامر غايبي [سرآمد زندگي] که گذشت شب وروز آن را به پيش مي راندسزاوار است که به سرعت فرا رسد؛ | اجل و پايان زندگي همچون شتري تيز پا از آينده به سوي انسانها حرکت مي کند و، از اين سو، شب وروز همچون دو ساربان براي سرعت دادن به حرکت اين حيوان به خواندن حداء مشغول اند. شتر مرگ چنين به سرعت به سوي انسان مي آيد. | |
خطبه 83 | ماتحا في غرب هواه [به دلو بزرگ] درهوا پرستي غرق شده | انسان مي کوشد هر طور که شده ولو وجود خود را از شهوات ولذتهاي دنيوي پر سازد وآخرين قطرات آن را از اعماق چاه هوي وهوس خويش بيرون کشد وخود را سيراب سازد. | |
حکمت456 | لماظه (به معناي لقمه جويده يا باقيمانده غذا در دهان | براي ترسيم کم ارزشي وحقارت دنيا | |
خطبه 113 | لعقه به معناي مقدار بسيار اندکي غذا، که انسان با سرانگشت يا قاشق کوچکي روي زبان مي گذارد وزود فرو مي برد، | براي ترسيم دينداري هاي بي محتوايي که به دل نرسيده و فقط لقلقه زبان است | |
حکمت 472 | صعاب (شترهاي) سرکش و چموش، | براي تصوير کردن ابرهاي پرسر وصدا و همراه با رعد وبرق | |
حکمت147 | همج (پشه يا مگسهاي دستخوش باد وطوفان | براي ترسيم انسانهاي بي مقدار وبي ثبات |
سخنان علي (ع) سرشار از تعابير زنده وبديعي است که در آنها براي انتقال بهتر و گويا تر مفاهيم ومعاني از تصوير پردازي استفاده شده است.تصوير پردازي در اصطلاح به معناي به کار گرفتن سخن به گونه اي خاص است که در آن معاني ومفاهيم به روشي جديد وابتکاري تجسم مي يابند وحتي به صورتي جلوه مي کنند که گويي خواننده آنها رارؤيت مي کند. (يا سوف، 2006، ص 90). به تعبيري ساده وموجز مي توان گفت که تصوير پردازي عبارت است از، پرده برداري از معاني با تعابيري زنده واحساس برانگيز.روشن است که تصوير درحوزه ارتباطات با تصوير درحوزه هنرهاي تجسمي ونمايشي تفاوت دارد، زيرا ابزار تصويربرداري درحوزه اارتباطات الفاظ وعبارات است، نه قلم ورنگ وعکس. نمونه هايي از چنين تصوير پردازيها را مي توان به وضوح در سخنان امير مومنان علي (ع) مشاهده کرد. به تعبير سيد رضي، «الفاظ خادمان معاني اند، زيرا وظيفه خوش نمايي و آرايش معنا را بر عهده دارند» (1330ش ، 244). البته واژه ها در ايفاي اين نقش مراتب متفاوتي دارند وهمه آنها را نمي توان دريک رتبه قرار داد. دربين کلمات علي (ع) گاه واژه هايي را مي توان سراغ گرفت که هر يک به روشني صحنه نمايش زنده اي را به تصوير در مي آوردوافق فکري وسيعي را در برابر انسان مي گشايد. جورج جرداق درباره کلمات شگفت انگيز وتأثير گذار امير بيان (ع) مي گويد: اصولاً به علت وسعت افق فکري امام، او واژه اي را به کار نمي برد مگر آنکه در آن واژه رازي باشد که خواننده را به ژرف انديشي وخرده بيني وا مي دارد. در سخن او هيچ عبارتي را نمي توان سراغ گرفت مگر آنکه در برابر شما افقهاي وسيعي از نظر فکري مي گشايد. که در وراي آن افقهاي ديگري از نقطه نظر انديشه وفکر وجود دارد( 1417 ق،ص 10)ودراينجا، فقط به شرح نمونه هايي اندک از کلمات جاندار ومصور نهج البلاغه بسنده مي کنيم.
