هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش آموزش مهارتهای حل مسأله بر خود تعیینگری و شکوفایی در بین دانشجویان زن دانشگاه آزاد اسلامی شهر قدس تهران بود. این پژوهش به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان زن کارشناسی چکیده کامل
هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش آموزش مهارتهای حل مسأله بر خود تعیینگری و شکوفایی در بین دانشجویان زن دانشگاه آزاد اسلامی شهر قدس تهران بود. این پژوهش به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان زن کارشناسی ارشد رشته روانشناسی عمومی دانشگاه آزاد اسلامی شهر قدس تهران در سال تحصیلی 1401-1400 به تعداد 71 نفر بود که از بین آنها تعداد 30 نفر داوطلب واجد شرایط به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه (آزمایش و کنترل) تقسیم شدند. برای جمعآوری دادههای مورد نیاز در مراحل پیشآزمون و پسآزمون از پرسشنامههای خود تعیینگری لاگاردیا و همکاران (2000) و شکوفایی سلیمانی و همکاران (1394) استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه (هر جلسه 60 دقیقه) و به مدت 5 هفته تحت مداخله آموزشی مهارتهای حل مسأله دزوریلا و گلدفرید (1971) قرار گرفت. دادهها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس و بوسیله نرمافزارSPSS24 تجزیه و تحلیل شد. سطح معنیداری برای همه آزمونها 05/0 لحاظ گردید. نتایج نشان داد آموزش حل مسأله گروهی در مرحله پسآزمون باعث افزایش نمره خود تعیینگری (001/0>P) و شکوفایی (001/0>P) دانشجویان در گروه آزمایش شد. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجهگیری کرد که مسؤولان و برنامه-ریزان سازمان دانشگاه آزاد اسلامی برای افزایش میزان خود تعیینگری و شکوفایی دانشجویان میتوانند از آموزش مهارت-های حل مسأله استفاده کنند.
پرونده مقاله
هدف از این پژوهش، بررسی دیدگاه های متخصصین پیرامون هوشمعنوی، راهکارهای پرورش و آثار تربیتی آن می باشد. در این مقاله از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. جمع آوری داده ها نیز از طریق فیش برداری و با مرور منابع مکتوب از جمله کتب، مقالات، پایان نامه ها، اسناد و من چکیده کامل
هدف از این پژوهش، بررسی دیدگاه های متخصصین پیرامون هوشمعنوی، راهکارهای پرورش و آثار تربیتی آن می باشد. در این مقاله از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. جمع آوری داده ها نیز از طریق فیش برداری و با مرور منابع مکتوب از جمله کتب، مقالات، پایان نامه ها، اسناد و منابع الکترونیکی انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سازه هوش معنوی یکی از مفاهیم جدید و جذابی است که در پرتو علاقه صاحب نظران و روانشناسان به حوزه دین و معنویت مطرح شده است. آنچه که موجب شده است تا سازه معنویت به عنوان هوش مفهوم سازی شود، آن دسته از یافتههای علمی بیانکننده این واقعیت میباشد که کاربست الگوهای ویژهای از افکار، هیجان و رفتار در زندگی روزمره میتواند موجب افزایش سازگاری و بهزیستی انسان شود. هوش معنوی به واسطه برخی از تواناییها و ویژگیهای ذاتی مثل توانایی برای ورود به حالتهای متعالی، توانایی شناسایی ابعاد غیرمادی و ایجاد یک دیدگاه کل گرایانه به تجربههای زندگی، آشکارا میتواند از دیگر انواع هوش متمایز شود. همچنین یافتهها نشان داد که در متون اسلامی نیز توجهات زیادی به مؤلفه هوش معنوی شده است. هوش معنوی را میتوان با تمرینهای مختلف توجه، تغییر شکل دادن هیجانات و تقویت کردن رفتارهای اخلاقی، افزایش داد. در این مقاله به تفصیل مباحث مربوط به هوش معنوی و همچنین نظر متخصصین پیرامون آن مورد بررسی قرار گرفته است.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر فراتحلیل عوامل موثر در گرایش زنان ایرانی به عمل های جراحی زیبایی بود. جامعه تحقیق شامل50 پژوهشی بود که در ارتباط با عوامل روانشناختی و اجتماعی موثر در گرایش زنان به جراحی زیبایی در سال های 86 تا 96 انجام شدند که از این میان 32 پژوهش با شرایط لازم از لحاظ چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر فراتحلیل عوامل موثر در گرایش زنان ایرانی به عمل های جراحی زیبایی بود. جامعه تحقیق شامل50 پژوهشی بود که در ارتباط با عوامل روانشناختی و اجتماعی موثر در گرایش زنان به جراحی زیبایی در سال های 86 تا 96 انجام شدند که از این میان 32 پژوهش با شرایط لازم از لحاظ اعتبار داده ها و روش پژوهش، توسط پنج داور به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شد. اطلاعات مربوط به 32 پژوهش در کاربرگ فراتحلیل که توسط محقق تنظیم شده بود، ثبت شد. برای تحلیل داده ها در بخش آمار توصیفی از نرم افزار SPSS و در بخش آمار استنباطی از نرم افزار فراتحلیل جامعCMA3 استفاده شد. از بین 18 متغییر موثر بر انجام جراحی زیبایی، چهار متغییر بیشترین اندازه اثر را داشتند. بر اساس نتایج تحلیل ها، هویت اجتماعی با اندازه اثر 7/7، مقبولیت اجتماعی 4/7، هوش هیجانی 2/7 و خود کارآمدی عمومی با اندازه اثر 7 به طرز معنی داری برگرایش به انجام جراحی زیبایی زنان ایرانی اثر داشتند.
