مطالعه تطبیقی مناطق استقراری عصر آهن با الگوی سکونتگزینی دوران معاصر در منطقه رحمتآباد و عوامل مؤثر بر آن
محورهای موضوعی : باستانشناسی
محمدرضا امیرینژاد
1
,
حسن درخشی
2
*
,
حسین علیزاده
3
1 - دانشجوی دکتری باستانشناسی، گروه تاریخ و باستانشناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - استادیار گروه باستانشناسی، واحد شوشتر، دانشگاه آزاد اسلامی، شوشتر، ایران.
3 - استادیار گروه باستانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، واحد میانه، دانشگاه آزاد اسلامی، میانه، ایران.
کلید واژه: عصر آهن, مطالعات باستانشناسی, مناطق استقراری, دوران معاصر, بخش رحمتآباد ,
چکیده مقاله :
امروز برغم اطلاعات ذی قیمت از عصر آهن به واقع از زوایای مختلف زندگی انسانهای آن دوران از جمله در بخش رحمت آباد از توابع شهرستان رودبار تصویر روشنی در دست نیست؛ که از عدم تمرکز مطالعات بر روی مناطق استقراری و نبود بررسیهای هدفمند در باستان شناسی نشأت گرفته باشد. با ابهام در مورد مساکن و معماری سکونتگاههای مردمان عصر آهن، این پرسش مطرح میشود که چه عواملی بر پراکندگی محوطهها و الگوهای استقراری موثر بوده است؟ نوع معماری و مصالح سازههای احتمالی چه بوده و آیا میان مناطق استقراری عصر آهن با الگوی سکونت گزینی دوران معاصر تشابهی وجود دارد؟ با پایش میدانی، بررسی و شناسایی محوطهها، مطالعات کتابخانه ای، نتایج حاصل از مستندات موجود، انسان عصر آهن، معماری و زندگی یکجانشینی توام با کوچ نشینی را تجربه نموده و مصالح سازهها نیز از سنگهای رودخانهای، ملاط گل و بخصوص از چوب جنگل بوده که این عنصر بر اثر رطوبت زیاد استان گیلان یا آتش سوزی در طول زمان از بین رفته است. همچنین کشفیات مارلیک از جمله گاوهای کوهان دار همراه با خیش بر زندگی یکجانشینی و پیکرک قاطر با بار بیش از هر چیز بر زندگی کوچ نشینی صحه میگذارد. عوامل موثر بر سکونت گزینی عصر آهن مشابه با دوران معاصر و شامل موقعیت جغرافیایی، ارتفاع، اقلیم مناسب، منابع آب، خاک حاصلخیز، درختان و معادن بوده است؛ بگونهای که آبادیهای امروز درست بر روی مناطق استقراری عصر آهن یا با فاصله ای بسیار اندک در نزدیک ترین محل به آن شکل گرفتهاند.
Despite valuable information on the Iron Age (1250–550 BCE), a clear understanding of various aspects of human life during this period, particularly in the Rahmatabad area of Rudbar County, remains limited. This gap may result from the lack of focused studies on settlement areas and the scarcity of targeted archaeological investigations. Questions regarding the architecture of Iron Age settlements, including the types of construction and building materials used, and the similarities between Iron Age settlement areas and contemporary settlement patterns, have received little attention. Based on site identification, library studies, and excavation results, it appears that Iron Age communities experienced a combination of sedentary and semi-nomadic lifestyles. Although most construction materials were wood, which deteriorated over time due to high humidity or fire, the discovery of structures made of river stones and bricks atop hills indicates the presence of forts with both defensive and residential functions. Additionally, findings from the Marlik cemetery, such as humped cattle accompanied by plows and a mule figurine carrying loads, support the coexistence of sedentary and nomadic lifestyles. Factors influencing Iron Age settlement patterns were similar to those affecting contemporary settlements and included favorable geographic location, climate, water resources, vegetation cover, elevation, fertile soil, and the presence of mineral resources. Consequently, many modern villages are located directly on, or very close to, Iron Age settlement sites.
آبیار، منصور. (۱۳۷۳). چگونگی تدفین در منطقه گیلان از نیمههزاره دوم تا اواخر نیمهاول هزاره اول پیش از میلاد (پایاننامه کارشناسی ارشد). دانشگاه تهران.
افراخته، حسن. (۱۳۹۳). جغرافیای روستایی ایران. تهران: سمت.
استعلاجی، علیرضا، و قدیریمعصوم، مجتبی. (۱۳۸۴). بررسی عوامل جغرافیایی در نظام استقرار سکونتگاهها با تأکید بر تکنیکهای کمی و پژوهشی (مطالعه موردی: ناحیه ویکلیج از توابع شهرستان نمین). مجله پژوهشهای جغرافیایی، ۵۳، ۱۲۱-۱۳۶.
باقریان، محمدرضا. (۱۳۹۱). بررسیهای باستانشناسی هیأت مشترک ایران و کره جنوبی دوران سنگ در ایران. در چکیده مقالههای یازدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران (ص. ۸۶-۸۷). تهران: موزه ملی.
بهرامی، امیر، رضالو، رضا، و آفتاب، احمد. (۱۳۹۶). نقش عوامل طبیعی در توزیع اکولوژیک زیستگاههای باستانی استان اردبیل. فصلنامه علمی ـ پژوهشی فضای جغرافیایی، ۱۷(۵۷)، ۱۳۹-۱۵۷.
بیگلری، فریدون، جهانی، ولی، مشکور، مرجان، آرگان، آلن، شیدرنگ، سونیا، و طاهری، کمال. (۱۳۸۵). غار دربند: شواهدی نویافته از دوره پارینهسنگی قدیم در گیلان. مجله باستانشناسی و تاریخ، ۲۱(۱).
پاپلییزدی، محمدحسین. (۱۳۶۷). فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور. مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس.
جعفر بیگلو، منصور، قدیریمعصوم، مجتبی، موسویروزان، سید محمد، و بخشی، زهرا. (۱۳۹۲). نقش عوامل طبیعی در پراکنش فضایی سکونتگاههای روستایی شهرستان تربتجام. اقتصاد فضا و توسعه روستایی، ۲(۴)، ۳۳-۵۴.
جولائی، واحد، رضالو، رضا، و حاجیزاده، کریم. (۱۳۹۸). تحلیل نقش عوامل محیط طبیعی در نظام استقرار سکونتگاههای باستانی (نمونه موردی: محوطههای عصر آهن ۳ دشت مهاباد). جغرافیا و برنامهریزی منطقهای، ۱۱(۴)، ۴۷-۷۱.
جهانی، ولی، همرنگ، بهروز، مجتباییثبوتی، رقیه، و کوهی، مجید. (۱۳۹۱). کاوش در محوطه باستانی کافرستان یسن. در چکیده مقالههای یازدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران (ص. ۱۲۹). تهران: موزه ملی.
حاکمی، علی. (۱۳۴۷). اشیاء فلزی مکشوفه در کلورز گیلان. یادنامه پنجمین کنگره بینالمللی باستانشناسی و هنر ایران. وزارت فرهنگ و هنر.
خلعتبری، محمدرضا. (۱۳۸۴). گزارش مقدماتی فصل اول کاوشهای باستانشناسی در تپه کلورز رستمآباد. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور.
خلعتبری، محمدرضا. (۱۳۹۲). گیلان در عصر آهن (چاپ اول). تهران: نشرگوی.
رامین، شهرام، و اکبری، مسعود. (۱۳۹۱). گورستان عصر آهن سیاهسو رودسر گیلان. در چکیده مقالههای یازدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران (ص. ۲۰۱). تهران: موزه ملی.
رضایی، محمدحسین. (۱۳۹۵). نقش عوامل محیطی بر شکلگیری استقرارهای دوره باکون در دشت کازرون، جنوب ایران. پژوهشهای باستانشناسی ایران، ۷(۱۴)، ۷-۲۴.
زمردیان، محمدجعفر. (۱۳۸۶). کاربرد جغرافیای طبیعی در برنامهریزی شهری و روستایی. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
سعیدی، عباس، و حسینی حاصل، صدیقه. (۱۳۸۸). شالوده مکانیابی و استقرار روستاهای جدید. تهران: انتشارات بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، معاونت عمران روستایی.
سیاهپوش، محمدتقی. (۱۳۵۲). پیرامون آب و هوای باستانی فلات ایران. تهران: نشر ابن سینا.
شهیدزاده، عبدالحسین. (۱۳۴۸). گزارش مقدماتی هیأت کاوشهای علمی باستانشناسی گیلان. گزارش شماره ۱۸ استان گیلان. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور (منتشر نشده).
شیخ بیکلواسلام، بابک، و چایچی امیرخیز، احمد. (۱۳۹۹). سازگاریهای جوامع انسانی عصرهای مفرغ و آهن شمال ایران مرکزی با رویدادهای اقلیمی هولوسن. پژوهشهای تغییرات آب و هوایی، ۱(۲)، ۳۹-۵۴. https://doi.org/10.30488/ccr.2020.111121
صدرموسوی، میرستار، طالبیفرد، رضا، و نیازی، چیا. (۱۳۹۶). بررسی نقش عوامل طبیعی در توزیع جغرافیایی سکونتگاههای روستایی (مطالعه موردی: شهرستان صحنه). مطالعات برنامهریزی سکونتگاههای انسانی، ۱۲(۴)، ۷۳۱-۷۴۹.
