واکاوی نسلبندی محتوایی موزهها، روایتی از تجسم مادی تا گفتمان معنایی
مونا کدخدا
1
(
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران غرب
)
کلید واژه: نسلبندی موزهها, شأن اشیاء, موزهای شدن, گفتمان معنایی, ضرباهنگ تحولات موزه,
چکیده مقاله :
پدیدۀ موزه و موزهداری در دوران معاصر در دنیا گسترش پیدا کرده است و ایدۀ موزه در دوران معاصر بهصورت یک ایدۀ جهانی درآمده است. نگاه متفاوت موزهها و تفکر مجموعهای است که مجموعهسازی و هویت موضوعی را در موزه پدید میآورد. بر همین اساس نوع نگرش به اثر و مجموعه و معناهایی که برای آن ساخته، پرداخته و انتقال داده میشود، باعث شکلگیری سیری از تغییرات در موزهها شدهاست. در این پژوهش بهمنظور دستیابی به هدف در این پژوهش، با استفاده از راهبرد کیفی و روش تحلیل و استنتاج ترکیبی، از مطالعات نظری انگارههایی پیشران در نسلبندی سهگانۀ موزهها به استخراج شده است. به دلیل کیفی بودن این زیرشاخصهها و با استناد به ارزش بالاتر مفاهیم معنایی در مقایسه با مؤلفههای بصری و کالبدی با بهرهگیری از روش منطق فازی و نیز در نظر گرفتن ضریب اثر وزنی برای مؤلفهها، نمونههای منتخب از سه نسل موزه مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته شدهاند. نتایج پژوهش نشاندهنده این است که در دوران معاصر علاوه بر انگارههای ساختاری، انگارههای ادراکیـمعنایی شاخص کیفی نسلبندی موزهها را به سمت و سویی دیگر هدایت میکند. در این سیر تحول محتوایی، شیوۀ بازگویی در موزهای شدن یک پدیده، از گفتمان یکسویۀ تاریخی به سمت دوسویۀ اجتماعی و در موزههای نوین بهصورت گفتمان ذهنی از نوع تبادل آگاهی انجام میگیرد. گفتمان نسل نوین از نوع روایتگری موزه است که معانی تازهای بر متن اثر میافزاید و چرخۀ خوانش را باز میگذارد. بدینترتیب با تأویلهای مخاطبان متعدد صحن موزه تکرار میشود و روایت آن به اتمام نمیرسد.
چکیده انگلیسی :
Mankind is the only being who endeavors to uphold his place in the world by recalling and preserving his historical records. Thus, studying the process of formation of museums as the means to sustain such records could elucidate the viewpoints and reactions of different communities and societies throughout history. This study aims to further probe the historical evolution of museums from two aspects. To achieve this goal, a qualitative research approach has been used to study the process of the evolution of museums. Data has been gathered through library resources and the type of this data is based on historical, interpretive, and formal grounds. This evolution has been focused on from different aspects. Furthermore, the relation between the demands of the communities in each era and the circumstances of the formation of the museums is studied. Subsequently, a comparative study has been attempted between the different selected museums as representatives of each era. The study concludes that the structural and formal alterations of museums since the formation of ancient temples to the present day are deeply influenced by the rhythm of changes in structure, purpose, and audience. With an increase in the pace of alterations, mankind has been more eager to record these changes. What is more, as a reminiscent of history, museums, implementing the means and methods at their disposal, could enrich the process of education and upgrade their role more influential means reaching a wider range of society.
واکاوی نسلبندی محتوایی موزهها، روایتی از تجسم مادی تا گفتمان معنایی
عنوان مقاله: واکاوی نسلبندی محتوایی موزهها، روایتی از تجسم مادی تا گفتمان معنایی
Ø چکیده فارسی
بیان مسأله:
پدیدۀ موزه و موزهداری در دوران معاصر در اکثر کشورهای دنیا گسترش پیدا کرده است و ایدۀ موزه در دوران معاصر بهصورت یک ایدۀ جهانی درآمده است و فرهنگ آن تقریباً به اکثر مناطق دنیا گسترش پیداکرده است. یکی از مفاهیم کلیدی که مبنای موزهها را شکل داده است ذات و شأن یک اثر است که در هر موزه به شکلی متفاوت در نظر گرفتهشده است. نگاه متفاوت موزهها و تفکر مجموعهای است که مجموعهسازی و هویت موضوعی را در موزه پدید میآورد. بر همین اساس نوع نگرش به اثر و مجموعه و معناهایی که برای آن ساخته، پرداخته و انتقال داده میشود، باعث شکلگیری سیری از تغییرات در موزهها شده و نسلبندی آنها را به دنبال داشته است.
پرسشهای پژوهش:
1. انگارههای تأثیرگذار بر تفکیک موزهها و نسلبندی آنها در بستر تاریخ چگونه شکل گرفته است؟
2. با واکاوی عوامل مؤثر در چرایی و چگونگی تفاوتهای پدیدار شده در هر نسل از موزهها، چگونه میتوان به یک صورتبندی محتوایی از نسلهای مختلف موزهها از ابتدای شکلگیری تا زمان معاصر دست یافت؟
3. ضرباهنگ تحولات جهانی و خوانشهای متفاوت از مفهوم موزه در موزههای شهر تهران تا چه میزان با سرعت تحولات در دوران معاصر همخوانی دارد؟
اهداف پژوهش:
این پژوهش بر آن است که به بررسی روند تکاملی نسلبندی موزهها در بستری تاریخی بپردازد. در این راستا از طریق واکاوی وجوه ماهوی، ساختاری و معنایی در این دسته از بناها به بررسی و نگرش وجوه ارزشی اشیاء میپردازد.
روش پژوهش:
بهمنظور دستیابی به هدف در این پژوهش، با استفاده از راهبرد کیفی و روش تحلیل و استنتاج ترکیبی، از مطالعات نظری انگارههایی پیشران در نسلبندی سهگانۀ موزهها به استخراج شده است. به دلیل کیفی بودن این زیرشاخصهها و با استناد به ارزش بالاتر مفاهیم معنایی در مقایسه با مؤلفههای بصری و کالبدی با بهرهگیری از روش منطق فازی و نیز در نظر گرفتن ضریب اثر وزنی برای مؤلفهها، نمونههای منتخب از سه نسل موزه در ایران و جهان مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته شدهاند.
مهمترین یافتهها و نتیجهگیری پژوهش:
نتایج پژوهش نشاندهنده این موضوع است که در دوران معاصر علاوه بر انگارههای ساختاری که در برپایی فیزیک موزه مؤثر است، انگارههای ادراکیـمعنایی شاخص کیفی نسلبندی موزهها را به سمت و سویی دیگر هدایت میکند. در این سیر تحول محتوایی، شیوۀ بازگویی در موزهای شدن یک پدیده، از گفتمان یکسویۀ تاریخی به سمت دوسویۀ اجتماعی و در موزههای نوین بهصورت گفتمان ذهنی از نوع تبادل آگاهی انجام میگیرد. گفتمان نسل نوین از نوع روایتگری موزه است که معانی تازهای بر متن اثر میافزاید و چرخۀ خوانش را باز میگذارد. بدینترتیب با تأویلهای مخاطبان متعدد صحن موزه تکرار میشود و روایت آن به اتمام نمیرسد. اما باید توجه داشت که سرعت پیشرفت و هماهنگی با این تحولات در ایران، هنوز با ضرباهنگ تحولات جهانی همسویی چشمگیری ندارد و تا حصول به معنای واقعی تحول در مفهوم موزه و موزهداری، راه بسیار زیادی پیش روی طراحان، معماران، موزهداران وسایر متولیان موزهداری در ایران قرار دارد.
کلمات کلیدی: نسلبندی موزهها، شأن اشياء، موزهاي شدن، گفتمان معنایی، ضرباهنگ تحولات موزه
Ø چکیده انگلیسی
Title:
Analysis of Museums Generations: from Material embodiment to semantic discourse.
Abstract:
Mankind is the only being who endeavors to uphold his place in the world by recalling and preserving his historical records. Thus, studying the process of formation of museums as the means to sustain such records could elucidate the viewpoints and reactions of different communities and societies throughout history.
This study aims to further probe the historical evolution of museums from two aspects: structural and functional-semantical. It also attempts to find the underlying reason for the differences of museums in each historical era by identifying and studying the indexes related to the subsidiary systems of these two categories.
To achieve this goal, a qualitative research approach has been used to study the process of the evolution of museums from the dawn of their appearance to the present time. Data has been gathered through library resources and the type of this data is based on historical, interpretive, and formal grounds. This evolution has been focused on from different aspects. Furthermore, the relation between the demands of the communities in each era and the circumstances of the formation of the museums is studied. The historical categorization has been chosen as one of the most general classification of museums. Subsequently, a comparative study has been attempted between the different selected museums as representatives of each era.
The study concludes that the structural and formal alterations of museums since the formation of ancient temples to the present day are deeply influenced by the rhythm of changes in structure, purpose, and audience. With an increase in the pace of alterations, mankind has been more eager to record these changes. What is more, as a reminiscent of history, museums, implementing the means and methods at their disposal, could enrich the process of education and upgrade their role more influential means reaching a wider range of society.
Keywords: Museum generation, semantic discourse, The dignity of objects, Musealization
1- مقدمه
ایدۀ موزه در دوران معاصر بهصورت یک ایدۀ جهانی درآمده است و فرهنگ آن تقریباً به اکثر مناطق دنیا گسترش پیداکرده است. نحوۀ محافظت از این میراث بشری با ارزش ساختاری و روایتگری متنوع، در هر یک از دورههای تاریخی متفاوت بوده است. موزهها و یادخانهها بهعنوان جایگاهی برای حفظ و نگهداری مظاهر مادی و معنوی گذشته تاریخی هر جامعه، نقش تعیینکنندهای در هویتبخشی فردی و اجتماعی در طول تاریخ بشر داشتهاند. افزایش سرعت پیشرفت جوامع، شکستهشدن مرز زمان و مکان برای انسان، توسعۀ صنعت و رفاه اجتماعی و درپی آن رشد جمعیت و کشف باستانشناسانۀ تاریخ، منجر به افزایش تعداد موزهها شده است که بهتدریج فرم و محتوای متفاوتی به خود گرفتهاند. یکی از مفاهیم کلیدی که مبنای شکلگیری این کاربریها بهحساب میآید، ذات و شأن یک اثر است که در هر موزه به شکلی متفاوت در نظر گرفتهشده است. نگاه متفاوت و تفکر مجموعهای است که مجموعهسازی و هویت موضوعی را در موزه پدید میآورد. بر همین اساس نوع نگرش به اثر و مجموعه و معناهایی که برای آن ساخته، پرداخته و انتقال داده میشود، باعث شکلگیری سیری از تغییرات در موزهها شده و نسلبندی آنها را به دنبال داشته است. مسئلۀ اصلی این پژوهش این است که ضرباهنگ تحولات در موزهها چگونه میتواند با سرعت تحولات در دوران معاصر همخوانی داشته باشد و واکاوی فاکتورهای تأثیرگذار در این روایت تاریخی چگونه میتواند بر هماهنگی و تناسب این تغییرات نقش پررنگی ایفا کند. در نسل اول موزهها یک اثر هنری صرفاً بهمثابۀ یک شیء تاریخی ارزشمندی است که به شخص، رویداد و یا برهۀ خاصی از تاریخ منتسب میشود. در دوران معاصر بازدید از موزههایی که تنها میراث تاریخی را در خود جای میدهند، ممکن است برای نسل حاضر که تمام ابعاد زندگیشان با تکنولوژی درهمتنیده شده است، امری کسالتبار به شمار آید؛ بنابراین هدف اصلی این پژوهش واکاوی عوامل مؤثر در چرایی و چگونگی ایجاد تفاوتهای پدیدار شده در هر نسل از موزهها و تأثیر و تأثراتی است که در هر دوره شناسایی شدهاند تا در پی آن بتوان نقشۀ راهی برای موزههای نسل آینده پیش روی قرار داد. در این مسیر با نگاهی به ضرباهنگ تحولات صورتگرفته در سه نسل از موزههای شهر تهران، میزان همسویی این تغییرات با تحولات جهانی در دوران معاصر مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.
2- پرسشهای پژوهش
1. انگارههای تأثیرگذار بر تفکیک موزهها و نسلبندی آنها در بستر تاریخ چگونه شکل گرفته است؟
2. با واکاوی عوامل مؤثر در چرایی و چگونگی تفاوتهای پدیدار شده در هر نسل از موزهها، چگونه میتوان به یک صورتبندی محتوایی از نسلهای مختلف موزهها از ابتدای شکلگیری تا زمان معاصر دست یافت؟
3. ضرباهنگ تحولات جهانی و خوانشهای متفاوت از مفهوم موزه در موزههای شهر تهران تا چه میزان با سرعت تحولات در دوران معاصر همخوانی دارد؟
از آنجا که این پژوهش مبتنی بر روش تحقیق کیفی است، مقاله بدون در نظر گرفتن فرضیه آغاز میشود و بهصورت پرسشمحور پیش خواهد رفت.
3- پیشینه پژوهش
در باب تاریخچۀ شکلگیری موزهها و بررسی روند تغییراتی که در فرم، کالبد، محتوا و غیره، پژوهشهای بسیار متعددی صورت گرفته است. ازجمله دشتیزاده و جوانی در مقالهای با عنوان «ارزشهای جدید در موزههای جدید» معتقدند در حوزۀ مطالعات موزه در ایران و تألیفات ارائهشده در این زمینه، چند دسته پژوهش قابلملاحظه است. بخش اول پژوهشهایی در راستای معرفی چگونگی پیدایش موزه در ایران و آشنایی مخاطب با موزههای ایران و تنوع و ویژگیهای آنها، بخش دوم پژوهشهایی پیرامون امور مالی، اداری و خدمات فنی موزهها و بخش سوم تألیفات و ترجمههایی که به بحث درمورد معماری و طراحی فیزیکی موزه پرداختهاند. دستۀ چهارم این پژوهشها نظریهپردازی در رابطه با ماهیت موزهها از آغاز تا زمان پیدایش موزههای کنونی است که سابقۀ آن در میان مطالعات انجامشده کم و محدود است (دشتیزاده و جوانی،1394). کتاب مطالعات موزه (اصول و مبانی) ازجملۀ تألیفاتی است که در حوزۀ چهارم انجامشده و به معرفی و تشریح ابعاد گستردهتری از حوزۀ پیچیدۀ مطالعات موزه شامل تعاریف، تاریخچه، موزهشناسی، رسالت موزه، اصول و مبانی موزهداری و طراحی و معماری موزه پرداخته است (صادقپور فیروزآباد و دیگران، 1397). عینیفر و کیپور در مقالهای با عنوان «تحلیل رابطۀ شیوۀ بازنمایی و مکان نمایش در هنرهای جدید» با تحلیل و دستهبندی شیوههای بازنمایی انواع هنرهای جدید مطرح در قرن بیستم به تحلیل ویژگیهای فضاهای نمایش متناسب با این شیوهها و برقراری رابطۀ تعاملی مناسبی میان فضاهای موزه و اشکال مختلف این بازنمایی پرداختهاند. لویز1 در مدخل مفصلی از دائرهالمعارف بریتانیکا به بررسی خاستگاه، تاریخچه و تحولات موزهها از دوران باستان تا قرن بیستم پرداخته است، اما در این پژوهش نیز نگاه بهصورت روایتی تاریخی است (URL1). دیزانی در مقالهای با عنوان «ارزیابی رویکرد موزهای به معماری روستایی» با بررسی موزۀ میراث روستایی گیلان و تأکید بر رابطۀ میان معماری، فرهنگ و مکان، نگاهی عمیقتر بهضرورت ایجاد تحولات اساسی در موزههای ایران داشته است (دیزانی،1389). لمان در فصل دوم از رسالۀ دکترای خود با عنوان «موزهها و بازاریابی در عصر الکترونیک» در دورههای مختلف تاریخی به دنبال ردپایی از عوامل مؤثر در هر دوره نبوده و بیشتر به دنبال تغییر نقش اجتماعی موزهها در دنیای مدرن است (Lehman,2008). همچنین در کتاب راهنمای مطالعات موزه2 که در پنج بخش توسط نویسندگان مختلف نگارش و توسط شارون مکدانلد3 تدوینشده است، بحثهای مفصلی در حوزۀ موزه و موزهداری ارائهشده است (Macdonald,2006). با بررسی این سابقۀ به نسبت طولانی، میتوان اظهار نمود که در هیچیک از پژوهشهای پیشین به روند شکلگیری مفهوم «نسلبندی» در موزهها پرداخته نشده است، بنابراین میتوان ادعا نمود که این مطالعه دارای جنبهای از نوآوری بوده و در پی کشف مؤلفههای اثرگذار بر هر نسل و در هر دورۀ تاریخی است.
4- روش پژوهش
در راستای تحقق و دستیابی به یک نگرش جامع و پیشبرد هدف این پژوهش، راهبرد «تحقیق کیفی» بهعنوان استراتژی اصلی تحقیق بهره گرفتهشده است. ماهیت روش این مطالعه، تحلیل و استنتاج ترکیبی از انگارههای ساختاری، ادراکی و شناختی است که در آن یک اثر هنری یا تاریخی بهمثابۀ یک ابژه، مخاطبان و بازدیدکنندگان از موزه بهمثابۀ سوژه در ارتباط قرار میگیرند. رابطۀ میان این دو و تأثیر و تأثری که گفتمان هر نسل از موزهها در سیر تطوری تاریخی ایجاد میکنند، در این پژوهش تحلیل میشود. این پژوهش در سه مرحله بهصورت بررسی سیر تحولات تاریخی موزهها، مطالعۀ تحولات پیرامون شأن اشیاء در این نهادها و بررسی وجوه مختلف موزهها و شناخت معیارهای مؤثر در دگرگونی این سه نسل صورت گرفته است. این پژوهش از منظر زمان گذشتهنگر است و به بررسی موزه بهعنوان پدیدهای ثابت در طول زمان میپردازد. جمعآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانهای و بازدید میدانی (در شهر تهران) صورت گرفته است و چگونگی شکلگیری این تغییرات با توجه به نیازهای جامعه و دیدگاه غالب در هر دورۀ تاریخی موردبررسی قرارگرفته است. درنهایت با مقایسۀ انگارههای مستخرج از مبانی نظری و در نظر گرفتن ضریب اثری کیفی، امتیازدهی به نمونههای مشخص انجام شده و مقایسهای میان تعدادی از موزههای منتخب صورت گرفته است. هدف از انجام این قیاس میان نمونههای برتر هر نسل در ایران با چندین نمونۀ منتخب در جهان، بررسی این نکته است که تحولات روی داده در ایران تا چه میزان در راستای تحولات جهانی است. برای پیشبرد این گام از پژوهش نمونهها با روش منطق فازی تجزیه و تحلیل و درنهایت خروجیهای حاصل از این دادهها در جدولی طبقهبندی شدهاند. دلیل استفاده از این روش در این بخش از تحقیق، کیفی بودن ضرباهنگ تغییرات است و درنتیجه سنجش این تحولات بدینصورت قابلگزارش و قضاوت خواهد بود. در انتخاب این نمونهها از هر نسل، سعی بر آن بود که تا حد ممکن اولین موزه در آن نسل انتخاب شود، البته سنجۀ دیگر در این انتخاب را میتوان شاخص بودن آن بنا در زمان خود دانست.
5- مبانی نظری پژوهش
1-5- تاریخ شکلگیری موزه در بستر زمان
برای روشنتر شدن تاریخچۀ موزهها در جهان باید ابتدا نگاهی به معنا و مفهوم نامی انداخت که بر آنها نهاده شده است. واژۀ Muse در زبانهاي انگليسي و ایتالیایی و غیره به معناي چشم دوختن، تفكر كردن، تأمل و درنگ بهکاررفته است. واژههای مشابه دیگری نیز در زبانهاي اروپايي مفهوم همين كلمه را بیان میکند.4 تاریخ اولیۀ پیدایش موزهها را میتوان به موزئون5، بهعنوان سکونتگاه موزها نسبت داد.6 برخی این تاریخچه را به زمان تأسیس موزه اسکندریه، یکی از مشهورترین نهادهای روزگار باستان که آوازهاش تا دورانی طولانی در میان اندیشمندان طنینانداز بوده است، نسبت میدهند؛ مرکزی فرهنگی با محققانی ساکن که ماحصل فعالیتهایشان در آنجا نگهداری میشده (Abt,2006,p.116) و شامل اقامتگاهها، سالنهای پذیرایی، گردهمایی، باغ گیاهشناسی، پارک جانورشناسی و رصدخانه بوده و کتابخانۀ عظیم این مجتمع نیز شامل آثار بسیاری از دستنوشتههای یونان باستان بوده است (زاهدی و دیگران،1393: 16).
در رم باستان شاهكارهاي هنري و آثار باارزشی که اغلب براي استفاده و لذت شخصي جمعآوریشده بودند، در كاخها، معابد و بناهاي دولتي نگهداري ميشدند. با پیشرویها و کشورگشاییهای رومیان و همزمان با گشایش رسمی ساختمانهای برجسته در شهر پرگامون، مجسمهها و نقاشیهای بهدستآمده از سرزمینهای تحت سلطه در کنار مجسمههای یونانی بهعنوان تزئینات خارجی ساختمانهای جدید و یا بهعنوان یادمانهایی در سراسر امپراتوری مورداستفاده قرار گرفتند. به بیان پولیت7 «رم تبدیل شد به موزهای برای هنر یونانی» (Abt,2006,p.117). اگرچه تا پیش از قرن هفدهم میلادی موزههای بیشماری بهصورت پراکنده شکلگرفته است، اکثر مورخین سرآغاز شکلگیری موزههای عمومی را به افتتاح موزه اشمولین8، بهعنوان قدیمیترین موزۀ در دسترس عموم، بازمیگردانند. این موزه با گنجینههای اهدایی الیاس اشمول، عتیقهفروش ثروتمند، به دانشگاه شکل گرفت. این مجموعه علاوه بر اشیاء دستساز، مواردی چون گونههای گیاهی و جانوری را نیز در برمیگرفت. اگرچه مجموعۀ ابتدایی بهعنوان اولین موزۀ عمومی بریتانیا و نیز اولین موزۀ دانشگاهی، در دنیا بهمرور تکاملیافته است، اما اصل بنیادی آن همواره بر این نکته استوار بوده است که دانش بشری درگذر فرهنگها و زمان امری ضروری برای جامعه است (Ibid,p.115).
ایدۀ موزه در طول قرونوسطی بهسختی در اروپای غربی حفظ شد. کلیساها و صومعهها بهعنوان یادگارهای مریممقدس، مسیح، حواریون و قدیسان موردستایش قرار گرفتند و آنها را با طلا، نقره، جواهرات، نسخخطی با جلدهای فلزی مجلل و پارچههای شرقی زیبا تزئین کردن (Alexander and Alexander,2008,p.8). در این دوران، كليساها اشياء كمياب هنري را در جهت پر کردن گنجينههاي خود، جمعآوري كردند. پادشاهان، ثروتمندان و اشراف به فراخور توان خويش مجموعههايی خصوصي گردآوردند كه بیشتر آنها پايه و اساس موزههای آينده شدند.
جمعآوري و نمايش سازمانيافتۀ آثار هنري یکي از نوآوريهاي فرهنگي رنسانس است. جوزف موردن کروک، تاریخنگار معماری معاصر، معتقد است که موزه «محصولی از انسانگرایی رنسانس، روشنگری قرن هجدهم و دموکراسی قرن نوزدهم است.» (Ibid). نمادهاي معماري عظيم اوليه، جهت نمايش از پيشتداركيافتۀ هنرها، بناهاي تكميلي واتیکان است كه در اوایل قرن شانزدهم برامانته طراحي کرد. در اواسط قرن شانزدهم، كلمۀ موزه متأثر از بناهاي فرهنگي دوران هلني الكساندريا متداول شد. برخی معتقدند نخستین نمونۀ موزه در دوران رنسانس بنايي است در كومو9 مربوط که بر روي نماي آن کلمۀ Museum حك شده بود.
در دوران معاصر موزههای عمومی یکی از پرکاربردترین و نمود حداقلی گفتمان موزهداری بهحساب میآیند و با پیگیری و کنکاش در خط سیر هرکدام از این دو واژه (موزه و عمومی) میتوان به این نتیجه رسید که پژوهشگران این حوزه همواره در تلاش بودهاند تا با انتخاب صفتهایی برای تعریف دقیقتر موزه بتوانند توصیفی جامع ارائه دهند که بیانگر ویژگیهای عملکردی موزه نیز باشد. ازاینرو بحث طبقهبندی کردن موزهها همواره چالشی در این زمینه بوده است. در اواخر قرن هجدهم، تحت تأثير فلسفه فرانسوي و عصر روشنگري و در اوايل قرن نوزدهم، به انگيزه پژوهشگران بود كه طبقهبندي موزهها بر اساس نامگذاري رشتههاي مربوط به مجموعههايشان به وجود آمد. نخستين گونهبندي که در کشورهای بسياري هنوز بهكار گرفته ميشود و در اسامي كميتههاي تخصصي ایکوم نيز به چشم ميخورد، تمايزي است كه بين موزههاي هنرهاي ظریف، هنرهاي كاربردي، باستانشناسي، تاريخ، مردمشناسي، علوم طبيعي، دانش و تكنولوژي، موزههاي منطقهاي و محلي و موزههاي تخصصي ميتوان قائل شد. بااینحال در مسير تحول موزهها پس از جنگ جهاني دوم بهتدریج مرزهاي میان رشتهها و مجموعهها را از ميان برداشته است (حیدری،1389). با توجه به گستردگی فراوان موزهها و همچنین وجود اختلاف در اهداف و فعاليتهاي آنها، ریشههای متنوع، فلسفههای متفاوت و نقشهای متفاوتی در جامعه ایفا میکنند، ارائۀ طبقهبندي شفاف و دقیقی از این بناها دشواراست. بنابراین با نگاهی کلی به تیپولوژی موزهها با نگرشی جدید و ازآنجاکه این پژوهش از منظر زمانی و تاریخی گذشتهنگر است، تمرکز این پژوهش بر طبقهبندی موزهها بر اساس سیر تاریخی قرار گرفته و از ذکر سایر طبقهبندیها صرفنظر شده است.
2-5- طبقهبندی موزهها بر اساس سیر تاریخی
|
تصویر شمارۀ 1: کلیدواژۀ اختصاصی هر نسل |
از ابتدای تاریخ شکلگیری موزهها تا کنون و بدون تجزیهوتحلیل و در نظر گرفتن ماهیت آنها، تمامی موزهها را میتوان در سهنسل اصلی جای داد.10 نسل اول موزهها را میتوان با کلیدواژۀ «خصوصی» همراه دانست. این موزهها اغلب برای یادبود و جشن یک پیروزی و یا گنجینۀ گردآوریشده توسط فرد یا طبقۀ خاصی از اجتماع تأسیسشدهاند و بنابراین بنیانگذاران بخشی از آن بهحساب میآیند. در اغلب موارد موزههای نسل اول درنهایت به موزههای نسل دوم تبدیلشدهاند. اگر نیازهای داخلی و خارجی برای نوسازی کنار گذاشته شود، سه حالت ممکن است رخ دهد؛ ممکن است موزه به دلیل فقدان مناسبات و ارتباطات لازم جهت ادامۀ کار بسته شود، اما اغلب این اتفاق رخ نخواهد داد. اگر با بهترین روش ممکن نوسازی شود و ویژگیهای برجستهای از موزۀ نسل اول را داشته باشد، عنوان مثال نادر بودن اشیا آن، بهاحتمالزیاد بهعنوان جایگاهی برای میراث جهانی به کار خود ادامه خواهد داد. سومین حالت بسیار نادری که برای یک موزه نسل اول تغییرنیافته رخ میدهد آن است که بهقدری منسوخشده باشد که بهطور کامل فرهنگ یا مجموعۀ ذهنی از بینرفتهای را منعکس کند. موزه جانورشناسی قدیمی کپنهاگ11، بهعنوان یکی از قدیمیترین باغوحشهای اروپا تا زمان بازسازی آن در شمار چنین موزههایی قرار میگرفت بهنوعی که در هرجایی از آن ممکن بود ردیفهایی از نمونهها در شیشه الکل پیدا کنید (Kjeldbaek, 2001).
موزههای اولیه نخبهگرا، معمولی و کسالتبار و دور از دسترس افراد بودند و تنها افراد تحصیلکرده امکان بازدید داشتند. امروزه این دیدگاه در دنیای قابلتغییر که در آن جنجال بر سر واقعگرایی، شفافیت و گشودگی است، محدود و غیرقابلپذیرش خواهد بود. در دوران معاصر موزهها باید عامل تغییر، توسعه و انعکاسدهندۀ رخدادهای جامعه باشند و با جلب توجهات به اتفاقات درحالوقوع بهعنوان ابزاری در جهت پیشرفت بهکار گرفته شوند و به ایجاد صلح جهانی کمک کنند. باید درک کرد که موزه یک موسسۀ واقعی در فرآیند یادگیری جامعه است که اگر کاملاً در سیستم آموزشی ادغام شود، میتواند پتانسیلهای زیادی در این فرآیند ایجاد کند. بدینترتیب در جهان امروز پس از دانشگاهها، هیچ تشکیلاتی، فعالتر و تأثیرگذارتر از موزهها نیست. شمار جهانگردانی که در موزهها حضور مییابند، چندین بار از زائرانی که به معابد میروند، بیشتر است. انسان در این موزهها در تلاش است زندگی خود را معنا کند، چراکه انسان نمیتواند در تهیمعنایی و پوچی زندگی کند (ملاصالحی،1391).
نسل دوم موزهها با واژۀ «آموزش» نسبت دارد. شاید بتوان گفت اغلب موزههای نسل دوم توسعهیافته از نسل قبل خود و یا در تضاد کامل با آنان میباشند. هر موزه نسل دومی در تاریخ خود مبارزهای سرسختانه میان بنیانگذاران و اصلاحطلبان دارد که به پیروزی گروه دوم منجر شده است، کسانی که درنهایت با نادیده گرفتن گزارههای قدیمی و نادرست نمایشگاهها در موزههای نسل اول، بیانگر این باورند که تاریخ را میتوان آموخت، بشر میتواند تحصیل کند و جامعه نیز میتواند از آن سود ببرد؛ بنابراین این نسل از موزهها بهوضوح هدفی را بیان میکنند. بااینحال، این فرض که مردم حتماً از موزهها بازدید میکنند تا چیزی بیاموزند، غلط است. ممکن است متخصصان و دانشجویان به دلیل مذکور این کار را انجام دهند، اما عموم مردم در یک جامعۀ آزاد با طیف وسیعی از دلایل دیگر به بازدید موزه میپردازند که «کنجکاوی» را میتوان یکی از مهمترین آنها دانست.
نسل دوم موزهها معمولاً ناپایدارند و تمایل بسیاری به توسعه دارند و محدودیت برای گردآوری اشیاء و یا هزینههایی که برای حفظ آنها لازم است، ندارند. اما ازآنجهت که اشیاء کمتری نسبت موزههای نسل قبل از خود دارند، ممکن است گاهی به سمت کهنگی بروند و این بیتوجهی منجر به از دست دادن بازدیدکنندگان خواهد شد، احتمالاً تصادفی نیست که این قبیل موزهها معمولاً درجایی یافت میشوند که نظام رفاه اجتماعی برقرار باشد و اگر دولت یا شرکتهای بزرگی از آن موزه حمایت میکنند، خواستار بازگشت بهتر پول خود باشند با تغییرات مناسب ازنظر بازدیدکنندگان، نمایشگاهها، چیدمان و تبلیغات رسانهای میتوانند به نسل سوم ارتقاء پیدا کنند.
تصویر شمارۀ 2: سير تحولات تاریخی موزهها درگذر زمان
نسل سوم موزهها را باید نسلی جدید دانست که البته ممکن است بسیاری از کیفیات نسل دوم را نیز به همراه داشته باشد. درواقع ممکن است نوع خالص و نابی از آن وجود نداشته باشد و یا ممکن است این نسل هیچ ریشهای در نسل قبل از خود نداشته باشد. حتی در مواردی میتواند به شکل یک «تمپارک» باشد که شاید در نگاه اول نتوان آن را یک موزه دانست. اگر این نسل نیز اصلاحشده از نسل قبل خود باشد، این درس مهم را از اجداد ناموفقش یاد خواهد گرفت که موزهها با اشیاء بهوجود میآیند نه متون. این نسلی برای تهیه اشیاء مناسب، با سختیهای زیادی مواجه خواهد بود. یکی از این دلایل گسترش سریع و بازتاب رسانههای مدرن و گزینۀ دیجیتال است. در این حالت موزه با کتاب، فیلم، ترانه یا داستان که آنالوگاند، متفاوت است. موزه با حس دسترسی مستقیم به گذشته ترکیب میشود که نمایش الکترونیکی به فاقد آن است (همان).
پستمدرنیسم مدعی است که گاهی خودِ ابزار ارتباط، یعنی متن، واقعیتی را که میخواهد منتقل کند، میسازد. تمام پدیدههای اطراف ما در حقیقت تا زمانیکه بهصورت یک متن صورتبندی نشوند، وجود ندارند؛ اما پستمدرنیسم و نسل سوم از موزهها بر هر گزاره و هر متنی که دلالت میکند، همواره بیانی از یک موقعیت و یک کشش خاص است و بنابراین یک متن همیشه میتواند موردانتقاد قرار گیرد. در حقیقت به دلیل برنامههای نهفته و حرفهای ناگفتهای که در خود دارد، باید از آن انتقاد شود. به معنای دقیق کلمه، این کار نویسندۀ متنِ موزه را در موقعیت دشواری قرار میدهد. به نظر میرسد که او ناگهان درگیر ساختن گذشته شده است و ترجیح میدهد که به عقب برگردد و بگذارد آن شی خودش حرف بزند. ازاینرو برخی از نمایشگاهها در موزههای دهۀ نود میلادی این ظاهر بیروح و تقریباً خشک را دارند که به نظر میرسد که نقش متصدی موزهآرایی کمرنگ شده و معمار یا تعدادی از هنرمندان مفهومی آن را ایجاد کردهاند. موزۀ نسل سوم اگر یک تجارت باشد، بیشتر به بازدیدکنندگان خود وابسته است. اگر مردم در دوران اخیر به دنبال باور به ارزشهای ثابت هستند، این نسل در تلاش برای پاسخ به این نیازها است. هر چیزی که نشاندهندۀ وطنپرستی افراطی، نژادپرستی، تبعیض جنسی و غیره باشد، اگر بهطور کامل محکوم نشود، باید از آن اجتناب شود و تأکید بر برابری و حقوق بشر باشد. این نسل همچنین باید برنامههای داخلی مدونی برای احقاق حقوق برابر، استخدام اقلیتهای اجتماعی و سیاستهای مربوط به مشکلات کارکنان سالمند خود داشته باشد. بهطورکلی ایجاد چالش و به تصویر کشیدن مشکلات روز جامعه را میتوان از وظایف اصلی موزههای این نسل برشمرد. این سیستم با این ضعف روبروست که در برابر نگرشهای عمومی و تغییرات شرایط اقتصادی باید به راه خود ادامه دهد. بهعنوانمثال، اگر یک موزه که در حال حاضر ارزشهای جهانی را در سطح ملی ترویج میدهد، ممکن است روزی به دلیل واکنش مخاطبان خود مجبور باشد به منطقهگرایی روی آورد (Kjeldbaek,2001).
6- مطالعات و بررسیها
با نگاهی عمیق به مفهوم اولیۀ موزهها بهعنوان مکانی برای نگهداری از اشیا و ابژههای ارزشمند در راستای بازدید و دیدار بازدیدکنندگان در جایگاه سوژه و مقایسۀ آن با مفهوم معاصر موزهها بهعنوان مکانی برای حفاظت از هستی اشیاء و فرصتبخشی به ابژهها برای بودنِ هرآنچه که هستند، رسالت این فضاها در دوران معاصر بیشتر درک خواهد شد (پرتوی،1394). در راستای تدقیق و بررسی تحولات پدیدار شده در این رسالت و پررنگ شدن نقش «حفاظت» و «بخشش» در مقابل نقش اولیۀ «جمعآوری» و «نگهداری، مطالعات انجام شده پیرامون این پژوهش در دو بخش وجوه ساختاریـماهوی و وجوه معناییـادراکی پیش خواهد رفت.
1-6- بررسی وجوه ساختاریـماهوی در نسلبندی موزهها
یکی از مهمترین مسائلی که در بررسی روند تغییرات موزهها در بستر تاریخ به چشم میآید، تغییرات ساختاری گستردهای است که در این بناها صورت گرفته است. موزههاي اوليه، به لحاظ ساختاری عمدتاً تقلیدی از تيپولوژي بناهاي تاریخی موجود بودند. بدینمعنا که این فضاها در اصل با کاربری مشخص «موزه» ساخته نمیشدند و اغلب در قالب کاربریهای دیگر شکل گرفتند. بهعنوان مثال موزه اوفيتسي12 در فلورانس، بهعنوان یکی از معروفترین و شاخصترین موزههای نسل اول، بازنمودی از رهیافتهای رنسانس بود که به ساخت این موزه انجامید (Günay,2012). این بنا که در اصل بهعنوان یک ساختمان دولتي پيشبيني شده بود و بعدها براي نمايش آثار هنري تغيير عملكرد يافت، طيف وسيعي از فضاها را شامل میشود كه الگويي براي موزههاي بعدي شد. حياط مركزي احاطهشده با رواق، اتاقهاي طويل كه به هم باز ميشدند (گالري) و مهمتر از همه اتاقي به نام تریبون13 که فضايي است استوانهاي با سقف گنبدي داراي حفرۀ نورگيري يادآور معبدهاي قديمي با ديوارهايی به رنگ قرمز تیره كه از قرن هجدهم در نمايشگاههاي نقاشي بريتانيا متداول شد (حیدری،1393). در این میان روشنگریهای دوران رنسانس و توسعۀ موزههای خاندان مدیچی به شکلگیری رابطۀ میان دانشگاه، آکادمی، کتابخانه و موزه کمک شایان توجهی نمود، بااینوجود اوفیتسی نتوانست خود را بهعنوان اولین نهاد ادبی در آن زمان جای دهد (Günay,2012). موزۀ سبك رنسانس در اوایل قرن هفدهم با ساختهشدن گالري نمايش كلكسيون معروف «مجسمه14» كه طرح آن منصوب به اينيگو جونز15 است، به بريتانيا راه يافت. در همین زمان بريتانيا، ناظر افتتاح گالري دالويچ16 و موزۀ اشمولين و پاريس شاهد گشايش موزۀ تاريخ طبيعي است. سال 1746 را نقطۀ عطفي در تحول و تكامل موزهها شناختهاند، چراكه در اين سال نويسندۀ فرانسوي لافونت دوسنین17 عقايد و انديشههاي نويني را درباره موزه عنوان كرد؛ عقایدی که موجب تحرك و تسريع بنيادگرايانه در موزهها شد و چهار سال پس از لندن، نخستین موزۀ واقعي جهان در قصر لوكزامبورگ برپا شد. پس از تأسیس موزۀ دانشگاهی اشمولین، گرند گالری، یکی از گالریهای موزۀ لوور فعلی، ازجمله موزههایی است که در بررسی تاریخچه شکلگیری موزههای عمومی بسیار از آن یادشده است. پس از انقلاب فرانسه به دستور مجلس ملی، لوور به محلی برای گردآوری یادمانهای علمی و هنری تبدیل و کلکسیون خاندان سلطنتی نیز بهعنوان گنجینهای ملی نامگذاری و تبدیل به موزه شود. با انتصاب کمیتهای جهت حفظ و نگهداری از آن، پس از جمعآوری و آمادهسازی این مجموعه برای عموم به نمایش گذاشته شد. تماشای لوور و مجموعههای آن به بازدیدکنندگان این امکان را میدهد تا بهخوبیِ تمدنهای باستانی، به اکتشاف در قرون میانی نیز بپردازند.
برای نمایاندن شکوفایی در قرن نوزدهم میلادی که بهعنوان دوران طلایی موزهها از آن یاد میشود، باید به برپایی گالری ملی18 و موزه بریتانیا19 اشاره کرد. موزۀ بریتانیا کاربرد دائرهالمعارفی را دارد که بر پایۀ وقایع تاریخی پایهریزی شده است. چیدمان فضا، طبقهبندی اشیاء و نمایش آنها به درک بهتری از رابطه میان اشیاء و نمونهها در یک فضای سهبعدی کمک میکند. با این مفهوم موزهها در اواخر قرن هجدهم میلادی شروع به در پیش گرفتن سیاقی کردند که بهجای نمایش کلکسیونهای شخصی خود، به جمعآوری و نمایش میراث فرهنگی بپردازند (Ibid).
2-6- موزه و وجوه معنایی-ادراکی
تا سالیان طولانی پس از تاریخ شکلگیری موزهها، ماهیت این فضاها برپایۀ اهمیت تاریخی و میراثی یک اثر شکل میگرفته و توجه به فضای موزه به خودیخود در اولویت موزهداران قرار نداشته است. برخلاف نسلهای قدیمی موزهها، پارادایم معماری معاصر درگیرکردن تمامی حواس مخاطب و سوق دادن آن به سمتی است که طراح برای آن فضا در نظر گرفته است. موزه بهعنوان فضایی که به درک انسان درمیآید، نظامی از جهتها دارد که با حرکت بدن انسان تغيير میکند، محدود است، اما خنثی نيست و بهعبارتیدیگر متناهی و ناهمگن است و به شكل ذهنی تعریف و درک میشود. فضای ادراکی همچنين قلمرو مواجهههای احساسی با فضاهای خلقشده است. بدینترتیب فضا صرفاً ادراک نمیشود، بلکه در آن زندگی میشود (خسروی و دیگران، 1394). نظام ادراک حسی یا بهعبارتی بازی نور و سایه، استفاده از رنگها، ایجاد صدا و یا سکوت، بازی با بو، ایجاد دید و منظر از درون به بیرون و برعکس، سکانسبندی، بازی با ریتم، مقیاس، ایجاد بافتهای متنوع جهت تحریک حسی بازدیدکنندگان بهصورت خودآگاه و یا ناخودآگاه را میتوان در هر موزهای مورد مداقه قرار داد. از موزههای یونان باستان گرفته تا قفسههای عجایب در دوران رنسانس و موزههایی که ایدۀ اصلی آن تأکید بر معماری حواس بوده است، این نظام ادراکی را باید بهنوعی در طراحی هر موزه دخیل دانست.
خوانايي قابلیت سازماندهی منطقی و ساختن الگوهای ذهنی از یک مکان و يا بهعبارتي شخصیت یک فضا است که علاوه بر ایجاد نقشههای شناختی قابلفهم به مسیریابی افراد نيز کمک کند. آگاهي از فرم کالبدی و الگوهای فعالیت يك مكان به افراد ناآشنا كمك ميكند تا با سرعت بيشتري به درك آن مكان برسند. خوانایی فضا از نوع چیدمان فضاها در پلان و میزان پیچیدگی آن و همچنین میزان شاخص بودن عناصر سهبعدی موجود در محیط تأثیر میگیرد (Herzog & leverich,2003). خوانایی ميتواند قابلرؤیت یا نمایانی هم معنا شود، يعني آن کیفیتی که شیء در آن بهاحتمال قوی تصویر واضحی در ذهن بیننده به وجود میآورد و منظور از آن شکل، رنگ و نظم سازمانی است که تصویری روشن و واضح با بافتی قوی را در محیط به وجود ميآورد. البته خوانایی دامنهاي وسیعتر دارد و مکانی است که نهتنها اشیاء قابلدیدناند، بلکه با تمام وضوح خود را به تمام حواس افراد مینمايانند (Lynch,2019).
در هر مکان فیزیکی در بهترین حالت، به سه صورت از رویدادهای رفتاری در فضا پشتیبانی ميشود. نخست اینکه مکان فیزیکی عناصر فیزیکی و مشخصههای لازم برای تداوم و پایایی آسایش افراد در محیط را فراهم میکند. بهعنوانمثال وجود نور، رنگ، صدا، بو و امكان لمس و غيره بهعنوان حواس چندگانه در انسان كه ابزار ارتباط اوليۀ هر فرد با محيط را فراهم ميكند كه چگونگی آن توسط هر مكان مشخص میشود. در حالت دوم، محیط فیزیکی با فراهم کردن امکانات و سازماندهی فضایی، نظامها و الگوهایي ویژه فعالیت در فضا را قوام میبخشد و يا برخي فعالیتها را کمرنگ مینماید. این امر شامل ابعاد، هندسۀ فضا و روابط و ارتباطات فضایی در فضاهای فعالیت است. درنهایت محیط انسانساخت مولد احساسات، تجارب و ادراکات نمادین و زیباییشناسانه است که کاربران را تحت تأثیر قرار میدهند (Moleski et al.,2016).
3-6- جایگاه و شأن اشیاء: تغییر نگاه از اثار موزهاي بهسوی موزهاي شدن اندیشهها
صورتبندی مفهوم «نسل» در بحث موزهها و مدنظر قراردادن کلیدواژههای شاخص در هر نسل از موزهها، منجر به صورتبندی دیگری از منظر جایگاه و شأن یک اثر هنری در موزهها حاصل خواهد شد. با بررسی روند توسعۀ موزهها از دوران باستان تا قرن بیستم میلادی، میتوان دریافت که آنها از فضاهایی صرفاً برای نمایش مجموعهها تبدیل به فضاهایی برای دیدن، یادگیری و پرسش شدهاند. شاید بتوان ارتباط میان موزه و آموزش را به «قفسههای عجایب20» در قرن شانزدهم نسبت داد. در پی سفرهای بسیار درباریان در کشورهای غربی، هر شیء زنده یا غیرزنده، طبیعی یا مصنوعی و غیره از سرزمینهای دیگر آورده میشد، در این اتاقها به نمایش درمیآمد و شامل اطلاعاتی دربارۀ تاریخ طبیعت، زمینشناسی، قومنگاری، یافتههای باستانشناسی، مدارک تاریخی و مذهبی بود (Simmons,2016,p.10). این قفسهها تا پیش از آغاز قرن هفدهم، بیشتر شامل آثار هنری و عتیقهجات بودند، اما با کشف قارۀ آمریکا و گسترش صنعت دریانوردی و گشایش راههای تجاری به قارۀ آسیا، پرندگان، حیوانات کمیاب استوایی، گیاهان، سنگها و حشرات نیز به این مجموعهها راه یافتند (زاهدی و دیگران،1393: 16).
زمانی یک ایدۀ سرنوشتساز شکل گرفت که موزهها برای رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی تأسیسشدهاند تا بر رفتار اخلاقی و عقلانی شهروندان تأثیر بگذارند و اعلامیههای هویت ملی را بهعنوان اظهارات دیدگاه خاص از تاریخ یا فرهنگ اعلام کنند. شیهان21، مورخ آمریکایی استدلال میکند که در میان آثار قابلتوجهی که موزهها در خود جای میدهند، ردپاهای اندیشمندانه، بنیادین و معمارانهای از تاریخ خود و باقیماندههای گذشته یافت میشود. موزهها یادمانی از عصر خود بودهاند که روایتهای اساسی از اصلاحات لیبرال، شیوۀ حکومتداری و روند دموکراتیک کردن را دنبال میکردند. هر مجموعۀ بزرگ عمومی در طول قرن نوزدهم در تلاش بود تا تعادل میان یک موزه، مانند موزه بریتانیا که در آن نمونهها کنار هم قرار میگیرند تا پیشرفت و یا الگویی را نشان دهند و یک نمایشگاه را که در آن آثار هنری شخصی به دنبال دیده شدن گردآوریشدهاند، حفظ نماید (Poulot,2013).
جدول شمارۀ 1: تفکیک موزهها در هر نسل بر اساس انگارههاي ساختاریـماهوي و معناییـادراکی
مأخذ: Günay,2012، Richman-Abdou,2018
موزهها را بیش از هر چیز باید بازتابی از انسان و فعالیتها، محیط طبیعی، فرهنگی و اجتماعیاش و درواقع گذرگاههایی دانست که میراث گذشتگان را، برای آیندگان حفظ میکنند (صفاری احمدآباد و دیگران،1396). در دوران جدید کارکرد موزهها از فضاهایی که صرفاً به نمایش هنر و علم اختصاص مییابند، فراتر رفته و تمام گنجینههای گذشته محافظت میشوند تا محیطی برای آموزش غیررسمی و ابزار آگاهیبخشی به فرهنگعامه باشند و به زندگی اجتماعی آنان غنا بخشند. موزهها تنها مجموعهای از اشیاء نیستند، بلکه در شمار مجموعههایی اجتماعی شناخته میشوند (Byrne,2011,p.4). کیفیت ارتباطی که میان موزههای علوم و بهخصوص موزههای تاریخ و طبیعت با کودکان و خانوادهها شکلگرفته است، ثابت میکند که اشیاء در موزهها تنها برای دیدن قرار نگرفتهاند، بلکه بستری فراهم میآورد که میتوان آن را آموزشوپرورش موزهای خواند (Günay,2012). بیتردید نقش تاریخی و اجتماعی موزهها در سرتاسر دنیا، یعنی دیدگاه اجتماعی و نسبت آنها با تاریخ، گرایش به یک مکتب ادبی خاص و نحوۀ واکنش به رویدادهای اجتماعی و واکنش به انتقادات را میتوان در قالب نظامی تاریخی و اجتماعی طبقهبندی کرد.
اگر در گذشته به هر شیء با قدمت تاریخی، خواه مصنوعات بشری و خواه گونههای گیاهی و جانوریِ محصول اکتشافات جغرافیایی و یا علمی، بهعنوان اثری موزهای نگاه میشد، با گسترده شدن موضوع، کارکرد و تعریف موزه دیگر صرفاً تاریخی بودن یک اثر را موزهای نمیکند. در نگاه جدید اثری واجد ارزش موزهای بودن است که دادهها و اطلاعاتی برای دریافت دارد که در موزه کشف و بهمثابۀ پیامی در بیان موزهای انتقال داده میشود. در نگرشی دیگر اثر موزهای بهتنهایی صاحب معنا نیست بلکه بخشی از یک مجموعه است با قرارگیری در موزه معنا مییابد و پیام در کل مجموعه انتقال داده میشود و نسبت عناصر با هم به ساخت پیام و سپس دریافت آن از سوی مخاطب میانجامد. با پررنگشدن نقش مخاطب و نسبت او با یک اثر، بیان و دریافت موضوع یا پیام در موزه نیز بر عهدۀ مخاطب قرار میگیرد. درواقع مخاطب هم دریافتکننده و هم فراتر از آن سازنده پیام است. به دلیل تنوع مخاطب، يك ابژه و امر عيني و ملموس با ساختارهاي متفاوتي به اذهان عارض خواهد شد. تعامل اذهان با ابژههاي مشخص، منجر به دريافتهايي متفاوت از یک ابژۀ واحد ميشود و این دريافتها ممکن است ماهيتی متفاوت با آن ابژه داشته باشند (نوروزيطلب،1389)، اما در این قبیل موزهها به عبارتی ابژه و سوژه به وحدت میرسند.
7- یافتههای پژوهش
اگرچه پیدایش اولیۀ موزهها بهمنظور حفاظت از آثار هنری یگانه با هالۀ تقدس بوده است، اما در دوران حاضر با زدودن این هالۀ قداست، تحولات بسیاری را در ماهیت این فضاها به دنبال داشته است. امروزه موزهها قادرند با فراهم آوردن محصولات فرهنگی در جوامع مختلف، زمینۀ برخورد و ارتباطات میانفرهنگی در جوامع را فراهم نموده و شناخت مردم را دراینباره افزایش دهند و از این طریق نیز به باروری و توسعۀ فرهنگ کمک نمایند و فرصتهای بهرهگیری از فرهنگهای دیگر را بهوجود آورند. در سالهای اخیر موزهها تأکید روزافزونی بر جذب مخاطب و توجه به تعامل و روابط تقابل موزه و مخاطب داشتهاند. درواقع میتوان موزهها را عامل توسعه در همۀ زمینههای علمی، هنری، تکنولوژی و غیره دانست، بنابراین امروزه دیگر موزهها محل انبار آثار، اشیا و اقلام مادی مواریث فرهنگها، ملتها و سنتها نیستند، بلکه اهداف علمی، فنی، آموزشی، پژوهشی، ارزشی، سیاسی را دنبال میکنند.
اگرچه در سیر تطور و تحول موزهها بر اساس پدیدار شدن وجوه مختلف، فضا از خوانايي بهسوی پيچيدگي متمايل شده است و انتقال مفاهيم نيز بيشتر از آنكه به نحو عيني و بصري باشد شأني تأويلي به خود گرفته است. از همينروي امروزه در موزهها بهعنوان پدیدههای چندوجهی با مفهومی اجتماعی ميتوان شاهد حركت از شيمحوري به مخاطبمحوري و تغییرات بنیادینی در تعریف اثر موزهای و موزهای شدن بود، بهگونهاي كه در نسل نوين مخاطب خود بهعنوان عنصري از موزه بهشمار ميآيد. موزهها در عصر حاضر با تأكيد بر جنبههای ناملموس میراث فرهنگی همچون حافظۀ جمعی، هویت فردي و اجتماعي، فرهنگي و غيره برای ایجاد ارتباط ميان جامعه، حفظ طبیعت، فرهنگ و دموکراسی و غيره پا را از همه محدودههای قبلی فراتر بردهاند. بر طبق تعاريف جديد موزهها ديگر صرفاً مكانهايي نيستند كه افراد در آن تنها بهمنظور سفر به تاريخ، بازديد از یک اثر هنری و یا نمایشگاه حضور يابند، بلكه موزههاي نسل جديد ديگر محدود به کارکرد، مکان، موضوع و حتی محدود به آثار و مجموعهها هم نیستند و مفهوم موجود در آنها يعني نگرش موزهاي، عاملي است وحدتبخش كه موزه را معنا میکند.
با در نظر قراردادن بعد زمان بهعنوان عنصری تعيينكننده در بررسی روند تکاملی نسلبندی موزهها، میتوان گفت انسان در نسل اول موزهها با گذشته مواجه میشود و این یادآوری تاریخی او را به موقعیت و زمانی سوق میدهد که به اتمام رسیده است. زمان در نسل دوم موزهها همچون پلی نقش ارتباطی میان گذشته و حال را برعهده دارد و گذشته را به زمان حال پیوند میزند و سهوجهی مخاطب، زمان و مکان را بهگونهای ارائه میدهد که گسستی میان گذشته و حال نمود پیدا نمیکند. در این گذار با شکلگیری برداشت اثر هنری در ذهن مخاطب و تداوم معنایی آن، خاطرهانگیزی بیشتری در ذهن حاصل خواهد شد. نسل سوم موزهها و نسلهایی که در آینده پدید خواهد آمد، پیوندی چندبعدی میان گذشته، حال و آینده برقرار میکنند. طیفی از زمان که هر مخاطب براساس ویژگیهای منحصربهفرد خود در حرکت ذهنیاش خود را در جایگاه خاصی از این طیف مییابد، حس او از حضور در موزه متحول میشود و چیستی تجربه فضا در سطحی متفاوت از انگاره ادراکی فرد جای میگیرد. هر فرد با حضور در این فضا، به تجربه زیستهای دست مییابد و آن بخش از ساختارهای زمان و فضا که با آگاهی بیواسطهاش از زندگی پیوند دارد، تجسم مییابد که جایگاهش در حافظه و ذهن است (Barkley & Kruger,2013).
1-7- منطق فازی؛ راهکاری برای ارزیابی ضرباهنگ تحولات موزهها
در پیشبرد پژوهشهای کیفی، از آنجا که قضاوت نسبت به امور مطلق صورت نمیگیرد، رویکردهایی نظیر بهرهگیری از منطق فازی مؤثر واقع خواهد شد. بهعنوان مثال این پژوهش درپی دستیابی به مقایسۀ معناداری میان ضرباهنگ تحولات حاصلشده در تغییر نسل موزهها از نسل اول به نسل سوم در شهر تهران و میزان همسویی آن با تغییرایی است که در موزههای سطح جهان به چشم میآید. سنجش این مؤلفه با مقادیر کمی و درصدهای دقیق ریاضی قابلحصول نیست، اما در این مسیر استفاده از روش منطق فازی، به دلیل قرابت و شباهت آن با تحلیلهای مغز انسان، پیشبرنده خواهد بود.
منطق فازی دارای چهار بخش اصلی قوانین پایه، فازیسازی، موتور استنتاج و برگرداندن از فازی است. بخش اول دربرگیرندۀ قواعد و شرایطی است که بهصورت «اگر...آنگاه» توسط یک متخصص مشخص میشود که یک سیستم تصمیمگیری قادر به کنترل تصمیمات باشد. در گام فازیسازی، دادههای ورودیها بهعنوان اطلاعات مورد نیاز برای پردازش به مجموعهها و اعداد فازی تبدیل میشوند. گام سوم با مشخصشدن میزان انطباق ورودیهای حاصل از فازیسازی با قوانین پایه، به تولید تصمیمات مختلف بهصورت نتایج حاصل از موتور استنتاج فازی اختصاص دارد و در آخرین مرحله این نتایج به دادهها و اطلاعات کمی تبدیل میشوند. حاصل بهرهگیری از این روش با درجات مختلفی از طیف «اعتبار و درستی»، شکلگیری یک سازمان ارزشی است و کارکرد منطق فازی بر روی ورودیها منجر به خروجیهایی قطعی و قابلتشخیص خواهد شد.
|
تصویر شمارۀ 3: مراحل پیشبرد روش منطق فازی |
مدل فازی در این پژوهش بهصورت سهگانۀ «زیاد»، «کم» و «خنثی» در نظر گرفته شده است. این گزینهها در هریک از زیرشاخصههای انگارههای ساختاریماهوی و انگارههای ادراکیمعنایی در موزههای منتخب از سه نسل ارزشیابی شدهاند. در گزینش نمونههای موردی اصلیترین معیار مورد توجه آن است که هریک از این بناها نمایندهای شاخص در میان موزههای همنسل خود باشند. نکتۀ دیگری که در گزینش موزههای منتخب رعایت شده، بازدید احتمالی یکی از نویسندگان پژوهش از بنای موردنظر بوده است. بدینترتیب با نمونهگیری هدفمند در انتخاب موزهها سه موزۀ ایران باستان، موزۀ هنرهای معاصر و باغموزۀ دفاع مقدس تهران بهعنوان سه نمونه از موزههای نسل اول، دوم و سوم در شهر تهران و موزۀ لوور در شهر پاریس، موزۀ ارمیتاژ در شهر سنپترزبورگ روسیه و موزۀ بریتانیا در شهر لندن از میان موزههای نسل اول جهان، موزۀ گوگنهایم نیویورک، موزۀ هنر معاصر نائوشیما در ژاپن و موزۀ هنر مدرن در سانفرانسیسکو از میان موزههای نسل دوم جهان و موزۀ ماکسی در شهر رم، موزۀ یهود در شهر برلین و موزۀ گوگنهایم شهر بیلبائو در اسپانیا از میان موزههای نسل سوم جهان بهعنوان 9 موزه منتخب جهت بررسی و ارزیابی و پیشبرد بخش کمی پژوهش برگزیده شدند.
با بهرهگیری از انگارههای بهدستآمده از جدول شماره (1)، جدول جدیدی با نمونههای انتخابشده از هر نسل از موزهها تدوینشده که در آن برای هر زیرشاخصه ضریب اثری نیز بهصورت وزنی مشخص شده است و تحلیل با بهرهگیری از روش منطق فازی صورت میپذیرد. ضریب اثرهای کیفی در جدول بهصورت x، 2x و 4x درنظر گرفتهشده است و حاکی از آن است که در فرآیند امتیازدهی برای هر مؤلفه یک وزن و ارزش مشخص در نظر گرفتهشده است، چراکه در مدلهای ادراکی اثربخشی مؤلفههای معنایی پررنگتر از عوامل بصری و کالبدی است. در جدول شمارۀ 2، امتیازدهی و مقایسه تطبیقی موزههای منتخب از سه نسل با توجه به ضریب اثر کیفی هر مؤلفه آورده شده است.
جدول شمارۀ 2: امتیازدهی موزههای منتخب از سه نسل با توجه به ضریب اثر کیفی هر مؤلفه. مأخذ نگارندگان |
|
8- نتایج پژوهش
روند انتقال موزهها از نسلی به نسل دیگر را میتوان زائیده عوامل متعددی چون انگارههای ساختاریماهوی و کالبدیمعنایی دانست. ماهیت موزه و تفکر حاکم بر موزهای شدن از حفظ شیء تا تعاملات فضا و مخاطب، ساختار ارزشی و ماهیت موزه را مشخص میکند. هنگامیکه اشیا به انسان مرتبط میشوند، بهواسطۀ ارتباطی تاریخی و یا بیانگری مفهومی شأن پیدا مییابند وگرنه بهخودیخود و ازنظر مادی شاید ارزش چندانی نداشته باشند. از آنجاکه موزه با گفتمانهای ذهنی مخاطب در ارتباطی مستقیم است، تغییر گفتمانهای ذهنی در دوران معاصر، تغییرات بنیادینی در ساختار، ماهیت و حتی معنای موزهها بههمراه داشته است. اگر در ابتدای شکلگیری موزهها صرفاً ارزش تاریخی آثار معادل ارزش موزهای آن درنظر گرفته میشده است، در گفتمان نسل جدید از موزهها ارزشهای دیگری علاوهبر تاریخیبودن در مرکز توجه موزهها قرار گرفتهاند، تاجائیکه حتی با کمرنگشدن هویت فیزیکی شیء، «اندیشه» میتواند بهمثابۀ اثری موزهای شناخته شود. ازاینرو با نگاهکردن به موزهای شدن از منظر گفتمانی، نوع نگرش به خود اثر است که آن را بهعمد به یک «شیء موزهای» تبدیل مینماید. باید اذعان داشت امروزه موزه از تجسم مادی خود فراتر رفته و به مفهوم معنایی تبدیلشده است که در جامعه بسط مییابد و منتشر میشود. همین انتشار و حضور دانش اجتماعی است که ساخت موزه و روایتگری حول محور موزه را میسازد و یا اثر یا مجموعه موزهای را تعریف میکند. همانگونه که نمیتوان جامعه یا فرهنگ را دارای یک ساختار ثابت دانست؛ این نهاد نیز همواره در حال تغییر است و در یک قالب نمیماند و نمیتوان یک نظام ثابت را برای آن تعریف نمود. درنتیجه موزه نیز بر اساس نگرشهای متکثری تعریف میشود و انواع مختلفی به خود میگیرد و تلاش میکند همخوان با اندیشههای پدیدآورندگانش در هر بستر فرهنگی و دانشهای موجود باشد. پذیرفتهشدن این پدیده موجب درك، شناخت، مفاهمه اندیشهها و آگاهی میشود و درواقع این همان كاركرد موزه بهعنوان عاملی است که زندگی را تغییر میدهد و ساختار ذهنی انسانها، اشیاء، مكانها و افکاری كه شناخت و آگاهی را متبلور میسازد. هر شخص بهاندازه درك خود با موزه به گفتگو مینشیند. گفتمان نسل نوین از نوع خوانش و روایتگری موزه است که معناهای تازهای بر متن اثر میافزاید و چرخه خوانش را باز میگذارد تا با تأویلهای مخاطب صحن موزه تکرار شود و اتمام نیابد.
در موزههای نسل اول و دوم، این ابژه است که تجسم مادی پیدا مییابد، اما در مقایسه با موزههای نسل نوین چون باغموزۀ دفاع مقدس در شهر تهران سوژهای در ذهن ایجاد میشود که هنوز به وجود نیامده و در موزه ساختار مییابد و متولد میشود. با مطالعه موردی نمونههای شاخصی از سه نسل موزه در ایران و جهان میتوان دریافت علاوه بر انگارههای ساختاری که در برپایی فیزیک موزه مؤثر است، انگارههای ادراکیـمعنایی شاخص کیفی نسلبندی موزهها را به سمتی دیگر هدایت میکند. موزه مانند نقال و راوی، كیفیت فضا را نقل میکند و بهواقع در موزه، آثار مستمسك كسی هستند كه بتواند آنها را از الكن بودن خارج و برای دیگران بازگو كند. شیوۀ بازگویی در موزهای شدن یک پدیده، از گفتمان یکسویۀ تاریخی به سمت دوسویۀ اجتماعی و در موزههای نوین بهصورت گفتمان ذهنی از نوع تبادل آگاهی انجام میگیرد، چنانکه در موزههایی چون ماکسی و موزۀ یهود روی داده است. ابعاد زمانی را نیز به سمت چندوجهی شدن و در قالب مفاهمۀ اندیشه پیش میبرد.
نتایج حاصل از جدول شماره (2) اگرچه نشان از نزدیکی و قرابت مفهومی موزههای نسل اول تهران با نمونههای منتخب از موزههای سراسر جهان دارد، اما میزان اندک همسویی و ضرباهنگ کند این تغییرات در موزههای نسل دوم و سوم در مقایسه با تحولات جهانی، حاکی از این است که تا رسیدن به معنای واقعی تحول در موزهها، راه بسیار زیادی پیش روی طراحان، معماران، موزهداران وسایر متولیان موزهداری در ایران قرار دارد.
10- منابع فارسی و لاتین
- پرتوی، پروین (1394). پدیدارشناسی مکان، تهران: فرهنگستان هنر.
- حیدری، فاطمه (1389 الف). «نگاهي به تيپولوژي موزهها، از ارگ سلطنتي تا موزه هاي سلطنتي»، گردشگری، شماره 25، صص 83-80.
- حیدری، فاطمه (1393). «موزههای باز در قالب مناظر فرهنگی، تاریخی و طبیعی»، مجله معماری و ساختمان، شماره 38، صص 159-156.
- خسروی، فاطمه، الیاسی، فاطمه، کريمیکلور، علیرضا، آتشینجبین، آمنه (1394) «طراحی موزه با استفاده از اصول معماری حسی»، دومین کنفرانس بینالمللی پژوهش در علوم و تکنولوژی، ترکیه، مارس.
- دشتیزاده، مریم، جوانی، اصغر (1394). ارزش های جدید در موزه های جدید؛ نگاهی به کتاب مطالعات موزه (اصول و مبانی)، نقد کتاب هنر، شماره 7، صص 80-69.
- دیزانی، احسان (1389). مکان و معماری ارزیابی رویکرد موزه ای به معماری روستایی، مجله منظر، شماره 8، صص 9-6.
- زاهدی، محمد، حاجیها، بهاره، خیامباشی، مریم (1393). موزه، موزهداری و موزهها، اصفهان: چهارباغ.
- صادقپور فیروزآباد، ابوالفضل، میرعزیزی، سیدمحمود و خلیلزادهمقدم، مریم (1397). مطالعات موزه (اصول و مبانی)، چاپ دوم، تهران: سمیرا.
- صفاری احمدآباد، سمیه، صفاری، سارا، زراوندیان، سید مصطفی (1396). «تحلیل رویداد پسامدرنیسم، در هنرهای تجسمی از نگاه داگلاس کریمپ»، باغ نظر، شماره 58، صص 76-65.
- عینیفر، علیرضا، کیپور، سوده (1392). «تحلیل رابطۀ شیوۀ بازنمایی و مکان نمایش در هنرهای جدید»، نشریه هنرهای زیبا (معماری و شهرسازی)، دوره 18، شماره اول، صص 14-5.
- کرمیفر، آرش (1395). «بررسی ضوابط فنی و استانداردهای ویژه در معماری موزه»، دومین کنفرانس سالانۀ پژوهشهای معماری، شهرسازی و مدیریت شهری ، تهران اردیبهشتماه.
- ملاصالحی، حکمتاله (1391). «از معبد موزها تا موزههای عالم مدرن؛ چرا موزهها تنها در دروان جدید پدیدار شدند؟»، ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه، شماره دهم، شهریور و مهر.
- یاوری، حسین، رجبی، زینب (1394). آشنایی با موزههای ایران، تهران: انتشارات مهکامه.
- Abt, J. (2006). The Origins of the Public Museum, In: Sharon Macdonald, A companion to museum studies, Oxford, pp. 115-134.
- Alexander E., Alexander M. (2008). Museums in Motion: An Introduction to the History and Functions of Museums, Altamira Press.
- Barkley, James R and Kruger L. (2013). “Place meanings as lived experience”. In Place-based conservation: perspective from social sciences, by Stewart P., et al. Dordrecht: Springer.
- Byrne, S. (2011). Unpacking the Collection: Networks of Material and Social Agency in the Museum. New York: Springer.
- Günay, B. (2012). “Museum Concept from Past to Present and Importance of Museums as Centers of Art Education”, Procedia - Social and Behavioral Sciences 55,1250-1258, October.
- Herzog, Thomas R., Leverichv Olivia L. (2003). “Searching for Legibility”, environmental and behavior, 35(4):459-477.
- Kjeldbaek, E. (2001). “Post-Modernism and the Three Generations of Museums”, Nordisk Museologi 1–2, 119–126.
- Lehman, KF. (2008). Museum history and development In: Museums and marketing in an electronic age, PhD thesis, University of Tasmania.
- Moleski, Walter H. and Lang, Jon T. (2016) “Organizational Goals and Human Needs in Office Planning”, In: Jean D. Wineman (Ed), Behavioral Issues in Office Design, Van Nostrand Reinhold Company, New York.
- Poulot, D. (2013). “Another history of museums: from the discourse to the museum-piece”, An. mus. paul. [online], vol.21, n.1, pp.27-47.
- Richman-Abdou, K. (2018). How Museums Evolved Over Time from Private Collections to Modern Institutions, https://mymodernmet.com/ access date: 2020/June/6
- Simmons, J.E. (2016). Museums: A History, US: Rowman and Littlefield.
- URL1: https://www.britannica.com/topic/museum-cultural-institution
11- پینوشتها
1
[1] Geoffrey Lewis
[2] A Companion to Museum Studies
[3] Sharon Macdonald
[4] Musei, Musee, Museum, Museu, Museo
[5] Mouseion, seat of the Muse
[6] در نظام اسطورههای یونانی، موزها بهعنوان دختران خدایِ خدایان زئوس و مِنِموسونه، الهۀ حافظه، شناخته میشوند که از این 9 دختر با نامهای کالیوپه ایزدبانوی شعر حماسی، کلیو ایزدبانوی تاریخ، اراتو ایزدبانوی شعر عاشقانه، اوترپه ایزدبانوی شعر تغزلی، ملپومنه ایزدبانوی تراژدی، پلومنیا ایزدبانوی سرود، ترپسیخوره ایزدبانوی رقص، ثالیا ایزدبانوی کمدی و اورانیا ایزدبانوی اختران، یاد شده است. زادگاه آنها قلههای کوه هلیکون است و بیشتر اوقات خود را در دشتها و چشمهسارهای این کوه میگذرانند (ملاصالحی،1391).
[7] Jerome Pollitt
[8] Ashmolean Museum
[9] Como
[10] در تقسیمبندی جهانی، موزهها در چهار نسل جای میگیرند، اما از آنجا که در این پژوهش موزههای ایران نیز در نظر گرفته شدهاند و عملاً موزهای از نسل چهارم در ایران شکل نگرفته است، لذا از این نسل جدید در این پژوهش چشمپوشی شده است.
[11] Copenhagen Zoological Museum
[12] Uffizi
[13] Tribune
[14] Earl of Arunkel
[15] Inigo Jones
[16] Dulwich Picture Gallery
[17] La Fonte de Saint-Yenne
[18] National Gallery
[19] The British Museum
[20] Cabinet of curiosities
[21] James J. Sheehan