پرونده مقاله
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی رابطه بین شیوههای فرزندپروری با احساس تنهایی و اختلالات رفتاری دروننمود و بروننمود دانشآموزان دبستانی شهرستان ساری منطقه یک بود. این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی بوده است و جامعه آماری شامل کلیه والدین- دانشآموزان مقطع ابتدایی دخترانه چکیده کامل
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی رابطه بین شیوههای فرزندپروری با احساس تنهایی و اختلالات رفتاری دروننمود و بروننمود دانشآموزان دبستانی شهرستان ساری منطقه یک بود. این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی بوده است و جامعه آماری شامل کلیه والدین- دانشآموزان مقطع ابتدایی دخترانه شهر ساری منطقه یک را که تعداد آنها 1400 نفر به روش نمونهگیری به روش تصادفی- خوشهای چندمرحلهای 181 نفر والدین و 121نفر دانشآموزان انتخاب شدهاند و ابزار گرد-آوری پرسشنامه 30 سوالی شیوههای فرزندپروری(بامریند، 1991)، پرسشنامه 24سوالی احساس تنهایی(آشر SLFS،1984) و سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ CBCL، 1991) میباشد. روایی و پایایی ابزارها بعد از بررسی مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب هبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون استفاده شده است. نتایج نشان داد که میان شیوههای فرزندپروری و احساس تنهایی کودکان رابطه وجود دارد. میان شیوههای فرزندپروری و اختلالات رفتاری دروننمود و برون-نمود کودکان رابطه وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که سهم هر یک از شیوههای فرزندپروری بر پیشبینی احساس تنهایی و اختلالات رفتاری دروننمود و بروننمود کودکان متفاوت است و مؤلفه شیوه فرزندپروری مقتدرانه با بیشترین سهم(23/0) و شیوه فرزندپروری استبدادی با کمترین سهم(17/0) در پیشبینی احساس تنهایی کودکان نقش دارند. مولفه شیوه فرزندپروری استبدادی با بیشترین سهم(49/0) و شیوه فرزندپروری مقتدرانه با کمترین سهم(25/0) در پیشبینی اختلالات رفتاری دروننمود و بروننمود کودکان نقش دارند.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یادگیری مشارکتی بر انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی فردی دانشآموزان با رویکرد جیگ ساو بود. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی به صورت دو گروه کنترل و گواه (پیش آزمون- پس آزمون) می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه دهم متوسطه روستای عنبران د چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یادگیری مشارکتی بر انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی فردی دانشآموزان با رویکرد جیگ ساو بود. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی به صورت دو گروه کنترل و گواه (پیش آزمون- پس آزمون) می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه دهم متوسطه روستای عنبران در سال تحصیلی 1395 با حجم 547 نفر بود که حجم نمونه به وسیله جدول کرجسی – مورگان به تعدا 62 نفر برآورد شد که از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل دو پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر (1981) و خودکارآمدی فردی شرر (2003) می باشد. داده ها به کمک نرم افزار spss18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج یافته ها نشان داد که بین انگیزش تحصیلی (05/0>p ; 371/950F=) و خود کارآمدی فردی (05/0>p ; 436/1374F=) دانش آموزان در گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود دارد. روش یادگیری مشارکتی بر افزایش انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی فردی دانش آموزان مؤثر است.
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه شکاف دیجیتالی بین نسلی با سلامت اجتماعی و سبک زندگی دانشآموزان بود. روش پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی، توصیفی و پیمایشی است. جامعه آماری شامل والدین و فرزندان آنان که در متوسطه دوره دوم شهر کرمان در سال تحصیلی 97-1396 مشغول به تحصیل بودند ب چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه شکاف دیجیتالی بین نسلی با سلامت اجتماعی و سبک زندگی دانشآموزان بود. روش پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی، توصیفی و پیمایشی است. جامعه آماری شامل والدین و فرزندان آنان که در متوسطه دوره دوم شهر کرمان در سال تحصیلی 97-1396 مشغول به تحصیل بودند به تعداد 5000 نفر می باشد. روش نمونه گیری تصادفی ساده بوده که تعداد 357 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. در این پژوهش از پرسشنامه شکاف دیجیتالی هوآنگ (2003)، پرسشنامه سلامت اجتماعی کییز(2004 ) و پرسشنامه سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت والکر(1997) استفاده شد. برای تحلیل دادهها و آزمون فرضیات از نرم افزار SPSS استفاده شد. در بررسی رابطه بین شکاف دیجیتالی بین نسلی و سلامت اجتماعی با توجه به منفی بودن ضریب همبستگی (مقدار 724/0-) مشخص میشود که رابطه بین این دو شاخص معکوس و معنادار است یعنی با افزایش میزان شکاف دیجیتالی بین نسلی، سلامت اجتماعی دانشآموزان نیز کاهش مییابد. در بررسی رابطه بین بین شکاف دیجیتالی بین نسلی و سبک زندگی غیر معمول نیز با توجه به علامت ضریب همبستگی (مقدار 598/0) ملاحظه میشود که رابطه بین این دو مولفه نیز مثبت و معنادار است یعنی با افزایش میزان شکاف دیجیتالی بین نسلی، سبک زندگی نیز از حالت سنتی به مدرن تغییر خواهد کرد که برای دانش آموزان سبکب غیر معمول کل جامعه خواهد بود.
پرونده مقاله