قیام شیخ عبیدالله نهری و سرگذشت یکی از صوفیان نقشبندی در ایران
محورهای موضوعی : زبان و ادب فارسی
کلید واژه: قیام, شیخ عبیدالله نهری, نقشبندیه و صوفی ,
چکیده مقاله :
تاریخ طریقت نقشبندیه در صدو پنجاه سال گذشته در مناطق کردنشین ایران، عراق و ترکیه به دلیل شرکت برخی از بزرگان این طریقت در فعالیتهای سیاسی علاوه بر فعالیتهای دینی و اجتماعی با فراز و نشیبهای فراوانی همراه بوده است که این فراز و فرود ها مشکلاتی را برای بزرگان این طریقت در مکانهای نام برده به وجود آورده بود. طریقت نقشبندیه در مناطق کردنشین ترکیه توسط خاندان شیخ طاها نهریه ای و فرزندش شیخ عبیدالله گسترش و نفوذ زیادی پیدا کرد. بعد از فوت شیخ طاها و جانشینی شیخ عبیدالله فرزندش، وی با همکاری طوایف مشهور کُرد در ترکیه و ایران نقشهی قیامی رابر علیهی حکومتهای قاجار و عثمانی ترتیب داد. این جنبش که در ابتدا قرار بود علیهی دولت عثمانی باشد، با چرخشی، به داخل مرزهای ایران تغییر مسیر داد و مشکلات جدی را برای حکومتهای ایران و عثمانی بوجود آورد. این قیام هنوز مدتی از آغاز آن نگذشته بود که شکست خورد و رهبر آن دستگیر و به حجاز تبعید شد. یکی از مسائلی که دربارهی این رویداد مطرح است و تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است بازداشت و دستگیری فعالان و مروّجان طریقت نقشبندی در ایران دورهی قاجار به جرم همكاری با شیخ عبیدالله بوده است که در خارج از مناطق جغرافیایی مناطق کردنشین به تبلیغ طریقت نقشبندیه میپرداختند. این نوشتار به بیان شرح حال یکی از صوفیان نقشبندی به نام شیخ محمود سنندجی (عارف)میپردازد که همزمان با قیام شیخ عبیدالله در شهر تالش در استان گیلان دستگیر و در تهران زندانی میشود ودر نهایت در زندان دارفانی را داع میگوید. این نوشتار اولین گزارش ازاین واقعه است.
Abstract In the past one hundred and fifty years, there have been uprisings against the Qajar and Ottoman governments in various regions of Kurdistan, and the uprising of Sheikh Obaidullah Nahri, a great Sufi follower of the Naqshbandi sect, is one of those uprisings that, due to its religious aspect, had a great impact among the Kurdish people. had This movement, which was initially supposed to be against the Ottoman government, turned around and changed its direction inside the borders of Iran and caused serious problems for the Iranian and Ottoman governments. This movement failed not long after its beginning, and its leader was arrested and exiled to Hejaz. One of the issues that has been raised about this movement and has received little attention so far is the arrest and arrest of activists and promoters of the Naqshbandi sect in Iran for crimes. There has been cooperation with Sheikh Ubaidullah, who was promoting the Naqshbandi Tariqat outside the geographical areas of the Kurdish regions. This article tells the biography of one of the Naqshbandi Sufis named Sheikh Mahmoud Sanandji (Arif), who was arrested at the same time as the uprising of Sheikh Obaidullah in the city of Talash in Gilan province and imprisoned in Tehran, and dead in prison. This article is the first The report is about this incident.
ـ الگار حامد (۱۳۹۸)نقشبندیه مترجم:داود وفایی تهران نشر مولی چاپ اول. ۲۳
۲ـ افشار ارومی، علی بن امیر لویه خان، (1393) تاریخ أكراد، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد شورای اسلامی، چاپ اول
۳ـ بیگباباپور ـ غلامیه، یوسف ـ مسعود، (1390) فتنه شیخ عبیدالله كرد، تهران، مركز پژوهش كتابخانه، موزه و مركز سناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول.
۴ـ توکلی، محمد رئوف، (1378) تاریخ تصوف در کردستان، تهران، توکلی، چاپ اول.
۵ـ حسینی، سیدمحمدصادق، (1385) دیوان اشعار، سنندج، پرتوبیان، چاپ اول.
۶ـ ـــــــــــــــــــــــــ، (1392) منشآت، سقز، گوتار، چاپ اول.
۷ـ حیرت سجادی، سید عبدالحمید، (1364) گلزار شاعران کردستان، سنندج، مؤلف، چاپ اول.
۸ ـ ــــــــــــــــــــــــــــ، (1375) شاعرانِ كردِ پارسیگوی، تهران، احسان، چاپ اول.
۹ـ خال، محمد (1975) مخطوطات مكتبة الشیخ محمد الخال فی السلیمانیه، گوفاری كوری زانیاری عیراق (دهستهی كورد، كوری زانیاری عیراق)، بهرگی سییهم، بهشی یهكهم، 662ـ704.
۱۰ـ دهقانی، سامی، (1393) سراج السالكین در مناقب شیخ محمدعلی حسام الدین نقشبندی، سنندج، كالج، چاپ اول.
1۱ـ روحانی، بابامردوخ، (1390) تاریخ مشاهیر كرد، ج1، تهران، سروش، چاپ سوم.
1۲ـ روحانی، بابامردوخ، (1390) تاریخ مشاهیر كرد، ج2، تهران، سروش، چاپ سوم.
1۳ـ روحانی، كمال (1385) تاریخ جامع تصوف در كردستان، پیرانشهر، سامرند، چاپ اول.
1۴ـ سپهرالدین، ابوبکر، (1386) سیری در ریاض المشتاقین، مهاباد، محمدرئوف سپهرالدین، چاپ اول.
1۵ـ سمرانی، محمد، (1311ق) بارقات السرور لاهل العبور فی لیلة الدیجور، بغداد، نجاح، چاپ اول.
1۶ـ سنندجی، محمود، (1344ق) سراجالطریق (نسخه خطی) به کتابت: بهاء الدین حسینی، آرشیوشخصی نگارنده. (تاریخ کتابت ۱۶ شوال ۱۳۴۴ قمری).
۱۷-سنندجی، محمود (۱۳۱۳ق)دیوان اشعار (نسخه خطی)به کتابت:محمد جعفر خَلَف لطفعلی بیگ کردستانی، آرشیو شخصی نگارنده.
1۸ـ شکوری، پرویز، تاریخ عرفای تالش، (کارشناسی ارشد عرفان و ادیان)، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
1۹ـ فیضی، کیومرث، (1391) قیام شیخ عبیدالله شمزینی در دوره ناصرالدین شاه قاجار، ایلام، جوهر حیات، چاپ اول.
۲۰ـ قهرهداغی، محمدعلی (2007) بوژاندنهوهی میژووی زانایانی كورد له ریگهی دهسخهتهكانیانهوه (بهرگی حهوتهم)، ههولیر، چاپی یهكهم.
۲۱كندال و همكاران، (1379) كردها، ابراهیم یونسی، تهران، روزبهان، چاپ سوم.
2۲ـ مدرس، ملا عبدالکریم، (1385) یادی مهردان (بهرگی یهكهم) سنندج، بلاوكردنهوهی كوردستان، چاپ اول.
2۳ـ ــــــــــــــــــــــــ، (1385) یادی مهردان (بهرگی دووههم) سنندج، بلاوكردنهوهی كوردستان، چاپ اول.
2۴ـ ـــــــــــــــــــــــ، (1403) علمائنا فی خدمة العلم و الدین، بغداد، دارالحریه، الطبعة الأولی.
2۵ـ ــــــــــــــــــــــ، (1404)؛ بنهمالهی زانیاران، بهغدا، شهفیق، چاپی یهكهم.
2۶ـ نجمی، ناصر، (1377) تهران در گذر زمان، تهران، گوتنبرگ، چاپ اول.
2۷ـ ــــــــــ، (2535) طهران، دارالخلافه، تهران، بیجا، بینا، چاپ سوم.
1. Elgar Hamid (2018) Naqshbandiyeh, translator: Daoud Vafaei, Tehran, Molly publishing house, first edition, 23.
2. Afshar Orumi, Ali bin Amir Loya Khan, (1393) History of the Kurds, Tehran, Library, Museum and Document Center of the Islamic Council, first edition.
3. Bigbabapour-Gholamieh, Youssef-Masoud, (2013) Fitna Sheikh Obaidullah Kurd, Tehran, Research Center, Library, Museum and Center of the Islamic Council of the Islamic Council, first edition.
4. Tawakli, Mohammad Rauf, (1378) History of Sufism in Kurdistan, Tehran, Tawakli, first edition.
5. Hosseini, Seyyed Mohammad Sadegh, (1385) Divan Poems, Sanandaj, Partobayan, first edition.
6. (1392) Monshath, Saqez, Gutar, first edition.
7. Hirat Sajjadi, Seyyed Abdul Hamid, (1364) Golzar poets of Kurdistan, Sanandaj, author, first edition.
8. (1375) Persian-speaking Kurdish poets, Tehran, Ehsan, first edition.
9. Khal, Muhammad (1975) Manuscripts of the library of Sheikh Muhammad al-Khal in Sulaymaniyah, Gofari Kori Zaniari Iraq (Ten of Kurds, Kori Zaniari Iraq), Bahregi Siyehm, Beshi Yehkehm, 704-662.
10. Dehghani, Sami, (2013) Siraj al-Salkin in Manaqib of Sheikh Muhammad Ali Hossam al-Din Naqshbandi, Sanandaj, College, first edition.
11. Rouhani, Baba Mardokh, (2010) History of Kurdish celebrities, Vol. 1, Tehran, Soroush, third edition.
12. Rouhani, Baba Mardokh, (2013) History of Kurdish celebrities, Vol. 2, Tehran, Soroush, third edition.
13. Rouhani, Kamal (1385) Comprehensive History of Sufism in Kurdistan, Piranshahr, Samrand, first edition.
14. Sepharuddin, Abu Bakr, (1386) A tour of Riaz al-Mushtaqin, Mahabad, Mohammad Rauf Sepharuddin, first edition.
15. Samrani, Muhammad, (1311 AH) Barqat al-Suror Lahl al-Abour fi Lailat al-Dijur, Baghdad, Najah, first edition.
16. Sanandji, Mahmoud, (1344 AH) Siraj al-Tariq (manuscript) written by: Bahauddin Hosseini, author's personal archive. (The date of writing is 16 Shawwal 1344 lunar year).
17. Sanandji, Mahmoud (1313 AH) Divan of Poems (manuscript) by: Mohammad Jafar Khalaf Lotf Ali Bey Kurdestani, author's personal archive.
18. Shakuri, Parviz, Talash mystic history, (Master of mysticism and religions), Islamic Azad University, Research Sciences Unit, Faculty of Literature and Humanities.
19. Faizi, Kiyomarth, (1391) The Rebellion of Sheikh Obaidullah Shamzini during the period of Naser al-Din Shah Qajar, Ilam, Johar Hayat, first edition.
20. Qahredaghi, Mohammad Ali (2007) Bujhandenehweh Mizhovi Zanayani Kurd Leh Rigye Deh Sakhteh Kanyanehh (Behregi Hahotehm), Hevelir, Chapi Yehkehm.
21. Kendal and colleagues, (1379) Kurdah, Ebrahim Yunsi, Tehran, Rozbahan, third edition.
22. Modares, Mullah Abdul Karim, (1385) Yadi Mehrdan (1st edition) Sanandaj, Kurdistan's Blaukordaneh, 1st edition.
23. (1385) Yadi Mehrdan (2nd edition) Sanandaj, Kurdistan Journal, first edition.
24. (1403) Scholars in the service of science and religion, Baghdad, Dar al-Huriyeh, first edition.
25. (1404); Banhmaleh Zaniaran, Behghada, Shahfiq, Chapi Yehkehm.
26. Najmi, Nasser, (1377) Tehran in the passage of time, Tehran, Gutenberg, first edition.
27. _____________________________________________________ (2535)
قیام شیخ عبیدالله نهری و سرگذشت یکی از صوفیان نقشبندی در ایران
صباح حسینی1
دانشجوی دكتری گروە زبان و ادبیات فارسی، واحد تهران مركزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
ـ محمدعلی گذشتی2
دانشیار گروە زبان و ادبیات فارسی، واحد تهران مركزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول)
ـ اشرف شیبانی اقدام3
دانشیار گروە زبان و ادبیات فارسی، واحد تهران مركزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
تاریخ دریافت: 12/02/1۴02 تاریخ پذیرش: 23/08/۱۴02
چکیده
تاریخ طریقت نقشبندیه در صدو پنجاه سال گذشته در مناطق کردنشین ایران، عراق و ترکیه به دلیل شرکت برخی از بزرگان این طریقت در فعالیتهای سیاسی علاوه بر فعالیتهای دینی و اجتماعی با فراز و نشیبهای فراوانی همراه بوده است که این فراز و فرود ها مشکلاتی را برای بزرگان این طریقت در مکانهای نام برده به وجود آورده بود. طریقت نقشبندیه در مناطق کردنشین ترکیه توسط خاندان شیخ طاها نهریه ای و فرزندش شیخ عبیدالله گسترش و نفوذ زیادی پیدا کرد. بعد از فوت شیخ طاها و جانشینی شیخ عبیدالله فرزندش، وی با همکاری طوایف مشهور کُرد در ترکیه و ایران نقشهی قیامی رابر علیهی حکومتهای قاجار و عثمانی ترتیب داد. این جنبش که در ابتدا قرار بود علیهی دولت عثمانی باشد، با چرخشی، به داخل مرزهای ایران تغییر مسیر داد و مشکلات جدی را برای حکومتهای ایران و عثمانی بوجود آورد. این قیام هنوز مدتی از آغاز آن نگذشته بود که شکست خورد و رهبر آن دستگیر و به حجاز تبعید شد. یکی از مسائلی که دربارهی این رویداد مطرح است و تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است بازداشت و دستگیری فعالان و مروّجان طریقت نقشبندی در ایران دورهی قاجار به جرم همكاری با شیخ عبیدالله بوده است که در خارج از مناطق جغرافیایی مناطق کردنشین به تبلیغ طریقت نقشبندیه میپرداختند. این نوشتار به بیان شرح حال یکی از صوفیان نقشبندی به نام شیخ محمود سنندجی (عارف)میپردازد که همزمان با قیام شیخ عبیدالله در شهر تالش در استان گیلان دستگیر و در تهران زندانی میشود ودر نهایت در زندان دارفانی را داع میگوید. این نوشتار اولین گزارش ازاین واقعه است.
کلید واژهها: قیام، شیخ عبیدالله نهری، نقشبندیه و صوفی
1ـ مقدمه
در صد و پنجاه سال گذشته، جنبشهای مختلفی در مناطق کردنشین ترکیه بر علیه دولتهای قاجار و عثمانی شکل گرفته است که اغلب با شکست مواجه شده اند و رهبران این جنبش ها غالبا کشته، اعدام و یا در تبعید دارفانی را وداع گفتهاند. یکی از مشخصههای بارز این قیامها وجههی دینی آنها، بوده است. به این معنا که رهبران این قیامها اغلب افراد مذهبی و روحانی و یا صاحب منصبان خانقاهی بوده اند. یکی از این جنبشها،که در سالهای پایانی قرن سیزده هجری در مناطق کردنشین دولت عثمانی شکل گرفت قیام شیخ عبیدالله نهری است،که به واسطه چهرهی مذهبی و مخصوصا این که شیخ عبیدالله خود مُرشد طریقت نقشبندیه بود، گروههای مختلف از مردم مناطق مختلف کردستان در ایران و عثمانی به آن پیوستند. این جنبش هر چند در آغاز موفقیت هایی به دست آورد اما دیری نپایید که شکست خورد.
پس از شكست شیخ عبیدالله و بازداشت وی، حساسیتهایی نسبت به مبلغان و مروجان طریقت نقشبندی در ایران و عثمانی به وجود آمد. از نتایج این حساسیتها، بازداشت مُبلغان طریقت نقشبندی در ایران و توسط نیروهای قزاق و مخصوصاً در خارج از مناطق كُردنشین بود. در كتابهایی كه دربارهی قیام شیخ عبیدالله، نوشته شده مطلقا به این موضوع اشارهای نشده است. یكی از افرادی كه از بزرگان طریقت نقشبندی بوده و همزمان با قیام شیخ عبیدالله در شهر تالش در استان گیلان دستگیر و زندانی میشود، شیخ محمود سنندجی متخلص به عارف است كه تاكنون زندگی، آثار و احوال وی مورد توجه محقّقان و پژوهشگران قرار نگرفته است. این مقاله اولین گزارش از احوال و سرگذشت وی است.
