نقش راهبردی آموزه های دینی بارویکرد فقهی برای پیشگیری و منع باتنبیه بدنی کودکان
محورهای موضوعی : جامع الفقهیهمحمدعلی بادامی 1 , محمد مهدی مقدادی 2 * , مرضیه پیله ور 3
1 - دانشجوی دکتری، گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران. m.ali_badami@yahoo.com
2 - دانشیار، گروه حقوق، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه مفید قم، قم، ایران
(نویسنده مسئول) mmeghdadim@gmail.com
3 - استادیار، گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشکده علوم انسانی، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران
pilehvar.ma@gmail.com
کلید واژه: اسناد بین الملل, کودک, تنبیه بدنی, آموزه های دینی, آرای فقهی,
چکیده مقاله :
بررسی ها و مشاهدات نشان می هد که کودکان همواره در معرض بیشترین تهدید، آسیب و سوء استفاده بوده اند.کودکان معصوم که سرمایه جامعه انسانی تلقی می شوند به بهانه های مختلف موردخشونت،آزاروتنبیه بدنی قرار میگیرند و متاسفانه روانگاری تنبیه بدنی و خشونت علیه کودکان مستندبه موازین و ادله ای می شودکه نشان ازعمق و وسعت این معضل دارد. درنظام بین الملل هرگونه خشونت و آسیب به کودک با هرعنوان ممنوع شده است و به نظر می رسد رهایی ازمعضل تنبیه بدنی کودکان در نظام حقوقی ما نیز تنها بر پایه راهیابی به نظرگاه شایسته فقه امامیه و برگرفته از آموزه های دینی است.در این منظر کرامت کودک و مصالح عالیه وی باید به شایستگی مراعات شود و هرگونه اقدام منافی با کرامت و مصلحت کودک ممنوع می باشد.هم چنین راهکارهای مطلوب و موثر برای تربیت کودک منظور گردیده و باارایه آموزه های روش مند برای منع وکنترل رفتارخشونت بار والدین وسایرافرادنسبت به اطفال که نشان دهنده یک نظام حقوقی وتربیتی کامل وجامع برای کودکان است ،به یافته های این پژوهش دست یافت. روش گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای بوده ودرپردازش داده ها واطلاعات گردآوری شده نیز از نوع روش توصیفی تحلیلی می باشد.
Studies and observations show that children have always been the most threatened, harmed and abused. Innocent children who are considered the capital of human society are subjected to violence, physical abuse and, unfortunately, the corporal punishment of corporal punishment and violence against children. It is documented as criteria and arguments that show the depth and breadth of this problem. In the international system, any violence and harm to children is prohibited under any title, and it seems that getting rid of the problem of corporal punishment of children in our legal system is based only on finding a proper view of Imami jurisprudence and derived from religious teachings. In this perspective, dignity The child and his / her best interests must be properly observed and any action contrary to the dignity and interests of the child is prohibited. It represents a complete and comprehensive legal and educational system for children, the findings of this study were obtained. The method of data collection is library and in processing data and information collected is a descriptive-analytical method.
_||_
نقش راهبردی آموزه های دینی بارویکرد
فقهی در پیشگیری و منع تنبیه بدنی کودکان
چکیده
بررسی ها و مشاهدات نشان می هد که كودكان همواره در معرض بیشترین تهدید، آسیب و سوء استفاده بوده اند.کودکان معصوم که سرمایه جامعه انسانی تلقی می شوند به بهانه های مختلف موردخشونت،آزاروتنبيه بدني قرار ميگيرند و متاسفانه روانگاری تنبیه بدنی و خشونت علیه کودکان مستندبه موازین و ادله ای می شودکه نشان ازعمق و وسعت این معضل دارد. درنظام بین الملل هرگونه خشونت و آسیب به کودک با هرعنوان ممنوع شده است و به نظر می رسد رهایی ازمعضل تنبيه بدني كودكان در نظام حقوقی ما نیز تنها بر پایه راهیابی به نظرگاه شایسته فقه امامیه و برگرفته از آموزه های دینی است.در این منظر کرامت کودک و مصالح عالیه وی باید به شایستگی مراعات شود و هرگونه اقدام منافی با کرامت و مصلحت کودک ممنوع می باشد.هم چنین راهکارهای مطلوب و موثر برای تربیت کودک منظور گردیده و باارایه آموزه های روش مند برای منع وکنترل رفتارخشونت بار والدين وسايرافرادنسبت به اطفال که نشان دهنده یک نظام حقوقی وتربیتی کامل وجامع برای کودکان است ،به یافته های این پژوهش دست یافت. روش گردآوری اطلاعات،کتابخانه ای بوده ودرپردازش داده ها واطلاعات گردآوری شده نیز از نوع روش توصیفی – تحلیلی می باشد.
واژگان کلیدی : کودک،تنبیه بدنی،آموزه های دینی، دیدگاه فقهی ، اسنادبین الملل.
مقدمه
با بررسی پیرامون خطرات ناشی ازتنبیه بدنی کودکان یکی ازدغدغههای قابل درک درموضوع حق کودک برتمامیت جسمانی اومیباشد.بایدباایجاداقدامات تقنینی وعوامل تأثیرگذارومؤثردر اذهان والدین ومربیان وسرپرستان،دررفتارهای مجریان ایجادتغییرات را همواره مطرح ساخت. می توان باتأسی به آموزههای معرفتی اسلامی ودیدگاههای فقهی متأثرازآرای صاحبنظران و اندیشمندان عصرمعاصر بر مبنای تمامیت جسمانی کودکان به عنوان حقی مسلم درممنوعیت ازهرگونه شکنجه،آزار واذیت وایجادمصونیت ازتعرّض به حیثیت وشخصیت وایفای حقوق آنها درهمه جنبهها،ضمانتهای اجرایی رافراهم نمود.با تحقیق و تحلیل درمنابع فقهی،خوشبختانه ازمنظرفقهای امامیه به ضمانتهایی همچون،دیه،قصاص واقتضاآت اصول وقواعداولیه وشرعی به حرمت تنبیه کودکان اشاره وتأکید شده است.حتی این موضوع درمندرجات روایی فاقدجایگاه شرعی بوده و مستوجب حرمت و عقاب میباشد. اگردر مجامع روایی، به روایاتی برخورد میشود که به والدین اجازه تنبیه فرزندان را درموارد خاص و با شرایط ویژه اعطا کرده است، میتوان نتیجه گرفت که اولیاء به طور استثنا ء حق زدن اولادرا دارند واین حق منحصردرشرایط محدودومندرج در روایات است. این مصادیق و شرایط، به واقع گسترهی تنبیه بدنی کودک را توسط والدین معین مینماید که درذیل قیود چهارگانه؛ نوعِ خطای کودک،سن،شدت تنبیه ودر نهایت انگیزه تنبیه بیان شده است. بدیهی است که در اسناد ونظام بینالملل تنبیه بدنی مطلقا ممنوع است.زیرا باید ازتمامی اشکال خشونت اذیت وآزار ویاصدمات جسمی و روحی و روانی از سوی متولیان به ویژه والدین برای پیشگیری ازخطرات وصدمات آسیبهای وارده برکودکان جلوگیری کردتامنافع آنان درتمام شرایط لحاظ شود. هر چند تشخیص منافع عالیهی کودک نیازمند به تقنین معیارهایی میباشد،امانبایداین معیارهاانعطافناپذیرباشد.زیراکه منافع عالیه هرکودکی بایدباعنایت به وضعیت وشخصیت اوتفسیرشود.نگارنده براین باوراست تاباطرح مساله پیرامون موضوع بانگاهی نووپژوهش محوردراسنادموجودبینالملل وبه ویژه درآموزههای دینی وفقهی،درامرناروایی تنبیه بدنی کودکان به عنوان یک اصل کارآمددردنیای امروز،باتوجه به نقش دولتها،وبه ویژه والدین ومربیان،نسبت به جهتدهی مطلوب برای مصالح عالیه کودکان درامرتعلیم وتربیت دررسیدن به یک جامعه متعادل وعاری ازخشونت ونیزتضمین ضمانت اجرایی مناسب،دربرابرهرگونه کودکآزاری رادرحمایت ازحقوق کودکان قراردهد.این اصل منوط به رعایت مقررات وقواعدموضوعه از سوی حامیان وصاحبان اندیشه ونیزکشورهای عضو میباشدکه باید متعهد به الزام رعایت آن درهمه جوانب آن باشند.افزون برآن که باتکیه برآرای فقیهان باتاسی ازفقه پویای امامیه که ازجامعیت عنصرزمان ومکان درجوامع بشری به ویژه جامعه اسلامی برخورداراست،می توان باارایه پیشنهادات کاربردی،علمی ازاصول ومعیارهای متقن برای دستیابی به راهبردهای پایداردرمواجه بااین پدیده مذموم درصیانت ازحق کودکان درراهیابی به سعادتمندی وکمال شایسته به عنوان اهداف عالیه درراستای حمایت همه جانبه درجهت مصالح ومنافع عالیه کودکان دسترسی یافت.
1- مفهوم تنبیه بدنی
تعریف تنبیه،درشریعت مقدس اسلام ودرتبیین احکام فقهی ودر اسناد بینالمللی ازمباحث قابل توجه درابعادتربیتی کودکان ازسوی والدین ومربیان ودیگرسرپرستان درجنبههای حمایتی از مصالح عالیه کودک به عنوان یک روش تربیتی بازدارنده به شمار میرود.«تنبیه به معنای بیدار کردن، بیداری از خواب،آگاهی پس ازغفلت،پند ونصیحت، ملامت وسرزنش،سیاست وعقوبت ومجازاً در عُرف به معنای زدن آمده است،وی ازلحاظ تنبیه کردن به معنای چوب زدن،کتک زدن،وسیاست شدن وبیدار شدن ازغفلت نیزاستفاده کرده است»(دهخدا،1377،ج5،ص986؛جُر،1367،ج1،ص655؛نفیسی،ج2،ص977).درمعنایاخص؛تنبیه«تنهامصداق آن یعنی؛تنبیه بدنی(زدن کودک)است که اخص ازمعنای خاص-رفتارمحرک آمیز-ومعنای عام می باشد»(قائمی مقدم، 1388،ص 138).درادامه میتوان گفت:مفهوم تنبیه بدنی درمتون فقهی متناظرباواژه ضرب است که درکتاب وسنت ازآن استفاده شده است.
