بهینهسازی الگوی کشت با تاکید بر محدودیت منابع آب مطالعهی موردی: دشت سیدان- فاروق شهرستان مرودشت
محورهای موضوعی : فصلنامه علمی -پژوهشی تحقیقات اقتصاد کشاورزیاسماعیل فلاحی 1 , صادق خلیلیان 2 , مجید احمدیان 3
1 - دانشجوی دکتری گروه اقتصاد کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس
2 - دانشیار گروه اقتصاد کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس.
3 - استاد گروه اقتصاد نظری دانشگاه تهران
کلید واژه: الگوی بهینهی کشت, آب, برنامهریزی چندهدفی, برنامهریزی مصالحهای(توافقی), کشاورزی,
چکیده مقاله :
حفاظت از منابع حیاتی آب در کنار ملاحظات اقتصادی، فضای حاکم بر تصمیمگیری در سامانههای کشاورزی را مستلزم تجدید نگرش جدی نموده است. در چنین شرایطی، بهرهگیری از رویکردهای کارآمد برنامهریزی که امکان تحقق اهداف چندگانهی تصمیمگیران را فراهم ساخته، ضروری مینماید. بر این اساس، پژوهش حاضر بهمنظور تدوین الگوی بهینهی کشتی که تامین دو هدف حداکثرسازی بازده ناخالص و حداقلسازی مصرف آب را در دشت سیدان- فاروق شهرستان مرودشت دنبال میکند، رهیافتهای برنامهریزی چندهدفی، تحلیل خوشهای و برنامهریزی مصالحهای(توافقی) را بهکار بسته است. دادههای مورد نیاز مربوط به سال زراعی 90-1389 بوده و از تکمیل تعداد 106 پرسشنامهی توزیع شده بین کشاورزان که به روش نمونهگیری خوشهای دومرحلهای انتخاب شدند، جمعآوری گردید. الگوهای بهینهی کشت، با منظور نمودن ترکیبهای مختلف وزن توابع هدف تحت تعقیب، در قالب سه سناریو ارائه شد که تمامی الگوهای پیشنهادی توسط مدل، امکان افزایش بازده ناخالص و کاهش مصرف آب را میسر نمود. افزون بر این، در الگوهای یاد شده به موازات افزایش وزن هدف حداقلسازی مصرف آب، ترکیب کشت به نفع محصولات با نیاز آبی کمتر تغییر یافت. مقایسهی الگوهای کشت فعلی و بهینه حاکی از این است که بهرهبرداران در هر دو گروه مزارع کوچک و بزرگ عموما عملکرد نسبتا مشابهی در دستیابی به هدف حداکثرسازی بازده ناخالص داشتهاند، درحالیکه هدف حداقلسازی مصرف آب در مزارع بزرگتر نسبت به مزارع کوچکتر به گونهی موفقتری تامین شده که به نوبهی خود گویای مدیریت کاراتر مصرف آب در مزارع با مقیاس بزرگتر بوده است. علاوه بر این، تبادل میان اهداف بهویژه در گروه مزارع کوچک بیانگر این است که با چشمپوشی از مقدار مشخصی بازده ناخالص، میتوان شاهد کاهش قابل ملاحظهتری در آب مصرفی بوده و از این طریق گزینههای قابل قبول مختلفی را جهت کاهش مصرف آب در اختیار کشاورز قرار داد. طبقهبندی JEL:Q25,P28
Protection of vital water resources along with economic considerations has made a major revision in decision making of agricultural systems. Under such circumstances, it is necessary to use efficient planning approaches which allow decision makers to access multiple objectives. Accordingly, the present study applied multi-objective programming, cluster analysis, and compromise programming to develop an optimal cropping pattern providing gross margin maximization and water use minimization in Seidan-Farough Plain, Marvdasht Township. The required data is related to crop year 2010-2011 and collected from 106[A1] questionnaires using two stage cluster sampling. Considering different combinations of weights for the objective functions, the optimal cropping patterns were presented in three scenarios. All patterns proposed by the model made it possible to increase gross margin and reduce water consumption. Moreover, when the objective weight of minimizing water use across patterns increased, crop combination changed in favor of the crops with lower water requirement. Comparison of current and optimal cropping patterns showed that farmers in both small and large farms had relatively similar performance in achieving the objective of gross margin maximization, while the objective of water use minimization was more successfully provided in large farms than that of small farms which in turn represents more efficient management of water use in large-scale farms. In addition, the tradeoffs between objectives, especially in small farms, indicated that decreasing a certain amount of gross margin would result in a more substantial reduction in water consumption providing farmers with a variety of acceptable options in order to reduce water use.