۲ـ پیشینهی تحقیق
درباره موضوع مورد بحث ما تاکنون مطلبی مستند در هیچ منبعی نوشته نشده است. حامد الگار در کتاب نقشبندیه اشاره ی مختصری به سر گذشت شیخ محمود سنندجی کرده است. (الگارْ۱۳۹۸:۲۱۴).
آقای پرویز شکوری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود در رشته عرفان اسلامی (شکوری ۱۳۸۵: ۵۹و۵۸) اشاره ای به بازداشت شیخ محمود کرده است. مطالب این دو کتاب بدون ذکر منبع یا سند مکنوب است و به نظر میرسد استناد آنها به روایات شفاهی بوده است.
3ـ شیخ عبیدالله نهری کیست؟
شیخ عبیدالله فرزند شیخ طاها نهریهای از بزرگان سلسلهی نقشبندیه در سال 1247 قمری در دهكدهی نهری از توابع شهر شَمزینان در استان حکاری واقع در بخش کردنشین ترکیه دیده به جهان گشود و همانجا نشو و نما یافت (روحانی، 1385: 312). نَسَب وی به شیخ عبدالقادر گیلانی بنیانگذار طریقت قادریه میرسد (مدرس، 1385: 1/98). این نسبت باعث اشتهار آنان به «گیلانیزاده» شد. شیخ طاها پدر شیخ عبیدالله از خلفای مولانا خالد نقشبندی (۱۱۹۳-۱۲۴۲ق) بنیان گذار طریقت نقشبندیه در کردستان بوده است. (مدرس، 1385: 1/98). این خاندان در اصل پیرو طریقت قادریه بودهاند اما آخرین بازماندگانشان طریقت قادریه را ترک گفته و به سلوک در طریقت نقشبندیه پرداختهاند (توکلی، 1381: ۱۸۳). شیخ عبیدالله با مرگ پدر وارث اموال و نفوذ مذهبی وی شد كه طریقت نیرومند نقشبندی وسیله بسط و نشر آن بود. در دسامبر 1872، دولت ایران از كردهای ارومیه و خوی مالیات خواست. كردها از پرداخت مالیات سرباز زدند و اعلام كردند كه مالیات خود را به شیخ عبیدالله پرداخته کرده اند، كه حق دریافت آن را پدر شیخ از سال 1836 از شاه قاجار تحصیل كرده بود. مقامات ایران چون با امتناع عامه از پرداخت مالیات مواجه شدند، ارتش به منطقه اعزام كردند. شیخ كه این عمل را تجاوز به حق خود میدید، به بابِ عالی مراجعه كرد و درخواست كرد كه باب عالی در این قضیه مداخله كند و از دولت ایران غرامت بگیرد. دولت عثمانی والی ارض روم را برای دفاع از حق شیخ به تهران فرستاد، اما مأموریت والی نتیجهای عاید نكرد. شاه ایران درخواستهای شیخ را در رد كرد (كندال، 1379: 64).
این واقعه باعث شد شیخ به امید جلب یاری عثمانی در مبارزه با ایران، نیروی بسیار اندكی را برای مشاركت در جنگ سال 1877ـ1878 عثمانی و روسیه كه در شمال كردستان در جریان بود اعزام داشت، این جنگ باعث خرابی و قحطی دركردستان شد. لشكریان و مأموران عثمانی كه حكومت از پرداخت مواجب بدانها عاجز بود نیازهای خود را با توسّل به زور از مردم تأمین میكردند. در این دوران محنت و سختی، چشم امید مریدان همه متوجه شیخ شد. كه وی را به چشم رهبر و رهایی بخش خویش میدیدند.
شیخ سفیری به استانبول فرستاد و درخواست كرد كه به تعذیب و آزار مردمانش پایان داده شود، در عین حال خود را برای مبارزه و مقابله آماده كرد و در هر دو سوی مرز به گردآوری نیرو پرداخت. با كنسولهای روسیه و انگلیس در وان و ارض روم تماس گرفت. نایب كنسول انگلستان از وان به دیدار شیخ آمد. پس از این دیدار نیروهای شیخ از بریتانیا اسلحه و مهمات دریافت كردند این كمكها تحت پوشش كمك به قحطیزدگان و ظاهراً بیعلم و اطلاع مقامات عثمانی بود. اما باب عالی از این جریان نیك آگاه بود و میكوشید خشم شیخ را متوجه ایران كند (كندال، 1379: 65). این تحولات سیاسی و ظلم حکومتهای عثمانی و قاجار نسبت به مردم مناطق کردنشین و مخصوصاً کردستان ترکیه باعث شد اندیشهی قیام بر ضد این ظلم و ستم در ذهن شیخ شکل بگیرد و به قیام مسلحانه دست بزند. شیخ عبیدالله در اواخر سال ۱۸۷۹ م/ ۱2۹۶ هـ. ق آماده قیام بر ضد سلطان عثمانی میشود. و به همین دلیل رؤسای قبایل و عشایر کُرد را به خانقاه خود در نهری فرا خواند نزدیک به دویست تن از سران عشایر کُرد در خاک عثمانی و ایران و چندین تن از روحانیون بلند مرتبه به دیدار او شتافتند. (فیضی، 1391: ۸۱).
شیخ عبیدالله در این نشست شرکتکنندگان را از طرفی به ضعف دولتهای ایران و عثمانی و از سوی دیگر به اوضاع اسفبار مناطق کردنشین توجه داد. سپس از لزوم میرنشینی مستقل که بتواند کُردهای ایران و عثمانی را با هم متحد سازد، سخن به میان آورد و اعلام کرد رهبری و ادارهی کردها را حق خود میداند. شیخ عبیدالله در نخستین نشست سران کرد تلاش همه جانبهای برای قبولاندن نظریات خود به شرکتکنندگان آغاز کرد و در پایان توافق شد که ابتدا به دولت عثمانی اعلان جنگ داده شود و بعد از پیروزی جهت قیام متوجه کردستان ایران شود (فیضی، 1391، ۸۲). یكی از دلایلی كه باعث شد اغلب سران عشایر و اقشار مختلف دیگر به قیام شیخ عبیدالله بپیوندند فشار و اجحافی بود كه دولتهای ایرانی و عثمانی، مخصوصاً بر طبقات پایین اجتماع از جمله دهقانان وارد میكردند و علاوهی آن رفتارهای نسنجیده حاكمان آن زمان بعضی از شهرهای آذربایجان مانند مهاباد بود. پژوهشگران مواردی را ذكر كردهاند كه بیتأثیر در اندیشهی شیخ عبیدالله برای حمله به ایران نبوده است: شاهزاده كیشكچی باشی حاكم ساوجبلاغ (مهاباد)، فیض الله بیگ را متهم كرده و زنجیر كرده قریب چهارهزار و پانصد تومان جریمه از او گرفت. و بر حمزه آقامنگور(فوت ۱۲۹۸ق) فشار آورده هزارتومان بپردازد. از طرف حاكم آذربایجان، محمدحسین خان بختیاری و محمدصدیق آجودان باشی و رحیم خان چلیبانلو برای دستگیری حمزه آقا به ساوجبلاغ روانه میشوند اما موفق نمیشوند حمزه آقا را دستگیر كنند. در این لشكركشی سواران چلیپانلو به دزدی و غارت مردم میپردازند. و حمزه آقا به شیخ عبیدالله كه مردم او را «اُولُوالاَمر» میدانستند، پناه میبرد. به سبب این كه شُجاع الدوله یوسف خان چند پارچه ده شیخ عبیدالله را به آتش كشیده و چهل و پنج تن از ساكنان دهات مزبور را اعم از زن و مرد به قتل رسانیده بود، شیخ همواره به فكر انتقام بود. (توكلی، 1381: 183ـ184).
