در این وجیزه کوشش شده است که پس از نگاهی گذرا به شکل گیری اندیشه نگارش کتاب نقد عقل محض ]سنجش خردناب[ و ویژگیهای دو ویراست آن، جمال صورت و معنای آن در آینه آینه داری که از دور و از پس غبار ناهمزبانی بدان مینگرد رصد گردد، و برنامه عظیم کانتی در "ارزیابی توانایی عقل محض" چکیده کامل
در این وجیزه کوشش شده است که پس از نگاهی گذرا به شکل گیری اندیشه نگارش کتاب نقد عقل محض ]سنجش خردناب[ و ویژگیهای دو ویراست آن، جمال صورت و معنای آن در آینه آینه داری که از دور و از پس غبار ناهمزبانی بدان مینگرد رصد گردد، و برنامه عظیم کانتی در "ارزیابی توانایی عقل محض"، "نجش انواع شناخت نظری"، "تعیین امکان یا امتناع آنها"، "عرضه مابعدالطبیعه عمومی " یا "مابعد الطبیعه ما بعد الطبیعه" یا "پیش آموزی ما بعد الطبیعه"، امید او به پای نهادن ما بعدالطبیعه در "راه امن علم" و دستیابی به "مابعدالطبیعه به مثابه یک ، و سرانجام جایگاه کتاب در جهان فلسفه نشان داده شود.
پرونده مقاله
ساختار فکری دو مکتب کنفوسیوسی و دائویی مشابه است؛ بدین معنا که هیچ یک از آن دو نه در پی وضعقواعد فلسفی - منطقی و اصول اعتقادی جزم آور بوده اند، و نه به مسائل انتزاعی و معقولات ثانوی و کلّیّاتعقلی پرداخته اند؛ بلکه توجّه هر دو به امور محسوس و جاری در زندگی و هر آنچه که ق چکیده کامل
ساختار فکری دو مکتب کنفوسیوسی و دائویی مشابه است؛ بدین معنا که هیچ یک از آن دو نه در پی وضعقواعد فلسفی - منطقی و اصول اعتقادی جزم آور بوده اند، و نه به مسائل انتزاعی و معقولات ثانوی و کلّیّاتعقلی پرداخته اند؛ بلکه توجّه هر دو به امور محسوس و جاری در زندگی و هر آنچه که قابل تجربه برای انسانمی باشد، بوده است. به همین جهت مفهوم "متافیزیک" نیز در چین کمی متفاوت است از آنچه که در فلسفهیونان باستان و سپس در عالم اسلامی شاهد آن هستیم. از مهمترین موضوعات متافیزیک، تبیین حقیقت غاییاست که در بیشتر موارد دارای نوعی تقدّس برای انسان ها میِباشد . دو مفهومی که از این نظر در این دومکتب قابل بررسی هستند عبارتند از تی ین یا آسمان و دائو. هردو مکتب به تثلیث آسمان، زمین و انسانتوجّه داشته اند و بر ایجاد نوعی سازگاری و توازن میان این سه وجه تأکید دارند. امّا وجه تمایز آن دو بیشتردر نحوهیِ تفسیرشان از دائوست. کنفوسیوس به کمال اخلاقی انسان ها و حسن نظام اجتماعی نظر داشت ودائو را نیز در بطن سنّت و جامعه می شناخت. حال آن که در مکتب دائویی، دائو محور تفسیر هر چیز وحقیقتی ماورائی است که انسان باید جریان موزون آن را بپذیرد و خود را با آن هماهنگ کند . در نتیجه،سعادت انسان نه در جامعه بلکه در طبیعت معنا می یابد. طبیعت، در تفکّر چین هم پدیده های مادّی و همامور غیر مادّی را در دو ساحت انسان و آسمان فرا می گیرد. در نهایت آن که می توان مکتب کنفوسیوسی رانوعی انسان مداری دانست که اگر به مسائل متافیزیکی توجه م یکرد، به جهت تأثیر آنها بر انسان و جامعهانسانی بوده است و مکتب دائویی را نوعی طبیع تگرایی می توان خواند که دارای رویکرد متافیزیکی است ونگرش انسان را به ماوراء محسوسات و ظواهر فرا می خواند
پرونده مقاله
مقاله ی حاضر تأملی در تعامل متافیزیک و علوم است. با نظر به اینکه در دوره ی سنتی 3 متافیزیک وعلوم، که مثال آن در نظام متافیزیکی و علم ارسطویی فعلیت داشت، در تعامل بودند. اما این تعاملدر دوره ی جدید 4 و با ظهور انقلاب علمی خاصه علم کلاسیک سده ی هفدهم و ه ج دهم آرام آرامسس چکیده کامل
مقاله ی حاضر تأملی در تعامل متافیزیک و علوم است. با نظر به اینکه در دوره ی سنتی 3 متافیزیک وعلوم، که مثال آن در نظام متافیزیکی و علم ارسطویی فعلیت داشت، در تعامل بودند. اما این تعاملدر دوره ی جدید 4 و با ظهور انقلاب علمی خاصه علم کلاسیک سده ی هفدهم و ه ج دهم آرام آرامسست شد. در سده ی نوزدهم با ظهور فلسفه تحصلی 5 متافیزیک معناداری 6 خود را از دست داد وتعاطی بدان خارج از حوزه ی شناخت 7 و در قلمرو سلایق، امیال و عواطف قرارگرفت . در سده یبیستم نیز فلسفهها و نظا مهای متافیزیکی در معنای سنتی خود از هدایت علوم بازماندند و با طرحمسائل فنی در حوز هی زبان و منطق گونهای استقلال از علوم بدست آوردند. گرچه این استقلال ازمتافیزیک و فلسفه در مقابل علم فن 8 حمایت کرد اما در این میان متافیزیک نقش اصلی دیگرخود یعنی طرح معقولیت 9 در حوزه علوم را نیز از دست داد. گفتار حاضر بعد از مقدمه ای کوتاه بهتبیین مسأله میپردازد و تذکر به تعاطی بدین مقوله را نه یک مسأله فنی آکادمیکی بلکه مسأله ایمربوط به حیات انسان میداند.
پرونده مقاله
از نظر هیدگر تفکر را نمیتوان فقط به مابعدالطبیعه، علم و تکنولوژی، سوژهمداری، تمثل و منطقگرایی منحصر کرد. بلکه تفکر معنوی لوازمی دارد که مهمترین آن پرسشگری و بهراه افتادن در مسیر اندیشه است. از نظر وی تفکر و تشکر همریشه بوده و با لوگوس یا گفتار پیوند دارد. هرچند و چکیده کامل
از نظر هیدگر تفکر را نمیتوان فقط به مابعدالطبیعه، علم و تکنولوژی، سوژهمداری، تمثل و منطقگرایی منحصر کرد. بلکه تفکر معنوی لوازمی دارد که مهمترین آن پرسشگری و بهراه افتادن در مسیر اندیشه است. از نظر وی تفکر و تشکر همریشه بوده و با لوگوس یا گفتار پیوند دارد. هرچند ویژگی اصلی تفکر این است که در طلب وجودی باشد که او را بهسوی تفکر فرامیخواند. از نظر مولانا نیز از طریق دانشهای نظری یا حصولی نمیتوان به معرفت حقیقی دست یافت. بلکه تفکر ذیل ادراک عارفانه یا حضوری قرار گرفته و بر یاد، شهود، ذوق و عشق دلالت میکند. از نظر وی لازمه اصلی تفکر، سلوک است که در مرتبه عالی آن، انسانِ کامل با اتصال به حق، به یقین و معرفت خواهد رسید. بنابراین علیرغم تفاوتهای آشکار آنها از نظر خاستگاه فکری و مبانی اندیشه، اما عناصر مشترکی نیز در اندیشه آنها به چشم میخورد. چنانکه هیدگر و مولانا معتقدند دلیلباوری و تعقلگرایی بهتنهایی نمیتواند به تفکر منجر شود. بلکه تفکر، شهودی یا معنوی بوده که از طریق انکشاف و گشودگی رخ خواهد داد.
پرونده مقاله
مارتین هایدگر، فیلسوف تأثیرگذار سده بیستم در ایران از اقبال قابل توجهی برخوردار بوده است. از نخستین اندیشمندانی که در ایران به اندیشه هایدگر توجه نمود، سیداحمد فردید بوده است. همزمان هانری کربن یکی از متفکران مهم معاصر که شارح و مترجم آثاری از هایدگر هم بوده است، با اله چکیده کامل
مارتین هایدگر، فیلسوف تأثیرگذار سده بیستم در ایران از اقبال قابل توجهی برخوردار بوده است. از نخستین اندیشمندانی که در ایران به اندیشه هایدگر توجه نمود، سیداحمد فردید بوده است. همزمان هانری کربن یکی از متفکران مهم معاصر که شارح و مترجم آثاری از هایدگر هم بوده است، با الهام از بینشهای هایدگر به بازخوانی میراث فلسفی و حکمی ایران باستان اقدام کرد. همسویی و همگامی و نیز تفاوتهای بین این دو در مورد تأثیرپذیری از اندیشه هایدگر، موضوع نوشتار حاضر است. توجه به نوع رویکرد این دو به میراث هایدگر و تلاش برای کاربست آن در مسائل اندیشه ایران نشاندهنده آن است که هم فردید و هم کربن از منظر متفکرانی صاحبنظر به بحث و گفتوگو با هایدگر وارد شدهاند و با آنکه سودای شرح هایدگر و استفاده از مبانی نظریه او را داشتهاند، اما موضع فکری خود را بسط و گسترش دادهاند.
