قاف و البرز در بستر باورهای گذشته و حال
محورهای موضوعی : زبان و ادب فارسیفضل الله رضایی اردانی 1 , غلامرضا هاتفی اردکانی 2
1 - استادیارگروه آموزش زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران.
2 - مدرس مدعو گروه آموزش زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران.
کلید واژه: ق, البرز, اسطوره, عرفان, مشابهت, ویژگی ها.,
چکیده مقاله :
ق نام سورهای با موضوع معاد است. ق در پهلوی کوف و با واژۀ قفقاز در ارتباط است. گذشتگان ذهنیّت داشتهاند که: قاف زمین را احاطه کرده و آسمان بر آن قرار دارد و منشاء پیدایش کوههاست. گاهی آن را قرارگاه فرشتگان و اَجنّه، جایگاهی از طلا، نقره و مُشک، غروب، آب حیات و محلّ سکونت سیمرغ پنداشتهاند. زرتشتیان، آن را البرز و جایگاه ایزد مهر میشمردند. شهرت برخی کوهها از جمله جودی، صفا، مـروه، طور سینا، زیتا و حرا و ... به علّت ارتباطی است که با پیامبران داشتهاند. از نظر ایرانیان باستان، کوه عامل ارتباط انسان و خداوند است و در اساطیر ایرانی، البرز، مکان سنجیدن اعمال نیکان و بدان، است. در متون صوفیه، ترکیباتی که یک بخش آن قاف است مثل قاف حیرت، معرفت، صبر و ... قاف به معنای مرحله است و بعضی مانند قاف قهر، ذوالجلال، قدرت، و ... صفات خداوند، هستند. از تشابه البرز و قاف، میتوان گفت که: انگارۀ بالندگی کوه، از اسطورۀ ایرانی البرز، به روایات اساطیری قاف، راه یافتهاست و اصالتاً اندیشهای ایرانی است و دگردیسی البرز ایرانی در قاف و ادامۀ زندگی اساطیری آن، با پذیرش دین اسلام از سوی ایرانیان، بعضی جنبههای فرهنگ ایران اسلامی، از بدنۀ فرهنگ ایرانیان حذف نشدند بلکه به لایههای عمیقتر، پیوستند. تأثیر این دو کوه بر تزکیّه پیامبران، بزرگان و ارتباط آن با انسان و خداوند، نگارندگان را بر آن داشت تا در قالب مقالهای با روش توصیفی و تحلیلی، به واکاویی ویژگیها و دیدگاههای مختلف دربارۀ این دو کوه بپردازند.
"Q" is a surah with the theme of resurrection. It is on the side of "Kov" and is related to "Caucasus". "Qaf" surrounds the earth and is responsible for the creation of mountains, and they consider it to be the place of angels and elves, gold, silver and musk, the sunset, the water of life and the abode of Simorgh. Zoroastrians considered it "Alborz" and the place of "Izd Mehr". The fame of mountains such as Jodi, Safa, Marwah, Tor Sina, Zita and Hara is due to their connection with the prophets. Ancient Iranians considered the mountain to be the link between man and God, and Alborz was the place to measure good deeds and knowledge. Compounds whose part is "Qaf" such as "Qaf of astonishment, knowledge, patience and..." Qaf means "stage" and some such as "Qaf of anger, glory, power, and..." are the attributes of God. From the similarity of Alborz and Qaf, the "highness" of the mountain, from the myth of Alborz, to the mythological stories of Qaf, and it is an Iranian idea, and the change of Alborz in Qaf with the acceptance of Islam by Iranians, some aspects of Islamic culture, from the body of Iranian culture. They were not removed, but joined to deeper layers. The influence of these two mountains on the cultivation of the prophets and its relationship with man and God made the authors to investigate the characteristics of these two mountains in a descriptive article.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم.
- افشاری، مهران، مداینی، مهدی.(۱۳۷۷ ) هفت لشکر (طومار جامع نقالان)، ج۱، تهران
- بهار، مهرداد. (1380) بندهش. تهران. نشر توس.
- پورنامداریان، محمّدتقی.(۱۳۷۵) رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، ج۱، تهران
- داریوش، بابک، متدیّن، حشمت الله.( ۱۳۹8) «جایگاه کوه در ادبیّات ایران در گذر زمان و تأثیر مدرنیته بر آن»، مجلّۀ باغ نظر ۱۶ (۱۷) : ۷۷_۸۶ ،
- داریوش، بابک، آتشین¬بار، محمّد.( ۱۳97) «منظر نوین کوه در شعر نو فارسی، مقایسه جایگاه کوه در اسطورههای ایرانی با شعر نو» مجلّۀ منظر۱۰(۴۲) : ۳۲_۳۷
- دهخدا، علی اکبر. (1373) انتشارات دانشگاه تهران.
- ستوده، منوچهر.(1389) البرز کوه، بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار.
- شعبانزاده، مریم و علیپور، اسماعیل.( ۱۳۹۵) اسطوره تا عرفان، بررسی تطوّر کارکردهای معنایی قاف، نشریّۀ علمی- پژوهشی پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا) سال دهم، شمارۀ اوّل، پیاپی۳۰، صص۷۷-۱۰۰،
- طبری، محمدبن جریر.( ۱۳۶۷) ترجمۀ تفسیر طبری، چاپ حبیب یغمایی، تهران.
- عباسی، عبدالله، علیپور، اسماعیل «البرز تا قاف بررسی تطبیقی دو رشته کوه اسطورهای».(۱۳۹۷) کهننامه ادب پارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دو فصلنامۀ علمی- پژوهشی سال نهم، شمارۀ دوم پاییز و صص ۵۹ -۸۰،
- عطار نیشابوری، فریدالدّین.( ۱۳۸۵) منطقالطّیر، چاپ محمّدرضا شفیعیکدکنی، تهران
- مختاری، محمد. (1379) اسطوره¬ی زال. تهران. نشر توس.
- مدبری، محمود، جعفری کمانگر، فاطمه.(۱۳۸۲) «کوه و تجلّی آن در شاهنامۀ فردوسی» فصلنامۀ پژوهش¬های ادبی،
- مردای¬غیاث¬آبادی، رضا. (1382) اوستای کهن. شیراز. نشر نوید.
- مطهّربن¬طاهر، مقدسی.(۱۸۹۹) البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس
- معین، محمد.(1364) فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر.
- میبدی، ابوالفضل رشیدالدین.(۱۳۶۱) کشفالاسرار و عدهالابرار، ج۹، چاپ علیاصغر حکمت، تهران- نوروز، مهدی.(۱۳۸۴) مقالۀ تجلّی قاف در شعر فارسی، ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، شمارۀ ۶ صص ۱۱۵-۱۳۰
Sources and sources
- Holy Quran.
- Afshari, Mehran, Madaini, Mehdi. (1377) Haft Lashkar (Tomar Jame Naghalan), Volume 1, Tehran
- Bahar, Mehrdad. (1380) His servant. Tehran. Publication of Tos.