شیخ نیروهای خود را مُنظم کرد بعد جهت حمله، فرماندهان لشکر را تعیین کرد. قرار بود کردهای قبایل مامش و مَنگور در مرز ایران تحت ریاست شیخ صدیق پسر بزرگ شیخ عبیدالله، رواندز (در اطراف شهر اربیل) را تصرّف نمایند و از آنجا به کمک اعراب ناراضی، بغداد را هدف قرار دهند. عبدالقادر پسرکوچک شیخ نیز مأمور تصرف موصل و عِمادیه گردید و اشغال شهرِ وان به عهدهی خود شیخ گذاشته شد. ( فیضی، 1391: ۱۸۶). هرچند واقعیت این است که در اولین مجمع سران کُرد توافق بر این شد، قیام بر ضد دولت عثمانی صورت گیرد و از قیام بر ضد ایران و اینکه به مناطق کُردنشین ایران حمله شود خبری نیست و شیخ تنها به مبارزه با سلطان عثمانی و تسلط ناروای باب عالی بر اقوام مختلف تابع امپراطوری میاندیشید. اما اهداف تعیین شدهی مجمع اول سران کرد هرگز عملی نشد و طی نشست تازه در ماهِ اوت ۱۸۸۰م/ ۱۲۹7 هـ. ق برای اولین بار طرح حمله به مناطق غربی آذربایجانِ ایران تهیه شد و به موجب این تصمیم دو سپاه برای انجام این کار آماده گردید. :سپاه نخست به فرماندهی عبدالقادر، مامور تصرف شهر تبریز شد و سپاه دوم به فرماندهی پسر دیگر شیخ یعنی محمد صدیق، مأمور تسخیر شهرهای ارومیه، خوی و سلماس گردید. (فیضی، 1391: ۸۳).
4ـ آغاز قیام شیخ عبیدالله و حمله به آذربایجان
در ماه ژوئن ۱۸۸۰ م / جمادی الثانی ۱۲۹۷ هـ. ق. اقبالالدوله حاکم ارومیه از شیخ عبدالقادر یکی از پسران شیخ عبیدالله که به بهانه سرکشی از املاک و در واقع برای آماده کردن زمینههای قیام به آذربایجان آمده بود خواستار جمعآوری مالیات منطقهی سومای4 (در آذربایجان غربی) شد ولی او از انجام این کار شانه خالی کرد سپس اقبال الدوله به منظور تفرقه انداختن بین کردها، از علی خان یکی از مالکان و اشخاص با نفوذ منطقه خواستار انجام این کار شد، او هم پسرش را مأمور اجرای خواست حاکم نمود اما ظاهرا شیخ عبیدالله عشیرهی علی خان را تهدید به جنگ کرد و در نتیجه پسر علی خان به شیخ پناهنده شد. علیخان نیز این موضوع را با حاکم ارومیه در میان نهاد و از جمعآوری مالیات خودداری نمود. در چنین شرایطی طرفداران شیخ عبیدالله و رؤسای عشایر متحد بر دامنهی فعالیتهای خود افزودند و اشخاص با نفوذی چون عبدالله خان و ابراهیم خان، دو برادر که ساکن اشنویه و از حکومت شاهزاده احمد میرزا ظلم و ستم زیادی دیده بودند و از حکومت وی دل خوشی نداشتند با شیخ عبیدالله ارتباط برقرار کردند. آنها شیخ را تشویق به یورش به ایران نمودند و در عین حال سران و رؤسای دیگر را جهت پیوستن به قیام دعوت به همکاری کردند. همچنین حمزه آقا(5) رئیس ایل مَنگور که یکی از رؤسای کُرد شرکت کننده در نشست کُردها در شَمزینان بود توانست نظر برخی از رؤسای عشایر را جهت پیوستن به قیام جلب نماید. سرانجام فرصت مناسب و شرایطی که حمزه آقا به دنبال آن بود در نیمهی سال ۱۲۹۷ هـ. ق به دست آمد و شرایطی ایجاد کرد که دخالت شیخ را در آن اجتناب ناپذیر ساخت. (فیضی، 1391: ۱۰۷ و ۱۰۸). پس از تبادل نظر و هماهنگیهای لازم، پیروان و مریدان شیخ مانند سیل به طرف ارومیه و ساوجبلاغ مُكری هجوم بردند و سپس خود را به مراغه رساندند و آنجا را پس از جنگی سخت تصرف كردند و بالأخره به شهر تبریز حمله كردند و آن شهر را به مخاطره انداختند (مردوخ روحانی، 1390: 3/546).
5ـ سرانجام شیخ عبیدالله
قیام شیخ عبیدالله در زمانِ ضعف دولت عثمانی بود و از این رو در اندكمدتی، قدرت فراوانی پیدا كرد و دایرهی نفوذش را هرچه بیشتر توسعه داد و همزمان تبدیل به خطر بزرگی برای دو دولت ایران و عثمانی شد. شیخ رسماً اعلام استقلال كرد. چون كار شیخ عبیدالله اینگونه بالا گرفت، دولت روس نیز علاوه بر دو دولت ایران و عثمانی، نیز دچار نگرانی شد،به همین خاطر برای محافظت ولایات خود، و جلوگیری از لشكر شیخ عبیدالله، نیرویی گرد آورد و در سرحدات خود، با ایران و عثمانی جای داد. دولت ایران نیز لشكری از سواران تركمان را تحت فرماندهی حمزهمیرزای حشمتالدوله و مصطفی قلیخان اعتماد السلطنه قراگوزلو رئیس قشون آذربایجان فراهم آورد و از دولت عثمانی تقاضا كرد كه او نیز برای دفع شیخ نیرویی حاضر كند. بعد از مدتی كوتاه لشكر شیخ عبیدالله مورد هجوم قرار گرفت و پس از جنگهای سختی، تاب نیاورد و ناچار با تبعهی خود به شمزینان که خانقان وی نیز در انجا قرار داشت برگشت. سپس شخصاً به استامبول رفت و خود را به دولت عثمانی تسلیم كرد (بیگباباپور ـ غلامیه، 1390: 43ـ44). پس از دستگیری، شیخ را ابتدا به موصل منتقل کردند و پس از مدتی بر اثر فشارهای دیپلماتیك ایران و روسیه به حجاز تبعید گردید،چرا که دولت ایران معتقد بود که حضور شیخ عبیدالله در مناطق کردنشین به صلاح دو کشور نیست. البته در جریان تبعید شیخ، انگلستان نیز نقش زیادی داشت به طوری که میتوان گفت علاوه بر درخواست دولتهای ایران و روسیه، انگلیسیها نیز در تبعید شیخ پا فشاری زیادی کردند. (فیضی، 1391: ۱۴۸- ۱۴۹). شیخ پس از آنكه به حجاز رسید در شهر طائف سكونت گزید و عاقبت پس از چند سال تبعید در سال 1310 قمری در همانجا درگذشت (مردوخ روحانی، 1390: 3/547) ( روحانی، 1385: 314).
۶ـ وضعیت صوفیان نقشبندی خارج از مرزهای مناطق کردنشین در ایران در زمان قیام شیخ عبیدالله
قیام شیخ عبیدالله مقارن است با پادشاهی ناصرالدین شاه (۱۲۴۷- ۱۳۱۳ هـ. ق) بود. در سال ۱۲۶۴ قمری محمدشاه قاجار دارفانی را وداع گفت و ناصرالدین میرزای شانزده ساله به پادشاهی رسید. میدانیم طریقت نقشبندیه در ایران علاوه بر مناطق کردنشین در خارج ازاین مناطق، هم فعالیت داشته است. یکی از این مکانها، شهر تالش در استان گیلان بوده است. از دلایل رواج نقشبندیه در تالش وجود شافعی مذهبان در این شهر است كه با قاطبهی مردم كردستان، هم مذهب هستند. در منابع تاریخی اشاراتی به ورود ساکنان گیلان و مخصوصاً شهر تالش به کردستان وبرای تحصیل علوم دینی و پیوستن به طریقت نقشبندی شده است. مُلا حامد بیسارانی (۱۲۳۰-۱۳۱۲ق)(کاتب الاسرار) در کتاب ریاضُ المُشتاقین در هنگام ذکر نام خلفای شیخ عثمان سراج الدین نقشبندی (۱۱۹۵-۱۲۸۳ق) پیر طریقت نقشبندیه در كردستان مینویسد:«سید شهابالدین از طرف گیلان آمده و در خدمت شیخ ما ساکن است». (بیسارانی، 1386: ۳۶۶).
علاوه بر سید شهابالدین در منابع دیگر از شخصی به نام شیخ عبدالهادی هم نام بردهاند که او هم از اهالی تالش بوده و خلیفهی شیخ سراجالدین بوده است. (مدرس، 1983: ۲/۲۵). باری میتوان گفت که همزمان با ظهور نقشبندیه درکردستان و مخصوصا از زمان ارشاد شیخ سراجالدین نقشبندی، با ورود افرادی از تالش به کردستان و اخذ طریقت از شیخ، طریقت نقشبندی، در آن شهر گسترش پیدا میكند. گاهی اوقات پیش آمده که علاوه بر افرادی که از تالش و مناطق اطراف آن اخذ طریقت نقشبندی کرده و به مناطق خود بازگشته اند در مقابل افرادی هم از کردستان واز جانب شیخ سراجالدین به عنوان نماینده و خلیفه به این شهر رفتهاند. مشهورترین فرد کُرد نژاد که به عنوان خلیفهی شیخ به شهر تالش رفته و بیش از ده سال در آنجا به تبلیغ طریقت نقشبندی پرداخته، شیخ محمود سنندجی متخلص به «عارف»، فقیه، ادیب و شاعر گمنام است.
