کاوة آهنگر به عنوان اولین پهلوان شاهنامه، از جمله شخصیتهایی است که نامی از او در متون اوستایی و پهلوی نیست و به عقیدة برخی پژوهشگران، چهرهای نوظهور در ادب حماسی به شمار میآید. تنها خویشکاریهای کاوه در شاهنامه، یاری رساندن فریدون در قیام علیه ضحاک و ساخت درفشی ملّی ب چکیده کامل
کاوة آهنگر به عنوان اولین پهلوان شاهنامه، از جمله شخصیتهایی است که نامی از او در متون اوستایی و پهلوی نیست و به عقیدة برخی پژوهشگران، چهرهای نوظهور در ادب حماسی به شمار میآید. تنها خویشکاریهای کاوه در شاهنامه، یاری رساندن فریدون در قیام علیه ضحاک و ساخت درفشی ملّی برای ایرانیان است. او پس از به انجام رساندن این دو خویشکاری، ناگهان از صحنة داستان کنار میرود و گرفتار سرانجامی نامشخص میشود، اما در برخی متون نقّالی و عامیانه، داستان این چهرة پهلوانی گونهای دیگر است. شخصیت او در این متون، نه به عنوان پهلوانی ملی، بلکه به عنوان یکی از اولیاءالله که با یاری جستن از نیروهای قدسی و ماورائی، در برابر نیروهای اهریمنی میایستد، نمود یافته است. این جستار با روش توصیفی- تحلیلی درصدد بیان مضامین داستانیِ زندگی کاوة آهنگر با توجه به متون عامیانه و نقّالی شاهنامه است. نگارنده بر این باور است که بسیاری از مضامین داستانیِ زندگی کاوة آهنگر در متون عامیانه و نقّالی شاهنامه از قبیلِ: رسیدن به مقام اولیاءاللّهی، ساخت درفش کاویانی به یاری اسماءالله و نقوش و نوشتههای مینوی، طلسم افکنی بر راهِ شخصیتهای اهریمنی، منطقالطیردانی او، و سرانجامِ زندگیش که با مرگی اختیاری پایان مییابد، همگی برگرفته از داستانهای اولیاءالله، متصوفه و شاهانِ فرهمندِ ایرانی است.
پرونده مقاله
کتابهای نثر صوفیه دارای دو نوع زبان است: کتابهایی با نثر مغلوب و بیانکنندة حالات عارف در عالم وجد و کتابهایی با نثر متمکن که به بیان و تعلیم اصول تصوف میپردازند. هدف این پژوهش آن است تا با اتکا به نظریة یاکوبسن مبنی بر قطب مجازی و استعاری زبان، شطحیات روزبهان را چکیده کامل
کتابهای نثر صوفیه دارای دو نوع زبان است: کتابهایی با نثر مغلوب و بیانکنندة حالات عارف در عالم وجد و کتابهایی با نثر متمکن که به بیان و تعلیم اصول تصوف میپردازند. هدف این پژوهش آن است تا با اتکا به نظریة یاکوبسن مبنی بر قطب مجازی و استعاری زبان، شطحیات روزبهان را به شیوة تحلیلی ـ توصیفی بررسی کند. یاکوبسن با پذیرفتن گفتة سوسور مبنی بر دو اصل محور جانشینی و همنشینی، میگوید که مجاز مرسل از خلال رابطة همنشینی و استعاره از رابطة مشابهت و جانشینی به دست میآید؛ یاکوبسن نثر را دارای طبیعتی مجازی و شعر را دارای طبیعتی استعاری میداند. سوال اصلی پژوهش این است که روزبهان در شرح شطحیات، از کدامیک از این دو قطب بیشتر بهره جسته است؟ با این بررسی درمییابیم که روزبهان از هر دو سویة قطب مجازی و استعاری زبان بهره برده است، آنجا که به وصف خداوند و خلفای راشدین پرداخته کلام او طبیعتی مجازی دارد و جاییکه به شرح شطحیات عرفا پرداخته کلام او بیشتر از قطب استعاری بهره بردهاست.