پرونده مقاله
آنچه ورای وجود و برتر از آن و مقدّم بر همه چیز است و در فراسوی همه هستی- اعم از حقیقی، واسطه و ظاهری- است قابل شناخت حصولی و شناسایی برهانی توسط ذهن آدمی نیست، به این معنا که ذهن و عقل آدمی هرگز نخواهد توانست به حقیقت و کنه ذات مطلق و بسیط و فوق مالایتناهی ذات واحد نخست چکیده کامل
آنچه ورای وجود و برتر از آن و مقدّم بر همه چیز است و در فراسوی همه هستی- اعم از حقیقی، واسطه و ظاهری- است قابل شناخت حصولی و شناسایی برهانی توسط ذهن آدمی نیست، به این معنا که ذهن و عقل آدمی هرگز نخواهد توانست به حقیقت و کنه ذات مطلق و بسیط و فوق مالایتناهی ذات واحد نخستین که فوق هستی است پی ببرد، به عبارت دیگر ذات فوق هستی با علم حصولی و براهین عقلی و قیاسات منطقی معلوم ذهن و عقل آدمی نخواهد شد، زیرا چیزی که برتر از وجود و در فراسوی هستی و مقدم بر همه چیز و فوق مالایتناهی است بالضّروره برتر از شناخت و در فراسوی شناسایی قرار دارد، یعنی از ذهن و شناخت حصولی و معرفت برهانی میگریزد. فقط هستی و وجود است که میتواند موضوع و متعلَّق شناسایی و معرفت آدمی قرار گیرد و ذات واحد نخستین به دلیل آن که فراسوی هستی و برتر از وجود است مبرّا از معرفت اکتسابی و منزّه از شناسایی حصولی است. پس شناخت و شناسایی در قلمرو ذات شیء مرکّب یعنی هستی اعم از واحد کثر یعنی عقل کلّی، واحد و کثیر یعنی روح کلّی و کثیر محض یعنی محسوسات است نه در ذاتی که بسیط محض بل بسیط الحقیقه و فوق مالایتناهی است.
پرونده مقاله
سیداحمدخان هندی با این استدلال که دین، قول خدا است و علم فعل خدا و فعل و قول خدا نمی توانند متعارض باشند، نظریات علوم تجربی برآمده از حسّ را قطعی و غیرقابل تغییر فرض کرده، با تمثیلی قرار دادن زبان دین، اقدام به تأویل مطلق آموزه های دینی، امور متافیزیکی و مکاشفات عرفانی چکیده کامل
سیداحمدخان هندی با این استدلال که دین، قول خدا است و علم فعل خدا و فعل و قول خدا نمی توانند متعارض باشند، نظریات علوم تجربی برآمده از حسّ را قطعی و غیرقابل تغییر فرض کرده، با تمثیلی قرار دادن زبان دین، اقدام به تأویل مطلق آموزه های دینی، امور متافیزیکی و مکاشفات عرفانی مطابق با یافته های علوم تجربی می کند و با ارائه تفسیری مادی از حقیقت نبوّت، وحی، معجزات انبیا، ملائکه و شیاطین، مکاشفات عرفانی، کرامات اولیاء و... همگی را خرافات و اوهام تلقی می کند. در مقابل علامه طباطبائی(ره) با ردّ این مدعیات تفسیر الفاظ را در پرتو معنای عرفی و لغوی آن ها می داند و در تعیین مصداق به آیاتی که ناظر و مفسّر آیات دیگر است استناد می جوید بدون این که آن مصداق را به گونه ای که ما بدان انس داریم، تعیین نماید و ضمن تبیین قانون علییّت، معجزات را در غالب و مجرای امور طبیعی لکن با تأثیرگذاری خداوند در شرایط، اسباب و زمان آن واقعه تبیین می نماید.
پرونده مقاله
سیمرغ، در اوستا مِرِغوسائنو (mereghosâeno) همان مرغ و سَئِن بهمعنای شاهین و عقاب بوده است. این پرنده، گوهری حقیقی، پرندهای افسانهای – اساطیری و از توتمهای ادبیّات ایران است. صفات خردمندی و آگاهی به رازهای نهان، این پرنده را فراطبیعی ساخته است. حتّی شاعر چکیده کامل
سیمرغ، در اوستا مِرِغوسائنو (mereghosâeno) همان مرغ و سَئِن بهمعنای شاهین و عقاب بوده است. این پرنده، گوهری حقیقی، پرندهای افسانهای – اساطیری و از توتمهای ادبیّات ایران است. صفات خردمندی و آگاهی به رازهای نهان، این پرنده را فراطبیعی ساخته است. حتّی شاعران حماسهسرا و عارفمسلک کوشیدهاند تا بدین عنصر مابعدالطبیعی، صورتی طبیعی بخشند. در ادبیّات غنی این مرزوبوم، جدای از مطالب حماسی، از ظرفیّت بالای مفهوم سیمرغ در نوشتههای صوفیانه و عارفانه یادشده که غالبا ًبه گونه داستان، تمثیل و حکایت برای بیان سخنان لطیف دل و اسرار الهی بهکار رفته است.
اگر نکوهشی دربارة این پرنده وجود دارد یا ناشی از دیدگاه افراد انیرانی است که با بنمایههای فرهنگی ایران آشنایی عمیق ندارند و به این نکته توجّه نداشتهاند که رفتار این موجود بازخوردی از کردار طرف مقابل است.
پرونده مقاله
تمییز معرفت تجربی از معرفت غیر تجربی، یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است. ملاک تمایز علم از معرفت های غیر تجربی در واقع به تعیین نقش تجربه در علم باز می گردد. نگاه سنتی و استقراءگرا، نقش تجربه را تأیید سخنان علمی می داند. از این دیدگاه، قضیّه ی علمی قضیّه ای است که چکیده کامل
تمییز معرفت تجربی از معرفت غیر تجربی، یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است. ملاک تمایز علم از معرفت های غیر تجربی در واقع به تعیین نقش تجربه در علم باز می گردد. نگاه سنتی و استقراءگرا، نقش تجربه را تأیید سخنان علمی می داند. از این دیدگاه، قضیّه ی علمی قضیّه ای است که بتوان با روش تجربی آن را تأیید و سرانجام اثبات کرد. فیلسوف معروف علم، کارل پوپر، در آغاز قرن بیستم معیار ابطال پذیری را به عنوان ملاک تمییز علم از دیگر انواع معرفت پیشنهاد کرد. نویسنده در مقاله ی حاضر درصدد است با اشاره به برخی از انتقاداتی که به نظریه ی پوپر ایراد شده است، نتیجه ی معرفت شناختی رای او را آشکار کند که در علم تجربی نه اثبات قطعی میسر است و نه ابطال قطعی. این نکته ی مهم، تاکیدی بر سرشت ظنی علم تجربی است.
پرونده مقاله
دانش علمشناسی یا فلسفه علم فیلسوفان مسلمان، مشتمل بر قواعدی پیشینی و لازم الاجراست که علوم حقیقیـبرهانی، باید ساختار منطقی خود را از آنها اخذ کنند. بر اساس این قواعد، هر علمی باید موضوعی داشته باشد، در تبیینها از اصول و قواعد برهان تبعیت کند، قلمرو خویش را فقط در مرزه چکیده کامل
دانش علمشناسی یا فلسفه علم فیلسوفان مسلمان، مشتمل بر قواعدی پیشینی و لازم الاجراست که علوم حقیقیـبرهانی، باید ساختار منطقی خود را از آنها اخذ کنند. بر اساس این قواعد، هر علمی باید موضوعی داشته باشد، در تبیینها از اصول و قواعد برهان تبعیت کند، قلمرو خویش را فقط در مرزهای تعیینشده گسترش دهد و پژوهشهایش فقط به عوارض ذاتیه موضوع معطوف باشد. در فلسفه اولی نکته اخیر مراعات نشده و فیلسوفان بهکرات از آن تخطی کردهاند. موضوع فلسفه اولی موجود بما هو موجود است و همه محمولهای مسائل آن باید از عوارض ذاتیهآن موضوع باشند، حال آنکه بسیاری از محمولهای فلسفی چنین نیستند.