الف) مضمار: به گفته اهل لغت، «مضمار» مدت زماني را مي گويند که اسب براي مسابقه لاغر مي شود. يعني چند روز اسب را به علف خوردن مي بندند تا فربه شود. سپس علف را قطع مي کنند وغذاي معمولش را مي دهند تا براي مسابقه ورزيده شود که اين مدت غالباً چهل روز به طول مي انجامد. اين واژه همچنين به مکاني اطلاق مي شود که اسب را در آن چنين لاغر مي کنند (جوهري، 1407ق ، ج3، ص722و ابن ميثم ، 1362، ج2، ص 40؛ ابن ابي الحديد، 1965، ج20، ص88 وبهج الصباغه، ج12، ص 90و منهاج البراعه، ج16، ص 185). امام علي (ع) براي ترسيم صحنه دنيا از واژه زنده وگوياي «مضمار» بهره مي جويدومي فرمايد:....الا وان اليوم المضمار وغدا السباق...(آگاه باشيد! امروز روز تمرين و آمادگي وفردا روز مسابقه است؛ (دشتي، 1379، خطبه 28، ص 77).به گفته راغب در مفردات، کلمه «ضامر» نيز به هر حيوان لاغري گفته نمي شود، بلکه به حيوان لاغري گفته مي شود که براثر تمرين وکار لاغر و ورزيده شده باشد که مستلزم آن چابکي است. به اين ترتيب، امام (ع) با اين واژه گويا و مصور دنيا را همچون ميدان تمرين و ورزيدگي ترسيم کرده است. که هر کس براي رسيدن به جوايز مسابقه مهمي که در پيش روي دارد بايد خود را از قبل آماده و ورزيده سازد.
ب) حدو: اين کلمه در لغت از ماده «حدو» گرفته شده ودر اصل به معناي آواز خواندن براي شتر به منظور سرعت حرکت آنهاست (جوهري، 1407ق، ج6، ص 2309) نزد عربها معمول بوده که وقتي ساربانها مي خواستند شتران را به سرعت وا دارند. براي آنها با صداي مخصوصي آهنگ مي خواندند. دريکي از تصاوير بديع نهج البلاغه اين صحنه ديدني به نمايش درآمده است:...فکانکم بالساعه تحدوکم حدو الزاجر بشوله(گويا [ساعت] پايان زندگي و قيامت شما را فرا مي خواند، چوان خواند ساربان شتر بچه راه؛( دشتي، همان، خطبه 157، ص 293). مرگ دراين تصوير همچون سارباني ترسيم شد که با آواز مخصوصش قافله بشري را به سرعت به سمت مقصد واقعي آنها مي راند ولحظه اي از حال اين قافله غفلت نمي کند. جالب آنکه امام (ع) با واژه «تحدوکم» آهنگ و آواي حاکم بر اين قافله را نيز به زيبايي نمايش داده است. درتصويري ديگر شاهد اين صحنه ايم:فان الغايه امامکم وان وراء کم الساعه تحدوکم ،قيامت (وبهشت ودوزخ) پيش روي شما ومرگ درپشت سر[همچون سارباني] شما را مي راند؛( همان، خطبه 21، ص67) با توجه به معناي «تحدوکم» که راندن شتر با آواز مخصوص است، اين نکته به ذهن مي رسد که انسان را گردش شب و روز وماه و سال به پايان زندگي نزديک مي کند، اما او به علت آميخته بودن زندگي با زر و زيور ها وسرگرميهاي دنيا غافل است (مکارم شيرازي، 1375ض ، ج2، ص 17). نقش آفريني ديگر اين واژه مصور را دراين صحنه شاهديم که اجل و پايان زندگي همچون شتري تيز پا از آينده به سوي انسانها حرکت مي کند و، از اين سو، شب وروز همچون دو ساربان براي سرعت دادن به حرکت اين حيوان به خواندن حداء مشغول اند. شتر مرگ چنين به سرعت به سوي انسان مي آيد و بر در خانه او زانو مي زند.
وان غائبا يحدوه الجديد ان الليل والنهار لحري بسرعه الاويه (وامر غايبي [سرآمد زندگي] که گذشت شب وروز آن را به پيش مي راندسزاوار است که به سرعت فرا رسد؛ (دشتي، همان، خطبه 64).
ج) ماتح: ماتح به کسي اطلاق مي شود که بالاي چاه ايستاده ومي کوشد تا با دلو آب چاه را (تا آنجا که مي تواند) بکشد. درمقابل، «مايح» به کسي گفته مي شود که در چاه برود واز پايين دلو را پر کند(ابن الاثير ، 1364، ج4، ص291). امام (ع) حالات انسانهاي دنيا پرست وغافلي را که براي به چنگ آوردن مال و منال دنيا و لذتهاي زودگذر واشباع هوي وهوس تمام تلاش خود را به کار مي گيرند چنين به نمايش مي گذارد: ماتحا في غرب هواه [به دلو بزرگ] درهوا پرستي غرق شده؛( دشتي، همان، خطبه 83، ص 139). به کاربردن اين واژه زنده ومصور براي انسان اين حقيقت را ترسيم مي کند که وي مي کوشد هر طور که شده دلو وجود خود را از شهوات ولذتهاي دنيوي پر سازد وآخرين قطرات آن را از اعماق چاه هوي وهوس خويش بيرون کشد وخود را سيراب سازد.
تضاد:
نشانگر | نكات كليدي | كدگذاري باز |
خطبه 157 | بندگان خدا! بدانيد که تقوي دژي محکم و شکست ناپذير است [که ساکنان خود را از گزند عذاب دنيا وآخرت حفظ مي کند]، اما هرزگي وگناه خانه اي در حال فرو ريختن و خوار کننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد | تصوير نتايج پرهيزگاري وبي بند وباري براي انسان |
خطبه 16 | آگاه باشيد همانا گناهان چون مرکبهاي بدرفتارند که سواران خود [گناهکاران] را عنان رها شده در آتش دوزخ مي اندازند. اما تقوي چونان مرکبهاي فرمانبرداري اند که سواران خود را عنان بردست، وارد بهشت جاويدان ميکنند | تصویر نتایج گناه و تقوی |
خطبه 86 | راستگو در راه نجات وبزرگواري است.اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواري | تصوير حالت راستگويان و دروغگويان |
خطبه 201 | مردم! آن کس که از راه آشکار برودبه آب مي رسد وهرکس از راه راست منحرف شود[دربيابان بي نشان] سرگردان خواهد شد[واز تشنگي خواهد مرد | تصوير سرنوشت متفاوت هدايت يافتگان و گمراهان |
حکمت 45 | اگر با اين شمشيرم بر بيني مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد داشت واگر تمام دنيا را در گلوي منافق بريزم که مرا دوست بدارد ، دوست نخواهد داشت | تصوير رويا رويي مؤمن ومنافق |
حکمت 376 | حق سنگي اما گواراست وباطل سبک اما کشنده | تصوير رويا رويي حق وباطل |
سرشت انسان به گونه اي است که اشيا را از راه مقايسه با هم ومقايسه با نقطه مقابلشان مي شناسد واگر نقطه مقابل نباشد ، نمي تواند آنها را بشناسد گرچه درکمال ظهور باشند؛ (مطهري، 1361،ص241). رويارويي صحنه ها تأثير عميقي درمخاطب دارد وبديهي است ارائه يک صحنه در مجالي خاص نمي تواند همان تأثيري را بگذارد که در رويا رويي آن با صحنه مقابلش پديد مي آيد. افزون براين، رويا رويي صحنه ها اين فرصت را به مخاطب مي دهد تا با شناخت هر دو طرف ومقايسه آنها، يکي را انتخاب کند (باباطاهر، 1420ق ، ص 217). دراينجا، برخي تصوير نهج البلاغه را که با رويا رويي صحنه ها شکل گرفته اند نمونه مي آوريم.
- تصوير نتايج پرهيزگاري وبي بند وباري براي انسان: بندگان خدا! بدانيد که تقوي دژي محکم و شکست ناپذير است [که ساکنان خود را از گزند عذاب دنيا وآخرت حفظ مي کند]، اما هرزگي وگناه خانه اي در حال فرو ريختن و خوار کننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد (دشتي، همان، خطبه 157، ص 293).
- درتصويري ديگر، اين دو مفهوم چنين درمقابل هم قرار گرفته اند: آگاه باشيد همانا گناهان چون مرکبهاي بدرفتارند که سواران خود [گناهکاران] را عنان رها شده در آتش دوزخ مي اندازند. اما تقوي چونان مرکبهاي فرمانبرداري اند که سواران خود را عنان بردست، وارد بهشت جاويدان ميکنند (همان، خطبه 16، ص 59). آگاه باشيد! پرهيزگاري همانند مرکبهاي راهوار است که اهلش بر آنها سوار مي شوند وزمام آنها به دستشان سپارده مي شود تا آنان را به بهشت جاويدان برسانند(همان، خطبه 16، ص59).
- تصوير حالت راستگويان و دروغگويان: راستگو در راه نجات وبزرگواري است.اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواري (همان، خطبه 86، ص 145).
- تصوير سرنوشت متفاوت هدايت يافتگان و گمراهان: مردم! آن کس که از راه آشکار برودبه آب مي رسد وهرکس از راه راست منحرف شود[دربيابان بي نشان] سرگردان خواهد شد[واز تشنگي خواهد مرد] (همان، خطبه 201، ص 423).
- تصوير رويا رويي مؤمن ومنافق: اگر با اين شمشيرم بر بيني مؤمن بزنم که مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد داشت واگر تمام دنيا را در گلوي منافق بريزم که مرا دوست بدارد ، دوست نخواهد داشت... (همان ، حکمت 45، ص 639).
- تصوير رويا رويي حق وباطل: حق سنگي اما گواراست وباطل سبک اما کشنده (همان، حکمت 376، ص 721).
داستان:
نشانگر | نكات كليدي | كدگذاري باز |
خطبه و192و1 | از داستان ابلیس، پند و عبرت بگیرید، از این رو که عبادات طولانی و کوشش های فراوان او (بر اثر تکبّر) از بین رفت، او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود که معلوم نیست از سال های دنیا است یا از سال های آخرت ولی با ساعتی تکبر و غرور، همه عبادات و کوشش هایش را محو و نابود کرد، گر چه ابلیس، آسمانی و عرشی بود، ولی فرمان خدا بین اهل آسمان و زمین یکی است، و همه بندگان در برابرش مساوی هستند ای بندگان خدا، از این دشمن خدا (یعنی ابلیس) بر حذر باشید | سرکشی ابلیس |
حکمت 103 | خشعُ لهُ القلبُ، و تذلُّ بهِ النّفسُ و یقتدی بهِ المؤمنون؛ "پوشیدن این لباس کهنه، دل را خاشع و نفس امّاره را خوار می کند و مؤمنان از آن سرمشق می گیرند" | ساده زیستی علی |
کلمات قصار261-262 | کُنّا اذا احمرَّ الباسُ اتقینا برسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فلم یکُن احدٌ منّا اقرب الی العدوّ منه | شجاعت پیامبر (ص) از نگاه علی (ع) |
حکمت 420 | رویداً انّما هو سبٌّ بسبٍّ، او عفوٌ عن ذنبٍ: «آرام باشید جواب دشنام، دشنام است و یا بخشیدن و عفو از گناه. | شکیبائی و تحمل علی (ع) |
خطبه 192 | علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: من گفتم: لا اله الاّ الله، ای پیامبر! من نخستین کسی هستم که به پیامبری تو ایمان دارم .اما سران شرک و قریش (عنود) همه گفتند: «محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ساحر و دروغگو است. اما من از کسانی هستم که از سرزنش سرزنشگران نمی هراسند، سیمایشان سیمای صدیقین است، و گفتارشان گفتار نیکان می باشد، زنده دار شب و روشنی بخش روزند. رهرو خط قرآن و احیا کننده سنت های خدا و رسولش می باشند. از تکبر و غرور و فساد و خیانت دور می باشند. دل هایشان در بهشت و پیکرهایشان در انجام مسئولیت و وظیفه الهی است. | صلابت علی (ع) |
خطبه 209 | ان الله تعالی فرض علی ائمه العدل ان یقدّروا انفسهم بضعفه الناس کیلا یتبیع بالفقیر فقره؛ خداوند متعال بر پیشوایان عدل و حق، واجب کرده است که بر خود سخت گیرند، و شیوه زندگی شان را هماهنگ با وضع زندگی طبقه ضعیف مردم قرار دهند، تا ناداری و فقر، فقیر را از جا بدر نبرد |
شیوه زندگی در لباس و غذا و ... |
حکمت 45 | هرگاه با این شمشیرم بر بینی فرد با ایمانی بزنم که مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد داشت و اگر تمام دنیا را در گلوی منافق بریزم که مرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت و این به خاطر آن می باشد که بر زبان پیامبر امّی (درس نخوانده) واقع شده است که فرمود: «یا علی لا یبغضک مؤمن ولا یحبک منافق؛ ای علی! مؤمن با تو دشمنی نمی کند و منافق تو را دوست نمی دارد | عاشق علی (ع) و دشمن کینه توز آن حضرت |
خطبه 156 | پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ، شورو هیجان ، عشق به شهادت و عشق پیوستن به یاران، و لقای دوست را از سیمای ملکوتی علی ـ علیه السلام ـ دریافت، به علی ـ علیه السلام ـ روی نموده و فرمود: | عشق سرشار علی (ع) به شهادت |
خطبه 141 | الباطل ان تقول سمعت، والحق ان تقول رایت؛ ؛باطل آن است که بگوئی شنیدم، و حق آنست که بگوئی دیدم | فاصله بین حق و باطل |
خطبه 219 | وقتی که امام علی ـ علیه السلام ـ کنار جسد طلحه و عبدالرحمن بن عتاب، گذشت، فرمود: «ابو محمد (طلحه) در این مکان، تنها و بی مونس مانده است، به خدا سوگند من نمی خواستم که زیر این آسمان کشته های قریش را بنگرم، انتقام خود را از بنی «عبدمناف» گرفتم ولی رؤسای «بنی جُمَع» فرار کردند، این جنگ افروزان برای امری (یعنی خلافت و رهبری) گردن کشیده بودند که اصلاً شایستگی آن را نداشتند، فوقصوا دونه؛ قبل از آن که به آرزوی خود برسند، گردن های کشیده آنها شکسته شد». | علی (ع) کنار جنازه طلحه |
خطبه 202 | السلام علیک یا رسول الله عنّی، و عن ابنتک النّازله فی جوارک، و السّریعه اللّحاق بک، قلّ یا رسول الله عن صفیتک صبری، ورقّ عنها تجلّدی الاّ انّ فی التأسّی لی بعظیم فرقتک و فادح مصیبتک موضع تعزّ...؛ سلام بر تو ای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از جانب خودم و دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و به سرعت به تو پیوسته است، ای پیامبر خدا! صبرم از فراق دختر برگزیده ات، کم شده و طاقتم از دست رفته است، | علی (ع) کنار قبر زهرا (س) |
خطبه 136 | ، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان کان کارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر می گیرم، و افسار ستمگر را می کشم، تا او را به آبشخور حق، وارد سازم، هر چند ناخوشایند او باشد | قاطعیت، برای اجرای عدالت |
نامه 33 | در پی توطئه معاویه امام علی ـ علیه السلام ـ بی درنگ نامه ای برای «قثم» نوشت و جریان را به او گزارش داد. در آن نامه آمده: «اما بعد: مأمور اطلاعاتی من، از شام گزارش داده که گروهی از مردم شام به سوی مکه فرستاده شده اند، گروهی کوردل و گنگ و ناشنوا، تا در موسم حج، ذهن مردم را تیره کنند و باطل را با حق مشوب نمایند. آنها دین به دنیا فروشانی هستند که اطاعت مخلوق را در برابر فرمان خدا، برگزیده اند و از پستان دنیا شیر می دوشند و از مجازات آخرت غافلند... .بنابراین آن چه حزم و تدبیر اقتضا می کند و آن چه از امکانات در اختیار داری، قیام و حرکت بر ضد آنها کن، ولا تکن عند النّعماء بطراً ولا عند الباساء فشلاً؛ از آن افراد نباش، که هنگام رفاه و نعمت، مغرور و خوشحالند و هنگام ناراحتی و سختی، سست و زبون می باشند حتماً اقدام جدی کن . | فرمان خنثی سازی نقشه دشمن |
خطبه 160 | پیامبر با تمام قلب خویش از زرق و برق دنیا، چشم پوشید، و یاد دنیا را در وجود خود میراند، او علاقه بسیار داشت که زیورهای دنیا در برابر دیدگانش قرار نگیرند. دنیا را کاروان سرا قرار داده بود. از این رو دلبستگی به آن را از قلبش دور ساخت... .