پرونده مقاله
عرفان به عنوان پدیده ای انسانی، مربوط به محدودۀ جغرافیایی یا ایدئولوژی خاصی نیست و نمودهای آن تقریباً در همۀ فرهنگ ها دیده می شود. با عنایت به مراودات بینافرهنگی در گذشته و امروز، تأثیر و تأثر در ارتباط با مسائل معرفت شناسی امری بدیهی است. در میان نویسندگان اهل روسیه، چکیده کامل
عرفان به عنوان پدیده ای انسانی، مربوط به محدودۀ جغرافیایی یا ایدئولوژی خاصی نیست و نمودهای آن تقریباً در همۀ فرهنگ ها دیده می شود. با عنایت به مراودات بینافرهنگی در گذشته و امروز، تأثیر و تأثر در ارتباط با مسائل معرفت شناسی امری بدیهی است. در میان نویسندگان اهل روسیه، فئودور داستایفسکی در بخشی از رمان برادران کارامازوف به فرهنگ عرفانی شکل گرفته در روسیه اشاره کرده است. وی، چنان که صراحتاً در رمان مذکور بیان می کند در بازنمایی این مقوله تحت تأثیر فرهنگ عرفان شرقی بوده است. در تحقیق حاضر با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی ـ تحلیلی، وجوه مشترک ویژگی های پیر و شیخ به عنوان یکی از مصداق های عرفانی برجسته در اسرارالتوحید (بازنمایندۀ عرفان شرقی) از محمدبن منور میهنی با رمان برادران کارامازوف (بازنمایندۀ عرفان غربی) از داستایفسکی بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که نویسندگان مذکور با اشاره به سیرۀ عملی و نظری ابوسعید ابوالخیر وپدر زوسیما (به عنوان پیران واصل) به تبیین مقولاتی چون: انقیاد محض سالک در برابر پیر، گرایش عوام به نهاد خانقاه و دیر و محبوبیت عمومی پیر، نقش هدایتگری پیر برای حل مشکلات عوام و خواص، مشاهدۀ کرامات از پیر؛ فراست پیر، ارتباط روح پیر با عالم ناسوت پس از مرگ و مقدّس انگاری پیر پرداخته اند.
پرونده مقاله
گنوسیسم بر مجموعة اندیشهها و روشهایی دلالت دارد که در اعتقاد هواداران آنها، برای رسیدن به یقینیترین و عالیترین نوع معرفت و دانش و کسب سعادت حقیقی، در تزکیه و تصفیۀ روح باید غایت جهد را به کار بست تا از راه شهود و اشراق به مقصد رسید. ایـن باور از عهد باستان نیز در م چکیده کامل
گنوسیسم بر مجموعة اندیشهها و روشهایی دلالت دارد که در اعتقاد هواداران آنها، برای رسیدن به یقینیترین و عالیترین نوع معرفت و دانش و کسب سعادت حقیقی، در تزکیه و تصفیۀ روح باید غایت جهد را به کار بست تا از راه شهود و اشراق به مقصد رسید. ایـن باور از عهد باستان نیز در میان اقوام متعدد، طرفدارانی داشت و در طی قرون بر عرفان اسلامی ـ ایرانی نیز تأثیر گذاشت. عرفان عینالقضاة همدانی متأثر از این نشانها است. این مقاله با روش تحلیلی ـ تطبیقی به شناسایی و طرح مشخصههای گنوسی و تطابق آن با آرای عینالقضاة پرداخته و هدف آن تبیین و تصویر وجوه مشترک باورهای گنوسی با مبانی عرفانی عینالقضاة است. نتیجۀ تحقیق بیانگر آن است که ثنویت نور و ظلمت، اعتماد به معرفت شهودی و مستقیم به جای دانش اکتسابی، رازآلود دیدن هستی، باطنگرایی، تأکید بر خودشناسی برای حصول معرفت راستین، اعتقاد به اصالت روح در تقابل با جهان جسمانی و باور به اصل انسان ایزدی (انسان کامل) از جملۀ شباهتهایی هستند که در تعالیم گنوسی و آرای عینالقضاه مشترک است.