صیدایی، سیداسکندر، و نوروزیآورگانی، اصغر. (۱۳۸۹). تحلیلی بر الگوهای استقرار فضایی سکونتگاههای روستایی در استان چهارمحال و بختیاری. فصلنامه جغرافیا و توسعه، ۸(۱۸)، ۵۳-۶۸. https://doi.org/10.22111/gdij.2010.1120
عباس نژادسرستی، رحمت، و مجتبایی ثبوتی، رقیه. (۱۳۹۳). معماری مناطق غربی مازندران و بخشهای شرقی گیلان در عصر آهن. پژوهشهای باستانشناسی ایران، 4(7)، 67-80.
علیائی، محمدصادق. (۱۳۹۸). بررسی نقش عوامل طبیعی در پراکنش و استقرار سکونتگاههای روستایی شهرستان زنجان. مهندسی جغرافیایی سرزمین، 3(5)، 45-57.
فهیمی، حمید. (۱۳۸۱). فرهنگ عصر آهن در کرانههای جنوب غربی دریای خزر. تهران: سمیرا.
فلاحیان، یوسف. (۱۳۹۴). عصر آهن گیلان. تهران: موسسه فرهنگی هنری پیشین پژوه.
گنجائیان، حمید. (۱۳۹۹). مخاطرات ژئومورفولوژیک مناطق شهری، روشهای مطالعات و راهکارهای کنترل آنها. تهران: نشر انتخاب.
گروه پژوهشگران ایران. (۱۳۸۴). کتاب گیلان، جلد اول (چاپ سیزدهم).
گیرشمن، رومن. (۱۳۷۴). زیگورات چغازنبیل، ترجمه اصغر کریمی، چاپ اول. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
مجیدزاده، یوسف. (۱۳۷۶). تاریخ و تمدن بینالنهرین (جلد اول). تهران: انتشارات علمی ـ فرهنگی، چاپ اول.
مرعی، ریاض، و ملکی، سعید. (۱۴۰۳). نقش عوامل طبیعی در توسعه فیزیکی شهرهای استان خوزستان. جغرافیا و روابط انسانی، ۷(۱)، ۵۵۷-۵۶۲.
مشهودی، سهراب. (۱۳۸۹). قابلیتسنجی زمین روستایی. تهران: انتشارات بنیاد مسکن انقلاب اسلامی.
موسوی کوهپر، سید مهدی، حیدریان، محمود، آقایاری، محسن، خطیب شهیدی، حمید، وحدتی نسب، حامد، و نیستانی، جواد. (۱۳۹۰). تحلیل نقش عوامل طبیعی در توزیع فضایی محوطههای باستانی استان مازندران. پژوهشهای جغرافیایی طبیعی، (۷۵)، ۱-۱۷.
میرصالحی، سید مهدی. (۱۳۸۵). بررسی و معرفی اشیاء هزاره اول محوطه چره (پایاننامه کارشناسی ارشد). دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر.
نظریان، اصغر. (۱۳۸۱). جغرافیای شهری ایران (چاپ پنجم). تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
نگهبان، عزتالله. (۱۳۷۸). حفاریهای مارلیک. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
وثوق بابایی، الهام، و مهرآفرین، رضا. (۱۳۹۷). تحلیل نقش مولفههای زیست محیطی بر پراکندگی استقرارهای اشکانی (مطالعه موردی: حوزه رودخانه چهلچای مینودشت گلستان). پژوهشهای باستانشناسی ایران، 8(16)، 183-202. https://doi.org/10.22084/nbsh.2018.14420.1635
هول، فرانک. (۱۳۸۲). باستانشناسی غرب ایران، ترجمه زهرا باستی، چاپ چهارم. تهران: سمت.
Alley, R. B., Marotzke, J., Nordhaus, W. D., Overpeck, J. T., Peteet, D. M., Pielke, R. A., Pierrehumbert, R. T., Rhines, P. B., Stocker, T. F., Talley, L. D., & Wallace, J. M. (2003). Abrupt climate change. Science, 299(5615), 2005–2010.
Aston, M. (1999). Interpreting the landscape. London and New York: Routledge.
Bloom, A. (1991). Geomorphology: A systematic analysis of late Cenozoic. New Delhi: Prentice-Hall of India, p. 31.
Fahimi, H., & Yamauchi, K. (2005). The fourth season of archaeological survey on the west bank of the Sefidrud: From the Sorkhan Valley to the River Qezel-Owzan. In Preliminary Report of the Iran Japan Joint Archaeological Expedition to Guilan; 4th Season. Tokyo: ICHTO & MECCJ.
Kowalewski, S. A. (2008). Regional settlement pattern studies. Journal of Archaeological Research, 16, 225–285.
Otsu, T., Nokandeh, J., & Adachi, T. (2005). Excavation research of Tappe Jalalie. In Preliminary Report of the Iran Japan Joint Archaeological Expedition to Guilan; 2nd Season 2002. Tokyo: ICHTO & MECCJ.
Potosyan, A. H. (2017). Geographical features and development regularities of rural areas and settlements distribution in mountain countries. Annals of Agrarian Science.
Renfrew, C., & Bahn, P. (1991). Archaeology: Methods and practice. Thames and Hudson.
Sono, T., & Fukai, S. (1968). Dailaman III, the expedition at Hassani Mahalle and Ghale Kuti, 1964. Tokyo: The University of Tokyo.
Weiss, H. (2017). Megadrought, collapse, and causality. In H. Weiss (Ed.), Megadrought and collapse: From early agriculture to Angkor (pp. 1–31). Oxford, UK: University Press.
Zhang, Z., Xiao, R., Shortridge, A., & Wu, J. (2014). Spatial point pattern analysis of human settlements and geographical associations in eastern coastal China: A case study. International Journal of Environmental Research and Public Health, 11, 2818–2833. https://doi.org/10.3390/ijerph110302818
71 باستانشناسی ایران، دورهٔ ۱۵، شمارهٔ ۱، بهار و تابستان ۱۴۰۴
باستانشناسی ایران مجلهٔ دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر دورهٔ ۱۵، شمارهٔ ۱، بهار و تابستان ۱۴۰۴ شاپا: ۲۲۵۱ ـ ۹۵۴۸ |
مطالعة تطبیقی مناطق استقراری عصر آهن با الگوی سکونتگزینی دوران معاصر در منطقۀ
رحمتآباد و عوامل مؤثر برآن
محمدرضا امیرینژاد۱ ، حسن درخشی۲ ، حسین علیزاده۳ ۱ دانشجوی دکتری باستانشناسی، گروه تاریخ و باستانشناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. ۲ استادیار گروه باستانشناسی، واحد شوشتر، دانشگاه آزاد اسلامی، شوشتر، ایران. نویسندهٔ مسئول: derakhshi.hassan@gmail.com ۳ استادیار گروه باستانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، واحد میانه، دانشگاه آزاد اسلامی، میانه، ایران. | |||
چکیده |
| اطلاعات مقاله | |
امروزه برغم اطلاعات ذیقیمت از عصر آهن (12۵0-۵۵0 ق.م)، تصویر روشنی از زوایای مختلف زندگی انسانهای آن دوران از جمله در بخش رحمتآباد شهرستان رودبار در دست نیست؛ این مهم میتواند از عدم تمرکز مطالعات بر روی مناطق استقراری و فقدان بررسیهای هدفمند در باستانشناسی نشأت گرفته باشد. با ابهام در مورد معماری سکونتگاههای مردمان عصر آهن، اینکه نوع معماری و مصالح سازههای احتمالی چه بوده و میان مناطق استقراری عصر آهن با الگوی سکونتگزینی دوران معاصر چه مشابهتی وجود دارد، از جمله مسائلی است که کمتر به آن پرداخته شده است. با شناسایی محوطهها، مطالعات کتابخانهای و نتایج کاوشها، انسان عصر آهن زندگی یکجانشینی توام با کوچنشینی را تجربه نموده و اگر چه اغلب مصالح سازهها از چوب بوده که به مرور بر اثر رطوبت زیاد یا آتشسوزی از بین رفته، اما کشف سازههایی از جنس سنگهای رودخانهای و آجر بر فراز تپهها از وجود قلعههایی با کاربری دفاعی و مسکونی حکایت دارد. همچنین کشفیات گورستان مارلیک از جمله گاوهای کوهاندار همراه با خیش بر زندگی یکجانشینی و پیکرک قاطر با بار بیش از هر چیز بر زندگی کوچنشینی صحه میگذارد. عوامل موثر بر سکونتگزینی عصر آهن، مشابه با دوران معاصر و شامل موقعیت جغرافیایی مناسب، اقلیم، منابع آب، پوششگیاهی، ارتفاع، خاک حاصلخیز و معادن بوده است؛ بگونهای که آبادیهای امروز درست بر روی مناطق استقراری عصر آهن یا با فاصلهای بسیار اندک در نزدیکترین محل به آن شکل گرفته است. |
| تاریخها دریافت: ۲۱/۰۲/۱۴۰۴ پذیرش: ۰۶/۰۶/۱۴۰۴ | |
واژگان کلیدی عصر آهن مطالعات باستانشناسی مناطق استقراری دوران معاصر رحمتآباد |
استناد: امیرینژاد، محمدرضا، درخشی، حسن، علیزاده، حسین (1۴0۴). مطالعهٔ تطبیقی مناطق استقراری عصر آهن با الگوی سکونتگزینی دوران معاصر در منطقۀ رحمتآباد و عوامل مؤثر برآن. باستانشناسی ایران، ۱۵ (۱)، ۵۹ – ۷۶. https://doi.org/10.82101/AOI.2025.1196045 © ۱۴۰۴ (۲۰۲۵) نویسندگان مقاله، نشریهٔ باستانشناسی ایران، مجلهٔ دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر. |
Archaeology of Iran Shushtar Branch, Islamic Azad University Vol. 15, Issue 1, 2025 ISSN: 9548-2251 |
A Comparative Study of Iron Age Settlement Areas with Contemporary Settlement Patterns in the Rahmatabad Region and their Influencing Factors
Mohammadreza Amirynezhad 1, Hassan Derakhshi 2 , Hossein Alizadeh 3 1. PhD Candidate in Archaeology, Department of History and Archaeology, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran. 2. Assistant Professor, Department of Archaeology, Shushtar Branch, Islamic Azad University, Shushtar, Iran. Corresponding author: derakhshi.hassan@gmail.com 3. Assistant Professor, Department of Archaeology, Faculty of Literature and Humanities, Miandoab Branch, Islamic Azad University, Miandoab, Iran. | ||
Abstract |
| Article Info |
Despite valuable information on the Iron Age (1250–550 BCE), a clear understanding of various aspects of human life during this period, particularly in the Rahmatabad area of Rudbar County, remains limited. This gap may result from the lack of focused studies on settlement areas and the scarcity of targeted archaeological investigations. Questions regarding the architecture of Iron Age settlements, including the types of construction and building materials used, and the similarities between Iron Age settlement areas and contemporary settlement patterns, have received little attention. Based on site identification, library studies, and excavation results, it appears that Iron Age communities experienced a combination of sedentary and semi-nomadic lifestyles. Although most construction materials were wood, which deteriorated over time due to high humidity or fire, the discovery of structures made of river stones and bricks atop hills indicates the presence of forts with both defensive and residential functions. Additionally, findings from the Marlik cemetery, such as humped cattle accompanied by plows and a mule figurine carrying loads, support the coexistence of sedentary and nomadic lifestyles. Factors influencing Iron Age settlement patterns were similar to those affecting contemporary settlements and included favorable geographic location, climate, water resources, vegetation cover, elevation, fertile soil, and the presence of mineral resources. Consequently, many modern villages are located directly on, or very close to, Iron Age settlement sites. |
| History Received: May 11, 2025 Accepted: August 28, 2025 |
Keywords Iron Age Archaeological Studies Settlement Areas Contemporary Period Rahmatabad Section |
Citation: Amirynezhad, M. R., Derakhshi, H., & Alizadeh, H. (2025). A Comparative Study of Iron Age Settlement Areas with Contemporary Settlement Patterns in the Rahmatabad Region and their Influencing Factors. Archaeology of Iran, 15(1), 59-76. https://doi.org/10.82101/AOI.2025.1196045 © 2025 Authors, Archaeology of Iran, Journal of Islamic Azad University, Shushtar Branch.