2- جایگاه تنبیه درمنابع فقهی امامیه ونظام حقوقی بین الملل
با ظهور اسلام،بر اساس مستنداتی که در منابع فقهی شیعه، یعنی قرآن،سنت،عقل واجماع وجود داشت، مجازاتها طبقهبندی شد و قوانین جزایی اسلام به فاصله اندکی توسط فقیهان و صاحب نظران با عناوین واحدی در کتب فقهی جمعآوری شد که جرائم به اعتبار نوع مجازات در منابع فقهی به چهار دسته متفاوت: حدود، قصاص، دیات و تعزیرات مورد استفاده پژوهشگران و اهل فن قرار گرفت. نکته قابل توجه این که، «قریب به چهارده قرن قبل، حقوق کیفری اسلام برای تحقق مسئولیت جزایی شرایطی را در نظر گرفت که یکی از آن شرایط، بلوغ میباشد. بر همین اساس خشونت، زدن و آسیب رساندن به کودکان به علت عدم رسیدن به سن مسئولیت کیفری برای تربیت آنها ممنوع شد و فقهای امامیه در طول تاریخ، فتوی به حرمت این عمل دادند و فقط در موارد ضروری حکم به تعزیر ایشان دادند»(ساریخانی، 1383،ص 80). در نهایت در آستانه قرن بیستم، با اتکا و حمایتهای همه جانبه از سوی بسیاری از کشورها تحت عنوان نظامهای حقوقی بینالملل سند معتبری مانند کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد، موضوع تنبیه بدنی برای تعلیم و تربیت و تأدیب کودک را مردود میشمارد.هر چند این سند بینالمللی درسال 1989 میلادی تدوین شده و تا کنون 192 کشور به این معاهده پیوستهاند و در ساختار سازمان ملل متحد، هم نهاد ناظری بر اجرای مقررات مندرج در این کنوانسیون به نام «کمیته حقوق کودک» شکل گرفته که تأکید دارد روح این کنوانسیون کاملاً با ارتکاب تنبیه بدنی درحق کودکان ناسازگاری و مغایرت دارد،زیرا تنبیه بدنی، تمامیت جسمانی کودکان را مخدوش میکند1.
3-ناروایی تنبیه درجهان معاصر
اگر به تاریخ پر پیچ و خم زندگی بشر توجه شود و بعد از بررسی سرنوشت پر فراز و فرود آن در بستر تاریخ، میتوان به این مهم اذعان داشت كه؛كودكان بيشتر از ساير طبقات اجتماعي در تحولات سياسي، اجتماعي مورد تهديد واقع شده و آسيب پذيرترين اقشار جامعه بشري هستند و بيش از ديگران مورد خشونت، آزار و تنبيه بدني قرار ميگيرند و شايد اين برگرفته از ديدگاههاي متفاوت در برخورد با كودكان درامر تنبيه ميباشد.« زيرا گروهي بر اين باورند كه تنبيه بدني اطفال اگر به مفهوم عملي و تربيتي آن در نظر گرفته شود، بهترين شيوه تربيت سالم آنها است، ولي مشروط بر اين كه تنبيه شامل زدن، ناسزا گفتن و اهانت به شخصيت آنان نباشد.بلکه نقش سازنده و اصلاح كننده داشته و درآن صورت، لازم نيست كه به صورت زدن و يا ناسزا گويي باشد.گاهي سكوت، زماني يك نگاه پرمعني وگاهي هم زدن، معني تنبيه را خواهد داشت»(قائمی، 1384،ص17). اما جمعي بر اين عقيدهاند كه تهديد بدني اطفال، از بهترين شيوهها براي كنترل دائمي و ابزار تنبيه براي نظارت برعملكرد آنها در آينده است، زيرا كودكان زماني كه تنبيه بدني شوند، آن را به خاطرهاي فراموش نشدني تلقي كرده و به مثابه يك خط قرمز در زندگي خود، حفظ ميكنند و شايد ديگر مرتكب عمل خلافي نشوند. ولي آنچه در تحقيقات جوامع معاصر مورد اثبات واقع شده، اين است كه تنبيه بدني ويا به تعبير ادبيات در اسناد بينالمللي خشونت فيزيكي عليه كودكان، نه تنها در تربيت و نظارت برعملكرد و رفتار آنان تأثير مثبت نداشته، بلكه از جهات رواني، اجتماعي و شخصيتي تأثير منفي بر جاي گذاشته و حتي از بُعد جسمي و روحي، موجب ضرر فراواني بر آنان ميشود. « ... با توجه به قاعده منع زيان، هيچ يك از والدين كودك يا آموزگاران و كارفرمايان، حق ندارند كودك را بزنند، چون زدن كودك علاوه بر آسيب جسمي، منجر به آسيب روحي او نيز ميشود و شرع، زيان روحي و جسمي را منع كرده است» ( دانشگاه الازهر، یونیسف در مصر، 2005 م ، قاهره،ص 34). بدين ترتيب، بسياري از صاحب نظران بر اين باورند كه در جهان امروز از نظر علمي و تربيتي تنبيه بدني كودكان، ممنوع و نارواست و حتي براي تثبيت اين موضوع درصدد شكل دادن به يك اجماع جهاني هستند. اگرچه اساساً تنبيه براي تذكر و آگاهي دادن و اصلاح نمودن است. اين در حالي است كه به گفته « جنبش جهاني براي پايان دادن به تنبيه كودكان؛ حداقل 106 كشور، استتفاده از تنبيه بدني در مدارس و در 147 كشور استفاده از تنبيه بدني در خانه ممنوع اعلام شده است»(عزيزي ، رضایی، شکربیگی،ص 24). هر چند كميته حقوق كودك2 متذكر شده است كه كنوانسيون حقوق كودك، خواستار تجديدنظر در قوانين است تا تضمين گردد كه هيچ ميزاني از خشونت در مورد كودكان ناديده گرفته نميشود. اين كميته به ويژه تأكيد كردهاست تنبيه بدني در خانوادهها، مدرسه؛ مؤسسات و نظام قضايي با پيماننامه سازگاري ندارد و غالباً پيشنهاد نمودهاست كه درمقررات موجود ـ داخلي ـ تجديدنظر شود. خوشبختانه در سيستم حقوقي اسلام (شريعت) بهويژه در آراي فقهي اماميه، كليه امور راهبردي براي جلوگيري از خشونت و ايجاد خانواده سالم و جامعه سعادتمند بر مبناي تعليم و تربيت صحيح كودكان مدنظر قرار گرفته است كه شايد در تاريخچه تنبيه و تأديب كودكان به اين مهم كمتر توجه شده و يا دچار انحراف و اعوجاج شدهاست.
بهنظر ميرسد تا آنجا كه ممكن است والدين ومر بيان وديگر متوليان بايد از تنبيه پرهيز نموده و علاوه بر اين كه راه جبران خطا را به آنان نشان دهند. بايد بدون تنبيه، كودكان را تأديب كرده، زیراكه تنبيه، براي تنبّه و بيداري است و بايد كاملاً متناسب با شخص و عملي كه از او سرزده، انتخاب شود. «چشمپوشي، اخم، روي ترش كردن، روي برگرداندن، ترك كردن، قهركردن، به کنایه سخن گفتن، اشاره لفظي، تذكر، سخن عادي، سخن تند و مانند اينها، مراتبي است كه بهعنوان دارويي مؤثر از جانب طبيبي حاذق و دلسوزـ والدين و مربيان ـ انتخاب ميشودودرصورتيكه مرتبهاي لطيفتر نتيجه دهد،استفاده ازمراتب شديدتربه هيچ وجه جايز نيست» ( موسوي خميني،ص474). افزون برآن که دین اسلام برحول محور توحید براساس کرامت انسانی وبر روش ومنش تبشیروانذار،تشویق وترغیب،امید وتوکل استوار است.می تواند همه آحادبشر رادربرگیردوعمومیت آن برهمه انسان هاتسری دارد.این کرامت وبرتری انسان برسایرموجودات برتری دارد(اسراء،70). بنابراین انسان،ازآن جهت که درمقام انسانیت است،موردتکریم خداوندقرارداردواین تکریم مختص قشرخاصی نیست وشایسته است که درپرورش وتربیت انسان به جای روش های تنبیهی وتحقیرنمودن او به جایگاه کرامت انسان توجه شودکه به طور قطع توسط والدین ومربیان بایدموردلحاظ قرارگیرد.تاکیدبراین موضوع درعصرمعاصرازسوي محققين و صاحبنظران درحوزه دین ودرنظام حقوقی بین الملل بهعنوان پیشگیری ازانحراف و منجرشدن به خشونت عليه تمامی کودکان رادرپی خواهدداشت.
4- جایگاه تنبیه براساس آموزههای قرآنی و روایی وفقهی
4-1. آموزه های قرآنی
دین مبین اسلام ؛دین آگاهی بخشی و بیداری است.برخلاف سایررویکردهای موجوددرجامعه جهانی برای رسیدن تربیت صحیح،آن راوسیلهای برای بقای جامعه وسازگاری بامحیط میدانند.امادر آموزههای دینی به جنبههای شکوفایی استعدادها،بیدارنمودن فطرت الهی دروجودانسان، ورساندن آن به جایگاه خلافت الهی درزمین ورسیدن به مقام قرب میباشد(بقره 30؛قمر،55 ـ 54)که می توان حول محورتوصیه بردواصل راهبردی شامل کرامت انسانی ومصلحت محوری به عنوان اصول کلی ازآن یادکرد.برمبنای این دواصل،ازدیگرجنبه های موثرمی توان ازاصول فرعی همچون تشویق،تبشیر،ایجادامید،بخشش،مداراو انذارنیز یادنمود.به دیگرسخن،جنبه تنبیه وتأدیب راسزاوار است که بر اساس این اصول استوار نمود:
4-1-1.اصل حفظ کرامت انسانی:در قرآن کریم به کرامت و برتری انسان بر سایر موجودات تأکید شدهاست. خداونددر اینباره میفرماید:«و ما همواره فرزندان آدم را به راستی گرامی داشتیم ....» (اسراء،70).ازدیدگاه اغلب مفسران،«عمومیت این کرامت،شامل همه انسانها،اعم ازدینداران، مشرکان،کافران و منافقان و بیان حال جنس بشراست»(طباطبایی،1363،ص 261).بهنظر میرسد، با توجه به منزلت و جایگاه رفیع انسان از آن جهت که انسان مورد تکریم خداوند قراردادو این تکریم اختصاص به قشر خاصی نداردو در تربیت و رشد و سعادت او به جای استفاده از روشهای تنبیهی باید حرمت و کرامت متربی (کودک) نگهداشته شود.چراکه تنبیه تحقیررادرپی داردوباکرامت انسانی سازگاری ندارد.
4-1-2. اصل صلاح ومصلحت محوری : عامل مهمی که اقدامات والدین ،سرپرستان ومربیان رادر باره کودکان سروسامان می دهد،رعایت غبطه،مصلحت ومنافع عالیه آنان است.درحقوق اسلام ، ولّی،سرپرست یا مربی نمی تواند فراتر ازخیر وصلاح کودک اقدامی را انجام دهد،زیرا مطابق قرآن کریم(اسراء،34.انعام،152)«حتی کم ترین تصرف درموردصغیر واموال بایدبه بهترین شیوه وبامراعات مصلحت محوری همراه باشد»(مقدادی،1393،ص303).