پرونده مقاله
ضربالمثلها بخش بزرگی از فرهنگ یک قوم را تشکیل میدهند و آیینۀ تمامنمای اندیشه، ذوق، آداب و رسوم و عادات جامعه محسوب میشوند.لازم به ذکر است که اسطوره ها و باورهای اسطورهای در ساخت مثلها دخیل هستند؛ زیرا مثلها به عنوان قسمت مهمی از فرهنگ عامه نه تنها ریشه در تاری چکیده کامل
ضربالمثلها بخش بزرگی از فرهنگ یک قوم را تشکیل میدهند و آیینۀ تمامنمای اندیشه، ذوق، آداب و رسوم و عادات جامعه محسوب میشوند.لازم به ذکر است که اسطوره ها و باورهای اسطورهای در ساخت مثلها دخیل هستند؛ زیرا مثلها به عنوان قسمت مهمی از فرهنگ عامه نه تنها ریشه در تاریخ بلکه ریشه در اساطیر و مذاهب کهن نیز دارند. هدف از این پژوهش به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، بررسی عناصر و بن مایه های حماسی و باورهای اسطورهای انعکاس یافته در مثل های استان فارس از جمله شخصیت های شاهنامه و باورهای اسطورهایِ اژدها، سیمرغ، آب، آتش، خروس، دختر و اعداد است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بدون برقرار ساختن پیوند میان ضربالمثل و اسطوره نمیتوان به معنای روشنی دست یافت. بن مایه های اساطیری موجود در ضرب المثل های استان فارس در برگیرندۀ مفاهیمی غنی همچون قدرت، زیبایی، اصل و نسب، آگاهی، بخت و اقبال، پاکی و... است. همچنین مشخص شد که مهم ترین شخصیت حماسی که در ضربالمثلها بازتاب یافته، شخصیت رستم است؛شایان ذکر است روایت نقّالان در ساخت مثل ها تاثیر گذار بوده است. درونمایة بسیاری از این ضربالمثلها، متأثر از باورها و آیینهای گذشته است. برخی از این باورها، پس از آمدن اسلام و فرهنگ اسلامی به ایران، رنگ اسلامی به خود گرفته اند.
پرونده مقاله
فروید اسطوره ها را نیز همچون رؤیاها وجه نمادین شدۀ آرزوهای جنسیِ سرکوب شده و نتیجۀ اضطراب اختگی می داند و در همین راستا، خوانشی روان اسطوره شناختی از کهن الگوی سر مدوسا ارائه می دهد. او آثار هنری مختلف را بر اساس نظریۀ اضطراب اختگی واکاوی می کند و معتقد است: داستانِ روا چکیده کامل
فروید اسطوره ها را نیز همچون رؤیاها وجه نمادین شدۀ آرزوهای جنسیِ سرکوب شده و نتیجۀ اضطراب اختگی می داند و در همین راستا، خوانشی روان اسطوره شناختی از کهن الگوی سر مدوسا ارائه می دهد. او آثار هنری مختلف را بر اساس نظریۀ اضطراب اختگی واکاوی می کند و معتقد است: داستانِ روان شناختی، همچون سایکوبیوگرافی (شرح حال بیمار روان رنجور)، قابل خوانش روانکاوانه است. از آنجا که داستان کوتاه بچّۀ مردم و درخت، در تعریف داستان روان شناختی صدق می کند؛ لذا خوانش روانکاوانۀ درون مایۀ این داستان با خوانش روانکاوانۀ اسطورۀ مدوسا، مقایسه شده است. هدف از مقایسۀ مذکور نشان دادن آن است که هم اسطوره ها و هم داستان های کودک و نوجوان معاصر، چیزی جز فرافکنی روان اسطوره های درونی انسان نیستند. مقالۀ حاضر در پی پاسخ گویی به چگونگی بازنمایی اضطراب اختگی در داستان مذکور و اسطورۀ مدوسا است. در همین راستا، پژوهش پیش رو با روش تحلیلی ـ توصیفی نخست داستان مذکور را رمزگشایی، سپس با بازتفسیری فرویدی، درون مایۀ آن داستان را با ویژگی های روان اسطوره ای مدوسا مقایسه می کند. نتیجۀ پژوهش نشان می دهد که تصویرِ دورۀ روانی ـ جنسیِ فالیک (به عنوان یکی از چهار پندار خیالیِ نخستین) در طول تاریخ، از اسطوره های برساختۀ انسان های بدوی تا داستان های معاصر کودک و نوجوان، همواره بازنمودی مستمر داشته است.
پرونده مقاله
نام اروندرود در عرصة فرهنگ و تمدن ایرانزمین، دامنهای به وسعت تاریخی آن دارد. این رود در اساطیر ایران و در کتاب مقدّس اوستا به ریخت رنگها، ارنگ و ائورونت نمود مییابد. متون دینی و تاریخی مزدیسنا به فارسی میانه در سدههای آغازین اسلامی نام ارنگ و اروند را همان دجله مید چکیده کامل
نام اروندرود در عرصة فرهنگ و تمدن ایرانزمین، دامنهای به وسعت تاریخی آن دارد. این رود در اساطیر ایران و در کتاب مقدّس اوستا به ریخت رنگها، ارنگ و ائورونت نمود مییابد. متون دینی و تاریخی مزدیسنا به فارسی میانه در سدههای آغازین اسلامی نام ارنگ و اروند را همان دجله میدانند. فردوسی در شاهنامه، در نبرد فریدون و ضحاک، اروندرود را به تازی دجله میخواند. دجله در سنگ نوشتة بیستون با نام تیگره نشان از پیشینة تاریخی آن در دوران باستان دارد. نام شطالعرب نیز در برخی متون تاریخی و ادبی برای اروندرود محل مناقشه است. این پژوهش به شیوة کتابخانهای و روش توصیفی ـ تحلیلی برای نخستین بار مهمترین نامهای اروندرود را با رویکرد ریختشناسی از دوران باستان تا روزگار معاصر در قالب روایات اساطیری، تاریخی و ادبی تبیین مینماید. بر اساس یافتهها، رود اساطیری رنگها و ارنگ در معنای تندوتیز همان اروندرود است که هرمزد خدای بزرگ در یک پیکرگردانی اساطیری آن را میآفریند و در اسطورة آفرینش و باران به آن جنبة قدسی و مینوی میبخشد. به نظر میرسد بیان این نامها در متون اوستایی، پهلوی و حماسههای ملی ایرانی، به نوعی پاسداشت و احیای نام کهن و باستانی اروندرود تلقی میشود.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر به بررسی مفهوم عارفانۀ درد در دیوان اشعار فخرالدین عراقی میپردازد. این درد که همان درد دورافتادگی از خداوند است، جان بنده را از خواب غفلت بیدار و دلش را به دیدار دلدار مشتاق میکند و به جستوجو و طلب کوی یار میکشاند. گفتنی است دردمندی عارفانه در اشعار عرا چکیده کامل
پژوهش حاضر به بررسی مفهوم عارفانۀ درد در دیوان اشعار فخرالدین عراقی میپردازد. این درد که همان درد دورافتادگی از خداوند است، جان بنده را از خواب غفلت بیدار و دلش را به دیدار دلدار مشتاق میکند و به جستوجو و طلب کوی یار میکشاند. گفتنی است دردمندی عارفانه در اشعار عراقی، به دو گونۀ متفاوت مطرح است: نخست به شکل دردی ناخوشایند و سهمناک که ذاتاً مطلوب طبع محب نیست و تحمّل این درد برای او بسیار دشوار و گاه ناممکن است، اما محب برای تکامل روحی و تعالی معنوی ناچار است نسبت به درد صبور و شکیبا باشد، تا روزی که به مقام وصال نائل و دردش درمان شود.دردِ دوم به شکلی لذّتبخش و شیرین نمود یافته است، بهگونهای که عاشق بدان تمایل دارد و آن را درمان تلقّی میکند. بنیان این پژوهش بر اساس بررسی مفهوم درد، در دو نگرش معرفتی است: نخست نگرش بُعد و دوری، دوم نگرش قُرب. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی هندسۀ فکری عراقی را در بارۀ معرفت درد قابل تفسیر میکند و تناقض موجود در شناخت درد در دیوان او را با تکیه بر نگرشهای یادشده تا حدودی مرتفع میسازد.