این شخص از حدود سال ۱۲۸5 تا پایان عمر در تالش بوده و در آنجا همزمان با قیام شیخ عبیدالله نهری، بازداشت و در تهران زندانی میشود و در نهایت درحبس دارفانی را وداع میگوید.
۷ـ شیح محمود سنندجی کیست؟
در کتابهای تذکره وتاریخ،اطلاعات بسیاراندکی دربارهی احوال و آثار شیخ محمود سنندجی متخلص به"عارف" آمده است. شیخ محمد خال قاضی القُضات شهر سلیمانیهی عراق در ضمن معرفی نسخههای خطی كتابخانهاش دربارهی نسخهای خطی از دیوان شیخ محمود،مینویسد:دیوان فارسی شیخ محمود كردستانی متخلص به عارف، شامل ۶8۵0 بیت است كه با خطی زیباو بدیع نوشته شده است. سرآغازاین دیوان شامل شرح بعضی ازاصطلاحات صوفیه،ومقدمه وتقریظ ادیبِ بزرگ،ملا حامد بیسارانی،برآن است. سپس قصائدی درمدح پیامبر اسلام(ص)وخلفای راشدین،بیان سلسلهی طریقت نقشبندیه،مدح شیخ سراج الدین،بیان سفر حج و عمرهی خود شاعر و قصیدهای درمدح شیخ بهاءالدین فرزند شیخ سراجالدین است. پس ازآن اصل دیوان؛به ترتیب حروف هجاشامل قصاید، غزلیات،رباعیات، مفردات،تضمینات و چندتخمیس است. (خال، 197۵ :680). بابامردوخ روحانی دركتاب تاریخ مشاهیر كُرد،عین اطلاعات مقاله خال رابااندكی بسط و تغییر درعبارات،آورده است. (روحانی، 1390: 2/21). دركتابهای دیگر مانند گلزار شاعران كردستان(حیرتسجادی، 1364، ص175ـ176)، شاعران كرد پارسیگوی (حیرتسجادی، 1375: 532) یادی مه ردان (تذکارالرجال)(مدرس، 1385،2/22)،بوژاندنه وهی میژووی زانایی کورد له ریگهی ده سخه ته کانیانه وه، مجلد هفتم (اِحیاءُتاریخ العُلماءالاکراد مِن خِلالِ مَخطُوطاتِهم،مجلدهفتم)(قره داغی، 2007: 383ـ388) و بنهمالهی زانیاران (العَوائلُ العِلمِیَه )(مدرس، 1404: 400) كه از شیخ محمود نام بردهاند،اغلب مطالب مشابهی راذكر كردهاند.
امادو كتاب كه اغلب نویسندگان كتابهای مذكور،از آن غافل بودهاند واطلاعات ارزشمندی دربارهی شیخ محمود و زندگی وی در آنها آمده است،یكی كتاب رِیاضُ المُشتاقین، تألیف ملاحامد بیسارانی فقیه وادیب مشهور کُرد(فوت 1312قمری)ودیگری بَارقاتُ السُرورلِاهلِ العُبور فِی لَیله الدَیجُور، تألیف شیخ محمد سمرانی( تولد1241ق-فوت بعداز سال 1321قمری)است. بیسارانی و سمرانی هردو از معاصران ودوستان شیخ محمود بودهاند واطلاعات آنان درباره شیخ محمود بسیارارزشمنداست.
شیخ محمود فرزند میرزاصالح سنندجی (سمرانی، 1311، ص465) متخلّص به «عارف»ادیب، فقیه،شاعر وعارف گمنامِ در قرن سیزدهم هجری بوده است. آنچه مُسلم است در تذکرهها با عنوان سنندجی و كردستانی (درعرف مردم سنندج و اطراف آن به سنندج، کردستان –کُرسان-هم اطلاق میشود)از وی نام برده شده واین میرساند كه زادگاه وی شهر سنندج بوده است. (سمرانی، 1311ق: 28، 61، 91، 272، 309 و 352) و (سنندجی،دیوان اشعار، ص539)و(سنندجی،دیوان اشعار، ص478ـ588). از لقبی که برای پدرش ذکر شده یعنی «میرزا» (سمرانی، 1311، ص465)با توجه به بار معنایی این واژه،میتوان گفت که پدروی بهرهای از سواد داشته است. سمرانی همچنین گفته است که:شیخ محمود دو برادر به نامهای میرزا اکبرومیرزا غفار(سمرانی، 1311، ص465) و برادرزادهای به نام میرزاابراهیم داشته است(سمرانی، 1311، ص352). دربارهی تحصیلات واستادان وی اطلاعات چندانی دردست نیست. اما بایداز محضر علمای آن زمان سنندج واطراف آن بهرهها برده باشدو بر طبق عادت طُلاب علوم دینی کردستان که از شهری به شهری وازروستایی به روستایی دیگر برای كسب علم میرفتند باید به مدارس و مراکز علمی آن زمان در کردستان سفر کرده باشدو تجربیات علمی بسیاری اندوخته ودر نهایت به دریافت اجازهی افتا و تدریس نائل شده باشد.
به دلیل این كه سال تولد شیخ محموددقیقاً مشخص نیست ما نمیتوانیم سال دقیق فراغت از تحصیل وی راتعیین کنیم. امابر طبق اشاراتی که مؤلف «بارقاتُ السُرور » کرده واینکه باشیخ محمود دوستی و اُخوّت داشته میتوان گفت که تقریباً همسن بودهاند. (سمرانی، 1311، ص309)میدانیم که شیخ محمد سمرانی در سال 1241 زاده شده است. (دهقانی، 1393، 2/21)باتوجه به این همسن بودن،بایددر حدود سال ۱۲۶۵ قمری تحصیلات خودرا به پایان رسانده باشد. مُسلم است که پس ازاتمام تحصیلات یااندکی بعدازآن به سلوک در طرقت نقشبندیه پرداخته است. اخبار وآوازه ی شیخ سراجالدین نقشبندی(فوت 1283قمری) مُرشد بزرگ طریقت نقشبندی در قسمت کردنشین عراق در قریهی «تهویله» (tavela )گوش اورا نواخته واشتیاق دیدارشیخ وی را به آن دیار میکشاند. از تاریخ ورود وی به قریهی تَوِیله اطلاعی در دست نیست. اما مشخص است که قبل از سال1277 قمری به مقام خلافت شیخ سراجالدین رسیده است. (بیسارانی، 1386، ص366) پس ازرسیدن به مقام خلافت،از مقبولان شیخ میشود. (سمرانی، 1311، ص 272). وی در خانقاه شیخ، حُجرهی مخصوص داشته است. (سمرانی، : ۲۸:131۱). شیخ محموددر هنگام اقامت در خانقاه تویله (tavela)بارهااز طرف شیخ، به عنوان مُبَلِغ به شهرها ومناطق مختلف در ایران سفر كرده است. که میتوان به منطقهی افشار دراستان آذربایجان غربی (همان 90) و شهر تالش در استان گیلان اشاره کرد (سنندجی،1342،: 1).
شیخ محمود در سال 1285 قمری برای تبلیغ طریقت نقشبندی از طرف شیخ عثمان سراجالدین به شهر تالش دراستان گیلان فرستاده میشود ودر منطقهی تالش دولاب برای ارشاد ساکن میشود. (شکوری، 1385، ص58ـ 59)و این اقامت تا زمان دستگیری وانتقال به تهران ادامه داشته است.
نگاهی به فعالیتهای شیخ محمود درهنگام اقامت درتالش
همانگونه كه در سطور پیشین اشاره شد،شیخ محموددر حدود سال 1285 قمری به شهر تالش میرود وتاآخر عمردرآنجا به تبلیغ طریقت نقشبندی مشغول بوده است.