4–1- 3 . اصل گفتارنرم وهدایت گر: خداوند به حضرت موسی و هارون در مقام تبلیغ دین توحیدی میفرماید: «اما به نرمی با او سخن گویید شاید متذکر شود از خدا بترسد» (طه، 44). «منظور از این قول لیّن (نرمخویی) است که در گفتگوی با فرعون از تعّدی و خشونت خودداری نماید که همین خویشتنداری از تندی، ضروریترین آداب در دعوت است» (طباطبایی، 1363، ص234). سیره پیامبران در ابلاغ رسالت برای عموم بشر، شیوه استفاده از نرمخویی در بیان و گفتار و دعوت است. یعنی خلق و خوی پیامبر اقتضا میکند که در هر حال، مهر و عاطفه بر برخوردهای خشم و غضب و تهدید حاکم باشد(اعراف،60 و 66؛مومنون،25؛ هود،27و 29).
4-1-4. اصل تقویت خودباوری: ضرورت این اصل از این جهت است که تبلیغ دین بدون ایجاد زمینه تقویت قوای روحی وروانی برای راهیابی به خودباوری،کاری عبث و بیهوده است و تأثیر چندانی ندارد. خداوند در قرآن کریم، مژده غفران و رحمت خویش را به بندگان گنهکارخود میدهد و از این طریق به بازسازی و تقویت روحیه آنان میپردازد (زمر، 53). این آیه بیانگر این نکته است که گستره زمانی تربیتپذیری ،انسان رادرطول دوران حیات او معرفی میکند؛ به طوری که فرصت خودباوری و پرورش برای مربی نسبت به متربی وجودداردو نباید آهنگ ناامیدی رادرخودتقویت کندکه این ناامیدی درفرهنگ تربیت دینی جایگاهی ندارد. لذاخداوند بندگان گنهکارراباواژه «عبادی»اکرام میکندکه نشان ازمحبت خداوندبه بندگان است وشایداین بیانگرپرهیزازتنبیه نابجا باشد.
4-1-5.اصل مدارا و گذشت:درآموزههای دینی،مدارا؛بخشش همواره بهعنوان یک اصل ثابت موردتوجه بودهاست.قرآن کریم درمسائل حقوقی وقضایی،هرچندگرفتن جزاراحق ستمدیده معرفی میکند ولی بخشش رابرترازآن میداند.خداونددراینباره میفرماید:«کیفربدی،مجازاتی است همانندآن،وهرکس عفو و اصلاح کند،پاداش اوباخداست»(شوری،4).«کودکان به دلیل صغروفقدان درک کامل امورخیروشر،سزاوارمسامحه،آسان گیری ومدارامی باشند.به این نکته ظریف درتعالیم اسلامی نیزعنایت بسیارشده است»(مقدادی،1393،ص304).بنابراین مربی میتواند با تأسی به این آیه، انتقام را نفی و از تقصیرات متربی ـ کودک ـ در گذرد و با تسلط براراده نفس خویش،زنجیرهای ازروابط انسانی سالم راپایهریزی کندودرنهایت پاداش بزرگ خویش رااز پروردگار خوددریافت نماید.
4-1-6. اصل تشویق قبل ازتنبیه:باتشویق میتوان اراده افراد را قوی نمود.«همچنان که تنبیه برای جلوگیری ودرمان بسیاری ازناهنجاریهاراهگشااست»(نگارش ودیگران،1388،ص143؛نک:دلشادتهرانی، 1386،ص17).درقرآن کریم به این موضوع نیز تأکیدشده است(انفال،65؛توبه،103؛نحل،125). بزرگترین مربی بشریت،پیامبراسلام است وسیره ایشان همواره برتشویق وایجاد انگیزه بوده که موجب ازبین بردن روشهای تنبیهی ومبدّل نمودن کینه،به محبت ومهربانی بودهاست و این موضوع درخصوص کودکان بسیارسفارش شدهاست.چراكه تنبيه وسيله مناسبي براي تغيير رفتار نامطلوب است.تنبيه بدني كم اثرترين و شايد بدترين نوع تنبيه است. نكته قابل توجه اينكه در تنبيه كردن،نبايدفردرا تنبيه كرد،بلكه عمل نادرست وناپسند اورا باید تنبيه نمودكه اين به سن ودرك و جنس ونوع عمل وي بستگي دارد.بنابراین تشويق و ترغيب برتري برتنبيه وتأديب دارد.
نتیجه آنکه در آموزههای دینی و نظام حقوق بینالملل در یک رابطه متقابل، زمانی میتوانند به سعادت جامعهی بشری بیاندیشند که مفاهیم دینی در فقه شیعی و قوانین موجوددر حقوق بشری درفضای تهی ازدغدغه،پیشداوری وبهدورازهرگونه تشویش و انحراف، بر اساس اصل «دگرپذیری» به شناسایی یکدیگر و تبادل اندیشه بپردازد. بنابراین منطق حکم میکند که از رهآورد دین، اخلاق، عقلانیت و تجربیات علمی وعملی بشر،در جهت تبیین و تقویت جایگاه حقوق بهویژه درامر کرامت انسانی ومصالح عالیه کودکان بهعنوان عالیترین اصل دررعایت مصلحت و غبطه آنان به همراه دیگر اصول بیان شده تلاش کرد.
4-2-آموزه های روایی
علاوه برجایگاه اصول تنبیه درقرآن کریم،روایاتی وجودداردکه از زبان پیامبر اکرم(ص) و دیگر امامان شیعه(ع) درباب اکرام و محبت وحفظ کرامت نسبت به کودکان و متربیان میباشد که به طورکلی،درآنها توصیه شده که درارتباط باغیر،به رفق ومداراعمل نمایندوازهرنوع خشونت و تندی،بهویژه دربرخوردباکودکان پرهیزکنندوبخشی ازروایات عبارتنداز؛ النبی(ص):«لَینِّوا لِمَن تَعلَموُنَ و لِمَن تَتَعلّمُونَ مِنهُ »(نوری، ج8 ،1408ق ،ص 159) .النبی (ص):«اُحبِّوا الصبیان وَ ارحَمُوُهم وَ إذا وَعَدتُمُوهُم شیأً فَفُوا لَهُم فَإنّهُم لا َدَرُونَ إلا أنَّکُم تَرزُقُونَهمُ»(متقی هندی، ج 5، 1409ق،ص409) .النبی (ص):«یا أنَس إرحَم الصَغیرَ وَدَّ َالکَبیرَ، تَکُن مِن رُفَقایی»(همان، ج 15، ص 104) .الصادق (ع): «اِنَّ الله لِیَرحِمَ الرَّجُلَ بِشدِّه حُبُّهُ لِوَلَدِهِ»(محمدی ری شهری، ج1، 1362،ص76).ازسیاق روایات،می توان اینگونه استنباط نمودکه دربیان مفهوم مخالف ضرب،ظلم واذیت غیر وتنبیه بدنی،ظلم محسوب شده ودرمقام حرمت است.بنابراین تنبیه کودکان درغیرمواردنص جایزنیست.میتوان گفت، محبت، احترام، عفو و بخشش همیشه مطلوب است وتندی وعتاب وخطاب وغضب به کودک نه تنها مطلوب نیست،بلکه نهی هم شده است(بروجردی، 1386،ج 30، 639).در روایت نبوی نیزبه دلالت بر وجوب اکرام کودکان تأکید شدهاست. پیامبر اکرم(ص) میفرماید:«فرزندانتان را تکریم کنیدو آنان را به نیکی تربیت کنید که آمرزیده میشوید» (حرّ عاملی،1288ق، ج 15،ص 195).اکرام مطرح شده در روایت به این مفهوم است که والدین باید کودک را در موضعی شایسته و زیبنده قرار داده زیراکه واژه «کرم»در لغت عرب به صفات و محاسن بلند و عظیم گفته میشود و اکرام و تکریم فرد به مفهوم رساندن نفعی به اوست که خالی از هر گونه عیب و خللی باشد (راغب اصفهانی، 1404ق،ص429).حتی نبی مکرّم دربارۀ نوزادان وکودکان فرمودند:«نوزادان خودرا به جهت گریهشان نزنید؛ زیرا گریه آنان در چهار ماه اول، گواه به وحدانیت الهی،در چهار ماه دوم، درود بر پیامبر و خاندان او، و در چهار ماه سوم، دعا برای والدین خود میباشد.» (ابن بابویه، (شیخ صدوق)، 1398، ص231؛فیض کاشانی، 1406ق،ج 4، ص39).دراهمیت موضوع همین بس که از آنجا که کودکان بهعنوان نعمت و امانت الهی در دست والدین محسوب میشوند، بر رفتار مناسب و سنجیده با آنان سفارش اکید شده است که با بررسی به پارهای از مهمترین اصول تربیتی و رفتار با کودکان که خود نشانهی نفی هرگونه برخورد ناروا و خشونت آمیز علیه آنان است میتوان اشاره کرد، «اصولی هم چون ارزش انسانی و کرامت کودکان، مصلحت محوری، مهربانی و مدارا، جلوگیری از زیان و خشونت وعدالت و اعتدال در رفتار که مبتنی بر فرمایشات پیامبر اکرم(ص) و امامان شیعه میباشد» (مقدادی، 1393،صص303 - 305).از دیدگاه حقوق و فقه شیعی، بر مبنای آموزههای شریعت اسلامی، گر چه تنبیه بدنی کودک از سوی والدین، به مقداری که باعث سرخی، سیاهی وکبودی بدن نگشته وآن هم با هدف تربیت وهدایت و اصلاح، جایز شمرده شده است،امادرعین حال،خشونت والدین علیه کودک رامذموم دانسته وآن رابرای تربیت وهدایت آنان مضر میداند.درمقابل،والدین ومربیان را تشویق و ترغیب به نگاه محبتآمیز و مدارا کردن و بهره جستن ازدیگر شیوههای کاربردی وراهبردی می نماید.گاهی در اثر اهمال و بیمبالاتی والدین در امر تربیت، کار کودک به جایی کشانده میشود که تنبیه امری لازم و غیرقابل اجتناب میشود.«امام علی (ع) فرمود:آن کس راکه مدارا اثر ندهد،مجازات وتنبیه اورا اصلاح خواهدکرد.ابتدا باید اقدامات قبل از تنبیه ؛تذکر، اخطار، تحکّم، قاطعیت، ملامت، قهر، توبیخ، تهدید و ... رادر پیش گرفت ودرصورت عدم اثربخشی،ازتنبیه استفاده کرد»(یوسفیان ثانی، 1384، ص 84).
نتیجه اینکه آموزههای دینی در باب رعایت اصول تنبیه، دیدگاه اعتدالی داشته و از افراط و تفریط مبرّا است وصرفاً تنبیه را درصورت ضرورت دربعضی موارد به شکل محدود،برای اصلاح رفتارهای هنجارشکن باشروطی خاص میپذیرد. پس سزاوار است که والدین و مربیان و دیگر سرپرستان در موردخطاهای کوچک و قابل اغماض کودکان خشم نورزند،بلکه بامصالحه ازخطاهای آنها درگذرند تا آنان شخصیت واقعی خود را دریابند.
4-3-دیدگاه فقهی
افزون بر دیدگاه نقل ،ازمنظر بیان فقهای امامیه نیز استنباط میشود که؛ هیچگاه فقها تنبیه رادر ابتدای امرو به عنوان اولین روش تربیتی تجویز نکردهاند،بلکه برمبنای اصول اشاره شده؛ محبت و ترحم ومدارا و تشویق وکرامت انسانی راازسازندهترین ومؤثرترین عوامل تربیتی درمصالح عالیه کودکان شمردهاند. مبنای دیدگاه فقهی امامیه؛ اصلِ زدن و تنبیه بدنی کودکان رادربرخی موارد و برای تأدیب واصلاح وتربیت آنها بهعنوان عملی مجازتلّقی نموده است.ازاین جهت است که عموم فقهای شیعه به جواز تنبیه کودک درصورتی که مسیر تربیت وی منحصر به آن باشد فتوا دادهاند؛«منوط برآنکه ضربه بهطورسخت زده نشودویاموجب زخم شدن ویاتغییررنگ پوست نگردد(موجب دیه نشود).این جوازدررأی فقهای بسیاری دیده میشود»(عاملی،1413ق،ص454؛طباطبایی ،1418ق،ص59).که برگرفته ازروایاتی است که دلالت برمقدارضرب کودک داشته(حرعاملی،1288ق ،ج 74،ص99)،وبه دلالت التزامی جواز ضرب- زدن-کودک را میرسانند.افزون برآن که دربحث مقتضای ادّلهی شرعیه، با بررسی دربرخی ازروایات،دلالت برمنبع تنبیه بدنی حاصل میشود. چنانچه درروایت است که مردی ازاصحاب امام موسی کاظم(ع) نزدایشان آمدوازسوءاخلاق فرزندخودشکایت کرد و امام(ع) فرمودند:«اورانزن،بااوقهرکن وقهررا طولانی مکن.»(مجلسی،بی تا،ج101). « مقتضای قاعده واصل اولیه، حرمت تنبیه کودک است،وبنابرتمام مواردخارج ازمحدوده مشخصشده درروایات، حکم تنبیه بدنی کودک حرمت خواهدبودو تخطی ازقیود مندرج درروایات جایگاه وجه شرعی ندارد»(حلی،1413ق:ص180).درواقع این موضوع،مبیّن این نکته است که تأدیب کودک درراستای مصلحت آنان و با هدف اصلاح باشد.صاحب جواهربه این مطلب درجوازتنبیه بدنی کودکان اشاره نموده است(نجفی،ج41، 1404ق، ص446).یا آیت الله گلپایگانی نیز در این باره میگوید:«ضروری است که غایت و هدف در هنگام زدن کودک، تأدیب و تربیتی باشد که مصلحت کودک به آن بازمیگردد؛ نه آن چیزی که از روی خشم انجام گرفته باشد ـ رفق و مدارا ـ وگرنه چهبسا مؤِدّب خود تأدیب شود؛ چراکه زدن او به خاطر خداوند متعال نبوده است»(کریمی،جهرمی،ج2، 1412،ص291).امام خمینی(ره)براین نکته تأکیددارندکه:«تأدیب زمانی جایزاست که به مصلحت کودک ودرحد متعارف باشد»(موسوی خمینی، ج1417،2ق،ص477).این دیدگاهها بیانگر آن است که اصول تنبیه بایددرآموزههای دینی موردمراعات قرارگرفته ودرتمام تأدیب مصالح کودک در نظر گرفته شود ومنجر به کودک آزاری نشودکه عملی ممنوع و حرام است. هرچند تنبیه در منطق الهی و سیره نبوی همانطور که اشاره شده نیز جلوهای از رحمت و محبت است، نباید از این ساختار دور شود. بنابراین تا حد مقدور باید با تمهیداتی از جنس رحمت، محبت، بخشش، و اغماض، مدارا از بدیها و زشتیها جدا کرد و رو به اصلاح دعوت کرد و این تنبیه زمانی ضرورت پیدا میکند که مفیدو اثرگذار باشد که باید با آداب صحیح انجام گیرد، در غیر این صورت، نتایج و آسیبهای جبران ناپذیر شخصیتی و روحی و اجتماعی را در پی خواهد داشت و میتوان اینگونه پنداشت که تنبیه در آموزههای دینی و فقهی، بهعنوان امری تبعی محسوب شده و نه اصلی. چنانچه امام علی(ع) میفرماید:«هر کس با خوش رفتاری اصلاح نشود، با خوب کیفر کردن اصلاح میشود»(تمیمی آمدی، 1407ق،ج 2،ص178).
نتیجه آنچه که درفقه پویای شیعی،در برنامههای تربیتی مورد توجه و تعیین کنندهاست،معیار،ضوابط،حدودوشرایط آن میباشد که در امر اصلاح رفتار کودکان متناسب با ظرفیت روحی و جسمی آنان لحاظ میگردد و قطعاً هدف شریعت اسلام، تزکیه اخلاق و کنترل رفتار افراد است که منجربه پیشگیری از جُرم میشودو این با سیاستهای کیفری در امور جزایی منطبق بوده، زیرا تنبیه بدنی کودک از منظر فقه و ادیان بر جواز آن حکم شده، بیشتر به جهت آثار تربیتی آن و مقصود از آن اصلاح کودک است.
5- راهکارها و اقدامات حقوقی از منظر اسنادحقوقی بینالملل
بدیهی است حق والدین بر تربیت کودک از حقوق به رسمیت شناخته شده در فقه امامیه و نظام حقوقی ایران اسلامی ونیز اسنادحقوق بینالمللی است.گسترهی اِعمال این حق نیزهمانند بسیاری ازحقوق انسانی مطلق نیست ومحدودیتهایی قانونی برآن واردمیشود.درواقع این گونه محدودیتها از تزاحم حق والدین بر تربیت کودک با بعضی از حقوق جسمانی و معنوی کودک ناشی میشوند.از منظرفقه امامیه والدین حق تنبیه بدنی کودک راصرفاً باشرایط وقیودمعین شده درآموزههای دینی دارند. شاید در اِعمال حق خود در تربیت و اصلاح رفتار کودک با محدودیتهایی هم مواجه شوند، چه جسمانی که همان تنبیه بدنی باشد و یا حتی محدودیتهای معنوی مثل سلب آزادی بیان، سلب حق مشارکت، سلب آموزش و منع ورود به حریم خصوصی و ... .از سوی دیگر، باتوجه به اینکه کودکان در اسناد بینالمللی و منطقهای به افراد زیر 18 سال اطلاق میشوند و همین طور در ماده 1 کنوانسیون حقوق کودک 3و ماده 2 منشور آفریقایی حقوق و رفاه کودک4،از آنجایی که به حقوق خود واقف نیستند ونمیتوانندازخود در برابر دیگران دفاع نمایند آسیبپذیرترین قشر جامعه محسوب میشوند و به عنوان افراد بالقوه آسیبپذیر در معرض بزهدیدگی قرار دارند و به اشکال مختلف آزار از انواع جسمی، جنسی، عاطفی، غفلت، بهرهکشی اقتصادی و به کارگیری در منازعات مسلحانه آنها را مورد تهدید قرار میدهد.بدین منظور برخی براین عقیده اندکه ؛«به همین دلیل جامعه جهانی حساسیت ویژهای را در قبال پدیده کودکآزاری- خشونت علیه کودکان- از خود نشان داده و تلاش نموده تا مکانیزمهایی را برای مقابله به این پدیده در دوسطح پیشگیری کننده، واکنشی مطرح نماید»( ایروانیان، 1389،ص 121).برای ایجاد اقدامات پایدار و راهکارهای مناسب، میتوان به ماده 19 کنوانسیون حقوق کودک5 و ماده 16 منشور آفریقایی حقوق و رفاه کودک6 و میثاق حقوق کودک در اسلام7 مواد 8 و 11و 12و 20 اشاره نمود که طبق آن «کشورهای عضو باید کلیه اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی و حمایتی لازم را به عمل آورند تا از کودک در برابر کلیه خشونت جسمی یا روانی، صدمه یا آزار، بیتوجهی یا رفتار توأم با سهلانگاری، سوء رفتار یا بهرهکشی مثل سوءاستفاده جنسی در حین مراقبت توسط والد یا والدین، سرپرست یا دیگر متولیان قانونی یا هر شخص دیگری که عهدهدار مراقبت از کودک است، حمایت لازم را به عمل آورند». علاوه بر مواد مذکور، در ماده 28 و 29 کنوانسیون حقوق کودک8 و بسیاری از دیگر اسناد حقوق بشری اصل 7 اعلامیه جهانی حقوق کودک 9و به مسأله آموزش کودک در جهت آشنایی با حقوق خود در کنار آموزش والدین از اهمیت خاصی برخوردار بوده و در قوانین مربوط به رسمیت شناختهشده است. درهمین راستا«بهمنظور آشنایی کودکان با حقوق خود، تدریس پیماننامه حقوق کودک بهعنوان یکی از مواد درسی در مدارس میتواند راهگشا باشد و کمیته حقوق کودک پیشنهاد نموده است که پیماننامه در برنامه درسی مدارس گنجانده شود» (ایروانیان، 1389،ص 123) .