- Pournamdarian, Mohammadtaghi. (1375) Code and secret stories in Persian literature, Vol. 1, Tehran
- Dariush, Babak, Matdin, Heshmatullah. (1398) "Mountain's place in Iranian literature over time and the influence of modernity on it", Bagh Nazar Magazine 16 (17): 86-77,
- Dariush, Babak, Ateshinbar, Mohammad. (1397) "The new landscape of the mountain in the new Persian poetry, comparing the position of the mountain in Iranian myths with the new poetry" Manzar Magazine 10(42): 32-37
- Dehkhoda, Ali Akbar. (1373) Tehran University Publications.
- Sotoudeh, Manouchehr. (1389) Alborz Koh, Dr. Mahmoud Afshar Endowment Foundation.
- Shabanzadeh, Maryam and Alipour, Ismail. (1395) Mythology to mysticism, a review of the development of the semantic functions of Qaf, scientific-research journal of mystical literature research (Gohar Goya), 10th year, first issue, 30 consecutive pages, pp. 77-100.
- Tabari, Mohammad Bin Jarir. (1367) Translation of Tabari's Commentary, Habib Yaghmai, Tehran.
- Abbasi, Abdullah, Alipour, Ismail "Alborz to Qaf, a comparative study of two mythical mountain ranges". (2017) Persian literature annals of the Institute of Human Sciences and Cultural Studies in two scientific-research quarters of the 9th year, issue 2, fall, pp. 59-80.
- Atar Neishabouri, Faridaldin. (2006) Logiq al-Tir, Mohammadreza Shafiei Kodkani, Tehran.
- Mokhtari, Mohammad. (1379) The myth of Zal. Tehran. Publication of Tos.
- Modbari, Mahmoud, Jafari Kamangar, Fatemeh. (2012) "Mountain and Its Manifestation in Ferdowsi's Shahnameh", Literary Research Quarterly,
- Mardai-Ghiyath-Abadi, Reza. (1382) Old Avesta. Shiraz Naveed publication.
- Motharbin-Tahir, Moghadsi. (1899) Beginning and History, published by Colman Hovar, Paris
- Moin, Mohammad. (1364) Farhang Farsi, Amirkabir Publications.
- Meybodi, Abulfazl Rashiduddin. (1361) Kashf al-Asrar and Adah al-Abrar, Vol. 9, Ali Asghar Hekmat, Tehran- Nowruz, Mehdi. (2014) Essay on the Manifestation of Qaf in Persian Poetry, Persian Literature, Islamic Azad University of Mashhad, No. 6, pp. 115-130
72
فصلنامه علمی پژوهشی زبان و ادب فارسی - دانشکده علوم انسانی |
دانشگاه آزاد اسلامي واحد سنندج –سال شانزدهم / شماره59/ تابستان1403
قاف و البرز در بستر باورهای گذشته و حال
فضل الله رضایی(نویسندۀ مسئول)1
استادیارگروه آموزش زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران.
غلامرضا هاتفی اردکانی2
مدرس مدعو گروه آموزش زبان و ادبیّات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران.
تاریخ دریافت: 12/11/1402 تاریخ پذیرش: 16/4/1403
چکیده
«ق» نام سورهای با موضوع معاد است. «ق» در پهلوی «کوف» و با واژۀ «قفقاز» در ارتباط است. گذشتگان ذهنیّت داشتهاند که: «قاف» زمین را احاطه کرده و آسمان بر آن قرار دارد و منشاء پیدایش کوههاست. گاهی آن را قرارگاه فرشتگان و اَجنّه، جایگاهی از طلا، نقره و مُشک، غروب، آب حیات و محلّ سکونت سیمرغ پنداشتهاند. زرتشتیان، آن را «البرز» و جایگاه «ایزد مهر» میشمردند. شهرت برخی کوهها از جمله جودی، صفا، مـروه، طور سینا، زیتا و حرا و ... به علّت ارتباطی است که با پیامبران داشتهاند. از نظر ایرانیان باستان، کوه عامل ارتباط انسان و خداوند است و در اساطير ايرانی، البرز، مکان سنجیدن اعمال نيکان و بدان، است.
در متون صوفیه، ترکیباتی که یک بخش آن «قاف» است مثل «قاف حیرت، معرفت، صبر و ...» قاف به معنای «مرحله» است و بعضی مانند «قاف قهر، ذوالجلال، قدرت، و ...» صفات خداوند، هستند. از تشابه البرز و قاف، میتوان گفت که: انگارۀ «بالندگی» كوه، از اسطورۀ ايرانی البرز، به روايات اساطيری قاف، راه يافتهاست و اصالتاً انديشهای ايرانی است و دگرديسی البرز ايرانی در قاف و ادامۀ زندگی اساطيری آن، با پذيرش دين اسلام از سوی ايرانيان، بعضی جنبههای فرهنگ ايران اسلامی، از بدنۀ فرهنگ ايرانيان حذف نشدند بلكه به لايههای عمیقتر، پیوستند. تأثیر این دو کوه بر تزکیّه پیامبران، بزرگان و ارتباط آن با انسان و خداوند، نگارندگان را بر آن داشت تا در قالب مقالهای با روش توصیفی و تحلیلی، به واکاویی ویژگیها و دیدگاههای مختلف دربارۀ این دو کوه بپردازند.
واژگان کلیدی: ق، البرز، اسطوره، عرفان، مشابهت، ویژگیها.
1- مقدّمه
1-1- بیان مسأله
وجود دو کوه قاف و البرز در اندیشهها، باورها و زندگی مردمان گذشته و حال، اثرات ژرف و زیادی را داشته است. از سوی دیگر، وجود این دو پدیده، در اندیشهها، اسطورهها و افسانههای قُدما و همچنین آثار دینی از جمله زرتشتیان و اسلام راه یـافته است.
بررسی جایگاه این دو کوه و تأثیر آن بر تزکیّه درونی پیامبران و بزرگان دینی و همچنین ارتباط اساسی و دیرین آن با انسان و خداوند، نگارندگان را بر آن داشت تا در قالب مقالهای به مرور و واکاویی ویژگیها و نظرات و دیدگاههای مختلف دربارۀ این دو کوه بپردازند.
در این مقاله به تبیین و تشریح موضوعاتی از قبیل: «قاف در قرآن، ریشهشناسی قاف، کاربردهای مختلف آن در اعتقادات مردم، قاف و پیوند کوه با زندگی پیامبران، قداست اسطوره کوه، ویژگیهای قاف، کاربرد آن در عرفان و خداشناسی، بررسی ترکیبات دستوری قاف و یکسان پنداری البرز و قاف» پرداخته شده است.
1-2- اهمّیّت و ضرورت پژوهش
در باور و اندیشۀ ایرانیان، کوه البرز از قداست و پاکی ویژهای برخوردار بوده است. «البرز» در اوستایی از ریشۀ «هربرز» به معنی کوه بلند است. علاوه بر آن، قبل از اسلام، بسیاری از پادشاهان با دریافت فرّۀ ایزدی در این کوه به قدرت و عظمت، دست یافتهاند. همچنین بر پایۀ این که خداوند در قرآن مجید، به قاف سوگند یاد میکند، ضرورت داشت تا با نگارش این مقاله به بررسی ویژگیها و تبیین همسان بودن این دو کوه پرداخته شود. از نظر گذشتگان، قاف اطراف خشکیهای زمین فراگرفته و به عنوان میخ زمین تلقّی شده است.
در بیشتر منابع و تحقیقات انجام شده، قاف یک رشته کوه و در مواردی به شکل کوهی مستقل در نظر شده است. با وجود اسطورهها و باورهای متعدّد در خصوص البرز و قاف حتّی ظرفیّت وجودی این دو پدیده، شعر دورۀ معاصر را تحت تأثیر خود، قرار داده است به طوری که نمونههایی از آن در سرودههای نیمایوشیج، علی اسفندیاری، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو و دیگر شاعران این سرزمین، قابل مشاهده است.
علاوه بر اینها، وجود این دو عنصر طبیعی و غیر طبیعی موجبات مضمونسازی و به تبع آن ساخت ترکیبات دستوری را در ادبیّات فارسی و عرفانی فراهم کرده است. بر این اساس ضرورت داشت تا در قلمرو البرز و قاف این مقاله به نگارش درآید.
1-3- پیشینۀ پژوهش
دربارۀ البرز و قاف، تا به حال، پـژوهشهای متعدّد و مستقلی در قالب مقاله و کتاب، انجام شدهاست؛ در این فرصت به چند نمونه از مهمترین پژوهشهایی که با این موضوع، در ارتباط هستند؛ اشاره میشود:
- مقالۀ تجلّی قاف در شعر فارسی از مهدی نوروز، چاپ شده در نشریّۀ ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، تابستان ۱۳۸۴ ۱۳۸۴ شمارۀ ۶ صص ۱۱۵-۱۳۰، نویسنده در این مقاله، به بررسی جنبههای نمادین و رمز و راز قاف در برخی از متون ادب فارسی، پرداخته است.
- مقالۀ از اسطوره تا عرفان، بررسی تطوّر کارکردهای معنایی قاف، درج شده در نشریّۀ علمی- پژوهشی پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا) سال دهم، شمارۀ اوّل، پیاپی۳۰، بهار و تابستان ۱۳۹۵، صص۷۷-۱۰۰، نوشتۀ سرکار خانم مریم شعبانزاده شعبانزاده و آقای اسماعیل علیپور، نویسندگان در این مقاله، با عنایت به منابع غیر عرفانی و متون عرفانی، بر اساس نظریّۀ «تغییرات معنایی» به پژوهش انواع کارکردهای معنایی قاف در بافت عرفانی پرداختهاند. نویسندگان در این مقاله، ابراز داشتهاند که بسیاری از ویژگیهای اساطیری قاف با همان شکل اوّلیه، به منابع عرفانی، تسرّی یافتهاند و وجه معنایی قاف در متون اوّلیّۀ عرفانی به جانب روایتهای اساطیری متمایل است.
- مقالۀ از «البرز تا قاف بررسی تطبیقی دو رشته کوه اسطورهای» به نویسندگی عبدالله واثق عباسی و اسماعیل علیپور، نویسندگان در این مقاله، بر این باورند که البرز اساطیری، ریشه در ایران باستان دارد و با مسائل دین زرتشتی در آمیخته است. قاف اسطورهای مربوط به دورۀ اسلامی است و صبغۀ عربی آن غالب است. این مقاله در کهننامه ادب پارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دو فصلنامۀ علمی- پژوهشی سال نهم، شمارۀ دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ صص ۵۹ -۸۰، به چاپ رسیده است.
- مقالۀ «جایگاه کوه در ادبیّات ایران در گذر زمان و تأثیر مدرنیته بر آن»، نوشتۀ آقایان بابک داریوش و حشمت الله متدیّن، چاپ شده در مجلّۀ باغ نظر ۱۶ (۱۷) : ۷۷_۸۶ اردیبهشت ۱۳۹8، نویسندگان در این مقاله، جایگاه کوه را در گذر زمان در ادبیّات ایران، ارزیابی کرده و با ورود فرهنگ مدرنیته تأثیر آن را بر معنای کوه بررسی کردهاند.
- سرکار خانم فاطمه جعفری کمانگر و جناب آقای دکترمحمود مدبری، با نوشتن مقالهای با عنوان «کوه و تجلّی آن در شاهنامۀ فردوسی» چاپ شده در فصلنامۀ پژوهشهای ادبی، پاییز و زمستان ۱۳۸۲، به منظور شناخت قداست و ارتباط معنوی کوه، آن را جلوهای پرشکوه از عالم ماوراء دانستهاند. در این پژوهش نویسندگان با بررسی در آثار دینی اوستایی و پهلوی، به چگونگی کاربرد کوه در شاهنامۀ فردوسی پرداختهاند.
- مقالۀ «منظر نوین کوه در شعر نو فارسی، مقایسه جایگاه کوه در اسطورههای ایرانی با شعر نو» از آقایان بابک داریوش و محمّد آتشینبار، چاپ شده در مجلّۀ منظر۱۰(۴۲) : ۳۲_۳۷ خرداد ۱۳97، نویسندگان در این مقاله، برآنند که بسیاری از اسطورهها، در ارتباط با کوه، جاودان شدهاند و شخصیّت کوه در خلق آثار معماری شهری و هنری ایران تأثیرگذار بوده است. همچنین نگارندگان این مقاله، به طبقهبندی تحوّلات مفهومی کوه پرداختهاند.
- کتاب البرز کوه به نگارش دکترمنوچهر ستوده، مشتمل بر مقالات و مطالبی است که نویسنده دربارۀ رشته کوه البرز و دیگر مناطق مشرف و مجاور آن، نوشته است. مطالب این کتاب از ذکر البرز در شاهنامه و ذکر البرز در کتابهای جغرافی آغاز شده است. نویسنده در این کتاب، البرز را از نظر رُستنیها و جانوران، مورد مُداقّه قرار داده است. این کتاب از سوی بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار به چاپ رسیده است.
1-4- روش پژوهش
این مقاله به روش توصیفی– تحلیلی به بررسی و مرور ویژگیها و دگـردیسیهـا، همسان بـودن البـرز و قـاف، در بافتهای متعدّدی از قبیل: دینی، عرفانی، اسطورهای، تاریخی، جغرافیایی و ... پرداخته است. هدف از نگارش این مقاله، تبیین و ارزیابی همسانی البرز و قاف و بررسی ویژگیهای عینی و ماورائی آن دو، است.
2- بحث
2-1- قاف در قرآن
«ق» نام سورۀ پنجاهم قرآن است، که چهل و پنج آیه دارد و سورهای مکّی است. محتوای این سوره، بیشتر پیرامون مسئلۀ معاد است. اشاره به حوادث پایان جهان، روز قیامت و انتقال به جهانی دیگر از موضوعاتی است که در این سوره به آنها پرداخته شدهاست. ذکر عظمت قرآن و دستورهایی در مورد یاد خدا از مباحث دیگر این سوره است و با این آیات شروع میشود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ (1) بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ (2) أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ (3) قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ (4) بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَّرِيجٍ (5) ...
«ق» (قسم به قدس و قدرت او) قسم به قرآن بامجد و عظمت. (كه منكران ايمان نياوردند) بلكه از آمدن رسولى از خودشان كه آنها را هشدار و اندرز دهد به شگفت آمده و كفّار (نادان) گفتند اين (دعوى رسالت و خبر از قيامت) بسيار چيز عجيبـى است. آيـا مـا پس از آنكـه مُرديـم و يكسره خـاك شديم (بـاز زنده مىشويم)؟ اين بازگشت بسيار بعيد است. (تعجّب نكنند كه) ما به آنچه زمين از آنها بكاهد كاملاً آگاهيم و كتابى نگاهدارنده (لوح محفوظ كه مشتمل بر همۀ حقايق عالم است) نزد ماست. بلكه كافران چون (رسول) حق آمد او را تكذيب كردند و (در كار بزرگ رسالت و قرآن با عظمت) در حالى مضطرب و سرگردان ماندند. (گاهى از جهل، افسانۀ پيشينيان شمردند و گاهى سحر و شعر پنداشتند.)
در آغاز اين سوره، حرفی از حروف مقطعه به کار رفته است و آن حرف «ق» است. چنانكه يكى از تفسيرهاى قابل توجّه حروف مقطعه اين است كه قرآن با آن همه عظمت از مادۀ سادهاى همچون حروف الفبا تشكيل يافته و اين نشان مىدهد كه ابداعگر و نازل كنندۀ قرآن مجيد، علم و قدرت بىپايان داشته كه از چنين ابزار سادهاى چنان تركيب عالى آفريده است. البته تفسيرهاى ديگرى براى حروف مقطعه نيز وجود دارد كه در آغاز سورههاى بقره، آل عمران، اعراف و سورههاى حم آمدهاست.
برخى از مفسّران نيز «ق» را اشاره به بعضى از اسماء الله (مانند قادر و قيوم) دانستهاند در بسيارى از تفاسير نيز آمده كه «ق» نام كوهى است عظيم كه محيط به كرۀ زمين است، در اينجا بعيد به نظر مىرسد كه «ق» اشاره به كوه قاف باشد، چرا كه نه تنها تناسبى با بحثهاى سوره ندارد، بلکه حرف «ق» در اينجا همانند سائر حروف مقطعهاى است كه در آغاز سورههاى قرآن آمده، به علاوه اگر منظور از آن كوه قاف بود؛ مىبايست با واو قسم همراه باشد مانند و الطّور و امثال آن، و ذكر يك كلمه بدون مبتدا و خبر يا واو قسم مفهومى ندارد.
از همۀ اينها گذشته، رسم الخط تمام قرآنها اين است كه «ق» به صورت مفرد نوشته، در حالى كه كوه قاف را به صورت قاف مىنويسند از جمله امورى كه گواهى مىدهد ذكر اين حرف از حروف مقطعه براى بيان عظمت قرآن است اينكه بلافاصله بعد از آن سوگند به قرآن مجيد ياد كرده، مىفرمايد: قسم به قرآن مجيد (و القرآن المجيد...) (مکارم شیرازی، 1387ج، 22: 227)
نامگذاری این سوره، به نام قاف، به دلیل شروع آن با حرف مُقَطَّعه «ق» دانستهاند. نام دیگر این سوره باسقات (به معنای درختان بلند) است که این واژه در آیۀ دهم به کار رفته است. کلمۀ باسقات یک بار در قرآن و آن هم در سورۀ «ق» استفاده شدهاست. دربارۀ شأن نزول آيۀ ۳۸ سورۀ «ق» «وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ» و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم» آمده است که: یهودیان نزد پیامبر (ص) آمده و دربـارۀ خلقـت آسمانهـا و زمیـن از وى سـؤال کـردنـد. پیامبـر (ص) فـرمـودنـد: خـداونـد زميـن را روز يكشنبه و دوشنبه، كوهها را روز سهشنبه، آسمان را در چهارشنبه و پنجشنبه و ستارگان و مهر و ماه را روز جمعه آفريد. سپس یهودیان پرسیدند: پس از این خلقت و آفرینش، خداوند به چه کارى پرداخت؟ پیامبر آیه «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» را قرائت فرمودند؛ یعنى سپس به استیلاى بر عرش که حاکى از قوّت و قدرت بىپایان خداوند است، پرداخت؛ ولی یهودیان گفتند: در این صورت کار خداوند در این مرحله پایان یافت و روز شنبه را به استراحت پرداخت و بر عرش خود تکیه زد تا رفع خستگى نماید. پیامبر از این گفتار یهودیان عصبانی شد و خداوند براى ردّ گفتار یهودیان این آیه را نازل فرمود و ماندگی و استراحت را از ساحت خداوند دور دانست.
2-2- قاف
به هر تقدیر، ریشۀ «ق» در زبان پهلوی احتمالاً «کوف» و با واژۀ «قفقاز» در ارتباط است. برخی مفسّران منظور از حرف مقطعۀ «ق» در قرآن را کوه قاف دانستهاند. (طبری، 1367ج۷، :۱۷۴۰) به گمان گذشتگان «قاف» سراسر زمین را دربرگرفته، کنارههای آسمان بر آن نهاده شده و منشاء پیدایش کوههای دیگر است و ارتفاع قاف پانصد فرسنگ و بیشتر آن در میان آب است و مانند میخ، نگهدارندۀ زمین است، و گر نه زمین، لرزان خواهد بود. جنس این کوه از زمرّد یا یاقوت سبز است که رنگ آسمان در واقع انعکاسی از آن است، و گر نه از عاج سفیدتر است؛ (مقدّسی، ج۲، ۱۸۹۹ : 6) بنابراین، آن را «کوه اخضر» نیز نامیدهاند.
در قاف، انسانی زندگی نمیکند، امّا در کوهپایۀ آن دو شهر «جابُلقا» و «جابُلسا» وجود دارد. (افشاری و مداینی، ج۱، ۱۳۷۷ : 560) کسی نمیداند آن سوی قاف چیست؛ برخی میگفتند منزل فرشتگان است و برخی آن را جایگاه اجنّه و دیگران آن را سرزمینهایی از طلا و نقره و مشک تصوّر میکردند. برخی میگفتند خورشید پشت آن و در چاهی غروب میکند. چشمۀ آب حیات و جایگاه سیمرغ (عنقا) را هم کوه قاف میدانستند. (عطار نیشابوری، ۱۳۸۵ : ۳۳۰)
عـدّهای هـم، از جملـه زرتشتیان، آن را همـان کـوه البـرز و محـلّ استقـرار ایـزد مهـر مـیشمـردنـد. پژوهشگران، نام و جایگاه کوه قفقاز را الهامبخش این افسانه میدانند. از آنجا که در قرآن گفته شده کوهها مایۀ تثبیت زمین هستند؛ اعتقاد بر این بود که خداوند کوه قاف را همچون میخـی برای ثبات زمین قرار داده و دیگر کوهها را از آن رویانیده و ریشۀ همۀ کوهها را به آن پیوستهاست و چون بخواهد بر قومی غضب کند، به فرشتهای کـه بـر ایـن کـوه مـوکّل است؛ فـرمان میدهد که آن را بجنباند و از این طریق در آن زمین زلزله میافکند و جنبش این کوه همچنین میتواند تمام دنیا را ویران کند. سهـروردی، شیـخ اشراق، معنـای رمـزی بـرای کوه قاف قائل شده است. به عقیـدۀ او کـوه قاف مجمـوعـۀ یـازده کـوه و منشـأ و مقصـد ارواح انسـان، رمـز فلـک نهـم و مـرز میـان عالم محسوس و معقول است. (پورنامداریان، ج۱، 1375 : ۲۴۷)
در برخی متون عرفانی نیز آشیان سیمرغ در کوه قاف است. عطّار در منظومة منطقالطّیر سفر گروهی از مرغان به سوی سیمرغ را در کوه قاف شرح میدهد. قاف ترکیبی است از سه حرف «ق» که خلاصهای از واژۀ قلم، حرف «ا» خلاصهای از کلمۀ اندیشه و در نهایت حرف «ف» خلاصهای از واژۀ فرهنگ است. (نوروز، 1384 : 118)
2-3-کوه و اعتقادت مردمی
کوهها در سرزمینها و آیینهای باستانی جایگاه ویژه و مقدّسی داشتهاند. از اين جهت است كه در نظر پيروان اديان ايرانی و سامی، كوه محلّ عبادت و تجلّی گاه انوار الهـی بـه شمار مـیرفتهاست و بلندترين كوهها از جايگاه ويژهای برخوردار بوده و معروفترين اساطير، پيرامون آنها شكل گرفتهاند. بر این اساس مشهورترين آتشكدههای زردشتی ايران باستان، بر فـراز كـوههـا سـاخته میشدند؛ آتشكدۀ آذر برزين مهر بر كوه ريوند، آتشكدۀ آذر فرنبـغ بـر فـراز كـوه خـوارزم و آتشكدۀ آذرگشسب بر بالای كوه اسنوند. ساختن بنای مرقد امامزادگان بر بـالای كـوههـا و نقاط مرتفع، همين طور دخيل بستن به قصد شفاعت بر درختانی كه بر بالای كوهها رستهاند، از هميـن مقـولـه میباشند. (عباسی و علیپور، 1397: 61) «در یونان بلندترین کوه، المپ بود واقع در میان مقدونیه و تسالی، زیارتگاه زئوس خدای خدایان در این کوه و زیارتگاه آپولون در کوه دلفی و زیارتگاه آتنا در کوهی مشرف به شهر آتن بود» (قرشی، 1389: 50).
2-4- پیوند کوه با حیات پیامبران
شهرت و اهمّیّت برخی کوهها نیز به واسطۀ پیوندی است که با زندگی پیامبران داشتهاند. کوه جودی، صفا و مروه، طور سینا، کوه زیتا (زیتون) و کوه حرا با حیات تاریخی پیامبران گره خوردهاست. کشتی نوح (ع) پس از طوفان بر فراز جودی آرام میگیرد. همسر ابراهیم (ع) فاصلۀ بین صفا و مروه را در جستجوی آب برای فرزند چندین بار میپیماید. موسی (ع) در طور سینا پیام الهی را دریافت میکند. در قرآن کريم از کوه «طور» بسيار سخن به ميان آمده است. طور پنجاهمين سورۀ قرآن کريم و نام کوهي است که موسي (ع) براي مناجات به آنجا ميرفت. اين کوه در شبه جزيرۀ سينا واقع است. موسي (ع) در آنجا آتش و نور را ديد و به دنبال آن رفت و سرانجام پيامبري يافت.
هم چو موسي ديدهاي آتش ز دور لاجـرم مـوسيچه اي بـر کـوه طور
(عطار نیشابوری)
عیسی (ع) از کوه زیتا بـه آسمان عروج مینماید و رسـولالله (ص) در غـار حـرا به پیامبری مبعوث میشود. به نظر میرسد اهرام مصر، معابدی که به شکل هرم ساخته میشدند و عموم زیگوراتها یادآور شکل ظاهری کوه و ارتباط ارتفاع و تقدّس باشند.
