متفکرانی چون چارلز تیلور، مایکل سندل، السدیر مکینتایر و مایکل والزر که جماعتگرا نامیده میشوند بر این اعتقادند که نگرش لیبرالی به فرد به مثابه سوژهای خود بنیاد و ماهیتاً انتخابگر نمیتواند شأن ارتباطی و پیوندی فرد را با سنن و فرهنگ اجتماعی بدرستی فهم کند. ارائه تصویری چکیده کامل
متفکرانی چون چارلز تیلور، مایکل سندل، السدیر مکینتایر و مایکل والزر که جماعتگرا نامیده میشوند بر این اعتقادند که نگرش لیبرالی به فرد به مثابه سوژهای خود بنیاد و ماهیتاً انتخابگر نمیتواند شأن ارتباطی و پیوندی فرد را با سنن و فرهنگ اجتماعی بدرستی فهم کند. ارائه تصویری مغشوش از نسبت فرد و جامعه باعث ضعف و نارسایی در تعریف ارزشهای انسانی نظیر عدالت، آزادی، برابری و فضیلتهای اخلاقی شده است. همچنین متفکران جماعتگرا ایدههایی نظیر مفهوم خود غیر زمینهمند، بیطرفی دولت، جهانشمول دانستن ارزشهای لیبرال را مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند؛ بهعنوان نمونه، سندل ریشه زوال جمهوریتگرایی آمریکایی را در لیبرالیسم رویهمند بهعنوان نتیجه طبیعی چنین ایدهآلهایی جستجو میکند. در مقابل لیبرالها هم تلاش کردهاند جواب شایستهای ارائه کنند که منجر به بحث و نزاع آکادمیک بین این دو گروه شده است. این مباحثات ذیل مناظره جماعتگرایان و لیبرالها تداوم یافته است. نوشتار حاضر به بازسازی انتقادات سندل بر لیبرالیسم اختصاص یافته است.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر تلاش دارد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که فرایند جهانی شدن در چند دهه گذشته آیا اصولاً تأثیری بر رابطه دولت و جامعه در مصر داشته است و اگر پاسخ مثبت است این آثار به چه صورت بوده و اگر پاسخ منفی است، چرا فرایند جهانی شدن نتوانسته است تأثیری بر این رابطه برخلاف چکیده کامل
پژوهش حاضر تلاش دارد به این پرسش اساسی پاسخ دهد که فرایند جهانی شدن در چند دهه گذشته آیا اصولاً تأثیری بر رابطه دولت و جامعه در مصر داشته است و اگر پاسخ مثبت است این آثار به چه صورت بوده و اگر پاسخ منفی است، چرا فرایند جهانی شدن نتوانسته است تأثیری بر این رابطه برخلاف دیگر کشورها بر جای بگذارد؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش طراحی شده این است که بهخاطر مقاومت شدید دولت و نخبگان سیاسی مصر در برابر هر گونه تحولی در جهت دموکراتیک شدن از لحاظ سیاسی و خصوصی سازی و حاکم شدن اقتصاد بازار آزاد از جنبه اقتصادی، جهانی شدن تأثیر ناچیزی بر رابطه دولت- جامعه در مصر بر جای گذاشته است.
پرونده مقاله
موضوع نظریه روابط بینالملل، حل کردن روابط بینالملل یا سامان دادن به آن در پرتو مسالة نظم است. به همین جهت میتوان علم روابط بینالملل را بهعنوان علم مطالعه نظم سیستمی تعریف کرد. در بحث از نظم بینالمللی میبایست بین تقاضا برای نظم و عرضه نظم تمایز قائل شویم، چرا که ب چکیده کامل
موضوع نظریه روابط بینالملل، حل کردن روابط بینالملل یا سامان دادن به آن در پرتو مسالة نظم است. به همین جهت میتوان علم روابط بینالملل را بهعنوان علم مطالعه نظم سیستمی تعریف کرد. در بحث از نظم بینالمللی میبایست بین تقاضا برای نظم و عرضه نظم تمایز قائل شویم، چرا که بسیاری از بازیگران نظام بینالملل بیش از آنکه در ایجاد سازوکارهای نظم بینالمللی دخیل باشند، بهعنوان متقاضی نظم بینالمللی عمل مینمایند. همچنین شایان ذکر است که در بحث بازیگران نظام بینالمللی، نظم بیش از آنکه متکی بر افراد و بازیگران غیردولتی باشد، متکی بر دولتها است. نقش و جایگاهی که قدرتهای بزرگی نظیر ایالات متحده آمریکا، چین و روسیه و اتحادیه اروپا در عرضه نظم در عرصة نظام بینالملل ایفا میکنند، حائز اهمیت میباشد. این نوشتار بر آن است تا به بررسی این نکته بپردازد که الگوی روسیه از نظم در نظام بینالملل پسا جنگ سرد چیست؟ در پاسخ به این پرسش و در چارچوب ابعاد چهارگانه نظم بینالمللی، الگوی روسیه از نظم بینالمللی را در قالب مفهوم نظم موازنه محور، یعنی ایجاد موازنه سیاسی- نظامی قدرت، تحلیل خواهیم کرد.
پرونده مقاله
در پژوهش حاضر سعی بر آن است ضمن پرداختن به تحولات ناشی از فرایند جهانی شدن در حوزههای مرتبط با حوزه فرهنگ و فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، نشان داده شود که این فرایند چگونه منجر به عامگرایی و خاصگرایی در فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی ایران شده است. مطابق با یافتهها چکیده کامل
در پژوهش حاضر سعی بر آن است ضمن پرداختن به تحولات ناشی از فرایند جهانی شدن در حوزههای مرتبط با حوزه فرهنگ و فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، نشان داده شود که این فرایند چگونه منجر به عامگرایی و خاصگرایی در فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی ایران شده است. مطابق با یافتههای این تحقیق فرایند جهانی شدن نسبت به مسائل فرهنگی باعث اتفاق افتادن نگرش عام و جهانی گردیده، اما با توجه به برداشتهای مذهبی و الگوهای دینی که در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد در حوزه فرهنگ سیاسی نگرش خاصی به وقوع پیوسته و باعث شکلگیری الگوهای خاصگرایی (مانند مردم سالاری دینی، حقوق بشر اسلامی، جامعه مدنی اسلامی) شده است.
پرونده مقاله
فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، اهمیت ژئوپلتیک و منطقهگرایی را در نظام بینالملل دوچندان کرده، بهطوریکه بسیاری از کشورها در سیاست خارجی خود منطقهگرایی را بهعنوان اصلی ثابت و اساسی جهت تأمین منافع و امنیت ملی خود برگزیدهاند. نگاه عملی و نظری غالب در طول سالهای متما چکیده کامل
فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، اهمیت ژئوپلتیک و منطقهگرایی را در نظام بینالملل دوچندان کرده، بهطوریکه بسیاری از کشورها در سیاست خارجی خود منطقهگرایی را بهعنوان اصلی ثابت و اساسی جهت تأمین منافع و امنیت ملی خود برگزیدهاند. نگاه عملی و نظری غالب در طول سالهای متمادی گذشته در سیاست خارجی ایران عدم توجه به راهبرد نگاه به شرق و بلکه نگاه یکجانبه به غرب بوده و این باعث غفلت از سایر مراکز و منابع قدرت و ثروت جهانی بهخصوص در نزدیکی مرزها گشته است؛ اما در سالهای اخیر راهبرد نگاه به شرق، به راهبردی منطقه گرایانه از سوی جمهوری اسلامی ایران در منظومه نگاه ژئوپلتیکی و جغرافیایی تبدیل شده است، چرا که ایران از جمله کشورهایی میباشد که به لحاظ موقعیت جغرافیایی و سیاسی، از مزیت ژئواستراتژیکی، ژئواکونومیکی و ژئوپلیتیکی بهرهمند میباشد. بر این اساس راهبرد نگاه به شرق که از منطق علمی و تاریخی و همچنین ریشههای جغرافیایی و سیاسی در سیاست خارجی کشور برخوردار است و هویتسازی جدیدی در گفتمان سیاست خارجی ایجاد میکند، از اهمیت مضاعفی برخوردار شده است. نوشتار حاضر تلاش دارد دیدگاهها، زمینهها و فرصتها راهبرد نگاه به شرق را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران واکاوی نماید.
پرونده مقاله
در این نوشتار کوشش میشود تاثیر فرهنگ سیاسی بر مشارکت سیاسی زنان و دانشجویان با رویکردی توصیفی- تحلیلی نمایانده شود. فرض اصلی مقاله این است که هر چند مؤلفههای فرهنگ سیاسی در ایران همچون: فرهنگ آمریت- تابعیت، عدم تساهل و سعه صدر، خشونت و سیاستگریزی سبب کاهش مشارکت سیاس چکیده کامل
در این نوشتار کوشش میشود تاثیر فرهنگ سیاسی بر مشارکت سیاسی زنان و دانشجویان با رویکردی توصیفی- تحلیلی نمایانده شود. فرض اصلی مقاله این است که هر چند مؤلفههای فرهنگ سیاسی در ایران همچون: فرهنگ آمریت- تابعیت، عدم تساهل و سعه صدر، خشونت و سیاستگریزی سبب کاهش مشارکت سیاسی زنان و دانشجویان در طول تاریخ گردیده است، لیکن در مقاطع خاص تاریخی مشارکت سیاسی افزایش یافته است. چنانکه در انقلاب مشروطه، مشارکت سیاسیِ عملی بهطور چشمگیری افزایش یافت و حتی زنان نیز برای اولین بار دست به فعالیتهای سیاسی زدند. بهطور مشخص در انقلاب اسلامی ایران، مشارکت سیاسی زنان به کمال رسید. در این انقلاب برای نخستین بار زنان نقشی و سهمی برابر با مردان یافتند. این انقلاب تجلی مشارکت سیاسی در ایران بود. هر چند اندک اندک از گرمی آن کاسته شد.