|
مقدمه
نیمۀ دوم هزارۀ دوم و همزمان با آغاز عصر آهن، تحولات بسیاری در زندگی جوامع بشری آن دوران شکل گرفت؛ بگونهای که با استناد به مدارک باستانشناسی، ظهور سنتهای جدید سفالگری همچون سفال خاکستری، تغییر در روش و شیوههای تدفین از داخل خانه به خارج از مکان مسکونی یا همان گورستانهای فعلی، شیوههای نوین در معماری و استفاده از آهن از جمله موارد و تحولاتی است که میتوان به آن اشاره نمود (فهیمی،1381: 39).
علیرغم کشف گورستانهای متعدد و کاوشهای گستردۀ باستانشناختی مرتبط با این دوره که اغلب گورستانها را در برگرفته و از آنجاییکه بنظر اطلاعات عصر آهن نسبت به دورانهای دیگر جامعتر مینماید، اما بهدرستی باید اشاره نمود که به همان میزان، اندوختهها و دانش علمی بشر از عصر آهن ناکافی بوده و با مجهولات بسیاری دست به گریبان است؛ چه اینکه برخی از موضوعات اینعصر همچنان در هالهای از ابهام باقیمانده و به برخی دیگر از پرسشها هنوز جواب قانع کنندهای داده نشده است.
شبهۀ چگونگی سکونتگزینی عصر آهن در گیلان و سمت و سو نیافتن کاوشهای باستانشناسی به این مقوله (فلاحیان، 1394: 13-12) ضرورت بررسی چگونگی استقرار انسان در این دوره را بیش از پیش آشکار ساخته و بر لزوم تحقیق با اولویت شناخت و بررسی سکونتگاهها در دورۀ فرهنگی عصر آهن تأکید میورزد.
گیلان از جمله استانهای شمالی کشور است که در نتیجۀ کاوشها، آثار و مدارک زیادی از عصر آهن و بخصوص از گورستانها کشف گردیده و در این میان بخش رحمتآباد از توابع شهرستان رودبار نیز از این قاعدۀ کلی مستثنی نبوده و چه بسیار گورستانها که در جایجای آن شناسایی و کاوش (علمی، تجارتی، غیرمجاز) شده که در این راستا اشیاء مکشوفه نیز بر شکوفایی دوران مذکور صحه گذاشته است.
در واقع مناطقی همچون مارلیک، چره، پیلاقعه، شهران، حلیمهجان، رشی، شیرکوه، چلهبر، دفراز، پلنگدره، اسطلخجان، سندس، دیورود، جازمکول، کیاآباد تخت، مخشهر، کُلِسفروش، حاجیده، سیدان، علیآباد، خاصکول و سایر محوطهها که برخی از آنها مورد کاوش علمی نیز قرار گرفتهاند، آثار و اشیاء ارزشمند مکشوفۀ آن از شکوه و عظمت فرهنگ و تمدن مردمان عصر آهن پرده برداشته و در نوع خود یکی از مهمترین مدارکی است که میتواند به آن استناد نمود و مورد ارزیابی قرار داد.
آنچنانکه بیان گردید چگونگی زندگی انسان و نوع استقرار آن در منطقۀ رحمتآباد اعم از سکونتگزینی دائم یا موقت (فصلی) از جمله مسائلی است که این پژوهش سعی در واکاوی آن داشته تا با استناد بر مدارک و مستندات حاصل از پایش میدانی و کاوشهای باستانشناسی، ضمن معرفی سکونتگاههای عصر آهن، وضعیت کلی زندگی انسان آن دوران را تشریح نموده، علاوه بر تأیید استقرار دائم انسان در منطقه، عوامل تاثیرگذار بر شکلگیری سکونتگاهها را نیز برشمرده و زمینۀ پژوهش و کاوشهای باستانشناسی هدفمند آتی را در جهت شناخت و معرفی مناطق استقراری جدید نیز فراهم آورد.
روش تحقیق
بخش قابل توجه مستندات تحقیق از نتایج حاصل از کاوشهای باستانشناسی "مطالعات کتابخانهای" در سطح منطقه بهدست آمده و علاوه برآن، پایش میدانی و بررسی و شناسایی نقاط مختلف نیز توسط نگارندۀ اول در دستور کار قرارگرفته است. بههمین منظور اهتمام لازم صورت پذیرفته تا با مراجعه به آثار، کتب و گزارش کاوشهای باستانشناسان، ضمن بررسی وضعیت مناطق استقراری دوران عصر آهن در بخش رحمتآباد و احصاء ویژگیهای اختصاصی آن، مطالعۀ سکونتگزینی و نوع آن در دوران معاصر نیز واشکافی شده، با تجزیه و تحلیل دادهها، اشتراکات و افتراقات هر یک از دورانها نیز مشخص شود.
پرواضح است با توجه به اینکه بسیاری از گزارشهای باستان شناسی، ساده و اغلب در حد یک گزارش کوتاه بوده و آنچنانکه باید، ویژگیهای آثار مکشوفه را در برنداشته، مشاهدات و بررسیهای میدانی نگارندۀ اول مورد توجه قرارگرفته، ابتدا با معرفی مناطق استقراری عصر آهن و سپس با ملحوظ نظر قراردادن ویژگی سکونتگاههای انسان در دوران معاصر، عوامل موثر بر شکلگیری مناطق استقراری احصاء و در پایان با جمع بندی مطالب، نتایج حاصل از پژوهش استخراج و در اختیار علاقمندان قرار گیرد.
محدودۀ جغرافیایی مورد مطالعه
رحمتآباد و بلوکات با مرکزیت شهر توتکابن در واقع یکی از چهار بخش شهرستان رودبار است که پژوهش پیشروی در حوزۀ میراث فرهنگی و مطالعات باستانشناسی تنها به منطقۀ رحمتآباد میپردازد (شکل1).
شکل1: نقشه استان گیلان، شهرستان رودبار و بخش رحمتآباد و بلوکات (تهیه و ترسیم از موسی امینی)
منطقۀ رحمتآباد با مساحتی بالغ بر 300 کیلومترمربع در مرکز شهرستان رودبار، حدود یکهشتم از خاک این شهرستان را بخود اختصاص داده (با استناد به آمار بخشداری رحمتآباد و بلوکات) و با بخشهای خورگام و مرکزی هممرز میباشد. آب و هوای رحمتآباد معتدل جنگلی سرد بوده (گنجی در کتاب گیلان، 1384: 138) و از آنجاییکه پوششگیاهی، مستقیم از آب و هوای حاکم و غالب در هر منطقه تاثیر میپذیرد، آب و هوای مناسب و خاک حاصلخیز باعث شده است تا در برخی از مناطق، پوششگیاهی رحمتآباد انبوه و متراکم باشد. به هر میزان که بر ارتفاع مناطق از سطح آبهای آزاد افزوده شده و از 1000 متر فراتر رود، از پوشش جنگلی منطقه کاسته شده، زمینها بدون سرسبزی با کاربری چراگاه و کشت محصولات یکساله مورد بهرهبرداری قرارگرفته و ناگفته نماند که قلۀ درفک با ارتفاع بیش از 2700 متر نیز در بخش رحمتآباد و بلوکات واقع شده است.
