چکیده
لوی استروس، مردم شناس فرانسوی، برای شناخت ساختار اسطورهها، آنها را به واحدهای سازنده تجزیه میکند و میکوشد با چینشی جدید، دلالتهای پنهان آنها را کشف کند. در پژوهش حاضر با استفاده از نظریۀ استروس و با روش توصیفی ـ تحلیلی، ساختار داستانهای سهراب، سیاوش و فر چکیده کامل
چکیده
لوی استروس، مردم شناس فرانسوی، برای شناخت ساختار اسطورهها، آنها را به واحدهای سازنده تجزیه میکند و میکوشد با چینشی جدید، دلالتهای پنهان آنها را کشف کند. در پژوهش حاضر با استفاده از نظریۀ استروس و با روش توصیفی ـ تحلیلی، ساختار داستانهای سهراب، سیاوش و فرود تحلیل شده است. سه قهرمان یادشده، از پهلوانان دورگۀ شاهنامه هستند که علاقه به سرزمین پدری و خدمت به سرزمین مادری از ویژگیهای مشترک آنهاست. تقابلهای دوگانۀ خودی/بیگانه (ایرانی/انیرانی)، پدر/پسر و پدرسالاری/مادرسالاری، سه تقابل مهم این داستانهاست که در بروز تراژدی نقشی مهم دارند. نتایج پژوهش نشان میدهد که اقامت قهرمان در سرزمین مادر که تقابل خودی/بیگانه را پدید میآورد، مهمترین عامل در سرنوشت اوست. هم چنین در داستان سهراب و فرود، برخورد و مبارزه با قهرمان دورگه از نبرد با دشمن اصلی مهمتر است و اعمال بهظاهر اتفاقی ایرانیان منجر به مرگ قهرمان میشود. این امر به سبب تقابل تفکر مردسالار ایرانی در برابر تفکر مادرسالار فرهنگهای دیگر است.
پرونده مقاله