اشاره به قصۀ انبیا، یکی از موضوعاتی است که در اکثر متون ادب فارسی؛ بهویژه در ادبیات عرفانی به آن اشاره شده است. مولانا و شمس تبریزی دو عارف بزرگ ادب فارسی اند که بر روی اندیشه و افکار یکدیگر، تأثیرگذار بودند و با ترویج افکار و اندیشه های خود، سبب رونق و غنای ادب عرفا چکیده کامل
اشاره به قصۀ انبیا، یکی از موضوعاتی است که در اکثر متون ادب فارسی؛ بهویژه در ادبیات عرفانی به آن اشاره شده است. مولانا و شمس تبریزی دو عارف بزرگ ادب فارسی اند که بر روی اندیشه و افکار یکدیگر، تأثیرگذار بودند و با ترویج افکار و اندیشه های خود، سبب رونق و غنای ادب عرفانی شدند. پژوهشگران، پژوهشهای متعددی در زمینۀ تشابهات و نکات اشتراک این دو عارف پرداختهاند، اما در خصوص جایگاه و مقام انبیاء در اندیشۀ این دو، پژوهشی مستقل صورت نگرفته است. در این جستار نگارندگان، تلاش نموده اند به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با روش کتابخانهای، به بیان تضادها و تفاوتهای نظرگاه خاص مولانا و شمس تبریزی دربارۀ انبیاء و بزرگان دین بپردازند. با بررسی آثار مولانا و شمس میتوان نتیجه گرفت که مولانا در سراسر مثنوی و همچنین در فیه مافیه به زندگی و داستان پیامبران پرداخته است تا از طریق داستان، علاوه بر جذب مخاطب و ایجاد رضایت و خرسندی به اندرز و نصیحت او بپردازد و دشواریهای راه سلوک را برای کسانی که بیواسطه توان درک و فهم این مراحل و مراتب را ندارند در قالب داستان، آسان و قابل فهم گرداند. شمس تبریزی بر اساس آرا و اندیشه های خاص خود به داستان پیامبران در گفتارش پرداخته است؛ اما چون هدف او آموزش و نصیحت نمی باشد، مانند مولانا به داستانپردازی و گاهی اوقات به نتیجه گیری هم چندان توجهی ندارد و در داستان پیامبران، بسیاری از اوقات به یک یا حداکثر دو رویداد در زندگی پیامبری توجه کرده است.
پرونده مقاله