امروزه اهمیت بخش رحمتآباد و بلوکات به لحاظ غنای مواریث فرهنگی و باستانی بسیار حائز اهمیت بوده و در این راستا خاک حاصلخیز، بارندگیهای مناسب و رطوبت کافی از جمله عواملی هستند که در طول تاریخ برای استقرارهای اولیۀ انسان بستر مناسبی را فراهم ساخته است (خلعتبری، 1392: 20).
معماری و مناطق استقراری عصر آهن (رحمتآباد)
پژوهشهای صورت پذیرفته حکایت از آن دارد که اولین مناطق استقراری سرپوشیده در دوران باستان و عصر آهن، غارها و پناهگاههای صخرهای بوده است؛ بگونهای که با استناد به کاوشهای باستانشناسی، از غار دربند رشی در منطقۀ رحمتآباد (که متعلق به دوران پارینهسنگی قدیم میباشد) آثاری فراوان از سفالهای عصر آهن نیز بهدست آمده است (بیگلری و همکاران، 1385: 30).
اگر چه ژاک دمرگان اولین پژوهشگری است که در پایان قرن نوزدهم بررسی و مطالعات باستانشناسی را در کرانههای جنوب و جنوبغربی دریایخزر انجام میدهد (فهیمی،1381: 65)، اما آغاز مطالعات علمی باستانشناسی در شهرستان رودبار (بخش رحمتآباد) به سال 1340 باز میگردد؛ آنجا که دکتر نگهبان حفاریهای گورستان چراغعلیتپه در مارلیک را هدایت و سرپرستی نمود. پس از آن، کاوشهای متعدد پراکنده در سطح بخش و شهرستان مرتبط با عصر آهن صورت پذیرفت که مهمترین پژوهشهای مناطق استقراری به شرح زیر چنین است.
1. تپۀ پیلاقلعه
پس از کاوشهای موفقیتآمیز گورستان مارلیک، پیلاقلعه (پیلا در گویش محلی به معنای بزرگ است) نیز توسط دکتر نگهبان گمانه زنی و لایهنگاری میشود؛ که حاصل آن شناسایی و کشف بخشی از معماری اقوام مزبور مدفون در تپۀ مارلیک بوده است. حفاری در ترانشههای پلکانی دامنۀ جنوبی پیلاقلعه به کشف دیوارهای قطور متشکل از سنگهای بزرگ و ملاط گل منجرشد؛ که سه لایۀ ساختمانی و در مجموع 17 لایۀ استقراری تا خاک بکر از هزارۀ دوم قبل از میلاد تا اوایل دوران اسلامی را دربر میگرفت؛ که از این میان لایههای هشتم تا سیزدهم از اواخر هزارۀ دوم تا اوایل هزارۀ اول پیش از میلاد، با قدمت قبرستان سلاطین مارلیک برابری مینمود (نگهبان، 1378: 52).
2. شهران
سابقۀ فعالیتهای باستانشناسی در حوزۀ روستای شهران، به سال 1977 باز میگردد؛ آنجا که کاوشگران ژاپنی در شهرانپایین موفق به کشف 400 گور مربوط به اواخر هزارۀ دوم و اوایل هزارۀ اول پیش از میلاد میگردند؛ که علاوه بر مضطرب شدن گورها بوسیلۀ حفاران غیرمجاز، وجود سنگ در معماری آنها به وضوع قابل تشخیص بود (فهیمی، 1381: 109). طی پایش میدانی نگارندۀ اول از روستای شهران، کشف سازهای سنگی در مکان سیاهکولهسر (که نمونه و مشابه آن در منطقۀ مارلیک نیز مشاهده شده است) نزدیک به گورستانها و با احاطۀ کامل بر آنها، بنوعی استقرار دائم انسان در عصر آهن و در این مکان خاص را به اثبات میرساند؛ آنگونه که با توجه به موقعیت جغرافیایی، بنظر میرسد بهعنوان قلعهای بزرگ از مناطق اطراف نیز مراقبت و محافظت میشده است (شکل 2).
نکتۀ حائز اهمیت دیگر آنکه گمان میرود محدودۀ میان سیاهکولهسر و کولهور (مکان بین شمارههای 8 و 9 در شکل 3 که با خطوط سفیدرنگ مشخص شده) از دیگر نقاطی است که در عصر آهن بعنوان سکونتگاه مورد استفاده قرارگرفته و گورستانها نیز با فاصله، در مکانی شیبدار (خطوط زرد رنگ) پس از محل استقرار واقع شده باشد. همچنین با بررسی مسیر عبور سپیدرود از مناطق مختلف، مشخص میشود که این رود همچون سایر رودها، همیشه در یک مسیر ثابت در جریان نبوده و بلکه حرکت مارپیچ (مآندر) آن باعث شده تا مکانهای مختلف در معرض خطر تخریب قرارگیرند. این موضوع ثابت میکند که زمانی مسیر جریان سپیدرود در گذشتههای دور، محدودۀ بین سازۀ سنگی یعنی همان سیاهکولهسر و کولهور را درنوردیده و چه بسا محل سکونت مردمان عصر آهن نیز در مقاطعی توسط سپیدرود تخریب شده و از بین رفته باشد؛ در حالی که گورستانها به دلیل قرارگرفتن در ارتفاعی بالاتر، از گزند تخریب سپیدرود در امان ماندهاند (شکل3).
شکل2: قسمتی از دیوار و سازۀ سنگی روستای شهران (عکس از نگارندۀ اول)
شکل3: 1- ویاب محله (گورستانی و استقراری) 2- مسجدگاه 3- شهران (استقراری) 4- آجرکوره (گورستانی) 5-پایینمحله(گورستانی) 6- لمه زمین(گورستانی) 7- لشوکش (گورستانی) 8- سیاه کوله سر (استقراری) 9- کولهور (استقراری) 10- سپیدرود
3. محوطه و گورستان چُره
سال 1383و آنهنگام که عملیات لولهگذاری مسیر نصفی – عمارلو – دیلمان در محوطۀ چره به آثار برخورد میکند، نجاتبخشی و کاوش اضطراری آن به سرپرستی محمدرضا باقریان در دستور کار قرار میگیرد. در این محوطه 7 گور شناسایی میشود، که علاوه بر بهدست آمدن اشیاء مختلف سفالی، مفرغی و غیره، وجود خاک سفالگری، استخوان اسب، کشف دیواری سنگی با پهنای 70 سانتیمتر همراه با تنوری کوچک با علائم دود گرفتگی در نوع خود جالب توجه بوده است (میرصالحی، 1385: 103-100-75).
علاوه بر آن با استناد به بررسی و شناساییهای صورت پذیرفته، میتوان به محوطههایی همچون قلعه سرک رشی، آشورمحلۀ حلیمهجان، رودخانه، سندس، تپههای گردکول روستاهای چلکاسر، چره و دفراز اشاره نمود که از جمله مناطق استقراری عصر آهن محسوب شده (خلعتبری،1392: 58-51) و تمام آنها در منطقۀ رحمتآباد قرارگرفتهاند.
شواهدی از معماری عصر آهن (خارج از بخش رحمتآباد)
طی سالهای 1965 - 1956 هیأت مشترک ایران و دانشگاه توکیو توانست محوطههایی همچون لاسلوکان، قلعهکوتی، نوروزمحله و خرمرود از توابع بخش دیلمان شهرستان سیاهکل را حفاری و به آثاری از عصر آهن تا دورۀ ساسانی دست یابد. کاوشهای باستانشناسی در قلعهکوتی به شناسایی آثار تیرکهای چوبی ذغالشده که به احتمال برای سازههای عصر آهن مورد استفاده قرار میگرفت، منجر شد Fukai, 1968: 30) & .(Sono
علیحاکمی سال 1346 ضمن کاوشهای باستانشناسی درگورستان گنجپر از محوطۀ باستانی کلورز در غرب سپیدرود، به آثاری از معماری ساختمان با سقفچوبی و پیسنگی برخورد نموده که سکونت در این مکان را به اثبات میرساند (حاکمی، 1347: 35). حاکمی در کاوشهای خود، قدمت بناها را به عصر آهن مربوط دانسته که با سنگهای رودخانهای (شکل4) ساخته شده بودند (آبیار، 1373: 21).
عبدالحسین شهیدزاده نیز به مواردی از آثار سکونت در کلورز برخوردکرده است؛ این آثار در برگیرندۀ 5 اتاق بود و مصالح آن را نیز سنگهای رودخانهای تشکیل میداد (شهیدزاده، 1348: 35).
آنچه محوطۀ باستانی کلورز را از دیگر آثار استان گیلان متمایز میکند وجود تپۀ باستانی در کنار محوطۀ گورستانی آن بوده که آثار معماری در آن مسجل شده است (خلعتبری، 1384: 29).
هیأت مشترک ایران و ژاپن با لایهنگاری در تپۀ جلالیه (کلورز) موفق به شناسایی چهار لایه با دو دورۀ فرهنگی گردید که در هر چهار لایه از آن، بقایای معماری بهدست آمد. مستند به لایهنگاری، بقایای معماری بجای مانده از مصالح، سنگهای رودخانهای بوده است. در مجموع بر اساس شواهد و مدارک حاصل از کاوشها از جمله معماری، یافتهها و طبقهبندی گونههای سفالی، سه دورۀ فرهنگی همچون عصر آهن، دورههای اشکانی و ساسانی تشخیص داده شد (Otsu et al 2005 ;Fahimi &Yamauchi 2005).