دربارهی فعالیتهای مذهبی شیخ محمود در هنگام اقامت درتالش علاوهی مسئولیت خانقاه نقشبندی،تألیف كتاب «سِراج ُالطریق»در موارد اختلافی مذاهب تسنن وتشیع دربارهی مسائل تاریخی صدراسلام است. این كتاب به زبان فارسی و درسال 1294 قمری تألیف شده است. دراین كتاب، شیخ محمود زبانی تندو گزنده داردو بی پروا به بیان نظرات خود پرداخته و درغالب موارد پا رااز دایرهی احتیاط بیرون نهاده است. بدون شك با توجه به صراحت لهجه،نام شیخ محمود درشهر تالش نامی آشنا بوده و مأموران حكومتی قاجار وی را به خوبی میشناختهاند وبا افكارو جهتگیریهای وی آشنا بودهاند. خلاصهی كلام این كه،به نظر میرسداقامت بیش از ده سال در تالش، فعالیتهاو زبان صریحِ وی، مقدمات بازداشت وی را فراهم كرده باشد و همزمان باحملهی شیخ عبیدالله نهرى به مناطق غربی ایران دراستان آذربایجان غربی بهانهای مناسب به دست كارگزاران حكومتی قاجار افتاده باشد تااقدام به بازداشت وی كنند.
دستگیری و زندانیكردن شیخ محمود
دربارهی دستگیری شیخ محمود، سید محمد صادق حسینی «هیبت» فقیه،ادیب وشاعر مشهور کرُد(متولد 1256ومتوفا به سال 1315شمسی در کردستان)ومصحٌح کتاب «سِراجُ الطریق»تألیف شیخ محمود در حاشیهی صفحهی اول این کتاب چنین نوشته است:«این رسالهی شریفه تألیف مولانا حاج شیخ محمود سنندجی کردستانی رَحِمَهُ الله عَلَیه است که اُستاد اَبناء اَربعهی حضرت مَولی المُرشدین شیخ عثمان تویله قَدَس اللهُ اَسرَارَهُ و خلیفهی ارشادازطرف آن حضرت دردیار تالش بوده است و وقتها برای ارشاد به اَفشارِصاین قلعه هم تشریف آورده آخِرُالامر به تفتین مُغرِضین اولیاء دولت ایران درزمان خروج مرحوم شیخ عبیدالله نهریه برای تسخیرایران درتالش اورا گرفته،درتهران محبوس ساختند درمَحبَس به رحمت حق تعالی پیوست(سنندجی، 1342: 1).
پرویز شکوری در پایاننامهی کارشناسی ارشد خوددر رشتهی ادیان وعرفان، با عنوان :تحقیق در احوال و آثار عرفای تالش دربارهی شیخ محمود مینویسد:«از خلفای شیخ عثمان خالدی نقشبندی است که درحدود سال ۱۲۸۵ هجری قمری جهت ارشادوهدایت به تالش آمدندو درمنطقهی تالش دولاب به ارشادمشغول شد. . . . محمود کردستانی و سید شهابالدین تالشی به جرم جاسوسی دستگیر و به تهران فرستاده میشوند. در قزوین دیوانهای را میبینند که در شهر بچههای کوچه و بازار دنبالش میکردند. دیوانه نزدیک شیخ محمود میشود و زیر گوشش حرفی میزند شیخ محمود به سید شهابالدین میگوید:آیا او را شناختی؟ گفت نه. گفت یکی از مردان خاص خداست و به من گفت که در زندان میمیرم اما توآزاد میشوی. بعدازاینکه شیخ رادر تهران به زندان منتقل میکنند کرامات بسیاری ازاو ظاهر شده است و سرانجام در زندان فوت میکندو در تهران مدفون است و مزارش به سر قبر آقا مشهوراست. میگویند سید شهاب الدین بعداز آزادی برای دیدار پیر و مرشد خود به کردستان مراجعت میکنند. (شكوری، 1385: ۵۸ ـ ۵۹) حامد الگاردر كتاب نقشبندیه مینویسد:«حاج محمود كردستانی كه خلیفهی شیخ عثمان سراجالدین در طالش بود به دلایل نامعلومی به تهران رفت ودرهمانجا چشم از جهان فروبست. »(ص 214). بادقت در یادداشت سیدمحمدصادق حسینی، آقاى شكورى و حامدالگار معلوم میشودكه اینها تكمیلكنندهی یكدیگرند.
سال وفات شیخ محمود
مشخص است كه تألیف كتاب «بَارِقاتُ السُرور» تالیف شیخ محمد سمرانی در سال 1307 قمری پایان یافته است و چون دراین كتاب،بیش ازهر كتاب دیگری،از شیخ محمود نامبرده واطلاعات ارزشمندی درباره حیات و افكارش آورده،بایدشیخ محمود،درفاصلهی سالهای 1300 تا 1307 قمری درزندان دار فانی راوداع گفته باشد.
مزار شیخ محمود
شیخ محمود بعدازاینکه درزندان دار فانی را وداع میکنددر قبرستان سر قبر آقا به خاک سپرده میشود(شكوری، 1385: 59). سر قبر آقا محلی است در جنوب تهران که سابقاً گورستان بوده و بدانجا بقعهایست منسوب به سیدابوالقاسم بن محمد بن محسن بن مرتضی اصفهانی معاصر محمدشاه وناصرالدین شاه قاجار. این قبرستان مخصوص دفن میتهای جنوب تهران بود(نجمی، 2535، ص۱۵۴). پشت بقعهی سر قبرآقا درزمان قدیم،گورستان عمومی و غَسالخانه و تابوتکش خانه بودودر کنار این اماکن میدان وسیعی بود که شب جمعهها مارگیرها، شعبده بازها و قلندران ودراویش معرکه بر پا میکردندو مسئلهگوها ومرشدها به مسئله گویی میپرداختند. شب هنگام، عبوراز سر قبر آقا خالی از خطر نبود چون قاطرچیها وچهارپادارها که درمجاورت همین میدان سکونت داشتند دائما مست میکردند و سر راه بر خلق الله میگرفتندو جیبشان راخالی میکردند ویا مزاحمتهای دیگری فراهم میآوردند. (نجمی، 1377: ۱۹۳). در نامگذاری جدید خیابانها بعدازانقلاب اسلامی، قبرستان«سرقبرآقا»درضلع جنوبی چهارراه مولوی،انتهای خیابان شهید مصطفی خمینی در میان باغ تقریباً بزرگ و قدیمی واقع است. به وا سطهی اینکه بخشی ازاین قبرستان به مرور زمان و به خاطر خیابانکشی و تعریض خیابانها تخریب شده است. معلوم نیست آیا قبر شیخ محمود تخریب شده است یا نه؟
نگاهی به سبک شعری شیخ محمود
شیخ محمود از شاعران دوره ی بازگشت ادبی محسوب میشود شاعران در این دوره به شیوهی شاعری گویندگان سبکهای خراسانی و عراقی روی آوردند به این ترتیب که در قصیده به سبک قصیده پردازان بزرگ سبک خراسانی و در غزل به شیوهی بزرگان غزل فارسی در سبک عراقی توجه داشتند. عارف سنندجی نیز از این امر مستثنی نبوده مخصوصا چون پانرده سال آخر عمرش را در تالش در استان گیلان سپری کرده بیشتر در جریان تحولات ادبی و مخصوصا جریان شعر فارسی در دوره بازگشت ادبی بوده است. . شیخ محمود شاعر پرکار و توانا در سرایش شعر فارسی است وی در اغلب قالبهای رایج شعر فارسی شعر گفته است که این امر نشان از توانایی وی در سرایش شعر فارسی دارد.
در نگاه کلی به ویژگیهای سبکی شعر شیخ محمود باید کفت که ؛از منظر فکری وی شاعریست صوفی مسلک که فضای عرفانی و صوفیانه بر اشعارش حاکم است. شعرش بیشتر اَنفُسی است تا آفاقی. یکی از مشخصههای بارز فکری و روحی شیخ محمود، غم و اندوه فراق است که در بیشتر اشعارش دیده میشود. شادی و جوش خروشی که در اشعار و اوزان مورد استفادهی وی دیده میشود بیشتر ناظر به وجد وحال عارفانهی وی است. شیخ محمود پیرو مذهب امام شافعی است و به همین دلیل در اشعارش و مخصوصا قصاید به تبلیغ مذهب اهل سنت و جماعت میپردازد. شیخ محمود به معاد ایمان عجیبی دارد ودر بسیاری از اشعارش ارزومند وصال محبوب ازلی است. به نبی مُکرم اسلام عشق میورزد. عشق را عامل و باعث وجود جهان میداند. انسان را تاوقتی انسان میداند که عاشق باشد در غیر این صورت حیوان است.
