یادگیری خدمترسانی (Service Learning) بهعنوان یکی از رویکردها و گفتمانهای جدید یادگیری، تاریخچهای در حدود یک قرن دارد. یادگیری مفاهیم درسی از طریق مشارکت در یک طرح خدمترسانی اجتماعی را یادگیری خدماترسانی میگویند. این رویکرد آموزشی که یکی از انواع یادگیری تجربی است چکیده کامل
یادگیری خدمترسانی (Service Learning) بهعنوان یکی از رویکردها و گفتمانهای جدید یادگیری، تاریخچهای در حدود یک قرن دارد. یادگیری مفاهیم درسی از طریق مشارکت در یک طرح خدمترسانی اجتماعی را یادگیری خدماترسانی میگویند. این رویکرد آموزشی که یکی از انواع یادگیری تجربی است، فرصتی برای یادگیرندگان فراهم میکند تا نیازهای اجتماعشان را بشناسند، برای رفع یکی از آن نیازها برنامهریزی کنند و حین مراحل مختلف کار (از برنامهریزی تا اجرای طرح و ارزیابی آن) مفاهیم مندرج در کتاب درسی را یاد بگیرند. یادگیری خدماترسانی تجربه آموزش سنتی را با زندگی واقعی پیوند میدهد و امکان مواجهه با چالشها و مسائل زندگی روزمره را برای یادگیرندگان مهیا میکند. این گفتمان آموزشی، بر برنامه درسی و محتوای آموزشی متمرکز است و نهتنها کتاب درسی را فراموش نمیکند بلکه از طریق تجربه عملی و بهکارگیری آموزههای مدرسه برای خدمت به گروهی از جامعه که به آن خدمت نیاز دارند، درک یادگیرندگان از محتوای آموزشی را عمیقتر و ملموستر میکند.آیزنر (Eisner.W.Elliot) این نوع یادگیری را بهعنوان یکی از ضروریات مدارس و دانشگاههای امروز تلقی میکند و لزوم توجه به تربیت دانشجویان و دانشآموزانی متبحر با مهارتهای فنی "بررسی و شناخت"، "تفکر انتقادی" و "برقراری ارتباط مؤثر"را تأکید میکند. در این پژوهش کیفی از جستار نظرورزانه بهعنوان روش پژوهش و از بررسی مستندات بهعنوان ابزار جمعآوری اطلاعات استفاده شده است. با توجه به هدف مطالعه مباحثی مانند تعریف، مبانی فلسفی، مدلهای این نوع از یادگیری، برنامه درسی مبتنی بر آن، اصول، مزایا و معایب این نوع آموزش بهمنظور ببین ضرورت توجه به یادگیری خدماترسانی در طراحی برنامههای درسی نظام آموزشی ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، بررسی برنامهدرسی کارشناسی رشته آموزش ابتدایی در کشورهای آسیایی- اقیانوسیه و مقایسة آن با ایران بود. به این منظور از الگوی بردی و شیوه توصیفی-تحلیلی، استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، دانشگاههای مجری این رشته در دو قاره آسیا و اقیانوسیه و اسناد مربوط به بر چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، بررسی برنامهدرسی کارشناسی رشته آموزش ابتدایی در کشورهای آسیایی- اقیانوسیه و مقایسة آن با ایران بود. به این منظور از الگوی بردی و شیوه توصیفی-تحلیلی، استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، دانشگاههای مجری این رشته در دو قاره آسیا و اقیانوسیه و اسناد مربوط به برنامههای درسی آنها بود که پس از یک مطالعه مقدماتی، با توجه به تنوع صور ارائه این رشته در کشورهای مختلف، روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد و 6 دانشگاه مجری این رشته از چهار کشور انتخاب شدند. سپس برنامهدرسی آنها بهوسیلة جداول و چکلیستهای تحلیل محتوا استخراج گردید. بهاینترتیب دادههای خام توصیف، کدگذاری، مقایسه و تحلیل شدند. نتایج بهدستآمده گویای تشابهات و تفاوتهایی در برنامههای درسی کشورهای موردمطالعه بود. ازجمله مهمترین شباهتها، ارائه دوره حضوری و تماموقت، تأکید بر رشد صلاحیتهای حرفهای، تأکید بر دانش محتوای ابتدائی و ارائه دروس الزامی و کارآموزی بود؛ اما در مواردی مانند ضرورت فناوری اطلاعات، نحوه اجرا و تعداد واحد دورههای کارآموزی، ارائه واحدهای پژوهشی، توجه به دانشمحتوا و ارائه فرصتهای تکمیلی تفاوتهایی قابلمشاهده بود. بر همین اساس پیشنهادهایی از قبیل اهمیت بیشتر قائلشدن برای برخی دروس، افزایش انعطافپذیری برنامه، تحول در نحوه ارائه واحدهای پایاننامه، سمینار و کارآموزی برای برنامهدرسی ایران ارائه شد.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مسائل دانشآموزان دورة ابتدایی دربارة جنسیت و مسائل جنسی و دستهبندی این پرسشها با استفاده از رویکرد ترکیبی در دو مرحله انجام شد. در مرحلة نخست، با بهرهگیری از روش پژوهش حین عمل با مشارکت مربیان پرورشی مدارس ابتدایی شهر ملایر به استخراج پرسش چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مسائل دانشآموزان دورة ابتدایی دربارة جنسیت و مسائل جنسی و دستهبندی این پرسشها با استفاده از رویکرد ترکیبی در دو مرحله انجام شد. در مرحلة نخست، با بهرهگیری از روش پژوهش حین عمل با مشارکت مربیان پرورشی مدارس ابتدایی شهر ملایر به استخراج پرسشهای دانشآموزان دربارة جنسیت و مسائل جنسی و همینطور مقولهبندی آنان مبادرت شد. در مرحلة دوم، به هدف اولویتبندی پرسشهای دانشآموزان تعداد 169 معلم و مربی پرورشی مشارکت داشتند. دادههای گردآوری شده از طریق پرسشنامه بسته پاسخ با استفاده از آزمون فریدمن مورد آزمون و مسائل طرح شده به تفکیک هر مقوله رتبهبندی شدند. نتایج حاصل از بخش نخست پژوهش به شناسایی تعداد 50 مسئله منجر شد که در پنج مقوله مسائل جنسی مرتبط با ارتباط و تعامل با دیگران، ارزشها و هنجارهای اجتماعی مرتبط با جنسیت و مسائل جنسی، زمینههای فرهنگی و آموزشی مرتبط با جنسیت و مسائل جنسی، مبانی رشدی مرتبط با جنسیت و مسائل جنسی، رفتار جنسی، تولیدمثل و باروری طبقهبندی شدند. رتبهبندی ابعاد پنجگانه نشان داد که مقوله مسائل جنسی مرتبط با ارتباط و تعامل با دیگران از بیشترین اهمیت و مقوله رفتار جنسی، تولیدمثل و باروری از کمترین میزان اهمیت برخوردار است.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، تبیین نظریههای منبعث از نظریه انتقادی در حوزه مطالعات برنامهدرسی و کاربردهای آن است. روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی و برای دستیابی به دادههای معتبر از روش"بررسی مستندات"بهره گرفته شده است. نتایج نشان میدهد که نظریههای کلیدی منبعث از نظ چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، تبیین نظریههای منبعث از نظریه انتقادی در حوزه مطالعات برنامهدرسی و کاربردهای آن است. روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی-تحلیلی و برای دستیابی به دادههای معتبر از روش"بررسی مستندات"بهره گرفته شده است. نتایج نشان میدهد که نظریههای کلیدی منبعث از نظریه انتقادی شامل، نظریه بازتولید، نظریه مقاومت و برنامهدرسی پنهان میباشند. نظریة بازتولید به دنبال ارائه این ایده است که نظام تربیتی در پوشش برنامهدرسی با فراهم کردن شرایطی خاص به بازتولید فرهنگ موجود پرداخته و در خدمت ایدئولوژی حاکم است. برنامه درسی پنهان به این امر اشاره دارد که در لوای برنامهدرسی مدرسه، نظام حاکم بهصورت پنهان اما آگاهانه دانشآموزان را در جهت مورد نظر سوق میدهد. نظریه مقاومت به این امر اشاره دارد که دانشآموزان طبقه پایین لزوماً در برابر برنامهدرسی مدرسه که به بازتولید وضع موجود مبادرت میکند، منفعل نبوده بلکه در برابر آن مقاومت میکنند؛ بنابراین اصلیترین نقشی که نظریه انتقادی در حوزه مطالعات برنامه درسی گذاشته، جهتگیری برنامهدرسی از پارادایم سنتگرایی به بازمفهومگرایی است. در این فضا نظریهپردازان با در دست گرفتن عَلَم سیاسی و مطرح کردن دیدگاههای نئومارکسیستی در برنامهدرسی این رشته را از فضای تکنیکی برنامهریزی درسی به مطالعات برنامهدرسی و حوزهای کاملاً متأثر از فرهنگ و سیاست قلمداد نمودند و معلمان را بهعنوان کارگزاران برنامهدرسی تحت عناوین کارگزاران و روشنفکران مردمی قلمداد کرده و آنها را موظف نموده تا بهعنوان کاری اخلاقی- سیاسی، نظام سیاسی را به چالش بکشند.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش، بررسی چگونگی اثرگذاری برنامه درسی پنهان بر انضباط دانشآموزان دورة ابتدایی است. به این منظور از روش آمیخته یا ترکیبی در این پژوهش استفاده گردید که در بخش کمی، روش تحقیق مورداستفاده روش پیمایشی از نوع مقطعی و در بخش کیفی از روش بررسی موردی (پژوهش پدیدار شن چکیده کامل
هدف این پژوهش، بررسی چگونگی اثرگذاری برنامه درسی پنهان بر انضباط دانشآموزان دورة ابتدایی است. به این منظور از روش آمیخته یا ترکیبی در این پژوهش استفاده گردید که در بخش کمی، روش تحقیق مورداستفاده روش پیمایشی از نوع مقطعی و در بخش کیفی از روش بررسی موردی (پژوهش پدیدار شناختی از نوع تجربه زیست شده) استفادهشده است. جامعة آماری پژوهش کلیه 39 مدرسه ابتدایی پسرانه ناحیه 3 آموزشوپرورش شهر شیراز در سال تحصیلی 95-94 است. تعداد نمونه مورد پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی 8 مدرسه و طول مدت مشاهده از ابتدا تا انتهای سال تحصیلی 95-94 بوده است. برای جمعآوری اطلاعات متناسب ابزارهای زیر استفادهشده است:1-پرسشنامه انضباط محقق ساخته.2-برگههای مشاهده سنج محقق ساخته با مقیاس درجهبندی لیکرت با روش واقعهنگاری.3-مصاحبه با روش سؤالات استانداردشده و روش گفتگوهای غیررسمی. بهمنظور تجزیهوتحلیل اطلاعات در بخش کمی از همبستگی پیرسون و تجزیهوتحلیل رگرسیون چندگانه استفادهشده است. نتایج رگرسیون چندگانه بین برنامه درسی پنهان با انضباط دانشآموزان همبستگی چندگانه 527/0 را نشان میدهد که در سطح اطمینان 95درصد معنادار است. همچنین بهمنظور تجزیهوتحلیل اطلاعات در بخش کیفی از نظرات صاحبنظران برنامه درسی پنهان و روانشناسی پرورشی استفاده شد که نتایج نشان داد که در اکثر مدارس و کلاسهای درس مورد مشاهده دانشآموزان تحت تأثیر آثار برنامه درسی پنهان قرار داشتند که این آثار بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر احساس تعلق به مدرسه آنها تأثیر عمیق و پایداری میگذاشت.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفههای تدریس اثربخش اساتید رشته برنامهریزی درسی از نظر دانشجویان بود. روش پژوهش کیفی با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته برنامهریزی درسی دانشگاههای تهران و علامه طباطبائی بود. روش نمون چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، شناسایی مؤلفههای تدریس اثربخش اساتید رشته برنامهریزی درسی از نظر دانشجویان بود. روش پژوهش کیفی با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشته برنامهریزی درسی دانشگاههای تهران و علامه طباطبائی بود. روش نمونهگیری هدفمند بود که در آن دانشجویانی که شرایط نمونه موردنظر را داشتند با استفاده از مصاحبه نیمه ساختارمند و اکتشافی مورد مصاحبه قرار گرفتند و با رسیدن به اشباع نظری یافتهها تعداد نمونه پژوهش 21 نفر شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از روش تحلیل موضوعی دادههای 7 مرحلهای کلایزی (1987) استفاده شد. تحلیل محتوای دیدگاه دانشجویان در مورد مؤلفههای تدریس اثربخش اساتید منجر به شناسایی 328 کد اولیه،26 زیر مضمون و 6 مضمون اصلی شد که عبارتاند از ویژگیهای علمی (تسلط بر موضوع؛ دانش علمی معتبر و بهروز از موضوع تدریس؛ برقراری ارتباط بین نظر و عمل در موضوع؛ رویکرد پژوهشگری نسبت به تدریس موضوع)؛ مهارتهای تدریس (بیان مطالب به زبان شیوا قابلفهم و منسجم؛ بهکارگیری روشهای مختلف تدریس؛ کاربرد روشهای تدریس فعال؛ استفاده از امکانات و وسایل کمکآموزشی)؛ مدیریت کلاس (مدیریت زمان؛ داشتن طرح درس؛ قواعد و قوانین کلاسی انعطافپذیر؛ سبک مدیریت تعاملی؛ مهارت برقراری ارتباط)؛ ویژگیهای اخلاقی (روحیه انتقادپذیری؛ توجه و احترام به دانشجو؛ شوخطبعی؛ وقتشناسی؛ عشق و علاقه به تدریس و دانشجویان؛ عدالت)؛ انگیزش (استفاده از منابع گوناگون انگیزشی؛ ترغیب شاگردان به یادگیری؛ توجه به تفاوتهای فردی دانشجویان؛ ایجاد شور و هیجان در فرایند آموزش) و ارزشیابی (کاربرد روش جدید و متنوع ارزشیابی؛ تناسب روش ارزشیابی با موضوع درسی؛ تأکید بر ارزشیابی فرایند مدار).
پرونده مقاله
در پژوهش حاضر، مبانی معرفتشناختی ارزشیابی در دورة پستمدرن در چهار رویکرد برجسته معرفتشناسی این دوره در حوزه ارزشیابی: رویکرد ساختنگرایی، هرمنوتیک، انتقادی (مشارکتی) و التقاطی، مورد بررسی قرار گرفته است. روش انجام پژوهش تحلیلی - اسنادی بوده است. بهمنظور گردآوری داده چکیده کامل
در پژوهش حاضر، مبانی معرفتشناختی ارزشیابی در دورة پستمدرن در چهار رویکرد برجسته معرفتشناسی این دوره در حوزه ارزشیابی: رویکرد ساختنگرایی، هرمنوتیک، انتقادی (مشارکتی) و التقاطی، مورد بررسی قرار گرفته است. روش انجام پژوهش تحلیلی - اسنادی بوده است. بهمنظور گردآوری دادههای لازم برای پاسخگویی به سؤالات پژوهش کلیه اسناد موجود و مرتبط با موضوع با استفاده از فرم گردآوری دادهها جمعآوری و مورد تحلیل قرار گرفته است. عمدهترین یافتهها با توجه به سؤالهای پژوهش عبارتاند از معرفتشناختی ارزشیابی پستمدرن، مبتنی بر روشهای انتقادی و مشارکتی توأم با روشهای کمی و کیفی است؛ و سرانجام نتایج این پژوهش اینکه، ارزشیابی ترکیبی باشد که: به تمامی دیدگاههای معرفتشناسانه در حوزه ارزشیابی توجه شود؛ همه نقاط قوّت الگوهای ارزشیابی مدنظر قرار گیرد؛ به تفاوتهای فردی، نژادی، منطقه جغرافیایی و فرهنگی با تأکید بر نیازهای کنونی و اهداف و شرایط مطلوب آینده ارزشیابی بر مبنای معرفتشناسی آن، توجه شود؛ به جنبههای عاطفی و انگیزشی و اعتقادی فراگیران اهمیت داده شود، زیرا عامل محرکه برای فرایند یاددهی- یادگیری و پویایی آموزش میشود.
پرونده مقاله
ارائه موضوعات پیچیده از طریق رویکردهای آموزش خطی با مشکلاتی همراه است زیرا هر چه حوزه محتوایی پیچیدهتر میشود، از ساختار و تجانس کمتر و نیز به همپوشانی بیشتر با سایر حوزههای دانش دچار میگردد. بدین منظور، اسپیرو و همکاران مدعیاند محیطهای آموزشی طراحی شده بایستی بر پ چکیده کامل
ارائه موضوعات پیچیده از طریق رویکردهای آموزش خطی با مشکلاتی همراه است زیرا هر چه حوزه محتوایی پیچیدهتر میشود، از ساختار و تجانس کمتر و نیز به همپوشانی بیشتر با سایر حوزههای دانش دچار میگردد. بدین منظور، اسپیرو و همکاران مدعیاند محیطهای آموزشی طراحی شده بایستی بر پیچیدگی جهان واقعی و ساختارنایافتگی بسیاری از حوزههای دانش تأکید کند. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفی اصول حاکم بر طراحی آموزشی مبتنی بر نظریه انعطافپذیری شناختی در ترکیب با راهبردهای داربستسازی در محیطهای یادگیری مبتنی بر رایانه، انجام شد. روش تحقیق، تحلیل محتوای کیفی (استقرایی) بود. جامعة آماری پژوهش، شامل کلیة منابع و مقالات نمایه شده در پایگاههای اطلاعاتی (84 منبع) در بازه زمانی 2015-1991 مرتبط با نظریههای انعطافپذیری شناختی و داربستسازی بود. نمونهبرداری از این منابع با روش نمونهگیری هدفمند انجام گرفت و درنهایت الگوی طراحی آموزشی پیشنهادی مبتنی بر نظریه انعطافپذیری شناختی مبتنی بر 9 اصل در ترکیب با راهبردهای داربستسازی ارائه گردید. ازآنجاییکه نظریه انعطافپذیری شناختی عموماً برای کسب دانش پیشرفته ارائه شده است، لذا از الگوی فوق میتوان برای طراحی آموزشها برای فراگیران در سطوح تحصیلی متوسطه به بالا استفاده نمود.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان توجه به آموزش بینرشتهای حقوق کودک در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دورة ابتدایی کشور ایران انجام گرفته است. در این پژوهش از روش کیفی جهت مشخص نمودن مؤلفهها و ویژگیهای آموزش حقوق کودک و از روش تحلیل محتوا بهمنظور بررسی و تحلیل برنامه درسی چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان توجه به آموزش بینرشتهای حقوق کودک در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دورة ابتدایی کشور ایران انجام گرفته است. در این پژوهش از روش کیفی جهت مشخص نمودن مؤلفهها و ویژگیهای آموزش حقوق کودک و از روش تحلیل محتوا بهمنظور بررسی و تحلیل برنامه درسی مطالعات اجتماعی دورة ابتدایی استفاده شده است. جامعة آماری آن در بخش تحلیل محتوا، برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی کشور بود که از این جامعه، برنامه درسی مطالعات اجتماعی پایههای سوم، چهارم، پنجم و ششم در سال 1395-1394 به روش هدفمند انتخاب شده است. ابزار جمعآوری اطلاعات، سیاهه تحلیل اهداف، سیاهه تحلیل محتوای کتب درسی و سیاهه تحلیل محتوای کتب راهنمای معلم بود که پس از مطالعة مبانی نظری و بسترهای قانونی، طرح پیشنهادی تهیه و تدوین شد و روایی آن توسط تعدادی از متخصصان علوم تربیتی و حقوق و کارشناسان مربوطه تعیین گردید. در این پژوهش از روش آنتروپی شانون برای تجزیهوتحلیل دادهها و مقایسه ضرایب آنها استفاده شد و واحد تحلیل، جملات مندرج در متن کتب درسی، متن اهداف مصوب و متن راهنمای معلم بوده است. یافتههای پژوهش نشان داد که در برنامه درسی مطالعات اجتماعی دورة ابتدایی در بخش اهداف بیشترین ضریب اهمیت مربوط به مؤلفه حقوق آموزشی (274/0) و کمترین ضریب اهمیت مربوط به حقوق بهداشتی (0) و دادرسی (0)، در بخش کتابهای درسی بیشترین ضریب اهمیت مربوط به مؤلفه حقوق بهداشتی (205/0) و کمترین ضریب اهمیت مربوط به حقوق دادرسی (15/0) و در بخش راهنمای معلم بیشترین ضریب اهمیت مربوط به مؤلفه حمایتهای خاص (243/0) و کمترین ضریب اهمیت مربوط به حقوق دادرسی (0) است.
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر مقایسة الگوی مدیریت آموزش و الگوی اکتشافی تدریس بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری دادهها، توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعة آماری شامل دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی رشتة مدیریت آموزشی در دانشگاههای خوارزمی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد عل چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر مقایسة الگوی مدیریت آموزش و الگوی اکتشافی تدریس بود. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر گردآوری دادهها، توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعة آماری شامل دانشجویان دوره تحصیلات تکمیلی رشتة مدیریت آموزشی در دانشگاههای خوارزمی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات و واحد رودهن بود که تعداد آنها برابر با 86 نفر بود. در پژوهش حاضر از روش سرشماری استفاده شده است. بهمنظور گردآوری دادهها از پرسشنامة محققساخته استفاده شد. روایی پرسشنامه با استفاده از روایی محتوایی و پایایی آن نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ (956/0) ارزیابی و مورد تأیید قرار گرفت. دادهها با استفاده از آمار توصیفی (فراوانی و درصد) و آمار استنباطی (آزمونهای کولموگروف- اسمیرنف، همگنی ماتریس همبستگی، t وابسته و ویلکاسون) مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافته حاکی از آن بود که دو الگوی مدیریت آموزش و الگوی اکتشافی تدریس قابلیت شمولیت و استفاده در مقاطع مختلف تحصیلی، دورههای آموزشی و دروس گوناگون را دارند و از ویژگیهای مؤثر در فرایند یادگیری برخوردار میباشند. همچنین تفاوت معناداری به لحاظ آماری بین این دو در نزد جامعه مورد مطالعه مشاهده شد. بر اساس نتایج، الگوی مدیریت آموزش نسبت به الگوی اکتشافی تدریس هم از نظر ابعاد شمولیت و هم از نظر 7 ویژگی مشترک دارای قابلیت و توان بیشتری بود.
پرونده مقاله
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر شیوة آموزش به کمک نقشة مفهومی بر میزان یادگیری درس زیستشناسی و بهویژه در راستای یادگیری معنیدار اجرا شد. برای این منظور از یک طرح نیمهآزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. جامعة آماری این پژوهش دانش آموزان سال سوم متوسطه علوم تجربی چکیده کامل
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر شیوة آموزش به کمک نقشة مفهومی بر میزان یادگیری درس زیستشناسی و بهویژه در راستای یادگیری معنیدار اجرا شد. برای این منظور از یک طرح نیمهآزمایشی با پیشآزمون و پسآزمون استفاده شد. جامعة آماری این پژوهش دانش آموزان سال سوم متوسطه علوم تجربی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 92-93 بود که دو کلاس به روش نمونهگیری هدفمند (که هر کلاس شامل 20 نفر بود) انتخاب شدند که در گروه کنترل فراگیران به شیوة مرسوم درسهای مذکور را یاد میگرفتند و در گروه آزمایشی، مطالب درسی در قالب نقشههای مفهومی به دانشآموزان ارائه شد. تأثیر این کاربندی بر پیشرفت تحصیلی فراگیران در درس زیستشناسی از طریق آزمونهای پیشرفت تحصیلی با شاخصهای مقبول روایی و پایایی اندازهگیری شد. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهد که آموزش نقشة مفهومی بر میزان پیشرفت تحصیلی درس زیستشناسی و همچنین یادگیری معنادار آن تأثیر مثبتی داشته است.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر بررسی گرایش رویکرد غالب برنامه درسی دبیران مدارس متوسطه اول ناحیه 3 آموزشوپرورش شهر اصفهان است. روش انجام این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر گردآوری دادهها توصیفی از نوع علی مقایسهای است. جامعة آماری این پژوهش را نیز کلیه دبیران مدارس متوسطه اول نا چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر بررسی گرایش رویکرد غالب برنامه درسی دبیران مدارس متوسطه اول ناحیه 3 آموزشوپرورش شهر اصفهان است. روش انجام این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر گردآوری دادهها توصیفی از نوع علی مقایسهای است. جامعة آماری این پژوهش را نیز کلیه دبیران مدارس متوسطه اول ناحیة 3 آموزشوپرورش شهر اصفهان به تعداد 500 نفر تشکیل دادهاند که با بهرهمندی از روش نمونهگیری تصادفی ساده و فرمول تعیین حجم نمونه مورگان، 217 نفر از دبیران (79 نفر زن و 137 نفر مرد) انتخاب شدند و به پرسشنامهای محققساخته که بر اساس دستهبندی رویکردهای برنامه درسی بر مبنای دستهبندی اسکایرو (1992) طراحی شده بود پاسخ دادند. اعتبار پرسشنامه با استفاده از شاخص آلفای کرونباخ و با نرمافزار spss20 برابر با 78/0 بهدستآمده است. یافتهها حاکی از آن است که رویکرد غالب دبیران در اهداف، نقش معلم و نوع ارزشیابی، دو رویکرد علمی دانشگاهی و کارایی اجتماعی است این در حالی است که در دو رویکرد بازسازی اجتماعی و یادگیرنده محوری پایینتر از متوسط هستند. همچنین با توجه به میانگینهای گزارش شده دبیران از میان دو رویکرد مورد توجه ابتدا به رویکرد علمی دانشگاهی و سپس به رویکرد کارایی اجتماعی توجه داشتهاند.
پرونده مقاله