کافرستان روستای یسن از دیگر محوطههایی است که در فاصلۀ 81 کیلومتری از سیاهکل واقع شده و در نتیجۀ کاوشهای باستانشناسی چندین رشته دیوار سنگی در راستای شمالی ـ جنوبی و شرقی ـ غربی با فضاهای چهارگوش مورد شناسایی قرار میگیرد (شکل5). این ساختارها از سنگهای بزرگ "تخته سنگ" بههمراه ملات گل ساخته شده و در کنجها با چفت و بست کامل به یکدیگر میپیوستند (عباسنژاد سرستی و مجتبایی ثبوتی، 1393: 72). معماری بهدست آمده در کافرستان یسن بطور کلی، مبتنی بر کاربرد سنگ درشالوده و دیوارهاست؛ که در چند دورۀ متوالی از عصر آهن تا دورانتاریخی مورد استفاده قرار میگرفته است (جهانی و همکاران، 1391: 29).
شکل4: نمایی از حفاری تپه کلورز و معماری مرتبط با آن (بایگانی اسناد معاونت میراث فرهنگی گیلان)
شکل5: معماری سنگی درمحوطه نسکوه چال کافرستان یسن (عباس نژاد سرستی و مجتبایی ثبوتی، 1393: 73).
سایر
سال 1391 در نتیجۀ کاوش 4 ترانشه در محوطۀ گورستانی "سیاه سو" در 62 کیلومتری جنوبغربی شهرستان رودسر، 16 گور و یک دیوار سنگی بهدست آمده است (رامین و اکبری، 1391: 201).
هیأت مشترک ایران و کره جنوبی به سرپرستی محمدرضا باقریان، درهها و ارتفاعات شهرستانهای سیاهکل، املش و باقریان، درهها و ارتفاعات شهرستانهای سیاهکل، املش و رودسر را مورد بازدید و پایش میدانی قرار دادند که حاصل بررسیها، شناسایی بیش از 50 غار و پناهگاه صخرهای بوده و دادههای باستانشناسی بهدست آمده همچون سفال، حکایت از آن دارد که بیشتر مکانهای مذکور در عصر آهن مورد بهره برداری قرار گرفتهاند (باقریان، 1391: 86).
مناطق استقراری دوران معاصر
بیشک حاشیۀ جنوبی دریایخزر برای سکونت همواره مورد توجه گروهها و اقوام مختلف بوده است. بررسی و پایش میدانی از سکونتگاههای امروزی بخوبی نشان میدهد تعداد آبادیها نسبت به مساحت بخش رحمتآباد زیاد و در فاصلهای نزدیک به هم واقع شدهاند. از طرفی مقایسۀ مناطق استقراری و گورستانهای عصر آهن با روستاهای رحمتآباد بر این نکتۀ ظریف صحه میگذارد که در نتیجۀ استمرار سکونتگزینی در یک مکان خاص از عصر آهن تا به امروز، آبادیها درست بر روی محوطههای عصر آهن یا بسیار نزدیک به آنها قرار گرفتهاند.
بر این اساس و در راستای تایید ادعای مذکور، برای مثال روستای نصفی را میتوان نام برد که درهمتنیده با محوطههای استقراری و گورستانی عصر آهن، با تپههای مارلیک و پیلاقلعه 500 متر فاصله دارد؛ یا روستای چلهبر که بر روی محوطهای باستانی از عصر آهن قرارگرفته و این موضوع کم و بیش برای سایر آبادیها نیز صادق است.
مطابق با مستندات، بنظر میرسد هستۀ مرکزی و مهم سکونتگزینی منطقۀ مارلیک در عصر آهن، پیلاقلعه بوده باشد؛ حال آنکه این مهم امروز با فاصلهای نزدیک به 500 متر روستای نصفی را بوجود آورده است. همچنین منطقهای میان روستاهای چره، دشتویل و دفراز امروزی، با دربرگرفتن معماری و چند گورستان، بهنظر یکی از مکانهای مرکزی عصر آهن بوده و به نوعی مرکز حکومتهای محلی، داد و ستد و غیره میتوانسته باشد؛ حال آنکه در عصر حاضر و با 300 متر فاصله این نقش به روستای دشتویل سپرده شده است.
با آنچه بیان گردید اگر چه نه مطلق اما بصورت نسبی و تا حدود زیادی با اطمینان خاطر (مطابق با شواهد و مستندات) میتوان گفت مناطقی که در عصر آهن از رونق زندگی برخوردار و مساحت و جمعیت آنها نسبت به سایر آبادیها بیشتر بوده، امروز نیز همین اصل برای آنها صادق است؛ که از این میان به روستاهای نصفی، چره، شهران، اسطلخجان، رشی و غیره میتوان اشاره نمود.
قبور نیز از جمله فصول مشترک عصر آهن و دوران معاصر است که بیرون از محوطۀ مسکونی و خارج از روستاها شکل گرفته و اغلب در مکانهایی واقع شده که برای زیستن یا زراعت و کشاورزی مناسب نبوده و نیست.
بررسی شیوۀ تدفین از اعتقادات مردمان دو عصر نیز پرده برمیدارد؛ در حالیکه جوامع عصر آهن و دوران کنونی به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته و دارند اما در دوران معاصرهمچون عصر آهن از خاکسپاری ابزار، آلات و وسایل شخصی همراه با متوفی در قبور خبری نیست.
وسعت گورستان بخصوص در برخی از مناطق همچون نصفی (مارلیک)، شهران، اسطلخجان و دیگر نقاط بخش رحمتآباد بیش از هر چیز، بزرگی جوامع را یادآور میشود. وجود معماری در نقاط مختلف منطقه از زندگی یکجانشینی حکایت داشته وکشف پیکرک گاوها با خیش در مارلیک نیز بر آن صحه میگذارد.
از دیگر نکات مورد توجه اینکه اغلب روستاها در درهها، مسیررودخانهها و مناطق پایکوهی شکل گرفتهاند؛ که در مجموع میتوان گفت شرایط لازم برای زندگی در منطقۀ رحمتآباد از دوران باستان تا عصر حاضر مستمر فراهم بوده، آنگونه که مردمان دورانهای مختلف بتوانند با تأمین حداقل امکانات به زندگی خویش ادامه دهند.
مستند به بررسیهای صورت پذیرفته، منطقۀ رحمتآباد از مدتهای مدید و حتی از دوران پارینهسنگی، محلی مناسب برای زندگی کردن و امرار معاش بوده است؛ آنچنانکه علاوه بر گذشته، هماکنون نیز یکی از کانونهای جمعیتی شهرستان رودبار و استان گیلان بشمار میرود.
عوامل مؤثر بر استقرار و سکونتگزینی انسان
بیتردید در انتخاب سکونتگاههای استقراری انسان، عوامل مختلفی دخالت دارد؛ چه اینکه یک عاملِ مشخص، هرگز به تنهایی نمیتواند بستر لازم برای زندگی طولانی مدت بشر در نقطهای معین را فراهم سازد. مطالعات الگوهای استقراری از جمله رهیافتهایی است که میتواند به شناخت برهمکنشهای بین انسان و محیط منجر شود (Renfrew & Bahn, 1991:36). همچنین بهنظر میرسد عوامل انتخاب اقامتگاههای دائم در یک سرزمین نسبت به سرزمینی دیگر تا حدود زیادی یکی بوده و فقط ممکن است نقش یک عامل از عاملی دیگر پررنگتر باشد؛ که در این میان به یقین عوامل طبیعی نقش اصلی را در شکلگیری و تعیین جهات توسعه نواحی سکونتگاهی دارد (مرعی و ملکی، 1403: 562).
استون را اعتقاد بر آن است که عوامل محیطی با جاذبه و دافعههای مختلف در انتخاب مکان برای ایجاد استقرار، نقش بسزایی برعهده داشته و در نهایت همین عوامل در کنار سایر عوامل فرهنگی باعث ایجاد الگوی استقراری در یک محوطه میشود (Aston, 1999: 63-70).
جوامع انسانی مطابق با آزمون و خطا و اندوختههای علمی، محل زندگی خویش را با توجه به توپوگرافی زمین، دسترسی به منابع زیستی، امنیت، امکان سازش با طبیعت، امکان بهرهبرداری بهینه از محیط و غیره انتخاب و تلاش میکرد سکونتگاهی برخوردار از آسایش داشته باشد (صیدایی و نوروزی آورگانی، 1389).
همچنین پژوهشهای مختلفی در خصوص بررسی چگونگی تاثیر عوامل محیطی و جغرافیایی بر پراکندگی سکونت و استقرارگاههای انسانی صورت پذیرفته که از آن جمله میتوان به پژوهشهای وثوق و همکاران 1397؛ بهرامی و همکاران 139۶؛ کوهپر و همکاران 1390؛ اشاره کرد که همه به این نتیجه رسیده است بین عواملمحیطی همچون آب و هوا، پوششگیاهی، آب و خاک، ارتفاع و سایر عوامل با توزیع فضایی سکونتگاههای انسان در دورههای پیش از تاریخ و تاریخی ارتباط و همبستگی وجود دارد؛ و در ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع نقش اساسی ایفا مینمایند (سیاهپوش، 1352: 3).