بسیاری از فیلسوفان این خلط روششناختی بسیار مهم را مسکوت گذاشتهاند اما برخی دیگر با اقرار و اذعان به آن، راهحلهایی عرضه کردهاند. مهمترین راه حلها دو چیز است: یکی آنکه فلسفه موضوع واحدی ندارد. دیگر آنکه قواعد علمشناختی مذکور، قواعدی استحسانی و ذوقی بوده و متابعت از آنها ضرورت ندارد. در این مقاله، راهحل اول که سابقهای کهن دارد، با اصلاحی اندک، بهعنوان راهحلی روزآمد پذیرفته میشود.بر اساس این راهحل، میتوان شاخههای مختلف فلسفه را که هر یک موضوع و مسائل مستقل دارند، به اعتبار وحدت روش و بنیادین بودن مسائل، ذیل عنوان عام فلسفه قرار دارد؛ به همان قیاس که علومی را ذیل عنوان علوم تجربی قرار میدهیم.
پرونده مقاله
این نوشتار به دنبال آن است تا مجموعه معانی وکاربرد های واژه مابعدالطبیعه یا متافیزیک را ازنظر کانت مورد تحقیق قرار دهد و تعریف و توصیفی را که درمورد هریک ازآنها صورت گرفته است، بیان کند. یکی از بحث انگیزترین موضوعات فلسفه کانت، معنای مابعدالطبیعه است.با تامل درآثار کانت چکیده کامل
این نوشتار به دنبال آن است تا مجموعه معانی وکاربرد های واژه مابعدالطبیعه یا متافیزیک را ازنظر کانت مورد تحقیق قرار دهد و تعریف و توصیفی را که درمورد هریک ازآنها صورت گرفته است، بیان کند. یکی از بحث انگیزترین موضوعات فلسفه کانت، معنای مابعدالطبیعه است.با تامل درآثار کانت روشن می شود که به طور کلی کانت واژه مابعدالطبیعه یا متافیزیک را درسه حالت مطلق به صورت مابعدالطبیعه یامتافیزیک، وحالتمضاف مانند: مابعدالطبیعه اخلاق، مابعدالطبیعه حقوق، مابعدالطبیعه طبیعت، وحالتِ وصفی ازقبیل: شرح متافیزیکی، جزم گروی متافیزیکی، به کار برده است. از این میان تنها معنای نخست است که مورد نقد کانت قرار گرفته است.
پرونده مقاله
گرچه بحث از رشته فلسفی مستقلی تحت عنوان متافلسفه (Metaphilosophy) پیشینه چندانی ندارد، وبویژه بعد از تاملات جدی کانت در باب هویت معرفتی فلسفه آغاز ودر دهه 1960 به عنوان یک موضوع جدی طرح شده است. اما از همان آغاز ظهورتفکر فلسفی در یونان _ هرچند به نحو جنبی وپراکنده _بحث چکیده کامل
گرچه بحث از رشته فلسفی مستقلی تحت عنوان متافلسفه (Metaphilosophy) پیشینه چندانی ندارد، وبویژه بعد از تاملات جدی کانت در باب هویت معرفتی فلسفه آغاز ودر دهه 1960 به عنوان یک موضوع جدی طرح شده است. اما از همان آغاز ظهورتفکر فلسفی در یونان _ هرچند به نحو جنبی وپراکنده _بحث از چیستی خود فلسفه ومباحثی چون موضوع ، غایت وروش فلسفه یکی از مباحث فلسفی بوده وارسطو چنانکه در این مقاله بدان پرداخته ایم در مواضع متعددی به تامل در چیستی فلسفه پرداخته است ودر میان موضوعات گوناگون ،موجود بما هوموجود و امور مفارق را از موضوعات عمده فلسفه دانسته است.بعدها ابن سینا به نحو تفصیلی اولین مقاله الهیات شفا (بویژه فصول اول ودوم) را به این بحث اختصاص داده ونظر فوق را ضمن یک بحث سلبی درباب آنچه موضوع فلسفه نیست بلکه از مسایل آنست( خدا و مسب الاسباب ) ویک بحث ایجابی درباب آنچه موضوع فلسفه است ( موجود بماهوموجود وامور مفارق) به مسند تحقیق نشانده است.این مقاله کوشیده تا به تاملات انتقادی در دیدگاه ابن سینا در باب موضوع فلسفه ورابطه آن با امور مفارق، طبیعیات وریاضیات ودر واقع به نقد متافلسفه ابن سینا در الهیات شفا بپردازد.
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد