پسامدرنیسم (Postmodernism) به مثابه سنت ادبی غالبا طی چند دهة میانی و پایانی قرن بیستم بر ابعاد مختلف ادبیات سایه افکند. در این میان برخی نویسندگان، و علیالخصوص نویسندگان معاصر انگلیسی، آن را مغایر و بیگانه با سبکها و سنتهای اصیل ادبی خویش یافتند. جولین بارنز (Julian چکیده کامل
پسامدرنیسم (Postmodernism) به مثابه سنت ادبی غالبا طی چند دهة میانی و پایانی قرن بیستم بر ابعاد مختلف ادبیات سایه افکند. در این میان برخی نویسندگان، و علیالخصوص نویسندگان معاصر انگلیسی، آن را مغایر و بیگانه با سبکها و سنتهای اصیل ادبی خویش یافتند. جولین بارنز (Julian Barnes)یکی از هنرمندانی است که زمانی خود نامی شناخته شده در ادبیات پسامدرن بود. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی و در خوانشی پسامارکسیستی رانسیری (Rancierean) گذر از پسامدرنیسم به نئومدرنیسم (Neomodernism) را در دو رمان طوطی فلوبر (Flaubert’s Parrot) (1984) و تنها داستان (The Only Story) (2018) مورد بررسی قرار دهد. فرضیۀ اصلی در این تحقیق این است که بارنز متاخر دینامیک سوژه-نویسنده را در حرکت ضد پسامدرنیستی خود نه فقط در دنیای درون داستانی، بلکه جهان پیرامون خود را به زیبایی و ظرافت دریافته و به قلم نگارش در آورده است. برای اثبات این فرضیه نویسندگان با اتکا به برخی از آراء کلیدی رانسیر هم چون سیاست ورزی زیبایی شناسی(Politics of Aesthetics) نظام های هنری (Regimes of Art)توزیع و بازتوزیع امر محسوس(Distribution and Redistribution of Sensible) بر آنند تا به شرح و تفسیر تلاش و بازگشت بارنز به سنت های بنیادگرایانه تر و انسانی تر در سبک نگارش و کارکرد زیبایی شناختی آن به بازخوانی و تحلیل رمان های ذکر شده بپردازند.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد جولین بارنز و بزرگ علوی در دو اثر منتخب هیاهوی زمان (The Noise of Time) و چشمهایش به نقش رهایی بخش هنر در مقام مولد حقیقت توجه ویژه ای دارند. هر دو نویسنده که دغدغه های اجتماعی و سیاسی از درون مایه های اصلی آثارشان است، تقابل سوژه در چکیده کامل
پژوهش حاضر بر آن است تا نشان دهد جولین بارنز و بزرگ علوی در دو اثر منتخب هیاهوی زمان (The Noise of Time) و چشمهایش به نقش رهایی بخش هنر در مقام مولد حقیقت توجه ویژه ای دارند. هر دو نویسنده که دغدغه های اجتماعی و سیاسی از درون مایه های اصلی آثارشان است، تقابل سوژه در برابر انقیاد را به تصویر می کشند. فرضیه اصلی این است که در منظر هر دو نویسنده هنر یکی از ابزار مهم مبارزه با استبداد است که در آن سوژه-هنرمند در رابطۀ دیالکتیکی خود با سلطۀ حاکم، در وقوع یک گسست به اهمیت رخدادی هنر پی می برد، و تا پایان به آن وفادار می ماند. دیمتری شوستاکوویچ موسیقی دان شهیر روسی، و قهرمان رمان بارنز، در کشمش با قدرت حکومت استالینی، با تمام وجود به یکپارچگی درون خویش با هنرش اهتمام می ورزد، گرچه برخی او را خائن می دانند. استاد ماکان نقاش، قهرمان رمان چشمهایش، در کارگاه نقاشی خویش دغدغه مند دردهای رعیت مظلوم در برابر ستم و بی عدالتی، سرانجام در تبعید با زندگی مبارزاتی خود وداع می گوید. این تحقیق که پژوهشی تطبیقی و مقابله ای است، در چارچوب نظری، رویکردی میان رشته ای با تمرکز برخوانش پسامارکسیستی به کار گرفته است و از آرای کلیدی آلن بدیو همچون نظریۀ ارکان (Conditions)، هنر مولد (Art as Truth generator)، دیالکتیک (Dialectics)، گسست (Rupture) سوژه و سوژه شدگی (Subjectivisation)، وفاداری (Fidelity)، و مهم تر از همه رخداد (Event) استفاده کرده است.
پرونده مقاله