نقد و بررسی کهنالگو در رمان «آتش بدون دود»« نادر ابراهیمی» و «موسوم الهجرة الی الشمال» «طیب صالح» با تکیه بر نظریۀ یونگ
محورهای موضوعی : زبان و ادب فارسیعادل آزاددل 1 * , زینب برزگرماهر 2 , خدابخش اسداللهی 3 , جواد گرجامی 4
1 - استادیار گروه زبان و ادبیات عربی،دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران(نویسنده مسئول)
2 - دانش آموختۀ دکتری رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
3 - . استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
4 - ، دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
کلید واژه: ادبیات تطبیقی, کهن الگو, نادر ابراهیمی, آتش بدون دود, طیب صالح, موسم الهجرۀ الی الشمال.,
چکیده مقاله :
کهنالگوها، انگارههای مشترک ادبی هستند که ریشه در ضمیر ناخودآگاه نوع بشر دارند و سبب پیوند لایههای روانی متون مختلف، صرف نظر از زمان و مکان ِ محل پیدایش آنها میشوند. پژوهش حاضر با بهرهگیری از دیدگاه روانکاوی کارل گوستاو یونگ به شیوۀ تحلیلی- توصیفی، به نقد و بررسی انواع کهن الگو در دو رمان آتش بدون دود از نادر ابراهیمی و موسوم الهجرة الی الشمال از طیب صالح میپردازد. یافتههای پژوهش حاکی از وجود ده مورد کهنالگوی مشترک در کاربردی مشابه در هر دو متن است؛ نویسندگان این متون، از انواع کهنالگو ناظر بر پدیدههای طبیعی چون کهنالگوی درخت و دریا جهت پردازش متن بهره بردهاند؛ همچنین نقشهایی چون مادر، پدر و فرزند در مفاهیم کهنالگویی خویش، در دو رمان آتش بدون دود و موسم الهجرة الی الشمال، به کار گرفته شدهاند. در پرورش شخصیت اول در هر دو رمان نشانههایی از انواع کهنالگو چون اسطورۀ قهرمان، سایه، نقاب، آنیما و سفر مشاهده میشود؛ نتیجه آن که دو رمان آتش بدون دود و موسم الهجرۀ الی الشمال، دارای روح یکپارچه و دربرگیرندۀ میراث کهن ادبی بوده و بر پایۀ مجموعۀ مشترکی از انواع کهنالگو نگارش یافتهاند.
Archetypes are common literary ideas that are rooted in the subconscious mind of mankind and cause the connection of the psychological layers of different texts, regardless of the time and place of their origin. Using the psychoanalytic perspective of Carl Gustav Jung in an analytical-descriptive way, the present study reviews the types of archetypes in the two novels Atash without smoke by Nader Ebrahimi and Time to migrate to the north by Tayyab Saleh. The findings of the research indicate the existence of ten common archetypes in the same application in both texts; The authors of these texts have used various types of archetypes related to natural phenomena such as tree and sea archetypes to process the text; Also, roles such as mother, father, and child are used in their archetypal concepts in two novels, Atash without smoke and Time to migrate to the north. In the development of the first character in both novels, there are signs of archetypes such as the myth of the hero, shadow, mask, anima, and travel; The result is that the two novels Atash without smoke and Time to migrate to the north have a unified spirit and include the ancient literary heritage and were written based on a common set of archetypes.