| گوشه ای از زهد پیامبر اسلام (ص) |
خطبه 40و238 | از طرف عمروعاص (مشاور مخصوص معاویه) نیرنگی به کار برده شد و قرار شد سپاه معاویه، قرآن ها را سر نیزه کنند و فریاد بزنند «ای سپاه علی ـ علیه السلام ـ بیائید بین ما و شما، قرآن حاکم باشد. هر چه قرآن حکم کرد، آن را پیروی کنیم و جنگ و خونریزی را ترک نمائیم». سرانجام امام علی ـ علیه السلام ـ برای حفظ اتحاد، مجبور شد که حکمیت ابوموسی را که آنها پیشنهاد کردند، بپذیرد، امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ؛ این، سخن حقی است که از آن اراده باطل شده، آری حکومت و حکم مخصوص خداوند است
| ماجرای حَکَمَین
|
موضوعات زیر به عنوان «داستان های نهج البلاغه» ثبت شده است
سرکشی ابلیس، ساده زیستی علی،شجاعت پیامبر (ص) از نگاه علی (ع)،شکیبائی و تحمل علی (ع)،صلابت علی (ع)،شیوه زندگی در لباس و غذا و ...، عاشق علی (ع) و دشمن کینه توز آن حضرت،عشق سرشار علی (ع) به شهادت،فاصله بین حق و باطل،علی (ع) کنار جنازه طلحه،علی (ع) کنار قبر زهرا (س)،قاطعیت، برای اجرای عدالت،فرمان خنثی سازی نقشه دشمن،گوشه ای از زهد پیامبر اسلام (ص)، ماجرای حَکَمَین
نتیجه گیری
نهج البلاغه کتابی است ارزشمند که در تمام کلمات و سطور و صفحات آن، فصاحت و بلاغت، شیوایی الفاظ و حلاوت و جذابیتی خاص به چشم می خورد. به جرات می توان گفت که بعد از کلام خدا و پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله)هیچ کلامی را پیدا نمی کنیم که تا این اندازه جذاب و با حلاوت و در عین حال لطیف باشد. نیک می دانیم که هر صاحب قلم و نویسنده و شاعری در کتاب خود، شخصیت، افکار و روحیات و طرز تفکر و اخلاق خود را منعکس می کند، حضرت علی (علیه السلام)هر گاه در هر موضوعی در نهج البلاغه سخن می گوید، سخن او در نهایت کمال است. در واقع نهج البلاغه همچون شخصیت علی (علیه السلام)چند بعدی است. نهج البلاغه يک اثر فوق العاده هنری است و از لحاظ زيبايی و شيوايی معتبر است . هيچ گوينده فارسی و هيچ نويسنده و هنرمند و شاعری را در زمان خود و در هيچ زمانی سراغ نداريم که بتواند با زبان شيوای علی (ع) حرف بزند(مقام معظم رهبری ،1363). این ابعاد بلاغی نهج البلاغه از آن رو اهمیت بیشتری می یابد که در جامعه عرب جاهلی و صدر اسلام، شعر و ادبیات از بسط و گستردگی و فراگیری قابل توجهی برخوردار بوده و سخنوری و بلاغت نزد اعراب صدر اسلام از اهمیت و ضرورت فراوانی خصوصا برای بزرگان و رهبران برخوردار بوده است. از سوی دیگر فرایند قالب بندی به عنوان شیوه برقراری ارتباط رهبران موثر می باشدکه ایده های رهبر در کلام و عمل منجر به پیشبرد اهداف سازمانی می شوند. در این دیدگاه جدید رهبری، رهبران با استفاده از ابزار برقراری ارتباط می توانند بر زیردستان خود با استفاده از شیوه هایی اثر گذارد که در نتیجه آن رهبری موثر در بستر سازمانی شکل گیرد . امام علی (ع) رهبر موثر جهان اسلام در کتاب نهج البلاغه با بیش از هزار و چهارصد سال قدمت تکنیکهای مدیریت معنا (استعاره،زبان ابتکاری،داستان و تضاد ) را به کار برده است . با بررسی الگوی مدیریت معنا در سخنان حضرت علی (ع) در .نهج البلاغه به عنوان یک اثر فوق العاده و با استفاده از تحلیل محتوا می توان دریافت که حضرت علی (ع) از چهار تکنیک مدیریت معنا جهت هدایت و نفوذ در انسانها به شیوه منحصر به فردی استفاده نموده است و با مطالعه نهج البلاغه مي توان استنباط كرد كه حضرت علي (ع) دردوران حكومت خود با كارگزاران و عموم مردم به بهترین نحو ارتباط برقرار کرده و با برخورداری از مهارت هاي ارتباطي قوي توانسته است ضمن هدایت و بسیج مردم در شرایط خاص جنگ و نیز پیشبرد تحولات مرتبط با شیوه حکومت و استقرار عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد از این الگو به نحوی اثربخش بهره گیرد.
