موضوع ابلیس و نقش آن در دستگاه آفرینش، از جمله موضوعات مهم دینی و قرآنی است که در متون عرفانی فارسی نیز انعکاس وسیع دارد. اما نکته مهم در این امر، تعارض به ظاهر آشکاری است که در این دو نگاه متفاوت به ابلیس به چشم میخورد؛ در حالی که در وحی تنزیلی- قرآنی از ابلیس به عنوا چکیده کامل
موضوع ابلیس و نقش آن در دستگاه آفرینش، از جمله موضوعات مهم دینی و قرآنی است که در متون عرفانی فارسی نیز انعکاس وسیع دارد. اما نکته مهم در این امر، تعارض به ظاهر آشکاری است که در این دو نگاه متفاوت به ابلیس به چشم میخورد؛ در حالی که در وحی تنزیلی- قرآنی از ابلیس به عنوان موجودی مطرود و رانده شده از رحمت خدا یاد میشود؛ در نگاه تأویلی- عرفانی وی مورد تقدیس برخی از بزرگان قرار میگیرد و به شدت از او و عملکردش دفاع میشود و حتی اسوه توحید نامیده میشود. مقاله حاضر به روش کتابخانهای نگاشته شده است و با تبیین مبانی اندیشه تنزیلی- قرآنی و تأویلی- عرفانی درباره ابلیس به فلسفه آفرینش ابلیس بر اساس این دو دیدگاه پرداخته است. پژوهش حاضر دلیل آفرینش ابلیس را از دیدگاه تنزیلی و قرآنی، مواردی چون خلقت ابلیس به منزله بازتاب صفات جلالیه خداوند، لزوم وجود شر در عالم و عاملی برای تکامل آن، وسیلهای برای محک و آزمایش انسان و عامل بروز عقل و اراده و اختیار دانسته است. اما از نگاه تأویلی عرفانی، دلایل آفرینش ابلیس را مطابق اندیشههای عرفا و گنوسیست های مسلمان، مواردی مانند تبیین درست از حقیقت توحید، تفسیر واقعی از فلسفه آفرینش و جهان خلقت و بیان حقیقت عشق عارفانه دانسته است و در نهایت به این نتیجه دست یافته که علیرغم دو نگاه متفاوت، وجود ابلیس جز خیر برای دستگاه بشریت نیست.
پرونده مقاله
مقالة حاضر با هدف مطالعة "مختصری از تعالیم رجعت و تناسخ در مثنوی مولوی" است. مثنوی مولوی، شعری تعلیمی است و مولویه عقیده دارند که نفوس جملة آدمیان در عالم علوی موجودند، هریک به وقت خود به این عالم سفلی نزول میکنند، بر مرکب جسم سوار می شوند و کمال خود را حاصل مینمایند. چکیده کامل
مقالة حاضر با هدف مطالعة "مختصری از تعالیم رجعت و تناسخ در مثنوی مولوی" است. مثنوی مولوی، شعری تعلیمی است و مولویه عقیده دارند که نفوس جملة آدمیان در عالم علوی موجودند، هریک به وقت خود به این عالم سفلی نزول میکنند، بر مرکب جسم سوار می شوند و کمال خود را حاصل مینمایند. و باز عروج کرده و به عالم علوی باز می گردند. در این پژوهش سعی بر آن است تا با مرور بر مثنوی مولوی این مسألة مورد توافق عرفا و فلاسفه، مورد بررسی قرار گیرد.
پرونده مقاله
نشانهشناسى به عنوان رویکردى جدید در نقد ادبى، براى تحلیل آثار مختلف به کار میرود و در پنجاه سال گذشته (1964) براى تحلیل متون گوناگون محل رجوع منتقدان ادبی بوده است. این نوع تحلیل با توجه به گستره آن در دانش های مختلف و متون گوناگون به کار رفته که در این میان شعر و مت چکیده کامل
نشانهشناسى به عنوان رویکردى جدید در نقد ادبى، براى تحلیل آثار مختلف به کار میرود و در پنجاه سال گذشته (1964) براى تحلیل متون گوناگون محل رجوع منتقدان ادبی بوده است. این نوع تحلیل با توجه به گستره آن در دانش های مختلف و متون گوناگون به کار رفته که در این میان شعر و متون خلاقه به دلیل بهره گیری از نشانه های ویژه بیشتر محل تامل بوده است. با این توجه باید گفت که تحلیل نشانهشناختى شعر (شعر نو و کلاسیک) زمینهساز خوانشى نو از آن میشود و درک بهتر متون ادبى را در پی دارد. در پ‍‍‍‍ژوهش حاضر سعی می شود یکی از غزلهاى مولانا جلال الدین محمد بلخى انتخاب و نشانههاى ادبى و عرفانی موجود در آن تحلیل و رابطهی میان دالها و مدلولها (دلالت) نشان داده شود. برای این منظور ابتدا نشانهشناسی ادبی معرفى گردیده و سپس غزلى از کلیات شمس، براساس این رویکرد تجزیه و تحلیل شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلى است و دادهها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا تحلیل شدهاست. بررسی تحلیلی این غزلها با توجه به دانش نشانهشناسی نشان می دهد که مولانا، واژهها (نشانهها) را در معنای قراردادی آنها به کار نمیگیرد؛ بلکه برخی را در معنای عرفانی و برخی را در معنای ادبى به کار میبرد. در این غزل ده بیتی، بیست و یک نشانه ادبى و یازده نشانه عرفانی شناسایی و تحلیل شده است.
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد