یکی از اصول مهم و سرنوشتساز در داستاننویسی؛ نحوۀ ورود نویسنده به داستان است. جایی که اولین برخورد منطقی با اثر شروع میشود و منحنیهای ادراکی و احساسی مخاطب در کوتاهترین زمان برهم منطبق میگردند. انتخاب نقطۀ آغاز مناسب یا خوشآغازی داستان سابقهای طولانی در ادبیات دا چکیده کامل
یکی از اصول مهم و سرنوشتساز در داستاننویسی؛ نحوۀ ورود نویسنده به داستان است. جایی که اولین برخورد منطقی با اثر شروع میشود و منحنیهای ادراکی و احساسی مخاطب در کوتاهترین زمان برهم منطبق میگردند. انتخاب نقطۀ آغاز مناسب یا خوشآغازی داستان سابقهای طولانی در ادبیات داستانی دارد لیکن با وجود تأثیر شگرف آن بر داستان، عناصر سازندۀ آن و نگاه و توجه خواننده؛ چندان مورد اقبال نبوده و در اکثر موارد حتی جزو عناصر اصلی و مهم داستان محاسبه نمیشود. حساسیت موضوع آنجاست که خواننده، باید در جملات ابتدایی تحت تأثیر داستان و فضای کلی آن قرار بگیرد، با داستان ارتباط برقرار کند و هیجانی در وجود خویش احساس نماید وگرنه ادامۀ مطلب را نخواهد خواند. امیرخانی یکی از نویسندگان موفق سالهای اخیر است که با استفاده از شگردهای خاص و شیوههای نو؛ توجه مخاطبان بیشماری را به خود جلب کرده است. پژوهش حاضر؛ آغاز داستان، جملات آغازین آن و ساختار کلی آغاز در پنج اثر رضا امیرخانی را با روش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار خواهد داد. نتیجۀ این پژوهش نشان می دهد که شروع داستان در رمانهای امیرخانی، به عنوان ضرورتی قطعی، توانسته است با القای باورپذیری منطقی، مانند یک قلاب عمل کرده و خواننده را تا پایان داستان بـه دام بیندازد. ضمن اینکه ارتباط منظم و منطقی شروع داستان با سایر عناصر و روند کلی روایت، کششی زیبا برای خواندن ایجاد کرده، از شکست داستان جلوگیری نموده است.
پرونده مقاله