پساساختارگرایی و عرفان حافظ
محورهای موضوعی : اسطوره
1 - مربی دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد خدابنده
کلید واژه: پساساختارگرایی, مرگ مؤلف, نویسندهگرا, افق انتظار, ساختارشکنی,
چکیده مقاله :
هدف مقاله پیشرو آن است که نشان دهد چگونه مکتب پساساختارگرایی، از تعیین معنای نهایی برای متن امتناع میورزد. در این راستا، نخست با اشاره به بخشی از ویژگیهای متنی چون غزلیات حافظ، به تبیین این مطلب پرداخته میشود که از منظر نقد پساساختارگرایی، نمیتوان معنای غزل حافظ را تنها در انحصار تحلیل عرفانی نگاه داشت. از این رو، برای رسیدن به فهم متن، باید خود را از بند قصد مؤلف رهانید و با تکیه بر متن و افق انتظار خواننده، معنی را آفرید. نقد پساساختارگرایی با تکیه بر عدم قطعیت رابطه بین دال و مدلول و بازی بی پایان دلالتها در زبان و نیز به واسطة ویژگیهای خاص زبان ادبی، مانند ابهام و معما و ماهیت استعاری و مجازی آن و استفاده از قواعد ساختارشکنی، نشان میدهد که چگونه دالها میتوانند در یک روند دلالتی بیانتها ادامه داشته باشند. این نوشتار در پایان پیشنهاد میکند که برای تفسیر و تأویل متنی گشوده چون حافظ نیاز به خوانندهای است که واقف بر نظام و مناسبات نشانگان متن باشد، از روند ساختارشکنی آگاه باشد و نیز بداند که چگونه میتوان معنا را افزایش داد و از حصار یک معنای قطعی و نهایی گریخت.
According to the post-structuralist approach to textual analysis, any literary text has multiple meanings, and that the author is not the prime source of the work's semantic content. It rejects the idea of a literary text having a single purpose, a single meaning, or one singular existence. Instead, every individual reader creates a new and individual purpose, meaning, and existence for a given text. In the present article, attempt is made to show it is a viable possibility to explain Hafez's poetry in post-structuraist context.
_||_