منابع :
-قرآن کریم
-آیت الله خامنه ای، سیدعلی، بیانات در کنگره چهارم نهج البلاغه. بازیابی شده در تاریخ 24/9/1387
-ابن ميثم (1362)، شرح نهج البلاغه، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوم.
-البستاني، محمود (1371)، اسلام و هنر ، ترجمه حسين صابري، مشهد :بنياد پژوهشهاي اسلامي.
-سيد رضي، ابوالحسن محمد بن الحسين (1330)، تلخيص البيان في مجازات القرآن، ترجمه سيد محمد باقر سبزواري ، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
-شميسا، سيروس (1370)،معاني وبيان، تهران: دانشگاه پيام نور.
-دشتي ، محمد (1379)، ترجمه البلاغه ، قم: دفتر نشر الهادي ، چاپ سوم.
-صفوي ، امام الله (1374)، کليات روشها و فنون تدريس ، تهران: انتشارات معاصر، چاپ پنجم.
-معين، محمد (1360). فرهنگ فارسي، تهران: انتشارات امير کبير، چاپ چهارم.
-مطهری،مرتضی(1392) .امدادهای غیبی در زندگی بشر، تهران: نشرصدرا، چاپ بیست و هفتم
-مطهري، مرتضي (1361). بيست گفتار، تهران: انتشارات صدرا، چاپ هشتم.
-مکارم شيرازي، ناصر (1375)، پيام امام، تهران: دارالکتب الاسلاميه.
-مقيمي، سيدمحمد ( 1385 ). سازمان و مديريت رويكردي پژوهشی ، تهران: انتشارت ترمه، چاپ چهارم.
-فرهنگي، علي اكبر؛ صفرزاده، حسين؛ خادمي، مهدي(1383). نظريه هاي ارتباطات سازمان ، تهران: نشررسا
-ایران نژاد پاريزي، مهدي ( 1385). اصول و مبا ني مديريت(در جهان معاصر)، تهران: انتشارات مديران، چاپ اول .
-اعرافي، عليرضا(1380). «نگرش به حكومت و مديريت از منظر امام علي (ع)»، مجلة حوزه و دانشگاه، شمارة 26.
-مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت، نهج البلاغه؛www.balagah.net
Fairhurst, G. T. & Sarr, R. A. (1996). The Art of Framing: Managing the Language of Leadership. San Francisco: Jossey-Bass.
Gardner, Owen(1997). Value Based Management Available at: www.valuebasedmanagement.net/methods_tversky_framing.html
Miller, Katherine(2012). Organizational communication Approaches and Processes, SIXTH EDITION, Texas A&M University
Nottingham, Joanne E(2014). Tools for Framing, Metaphor, Jargon, Contrast, Spin, and Stories, Note Table 5.1 on p. 101
The study of meaning management methods in the communication and the leadership of Imam Ali in Nahjolbalagha
abstract:
the managers could not work without a good relationship and communication skills to perform well . effective communication is one of the key elements of manager success . In many ways, the role of communication in leadership could studied. In different situations, content of communication is different.
The aim of this study is to investigate some of the important characteristics of leadership of Imam Ali explaining the meaning management pattern in the sermons of Imam Ali in Nahj al-Balagha.Contains four elements of metaphor, innovative language, contrast and stories.This research is done with qualitative strategy and fundamental approach and content analysis method using packet inspection and pre-organized form .The results showed that Imam Ali in their communication process with the public and government officials utilizes all four meaning management approach and among them ,story element have been more applications.
Keywords: communication, meaning management, leadership, Imam Ali , metaphor, innovative language,stories,constract.
Keywords: Communication, Meaning Management, Leadership, Imam Ali
[1] Dr. Joanne E. Nottingham
[2] Katherine miller