2-5- قداست کوه
کوه نزد ایرانیان باستان، تنها یک پدیدۀ جغرافیایی ساده نبوده است بلکه از عناصـر بسیار مقـدّس طبیعی به شمارمیآمد و قداست خاصّی داشت. نزد ایرانیان باستان کوه به دلیل برآمدگی به سوی آسمان و دارابودن سرچشمۀ آبها، رودها و بردمیدن خورشید از پشت آن و گردش ستارگان بر بالای آن ابزاری برای پیوند بین انسان و خدا بود. (مرادی غیاثآبادی، 1382: 63) در متون مزدیسنا به دلیل تقدّسی که برای کوه قائل بودند، خانۀ هزار ستونی ایزد سروش بر بالای بلندترین قلّۀ کوه البرز متصوّر شـدهانـد. یکـی دیگـر از نقشهای اساطیری کوهها که ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد و در نگرش باورها و اعتقادات عموم نیز ریشه دوانده، جنبۀ قداست اسطورۀ کوه میباشد. (مدبری و جعفری، 1383: 107)
2-6- اسطورۀ کوه
بزرگان اساطیری ایرانزمین هر گاه در ایران، نابسامانی و فساد میشد به کوه و مکان پر رمز و راز آن روی مینهادند؛ مطابق شاهنامۀ فردوسی، فرانک، مادر فریدون، از هراس سربازان دربار ضحّاک، کودک خود را به نزد دانای دینی در البرز کوه مینهد؛ هنگامی که در دوران زال ایرانزمین را تباهی و فساد و نابسامانی فرا میگیرد این کیفیّت معنوی کوه است که زال را برای سامان بخشیدن به حیات سیاسی و اجتماعی ایـران متوجّه البرز میسازد و رستم را به طلب کیقباد به البرز کوه میفرستد زیرا فرّۀ ایزدی که در اصل و نهاد سیاست و حکـومت زردشتیان است با کوه پیوندی شگفت دارد؛ در اوستا نیز بارها کوه و فره با هم یاد شدهاند. (مختاری، 1379: 100)
همانگونه که خورشید در کوه غروب میکند شاه ایران هخامنشی نیز آرامگاهش در کوهستان است؛ از کوه است که آب که همان نعمت است بیرون میجهد پس شاهنشاه پارسی که نعمت بخشنده است در کوه مدفون میگردد زیرا مرگ شاهنشاه با مسائل نعمت و برکت مرتبط است. (بهار، 1380: 277)
همچنين در اساطير با كوههای مثالی و مقدّسي رو به رو هستيم كه پيوند دهندۀ عوالم با اين زمين خاكي و جلوه گاه خداوند و راه دستيابي آدمي به جهان برترين است. در اساطير ايراني، البرز كوه جايگاه ترازوي رشن ايزدي، سنجندة اعمال نيکوان و بدان است. به نقل روايت پهلوي اعمال خوب و بد مردمان بواسطۀ سه ايزد رشن سروش و مهر بر فراز اين قلّه سنجيده ميشود. همچنين اين قلّه، گذرگاه ايزد چینود و راه ارتباطي به جهان برترين است. (مدبری و جعفری، 1382 : 64)
اعتقاد بـه قداست اسرارآميز كوه و نقش ارتباط بخش با جهان ماورايي در اديان بزرگ دنيا نيز رسوخ كرده است. بيشتر پيامبران، دين خويش را از كوه بر مردمان نازل كردهاند و ارتباط غيبي آنان در كوههايي كه وضعيّتي مثالي يافتهاند بر قرار شدهاست. در اعتقادات ايران باستان و مطابق آيين زردشتي، گفتگوی زرتشت با اهورامزدا نيز بر فراز كوه صورت گرفته است. طور سينا مهبط وحی و مکان گفتگوی خدا (يهوه) با موسي بوده است. در انديشههاي اسلامی نيز پيامبر اكرم بر فراز جبلالنّور در غار حرا به الهام غيبی دست يافت و نخستين وحی الهی در اين كوه مقدّس بر او نازل شد. (همان : 65)
2- 7- ویژگیهای قاف
ویژگیهای اسطورهای که برای قاف در منابع مختلف بیان کردهاند، تقریباً مشترک و بسیار به یکدیگر مشابه است: جنس آن از گوهری سبزرنگ (یاقوت / زمرّد) است. رنگ کبود آسمان، بازتابی از رنگ سبز قاف است. به مانند دیواری بر اطراف زمین کشیده شده است. قاف، عامل به وجود آمدن زلزله به امر خداست و هم در حکم میخهای نگهدارندۀ زمین است.
تمام کوههای موجود در زمین از کوه قاف منشعب شدهاند و به منزلۀ ریشههای آن هستند. جایگاه عنقا یا سیمرغ است. مرز میان دنیا و آخرت به شمار میرود؛ یعنی جهان آخرت در آن سوی کوه قاف قرار دارد. پایهها و کرانههای آسمان بر روی قاف قرار گرفتهاست. قاف آن قدر بلند است که از قلّۀ آن تا آسمان به اندازۀ قامت یک مرد فاصله است. جایگاه فرشتگان و جنیان است. در آن سوی قاف، عوالم دیگری نیز وجود دارد و انسانها و موجودات دیگری - غیر از موجودات زمینی- زندگی میکنند.
قاف، منشأ طلوع و غروب خورشید، پیدایش ابرها و برف و باران است. شهر جابلقا در شرق و جابلسا در غرب کوه قاف قرار دارند. در پشت قاف، سرزمینهای پوشیده از برف و کوههای یخ وجود دارد که از زمین و موجودات آن در برابر حرارت جهنّم محافظت میکنند. چهار فرشته نگهبان به فرمان خداوند بر قاف موکّل هستند تا شیاطین از آن عبور نکنند. (مقدسی، 1374: 305)
به هر تقدیر در شعر فارسی، شاعران برای قاف ویژگیهایی برشمردهاند از جمله: وسعت، قداست، پاک بودن، نمادی از جسم، قلم، ثناعت، دوری و تنهایی، استواری، بزرگی، محیط بر زمین، سبز بودن، قدرت، اعتکاف، محلّ تجلّی، عظمت، محلّ امتحان، بقا، وقار و فقر و ... (نوروز، 1384: 121- 129)
2- 8- قاف در دو فرهنگ لغت معتبر فارسی
در فرهنگ فارسی معین آمدهاست: «بعضی آن را همان جبال «قفقاز» دانند» (معین، 1364: ذیل قاف). بـه نظر میرسد این توجیه به سبب همآوایی و موسیقی مشترک حروف اصلی دو کلمه باشد و دلیل دیگری نداشته باشد و شاید به گفتۀ «کازیمیرسکی»، «مأخوذ از قافقاز، تلفظ یونانی قفقاز است» (دهخدا، 1373: ذیل قاف). این دیدگاه حتّی به دورۀ اسلامی و حوزۀ احادیث و روایات نیز کشیده شدهاست؛ مثلاً در بحار الانوار از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمودهاند کوه قاف جهان را در خود فراگرفتهاست. این مسئله به ساحت تفاسیـر نیـز وارد شدهاست و مفسّرانی کـه ذوالقـرنین را اسکندر مـیداننـد، بـه ماجـرای سفر او به مشرقزمین در جستجوی آب حیات و سخن گفتن او با کوه قاف پرداختهاند.
2-9- قاف در عرفان
بنمایههای اساطیری از روایات شفاهی به منابع تاریخی- اسطورهای مانند تاریخ طبری، تاریخ بلعمی، آفرینش و تاریخ، معجم البلدان و نزهه القلوب منتقل شدهاست؛ سپس بـه متون نثـر عرفانی اوّلیه وارد شدهاست و از آنجا به شعر عرفانی فارسی راه یافتهاست. همچنین مسیر حرکت از اسطوره به عرفان از طریق تفاسیر مربوط به برخی آیات قرآن، متون نثر عرفانی و سپس شعر عرفانی بودهاست. صوفيه قاف را سرزمين دل و سرمنزل سيمرغ جان و حقيقت و راستی مطلق دانستهاند که همۀ سعی سالک صرف رسيدن بـه آن میشود. امّا اين کار بدون تحمّل رنج و سختی ميسّر نيست و سالک ناگزير است برای گذشتن از اين راه بینهايت همرهی خضر کند و دل و جان به هدهد سپارد. (نوروز، 1384: 22)
2- 10- ترکیبات قاف
واژۀ قاف در ساختمان یک عبارت یا ترکیبات اضافۀ تشبیهی و استعاری قرار گرفته است که یک جزء ترکیب، کلمۀ قاف و جزء دیگر (مشبّه) واژه یا اصطلاح خاص عرفانی است، مانند «قاف قرب، قاف قدم و قاف قناعت و...» معمولاً در این گونه ترکیبات، از کلمۀ قاف موارد زیر به ذهن متبادر میشود، نخست، عظمت و ارتفاع که شاعر یا نویسنده با آوردن قاف، قصد دارد بر بیشینۀ جزء عرفانی ترکیب، تأکید کند. دوم، ایهام تناسبی است که بین قاف و بعضی کلمات دیگر وجود دارد؛ همآوایی حرف «ق» و موسیقی حاصل از این واجآرایی نیز مقصود دیگری است که در اینگونه ترکیبها وجود دارد.
