فهرست مقالات محسن اکبری زاده


  • مقاله

    1 - دلایل و چگونگی تبویب در متون عرفانی (مطالعۀ موردی منطق الطیر عطار و منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری)
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , شماره 4 , سال 17 , پاییز 1400
    تبویب مراحل سیر و سلوک از مباحث مطرح در میان کتب صوفیه است. با وجود اینکه نشانه‌گذاری مسیر سلوک، ‌پیشینه‌ای به بلندای تاریخ اسلام دارد، اما درمیان صوفیان، رواج این باب‌‌بندی به‌طور مشخص، از قرن دوم هجری بوده است. از همان اوان رواج عرفان، اختلاف باب‌بندی‌ها میان عرفا و چ چکیده کامل
    تبویب مراحل سیر و سلوک از مباحث مطرح در میان کتب صوفیه است. با وجود اینکه نشانه‌گذاری مسیر سلوک، ‌پیشینه‌ای به بلندای تاریخ اسلام دارد، اما درمیان صوفیان، رواج این باب‌‌بندی به‌طور مشخص، از قرن دوم هجری بوده است. از همان اوان رواج عرفان، اختلاف باب‌بندی‌ها میان عرفا و چه بسا در تألیفات مختلف یک عارف هم دیده می‌شود. در این پژوهش تلاش ‌شده تا ضمن نشان دادن عوامل مؤثر در شیوۀ تقسیم‎بندی این باب‌بندی‌ها، به تبیین دلایل باب‌بندی و نهایتاً چگونگی تبویب آن پرداخته شود. به این منظور از میان آثار بنام عارفان، دو اثر مهم منطق‌الطیر عطار و منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری برای بررسی انتخاب شده‌اند و با روش توصیفی ـ تحلیلی، به مقایسۀ نحوۀ تبویب این دو اثر پرداخته شده است. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که مهم‌ترین عامل اختلاف در تبویب که باعث بروز تناقض در کلام و آثار صوفیان شده، تجارب متفاوت عرفانی، نحوۀ سیر و طریقت عرفانی، نوع مکتب و بینش فقهی و شرایط سیاسی اجتماعی است که باعث اختلافاتی چون شیوۀ نامگذاری، ترتیب مقامات، تعداد مقامات و... در عرفان شده است. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - تحلیل منطق واسازانه روایت رستم و سهراب
    پژوهشنامه ادب حماسی (فرهنگ و ادب سابق) , شماره 1 , سال 15 , تابستان 1398
    در هر روایت، نوعی منطق واسازانه وجود دارد که از طریق تقابل اجزای ساختاری روایت یعنی رخ دادها و طرح شکل می‌گیرد. تکیه بر هر کدام از این اجزا، خوانشی متفاوت به وجود می آورد. روایت رستم و سهراب به دلیل نوع تراژیک خود، باید به فاجعه منتهی شود. این ویژگی، روی دادها را به سمت چکیده کامل
    در هر روایت، نوعی منطق واسازانه وجود دارد که از طریق تقابل اجزای ساختاری روایت یعنی رخ دادها و طرح شکل می‌گیرد. تکیه بر هر کدام از این اجزا، خوانشی متفاوت به وجود می آورد. روایت رستم و سهراب به دلیل نوع تراژیک خود، باید به فاجعه منتهی شود. این ویژگی، روی دادها را به سمت طرحی خاص جهت می‌دهد و در نتیجه این گونه برداشت می‌شود که روی دادها بر اساس نیت نویسنده و نوع تراژدی چیده شده‌اند و هیچ گریزی از فاجعه نیست. از طرفی منطق و احتمالاتی که به واسطۀ رخ دادها در متن ایجاد می‌گردد، باعث شده تا این گونه برداشت شود که خاصیت علّی و منطقی روی دادها باعث به وجود آمدن چنین فاجعه ای شده است. بر اساس همین منطق متضاد، در این مقاله کوشش شده، تناقض داستان و طرح و تبعات ساختاری و معنایی این تنش در روایت رستم و سهراب واکاوی شود. ضعف رخ دادها و برجسته شدن طرح، ضعف روابط علّی، استفاده از شتاب مثبت برای به حاشیه راندن خلل‌های معنایی، توجیه علیت حوادث با پشتوانۀ قضا و قدر، تکثیر تعلیق و واسازی طرح از جمله پیامدها و شگردهایی هستند که به واسطۀ تنش واسازانه میان داستان و طرح در این روایت شکل گرفته‌اند. پرونده مقاله