پرونده مقاله
نوشتار حاضر به روش اسنادی ابتدا ریشههای قدرت نرم را از گذشتههای دور بررسی میکند، سپس، عوامل تشکیلدهنده آن را تشریح و امکانات و محدودیتهای عمده بر سر راه اعمال آن را ارزیابی مینماید. قدرت نرم از قرنها قبل از میلاد مورد توجه اندیشمندان و حکمرانان در چین، یونان مصر چکیده کامل
نوشتار حاضر به روش اسنادی ابتدا ریشههای قدرت نرم را از گذشتههای دور بررسی میکند، سپس، عوامل تشکیلدهنده آن را تشریح و امکانات و محدودیتهای عمده بر سر راه اعمال آن را ارزیابی مینماید. قدرت نرم از قرنها قبل از میلاد مورد توجه اندیشمندان و حکمرانان در چین، یونان مصر و ایران قرار داشته است. در دهههای گذشته، و قبل از اینکه جوزف نای قدرت نرم و جایگاه آن را بخصوص در حوزه سیاست خارجی مفهومسازی نماید، دانشورانی چون آلفرد دو گرازیا، کلاوس نور و جان کنث گالبرایت شکلهائی از قدرت را تبیین کردند که با قدرت نرم شباهت و معنی قانونمندی، مشروعیت و دموکراسی داشته و در مقابل قدرت سخت با زور و شیوههای تولید گذشته ربط داده شده است. منابع قدرت نرم را معمولاً ارزشهای فرهنگی، بازیگران سیاسی، فرهنگ و خطمشیهای سیاستمداران و نهادها تشکیل میدهند، اما برخی اوقات حتی نیروهای نظامی، که قاعدتاً بر قدرت سخت متکی هستند، توانستهاند نقش قدرت نرم را بازی کنند و دیکتاتورهائی چون هیتلر و استالین را موفق سازند تا از امکانات آن برای اهداف خود بهره گیرند. قدرت نرم را از طریق نظرخواهی از افکار عمومی، مصاحبه بانخبگان سیاسی و مطالعات موردی میتوان اندازه گرفت.
پرونده مقاله
ظهور تاریخنگاری ملی گرایانه در دوران قاجاریه و مشروطه یکی از مهمترین محورهای شکلگیری هویت ملی نوین در ایران معاصر بهشمار می رود. از زمان ورود ناسیونالیسم بهعنوان یک ایدئولوژی مدرن به ایران در سدة نوزدهم میلادی، بسیاری از مسائل فرهنگی ایران، از جمله تاریخنگاری و نح چکیده کامل
ظهور تاریخنگاری ملی گرایانه در دوران قاجاریه و مشروطه یکی از مهمترین محورهای شکلگیری هویت ملی نوین در ایران معاصر بهشمار می رود. از زمان ورود ناسیونالیسم بهعنوان یک ایدئولوژی مدرن به ایران در سدة نوزدهم میلادی، بسیاری از مسائل فرهنگی ایران، از جمله تاریخنگاری و نحوة نگاه به گذشته تحت تأثیر این ایدئولوژی قرار گرفت و به تدریج نوع جدیدی از تاریخنگاری و بازنمود وقایع گذشته در میان منورالفکرهای دوران قاجار و مشروطیت پدید آمد که طی آن تاریخ نویسان ایرانی با محور قرار دادن ملیگرایی، به بازنویسی تاریخ ایران در قرون گذشته پرداختند و در این میان، بهویژه با برجسته کردن تاریخ ایران باستان و قرار دادن این دوره بهعنوان دوران حیات ملی ایران و ایرانیان، بنیانهای هویت ملی ایران نوین بر اساس هویت باستانی ایرانیان را پی ریزی کردند. در این مقاله کوشش شده است تا با مبنا قرار دادن اصلیترین معاصرنویسی های دوران مورد بحث، میزان تأثیر تاریخنگاری های ملیگرایانه بر توسعة نگاههای ناسیونالیستی به تاریخ ایران و جست جوی بنیانهای هویت ملی در تاریخ ایران باستان در میان روشنفکران و رجال سیاسی و فرهنگی معاصر ایرانی شناسایی و مشخص شود.
پرونده مقاله