از منظر سطح ادبی باید گفت که عارف در اشعارش صنایعی مانند تشبیه، مجاز،کنایه، استعاره و آرایههای بدیع معنوی را با تسلط و متناسب با طبیعت زبان نه به شیوهی تصنعی در اشعارش فراوان بکاربرده است.
از منظر زبانی باید گفت که شاعر در قافیه سازی و بکار گیری اوزان بسیار توانایی دارد وی به تعداد تمام حروف الفبا قافیه دارد که این امر بدون هیچ شکی توانایی شاعر در سرودن شعر را نشان میدهد. جدای از قافیه وی ردیفهای زیبایی نیز ساخته است این ردیف ها گاهی از یک کلمه تجاوز میکند و تا حد نیم مصراع هم میشود. به طور کلی میتوان گفت در شعر عارف ردیفهای اسمی، فعلی، عبارت فعلی و. . . دیده میشود. عارف در بکار گیری واژگان گاهی از واژگان کهن زبان فارسی مانند:ای کاج (به جای ای کاش)، غلط گفتن (به جای اشتباه کردن)استفاده میکند در عین حال ترکیبات زیبایی هم ساخته است مانند :وصل عریان که به معنی وصالی است که در بین عاشق و معشوق هیچ مانع و حایل و چیزی باقی نماند.
آثار شیخ محمود
شیخ محمود سنندجی از شاعران و عارفان بزرگ پیرو طریقت نقشبندی بوده است وی علاوه بر اینکه یک فقیه طراز اول است عارف و شاعری بزرگ است که عالی ترین مفاهیم عرفانی را در قالب اشعار فارسی با زبانی استوار بیان داشته است. آنچه مسلم است شیخ محمود اهل قلم بوده و بدون هیچ شکی آثار زیادی از خود به یادگار گذاشته که متاسفانه بازداشت و فوت وی در زندان باعث شده که کتابخانه وی سرنوشت شومی پیدا کند و ما امروز فقط از دو اثر وی اطلاع و آگاهی داریم. آثار بازمانده از شیخ محمود در دو حوزه نظم و نثر است که در زیر به معرفی آنها میپردازیم :
الف) دیوان اشعار: که بالغ بر شش هزار بیت شعرفارسی است، که سه نسخه از آن در آرشیو نگارندهی این سطور موجود است. تمامی این دیوان به زبان فارسی و در قالبهای قصیده. غزل، ترجیع بند، مستزاد،رباعی، تضمین،تخمیس و فرد است. این دیوان شامل ۹قصیده، ۶۸۰ غزل، ۴۷تضمین، ۵ تخمیس، ۳ ترجیع بند، ۱۱مستزاد، ۲۳۷فرد و در مجموع ۶۹۳۲ بیت است. محتوای این دیوان و شاکلهی کلی آن را مفاهیم عرفانی و عشق الهی تشکیل میدهد. شاعر اشعاری نیز در مدح و ستایش استاد و مرشد معنویش شیخ عثمان سراج الدین و فرزندش شیخ محمد بهاالدین دارد. علاوه بر این اشعار فراوانی در نعت پیغمبر اسلام صلی الله علیه وسلم نیز دارد.
ب) سراج الطریق :این کتاب به زبان فارسی ودر سال 1294قمری ودر زمان اقامت در شهر تالش دراستان گیلان تالیف شده است. این کتاب دربارهی مسائل تاریخی صدر اسلام مورداختلاف مذاهب تسنن و تشیع است ودر صفحاتی هم به نظرات ملا عبدالرزاق لاهیجی متخلص به "فیاض"(فوت 1072ق)درکتاب گوهرمُراد پاسخ داده است. کتاب سراج الطریق چاپ نشده و نسخه ای ازآن درآرشیو نگارندهی این سطور موجوداست که درسال 1344 قمری توسط فردی به نام سید بهالدین حسینی کتابت شده است. سید محمد صادق حسینی متخلص به هیبت(فوت 1315ش)فقیه،ادیب و شاعر نامی کرد این نسخه را تصحیح کرده ونوشته که آن راازروی نسخهی مولف تصحیح کرده است.
نتیجهگیری
قیام شیخ عبیدالله نهری علاوه براینکه یکی از مهمترین جنبش ها در یکصدو پنجاه سال گذشته در مناطق کردنشین ترکیه بوده است، باعث شد دولتهای قاجار و عثمانی بعد از شکست نیروهای شیخ و عقبنشینی وی به محل سکونتش در شمزینان ترکیه، به جستچجو و پیگرد وابستگان شیخ بپردازند. شیخ ابتدا به بصره و پس از آن به مدینه تبعید میشود و در همانجا دارفانی را وداع میگوید. در داخل ایران حمزه آقا منگور رئیس مقتدر ایل منگور با لطایف الحیل وتوسط امیرنظام گروسی کشته میشود. گروهی از فعالان و مبلغان طریقت نقشبندیه در خارج از مرزهای جغرافیایی مناطق کردنشین دستگیر میشوند که شیخ محمود سنندجی متخلص به عارف که از شاعران و عارفان بزرگ دورهی بازگشت ادبی بوده، یکی از این افراد است که به همراه یکی دیگر از پیروان نقشبندیه به نام سید شهابالدین تالشی در تالش دستگیر و در تهران زندانی میشود و در حبس دارفانی را وداع میگوید. گمان میرود افراد دیگری هم در این بگیر و ببندها به دام نیروهای قاجار افتاده باشند که تاکنون از سرنوشت آنها اطلاعی به دست نیامده است و این مقاله اولین روایت از این واقعهی تاریخ معاصر ایران است.
کتابنامه:
۱ـ الگار حامد (۱۳۹۸)نقشبندیه مترجم:داود وفایی تهران نشر مولی چاپ اول. ۲۳
۲ـ افشار ارومی، علی بن امیر لویه خان، (1393) تاریخ أكراد، تهران، كتابخانه، موزه و مركز اسناد شورای اسلامی، چاپ اول
۳ـ بیگباباپور ـ غلامیه، یوسف ـ مسعود، (1390) فتنه شیخ عبیدالله كرد، تهران، مركز پژوهش كتابخانه، موزه و مركز سناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول.
۴ـ توکلی، محمد رئوف، (1378) تاریخ تصوف در کردستان، تهران، توکلی، چاپ اول.
۵ـ حسینی، سیدمحمدصادق، (1385) دیوان اشعار، سنندج، پرتوبیان، چاپ اول.
۶ـ ـــــــــــــــــــــــــ، (1392) منشآت، سقز، گوتار، چاپ اول.
۷ـ حیرت سجادی، سید عبدالحمید، (1364) گلزار شاعران کردستان، سنندج، مؤلف، چاپ اول.
۸ ـ ــــــــــــــــــــــــــــ، (1375) شاعرانِ كردِ پارسیگوی، تهران، احسان، چاپ اول.
۹ـ خال، محمد (1975) مخطوطات مكتبة الشیخ محمد الخال فی السلیمانیه، گوفاری كوری زانیاری عیراق (دهستهی كورد، كوری زانیاری عیراق)، بهرگی سییهم، بهشی یهكهم، 662ـ704.
۱۰ـ دهقانی، سامی، (1393) سراج السالكین در مناقب شیخ محمدعلی حسام الدین نقشبندی، سنندج، كالج، چاپ اول.
1۱ـ روحانی، بابامردوخ، (1390) تاریخ مشاهیر كرد، ج1، تهران، سروش، چاپ سوم.
1۲ـ روحانی، بابامردوخ، (1390) تاریخ مشاهیر كرد، ج2، تهران، سروش، چاپ سوم.
1۳ـ روحانی، كمال (1385) تاریخ جامع تصوف در كردستان، پیرانشهر، سامرند، چاپ اول.
1۴ـ سپهرالدین، ابوبکر، (1386) سیری در ریاض المشتاقین، مهاباد، محمدرئوف سپهرالدین، چاپ اول.
1۵ـ سمرانی، محمد، (1311ق) بارقات السرور لاهل العبور فی لیلة الدیجور، بغداد، نجاح، چاپ اول.
1۶ـ سنندجی، محمود، (1344ق) سراجالطریق (نسخه خطی) به کتابت: بهاء الدین حسینی، آرشیوشخصی نگارنده. (تاریخ کتابت ۱۶ شوال ۱۳۴۴ قمری).
۱۷-سنندجی، محمود (۱۳۱۳ق)دیوان اشعار (نسخه خطی)به کتابت:محمد جعفر خَلَف لطفعلی بیگ کردستانی، آرشیو شخصی نگارنده.
1۸ـ شکوری، پرویز، تاریخ عرفای تالش، (کارشناسی ارشد عرفان و ادیان)، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
1۹ـ فیضی، کیومرث، (1391) قیام شیخ عبیدالله شمزینی در دوره ناصرالدین شاه قاجار، ایلام، جوهر حیات، چاپ اول.
۲۰ـ قهرهداغی، محمدعلی (2007) بوژاندنهوهی میژووی زانایانی كورد له ریگهی دهسخهتهكانیانهوه (بهرگی حهوتهم)، ههولیر، چاپی یهكهم.
۲۱كندال و همكاران، (1379) كردها، ابراهیم یونسی، تهران، روزبهان، چاپ سوم.
2۲ـ مدرس، ملا عبدالکریم، (1385) یادی مهردان (بهرگی یهكهم) سنندج، بلاوكردنهوهی كوردستان، چاپ اول.
2۳ـ ــــــــــــــــــــــــ، (1385) یادی مهردان (بهرگی دووههم) سنندج، بلاوكردنهوهی كوردستان، چاپ اول.
2۴ـ ـــــــــــــــــــــــ، (1403) علمائنا فی خدمة العلم و الدین، بغداد، دارالحریه، الطبعة الأولی.
2۵ـ ــــــــــــــــــــــ، (1404)؛ بنهمالهی زانیاران، بهغدا، شهفیق، چاپی یهكهم.
2۶ـ نجمی، ناصر، (1377) تهران در گذر زمان، تهران، گوتنبرگ، چاپ اول.
2۷ـ ــــــــــ، (2535) طهران، دارالخلافه، تهران، بیجا، بینا، چاپ سوم.
bibliography:
1. Elgar Hamid (2018) Naqshbandiyeh, translator: Daoud Vafaei, Tehran, Molly publishing house, first edition, 23.
2. Afshar Orumi, Ali bin Amir Loya Khan, (1393) History of the Kurds, Tehran, Library, Museum and Document Center of the Islamic Council, first edition.
3. Bigbabapour-Gholamieh, Youssef-Masoud, (2013) Fitna Sheikh Obaidullah Kurd, Tehran, Research Center, Library, Museum and Center of the Islamic Council of the Islamic Council, first edition.
4. Tawakli, Mohammad Rauf, (1378) History of Sufism in Kurdistan, Tehran, Tawakli, first edition.
5. Hosseini, Seyyed Mohammad Sadegh, (1385) Divan Poems, Sanandaj, Partobayan, first edition.
6. (1392) Monshath, Saqez, Gutar, first edition.
7. Hirat Sajjadi, Seyyed Abdul Hamid, (1364) Golzar poets of Kurdistan, Sanandaj, author, first edition.
8. (1375) Persian-speaking Kurdish poets, Tehran, Ehsan, first edition.
9. Khal, Muhammad (1975) Manuscripts of the library of Sheikh Muhammad al-Khal in Sulaymaniyah, Gofari Kori Zaniari Iraq (Ten of Kurds, Kori Zaniari Iraq), Bahregi Siyehm, Beshi Yehkehm, 704-662.
10. Dehghani, Sami, (2013) Siraj al-Salkin in Manaqib of Sheikh Muhammad Ali Hossam al-Din Naqshbandi, Sanandaj, College, first edition.
11. Rouhani, Baba Mardokh, (2010) History of Kurdish celebrities, Vol. 1, Tehran, Soroush, third edition.
12. Rouhani, Baba Mardokh, (2013) History of Kurdish celebrities, Vol. 2, Tehran, Soroush, third edition.
13. Rouhani, Kamal (1385) Comprehensive History of Sufism in Kurdistan, Piranshahr, Samrand, first edition.
14. Sepharuddin, Abu Bakr, (1386) A tour of Riaz al-Mushtaqin, Mahabad, Mohammad Rauf Sepharuddin, first edition.
15. Samrani, Muhammad, (1311 AH) Barqat al-Suror Lahl al-Abour fi Lailat al-Dijur, Baghdad, Najah, first edition.
16. Sanandji, Mahmoud, (1344 AH) Siraj al-Tariq (manuscript) written by: Bahauddin Hosseini, author's personal archive. (The date of writing is 16 Shawwal 1344 lunar year).
17. Sanandji, Mahmoud (1313 AH) Divan of Poems (manuscript) by: Mohammad Jafar Khalaf Lotf Ali Bey Kurdestani, author's personal archive.
18. Shakuri, Parviz, Talash mystic history, (Master of mysticism and religions), Islamic Azad University, Research Sciences Unit, Faculty of Literature and Humanities.
19. Faizi, Kiyomarth, (1391) The Rebellion of Sheikh Obaidullah Shamzini during the period of Naser al-Din Shah Qajar, Ilam, Johar Hayat, first edition.
20. Qahredaghi, Mohammad Ali (2007) Bujhandenehweh Mizhovi Zanayani Kurd Leh Rigye Deh Sakhteh Kanyanehh (Behregi Hahotehm), Hevelir, Chapi Yehkehm.
21. Kendal and colleagues, (1379) Kurdah, Ebrahim Yunsi, Tehran, Rozbahan, third edition.
22. Modares, Mullah Abdul Karim, (1385) Yadi Mehrdan (1st edition) Sanandaj, Kurdistan's Blaukordaneh, 1st edition.
23. (1385) Yadi Mehrdan (2nd edition) Sanandaj, Kurdistan Journal, first edition.
24. (1403) Scholars in the service of science and religion, Baghdad, Dar al-Huriyeh, first edition.
25. (1404); Banhmaleh Zaniaran, Behghada, Shahfiq, Chapi Yehkehm.
26. Najmi, Nasser, (1377) Tehran in the passage of time, Tehran, Gutenberg, first edition.
27. _____________________________________________________ (2535)
[1] . Email: Sabahhosseini@yahoo. Com.
[2] . Email: Maghozashtijozhhti@yahoo. com
[3] . Email: a.sheibaniaghdam@iauctb.ac.ir
[4] ـ سومای: مركز شهر سرو در استان آذربايجان غربي.
صفحه اول از كتاب سراج الطریق تألیف شیخ محمود سنندجی و یادداشت سیدمحمدصادق حسینی (هیبت) در حاشیهی این صفحه دربارهی دستگیری و زندانیكردنِ و سرانجام، فوت شیخ محمود در تهران
نمایی از محوطهی داخلی بقعهی سرقبرآقا
نمایی دیگر از گنبد فیروزهای سرقبرآقا
Sheikh Obeidolla Nahri's Uprising and One of the Naghshbandi Sofei's Biography in Iran
By:
Sababh hosseini1, Mohammad Ali Gozashti2, Ashraf sheibaniaghdam3
Abstract
In the past one hundred and fifty years, there have been uprisings against the Qajar and Ottoman governments in various regions of Kurdistan, and the uprising of Sheikh Obaidullah Nahri, a great Sufi follower of the Naqshbandi sect, is one of those uprisings that, due to its religious aspect, had a great impact among the Kurdish people. had This movement, which was initially supposed to be against the Ottoman government, turned around and changed its direction inside the borders of Iran and caused serious problems for the Iranian and Ottoman governments. This movement failed not long after its beginning, and its leader was arrested and exiled to Hejaz. One of the issues that has been raised about this movement and has received little attention so far is the arrest and arrest of activists and promoters of the Naqshbandi sect in Iran for crimes. There has been cooperation with Sheikh Ubaidullah, who was promoting the Naqshbandi Tariqat outside the geographical areas of the Kurdish regions. This article tells the biography of one of the Naqshbandi Sufis named Sheikh Mahmoud Sanandji (Arif), who was arrested at the same time as the uprising of Sheikh Obaidullah in the city of Talash in Gilan province and imprisoned in Tehran, and dead in prison. This article is the first The report is about this incident.
Key words: Uprising, Sheikh Obaidullah Nahri, Naqshbandiyyah and Sufi
[1] . PhD student in Persian language and literature, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran. Email: Sabahhosseini@yahoo.com
[2] . Associate Professor of Persian Language and literature, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.(Corresponding Auther) Email: Maghozashtijozhhti@yahoo. com
[3] . Associate Professor of Persian Language and literature, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran. Email: a.sheibaniaghdam@iauctb.ac.ir