همچنین واژۀ قاف در ترکیباتی استفاده میشود که جزء دوم ترکیب، بدون حرف «ق» است؛ مثل «قاف کبریا، قاف الوهیّت و قاف صبر و قاف حیرت و...» در بررسی ترکیبها و عبارتهای ساختهشده با قاف با اصطلاحاتی روبرو میشویم که در متون آموزشی صوفیه، ذیل مباحث مربوط به حال و مقام از آنها نام برده شدهاست.
این اصطلاحات عبارتند از: قرب، تقرب، قربت، شوق، یقین، صبر، قناعت، عنایت، وجود، حقیقت، تفرید، عشق، شوق، اشتیاق، بقا، معرفت، عزلت و ... که هم از مصادیق حال هستند و هم جزء مقامات به شمار میروند. بنابراین میتوان قاف را در ترکیبهایی مثل قاف حیرت، قاف معرفت و قاف صبر، به معنای مرحله در نظر گرفت؛ مرحلهای که سالک با عبور از عقبههایی دشوار به آن میرسد یا با گذر از قاف به درجهای بالاتر دست مییابد. این گونه ترکیبهای ساختهشده با قاف، معمولاً به مصادیق مختلف «حال» و «مقام» در عرفان اشاره دارند.
همچنین بعضی از ترکیبهای ساخته شده با قاف، ناظر به بعضی از صفات خداوند هستند یا به نوعی دیگر با پروردگار ارتباط دارند؛ به این صورت که سخنوران کوشیدهاند تا عظمت و نهایت آن کلمه را با تعریفی که از این اسطوره در ذهن خوانندگان وجود دارد، تا حدودی ملموستر سازند. قاف قدم، قاف الوهیت، قاف خَلَقتُ بِیَدی، قاف قهر، قاف لاهوت، قاف عزّت، قاف عنایت، قاف ذوالجلال، قاف مکرمت، قاف قرب، قاف قدرت، قاف معرفت، قاف وحدت، قاف تجلّی، قاف هستی، قاف لامکان و قاف کُل در این مجموعه قرار میگیرند و هر کدام به نحوی با قرار دادن قاف در یک موقعیّت تازه، حوزۀ دلالتهای معنایی آن را گسترش میدهند.
اضافههای تشبیهی غالباً از نوع اضافه مشبّه، به مشبّهٌبه است، مانند قاف عشق، قاف قناعت، قاف وحدت و... آنچه در اینگونه ساختهای بلاغی جلب توجّه میکند، وجهشبههای گوناگونی است که با در نظر گرفتن پشتوانۀ معانی اساطیری قاف به ذهن متبادر میشود. به عنوان مثال در «قاف تجلّی» به نظر میرسد که قاف همان کوه طور است و تلمیحی به ماجرای تجلّی نور خداوندی بر این کوه مقدّس هنگام مبعوث شدن حضرت موسی (ع) دارد. در ترکیب «قاف حیرت» رسیدن سالک به مرتبۀ حیرت از نظر عظمت و دشواری، همچنین اشراف بر سالک، به کوه قاف مانند شدهاست.
نکتۀ دیگری که در این گونـه ترکیبات تشبیهی به نظر میرسد؛ بزرگنمایی است کـه مـورد نظـر طرّاحـان آن بودهاست. به عنوان مثال «قاف صبر» - اگر آن را به عنوان یکی از مقامات در نظر بگیریم- یعنی مقام عرفانی صبر که سالک در نتیجه مجاهـدات و سلـوک عـارفانـهاش به آن دست یافتهاست، به عظمت کوه قاف و دشواری رسیدن به آن است. همچنین است «قاف قهر» یعنی قهر الهی به مثابۀ قاف اسطورهای، بزرگ و سهمگین است.
3- نتیجه
از توصيفهای مربوط به رشته كوه البرز و قاف، چنان پيداست كه اقوام ايراني و سامي، زمين را گرد و مسطّح و مركز دنيا ميدانستند و اعتقاد داشتهاند كـه رشـته كـوههـايي دور تا دور آن را فراگرفته و خود اين كوهها نيز از يك كوه اصلي منشعب شدهاند كه اصل و ماية پيدايش ديگر كوههاست؛ ايرانيان به اين كوه اصـلي، البـرز و اعراب بـه آن قـاف نام نهادند.
از مشابهتی كه بين دو کوه البرز و قاف در چگـونگي بالنـدگي و گسـترش آنهـا وجود دارد، دو نكتۀ اساسی استنباط ميشود. نخسـت اين كـه بـر اسـاس مسـتندات اوسـتا و متـون پهلوي ميتوان استنباط كرد كه انگارۀ رُستن و بالندگي در مـورد كوه از اسطورة ايراني البرز به روايات اساطيري مربوط به قاف راه يافتهاست و اصالتاً انديشه و باوري ايراني است.
دوم این که دگرديسي یا تحوّل البرز ايراني در قاف عربي اسلامي و ادامۀ حيات اساطيري با پذيرش دين اسلام از سوی ايرانيان، بعضي جنبههـاي فرهنگـي ايـران پيشااسـلامي، ماننـد موسيقي، مجسّمهسازی، آواز و ... يكباره از بدنۀ سنّت فرهنگي ايرانيان حذف نشدند، بلكه به سطوح عمیقتر فرهنگي منتقل گرديدند و يا در ديگر هنرها مانند شعر و نقاشي، محو و استحاله شدند. اين فرايند، همچنين براي بعضي اسطورههاي ايران باستان نيز اتّفاق افتاد. در واقع اسطوره با تغيير شكل دادن و با تطبیق خود با مسائل و مضامين تازه، حياتي تازه مییابد و بـه دوام و پايايي ميرسد و همين ظرفيّت انطباق و تحوّل پذيري است كه عامـلِ اصـلي پایداری اسـطوره بـه شـمار مـيآيـد.
منابع و مآخذ
- قرآن کریم.
- افشاری، مهران، مداینی، مهدی.(۱۳۷۷ ) هفت لشکر (طومار جامع نقالان)، ج۱، تهران
- بهار، مهرداد. (1380) بندهش. تهران. نشر توس.
- پورنامداریان، محمّدتقی.(۱۳۷۵) رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، ج۱، تهران
- داریوش، بابک، متدیّن، حشمت الله.( ۱۳۹8) «جایگاه کوه در ادبیّات ایران در گذر زمان و تأثیر مدرنیته بر آن»، مجلّۀ باغ نظر ۱۶ (۱۷) : ۷۷_۸۶ ،
- داریوش، بابک، آتشینبار، محمّد.( ۱۳97) «منظر نوین کوه در شعر نو فارسی، مقایسه جایگاه کوه در اسطورههای ایرانی با شعر نو» مجلّۀ منظر۱۰(۴۲) : ۳۲_۳۷
- دهخدا، علی اکبر. (1373) انتشارات دانشگاه تهران.