بررسی مناطق استقراری انسان در شهرستان رودبار ـــ چه در گذشتههای دور و چه امروز ـــ بهخوبی روشن میسازد که معیار انتخاب سکونتگاهها تا حدود بسیار زیادی از عوامل مشترک تبعیت میکرده است؛ چرا که همانطور بیان گردید نواحی سکونتگاهی از دیرباز متاثر از عوامل طبیعی بوده (گنجائیان، 1392) و با آن رابطۀ معکوس داشته است؛ به اینصورت که هر چه دانش فنی انسان در مواجهه با محیط طبیعی پایین بوده، میزان تأثیرپذیریش بیشتر شده و برعکس (موسوی و همکاران، 1390: 2).
اکنون از آنجاییکه عوامل طبیعی بر انتخاب استقرارگاهها بیشترین تاثیر را داشته است، بر این اساس بسیاری از سکونتگاههای امروزی بشر درست بر روی زیستگاههای باستانی واقع شده که این موضوع به دلایل عوامل تاثیرگذار مشترک بر شکلگیری مناطق مسکونی به شرح زیر بوده است.
1. آب و هوا
با عنایت به عناصر مختلف از جمله دما، بارش، رطوبتنسبی، یخبندان و غیره که در مجموع آب و هوای یک منطقه یا سرزمین را شکل میدهد (مشهودی، 1389: 235)، اقلیم منطقۀ رحمتآباد معتدل ارزیابی میشود. آب و هوا طی دورانهای گذشته و حتی دوران معاصر نیز نقش بسزایی در شکلگیری سکونتگاهها و مراکز استقرار داشته است. در گذشته هرگاه سیستم زمین به آستانهها رانده شده و از تعادل خارج گردیده، تغییرات اقلیمی شدید و گستردهای به وقوع پیوسته (Alley, 2003 در شیخ بیکلو و چایچی، 1399) تا آنجا که ابرخشکسالیهای مرتبط با تغییر اقلیم غیرقابل پیشبینی و غیرقابل تحمل بودهاند؛ و به احتمال سبب فروپاشی سیاسی، مهاجرتها و جستجو برای یافتن زیستگاههای مساعدتر شدهاند (Weiss, 2017 در شیخ بیکلو و چایچی، 1399). آبوهوای معتدل و ریزش نزولات جوی فراوان، باعث شده است که جایجای این شهرستان رودبار محل مناسبی برای زیست جوامع انسانی باشد که این مهم از گذشتههای دور تا به امروز تداوم داشته است.
2.موقعیت جغرافیایی
عارضۀ طبیعی یکی از مهمترین اجزاء سازندۀ چشمانداز است (Bloom, 1991)، که پس از آب و هوا به لحاظ اهمیت و تقدم وتاخر در جایگاه دوم قرار دارد. در الگوی استقرار، بیشترین توجه به جغرافیای زیستی و رابطۀ آن در مکانگزینی و زیست در پهنۀ جغرافیایی معطوف میشود که با توجه به تفاوت وضعیت جغرافیایی هر منطقه، نحوۀ پراکنش استقرارها نیز باهم متفاوت است (Kowalewski, 2008: 277).
استقرار جوامع انسانی در سطح زمین همواره برای دستیابی به حداکثر منابعطبیعی مانند منابعآبی، پوشش گیاهی مناسب و دسترسی به زمین قابلکشت صورت گرفته است؛ که بیشک این تلاش بر پایۀ اصولی است که امروز به علم مکانیابی تعبیر میشود (علیائی، 1398: 46). در این راستا موقعیت جغرافیایی رحمتآباد و چگونگی پراکنش استقرارگاهها در آن تا حدود زیادی مشابه و از امتیازات یکسان برخوردار بوده است. اینک بدرستی میتوان اشاره نمود که بیشتر سکونتگاههای عصر آهن در درههایی با پوشش گیاهی مناسب و نزدیک به منابع آب واقع شده و در این محدوده نیز از بلندترین مکان بعنوان محل استقرار و زندگی استفاده شدهاست.
3. منابع آب
از دیرباز عوامل طبیعی و عمدتا آب نقش تعیینکنندهای در مکانگزینی سکونتگاههای انسانی ایفا میکرد و در این میان یکی از مهمترین پدیدههای آبی که در سطح سرزمینی نه تنها در استقرار آبادیها، بلکه در برپایی هر نوع زیستگاه انسانی نقش بسزایی ایفا میکند، رودخانه است؛ که بر این مبنا در طول و در کرانههای مسیرهای رودخانه، مراکز روستایی متعدد و مهمی شکلگرفته که میتوان چنین مراکزی را از پررونقترین آبادیهای روستایی کشور بحساب آورد (سعیدی و حسینیحاصل، 1388: 86). مکان اولیۀ شهرها با منابع آب وابستگی نزدیکی داشته و نقشۀ شهرها با آن ترسیم یافته است. شهرهای ایران بطور وسیعی بر روی جلگههای پایکوهی و وابسته به منابع آب بهوجود آمدهاند (نظریان، 1381: 5).
مردم در گذشته در مکانهایی زندگی میکردهاند که امروز نیز زیستگاه مناسبی بهشمار میرود (هول،1382: 29)؛ و بر این اساس نیز سکونتگاههای عصر آهن اغلب در داخل درهها و در امتداد رودخانهها به وجود آمدهاند. همیشه تمدنهای درخشان در کنار رودهای بزرگ بالیدهاند (مجیدزاده، 1376: 3) و در این راستا به یقین سپیدرود هم نه تنها نقش اساسی و غیرقابلانکار در شکلگیری سکونتگاههای دوران باستان و دوران معاصر رحمتآباد داشته که علاوه بر آن حیات شهرستان رودبار و استان گیلان نیز وابسته به منابع آبی سپیدرود است.
با استناد به آمار، از نزدیک به 12 محوطۀ استقراری بخش رحمتآباد (متعلق به عصر آهن) که تا به این تاریخ شناسایی شده، بیش از 40 درصد از محوطهها (5 سکونتگاه) در فاصلۀ 3 کیلومتری و کمتر به سپیدرود قرارگرفته که در این میان حداقل و حداکثر فاصلۀ محوطهها از رود مذکور به ترتیب 2 و 25 کیلومتر است.
اینک اگر چه سپیدرود بعنوان منبع اصلی آب و مادر رودخانههای شهرستان و بخش محسوب میشود، اما باید توجه داشت که رودهای کوچک، بزرگ دائمی و فصلی و چشمهسارهای اختصاصی زیادی از نزدیکی محوطهها عبور میکرده و البته وابستگی سکونتگاهها به این منابع آبی به مراتب بیشتر از سپیدرود نیز بوده است؛ از آن جمله است رودهای گوهررود، سیاهرود، دیورشرود، شهرانرود و غیره که محوطههای ارزشمند پیلاقلعه و مارلیک، چره و شهران به ترتیب با فاصله چند ده متری و بیشتر در کنار رودهای مذکور واقع شدهاند (شکل6).
شکل6. نقشه منابع آبی و رودخانههای بخش رحمتآباد (تهیه و ترسیم از موسی امینی).
۴. پوششگیاهی
تمرکز فضایی سکونتگاهها از شدت پوششگیاهی زمینهای محلی، دسترسی به منابع آب، تنوع زیستی و غیره تاثیر پذیرفته و فراهمکنندۀ معیشت و فعالیتهای انسانی بوده است (Zhang et al., 2014). پوشش گیاهی در شکلگیری و تکوین سکونتگاههای جوامع انسانی نقش بسزایی ایفا نموده و شرایط اقلیمی و امکاناتی که هر منطقه در اختیار ساکنان آن قرار میداد، نوع و سبک معماری را مشخص مینموده است؛ چرا که بشر پیوسته درصدد بوده تا از آسانترین راه به سرپناهی مطمئن دست یابد. در سواحل رود کارون بهدلیل برخورداری از خاک بسیار مرغوب، وجود چوب کافی برای سوزاندن و ایجاد حرارت لازم برای پخت خشتخام، شهر عظیم خشتی شوش و معبد چغازنبیل شکل میگیرد (گیرشمن، 1374: 23). بر همین اساس با وجود پوشش جنگلی در گیلان، مصالح غالب منازل مسکونی مردم نیز از چوب بوده است.
با استناد به پایش میدانی، مناطق زیر 300 متر ارتفاع از سطح آبهای آزاد، بدون پوششگیاهی انبوه و اغلب با باغات میوه به زیر کشت محصولاتی همچون برنج و گندم رفته و از ارتفاع 400 تا 1000متر ارتفاع، پوشش گیاهی اغلب مناطق انبوه و جنگلی است. همچنین از روستای شهران به طرف رشت از آنجایی که بر رطوبت هوا افزوده میشود، پوشش جنگلی متراکم جلوهگری نموده و برعکس از روستای مذکور هر چه بطرف شهر رودبار حرکت کنیم، بهدلیل شدت گرما و کاهش رطوبت، با پوششگیاهی لخت و عریان روبهرو میشویم (شکل7).
شکل7: الگوی پوشش گیاهی بخش رحمت آباد و بلوکات (تهیه و ترسیم از موسی امینی).
۵. خاک
حاصلخیزی خاکی که بتواند شرایط لازم برای کشت و زرع انواع گیاهان، غلات و فعالیتهای جانبی دیگر را فراهم نماید، به یقین عاملی تعیینکننده در انتخاب سکونتگاهها بوده است. پیدایش سکونتگاههای انسانی بویژه درگذشته که عوامل طبیعی از اهمیت بیشتری جهت مکانگزینی سکونتگاه داشتند، وابسته به خاک مناسب در منطقه بوده و نوع خاک در شکلگیری و پراکندگی سکونتگاهها نقش اساسی داشتهاست (افراخته، 1393: 32).
خاکحاصلخیز رسوبی بخش رحمتآباد بصورت محدود بوسیلۀ رودخانهها و سیلابها در امتداد رودخانهها و درهها برجای مانده است.