6- شیوه های نوین وراهبردی فقهی درحقوق داخلی و بین المللی
ازآنجاکه در آموزههای اسلام و شریعت، دو منبع کتاب و سنت پیامبر مکرم (ص) منابع اصلی و مورد اتفاق همه مسلمین جهان است و شیعیان مکتب امام جعفر صادق (ع) علاوه بر سنت پیامبر (ص) سیره و رفتار دوازده امام را پس از حضرتش ملاک عمل خود قرار دادهاند، به تأسّی فقهای عظام در کنار منابع اصلی از منابع ثانوی و تبعی دیگر در مراحل استنباط احکام بهره میجویند که همان اجماع و عقل میباشد. از سوی دیگر، تمام نیازهای بشری در منابع اصلی و قرآن و سنت بهصورت جزئی و مشخص بیاننشده است. نیز فاصله زمانی عصر حاضر با دوران عصر رسالت از روشنی بسیاری از احکام شریعت در زمانهای پیشین کاسته است.در این میان،علم فقه با بحث و بررسی علمی متقن و مستدل نیازهای حقوقی انسانها رادر هر عصر و زمانی برعهدهگرفته است. همچنانکه یکی از صاحبنظران فقهی معاصر اینگونه بیان میدارد: «فقیهان بسیاری در طول تاریخ پس از عصر رسالت دیدگاه شریعت را در هر موضوعی از زندگی بشر روشن ساختند و مسئله یا وضعیتی را بیپاسخ نگذاشتهاند.چه فقه جز سازگاری ساختن اندیشه اسلامی با رویدادهای زندگی هدف دیگری ندارد»(صدر، 1978م، صص 35ـ36).بنابراین باتوسعه روزافزون دانش حقوق،جایگاه ونقش دلیل عقل درپیدایش کشف ملاکهای احکام شرعی ضروری به نظر میرسد.زیرا درعصری که ازجهانیشدن حقوق سخن میان میآیدودولتهای اسلامی نیزبا پذیرفتن تعهدات مختلف بینالمللی بهویژه تعهدات حقوق بشری و میثاق نامههاودرمیان آن توجه به جایگاه خاص حقوق کودکان درقرن بیستم،خودرادرمقابل جامعه بینالمللی متعهدساختهاند.لذا از ابزارهای نوین حقوق بینالملل مثل سازمانهای بینالمللی و دیگر نهادها و مراکز وابسته به آن در توسعه روابط خود با دنیا و بهخصوص با جهان اسلام بهره لازم را میبرند.
6-1- کشف ملاکات بادلیل عقل؛ آنچه فقه جعفری را از سایر جهات متمایز میسازد،بهرهگیری ازعقل دراستنباط احکام است. همانطور که این دیدگاه در آراء فقهای سلف نیز مشهود است. مثل ابن ادریس که اینگونه بیان میدارد:«هرگاه درمسئلهای ازکتاب،سنت و اجماع چیزی یافت نشود،محققان پژوهشگردرمسائل شرعی دریافتن منابع شریعت به دلیل عقل تمسک پیدا مینمایند.» (حلی، 1411ق،ص 18و 46).بنابراین با توسعه روزافزون دانش حقوق، جایگاه و نقش دلیل عقل در پیدایش کشف ملاکهای احکام شرعی که همان مصلحت و مفسدهای می باشد،موجب وضع یک قانون و یا یک حکم میشود،بدیهی است فهم این ملاک باید روشمند و هدفمند و بر اساس اصول و ضوابط پذیرفتهشده و قابل دفاع و از جامعیت کامل در برپایی قواعد و قوانین بشری تأثیرگذار باشد که در این میان فقها و حقوقدانان مسلمان بهویژه فقهای امامیه ضمن بررسی نصوص دینی و لحاظ کردن واقعیتها و تجربههای جامعه موجود بشری، به ملاک حکم دست مییابند که در موضوعی همچون مصلحت محوری به عنوان نقش پایدار درمواجه با تنبیه بدنی کودکان کاملاً مصداق عینی دارد. اگر درگذشته هدف از تنبیه کودکان، وادار نمودن آنان به تحصیل و رعایت رفتار و آداب فردی و اجتماعی بوده است، اکنون با توسعه و رشد مطالعات روانشناسی شیوههای آموزشی نوین و ارتقا سهم دانش و فهم و دریافت آن در جامعه بشری، روشهای جایگزین قادر به آن هستند که همان هدف موردنظر را تأمین نمایند.
6-2- اصل اولیه به عدم جواز؛یکی دیگرازابعاد قابلتأمل دراین زمینه برمبنای نظرگاه فقهی؛ بعضی از فقیهان از جنبههای مقتضای اصل اولیه و نیز ادّلهی شرعی به آن نگریسته، که لزوماً در کاهش و تنش کودک آزاری و پرهیز از خشونت و فراهم نمودن زمینهی دوری از سایر خطرات جسمی و روحی را برای کودکان در پی خواهد داشت. مقتضای اصل اولیه، حرمت تنبیه کودک است، چرا که تنبیه مصداق آزار و اذیت این نسل معصوم است.ظلم هم حرام است.آیه الله گلپایگانی در این زمینه میگوید: « شکی نیست که ظلم حرام است و نیز تردیدی نیست که زدن کودک غیرممیز از مصادیق ظلم است وعقلاً جایز نیست، خواه تنبیه کننده پدر باشدیا دیگری،چون بافرض غیرممیّز بودن،از عناوین قصدیه اطلاع ندارد و نمیداند به چه علت تنبیه شده است. براین تنبیه بهجزاذیت کودک آثاردیگری مترتب نمیشود. اذیت اوهم مطلقاً جایزنیست، چه ازجانب پدرباشدو چه از جانب معلم. اما تنبیه کودک ممیّز اگر برای تشفی دل وخاموش کردن آتش غضب باشد، یقیناً جایز نیست واما اگربرای تأدیب باشد،ظاهراًامر،جواز تنبیه است؛ چون یکی از وظایف والدین تربیت و تأدیب فرزندان است وزدن اوبرای رسیدن به اهداف والا،نه تنها ظلم درحق آنها نخواهد بود،بلکه احسان وموجب رستگاری آنهادردنیاو آخرت خواهدشد»(گلپایگانی، 1412ق،ص282).دربحث مقتضای ادّلهی شرعیه،بابررسی دربرخی ازروایات،دلالت برمنبع تنبیه بدنی حاصل میشود.چنانچه در روایت است که شخصی از اصحاب امام موسی کاظم (ع) نزد ایشان آمدوازسوء اخلاق فرزند خودشکایت کردوامام(ع)فرمودند:«اورانزن،بااوقهرکن وقهرراطولانی مکن»(مجلسی،بی تا،ج 101).هرچندبه دلالت التزامی جوازضرب–زدن-کودک رارسانیده واین جوازدررأی فقهای بسیاری دیده میشود(نک:شهیدثانی،1413ق،ص454؛طباطبایی،1418ق،ص59).ولی همانطورکه بیان شد،مقتضای قاعده واصل اولیه،حرمت تنبیه کودک است،وبنا برتمام مواردخارج ازمحدوده مشخصشده درروایات،حکم تنبیه بدنی کودک حرمت خواهدبودو تخطی ازقیودمندرج درروایات جایگاه وجه شرعی ندارد(نک:حلّی، 1385ق،ص 180).
6-3- رعایت مصلحت وغبطه کودک؛ درشریعت مقدس اسلام،درمواردمتعددی دربارهی رعایت مصلحت و غبطه کودک بحث شده است.فقهای بزرگ امامیه این شرط را درموضوع انواع ولایت نسبت به طفل،حضانت وقیمومت وسایرمباحث مربوط به کودکان بیان کردهاند(نک :طوسی،1387ق ،ص200).برخی ازفقهای معاصر براین عقیدهاندکه؛«این موضوع همان دلیل عقلی بر نصب ولایت پدری وجدپدری دیگر اولیا،و سرپرستی کودک است؛چرا که اصل اولیه در شریعت و نزد عقلا اینکه هیچ فردی بر فرد دیگر تسلطی نداردمگردرمواردی که استثنا شده باشد، و یقیناً در مورد کودک در مواردی به سرپرست ولایت دادهشده که منافع عالیه کودک رعایت شود»(فاضل لنکرانی،1427ق،ص301).بابررسی دربرخی آراء فقهی وصاحبنظران میتوان به این نکته دستیافت که ازمصادیق عدم اضراربه فرزندان دربحث منافع عالیه کودکان و مصلحت محوری درامرتربیت روحی و جسمانی کودکان میباشدکه مصداق بارزآن عدم تنبیه بدنی کودکان میباشد(نک:عبده، 1423ق،ص346).
6-4-فتوای حکومتی(حکومی)؛برخی براین عقیدهاندکه ازراه دیگری میتوان به ممنوعیت اجرای آن در جامعه اسلامی دست یافت،و آن ازطریق حکم حکومتی است.به این بیان که« فقیه و حاکم شرع اسلامی میتواند ازباب رعایت مصلحت جامعه وباتوجه به آثارسویی که ازتنبیهبدنی ناشی میشود،با حکم حکومتی اجرای آن را ممنوع کند. همانند برخی دیگر از احکام اولیه اسلامی مانند رجم که بر اساس حکم ولی فقیه و حاکم اسلامی ممنوع اعلام شد،وهم اکنون درنظام جمهوری اسلامی ایران اجراء نمیشود»(حسینیخواه،1390،ص16).امام خمینی دربیان حکم حکومتی این گونه بیان میدارد: «حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسول الله (ص) است، یکی از احکام اولیه است ومقدم بر تمام احکام فرعیه،حتی نمازوروزه وحج است.حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است،خراب کند،و پول منزلش را به صاحبش رد کند .... حکومت میتواند قراردادهای شرعی را که خودبا مردم بسته است،درموقعی که آن قراردادمخالف مصالح کشور و اسلام باشد،به طور یک جانبه لغو نماید... .»(موسوی خمینی، 1378،ص452). یکی دیگر از صاحبنظران و از مفسرین نامی دراین باره چنین اظهار میدارد:«حکم حکومی تصمیمهایی است که ولی امردرسایه قوانین شریعت و رعایت موافقت آنها به حسب مصلحت زمان اتخاذ میکند؛ و طبق آنها مقرراتی را وضع کرده و به اجرا در میآورد،این مقررات لازم الاجرا بوده مثل اصل شریعت،بااین تفاوت که قوانین آسمانی غیرقابل تغییر ومقررات وضعی قابل تغییرند،و ثبات و بقاء تابع مصلحتی هستندکه آن را به وجود آورده است» (علیدوست،1388،ص665).برخی دیگربه جای«حکم حکومی»ازاصطلاح«فتوای حکومی»استفاده،ونوشتهاند:«فقیه میتواندافزون براستنباط هایی که درمسائل فردی وخُرددارد،درمسائل مربوط به حکومت وتا آنجاکه معتقدبرگستره شریعت است به استنباط احکام،با تکیه بر ادله، قواعد شرعی ودرک عقلی بپردازد.مصالح رادرنظر بگیردو با استمداداز کارشناسان یاحتی واگذاری کار به آنهاـ درصورتی که اندیشه فقهی و موافق این واگذاری باشد ـ ودر مرحله کشف حکم واجرای احکام مکشوف به اجتهاد بپردازد»(حسینی خواه،1394،ص17).