- ستوده، منوچهر.(1389) البرز کوه، بنیاد موقوفات دکترمحمود افشار.
- شعبانزاده، مریم و علیپور، اسماعیل.( ۱۳۹۵) اسطوره تا عرفان، بررسی تطوّر کارکردهای معنایی قاف، نشریّۀ علمی- پژوهشی پژوهشهای ادب عرفانی (گوهر گویا) سال دهم، شمارۀ اوّل، پیاپی۳۰، صص۷۷-۱۰۰،
- طبری، محمدبن جریر.( ۱۳۶۷) ترجمۀ تفسیر طبری، چاپ حبیب یغمایی، تهران.
- عباسی، عبدالله، علیپور، اسماعیل «البرز تا قاف بررسی تطبیقی دو رشته کوه اسطورهای».(۱۳۹۷) کهننامه ادب پارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در دو فصلنامۀ علمی- پژوهشی سال نهم، شمارۀ دوم پاییز و صص ۵۹ -۸۰،
- عطار نیشابوری، فریدالدّین.( ۱۳۸۵) منطقالطّیر، چاپ محمّدرضا شفیعیکدکنی، تهران
- مختاری، محمد. (1379) اسطورهی زال. تهران. نشر توس.
- مدبری، محمود، جعفری کمانگر، فاطمه.(۱۳۸۲) «کوه و تجلّی آن در شاهنامۀ فردوسی» فصلنامۀ پژوهشهای ادبی،
- مردایغیاثآبادی، رضا. (1382) اوستای کهن. شیراز. نشر نوید.
- مطهّربنطاهر، مقدسی.(۱۸۹۹) البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس
- معین، محمد.(1364) فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر.
- میبدی، ابوالفضل رشیدالدین.(۱۳۶۱) کشفالاسرار و عدهالابرار، ج۹، چاپ علیاصغر حکمت، تهران- نوروز، مهدی.(۱۳۸۴) مقالۀ تجلّی قاف در شعر فارسی، ادبیّات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد، شمارۀ ۶ صص ۱۱۵-۱۳۰
Sources and sources
- Holy Quran.
- Afshari, Mehran, Madaini, Mehdi. (1377) Haft Lashkar (Tomar Jame Naghalan), Volume 1, Tehran
- Bahar, Mehrdad. (1380) His servant. Tehran. Publication of Tos.
- Pournamdarian, Mohammadtaghi. (1375) Code and secret stories in Persian literature, Vol. 1, Tehran
- Dariush, Babak, Matdin, Heshmatullah. (1398) "Mountain's place in Iranian literature over time and the influence of modernity on it", Bagh Nazar Magazine 16 (17): 86-77,
- Dariush, Babak, Ateshinbar, Mohammad. (1397) "The new landscape of the mountain in the new Persian poetry, comparing the position of the mountain in Iranian myths with the new poetry" Manzar Magazine 10(42): 32-37
- Dehkhoda, Ali Akbar. (1373) Tehran University Publications.
- Sotoudeh, Manouchehr. (1389) Alborz Koh, Dr. Mahmoud Afshar Endowment Foundation.
- Shabanzadeh, Maryam and Alipour, Ismail. (1395) Mythology to mysticism, a review of the development of the semantic functions of Qaf, scientific-research journal of mystical literature research (Gohar Goya), 10th year, first issue, 30 consecutive pages, pp. 77-100.
- Tabari, Mohammad Bin Jarir. (1367) Translation of Tabari's Commentary, Habib Yaghmai, Tehran.
- Abbasi, Abdullah, Alipour, Ismail "Alborz to Qaf, a comparative study of two mythical mountain ranges". (2017) Persian literature annals of the Institute of Human Sciences and Cultural Studies in two scientific-research quarters of the 9th year, issue 2, fall, pp. 59-80.
- Atar Neishabouri, Faridaldin. (2006) Logiq al-Tir, Mohammadreza Shafiei Kodkani, Tehran.
- Mokhtari, Mohammad. (1379) The myth of Zal. Tehran. Publication of Tos.
- Modbari, Mahmoud, Jafari Kamangar, Fatemeh. (2012) "Mountain and Its Manifestation in Ferdowsi's Shahnameh", Literary Research Quarterly,
- Mardai-Ghiyath-Abadi, Reza. (1382) Old Avesta. Shiraz Naveed publication.
- Motharbin-Tahir, Moghadsi. (1899) Beginning and History, published by Colman Hovar, Paris
- Moin, Mohammad. (1364) Farhang Farsi, Amirkabir Publications.
- Meybodi, Abulfazl Rashiduddin. (1361) Kashf al-Asrar and Adah al-Abrar, Vol. 9, Ali Asghar Hekmat, Tehran- Nowruz, Mehdi. (2014) Essay on the Manifestation of Qaf in Persian Poetry, Persian Literature, Islamic Azad University of Mashhad, No. 6, pp. 115-130
Qaf and Alborz in the context of past and present beliefs
Fadlullah Rezaei (author in charge)
Assistant Professor, Farsi Language and Literature Department, Farhangian University, Tehran, Iran.
Gholamreza Hatfi Ardakani
Visiting lecturer of the Department of Persian Language and Literature, Farhangian University, Tehran, Iran.
Abstract
"Q" is a surah with the theme of resurrection. It is on the side of "Kov" and is related to "Caucasus". "Qaf" surrounds the earth and is responsible for the creation of mountains, and they consider it to be the place of angels and elves, gold, silver and musk, the sunset, the water of life and the abode of Simorgh. Zoroastrians considered it "Alborz" and the place of "Izd Mehr". The fame of mountains such as Jodi, Safa, Marwah, Tor Sina, Zita and Hara is due to their connection with the prophets. Ancient Iranians considered the mountain to be the link between man and God, and Alborz was the place to measure good deeds and knowledge.
Compounds whose part is "Qaf" such as "Qaf of astonishment, knowledge, patience and..." Qaf means "stage" and some such as "Qaf of anger, glory, power, and..." are the attributes of God. From the similarity of Alborz and Qaf, the "highness" of the mountain, from the myth of Alborz, to the mythological stories of Qaf, and it is an Iranian idea, and the change of Alborz in Qaf with the acceptance of Islam by Iranians, some aspects of Islamic culture, from the body of Iranian culture. They were not removed, but joined to deeper layers. The influence of these two mountains on the cultivation of the prophets and its relationship with man and God made the authors to investigate the characteristics of these two mountains in a descriptive article.
Keywords:Q, Alborz, myth, mysticism, similarity, characteristics.
[1] . rezaei_ardani@yahoo.com.
[2] . rezahatafi2@gmail.com.