خاک، عاملی است که گیاهان در آن رشد میکنند و لذا یکی از ویژگیهای مهم و اساسی خاک، عمق آن میباشد (بهرامی و همکاران، 139۶). بیگمان منطقهای که امروز دارای اراضی زیاد با کاربری کشاورزی است در گذشته نیز دارای زمینهای مناسب جهت کشت و کار و استفاده از مراتع برای اقوام کوچرو بوده است (رضایی، 1395) و این قاعدۀ کلی برای بخش رحمتآباد نیز بخوبی صدق مینماید. کوتاه سخن باید گفت خاکهای جلگهای، کوهپایهای و کوهستانی از جمله خاکهای موجود در بخش رحمتآباد بوده که از این میان خاکهای رسی، محصول رودخانههای مختلف مرغوبترین نوع خاک است که در دو سوی درهها شکل گرفته است (شکل8).
شکل 8: نقشۀ نوع و گسترۀ خاکهای بخش رحمتآباد (تهیه و ترسیم از موسی امینی).
۶. ارتفاع
اصولا ارتفاعات خیلی بلند، جاذب جمعیت نیستند و بهعلت وجود شیب، عدم تشکیلخاک، مشکل بودن ارتباطات، کاهش فشار و کمی اکسیژن، سکونت در این نواحی دشوار خواهد بود (استعلاجی، 1384).
اگر چه از مجموع کل مناطق روستایی کشور حدود 54 درصد از آن در ارتفاع 1000 تا 2000 متری استقرار یافتهاند،(پاپلییزدی، 1367: 15) اکثریت قریب به اتفاق مراکز مهم استقراری رحمتآباد از جمله مارلیک، پیلاقلعه، چره، شهران، رشی و غیره تا ارتفاع 500 متر و در مجموع زیر 1000 متر ارتفاع بوجود آمده (شکل9) و این ویژگی نه تنها دوران عصر آهن بلکه دوران معاصر را نیز شامل میشود؛ اگر چه که با پیشرفت جوامع بشری و استفاده از امکانات مناسب، بسیاری از سکونتگاههای امروزی تا ارتفاع بیش از 1000 متری نیز شکل گرفته است.
به تحقیق یکی از دلایل اصلی کاهش تعداد جمعیت ساکن در سکونتگاههای نواحی کوهستانی عامل ارتفاع است (صدرموسوی، 1369). بنابراین به درستی باید اذعان نمود که بیشتر مراکز جمعیتی در دشتهای پایکوهی واقع شدهاند؛ چرا که وقتی ارتفاع افزایش مییابد، اقلیم به سردی میگراید، فضای مناسب برای انجام فعالیتهای مرتبط با کشاورزی محدود میشود و بنابراین روستاها کوچک مقیاس خواهند بود (Potosyan, 2017). در مجموع ارتفاع یکی از عوامل شکلگیری سکونتگاهها در دوران معاصر و بخصوص دورانهای گذشته همچون عصر آهن بوده که هر چه بر ارتفاع افزوده شود، به همان میزان از استقرار و سکونت انسان کاسته میشود. در واقع عامل ارتفاع بر روی عوامل اقلیمی نظیر دما، بارش و تبخیر اثر گذاشته و بهصورت مستقیم میتواند بر استقرار سکونتگاهها تاثیر گذاشته باشد (جعفربیگلو و دیگران، 1392).
شکل9: نقشه ارتفاع مناطق بخش رحمتآباد و بلوکات شهرستان رودبار(تهیه و ترسیم از موسی امینی).
7. شیب و جهت شیب
شیب یکی از مهمترین عوامل تغییر و تحول ناهمواریهای سطح زمین بشمار آمده و به این ترتیب در زندگی انسان و فعالیتهای مستقیم و غیرمستقیم او اثر میگذارد (زمردیان، 1393: 25). سکونتگاههای عصر آهن و دوران معاصر رحمتآباد، اغلب در مکان هایی قرار گرفتهاند که با شیب مناسب برای سکونتگزینی و ایجاد سازه مطلوب بوده است. از آنجاییکه بهترین شیب برای مکانیابی سکونتگاهها 5 تا 10 درصد است (جولائی و همکاران، 1398: 57) بررسیها نشان میدهد که اگر چه متوسط شیب مناطق مختلف به 50 درصد و بیشتر میرسد، این موضوع اغلب برای زمینهای کشاورزی و گورستانها صادق است؛ درحالیکه بیشتر سکونتگاهها در نقاطی قرار گرفتهاند که شیب آن تا 40 درصد برای زندگی مطلوب بوده (شکل10) و جهت شیب نیز در جهات مختلف از جمله رو به آفتاب برای فعالیتهای کشاورزی مناسب بوده است. بدیهی است هر چه به سمت مناطق کوهپایهای و کوهستانی حرکت کنیم، بر مقدار شیب افزوده شده و به موازات آن از تعداد سکونتگاهها کاسته و بر شمار مراتع و جنگل افزوده میشود. شیب، از جمله عوامل طبیعی در کنار سایر عوامل است که به نوعی استقرار انسان را به چالش میکشاند؛ که در این راستا هرچه بر مقدار شیب افزوده شود، از تعداد سکونتگاهها کاسته شده و این عامل بخصوص در دورانهای گذشته همچون عصر آهن بیشتر از دوران معاصر تاثیرگذار بوده است.
شکل10: نقشه راهنمای شیب و درصد آن در مناطق مختلف رحمت آباد و بلوکات (تهیه وترسیم از موسی امینی)
حاصل سخن
مطابق با نتایج حاصل از مستندات، اگر چه شمار گورستانها از سکونتگاههای عصر آهن در بخش رحمتآباد به مراتب بیشتر است، اما این مهم به دلایلی همچون عدم کاوشهای هدفمند به منظور شناسایی استقرارگاهها بوده و مضاف بر آن استفاده از مصالحی همچون چوب برای ایجاد سازه، باعث شده تا دو عامل رطوبت و آتش، بناها را پوسیده و تخریب نماید؛ تا آنجا که امروزه از بقایای آنها نشانی برجای نمانده است. علاوه بر آن در حالیکه آثار بجای مانده در گورستانها به نوعی روایتگر شیوههای زندگی انسان است (از آن جمله پیکرک گاوهای کوهاندار همراه با خیش که بر کشاورزی و زندگی یکجانشینی و قاطر با بار بر رونق کوچنشینی در منطقۀ مارلیک دلالت دارد) ایجاد سازههایی با مصالحی از سنگ و آجر در قالب قلعههای مستحکم دفاعی و مسکونی بر فراز تپههای بلند، بیش از هر چیز از زندگی مبتنی بر یکجانشینی حکایت دارد.
ناگفته نماند طبقات اجتماعی، دارای گورستانهای مختلفی بودهاند که این موضوع بر شمار گورستانها افزوده و با عنایت به اینکه غیر از طبقۀ حاکم که در قلعه زندگی میکردند، عامۀ مردم نیز پیرامون قلعه بسر میبردند و مساکن ایشان (غالبا با مصالح چوبی) از میان رفته اما آثار گورستانها تاکنون برجای مانده است.
اینک از آنجاییکه اغلب آبادیهای دوران معاصر بر روی آثار دورۀ فرهنگی عصر آهن یا نزدیک به آن واقع گردیده، عوامل موثر بر استقرار در هر دو مقطع زمانی تا حدود زیادی یکسان بوده است. آب و هوا، موقعیت جغرافیایی، منابع آب، پوشش گیاهی، خاک حاصلخیز، ارتفاع و شیب از مهمترین عواملی بوده که مردم را به زیستن در منطقۀ رحمتآباد ترغیب و بستر لازم را برای زندگی ایشان مهیا مینموده است؛ آنگونه که با گذشت سالیان متمادی، نه تنها از اعتبار مناطق مذکور کاسته نشده، بلکه بر اهمیت آن بیش از پیش افزوده شده است.
منابع
آبیار، منصور. (۱۳۷۳). چگونگی تدفین در منطقه گیلان از نیمههزاره دوم تا اواخر نیمهاول هزاره اول پیش از میلاد (پایاننامه کارشناسی ارشد). دانشگاه تهران.
افراخته، حسن. (۱۳۹۳). جغرافیای روستایی ایران. تهران: سمت.
استعلاجی، علیرضا، و قدیریمعصوم، مجتبی. (۱۳۸۴). بررسی عوامل جغرافیایی در نظام استقرار سکونتگاهها با تأکید بر تکنیکهای کمی و پژوهشی (مطالعه موردی: ناحیه ویکلیج از توابع شهرستان نمین). مجله پژوهشهای جغرافیایی، ۵۳، ۱۲۱-۱۳۶.
باقریان، محمدرضا. (۱۳۹۱). بررسیهای باستانشناسی هیأت مشترک ایران و کره جنوبی دوران سنگ در ایران. در چکیده مقالههای یازدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران (ص. ۸۶-۸۷). تهران: موزه ملی.
بهرامی، امیر، رضالو، رضا، و آفتاب، احمد. (۱۳۹۶). نقش عوامل طبیعی در توزیع اکولوژیک زیستگاههای باستانی استان اردبیل. فصلنامه علمی ـ پژوهشی فضای جغرافیایی، ۱۷(۵۷)، ۱۳۹-۱۵۷.
بیگلری، فریدون، جهانی، ولی، مشکور، مرجان، آرگان، آلن، شیدرنگ، سونیا، و طاهری، کمال. (۱۳۸۵). غار دربند: شواهدی نویافته از دوره پارینهسنگی قدیم در گیلان. مجله باستانشناسی و تاریخ، ۲۱(۱).
پاپلییزدی، محمدحسین. (۱۳۶۷). فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور. مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس.
جعفر بیگلو، منصور، قدیریمعصوم، مجتبی، موسویروزان، سید محمد، و بخشی، زهرا. (۱۳۹۲). نقش عوامل طبیعی در پراکنش فضایی سکونتگاههای روستایی شهرستان تربتجام. اقتصاد فضا و توسعه روستایی، ۲(۴)، ۳۳-۵۴.
جولائی، واحد، رضالو، رضا، و حاجیزاده، کریم. (۱۳۹۸). تحلیل نقش عوامل محیط طبیعی در نظام استقرار سکونتگاههای باستانی (نمونه موردی: محوطههای عصر آهن ۳ دشت مهاباد). جغرافیا و برنامهریزی منطقهای، ۱۱(۴)، ۴۷-۷۱.
جهانی، ولی، همرنگ، بهروز، مجتباییثبوتی، رقیه، و کوهی، مجید. (۱۳۹۱). کاوش در محوطه باستانی کافرستان یسن. در چکیده مقالههای یازدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران (ص. ۱۲۹). تهران: موزه ملی.
حاکمی، علی. (۱۳۴۷). اشیاء فلزی مکشوفه در کلورز گیلان. یادنامه پنجمین کنگره بینالمللی باستانشناسی و هنر ایران. وزارت فرهنگ و هنر.
خلعتبری، محمدرضا. (۱۳۸۴). گزارش مقدماتی فصل اول کاوشهای باستانشناسی در تپه کلورز رستمآباد. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور.
خلعتبری، محمدرضا. (۱۳۹۲). گیلان در عصر آهن (چاپ اول). تهران: نشرگوی.
رامین، شهرام، و اکبری، مسعود. (۱۳۹۱). گورستان عصر آهن سیاهسو رودسر گیلان. در چکیده مقالههای یازدهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران (ص. ۲۰۱). تهران: موزه ملی.
رضایی، محمدحسین. (۱۳۹۵). نقش عوامل محیطی بر شکلگیری استقرارهای دوره باکون در دشت کازرون، جنوب ایران. پژوهشهای باستانشناسی ایران، ۷(۱۴)، ۷-۲۴.
زمردیان، محمدجعفر. (۱۳۸۶). کاربرد جغرافیای طبیعی در برنامهریزی شهری و روستایی. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
سعیدی، عباس، و حسینی حاصل، صدیقه. (۱۳۸۸). شالوده مکانیابی و استقرار روستاهای جدید. تهران: انتشارات بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، معاونت عمران روستایی.
سیاهپوش، محمدتقی. (۱۳۵۲). پیرامون آب و هوای باستانی فلات ایران. تهران: نشر ابن سینا.
شهیدزاده، عبدالحسین. (۱۳۴۸). گزارش مقدماتی هیأت کاوشهای علمی باستانشناسی گیلان. گزارش شماره ۱۸ استان گیلان. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور (منتشر نشده).
شیخ بیکلواسلام، بابک، و چایچی امیرخیز، احمد. (۱۳۹۹). سازگاریهای جوامع انسانی عصرهای مفرغ و آهن شمال ایران مرکزی با رویدادهای اقلیمی هولوسن. پژوهشهای تغییرات آب و هوایی، ۱(۲)، ۳۹-۵۴.
https://doi.org/10.30488/ccr.2020.111121
صدرموسوی، میرستار، طالبیفرد، رضا، و نیازی، چیا. (۱۳۹۶). بررسی نقش عوامل طبیعی در توزیع جغرافیایی سکونتگاههای روستایی (مطالعه موردی: شهرستان صحنه). مطالعات برنامهریزی سکونتگاههای انسانی، ۱۲(۴)، ۷۳۱-۷۴۹.
صیدایی، سیداسکندر، و نوروزیآورگانی، اصغر. (۱۳۸۹). تحلیلی بر الگوهای استقرار فضایی سکونتگاههای روستایی در استان چهارمحال و بختیاری. فصلنامه جغرافیا و توسعه، ۸(۱۸)، ۵۳-۶۸.
https://doi.org/10.22111/gdij.2010.1120
عباس نژادسرستی، رحمت، و مجتبایی ثبوتی، رقیه. (۱۳۹۳). معماری مناطق غربی مازندران و بخشهای شرقی گیلان در عصر آهن. پژوهشهای باستانشناسی ایران، 4(7)، 67-80.
علیائی، محمدصادق. (۱۳۹۸). بررسی نقش عوامل طبیعی در پراکنش و استقرار سکونتگاههای روستایی شهرستان زنجان. مهندسی جغرافیایی سرزمین، 3(5)، 45-57.
فهیمی، حمید. (۱۳۸۱). فرهنگ عصر آهن در کرانههای جنوب غربی دریای خزر. تهران: سمیرا.
فلاحیان، یوسف. (۱۳۹۴). عصر آهن گیلان. تهران: موسسه فرهنگی هنری پیشین پژوه.
گنجائیان، حمید. (۱۳۹۹). مخاطرات ژئومورفولوژیک مناطق شهری، روشهای مطالعات و راهکارهای کنترل آنها. تهران: نشر انتخاب.
گروه پژوهشگران ایران. (۱۳۸۴). کتاب گیلان، جلد اول (چاپ سیزدهم).
گیرشمن، رومن. (۱۳۷۴). زیگورات چغازنبیل، ترجمه اصغر کریمی، چاپ اول. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
مجیدزاده، یوسف. (۱۳۷۶). تاریخ و تمدن بینالنهرین (جلد اول). تهران: انتشارات علمی ـ فرهنگی، چاپ اول.
مرعی، ریاض، و ملکی، سعید. (۱۴۰۳). نقش عوامل طبیعی در توسعه فیزیکی شهرهای استان خوزستان. جغرافیا و روابط انسانی، ۷(۱)، ۵۵۷-۵۶۲.
مشهودی، سهراب. (۱۳۸۹). قابلیتسنجی زمین روستایی. تهران: انتشارات بنیاد مسکن انقلاب اسلامی.
موسوی کوهپر، سید مهدی، حیدریان، محمود، آقایاری، محسن، خطیب شهیدی، حمید، وحدتی نسب، حامد، و نیستانی، جواد. (۱۳۹۰). تحلیل نقش عوامل طبیعی در توزیع فضایی محوطههای باستانی استان مازندران. پژوهشهای جغرافیایی طبیعی، (۷۵)، ۱-۱۷.
میرصالحی، سید مهدی. (۱۳۸۵). بررسی و معرفی اشیاء هزاره اول محوطه چره (پایاننامه کارشناسی ارشد). دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر.
نظریان، اصغر. (۱۳۸۱). جغرافیای شهری ایران (چاپ پنجم). تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
نگهبان، عزتالله. (۱۳۷۸). حفاریهای مارلیک. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
وثوق بابایی، الهام، و مهرآفرین، رضا. (۱۳۹۷). تحلیل نقش مولفههای زیست محیطی بر پراکندگی استقرارهای اشکانی (مطالعه موردی: حوزه رودخانه چهلچای مینودشت گلستان). پژوهشهای باستانشناسی ایران، 8(16)، 183-202. https://doi.org/10.22084/nbsh.2018.14420.1635
هول، فرانک. (۱۳۸۲). باستانشناسی غرب ایران، ترجمه زهرا باستی، چاپ چهارم. تهران: سمت.
Alley, R. B., Marotzke, J., Nordhaus, W. D., Overpeck, J. T., Peteet, D. M., Pielke, R. A., Pierrehumbert, R. T., Rhines, P. B., Stocker, T. F., Talley, L. D., & Wallace, J. M. (2003). Abrupt climate change. Science, 299(5615), 2005–2010.
Aston, M. (1999). Interpreting the landscape. London and New York: Routledge.
Bloom, A. (1991). Geomorphology: A systematic analysis of late Cenozoic. New Delhi: Prentice-Hall of India, p. 31.
Fahimi, H., & Yamauchi, K. (2005). The fourth season of archaeological survey on the west bank of the Sefidrud: From the Sorkhan Valley to the River Qezel-Owzan. In Preliminary Report of the Iran Japan Joint Archaeological Expedition to Guilan; 4th Season. Tokyo: ICHTO & MECCJ.
Kowalewski, S. A. (2008). Regional settlement pattern studies. Journal of Archaeological Research, 16, 225–285.
Otsu, T., Nokandeh, J., & Adachi, T. (2005). Excavation research of Tappe Jalalie. In Preliminary Report of the Iran Japan Joint Archaeological Expedition to Guilan; 2nd Season 2002. Tokyo: ICHTO & MECCJ.
Potosyan, A. H. (2017). Geographical features and development regularities of rural areas and settlements distribution in mountain countries. Annals of Agrarian Science.
Renfrew, C., & Bahn, P. (1991). Archaeology: Methods and practice. Thames and Hudson.
Sono, T., & Fukai, S. (1968). Dailaman III, the expedition at Hassani Mahalle and Ghale Kuti, 1964. Tokyo: The University of Tokyo.
Weiss, H. (2017). Megadrought, collapse, and causality. In H. Weiss (Ed.), Megadrought and collapse: From early agriculture to Angkor (pp. 1–31). Oxford, UK: University Press.
Zhang, Z., Xiao, R., Shortridge, A., & Wu, J. (2014). Spatial point pattern analysis of human settlements and geographical associations in eastern coastal China: A case study. International Journal of Environmental Research and Public Health, 11, 2818–2833. https://doi.org/10.3390/ijerph110302818