پرونده مقاله
به کار بردن عناصر و مضامین اسطورهای ـ کهنالگویی، یکی از مفاهیم و مؤلفههای موجود در رمانهای فارسی است. در این مقاله کوشش شده است با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی، مؤلفههای اسطورهای در رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی بررسی شود. کاربرد اسطوره در رمان حاضر ممکن است با قص چکیده کامل
به کار بردن عناصر و مضامین اسطورهای ـ کهنالگویی، یکی از مفاهیم و مؤلفههای موجود در رمانهای فارسی است. در این مقاله کوشش شده است با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی، مؤلفههای اسطورهای در رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی بررسی شود. کاربرد اسطوره در رمان حاضر ممکن است با قصد قبلی نویسنده و یا با توجّه به کهنالگوهای نخستین بشر، به صورت غیرارادی در رمان آورده شده باشد که نشانگر آگاهی نویسنده از اسطورهها و نمادهای ایران و جهان، فرهنگ دینی، ملی و قومی است. صرف نظر از درونمایۀ اصلی رمان که قتل و برادرکشی است و با اسطوره هابیل و قابیل پرورانده شده، معروفی برای درک رمان خود از اسطورههای مختلفی استفاده کرده است که آنها را میتوان به سه دستۀ اساطیر شاهنامهای (سیاوش، ایرج، بیژن و منیژه و...)، حیوانات اساطیری (ققنوس، کلاغ، گرگ، پروانه، ماهی) و مفاهیم اسطورهای (آفرینش، دوگانهنگری، پالایش، ماندالا، گیاهپیکری و...) تقسیم کرد. نظر به گسترده و وسیع بودن این مفاهیم، در این پژوهش، تنها به مفاهیمی که در پژوهشهای دیگر، کمتر به آنها پرداخته شده است، توجّه میشود.
پرونده مقاله
خاک نماد سردی و تجدید حیات است؛ مردگان به زیرخاک میروند تا تجدید حیات کرده و به صورتی نو ظاهر شوند، به تعبیری زمین، مادر هستی و خاک بستری برای باروری و حیات بشر است. سنایی غزنوی به شهادت شمار زیادی از ابیات دیوان و نیز مثنوی حدیقهاش با فرهنگ باستانی ایران به خوبی آ چکیده کامل
خاک نماد سردی و تجدید حیات است؛ مردگان به زیرخاک میروند تا تجدید حیات کرده و به صورتی نو ظاهر شوند، به تعبیری زمین، مادر هستی و خاک بستری برای باروری و حیات بشر است. سنایی غزنوی به شهادت شمار زیادی از ابیات دیوان و نیز مثنوی حدیقهاش با فرهنگ باستانی ایران به خوبی آشنایی داشته وعناصر و مضامین اساطیری در شعر او نمودهای مختلفی دارد. این جستار با روش توصیفی ـ تحلیلی محتوا، بر آن است تا رد پای اساطیری مام خاک را در شواهدی از آثار سنایی غزنوی بررسی کند. نتایج به دست آمده نشان میدهد که سنایی به خوبی توانسته است با بهرهگیری از سرچشمة غنی اساطیر ایرانی و فرهنگ اسلامی، اسطورۀ حیات و آفرینش از خاک را در آثارش نشان دهد؛ همچنین وی به ارتباط، تضاد و وحدت عناصر چهارگانه از جمله خاک با عناصر دیگر و مزاج آنها آگاهی کامل داشته است.
پرونده مقاله