شناخت و کاربرد الگوهای نوین تدریس در میان اساتید گروه علوم انسانی
محورهای موضوعی : پژوهش در برنامه ریزی درسیشهناز محققیان 1 , غلامرضا احمدی 2 , زهره سعادتمند 3
1 -
2 -
3 -
کلید واژه: الگوهای اجتماعی, الگوهای پردازش اطلاعات, الگوهای تدریس, آموزش عالی, علوم انسانی, الگوهای انفرادی, الگوهای سیستمهای رفتاری,
چکیده مقاله :
هدف این پژوهش، بررسی میزان شناخت و به کارگیری الگوهای نوین تدریس در میان استادان گروه علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان و روش آن توصیفی ـ پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش کلیه اساتید گروه علوم انسانی به تعداد 140 نفر است که 96 نفر از طریق نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدهاند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته حاوی 35 گویه مطابق با مقیاس لیکرت در دو زمینه شناخت و کاربرد تنظیم شده و پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ در حیطه شناخت 80/0 و در حیطه کاربرد 84/0 به دست آمده است. دادهها با استفاده از آمار توصیفی (درصد، فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون T تک متغیره،T مستقل، تحلیل واریانس) در دو سطح شناخت و کاربرد تحلیل شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که استادان، علاوه بر اینکه الگوهای نوین تدریس را بیش از حد متوسط میشناسند، آنها را بیش از حد متوسط در فرایند تدریس به کار میگیرند. همچنین بین نظرات اساتید گروه علوم انسانی در شناخت و به کارگیری این الگوها با توجه به ویژگیهای جمعیت شناختی (سابقه خدمت، مدرک تحصیلی) تفاوت معنادار وجود داشته، اما بر حسب (دانشکده محل خدمت و رشته تحصیلی) تفاوت معنادار نبوده است.
This study was conducted with the aim of recognition and application of new teaching models among the humanities faculty members at Khorasgan Branch of the Islamic Azad University. It was a descriptive-survey and the statistical population was included all of 140 faculty members of humanities. 96 participants were selected by random sampling method. The gathering tool was a researcher-made questionnaire, which included 35 Likert-type items assumed to measure the level of recognition and application. The reliability of the questionnaire was obtained based on the Cronbach's alpha coefficient of 0.80 in the area of knowledge and 0.84 in the area of application. Data were analyzed by using descriptive statistics (percentage, frequency, mean and standard deviation) as well as inferential statistics (single-variable t-test‚ independent t-test‚ variance analysis) for both recognition and application areas. The results indicated that not only the faculty members were familiar with these methods but also they apply these methods in their teachings. The results also revealed that there were significant demographic differences such as years of education and acquaintance‚ but there were no significant demographic differences in terms of faculty and the field of study between those faculty members regarding recognition and application.
_||_