بعضی از متون کلاسیک به مثابۀ اَبَرمتنها و متون مادر در شعر فارسی محسوب می شوند که کم و بیش در تمام یا اکثر ادوار ادبی سایۀ خود را بر سر دیگر متنها گستردهاند. شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از این ابرمتنهاست که نشانههای حضور آن در بسیاری از متون پس از خویش چه حم چکیده کامل
بعضی از متون کلاسیک به مثابۀ اَبَرمتنها و متون مادر در شعر فارسی محسوب می شوند که کم و بیش در تمام یا اکثر ادوار ادبی سایۀ خود را بر سر دیگر متنها گستردهاند. شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از این ابرمتنهاست که نشانههای حضور آن در بسیاری از متون پس از خویش چه حماسی و چه غیرحماسی قابل ردیابی است. در روزگار معاصر نیز شاعران به مناسبتهای مختلف، از داستانها، شخصیتها، اسطورهها و دیگر ابعاد و جنبههای شاهنامه تأثیر پذیرفتهاند. سیمین بهبهانی یکی از شاعرانی است که با آگاهی نسبتاً خوبی که از شاهنامه و جهان داستانی آن دارد، توانسته است تعاملات بینامتنی گستردهای با شاهنامه ایجاد کند. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پی آن بودهایم تا زمینه های آشنایی و میزان بهرهگیری سیمین و کیفیت و چگونگی این بهرهگیریها از شاهنامه را تحلیل و بررسی کنیم. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که سیمین بهبهانی به خاطر رشد و بالیدن در خانواده ای علمی و مطالعات شخصی، شناخت نسبتاً وسیعی از داستانها و شخصیتهای اثرگذار شاهنامه داشته و توانسته است در مواضع مختلف برای برانگیختن حس ایراندوستی مردم و نیز یادکرد شکوه پهلوانان و حوادث کهن از داستانهای شاهنامه بهره گیرد. پناه بردن به شاهنامه و قهرمانان آن در جستوجوی یافتن نجاتدهنده، استفاده از ابعاد تغزلی و نیز ترسیم فضای سیاسی- اجتماعی روزگار معاصر، عوامل دیگری است که سیمین را به سمت استفاده از داستانهای شاهنامه، سوق داده است.
پرونده مقاله
شاهنامه، اثر ابوالقاسم فردوسی، همواره سند و هویّت قوم ایرانی شمرده می شده است. در طول دوران هزار سالۀ پس از سرایش شاهنامه، بیش تر شاعران و نویسندگان ادب فارسی، ضمن پذیرش آن به عنوان مهم ترین منبع و مأخذ داستان های حماسی و اسطوره ای ایران، هرگاه نگاه و توجّهی به اسطوره ه چکیده کامل
شاهنامه، اثر ابوالقاسم فردوسی، همواره سند و هویّت قوم ایرانی شمرده می شده است. در طول دوران هزار سالۀ پس از سرایش شاهنامه، بیش تر شاعران و نویسندگان ادب فارسی، ضمن پذیرش آن به عنوان مهم ترین منبع و مأخذ داستان های حماسی و اسطوره ای ایران، هرگاه نگاه و توجّهی به اسطوره ها و داستان های پیش از خود داشته اند، از بُن مایه های حماسی و زمینه های تلمیحی این اثر بهره هایی بسیار برده اند. از آن جاکه شاهنامۀ فردوسی، اثری حماسی و ملّیست، انتظار معمول آن است که این اثر و درونمایه های آن، بیش تر در گونۀ وابستة خود، یعنی حماسه، بر ادبیات پس از خویش تأثیر بگذارد، امّا نکتۀ جالبِ توجّه این است که بازتاب و حضور این اثر در قالب غزل که قالبی عاشقانه و گونه ای متفاوت با حماسه است، بسیار گسترده و فراتر از انتظار است. در این پژوهش با بررسی غزل های حسین منزوی، به عنوان یکی از شاخص ترین غزل سرایان روزگار معاصر، به این نتیجه دست یافته ایم که شاهنامۀ فردوسی با آن که متنی حماسی و ملّیست، به دلیل پیوندها و گره خوردگی های عمیق با تمدّن و فرهنگ ایرانی و نیز توانایی سراینده اش در خلق شاه کاری ادبی، توانسته است بر تمامی حوزه های شعر فارسی، حتّا ساحت تغزّلی و عاشقانه اش، تأثیراتی عمیق و پای دار بر جای بگذارد.
پرونده مقاله