6-5-قاعده لزوم به وفای عهد وعقود؛ ازدیگرمبانی راهبردی در مواجه با تنبیهبدنی کودکان که قابلیت عرضه شدن را در عرصهی بینالملل دارا میباشد، استناد به عمومیت «أفوا بالعقود» است. از آن جا که دولت جمهوری اسلامی ایران یکی از دولتهای عضو پیماننامه حقوق کودک است10. که در پیمان نامه همهی انواع و اشکال مجازات و تنبیهات بدنی، به صراحت ممنوع اعلام شده است و این مهم در ماده 19 پیمان نامه به طور وضوح بیان شده است. از طرفی دیگر ایران عضو میثاق حقوق کودک در اسلام مصوب ژانویه 2005 هم میباشد11. همچنین عضو میثاق حقوق مدنی و سیاسی12 ا ست که در مادهی 7 آن به ممنوعیت رفتارهای غیرانسانی و بیرحمانه تصریح شده و نیز درماده 24 نیز حمایت و حفاظت کودکان در خانواده و توسط دولت تقاضا شده است. همین طور درماده 37 کنوانسیون حقوق کودک13 همهی دولتها را موظف مینماید به حصول اطمینان از این که «هیچ کودکی نباید مورد شکنجه یا سایر رفتارهای بیرحمانه، غیرانسانی یا اهانتآمیز یا مجازات واقع شود».این مسئله بر اساس ماده 19پیماننامه تکمیلشده و توسعهیافته است. بدینصورت که دولتها ملزماند تا تمام مناسبات قانونی، اداری، اجتماعی و مقیاسهای آموزشی را در نظر بگیرند تا کودکان را از تمامی اشکال خشونت، چه جسمی یا روحی و روانی، صدمه یا اذیت و آزار، بدرفتاری و حتی سو استفادههای جنسی در زمانی که تحت ولایت و سرپرستی و مراقبت والدین، سرپرستان قانونی یا هر فرد دیگری که سرپرستی از کودکان را به عهده دارد، نیز میشود (Ibid: p7, N18). حال این سوال مطرح است که آیا عضویت در این پیمان نامههای بینالمللی ـ به ویژه ایران در باره موادی که به این مسأله میپردازد هیچ گونه حق شرطی را قائل نشده است، زیرا شورای نگهبان دربارهی ممنوعیت تنبیه بدنی کودکان و موارد مرتبط با آن که مخالفت با شرع باشد، اعتراضی نکرده است. برخی درمقام پاسخ برآمده ؛«این گونه برداشت میشود که شورای نگهبان این ممنوعیت را به طور مطلق مورد پذیرش قرار داده است و میتواند مانع اجرای مجازات و تنبیه بدنی درایران باشد؟پاسخ به این سؤال مثبت است،زیرا که عموم آیه«أوفو بالعقود» (مائده،1) شامل این موضوع میشود»(حسینی خواه، 1394،ص 18).
این گونه به نظر میرسد که با استناد به موارد چندگانه مطرح شده و به ویژه اقدام به اجرای حکم حکومتی که حضرت امام خمینی بر آن تأکید داشته و میتواند به عنوان احکام ثانوی و یا تقدم قاعده اهّم فی الاهمّ برای مصلحتهای ملزمهایی که درپیش رواست موردلحاظ قرارگیرد.بر اساس لزوم وفای به عهد و عقوددر این گونه معاهدات و تعهدات بینالمللی و نه صرفاً به جهت این که رعایت وجه شرعی صورت گرفته باشد بلکه افزون برآنکه تحفّظ برمصالح عمومی هم انجام شده باشد، دیدگاه و مبنای فقهی با توجه به پویایی فقه امامیه که بر گرفته از دو عنصر زمان و مکان است حاکم اسلامی میتواند از تنبیه بدنی کودکان ممانعت به عمل آورد.حال باتوسعه روزافزون دانش حقوق بشری متکی برمبانی عقلی ونیز جایگاه ملاکات احکام شرعی در آرای فقهی در عصر جهانی شدن حقوق و پذیرش دولتهای اسلامی در قبال جامعهی بینالمللی استفاده از ابزارهای نوین به ویژه در فقه پویای شیعه، و با در نظر گرفتن مبانی اشاره شده برای رسیدن به مصلحت مکلّفان در ممنوعیت تنبیهبدنی و در نظر داشتن آثار زیانبار و جبرانناپذیر و نیز ضرورت حفظ نظام اسلامی و جوّ حاکم بر دولتهای عضو در نظام بینالملل، حذف همه نوع از تنبیهات بدنی کودکان ضروری می باشد که با تمسک به این نوع حکم حکومتی، حاکم شرع و فقیه جامعالشرایط این صلاحیت را برای ممنوعیت تنبیه بدنی کودکان را بر اساس در نظر گرفتن مصالح عالیه کودکان و ترغیب و تشویق به دیگر شیوههای تربیتی را دارا است.
7- یافته های پژوهش
دربرآیندکلی برای راهیابی مطلوب ونقش راهبردی آموزه های دینی وفقهی دردستیابی به راهکارهای اصلاحی وبازدارنده و نیز اقدامات پایدار وبرای تغییر نگرش جوامع درناروایی تنبیه بدنی کودکان درعرصه بینالمللی و قوانین داخلی ودرنهایت درمخالفت باآن، درابعاد حمایتی همه جانبه ازکودکان امروزونسل فردا به یافته های پیشنهادی اثربخش چندگانه اشاره کرد:
7-1. لغو تنبیه بدنی مستلزم راهاندازی چارچوبی قانونی است که بهوضوح آن را ممنوع کرده و از کودکان در برابر تمام انواع ضرب و شتم چه درمحیطهای خانواده و خارج از آن حمایت و حفاظت کند.تمامی دولتها،کنوانسیون سازمان ملل متحد آن رادرموردحقوق کودک پذیرفتهاندو میتوان باپیامی صریح و روشن به خانواده وجامعه اعلام نمودکه:«ضرب وشتم کودکان نسبت به ضرب وشتم هرکس دیگر، غیرقابلقبول تر و غیر قانونیتر است » ( نیک نامی ،میرمهدی،نیک نامی ، 1394، ص 429).
7-2. اصلاح سیاستهای دولتهای عضو برای ارائه پاسخی جامع و چندبخشی به همه اشکال خشونت علیه کودکان ضروری به نظر می رسد. «می توان به دنبال توانمندسازی و پرورش صحیح کودکان بوده و بهمنظور برآوردشیوع واقعی خشونت علیه کودکان درخانوادهها، با کودکان و والدین مصاحبه کرده وحتی کمیته تحقیق پارلمانی تشکیل دهندوکودکان آسیبپذیراز خشونت خانگی را شناسایی کنند»(نیک نامی، میرمهدی،نیک نامی ،1394،صص 430-431).
7-3. ارائه طرح تطبیقی در برنامههای بلندمدت در حوزههای مختلف تمدن و فرهنگ در کشورهای جهان،موسسه«یونیسف»به مشابه مهمترین نهادبینالمللی،میتواند در ارائه راهکارهای قانونمند مطابق با روحیه دینی واجتماعی درسطح کشورها را داشته و کلیه نهادهای ذیربط و فعالان حقوق بشر بهخصوص حقوق کودک را هماهنگ سازد.«برنامههای کوتاهمدت هماهنگی بیشتر و تخصصیتر «یونیسف» با وزارت خانهها و ادارات دینی و نهادهای حقوقی داخلی و بدون مرزی برای تعمیم بخشیدن تعلیمات تخصصی و تطبیق پروژهها در این راستا و با شعار«کودکانتان را دوست بداریدتاخداوندشما رادوست بدارد»سرلوحه کارخود قراردهند»(حامد، 1394، صص 142-143).
7-4. ازآنجاکه گفتوگودربارهی بازشناسی وشناسایی حقوق کودک ومقررات و قواعدی که میتواند حقوق اورا تضمین کند،براساس مبانی وروششناسیهای مختلف،مستلزم نتایج متفاوتی است.هدف اصلی نظام حقوقی اسلام پی بردن به ارادهی شارع است که ازطریق روش اصولی باتوجه به منابع چهارگانه:کتاب،سنت،عقل و اجماع به دست میآید.«بنابراین درسایر مکاتب هرکدام بر اساس روششناسی خاص خود،مثل عقلگرایی و تجربهگرایی،این موضوع رابررسی نموده ودرنتیجه گاهی اختلاف میان نگرش اسلام وسایرمکاتب،به مبنای بحث هردومکتب مربوط میشود»( پیوندی، 1390، ص413). البته میتوان ازطریق وجوه اشتراکی بابررسی مؤلفههای فرهنگی و اجتماعی مشترک به جنبههای پایداردرامرحمایت ازکودکان درپیشگیری به تنبیهات بدنی کودکان دسترسی یافت.
7-5. با توجه به نگرش اصلاح رفتاری ازتنبیه در آموزههای دینی ،رعایت شاخصهای تَنبُّه و بیداری امری ضروری است.که باید به دورازاهانت نمودن شخصیت انسانی کودکان وحتی به دورازچشم دیگران به طورسنجیده ودقیق وبراساس اندازه وحدودمعین باشد.«حتی می توان به دور ازانتقام ویاتشفی خاطرفردوتوجیه نسبت به اینکه چراموردمجازات قرارگرفته،بامطالعه درسامانههای حقوق بینالمللی و کنوانسیون حقوق کودک ازقوانین مطروحه که حالت حمایتی داشته، کشورهای طرف کنوانسیون را برای برخورداری ازتربیت صحیح وکارآمدبااقدامات قانونی اجرایی،اجتماعی و آموزشی از استفادههای آنان رابرخوردار نمایند. تا بدین وسیله از اقدامات خشونتبار و غیرقانونی از کودکان در معاهدات بینالمللی توسط دولتها جلوگیری به عمل آید»( حاجی ده آبادی؛ حیدری، مسعود،1394، ص156).
7-6. اقدامات تقنینی مناسب و هماهنگ ساز قوانین داخلی باید با اصول و مقاصد شریعت مقدس اسلام در مورد اطفال و نیز کنوانسیون حقوق کودک در جهت منع خشونت و تنبیه بدنی انجام گیرد. «حکومت اسلامی با توجه به خشونت فزاینده علیه کودکان در نظر داشتن مصالح و جلوگیری از سوءاستفاده ودستاویزکردن مقررات میتوانددرقالب حکم حکومتی تنبیه بدنی کودک را بهطورکلی ممنوع اعلام نماید»(عزیزی ،رضایی، شکربیگی،1396،ص 29).
7-7. با توجه به جایگاه و نقش رهبران و روحانیون دینی در جامعه و ملاحظه وظیفه اجتماعی آنان میتوان باحرکتی همگانی،فراگیرو اقداماتی ریشهای واثرگذار بهعنوان برنامههای منسجم و هدفمند-راهکارها واقدامات پایدار-در روندحمایت از کودکان و مقابله خشونت و تنبیه بدنی علیه آنان گام برداشت،«همانطورکه بامطالعات وتحقیقات هدفمند، آموزههای شریعت مقدس اسلامی درباره حقوق کودکان و ممنوعیت خشونت علیه آنان بهخوبی تبیین کرده و سنتهای غلط و دیدگاههای تعصبآمیزرابزدایند.باحضور فعال درمراکز نگهداری وتربیتی کودکان وارتباط مناسب باسازمانهای عهدهدارامورکودکان، بهزیستی، دستگاه قضایی، کانونهای اصلاح تربیت، یونیسف و... و بهره جستن از نظریات کارشناسان درمسائل ومشکلات آنان آگاهی یافته وبرنامهریزی مناسب اقدام نمایند. الگوها و راهکارهای تربیتی مفید و عالی از خشونت را که پیشوایان دینی توصیه کردهاند معرفی نموده و ترویج دهند.با صراحت و قاطعیت کلیه رفتارهای خشن و اقدامات تحقیرآمیز وغیرانسانی علیه کودکان را نامشروع و ممنوع اعلام کنندوعواقب دنیوی واخروی آن را یادآور شوند. منع کودکآزاری راهکارهای تربیتی مفیدرادرکتابهاوجزوات و نیز در متون درسی درج و بهطورمناسب توزیع نمایند»(مقدادی، 1394، صص 89-88) .
7-8. به نظرمیرسد کودک بایدبهعنوان موجودی صاحب حق ودارای کرامت انسانی مدنظر قرار گیرد و تمام مقررات باید بر اساس مصالح عالیه کودک تنظیم و اجرا شود و صرفاً متعلق به والدین ویاحاکمیت نیست،بلکه حقوقی داردکه بایدمحترم شمرده شود.«با توجه به اشتراک تمام مقررات که بهنوعی درحوزه کودکان مربوط میشود،توجه به مصلحت عالی وبه تعبیرفقهی«غبطه کودک»باشدکه یقیناً ازنظرمقررات اسلامی،کودکان حقوقی داشته ودرجایگاه اجتماعی خاصی قرار دارند. در معرض آسیب و تضییع حقوق هستندوتوانایی مقابله واحقاق حق خودرا ندارند و نیازمندی سازگار و مناسب برای احقاق این حق میباشند »(پیوندی، 1390،ص 414).
7-9. آموزههای دینی نقش کلیدی وحیاتی درایجاد نگرشها واعتقادات والدین وتصویب قوانین دارند، همانطورکه در قرون گذشته هم متداول بوده، اگر از تفسیر متون مقدس، جواز تنبیه بدنی صادر شود، نهتنها باب سوءاستفادهی والدین را باز میکند بلکه در کشورها بهصورت قانونی تجلی مییابد و زمینهی ترویج آن رامثبت تلقی میکند.ولی مذهب اسلام سرشار از اصولی مانند محبت، عدالت، نزول حفظ کرامت و حیثیت ذاتی هر فرد همچون کودک میباشد .«آنچه از این زمینه راهگشا است، روش و نوع تفسیری است که ازاین متون به عمل میآید.درمذهب اسلام نوع برداشت فقهاازمتون نقش اساسی راایفاکرده(Amulti- religious-commitment-to- confront-violence-against-children) اگردرگذشته بیشترازنص قرآن وسنت استفاده میشدامروزه درروش برونی،یعنی استفاده از پیشفرضهای مقدماتی برای استنباط متون مقدس باتغییراین پیشفرضهاوهمگن کردن آن باارزشهای جدید،میتوان تفاسیر متفاوتی راارائه کردوبادرنظرگرفتن تاریخی وعدم تاریخی بودن احکام به برخی تناقضات پاسخ داد؛درواقع این کار،یعنی بازسازی زمینههای تاریخی متون بهمنظوراستنباط روح نهفته درپیام آنها،وظیفهی اجتهاد میباشد»(نیک نامی،میرمهدی،نیک نامی،1384،ص 456) .
7-10. ضمن تاکید بریافته های پژوهش وبیان پیشنهادات ،به نظر می رسدکه ؛ یکی از شیوههای تربیتی ؛ تنبیه است ودرموضوعات مربوط به تربیت کودکان، تنبیه بدنی از مباحثی است که موجب اختلاف نظر بین طرفداران و مخالفان درحوزههای دینی، جامعهشناسی و روانشناسی وحتی درمحافل تربیتی و آموزشی درفرآیند تربیت شده است.لذا درجامعه جهانی به شدت موردمذموم بوده واز آن تحت عنوان «خشونت» نام برده شده است. واقعیت این است که در مبانی دینی و فقهی اسلامی و با مطالعه دقیق احکام و قوانین اسلامی ضمن تأیید برخی ازدیدگاههای موافقان و مخالفان از دیگر جنبههای تربیتی و رفتاری،در تربیت اسلامی، تنبیه که جنبه عقلانی و پویا دارد و بر مبنای تبیین عقلانیت وتحرک درونی استوار است،آخرین وسیله تربیتی است که درراستای حمایت همهجانبه ازمصالح عالیه کودکان برای رسیدن به مدارج کمال انسانی براساس روشها و شیوههای تربیتی،والدین ومربیان بایدازآن بهره کامل گرفته ودرجهت تأمین منافع معنوی و حقوقی کودکان به کار گیرند.ضمانت ومعیاراجرای این شیوه به گونهای است که قصدتأدیب و تربیت در کار باشد و نه جهات دیگر، زیرا براساس نظرگاه فقهی ،تنبیه بدنی، بدون قصد تربیت، از مصادیق ظلم خواهد بود و از نظر عقل و عقلای عالم، قبیح و مطرود است و ظالم استحقاق عقوبت را خواهد داشت زیرا که مرتکب فعل حرام گشته و مستوجب عقاب میباشد.
نتیجه گیری
بامطالعه وبررسیهای انجام یافته درباره خطرات ناشی ازتنبیه کودکان که ازدغدغه های ادوارگذشته بشری تابه قرن حاضر،به عنوان موضوع حق کودک مورداستناد قرارگرفته است،می توان به اهمیت بیان نقش راهبردی درباره پیشگیری ومنع تنبیه بدنی کودکان به عنوان تدبیری نووبر اساس آموزههای دینی که ازحساسترین ومهمترین دوران زندگی،دوران کودکی می باشد، نیز به نقش والدین و دیگر سرپرستان که درتربیت آنان بسیاراثرگذارو حیاتی است ،پرداخت. بنا بربررسی دروضع اسناد بینالملل ونیزدرقوانین داخلی اکثر کشورهای متمدن وپیشرفته جهان،تنبیه بدنی کودکان کاملا ممنوع است و تربیت کودک بدون کار بردن تنبیه بدنی توصیه شده است. در مبانی حقوقی اسلام وبیان فقهای شیعه،نیز تنبیه بدنی خطرناکترین ابزار تربیتی کودکان بوده که حتیالمقدوربایداز آن اجتناب نمودودر صورت عدم تأثیر سایر شیوههای تربیتی،درحد ضرورت با شرایط خاص این امر مجاز شمرده شده است. لذا این توانمندی در روشها و راهکارهای شریعت اسلامی وجود دارد تا ازمواجه با تنبیه بدنی بکاهد، این خود یک شیوه تربیتی اوّلی محسوب نشده بلکه به عنوان یک روش تربیتی ثانوی از آن نام برده شده است. همین طور به مثابه آخرین راه درمان و اصلاح رفتار تلقی می شود. علی رغم خشونتهای رو به تزاید در جهان امروز و تلاشهای صورت گرفته متأسفانه دراغلب کشورهای جهان،اشکال مختلفی از خشونت علیه کودکان در محیطهای متفاوت مشاهده میشود.که نمیتوان صرفاً به اسناد موجوددرحدمتعارف وشعاربسنده کرد.بلکه نیازمند یک عزم بینالمللی است تا با دعوت ازرهبران دینی و صاحب نظران واندیشمندان برپایه آموزههای دینی وفقهی به ویژه فقه پویای شیعه ودیدگاه اجتهادی که قابلیت بهرهمندی ازعنصرزمان و مکان را دارا است برای تربیت عاری ازخشونت و راهکارهای مواجه با آن قدم های جدی رابرداشت. می توان باخلق آثاری نو چه نوشتاری وچه دیداری وشنیداری ازطریق برگزاری همایشها،کارگاههای آموزشی و به ویژه دنیای رسانه با تلاشی دو چندان برای حمایت و حفاظت از این نسل نو پای الهی که خداوند بر بشریت عرضه نموده به حرکت جهانی دست یافته ، و با تأسی به سیره پیشوایان و رهبران دینی و دیگر دلسوزان به عنوان یک روش کارآمد و نظام مند به رسمیت شناخته شود .با توجه به تأکید ادیان به ویژه دین اسلام بر وفای پیمان، نظر به اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران،کنوانسیون حقوق کودک رابه شرط تحّفظ پذیرفته،انتظار میرودبرای مقابله باخشونت علیه کودکان درسراسر جهان بااتخاذ تدابیری خردمندانه بر اساس آموزههای اسلامی برگرفته ازفقه امامیه و اندیشههای کارآمد و پویای متفکران دینی ازمفاد متناسب با کرامتهای انسانی ورعایت غبطه ومصلحت دربرخورداری حقوق کودکان، بهره کافی و وافی را ببرد.هرچنداین نکته قابل تأمل است که مبنای تدوین مفاداین کنوانسیون، انسانشناسی لیبرالی است و محدودیتهایی نیز در آزادی عقیده وبیان کودک و ...رادرنظر گرفته وملاک آن نیز«مصلحت عالیه کودک»میباشدوبه طور قطع، تفاوت بنیادین در نوع مصلحت عالیهی کودک در ابعاد تربیت کودک و رفتار اصلاحی او همچنان مشهود است.
منابع :
الف : فارسی
1. قرآن کریم،ترجمه ابوالفضل بهرام پور
2. ایروانیان،امیر، کودک آزاری ازعلت شناسی تاپاسخ دهی،تهران، نشرخرسندی،چاپ اول،1389ش.
3. بروجردی، آقاحسین، منافع فقه شیعه(ترجمه جامع احادیث الشیعه)،ترجمه مهدی حسینیان ودیگران،تهران: انتشارات فرهنگ سبز،چاپ اول،جلد30 ،1386ش.
4. پیوندی،غلامرضا،حقوق کودک،تهران:سازمان پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی،چاپ اول1390ش.
5. تمیمی آمدی،عبدالواحد،غررالحکم ودررالکلم،تحقیق سیدجمال الدین محدث،انتشارات دانشگاه تهران،چاپ دوم. 1386ق.
6. تمناییفر، محمدرضا ،سلامی محمدآبادی،فاطمه وسمیه دشتبان زاده، پی آمدهای تنبیه بدنی کودکان توسط والدین درمحیط خانه وخانواده، مجموعه مقالات ، قم، دانشگاه مفید، 1394ش،صص429-431.
7. جُر، خلیل ، فرهنگ لاروس،(ترجمه سید حمیدطبیبیان)،جلد2، تهران، امیرکبیر، 1367ش.
8. حاجیدهآبادی، محمدعلی؛حیدری، مسعود،مقایسه برنامه تربیتی ،حمایتی وتنبیهی درنظام جزایی اسلام وقوانین بین الملل، دوره دوم، شماره 20، سال دوازدهم، زمستان، 1394ش ،صص 156-157.
9. حامد،مرتضي،نقش آموزه های دینی درحقوق داخلی وبین المللی برای مقابله با تنبیه کودکان،قم ، مجموعه مقالات، مفيد،1394ش ،صص 142-143.
10. حسینی خواه،سیدجواد،راهکارهای تقریب دیدگاه فقه امامیه ونظام بین المللی حقوق بشر،مجموعه مقالات،قم ،مفید،1394ش،ص17.
11. دلشاد تهرانی ، مصطفی، سیره نبوی، دفتر چهارم، تهران ، نشردریا،1386ش.
12. دهخدا،علی اکبر،فرهنگ معین ، تهران، موسسه انتشارات دانشگاه ،چاپ دوم، جلد6و5 ،1377.
13. ساریخانی، عادل،حقوق جزای عمومی اسلام، قم، انتشارات دانشگاه پیام نور، چاپ اول، 1383.
14. عزیزی،ناصر؛رضایی،حسین؛شکربیگی،حجت ،تنبیه بدنی کودکان ازمنع جهانی تاآموزه های دینی ومقررات قانونی، ماهنامه دادرسی، شماره 124، سال بیست و یکم، مهر و آبان ،1396ش،ص18و29.
15. علیدوست،ابوالقاسم، فقه ومصلحت،تهران:سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی ،1388ش.
16. علیدوست،ابوالقاسم ،دین ،شریعت ومصلحت،تهران:مجله قبسات،شماره 61، 1390ش.
17. قائمي،علی، کودک وخانواده نابسامان، انجمن اولیا ء و مربیان، تهران، چاپ پنجم،1381ش.
18. قائمی مقدم، محمدرضا، روش های آسیب زا درتربیت ازمنظرتربیت اسلامی،پژوهشگاه حوزه دانشگاه قم،چاپ چهارم، 1388ش،ص138.
19. طباطبایی،سیدمحمدحسین،تفسیرالمیزان،ترجمه موسوی همدانی،تهران،نشربنیادعلامه، جلد13و14، 1383ش.
20. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه،جلد1، قم ،انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،1362ش.
21. مقدادی،مهدی،حمایت ازکودکان برابرخشونت،مجموعه مقالات،قم،مفید،چاپ اول،1394ش،صص 88-89و303-304.
22. موسوی خمینی، سیدروح الله، تحریرالوسیله، قم، انتشارات جامعه مدرسین،جلد1و2، 1417ق.
23. موسوی خمینی، سیدروح الله، صحیفه نور،مجموعه آثارامام خمینی،تهران، موسسه تنظیم و نشرآثارامام،چاپ اول،جلد20-14-13، 1378ش.
24. نفیسی، علیاکبر، فرهنگ نفیسی،تهران، نشرخیام،جلد2،چاپ اول، 1355ش.
25. نگارش، حمید و دیگران،تبلیغ دین ازمنظردین،قم ، انتشارات زمزم هدایت، 1383ش.
26. نیکنامی،ندا،میرمهدی،سیدرضاوبنت الهدی نیک نامی،عوامل وریشه های تنبیه بدنی کودکان درمحیط خانه وخانواده،قم، مجموعه مقالات، مفید ،1394ش،صص430-431.
27. یوسفیان ثانی، محبوبه، شیوه تنبیه، مجله پیام زن، شماره 165، 1384ش،صص84-85.
ب .منابع عربی:
1. ابن بابویه،محمدبن علی( 1398ق) . التوحید، قم ،جامعه مدرسین ،چاپ اول.
2. حرّعاملی،محمدبن حسن،تفصیل وسائل الشیعه الی التحصیل مسائل الشریعه، تهران،مکتبه الاسلامیه،1288ق.
3. حلّی،جعفربن حسن،شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام،جلدچهارم،قم،انتشارات معروف ،1385ق.
4. حلّی،احمدبن محمدبن فهد،عدّه الداعی، الطهران،دارالمکتبه الاسلامیه،1407ق.
5. دانشگاه الازهر، حقوق الاطفال فی الاسلام،باهمکاری دفتریونیسف درمصر، قاهره ،2005ق.
6. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی الفظ القرآن الکریم،تهران، نشر الکتاب، 1404ق
7. صدر،سید محمدباقر، دروس فی علم الاصول، الحلقه الاولی، دارالکتاب اللبنانی، بیروت ،دارالکتاب المصری، القاهره، 1978م.
8. عاملی،زینالدین علی ابن احمد، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام،جلد14،قم ،معارف الاسلامیه،1413ق.
9. عبده، محمد ورشیدرضا، محمد،تفسیر المنار،تصحیح و تعلیق:سمیر مصطفی رباب،بیروت، دارالاحیا، التراث العربی،مجلد2، 1423ق.
10. کلینی، محمدبن یعقوب ، اصول کافی،جلد 6 و5، تهران،دارالکتاب الاسلامیه،1363ق.
11. فیض کاشانی،ملامحسن،محجه البیضاءفی تهذیب الحیاء،قم ،فترنشراسلامی،مجلد9، 1417ق.
12. طباطبایی،سیدعلی بن محمد ابی معاذ ، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل،قم،آل البیت،1418ق.
13. متقی هندی،علاءالدین علی،کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال،جلد5،بیروت ،موسسه الرساله،1409ق.
14. مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار،الطهران،المکتبه الاسلامیه، المجلد23و104،بی تا.
15. موسوی گلپایگانی،سیدمحمدرضاکریمی.جهرمی،علی، الدّرالمنضودفی احکام ،قم دارالقرآن الکریم،1412ق.
16. نجفی محمدحسن،جواهرالکلام،جلد41، بیروت،دارالاحیاء التراث العربی،1404ق.
ج. منابع انگلیسی:
1. African Union, 15th Session of The African Committee of Experts on The Rights and Welfare of The Child 15-19 March 2010, Add is ABABA, Ethiopia. Article 2.
2. African Union, Ibid, Article 16.
3. Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 1.
4. Convention on the Rights of the Child, Adopted and opened for signature, ratification and accession by General Assembly, resolution 44/25 of 20 November 1989.article 4.
5. Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 19.
6. Covenant on the Rights of the Child in Islam (2005), Article 8, 11, 12, 20.
7. Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 28, 29.
8. Convention on the Rights of the Child, Adopted and opened for signature, ratification and accession by General Assembly, resolution 44/25 of 20 November 1989.article 4.
9. Covenant on the rights of the child in islam, june 2005, oic19 – igg /h ni/ 2004/ rep. Final
10. Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 37.
11. Convention on the Rights of the Child, Adopted and opened for signature, ratification and accession by General Assembly, resolution 44/25 of 20 November 1989. Article 19.
12. Child (1959), principle 7.
13. United Nations Standard Minimum Rules for the Administration of Juvenile Justice ("The Beijing Rules").1985.
14. United Nations Guidelines for the Prevention of Juvenile Delinquency (The Riyadh CRC, General comment No. 13, Op. cit. P. 4.
15. Declaration of the Rights of the Guidelines), 1990.
16. Report of the un committee the Rights of the child, on the sevent session un Doc.CRC/c/34, AnnexIv, Nov,1994.
17. International Covenant on Civil and Political Rights, Adopted and opened for signature, ratification and accession by General Assembly resolution 2200A (XXI) of 16 December 1966, entry into force 23 March 1976. Article 2.
The strategic role of religious teachingsJurisprudence in the
prevention and prohibition of corporal punishment of children
Abstract
Studies and observations show that children have always been the most threatened, harmed and abused. Innocent children who are considered the capital of human society are subjected to violence, physical abuse and, unfortunately, the corporal punishment of corporal punishment and violence against children. It is documented as criteria and arguments that show the depth and breadth of this problem. In the international system, any violence and harm to children is prohibited under any title, and it seems that getting rid of the problem of corporal punishment of children in our legal system is based only on finding a proper view of Imami jurisprudence and derived from religious teachings. In this perspective, dignity The child and his / her best interests must be properly observed and any action contrary to the dignity and interests of the child is prohibited. It represents a complete and comprehensive legal and educational system for children, the findings of this study were obtained. The method of data collection is library and in processing data and information collected is a descriptive-analytical method.
Keywords: child, corporal punishment, religious teachings, jurisprudential point of view, international documents.
[1] - Report of the un committee the Rights of the child, on the sevent session un Doc.CRC/c/34, AnnexIv, Nov,199.
[2] 1- Committee on Righets of the child.
[3] - Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 1.
[4] - African Union, 15th Session of The African Committee of Experts on The Rights and Welfare of The Child 15-19 March 2010, Add is ABABA, Ethiopia. Article 2.
[5] - Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 19.
[6] - African Union, Ibid, Article 16.
[7] - Covenant on the Rights of the Child in Islam (2005), Article 8, 11, 12, 20.
[8] - Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 28, 29.
[9] - Declaration of the Rights of the Child (1959), principle 7.
[10] - کنوانسیون حقوق کودک در سال 1989 با 1 مقدمه، 3 بخش و ماده 54 ماده در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد. ایران در اسفند سال 1372 ـ 1993 ـ براساس قانون فوق به کنوانسیون حقوق کودک ملحق شد. ماده واحده؛ کنوانسیون حقوق کودک مشتمل بر1 مقدمه و 54 ماده به شرح پیوست، تصویب و اجازهی الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران به آن داده میشود؛ مشروط بر آن که ـ اگر ـ مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد یا قرار گیرد، از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران لازم الرعایه نباشد. البته ناگفته نماند، نکته مهم در این قانون الحاق مشروط ایران به کنوانسیون و استفاده از «حق» (شرط Reserv است. یعنی بیانیهی یک جانبهای که یک دولت تحت هر نام یا هر عبارت در زمان امضا تصویب، پذیرش) ، تأیید یک معاهده یا الحاق به آن، صادر میکند یا به وسیلهی آن قصد خود را مبنی بر عدم مشمول یا تعدیل آثار حقوقی بعضی مقررات معاهده نسبت به خود بیان میکند.
[11] - covenant on the rights of the child in islam, june 2005, oic19 – igg /h ni/ 2004/ rep. Final.
[12] - International Covenant on Civil and Political Rights, Adopted and opened for signature, ratification and accession by General Assembly resolution 2200A (XXI) of 16 December 1966, entry into force 23 March 1976. Article 23.
[13] - Convention on the Rights of the Child, Ibid, Article 37.