هدف پژوهش حاضر بررسی زمینههای شکلگیری مداخله بشردوستانه در حقوق بینالملل، به ویژه مفهوم جدیدی که در این زمینه تحت عنوان دکترین حمایت مطرح شده، بود. پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شد. یافتهها نشان داد، اگرچه از آغاز ایجاد دکترین مسئولیت حمایت تاکنون، در بحرانهای چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر بررسی زمینههای شکلگیری مداخله بشردوستانه در حقوق بینالملل، به ویژه مفهوم جدیدی که در این زمینه تحت عنوان دکترین حمایت مطرح شده، بود. پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شد. یافتهها نشان داد، اگرچه از آغاز ایجاد دکترین مسئولیت حمایت تاکنون، در بحرانهایی نظیر بحران دارفور، لیبی و حتی در تسونامی هایتی و امروزه در سوریه مورد استناد قرار گرفته است، اما محدودیتهای سیاسی عملا زمینه مداخله قدرتهای بزرگ و توسل به این دکترین برای دخالت با بهانه حقوق بشری در کشورهای دیگر و تضعیف اصل استقلال و حاکمیت ملی و بیثباتی منطقهای را به وجود آورده است.
پرونده مقاله
بسیاری از درگیری های مرگبار و دیگر فجایع انسانی، در قلمرو و حیطه ی اقتدار حاکمیت ملی شکل می گیرد. دکترین مسئولیت حمایت، مسئولیت اولیه پیشگیری از وقوع بحران های انسانی را به عهده ی دولت ها گذاشته است و دولت ها باید دست به یک سری اقدامات بنیادین (ساختاری) بزنند که اگر انج چکیده کامل
بسیاری از درگیری های مرگبار و دیگر فجایع انسانی، در قلمرو و حیطه ی اقتدار حاکمیت ملی شکل می گیرد. دکترین مسئولیت حمایت، مسئولیت اولیه پیشگیری از وقوع بحران های انسانی را به عهده ی دولت ها گذاشته است و دولت ها باید دست به یک سری اقدامات بنیادین (ساختاری) بزنند که اگر انجام شوند اصلاً بحرانی شکل نمیگیرد و اگر هم بحرانی ایجاد شود، یک دست تعدیلهای ساختاری طولانی مدتی صورت میگیرد تا بحران مجدداً عود نکند.ریشه ی بسیاری از بحران های انسانی، ناشی از تبعیض های ناروا، فقر و عقب ماندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. بنابراین، این پرسش مطرح می شود که مهمترین اقدامات پیشگیرانه ی بنیادین که بر عهده ی حاکمیت است، کدامند؟ یافته های این پژوهش آن است که، تلاش دولت ها برای تأمین حکمرانی خوب، رعایت حقوق بشر، ارتقای توسعه ی اجتماعی و اقتصادی، تقویت احساس همبستگی میان اقوام و گروه ها، جلوگیری از تخریب محیط زیست و تأمین امنیت عمومی،از مهمترین اقدامات پیشگیرانه هستند که باید بیشترین امکانات و منابع به آنها اختصاص داده شود. پیشگیری از درگیری و بروز فجایع انسانی، صرفاً یک امر ملی یا محلی نیست، موفقیت در امر پیشگیری غالباً مستلزم حمایت قوی از سوی جامعه بینالمللی است.
پرونده مقاله
ناتوانی جامعهی بینالمللی در مقابلهی جدی با نقض گستردهی و سازمانیافتهی حقوق بشر و مشکلات مربوط به توجیه مبانی قانونی مداخلهی بشردوستانه در دههی 1990، موجب طرح دکترین مسئولیت حمایت در سال 2001 گردید. در پرتو تعدیل اصل عدم مداخله و تلاش برای بازتعریف مفهوم حاکمیت چکیده کامل
ناتوانی جامعهی بینالمللی در مقابلهی جدی با نقض گستردهی و سازمانیافتهی حقوق بشر و مشکلات مربوط به توجیه مبانی قانونی مداخلهی بشردوستانه در دههی 1990، موجب طرح دکترین مسئولیت حمایت در سال 2001 گردید. در پرتو تعدیل اصل عدم مداخله و تلاش برای بازتعریف مفهوم حاکمیت ملی، ایده اصلی دکترین این است این است که در نتیجهی توسعهی هنجارهای بینالمللی حقوق بشر و اندیشهی امنیت انسانی، حاکمیت مسئولیت اصلی حمایت از شهروندان خود را بر عهده دارد که در صورت عدم تمایل یا عدم توانایی برای اقدام، جامعهی بینالمللی مسئول خواهد بود. البته علیرغم خوشبینیهای اولیه، طی دو دههی اخیر تردیدهایی نسبت به موفقیت این دکترین مطرح شده است. این مقاله با تمرکز بر دیدگاههای اندیشمندان روابط بینالملل و مبتنی بر یک روش توصیفی - تحلیلی، به این پرسش پاسخ میدهد که چه نقدهایی به دکترین مسئولیت حمایت وارد است؟ فرضیهی مقالهی پیشرو این است که تردید در مفهوم و ماهیت و نیز مبانی این دکترین، امکان استفادهی ابزاری از آن جهت مداخله در کشورها و نیز ضعفهای آن در مرحلهی اجرا، مهمترین نقدهای وارد به این دکترین است. این مقاله در پرتو بررسی این نقدها، نتیجه میگیرد که تعارضات مفهومی و چالشهای اجرایی این دکترین، کارایی آن جهت ایجاد نظم بینالمللی جدید و پویایی روابط بینالملل در مقابله با بحرانهای حقوق بشری را با تردیدهای فراوانی مواجه ساخته است.
پرونده مقاله
بنا به گزارش نهادهای بین المللی حقوق بشری، وضعیت حاکم در یمن گویای یک وضعیت بحرانی در این کشور است به نحوی که هیچ نهادی در این کشور قادر به تأمین امنیت مردم آن نیست. در چنین شرایطی شورای امنیت می بایست از شأن و منزلت و حقوق اساسی مردم یمن تحت لوای دکترین مسئولیت حمایت ح چکیده کامل
بنا به گزارش نهادهای بین المللی حقوق بشری، وضعیت حاکم در یمن گویای یک وضعیت بحرانی در این کشور است به نحوی که هیچ نهادی در این کشور قادر به تأمین امنیت مردم آن نیست. در چنین شرایطی شورای امنیت می بایست از شأن و منزلت و حقوق اساسی مردم یمن تحت لوای دکترین مسئولیت حمایت حمایت نماید. با نگاهی به عملکرد شورای امنیت، این شورا نتوانست در انجام رسالت واقعی خود در زمینه بحران و فاجعه انسانی در یمن موفق عمل کند. بر این اساس سؤال اصلی پژوهش این است که: علت اصلی استمرار و تعمیق بحران در یمن و عدم تحقق دکترین مسئولیت حمایت شورای امنیت در حل این بحران چیست؟ در پاسخ فرضیه مورد پردازش در چارچوب نظریه نئورئالیسم تهاجمی این است که: سازوکارهای قدرت در ساختار نظام بین الملل در پرتو مناسبات قدرت میان کنشگران رقیب منطقه ای باعث ناکارآمدی مسئولیت حمایت شورای امنیت در بحران یمن شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد استراتژی و منافع آمریکا در خاورمیانه با بهره گیری از اختلافات ج.ا.ا و عربستان سعودی ضمن تأثیرگذاری بر تصمیمات شورای امنیت، مانع تحقق این دکترین در حل بحران یمن شده است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای می باشد.
پرونده مقاله
مفهوم مداخله بشردوستانه حاکی از تفوق یافتن اصلِ مترقیعدالت بر اصل کلاسیک حاکمیت کشورها است. طبق این مفهوم، در صورت وقوع جنایتهای فاحش حقوق بشر از سوی حاکمان ستمگر، حق حاکمیت آنها مخدوش شده و بنا به شرایطی، مداخله در امور داخلی آنها تجویز میگردد. بر این اساس، با وقوع چکیده کامل
مفهوم مداخله بشردوستانه حاکی از تفوق یافتن اصلِ مترقیعدالت بر اصل کلاسیک حاکمیت کشورها است. طبق این مفهوم، در صورت وقوع جنایتهای فاحش حقوق بشر از سوی حاکمان ستمگر، حق حاکمیت آنها مخدوش شده و بنا به شرایطی، مداخله در امور داخلی آنها تجویز میگردد. بر این اساس، با وقوع جنایتهای گسترده حقوق بشری در سالهای پس از جنگ سرد در رواندا، یوگسلاوی، سومالی و...، جامعه بین المللی نسبت به فرهنگ حقوق بشر متعهد گردید و برای جلوگیری از نسلکشی، شکنجه و تجاوز اساسی به حقوق انسانها مداخلات بشردوستانه را دردستور کار خود قرار داد. در همین راستا، نظریهپردازان مختلف روابط بینالملل نیز تلاشهای نظری متفاوتی را برای درک پیدایی این مداخلات صورت دادند. نظریهپردازان با استفاده از نظریات گوناگون نظیر واقعگرایی، سازهانگاری، لیبرالیسم و... سعی در تبیین مفهومی این پدیده داشتهاند. این مقاله نیز ضمن استفاده از نظریات مذکور، سعی دارد مداخله بشردوستانه و ارتقای آن به اصل مسئولیت حمایترا در چارچوب مکتب انگلیسی و گرایشهای کثرتگرایی و همبستهگرایی آن مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
پرونده مقاله
این مقاله به چگونگی ظهور دکترین مسئولیت بین المللی حمایت در پی توسعه حقوق بشر و کمرنگ شدن حاکمیت دولتها میپردازد. مسئولیت حمایت یک مفهوم در حال تحول در مورد وظایف دولتها برای جلوگیری و پایان دادن به اعمال خشونت علیه مردم است و هدف آن ارائه یک مبنای حقوقی و اخلاقی برای چکیده کامل
این مقاله به چگونگی ظهور دکترین مسئولیت بین المللی حمایت در پی توسعه حقوق بشر و کمرنگ شدن حاکمیت دولتها میپردازد. مسئولیت حمایت یک مفهوم در حال تحول در مورد وظایف دولتها برای جلوگیری و پایان دادن به اعمال خشونت علیه مردم است و هدف آن ارائه یک مبنای حقوقی و اخلاقی برای مداخله بشر دوستانه است. افزایش جنگهای داخلی در دهه 1990، نقض فاحش حقوق بشر و معضلات ناشی از مداخلات بشر دوستانه، ضرورت ایجاد مسئولیت بین المللی حمایت را آشکار نمود. این دکترین یک تفکر جدید در حاکمیت است که تأکید میکند حاکمیت به معنای امتیاز نیست بلکه به معنای مسئولیت است. لذا حاکمیت به معنای کنترل به حاکمیت به معنای مسئولیت تبدیل شده است. بر اساس این ایده جدید، حکمرانان بایستی در مورد رفتار با مردمشان، پاسخگوی جامعه جهانی باشند. مسئولیت حمایت دو اثر مهم در مناسبات بین المللی داشته است. یکی اینکه حاکمیت دولت مطلق نبوده و قابل تغییر و تعدیل است و دیگری آنکه حقوق فردی بطور جدی مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفته است.
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد