مسئلۀ جبر و اختیار یا حریّت اراده در کنار موضوعاتی چون امامت، حسن و قبح، تشبیه و تنزیه، و ... از مفاهیم پربسامدی است که در حوزۀ کلام، فلسفه و عرفان اسلامی پژوهشهای وسیعی را به خود اختصاص داده است. این مسئله، از کهنترین و مناقشه آمیزترین مباحثی است که در طی اعصار، نظ More
مسئلۀ جبر و اختیار یا حریّت اراده در کنار موضوعاتی چون امامت، حسن و قبح، تشبیه و تنزیه، و ... از مفاهیم پربسامدی است که در حوزۀ کلام، فلسفه و عرفان اسلامی پژوهشهای وسیعی را به خود اختصاص داده است. این مسئله، از کهنترین و مناقشه آمیزترین مباحثی است که در طی اعصار، نظر متکلمان، فیلسوفان و عارفان بزرگ اسلامی را به خود جلب کرده است. لذا، نظر به اهمیت و گستردگی حوزۀ جبر و اختیار و همچنین وجود ابعاد ناشناخته در این زمینه، این مقاله بر آن است تا نگاه عینالقضات همدانی را دربارة مفهوم جبر و اختیار در متون منثور عرفانی فارسی در دو حوزۀ عاشقانه و کلامی – فلسفی بررسی کند. امّا، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که در افق دید عینالقضات، آیا انسان در چنبر جبر است یا در دایرۀ اختیار؟
برآیند تحقیق نشان میدهد که عینالقضات در حوزۀ عشق، به جبر مطلق عاشقانه – عارفانه، و در حوزۀ کلامی – فلسفی به هرسه مسئلۀ جبر، اختیار و امرٌ َبینَ الاَمرَین ملتزم است. روش پژوهش حاضر، تحلیلی-توصیفی و به شیوة کتابخانهای است.
Manuscript profile
هدف از این تحقیق نقد اجتماعی در مصیبت نامه عطار بود. بررسی میزان آسیب های اجتماعی و تاریخی قرن ششم وهفتم و نقد اوضاع اجتماعی آن عصر در مهم ترین اثر عطّارمصیبت نامه می باشد. فریدالدّین محمّد بن ابراهیم نیشابوری، عارف و منتقد برتر جامعه ایرانی با گذشت هفت قرن، هنوز هم مور More
هدف از این تحقیق نقد اجتماعی در مصیبت نامه عطار بود. بررسی میزان آسیب های اجتماعی و تاریخی قرن ششم وهفتم و نقد اوضاع اجتماعی آن عصر در مهم ترین اثر عطّارمصیبت نامه می باشد. فریدالدّین محمّد بن ابراهیم نیشابوری، عارف و منتقد برتر جامعه ایرانی با گذشت هفت قرن، هنوز هم مورد توجّه اهل ادب است. آسیب های اجتماعی، بی نظمی ها، اختلال ها و انحرافها موضوعی است که در همه زمان ها، افراد جامعه، با آنها درگیر بوده اند، این مسائل از دید عطّار هم پنهان نمانده و در مثنوی مصیبت نامه به آن پرداخته است. عطّار برای بیان ناهنجاری های اجتماعی، با طنز که دیدگاهی اجتماعی و انتقادی است. مردم را از پیامدهای آن آگاه ساخته است. وی با طرح ارزشهای حاکم برجامعه، برای حفظ فرهنگ و هویت ملّی ایران تلاش میکرد و خود را از مردم عادی جامعه می دانست و با زبان قشرهای مختلف جامعه، در قالب حکایات سخن گفته است. مطالعه ی آثار عطّار از این زاویه ودیدگاه، به حرکت و پویایی جامعه از لحاظ همدردی وآگاه سازی مردم کمک می کند.
Manuscript profile
وطندوستی از تاملات انسان و نمادی از هویت ملی آدمی است. تجلی وطندوستی در شعر فارسی دارای دو وجه است: وجه اول زمانی است که؛ کشور تحت سیطرهی سیاسی و دینی قوم مهاجم است و وجه دوم آن؛ در دورهی بیداری است. پژوهشگران بر این باورند که مفهوم وطنپرستی در شعر فارسی در دورهها More
وطندوستی از تاملات انسان و نمادی از هویت ملی آدمی است. تجلی وطندوستی در شعر فارسی دارای دو وجه است: وجه اول زمانی است که؛ کشور تحت سیطرهی سیاسی و دینی قوم مهاجم است و وجه دوم آن؛ در دورهی بیداری است. پژوهشگران بر این باورند که مفهوم وطنپرستی در شعر فارسی در دورههای مختلف تاریخی مشاهده میشود؛ به همین دلیل، سوال اصلی پیشروی این تحقیق عبارتست از اینکه: مفهوم وطن در شعر شاعران دورهی شعوبیه تحت تاثیر چه عواملی بوده است؟ بر همین اساس با رجوع به منابع شعر این دوره و شاعران برجسته، سعی شده است مفهوم وطن و حس وطنپرستی در اشعار چهار شاعر منتخب این دوره بررسی شود.نتایج این پژوهش نشان میدهد که در این دوره حس وطنپرستی بیشتر تحت تاثیر برتریجویی نژادی و قومی بوده است که نتیجهی چنین احساسات برتری جوبانه ایی، بوجود آمدن یک نهضت و جنبش اجتماعی تحت عنوان شعوبیه، از اوایل قرن دوم هجری به صورت رسمی بوده است.
Manuscript profile
اقلیم جنوب ایران با تنوع فرهنگی و طبیعت خاصی که دارد منبع الهام فوقالعادهای برای فضا سازی در داستان است؛ وجود نخلستان، شط و دریا، نفت و صنعت، و حتی گرما که از زمینههای بومی جنوب است نویسندگان این خطه را بر آن داشته است که در آثار خود از این نعمات خدادادی بهره ببرند و More
اقلیم جنوب ایران با تنوع فرهنگی و طبیعت خاصی که دارد منبع الهام فوقالعادهای برای فضا سازی در داستان است؛ وجود نخلستان، شط و دریا، نفت و صنعت، و حتی گرما که از زمینههای بومی جنوب است نویسندگان این خطه را بر آن داشته است که در آثار خود از این نعمات خدادادی بهره ببرند و با این شیوه نوعی تشخص سبکی به آثار خویش بدهند. در واقع خوزستان به عنوان مهمترین قطب ادبیات اقلیمی ایران، بعد از انقلاب و جنگ و به دلیل مهاجرت نویسندگانش ضربات بسیاری متحمل شد. همچنین با توجه به شتاب تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و به تبع آن تحولات فرهنگی در دهههای اخیر، ضرورت بررسی این تحولات، به خصوص در ادبیات، بیش از پیش حس میشود. با نگاهی به ادبیات داستانی این سال ها، فاصله گرفتن این نوع ادبی از مکتب رئالیسم آشکار و انکار ناپذیر است. مسلم است که شیوههای داستاننویسی گذشته، دیگر جواب گوی نیازهای فکری و معضلات روانی انسان معاصر نیست و تغییر این شیوهها اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. هم زمان با پیدایش هنر و ادبیات مدرن و پسامدرن در دیگر کشورها، این آثار مورد توجه و نقد و بررسی قرار گرفته اند، اما متأسفانه در ایران، بحث و گفت و گوی نقادانه و اصولی در این زمینه بسیار اندک بوده و عرصه را برای نقدهای سلیقهای و غیر حرفهای خالی گذاشته است. لذا هدف ما از پژوهش حاضر مقایسهی مولفههای سبک رئالیستی و مدرنیستی با تاکید بر داستان های کوتاه احمد محمود و مصطفی مستور می باشد. روش تحقیق مورد استفاده، روش توصیفی تحلیلی است.
Manuscript profile
یونگ برخلاف فروید، که صرفاً علیّت گرا بود، بر غایت گرایی نیز به عنوان اصلی مهم در روند تکامل روان آدمی تأکید می ورزید؛ یعنی، او ضمن توجّه به گذشته، حال و آینده را نیز در رشد روان و گسترش شخصیّت انسان بسیار مؤثّر می دانست. وی همچنین با پیشِ چشم داشتنِ اهمّیّت خودآگاه و ن More
یونگ برخلاف فروید، که صرفاً علیّت گرا بود، بر غایت گرایی نیز به عنوان اصلی مهم در روند تکامل روان آدمی تأکید می ورزید؛ یعنی، او ضمن توجّه به گذشته، حال و آینده را نیز در رشد روان و گسترش شخصیّت انسان بسیار مؤثّر می دانست. وی همچنین با پیشِ چشم داشتنِ اهمّیّت خودآگاه و ناخودآگاه فردی، التفات ویژه ای به ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها داشت. در پرتو چنین نگرشِ روشن بینانه ای بود که کهن الگوی تفرّد را به عنوان یکی از مباحث محوری روان شناسی تحلیلی مطرح کرد و شرط رسیدن به یگانگیِ بنیادین را ایجاد هماهنگی میان ساحت های خودآگاه و ناخودآگاه، و معطوف شدن توجّهِ منِ آگاه برای تعامل سازنده با عناصر ناخودآگاهِ قلمرو روان؛ یعنی آنیما، آنیموس، سایه، پرسونا، پیر خردمند و خویشتن می دانست. تحلیل روان شناختیِ رمان، برآیند درهم آمیزی روان شناسی و ادبیّات است و واکاوی داستان ازاین منظر، مشاهدۀ وجوه ناپیدای آن را در افقی وسیع تر میسّر می سازد. ازآن جایی که رمان به هادس خوش آمدید، متنی با قابلیّت هایِ ذاتیِ لازم برای پذیرش چنین تحلیلی است، نگارنده با روش توصیفی - تحلیلی بر مبنای دیدگاه یونگ روند فردیّت یابیِ شخصیّت های محوری آن را مورد ارزیابی و نقد قرار داده است. نتیجۀ تحقیق ناظر برآن است که در موقعیّت تب آلود جنگ با پیامدهای ویرانگر آن و تعدّی توأمانِ خودی و بیگانه به حریم حرمت زنان و در کنار آن حاکمیّت ناروای برخی از انگاره ها و خُرده فرهنگ های طایفه ای همچون تابوپنداریِ بُروز ابتدایی ترین نیاز انسانی (عشق)، ترجیح فرزند پسر بر دختر و ... شرایطی رقم می خورد که شخصیّتی مانند یوسف به جای رسیدن به تعادل روانی به قهقرا می گراید و چرخۀ فرآیند فردانیّت برای برخی از افراد (رودابه، شخصیّت اصلی داستان) به دلایل مختلف سترون می ماند و اشخاصی چون احسان (نامزد از پیش تعیین شدۀ رودابه) با پای نهادن به عرصه های نبرد برای بلاگردانی از کشور، مرگ و به تعبیری یونگی نوزایی راستین را به –گونهای دیگر تجربه می کنند و به فراخور شرایط بحرانی جامعه، در ریختاری متفاوت به تمامیّت و کمال می رسند.
Manuscript profile
پژوهش حاضر در پی آن است که در چارچوب یک نظریة ردهشناختی به بررسی مقولة صفت به عنوان یکی از اجزای اصلی کلام در زبان فارسی بپردازد. این تحقیق در چارچوب یکی از نظریههای دستور شناختی به نام دستور ساختمحور قوی (کرافت،2001) که در آن یک نظریة جهانی-ردهشناختی در مورد اجزای More
پژوهش حاضر در پی آن است که در چارچوب یک نظریة ردهشناختی به بررسی مقولة صفت به عنوان یکی از اجزای اصلی کلام در زبان فارسی بپردازد. این تحقیق در چارچوب یکی از نظریههای دستور شناختی به نام دستور ساختمحور قوی (کرافت،2001) که در آن یک نظریة جهانی-ردهشناختی در مورد اجزای کلام معرفی شده است، انجام شده است. نظریهای که در کنار طبقة معنایی به کنشهای گزارهای نیز توجه میکند و نگاهی سرنمونی به اجزای کلام دارد. در نهایت در چارچوب نظریة مذکور به بررسی، تحلیل و طبقهبندی صفات زبان فارسی میپردازیم. نتایج این بررسی چهار گروه صفت را در زبان فارسی از یکدیگر متمایز میسازد. گروه نخست که صفات سرنمون و اعضای بینشان مقولة صفت را دربر میگیرد، واژههایی را شامل میشود که کنش گزارهای آنها توصیف است و بیانگر طبقة معنایی ویژگی هستند. این دسته از صفات تقریباً بدون استثنا به صورت تفضیلی یا عالی به کار میروند. گروه دوم متناظر با صفات نسبی در دستورهای سنتی است. در این گروه واژههایی را داریم که توصیف میکنند اما بیانگر طبقة معنایی شئ هستند. گروه سوم نیز واژههای توصیفکننده اما بیانگر کنش را در بر میگیرد و با صفات فاعلی، مفعولی و لیاقت در دستورهای سنتی متناظر است. آخرین گروه صفات زبان فارسی، صفات گزارهای هستند، صفاتی که بیانگر ویژگی هستند اما اسناد میدهند. وجود تکواژی صفتساز در صفات گروه دوم و سوم و عدم امکان کاربرد آنها به صورت تفضیلی و عالی، به ترتیب همسو با معیار نشانداری ساختاری و بالقوگی رفتاری، غیرسرنمون بودن صفات این دو گروه را تأیید مینماید. از سوی دیگر الزام وجود فعل کمکی در صفات گزارهای گروه چهارم، نشانداری آنها را نسبت به صفات سرنمون مشخص میسازد. در نهایت، این مقاله نشان میدهد که طبقهبندی ردهشناختی این پژوهش میتواند همپوشیهای حاصل از طبقهبندی معنایی دستورهای سنتی را برطرف نماید.
Manuscript profile
طهماسب قلیخان معروف به وحدت کرمانشاهی از عرفا و شعرای نامی غرب کشور در قرن سیزدهم هجری بوده است. شهرت او بهخاطر سرودن غزلیاتی است که سرشار از مضامین ناب عرفانی و مفاهیمی چون عشق، وحدت وجود و... است. از آن جاییکه وحدت کرمانشاهی در ادبیات معاصر کرمانشاه و شکل گیری مکتب More
طهماسب قلیخان معروف به وحدت کرمانشاهی از عرفا و شعرای نامی غرب کشور در قرن سیزدهم هجری بوده است. شهرت او بهخاطر سرودن غزلیاتی است که سرشار از مضامین ناب عرفانی و مفاهیمی چون عشق، وحدت وجود و... است. از آن جاییکه وحدت کرمانشاهی در ادبیات معاصر کرمانشاه و شکل گیری مکتب ادبی این سامان، نقش به سزایی داشته، بنابراین در این جستار سعی بر آن است تا غزلیات او از لحاظ سبک شناسی بررسی شود. شیوۀ کار به این صورت است که با بررسی غزلیات او در سه سطح زبانی (آوایی، لغوی و نحوی)، فکری و ادبی تلاش می شود مسائلی که سبب تشخص زبان شعری او شده است، به دست داده شوند.
Manuscript profile
این مقاله در پی نمایاندن محوری ترین و کانونی ترین تصویر در جهان ذهن و اندیشه ی مولوی است. نویسنده درصدد است با تجزیه و تحلیل این تصویر پویا و پرابهام در مثنوی با تکیه بر دلالت های ساده ی زبانی و صورتهای بلاغی، الگوی اندیشگی شاعر را بررسی کند. مولوی چه آن زمان که در بلخ( More
این مقاله در پی نمایاندن محوری ترین و کانونی ترین تصویر در جهان ذهن و اندیشه ی مولوی است. نویسنده درصدد است با تجزیه و تحلیل این تصویر پویا و پرابهام در مثنوی با تکیه بر دلالت های ساده ی زبانی و صورتهای بلاغی، الگوی اندیشگی شاعر را بررسی کند. مولوی چه آن زمان که در بلخ(خراسان) می زیست و چه وقتی که در معرض آفتاب شمس در قونیه قرار گرفت، محو تابناک ترینتجلی حق بود.
در این پژوهش، ضمن اینکه به ویژگی های صوری و ذاتی خورشید اشاره شده، مقاصد مولوی نیز برای بیان امور غیرحسی، غیبی، آن جهانی و غیرمادی کاملاً هویدا گشته است.
Manuscript profile