نقش تشخیصی فراشناخت، طرحوارۀ هیجانی و ذهنخوانی در تمایز بین افسردگی یکقطبی و دوقطبی با رویکردی شناختی
محورهای موضوعی : روان کاوی، روان پویشی، روان شناسی شناختی و بهداشت روان
مهسا شکوری
1
,
مریم بهبانی
2
,
شهناز بشکوه
3
,
هادی هاشمی رزینی
4
*
1 - کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - کارشناسی ارشد مشاوره خانواده، واحد تهران غرب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
4 - استادیار روان شناسی عمومی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
کلید واژه:
چکیده مقاله :
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش فراشناخت، طرحوارۀ هیجانی و ذهنخوانی در تمایز بین افسردگی یکقطبی و دوقطبی با تکیه بر رویکردهای شناختی است. روش: پژوهش حاضر به طرح های علّی - مقایسه ای تعلّق دارد. جامعۀ آماری را کلّیّۀ افراد مبتلا به افسردگی یکقطبی و اختلال دوقطبی بیمارستان روان پزشکی رازی در سال 1398 تشکیل می دادند. بر اساس معیارهای ورود و خروج، به روش نمونه گیری در دسترس، 65 بیمار در گروه بالینی و 40 نفر در گروه شاهد انتخاب شدند. هر سه گروه با مقیاس باورهای فراشناختی ولز (MCQ، 1997)، مقیاس طوحواره هیجانی لیهی (LESS، 2002) و آزمون ذهن خوانی به وسیلۀ چشم ها بارون- کوهن (RMET، 2001) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس، داده ها در برنامه SPSS.v21 با استفاده از تحلیل واربانس چندمتغیّره و تحلیل تابع تشخیص تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد بین سه گروه از نظر متغیرهای فراشناخت (42/34=F، 000/0=P)، طرحواره هیجانی (23/58=F، 000/0=P) و ذهن خوانی (02/13=F، 000/0=P) تفاوت معناداری وجود دارد (01/0>P). با استفاده از تحلیل تابع تشخیص دو تابع شکل گرفت که ارزش ویژه آنها دو گروه بهنجار و بالینی و یک قطبی و دوقطبی را از هم تفکیک می کند. ماتریس ساختار دو گروه بهنجار و بالینی از طریق متغیر شرم و گناه (321/0=FC) به خوبی قابل تشخیص هستند. همچنین، در تمایز بین افسردگی یک قطبی و اختلال دوقطبی باورهای نگرانی منفی (405/0=FC) و پذیرش احساسات (310/0=FC) نقش مهمّی در تشخیص این دو اختلال از یکدیگر دارند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت عوامل شناختی نقش مهمی در ابتلا به افسردگی یک قطبی و دوقطبی دارند و بر اساس آن می توان افراد مبتلا را از افراد عادی متمایز کرد. مضامین نظری و کاربردی نتایج در پژوهش حاضر مورد بحث قرار گرفته است.