اسطورۀ آماتِراسو، پیشرَویِ اندیشۀ ایرانی و هندوایرانی در فرهنگ ژاپنی
ابراهیم واشقانی فراهانی*
دانش یار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانش گاه پیام نور، تهران، ایران.
تاریخ دریافت: 23/9/1396
تاریخ پذیرش: 25/3/1398
چکیده
روشنایی بیهیچ گفتوگویی، مهمترین ایزد در اس چکیده کامل
اسطورۀ آماتِراسو، پیشرَویِ اندیشۀ ایرانی و هندوایرانی در فرهنگ ژاپنی
ابراهیم واشقانی فراهانی*
دانش یار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانش گاه پیام نور، تهران، ایران.
تاریخ دریافت: 23/9/1396
تاریخ پذیرش: 25/3/1398
چکیده
روشنایی بیهیچ گفتوگویی، مهمترین ایزد در اساطیر هندواروپاییان است و چرخۀ بستن و گشودن روشنایی و تاریکی، مهمترین مضمون در اساطیر این مردمان است. مردمان هندوایرانی نیز به سان دیگر هندواروپاییان، سرگذشت روشنایی را بنیاد اساطیر خویش نهادند. آفرینش، باروری، آبفزایی، پیروزی و دیگر اجزای هستی در باورهای آنان، اجراهای دیگرگون اسطورۀ روشنایی است. ایزد روشنایی در اساطیر ژاپنی نیز جای گاهی بنیادین دارد. آماتِراسو، ایزدبانوی روشنایی در ژاپن، بهسان ایزدان روشنایی آریایی، ایزد باروری و مایۀ خرّمی کشتزارهاست و خاندان پادشاهی از نژاد اویند. داستان زندگانی او نیز توسعهیافتۀ چرخۀ بستن و گشودن روشنایی و تاریکی است و مشترکات سرگذشت او با اسطورۀ ایزدان روشنایی هندوایرانی، بیش از آن است که اتفاقی انگاشته شود. پیش از این، جوانبی از ورود و تأثیر اساطیر آریایی به فرهنگ ژاپن، کاویده و معرفی شده است و در این مقاله نیز با روش توصیفی ـ تحلیلی، مشترکات اساطیر ایرانی و هندوایرانی با اساطیر ژاپنی در حوزۀ ایزدان روشنایی بازنموده میشود. نتایج این بررسی، گویای آن است که با توجّه به پیشینۀ تأثیر فرهنگ ایرانی بر فرهنگ ژاپنی، اسطورۀ آماتِراسو در باورهای ژاپنی، ریشۀ هندوایرانی دارد. نیز قرنها پس از ورود این اسطوره به فرهنگ ژاپن، هم زمان با موج تازۀ ورود عناصر ایرانی به ژاپن در نیمۀ قرن هفتم میلادی، امپراتوران ژاپن با الگوگیری از نظریۀ تبار ایزدی شاهان ایرانی، اسطورۀ آماتِراسو را برای تبیین تبار ایزدی خویش به کار گرفتند.
* . vasheghani1353@gmail.com
پرونده مقاله
در دهههای بیست و سی شمسی، سنگینی بار شکست، رنج از مرور گذشته و احساس دلهره از تصوّر آینده، نویسندگان روشنفکر ایرانی را به انواع گریزها فرا میخواند. نویسندۀ نسل شکست میکوشد با داستانهای تمثیلی و با پناهبردن به روایتهای اساطیری، خوانندگان خود را تسلّی دهد. در این چکیده کامل
در دهههای بیست و سی شمسی، سنگینی بار شکست، رنج از مرور گذشته و احساس دلهره از تصوّر آینده، نویسندگان روشنفکر ایرانی را به انواع گریزها فرا میخواند. نویسندۀ نسل شکست میکوشد با داستانهای تمثیلی و با پناهبردن به روایتهای اساطیری، خوانندگان خود را تسلّی دهد. در این دوره، افسانه به دلیل غرابت و ابهام آن، موردتوجّه نویسندگان قرار میگیرد و اساطیر هم برای بازآفرینی شخصیّت و روحیۀ فروکوفتۀ جامعه، بازروایت و حتّا بازسازی میشود. احسان طبری، از نویسندگان معاصر ایرانی است که غور او در عالم فلسفه و اشتغالش به کنشهای سیاسی، سایه بر آفرینشهای ادبی او افکنده و موجب شده است که آثارش کمتر از منظر نظریههای ادبی تحلیل شود. او که به لحاظ فلسفی تعلّق به نحلۀ رئالیسم دارد، در آثار داستانیش همراه با نشان دادن واقعیت، از طنز نیز بهره برده است. این گرایش به طنز، معلول فضای بستۀ سیاسی در عصر پهلوی است و همین عامل، نحوۀ بیان داستانهای او را نیز تمثیلی میسازد. هرجا که طنز به اثر ادبی تزریق میشود، میتوان حضور نقیضهگویی و نقیضهاندیشی را نیز پیشبینی کرد. نقیضه را میتوان شگردی در میان انواع شیوههای طنزپردازی پرخاشگرانه دانست که در گونههای متنوّع ادبی نمایان میشود. در این مقاله برآنیم که جلوههای نقیضه را در داستان یوشت فریان اثر طبری، بررسی کنیم. یوشت فریان داستانی افسانهای است که در کتاب سفر جادو اثر احسان طبری آمده است. در این اثر، نویسنده با آشناییزدایی از مفاهیم اسطورهای، به نقیضهسازی روی آورده است. هدف نگارندگان در این مقاله آن است که نشان دهند نقیضه در اثر نویسنده چگونه خودنمایی کرده است. از آنجا که این داستان ظرفیّتهای متنوّعی برای خوانش در اختیار قرار میدهد، پس از تعریف نقیضه و ویژگیهای آن، به شیوة تحلیلی، جایگاه این داستان در نظریههای ادبی چون ساختارگرایی، ساختشکنی و همچنین منطق گفتوگویی بررسی میشود.
پرونده مقاله